نیم‌نگاهی به شخصیت دو یار پیامبر(ص)

  به بهانه تخریب قبور عمار یاسر و اویس قرنی
  بار دیگر دشمنان انسانیت و اخلاق که همانند دیوان شب و تاریکی ، تاب تحمل نور و روشنایی الهی را ندارند ، و با حربه تکفیر ، همگان را از دایره بندگی خدا بیرون می دانند و خشونت و قتل عام و تخریب را سرلوحه اعمال تروریستی خود کرده‌اند، …

بار دیگر دشمنان انسانیت و اخلاق  که همانند دیوان شب و تاریکی ، تاب تحمل نور و روشنایی الهی  را ندارند ،  و با  حربه تکفیر ، همگان را از دایره بندگی خدا بیرون می دانند و خشونت و قتل عام و تخریب را سرلوحه اعمال تروریستی خود کرده اند، اقدام به عمل جنایتکارانه دیگری کردند و کارنامه اعمال پلید خود را بیش ازگذشته سنگین تر و کثیف تر کردند.

آنان با دور افتادن از اسلام عزیز در گرداب وهابیت غوطه می خورند وبه نام دین و اسلام ، به جنگ با دین پرداخته اند.

این تروریست ها   شیعه هستند و نه سنی  بلکه دشمن دین و تمام مذاهب اسلام  هستند.

و بار دیگر با تخریب قبور دو تن از اصحاب و یاران پیامبر اسلام ،حقیقت کثیف و پلید خود را به نمایش گذاشتند.

تروریست ها با تخریب قبور عماریاسر و اویس قرنی ، حلقه اعمال تروریستی خود را تکمیل کردند .

بهشت مشتاق عمار بود

عمار, فرزند جوان دو قهرمان شهید یعنی یاسر و سمیه است که  همراه اولین گروه از مسلمانان که به سرپرستى جعفر بن ابى طالب به حبشه هجرت کردند, به آن دیار رفت و پس از هجرت رسول خدا(ص) به مدینه, به آن حضرت پیوست و همه توان خود را در خدمت به اسلام و قرآن و در رکاب پیامبر اسلام به کار گرفت.

حضرت محمد(ص) درباره او فرمود: سراپاى عمار را ایمان پر کرده, و ایمان با گوشت و خونش آمیخته است. اعیان الشیعه, ج۸, ص۳۷۳ ستایش هاى فراوان پیامبر خدا از عمار یاسر, از او چهره اى دوست داشتنى, الگوى ایمان, اسوه حق و تجسّم ارزش هاى قرآنى ساخته است و این سخن آن حضرت که: عمار, یکى از چهار نفرى است که بهشت, مشتاق آنان است,۴ یکى از این گونه سخنان ستایش آمیز است.

عمار یاسر, به عنوان سربازى شجاع و با ایمان در رکاب پیامبر خدا(ص) حضور داشت و در جنگ هاى متعدد, با جان فشانى خود ایمان راستین خویش را نشان مى داد. در جنگ خندق, در حفر خندق پیرامون مدینه براى جلوگیرى از نفوذ دشمن, از فعال ترین نیروهاى مسلمان بود که مورد ستایش پیامبر نیز قرار گرفت.

پس از رحلت پیامبر, عمار همچنان در راه دفاع از حق و ولایت و اهل بیت, استوار ماند و دچار انحرافات سیاسى یا دنیاطلبى هاى شیطانى و جاه طلبى نگشت و چون شاهد نادیده گرفته شدن توصیه هاى روشن رسول خدا درباره اهل بیت و امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود, در راه دین و حمایت از على(علیه السلام) مصمّم تر شد و هرگز از آن جدا نشد.

پیامبر(ص) و على(علیه السلام) هم به آنان وعده بهشت داده بود. ( اختصاص, ص۱۲)

عمار همان گونه که در طول حیات پیامبر خدا, مؤمنى جان بر کف و مدافع اسلام بود, در دوران امامت على(علیه السلام) نیز شیعه اى مخلص و استوار بود و در رکاب وى با متجاوزان و پیمان شکنان جنگید.

عمار, معیار حق بود. رسول خدا(ص) فرموده بود: عمار با حق است و از آن جدا نمى شود. از این رو در بروز فتنه ها وقتى کار بر مردم مشتبه مى شد, نگاه مى کردند عمار در کدام طرف است, همان جبهه را جبهه حق مى دانستند. در نبرد صفّین نیز, وجود عمار در میان لشکریان امیرالمؤمنین(علیه السلام) دلیلى بود بر اینکه این سو حق, و جبهه مقابل, باطل و ستمگر است.

در نبرد صفین, حماسه آفرینى هاى عمار در دفاع از جبهه حق و رسوا کردن نیروهاى باطل بسیار چشمگیر بود. او در میدان نبرد, خطبه هاى شورانگیز مى خواند و رزمندگان را به پیکار بى امان با متجاوزان و پیمان شکنان دعوت مى کرد. خطابه هاى روشنگر او, به سپاه حق بصیرت بیشترى مى داد. وقتى چشم او به پرچم عمروعاص افتاد, گفت: به خدا قسم, ما با این پرچم تاکنون سه بار جنگیده ایم و اینان در این جنگ هم هدایت شده نیستند و در همان کفر سابق به سر مى برند.( اعیان الشیعه, ج۸, ص۳۷۴)

شهادت عمار یاسر, گرچه در حضرت امیر و یارانش شدیداً اثر گذاشت و آنان را غمگین ساخت, ولى در تزلزل روحیه سپاه شام و رسوا نمودن معاویه هم بسیار مؤثر بود. چون رسول خدا(ص) بارها درباره او فرموده بود: گروه ستمکار و اهل بغى, او را مى کشند.

و ثابت شد که این گروه, همان سپاه شام اند که به فرمان معاویه به جنگ با على(علیه السلام) آمده اند.

عمار یاسر, این شیرمرد شجاع, در ۹۴سالگى به آستان پروردگارش عروج کرد و خطى از حماسه و ایمان و ولایت را براى همیشه, پیش روى رهروان حق باز کرد.

سخن معاویه درباره او, به عنوان اعتراف دشمن, جایگاه والاى او را نشان مى دهد. روزى که مالک اشتر با دسیسه معاویه در راه عزیمت به مصر شهید شد,معاویه پس از شنیدن این خبر گفت:

على بن ابى طالب دو دست داشت: یکى از آنها در جنگ صفین بریده شد و آن عمار یاسر بود; دست دیگرش امروز جدا گردید و آن مالک اشتر بود. اختصاص, ص۸۱

پیامبر شوق دیدار اویس را داشت

اویس، از دلباختگان رسول گرامی اسلام‏صلی الله علیه وآله و از یاران و محبّین با وفای حضرت امیرعلیه السلام بود.

طبق مطالعات و تحقیقات به عمل آمده، اویس در یمن متولد شده اویس از راه شتربانی روزگار را با مادر پیر و نابینا و ناتوان خود سپری می‏کند و از این طریق امرار معاش کرده و به امورات مادر مهربان و سالخورده‏ی خود رسیدگی می‏کند. وقتی از مادر اجازه طلبید که به مدینه به قصد زیارت حضرت رسول صلی الله علیه وآله مشرف شود، مادرش گفت که رخصت می‏دهم به شرط آن که زیاده از نیم روز توقف نکنی، اویس به مدینه سفر کرد و چون به خانه‏ی حضرت پیغمبر صلی الله علیه وآله آمد، از قضا آن حضرت در خانه نبود. به ناچار به خاطر قولی که مادر از او گرفته بود مدینه را به قصد یمن ترک کرد. چون پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله مراجعت کرد، فرمود: این نور کیست که در این خانه می‏نگرم. گفتند: شتربانی که اویس نام داشت به این سرا آمد و باز شتافت. فرمود: این نور را در خانهل ما هدیه گذاشت و برفت، اویس هیچ گاه پیامبر صلی الله علیه وآله را ندید. آن حضرت در مورد او گوید: “تفوح روائح الجنه من قبل القرن و اشوقاه الیک یا اویس القرن،…”[ شیخ عباس قمی، منتهی الامال، ، ص ۲۳۹] یعنی بوهای بهشت از جانب قرن می‏وزد، ای اویس قرن! چه قدر به تو علاقه دارم، سپس فرمود: هر که او را ملاقات کرد، از جانب من به او سلام برساند.

عرفا، اویس را سید التابعین و خیر التابعین نامیده‏اند.

در حالات عرفایی اویس گویند: بعضی از شب‏ها را می‏گفت: امشب شب رکوع است و به یک رکوع شب را به صبح می‏آورد. شبی را می‏گفت: امشب شب سجود است و به یک سجده شب را سپری می‏کرد. گفتند: اویس این چه زحمت است که بر خود می‏بینی؟! گفت: کاش از ازل تا ابد یک شب بود و من او را به یک سجده می‏گذراندم. اویس علاوه بر این افتخارات، توفیق درک حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را در جنگ صفین پیدا نمود و با حضرت بیعت کرد و در رکاب حضرت با دشمنان دین و امامت جنگید تا این که در همان جنگ به فیض شهادت نائل آمد و توسط حضرت دفن گردید.[ شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، ص ۲۳۹٫]






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


+ 8 = 12