ویژه نامه ولادت امام جواد علیه السلام

الویژه نامه ولادت امام جواد علیه السلام

شناسنامه حضرت  امام محمد تقی علیه السلام

مقام : امام نهم         نام  : محمد        لقب : جواد – التقی        کنیه : ابو جعفر        نام پدر : علی      نام مادر: خیزران       روز ولادت: ۱۰ رجب ۱۹۵        روز شهادت :۳۰ذیقعده ۲۲۰      مکان ولادت مدینه منوره        سلاطین زمان  تولد: محمد امین       مدت عمر شریف : ۲۵ سال        مدت امامت : ۱۷ سال           فرمانروایان زمان: مامون – معتصم        قاتل: معتصم         محل دفن: کاظمین        فرزند پسر : ۴       فرزند دختر : ۷

پنج قطره از دریای فضایل جوادالائمّه علیه السلام

(۱)
ابن قیاما نامه ای کنایه آمیز به امام رضا(ع) نوشته بود. گفته بود: تو چه امامی هستی که فرزند نداری؟
حضرت با ناراحتی جواب داده بود: « تو از کجا می دانی که من فرزندی نخواهم داشت. به خدا شب و روز نمی گذرد جز این که خداوند به من پسری عنایت خواهد کرد که به سبب او میان حق و باطل جدایی می اندازد»
(۲)
وقتی امام جواد(ع) به دنیا آمد، امام رضا(ع) فرمود: «حق تعالی فرزندی به من عطا کرد که هم چون موسی بن عمران دریاها را می شکافد و مثل عیسی بن مریم خداوند مادرش را مقدس گردانیده و او طاهر و مطهر آفریده شده» آن وقت مرثیه فرزندش را خواند و گفت: «این کودک به جور و ستم کشته خواهد شد و اهل آسمان ها برایش گریه خواهند کرد، خدای متعال بر دشمن و قاتل او غضب خواهد کرد؛ آنها بعد از قتل او بهره ای از زندگی نخواهند برد و به زودی به عذاب الهی واصل خواهند شد.»
آن شب که امام جواد(ع) به دنیا آمد، امام رضا(ع) تا صبح در گهواره با او سخن می گفت…
مشهور است که رنگ صورت آن حضرت گندم گون بود. قد بلندی داشت و نقش روی انگشترش «نعم القادرالله» بود.
(۳)
محمدبن حسن بن عمار می گوید: یک روز در مدینه خدمت علی بن جعفر عموی گرامی امام رضا(ع) نشسته بودم. در همین هنگام امام جواد(ع) هم وارد شد. دیدم که علی بن جعفر با سرعت از جا بلند شد و بدون کفش و عبا به استقبال امام جواد(ع) رفت و دستش را بوسید و به او احترام زیادی گذاشت.
امام جواد(ع) به او فرمود: «ای عمو! خدا رحمتت کند؛ بنشین» علی بن جعفر گفت: آقای من! چطور بنشینم و شما ایستاده باشی؟
وقتی علی بن جعفر به جای خود برگشت، اصحابش او را سرزنش کردند و گفتند: شما عموی پدر او هستید و با او این طور رفتار می کنید؟
علی بن جعفر دست به محاسن سفیدش گرفت و گفت: «ساکت باشید؛ اگر خدای عزوجل این ریش سفید را سزاوار امامت ندانست اما این کودک را سزاوار دانست و چنین مقامی به او عطا کرد، چرا من فضیلت او را انکار کنم؟ پناه بر خدا از سخن شما. من بنده او هستم…

(۴)
چون امام جواد(ع) به بغداد تشریف آوردند، قبل از این که مأمون را ملاقات کنند، روزی آن ملعون به قصد شکار از کاخ خود خارج شد؛ در اثنای راه، به جمعی از کودکان رسید که مشغول بازی بودند. امام جواد(ع) نیز همراه آنها مشغول بازی بود. وقتی بچه ها کوکبه مأمون را دیدند، پا به فرار گذاشتند. امام جواد(ع) از جای خود حرکت نفرمود و بی آنکه وقار و آرامشش را از دست بدهد، در جای خود ایستاده بود؛ تا این که مأمون نزدیک ایشان رسید. از جلالت و متانت آن حضرت تعجب کرد. مرکب را نگه داشت و گفت: تو چرا مثل بچه های دیگر از سر راه من کنار نرفتی؟
حضرت فرمود: «ای خلیفه! راه تنگ نبود که لازم باشد آن را برای تو باز کنم. خلافی هم مرتکب نشده بودم که بخواهم از تو فرار کنم و فکر نمی کنم تو کسی را بدون جرم، عقوبت کنی!»
تعجب مأمون بیشتر شد. گفت: اسم تو چیست؟ حضرت فرمود: محمد. گفت: پدرت کیست؟ فرمود: علی بن موسی. مأمون تعجبش برطرف شد و یاد به قتل رساندن امام رضا(ع) افتاد و از آنجا دور شد. وقتی به صحرا رسید، پرنده ای در آسمان نظرش را جلب کرد، بازی را به هوا فرستاد تا او را شکار کند. بعد از مدتی که باز برگشت، در منقارش یک ماهی ریز بود که هنوز جان در بدن داشت! مأمون متعجب شد که چگونه می شود از آسمان ماهی زنده آورد؛ آن ماهی را در دست گرفت و برگشت. رسید به همان جا که بچه ها بازی می کردند، بچه ها دوباره گریختند و امام جواد(ع) دوباره در جای خود ایستاد.
مأمون گفت: ای محمد! اگر گفتی در دست من چیست؟ حضرت فرمود: «حق تعالی چندین دریا خلق کرده که ابرها از آنها به هوا بلند می شوند و ماهی های خیلی ریز همراه ابرها به بالا می روند و بازهای شکاری پادشاهان، آنها را شکار می کنند و پادشاهان آنها را در دست خود پنهان می کنند تا به وسیله آن برگزیدگان از سلاله نبوت را امتحان کنند..»
(۵)
عبدالله ابن زرین می گوید: من در شهر مدینه زندگی می کردم. امام جواد(ع) هر روز کارشان بود که هنگام ظهر به مسجد می آمد؛ به سمت قبر رسول خدا(ص) می رفت. به آن حضرت سلام می داد. آن وقت به سمت خانه فاطمه(س) می رفت. نعلینش را در می آورد و به نماز می ایستاد…

معجزه ‏اى از جواد الائمه صلوات الله علیه

شیخ مفید رحمهالله از محمد بن حسان از على بن خالد نقل کرده: گوید: در سامراء بودم، گفتند: مردى را از شام آورده و زندان انداخته ‏اند چون ادعا کرده که من پیغمبرم، این سخن بر من گران آمد، خواستم او را ببینم، با زندانبانان طرح دوستی ریختم تا اجازه دادند پیش او بروم.

بر خلاف شایعه ‏اى که راه انداخته بودند، دیدم آدم وارسته و عاقلى است، گفتم: فلانى درباره تو مى‏گویند که ادعاى نبوت کرده‏ اى و علت زندان رفتنت همین است؟
گفت: حاشا که من چنین ادعایى کرده باشم، جریان من از این قرار است:

من در شام در محلى که گویند: رأس مبارک امام حسین را در آن گذاشته بودند مشغول عبادت بودم، ناگاه دیدم شخصى نزد من آمد و به من گفت: برخیز برویم، من برخاسته و با او براه افتادم، چند قدم نرفته بودیم که دیدم در مسجد کوفه هستم، فرمود: این جا را مى‏شناسى؟

گفتم: آرى، مسجد کوفه است، او در آن جا نماز خواند، من هم نماز خواندم، بعد با هم از آن جا بیرون آمدیم، مقدارى با او راه رفتم ناگاه دیدم که در مسجد مدینه هستیم .

به رسول خدا (ص) سلام کرد و نماز خواند، من هم با او نماز خواندم، بعد از آن جا خارج شدم، مقدارى راه رفتیم ناگاه دیدم که در مکه هستیم، کعبه را طواف کرد، من هم طواف کردم.
بعد ازآن جا خارج شدم چند قدم نرفته بودیم که دیدم در جاى خودم که در شام مشغول عبادت بودم، هستم. آن مرد رفت، من غرق تعجب بودم که خدایا او کى بود و این چه کار؟! یک سال از این جریان گذشت که دیدم باز همان شخص آمد، من از دیدن او شاد شدم، مرا دعوت کرد که با او بروم، من با او رفتم، و مانند سال گذشته مرا به کوفه و مدینه و مکه برد و به شام برگردانید.

و چون خواست برود گفتم: تو را قسم مى‏دهم به آن خدایى که بر این کار قدرت داده بگو تو کیستى؟! فرمود: من محمد بن على بن موسى بن جعفر هستم:

«قلت سألتک بالحق الذى أَقدرک على ما رایتُ منک إلاّ أَخْبر تَنى من انت قال: أنا محمد بن على بن موسى بن جعفر (ع)».

من این جریان را به دوستان و آشنایان خبر دادم، قضیه منتشر گردید تا به گوش محمد بن عبدالملک زیات رسید، او فرمان داد مرا به زنجیر کشیده به این جا آوردند و این ادعاى محال را به من نسبت دادند، گفتم: جریان تو را به محمد بن عبدالملک زیات برسانم؟ گفت: برسان .

من نامه‏ اى به محمد بن عبدالملک وزیر اعظم معتصم عباسى نوشته، جریان او را باز گفتم، وزیر در زیر نامه من نوشته بود: احتیاج به خلاص کردن ما نیست، به آن کس که تو را از شام به کوفه و از کوفه به مدینه و از مدینه به مکه برد و باز به شام برگردانید و همه را در یک شب انجام داد، بگو تا تو را از زندان آزاد کند.

على بن خالد گوید: من از دیدن جواب نامه، از نجات او مأیوس شدم، گفتم: بروم و به او تسلى بدهم و چون به زندان آمدم دیدم مأموران زندان همه غرق در حیرتند و بى خود به این طرف و آن طرف مى‏دوند، گفتم: جریان چیست؟!

گفتند: آن زندانى در زنجیر و مدعى نبوت، از دیشب مفقود شده، درها بسته قفلها مهر و موم است، ولى معلوم نیست به آسمان و یا به زیر زمین رفته و یا مرغان هوا او را ربوده‏ اند؛ على بن خالد، زیدى مذهب بود، از دیدن این ماجرا معتقد به امامت گردید و اعتقادش خوب شد.

جرعه ای از زمزم نور

قالَ الاِْمامُ الجَواد(علیه السلام):

۱-نیاز مؤمن به سه چیز

«أَلْمُؤْمِنُ یَحْتاجُ إِلى تَوْفیق مِنَ اللهِ، وَ واعِظ مِنْ نَفْسِهِ، وَ قَبُول مِمَّنْ یَنْصَحُهُ»؛‌ مؤمن نیاز دارد به توفیقى از جانب خدا، و به پندگویى از درون خودش، و به پذیرش از کسى که او را نصیحت کند.

۲-استوار کن، آشکار کن!

«إِظْهارُ الشَّىْءِ قَبْلَ أَنْ یُسْتَحْکَمَ مَفْسَدَهٌ لَهُ»؛ اظهار چیزى قبل از آن که محکم و پایدار شود سبب تباهى آن است.

۳-قطع نعمت، نتیجه ناسپاسى

«لا یَنْقَطِعُ الْمَزیدُ مِنَ اللهِ حَتّى یَنْقَطِعَ الشُّکْرُ مِنَ الْعِبادِ»؛ افزونى نعمت از جانب خدا بریده نشود تا آن هنگام که شکرگزارى از سوى بندگان بریده شود.

۴-نتیجه تأخیر در توبه

«تَأخیرُ التَّوْبَهِ إِغْتِرارٌ وَ طُولُ التَّسْویفِ حَیْرَهٌ، وَ الاِْعْتِذارُ عَلَى اللهِ هَلَکَهٌ وَ الاِْصْرارُ عَلَى الذَّنْبِ أَمْنٌ لِمَکْرِ اللهِ “فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ”»؛ (سوره اعراف، آیه ۹۹) به تأخیر انداختن توبه نوعى خودفریبى است، و وعده دروغ دادن نوعى سرگردانى است، و عذرتراشى در برابر خدا نابودى است، و پا فشارى بر گناه آسودگى از مکر خداست. «از مکر خدا آسوده نباشند جز مردمان زیانکار.»

۵-مسئولیت گوش دادن

«مَنْ أَصْغى إِلى ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإِنْ کانَ النّاطِقُ عَنِ اللهِ فَقَدْ عَبَدَاللهَ وَ إِنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إِبْلیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلیسَ»؛ هر کس گوش به گوینده‌اى دهد به راستى که او را پرستیده، پس اگر گوینده از جانب خدا باشد در واقع خدا را پرستیده و اگر گوینده از زبان ابلیس سخن گوید، به راستى که ابلیس را پرستیده است.

۶-همه چیز ما از خداست

«إِنَّ أَنْفُسَنا وَ أَمْوالَنا مِنْ مَواهِبِ اللهِ الْهَنیئَهِ وَ عَواریهِ الْمُسْتَوْدَعَهِ یُمَتِّعُ بِما مَتَّعَ مِنْها فى سُرُور وَ غِبْطَه وَ یَأْخُذُ ما أَخَذَ مِنْها فى أَجْر وَ حِسْبَه فَمَنْ غَلَبَ جَزَعُهُ عَلى صَبْرِهِ حَبِطَ أَجْرُهُ وَ نَعُوذُ بِاللهِ مِنْ ذلِکَ»؛ حضرت جوادالأئمّه(علیه السلام) به خطّ خود نوشت: جان و دارایى ما از بخشش‌هاى گواراى خداست و عاریه و سپرده اوست، هر آنچه را که به ما ببخشد، مایه خوشى و شادى است و هر آنچه را بگیرد، اجر و ثوابش باقى است. پس هر کس جزعش بر صبرش غالب شود اجرش ضایع شده و از این [صفت] به خدا پناه مى‌بریم.

اشعار بمناسبت ولادت آقا جواد الائمه علیه السلام


برخیز به شادى، گه برخاستناست
چون شادى امشب ز گنه تاختن است
امشب شب میلاد تقى هست و شب
عیدى زجواد و اهل بیت خواستن است
 
@@@@@

خوش باش که قلب شیعه شاد است امشب
کار همه بروفق مراد است امشب
درهاى بهشت آرزو باز شده است
چون شام ولادت جواد استامشب
@@@@@
میلاد تقى نهم امام است امروز
در کشور جود،بار عام است امروز
تبریک فرشتگان به درگاه رضا
هم در صلوات است و سلام استامروز
@@@@
امشب رضویون همه شادندهمه
دل در حرم رضا نهادندهمه
عیدى ولادت از پدر مى‏ گیرند
خشنود ز مقدم جوادند همه
 @@@@


میلادامام جواد(ع) مبارک
 

آفتابی امشب از بیت رضا سر میزند
کودکی لبخنددر دامان مادر میزند
آن که جودش خیره سازد چشم هر فرزانه را
و آن که باعلمش به جان خصم آذر میزند
 
@@@@
شد باز به روی خلق، باب برکات
ای غرق گنهرسید کشتی نجات
زن دست به دامان جواد و بفرست
بر احمد و آل او دمادم صلوات
@@@@
آسمان معرفت ، گنج سخا ، دریای جود
شهر فضلو دانش و بخشش بیاید در وجود
در شب میلاد مسعود شه خوبان جواد
حق به رویعالم و آدم در رحمت گشود
@@@@
بر عالم ایجاد امام است جواد
صد جلوه ای از جود وکرام است جواد
خورشید ولایت به جهان هست رضا
بر هر دو سرا ،ماه تمام است جواد
 
@@@@

جواد آمد ، غم و غصه به سر شد

عدوی راه شیعه دربه در شد

ز مهر او مبارک گشته عالم

جواد آمد ! رضا اکنون پدر شد
@@@@
ای کوی تو قبله ی مراد ادرکنی
ای دادرس روزمعاد ادرکنی
ای گشته زفرط جود و احسان و عطا
مشهور وملقب به جواد ادرکنی
 @@@@

دلها زقدم دوست شاد است امشب
سیراب زچشمه یمراد است امشب
بشگفته تقی شکوفه ی باغ رضا
فرخنده ولادت جواد است امشب
 
@@@@
ای روضه ی رضوان رضا ادرکنی
سرحلقه ی خوبانخدا ادرکنی
درجود و کرم نیامده در عالم
دستی به کریمی شما ادرکنی
 
@@@@
ای حجت برحق خدا ادرکنی
محبوب تمام اولیا ادرکنی
ای آنکه به برکت قدومت هستی
دلداده حضرت رضاادرکنی
 
@@@@
این کودک نازنین امیر دلهاست
او باب مراداست و جواد ابن الرضاست
از آمدن او به محمد سوگند
خوشحال تر از امام هشتمزهراست
 
@@@@
هر کس به زمانه سر سپارد به جواد
کار دو جهانوا بگذارد به جواد
از ساحت ثامن الحجج فیض برد
از بسکه رضا علاقه دارد بهجواد
@@@@
گل هستی ودر دست پدر جا داری
در عافیت نور تو مأوا داری
آفاق رهین کرم تو ست جواد
زیرا که تو ،انفاس مسیحا داری

@@@

باز بر نخل ولایت ثمری داده خدا

آسمان عظمت را قمری داده خدا

در بهاری همه زیبائی و امید و صفا

گلشن مهر و وفا را ثمری داده خدا

دهم ماه رجب لیله قدر دل ماست

وه بر این شب چه مبارک سحری داده خدا

شب قدر است بخوان سوره کوثر زیرا

به رضا(ع) کوثر وقدر دگری داده خدا

حجره کوچک ریحانه بهشتی دگر است

که بر این خانه صفای دگری داده خدا

به جهان بشریت زحریم ملکوت

با جمال ملکوتی بشری داده خدا

تا که در بادیه عشق توقف نکند

باز این قافله را راهبری داده خدا

همه از مرحمت این پدر و این پسر است

هر چه بر هر پسر و هر پدری داده خدا

همچو او نیست دگر پر برکت . مولودی

مقدمش را چه مبارک اثری داده خدا

اولیاء جمله جوادند . ولیکن زجواد(ع)

جود را جلوه تابنده تری داده خدا

تا دهد قدرت فرعونی مامون بباد

به جگر گوشه موسی پسری داده خدا

جز مدیح علی(ع) وآل (موید) را نیست

آری آری که به هر کس هنری داده خدا

سرود

ای گل گلزار رضا(ع) همه گلهای جهان خوار تو

یوسف مصر آمده است جان بکف برسر بازار تو

خلق جهان       همه حیران تو

جان وسر         همه قربان تو

یا جوادالائمه (ع) ۲ مرتبه

شهر مدینه ز رخت شده گلخانه باغ بهشت

جان بفدای رخ تو که بود چشم وچراغ بهشت

کعبه ما       پسر بوالحسن(ع)

عشق رضا(ع)  بده عیدی به من

یا جوادالائمه(ع) ۲

ای ثمر جود وسخا قمر خانه شمس الشموس

غرق صفا غرق صفا شده امشب همه خاک طوس

عشق شما       همه حاصلم

عکس رخت    گل باغ دلم

یا جوادالائمه(ع) ۲

تو همه حاصل من بخدا جانی و جانانه ام

مران ز درگهت مرا که گدای در این خانه ام

اگر بدم    جانفدای توام

مکن ردم          که گدای توام

یا جوادالائمه(ع) ۲






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


3 + = 7