اعتراف معاویه به غصب شدن حق امام علی(ع)

علیمعاویه در نامه اش به محمد بن ابی بکر به حقایقی اعتراف کرده که بازخوانی تاریخ در این رابطه سودمند است:

معاویه در جواب نامه ای که محمد بن ابی بکر به وی نوشته بود می نویسد: امّا بعد؛ نامه ات به من رسید که در آن… از حقّ فرزند ابوطالب و پیشینه دیرین و خویشاوندى اش با پیامبر خدا و یارى رساندنش به او و همدردى اش با او( پیامبر(ص)) در هر بیم و هراس، یاد کرده اى. ) بدین سان( با فضلِ کسى جز خود، با من احتجاج رانده اى. پس خداى را مى ستایم که فضل را از تو وا گردانْد و آن را به کسى جز تو بخشید.
اما آنچه نوشته ای در مورد پسر ابی طالب چیز تازه ای نیست چرا که؛- من و پدرت در روزگار پیامبر- آن را- مى دیدیم و فضلش براى ما آشکار است…
اما این را به تو گوش زد می کنم که- پدر تو و فاروقِ وى (عمر ) نخستین کسانى بودند که حقّ على را ربودند و با او به مخالفت برخاستند و هر دو ) نیز در این امر( هم دست و هم داستان شدند. سپس او را به سوى خود فرا خواندند؛ولی وى ) در بیعت( با آنان درنگ ورزید و از این کار طفره رفت. سپس آن دو- ابوبکر و عمر- به رنجش افکندند و او را به سختى دچار ساختند. تا اینکه وى نیز بیعت کرد و تسلیم ایشان شد، در حالى که پدر تو و عمر، وى را در کار خود مشارکت نمى دادند و از سرّ خویش آگاهش نمى کردند تا آن دم که درگذشتند و دورانشان به سرآمد.
سپس سومینِ ایشان، عثمان بن عفّان، ) به خلافت (برخاست، به راه ایشان رفت و به روش آنان راه پیمود. امّا شما او را نکوهش کردید، چنانکه دورافتادگانِ گنه پیشه در او طمع بردند و شما با توطئه پنهان و آشکار به ضدّیت با او پرداختید و دشمنى و ناراستى تان را آشکارا نشان دادید، تا آن که به آرزوى خود درباره او دست یافتید.
اى پسر ابو بکر! به هوش باش که به زودى پیامدهاى تلخ کارت را خواهى دید؛ و پاى از گلیم خویش بیرون مَنِه که تو کمتر از آنى که برابرى یا هم ترازى نمایى با کسى که صبرش، با کوه ها پیمانه مى گردد، نیزه اش با هیچ نیرویى خم نمى پذیرد، و هیچ شکیبایى به گَردِ حوصله اش نمى رسد.
پدرت بساطش را گسترانْد و حکومتش را بنیان نهاد و استوارش گرداند، پس اگر راهى که ما در آنیم، راست باشد، پدرت سرآمدِ آن است و اگر ناراست باشد نیز، پدرت آن را بنیاد نهاده است و ما شریکان اوییم و راه وى را مى پوییم و به رفتار او اقتدا مى جوییم. اگر پدرت پیش از ما این راه- مخالفت با علی بن ابی طالب- را نپیموده بود، ما از فرزند ابوطالب سرپیچى نمى کردیم و تسلیم وى مى گشتیم. امّا ما دیدیم که پدرت چنین کرد و ما نیز به شیوه او راه پیمودیم و از رفتار او پیروى کردیم. پس در آنچه درست مى پندارى، ) نخست (پدرت را سرزنش کن؛ یا )اگر چنین نمى کنى، ما ر( وا گذار(۱). (۲).
[۱]. وقعه صفّین: ص ۱۱۹؛ احتجاج: ج ۱، ص ۴۳۶ ح ۹۸؛ اختصاص: ص ۱۲۶؛ بحار الأنوار: ج ۳، ص ۵۷۹ ح ۷۲۴ و شرح نهج البلاغه: ج ۳ ص ۱۸۹٫
[۲]. محمد محمدی ری شهری: دانش نامه امیرالمومنین(ع)؛ ج ۵، ص ۴۹۱






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


5 + 3 =