آشنایی تدریجی دانش آموزان عربستانی با اندیشه تکفیر

  معلم متن را میگیرد و با روشی پنهان آن را قطره قطره در ذهن و عقل دانش آموز تزریق میکند و شمشیرهای کینه و دشمنی آنها را تیز میکند و ناگهان متوجه می شویم که فرزندان ما گرفتار فتنه و تکفیر شده و مرتکب خشونت و کشتار می‌شوند.  یکی از نویسندگان عربستانی طی یادداشتی ضمن اعتراض به اقدام اخیر آموزش و پرورش عربستان در اختصاص دادن بخش قابل توجهی از کتاب ششم ابتدایی به مباحث طائفه ای و آماده کردن دانش آموزان برای نزاع های مذهبی، به ریشه استفاده از اصطلاح اهل سنت و جماعت و سوء استفاده ای که ای روزها از آن در عربستان می شود پرداخت. ترجمه این یادداشت که به قلم امیمه الخمیس در پایگاه راصد منتشر شده، به این شرح است:

عبارت اهل سنت و جماعت، وصفی قدیمی است که برخی آن را به عبدالله بن عباس در قرن دوم هجری منسوب میکنند، اما در گذر تاریخ و با تعدد مذاهب فقهی و تاویلات ایجاد شده در متون، نوعی بار مذهبی سنگین نیز برای این اصطلاح حاصل شد به ویژه پس از آنکه این واژه به عنوان یکی از ویژگی های جریان های سلفی و به عنوان هویت مقاوم آنها در برابر جریان های مخالف فقهی مورد استفاده قرار گرفت.

پس از آنکه اصطلاح جماعت با یک هویت و طرز تفکر خاص گره خورد، رفته رفته مرزهای فکری خود را نیز ترسیم نمود و این مرزها نه فقط برای جدا کردن این اندیشه از مذاهب مخالف بلکه برای مبارزه با آنها و اعلام جرم علیه مخالفان خود بود و از آنجایی که این اختلافات در زمینه و چهارچوب دینی بود به تکفیر دیگران نیز انجامید.

در روزگار حاضر، اصطلاح اهل سنت و جماعت به وفور از متون و منابع تاریخی استخراج شده و در خطابه های دینی مورد استفاده قرار میگیرد تا جایی که این اصطلاح به یکی از ابزارهای جنگ طایفی در منطقه و هیزمی برای برافروختن آتش فتنه مذهبی تبدیل شده است.

این روزها کسانی که خود را اهل سنت و جماعت می‌نامند، این گونه وانمود میکنند که تنها گروه بر حق و تنها گروهی هستند که تا قیامت مورد عنایت الهی هستند و معلوم نیست چه کسی آنها را از این امر غیبی باخبر ساخته و برات نجات ابدی برای آنها صادر کرده است؟

در وادی رسانه نیز این اصطلاح به طور انبوه در لبنان مورد استفاده قرار میگیرد و شاید این مایه تعجب و شگفتی ما باشد؛ چرا که لبنان خود از بحران هویت رنج میبرد و تصنیفات و منابع هویت این کشور در پیاده روها به فروش میرسد و تنها کشوری است که در خدمت اُمرای جنگ طایفی قرار دارد و طایفی گری نیز تنها بهانه ای است که به این امرای فتنه اجازه میدهد در این کشور حضور یافته و برخی گروه ها را مسلح کنند و این کشور کوچک و زیبا را به لانه شبه نظامیان و تاجران اسلحه تبدیل کنند.

اما سؤال اینجا است که: چه چیزی باعث شده اصطلاح اهل سنت و جماعت که ابزاری برای دسته بندی طایفی شده به متون درسی و کتاب توحید کلاس ششم ابتدایی (در عربستان) راه یابد؟؟ به گونه ای که از میان سه بخش موجود در این کتاب که درباره توحید است، مبحث اهل سنت و جماعت دو باب کامل یعنی دو سوم کتاب را به خود اختصاص داده است.

البته اگر اصرار مداوم نظام برنامه ریزی برای القا و تزریق این اصطلاح نبود میتوانستیم در این زمینه حسن ظن داشته باشیم؛ چرا که بسیاری از کارشناسان تربیتی بر این باورند که امور مربوط به اعتقادات باید در مراحل بعد و پس از شکل گیری تفکر کودک در سنین بالاتر تدریس شوند نه در مرحله ابتدایی و در مرحله ابتدایی آموزش فقه عبادات و چگونگی انجام دستورات دینی مانند پرهیز از دروغ و دزدی و انجام واجبات و احترام به همسایه مناسب تر میباشد.

با این حال این موضوع بحث ما نیست، زیرا درس توحید برای کودکان تدریس میشود و علاوه بر آن مطابق با یک برنامه پنهان و با اهداف غیر ملی صورت می‌گیرد:

۱٫ در زمان ما این اصطلاح آموزش داده نمیشد و دو سوم کتاب توحید را اشغال نکرده بود، پس این اصطلاح یک امر جدید است «ضمن احترام به کمیته های بازنگری  و توسعه وزارت آموزش و پرورش».

۲٫ از آنجا که این مساله جدید است، میتوان نتیجه گرفت از نظام های فکری و سیاسی جدید و متاثر از جنگ و فتنه طایفی به متون ما راه یافته است.

۳٫ ما در کشور خود از غنای مذهبی و تعدد طایفی کهن برخورداریم، اما هنگامی که این برنامه ها و متون درسی تمام آن تعددها را از بین میبرد و شمشیر انحصار طلبی و فرقه ناجیه را بلند میکند و آن را به دانش آموزان تدریس میکند و دیگران را نیز تخریب میکند، با این شرایط ما به دست خود شهروندانی متفاوت با گذشته میسازیم و این با ویژگی های یک کشور مدنی و متمدن و جدید که باید همه در آن شرایط برابر داشته باشند سازگار نیست.

۴٫ درس توحید سال ششم ابتدایی یکی از دام هایی است که متون ما به آن گرفتار شده به گونه ای که معلم بیچاره آن را میگیرد و بعد با هر روشی که خواست و با هر طرح طایفی و مذهبی که خواست ارائه میکند و گاه این تدریس با مطالب ضد مذاهب شهروندان دیگر نیز همراه میشود.

معلم متن را میگیرد و با روشی پنهان آن را قطره قطره در ذهن و عقل دانش آموز تزریق میکند و آنها را تحریک میکند و شمشیرهای کینه و دشمنی آنها را تیز میکند و ناگهان با صحنه هایی مواجه میشویم که نمیدانیم از کجا نشات گرفته؟ از کجا پیدا شده؟ چه اتفاقی افتاده که فرزندان ما به بمب هایی از کینه تبدیل شده اند و این گونه گرفتار فتنه و تکفیر شده و مرتکب خشونت و کشتار میشوند؟

چگونه این فرزندان از آغوش مادران و کلاس های درس ربوده شده و در راه جهنم قرار میگیرند و مغز آنها شستشو داده میشود؟

آن هم در مقابل چشم جهانیان؟

من گمان نمیکنم تفسیری از این اتفاقات داشته باشم… اما شاید بتوان در متون درسی ما پاسخی برای این پرسش ها یافت!






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


+ 8 = 10