شیخ بهاءالدین عاملی(شیخ بهایی)

من ملک بودم و فردوس برین جایم بود …
گذری بر زندگی شیخ بهایی

"جبل العامل" دیروز، لبنان امروز، از سرزمین های معروف شیعه است که بزرگ عالمان، بزرگ مجاهدانی سترگ، از آن دیار برخاسته اند. شیعیان جبل العامل نقشی عظیم در گسترش تفکرات اسلامی در سراسر جهان به ویژه سرزمین ایران داشته اند. می گویند، ابوذر غفاری صحابی معروف و انقلابی پیامبر اکرم (ص)، نخستین کسی است که در روزگار تبعید خویش به شام، بذر تشیع را در دیار لبنان پاشید و زمینه محبّت و علاقه به امام علی (ع) و خاندان نبوت را در عصر حکومت معاویه، در بخشی وسیع از تبعید گاه خویش، فراهم نمود. تلاش های ابوذر سرانجام در خطّه جبل عامل، به ثمر نشست و گروه کثیری از مسلمانان را با اندیشه های اصیل اسلامی آشنا کرد. در پرتو نورافشانی های ابوذر، منطقه  لبنان و بخشی از سوریه و فلسطین و اردن از پایگاه های مستحکم پاسداران اندیشه علوی و حامیان شیعه و طرفداران اهل بیت پیامبر(ص) شد و این موضوع در طول تاریخ ادامه یافت. "بعلبک"، یکی از کهن ترین شهرهای سرزمین لبنان است و "جبع" روستایی کوچک، که به علت ظهور مردانی بزرگ در آن، شهرت فراوان دارد.
قهرمان عالم شیعه، در این روستا پای به جهان گذاشت، زمان تولد او، روز چهارشنبه بود، سوم ماه ذیحجه؛ آن روز خورشید آسمان بعلبک، اشعّه ی پرفروغ خویش را اندک اندک جمع می کرد. نهصد و پنجاه و سه سال از هجرت پیام آور بزرگ اسلام می گذشت، روستای جبع شاهد شور و شادی فراوان در خانه یکی از اهالی بود. خانه "عزالدّین حسین"غرق سرور و خوشحالی و آمد و شد بود. خویشان و بستگان برای دیدن نوزاد و گفتن تبریک به خانه این عالم با اخلاص و بزرگوار آمدند، پدر از تولد فرزند و سلامتی وی خوشحال بود و خدا را سپاس می گفت.

کودکی که آن روز در روستای جبع به دنیا آمد بعدها نقشی بزرگ در تاریخ مشرق زمین ایفا کرد. کودکی که از آغاز، آینده درخشان، از سیمای تابناک و زیبایش پیدا بود. پدر، به خاطر علاقه فراوانی که به پیامبر خدا حضرت محمّد (ص) داشت نام نوزاد را محمّد گذاشت. گویا با انتخاب این نام، رسالتی سنگین بر دوش کودک قرار گرفت، که باید آیین محمدی(ص) را در جهان گسترش بخشد، و راه و رسم پیامبر اسلام را در جامعه زنده کند. محمّد روزگار کودکی را در دامان مادری مهربان و پارسا و پدری با ایمان و پر تلاش سپری کرد و با آداب مسلمانی و قرائت قرآن و احادیث پیامبر و امامان شیعه آشنا شد، و علاقه به پیامبران و پیشوایان اسلام در اعماق وجودش ریشه دوانید. او با صفای کودکی، نماز و دیگر وظایف دینی را انجام می داد، اما آینده ای تاریخ ساز در انتظار گام های بلند این کودک بود…

هجرت به ایران

محمّد در سن هفت سالگی همراه پدر از جبل عامل، راهی ایران شد، و به شهر قزوین که آن روزها، یکی از پایگاه های اصلی شیعه و مرکز حکومت شاه طهماسب صفوی بود، وارد گردید.

عزالدین حسین ترجیح داد سفر به ایران را همراه فرزند نوجوانش "محمّد" که هنوز هفت بهار را سپری نکرده بود و در آغاز تحصیل بود، برگزیند و رهسپار شود.

هجرت محمّد و پدرش به دنبال دعوت عالم بزرگ "شیخ علی منشار عاملی" انجام گرفت. هنگام ورود به قزوین، به خانه همین عالم بزرگ وارد شدند و بدین گونه خاطرات دوستی دیرین در سرزمینی تازه و حال و هوای آزادی، تجدید شد و روابط محکمتری بین این دو فقیه فرزانه پدید آمد.

قصه ای از نیاکان

محمّد خود، بعدها برای یکی از شاگردان مبرز و برجسته اش به نام ملا محمّد تقی مجلسی گوشه ای از زندگی پدران خود را بازگو می کند:

پدران من در جبل العامل "لبنان" اهل زهد وعبادت بودند و ما وابستگی های کنونی را نداشتیم، از فروغ معنوی و مقامات قدسی و کرامت های خدا بهره می بردیم. در یک روز برفی که چهره آسمان و زمین سپید بود و سرمای سختی همه جا را فرا گرفته بود، پدر بزرگم "شمس الدین" چیزی برای خوردن در خانه نیافت، صدای بچه ها از گرسنگی بلند بود و چشمانشان فرو رفته، در و دیوار خانه رنگ فقر و بدبختی داشت، بچه ها از مادر غذا می خواستند و آه در بساط  نبود.

سرانجام مادربزرگم برای تسکین خاطر بچه ها از برف، تعدادی نان برفی درست کرد و به سوی تنور روانه شد، تنور به راستی تفته بود و داغ، و مادربزرگ نان های برفی را مثل خمیر واقعی به تنور چسبانید و گفت هم اکنون برای شما نان می پزم. مادربزرگ نان های برفی را بر تنور می زد و دست های پدربزرگ به آسمان بلند بود، قطره های اشک گونه های نورانی وی را آبیاری می کرد، لحظه ای چند نگذشته بود که نان از تنور در آمد، نان واقعی، نان گندم مثل نان های معمولی؛ سفره چیده شد و ما بچه های گرسنه دور سفره را گرفتیم. پدربزرگ سر بر زمین گذاشت و در حال سجده، خدا را سپاس گفت و سپس کنار سفره نشست، در حالی که هنوز دست دعایش بر آسمان بلند بود و نگاه تشکر آمیزش به سقف اتاق دوخته شده بود.

محمد بارها به این جریان می اندیشید که چگونه نیاکانش از برف، نان می پختند و از غیب کمک می گرفتند و گاه با افسوس از آن مقام معنوی یاد می کرد. و شعر حافظ را به خاطر می آورد و زمزمه می کرد:

من ملک بودم و فردوس برین جایم بود    آدم آورد در این دیر خراب آبادم

محمد در دوران جوانی

محمد از کودکی کار تحصیل و یاد گیری علوم گوناگون را جدّی گرفت و عاشقانه در پی فرا گیری دین و دانش و هنر رفت. زندگی در خانه پدری دانشمند، معاشرت با عالمان و دانشوران زمان، تلاش و کوشش، محبت و علاقه فراوان به امامان معصوم(ع) و خاندان پیامبر(ص)، زمینه مساعدی را برای پیشرفت وی آماده کرده بود. او علاوه بر یادگیری دانش های معمول و مرسوم زمان، در کسب علوم سرّی و غریبه هم کوشا بود و همین تلاش ها و اخلاص ها سرانجام از او عالمی بزرگ و فقیهی فرزانه ساخت که به "شیخ بهاءالدین" معروف شد.

شیخ بهاءالدین که اینک در سنین ازدواج بود، بی جهت ازدواج را به تاخیر نینداخت؛ او در انتخاب همسر دقت فراوان نشان داد. بر خلاف بسیاری از جوانان که در انتخاب همسر دقت لازم ندارند و تنها به زیبایی دختر و ثروت پدر، و یا دارا بودن مدارج بالای تحصیلی دل خوش می کنند، شیخ بهاء الدین به پیشنهاد پدرش با یک خانواده کاملاً مذهبی وصلت کرد و با یک دختر بسیار دانشور و پارسا و متعهد که با وظایف دینی به خوبی آشنا و در راه آن بسیار کوشا بود، ازدواج کرد.

همسر شیخ بهاء الدین، دختر عالم بزرگوار شیخ زین الدین علی منشار عاملی بود، همان عالم بزرگواری که هجرت به ایران با درخواست او انجام شد و هنگام ورود به قزوین، شیخ بهاء الدین و خانواده اش در خانه وی مسکن گزیدند.

دختر "زین الدین علی"، الگوی اخلاق اسلامی، تقوا، حجاب، دانش، تجسّم دینداری و  دانشوری بود و نور علم و ایمان آینده ای درخشان در برابر دیدگانش قرار می داد. شیخ بهاء الدین، که در جستجوی همسری پاک و پارسا بود سرانجام با پیشنهاد خانواده اش که از قدیم این خانواده را می شناختند، با این دختر نیک سیرت ازدواج کرد.

تاریخ نویسان می گویند: همسر شیخ بهاء الدین زنی پارسا، دانشمند، حدیث شناس، فقیه، محقق و مدرس بوده است. در آن روزگار که بسیاری از زنان – بلکه اکثریت مردان-  از سواد خواندن و نوشتن محروم بودند و یا تحصیل علم و دانش را برای زن لازم نمی شمردند، همسر شیخ بهاء الدین، استادی بلند پایه بود. با ازدواج شیخ بهاء الدین و همسر دانشورش، پیوند دوستی دیرین به یک ازدواج مقدس انجامید و دو جوان متعهد و دانشمند لبنانی در سرزمین ایران کانونی مقدس را پایه گذاری کردند و خدمات فراوان به ایران و جهان اسلام تقدیم داشتند.

محمّد و فراگیری زبان فارسی

محمد از لبنان به ایران آمده بود و زبان مادری اش عربی بود، امّا از همان دوران نوجوانی علاقه وافری به یادگیری زبان فارسی نشان داد و سرانجام با مکالمه، ترجمه و نگارش به زبان فارسی به خوبی آشنا شد، آشنایی وی با این زبان شیرین، در حد گفتگوی روزانه و یا نوشتن مطالب ساده نبود. او در سرودن اشعار زیبای فارسی مخصوصاً به سبک معروف عراقی، توانائی نشان می داد. اشعار شیخ بهایی در غزل و رباعی رنگی از شعر حافظ داشت و در سبک مثنوی به اشعار جلال الدین رومی معروف به مولانا شبیه بود.

مجموعه اشعار فارسی و عربی شیخ بهاء الدین را، "محمدرضا حرّ عاملی" فرزند شیخ حرّ عاملی گرد آوری کرده و دیوانی گرانبها پدید آورده است.

اشعار فارسی وی به همراه دیگر آثار فارسی شیخ بهائی که شامل:

غزلیّات، مثنویات، "نان و حلوا"، "شیر و شکر"، "نان و پنیر"، و رباعیّات و اشعار متفرقه و قصّه های شیرین، پند اهل دانش و هوش به زبان "گربه و موش" است، توسط سعید نفیسی گرد آوری شده و به همراه یک مقدمه مفصّل، توسط انتشارات چکامه، در سال ۱۳۶۱ هجری شمسی در تهران منتشر شده است.

شیخ بهایی در اشعار، نام بهایی را برای خود برگزید و از این رو به شیخ بهایی شهرت یافته است.

او همچون دیگر عالمان اسلام به دعا و نیایش توجه فراوان داشت. خود وی اهل دعا بود و دعا را سلاح پیامبر می دانست. او در موارد گوناگون با زبان نظم و نثر دست دعا و تمنا به پیشگاه خدای بی همتا برداشته و نیازهای شخصی و جمعی را از خدای سبحان طلب نموده است. اشعار شیخ بهاء الدین روح نیایشگر و خاشع او را در برابر پروردگار جهان نشان می دهد.

شیخ بهایی معنای عمیق دعا را به خوبی احساس می کرد و هنگام دعا با تمام روح از خدا می خواست و نیازهای خود و امت اسلام را مطرح می کرد. او سعی فراوان داشت که مردم مسلمان با معنای ادعیه آشنا شوند، و برای آشنا ساختن مردم با معارف بلند دعاها، سه کتاب ارزشمند نوشته است:

۱- شرح دعای صباح.

۲- شرح دعای هلال.

۳- مفتاح الفلاح.

شیخ بهایی در کتاب اول، دعای معروف "صباح" را که از حضرت علی علیه السلام نقل شده توضیح داده است. این دعا که مطالب عرفانی فراوان دارد در کتاب معروف مفاتیح الجنان آمده است. کتاب دوم، در مورد دعای هلال ( یکی از دعاهای زیبا و پر معنی صحیفه سجادیه) است. شیخ در این کتاب، دعا را از امام زین العابدین علیه السلام نقل و تفسیر کرده است.

کتاب مفتاح الفلاح، یعنی "کلید رستگاری" درباره اعمال و آدابی که در شبانه روز مستحب می باشد نوشته شده است. رهنمود های شیخ بهایی درباره خودسازی و عبادت در این کتاب آمده و متن عربی آن توسط یکی از شاگردانش به زبان فارسی ترجمه شده است.

شیخ بهایی و تفسیر قرآن

قرآن مجید، چشمه جوشان علوم اسلامی است و شیخ از کودکی با این چشمه شیرین و گوارا آشنایی  داشت. او آب گوارای وحی را فراوان نوشیده و علم تفسیر قرآن را به خوبی آموخته بود. او دانش تفسیر را در سینه محدود نکرد و با خود به گور نبرد. بلکه از راه تدریس و نگارش به نشر و گسترش دانش تفسیر، کمک فراوان کرد.

برخی از کتب تفسیری و قرآنی این عالم ربّانی – که اکثراً به زبان عربی است-  به شرح ذیل می باشد:

۱- عروه الوثقی- که تفسیر سوره حمد است.

۲- عین الحیاه- این کتاب، تفسیری است فشرده که شباهت زیادی به تفسیر صافی "ملامحسن فیض کاشانی" دارد.

۳- شرح تفسیر بیضاوی.

۴- حاشیه بر تفسیر بیضاوی.

۵- حل حروف القرآن.

۶- حواشی تفسیر کشاف.

۷- مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین.

وی در این کتاب، آیات قرآنی مربوط به احکام شرعی را آورده و آن را تفسیر کرده است و در زمینه موضوع آیه، احادیث صحیح را نقل نموده است؛ ولی دریغا که این اثر فقهی قرآنی ناتمام مانده است.

شیخ بهایی و علم حدیث

"حدیث" دومین سرچشمه علوم اسلامی و دریچه ای است که انسان را با دانش بیکران الهی پیوند می دهد. علم حدیث، گفتار پیشوایان معصوم و کردار و تاییدهای آنان را بازگو می کند و بسیاری از حقایق و وظایف را روشن می سازد. احادیث معتبر معصومین (ع) گنجینه ای است که فقر فرهنگی بشریّت را برطرف می سازد، "حدیث" مشعلی پر نور است که در تاریکی جهل و حیرت، راه هدایت و بهزیستی را نشان می دهد. از این رو عالمان بزرگوار اسلام در حفظ، نقل، ترجمه، شرح، تبویب و فصل بندی، تدوین معجم و راهنما، چاپ و نشر، خطاطی، تدریس و فهم متون حدیث و شناخت راویان آن زحمات فراوان کشیده اند.

شیخ بهاء الدین، از این دانش اطلاعاتی گسترده داشت و در نشر و آموزش حدیث، و دفاع از افکار و اندیشه های معصومین علیهم السلام کوشا بود. آشنایی با نام کتاب های حدیثی این فقیه فرزانه و حدیث شناس بزرگ، برای علاقه مندان و دوستداران شیخ بهایی، مفید است. اینک فهرست کتاب های حدیثی او:

۱- حبل المتین- شیخ در این کتاب روایات معتبر را درباره احکام دینی گردآوری کرده و توضیح لازم را ارائه داده است. مجموع احادیث این کتاب هزار و چند حدیث است.(۱)

۲- شرح من لا یحضره الفقیه- این کتاب شرح یکی از کتاب های چهارگانه حدیثی شیعه است که توسط مردی دیگر از قبیله ابرار، یعنی شیخ صدوق، حدیث شناس مشهور قرن چهارم نوشته شده است.

۳- حاشیه من لا یحضره الفقیه- این کتاب یاد داشت های فشرده و موردی شیخ بهاء الدین درباره برخی احادیث شریف کتاب صدوق است.

۴- اربعین حدیث.

اربعین به معنای "چهل" است، در روایات اسلامی آمده، که هر کس چهل حدیث حفظ کند، خداوند روز قیامت او را دین شناس و عالم محشور خواهد کرد. شیخ بهایی با آرزوی این که این مقام بلند معنوی را به دست آورد در این کتاب، چهل حدیث جالب انتخاب کرده و آن را به طور کامل شرح داده است. توضیحات این حدیث شناس بزرگ در مورد معنی روایات، و شرح لغات مشکل و جمع بندی احادیث بسیار ارزشمند است. یک نسخه از این کتاب که به خط شیخ بهایی است وقف آستان قدس رضوی شده و هنوز در کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است.(۲)

۵- حدائق الصّالحین- این کتاب، تفسیری بر "صحیفه سجادیه" کتاب دعای معروف امام سجاد(ع) است. بخشی از همین کتاب به نام حدیقه الهلالیه یا شرح دعای هلال شهرت یافته است.

۶- ترجمه رساله امامیه – این کتاب ترجمه فارسی نامه حضرت رضا(ع) به مامون عباسی است که خود یک حدیث طولانی و عمیق محسوب می شود.

۷- شرح اربعین . این کتاب را یکی از شاگردان شیخ بهایی به نام "ابن خاتون" به فارسی ترجمه کرده و آن را با نام ترجمه قطب شاهی منتشر نموده است. "محمد بن علی" معروف به ابن خاتون در ماه مبارک رمضان ۱۰۲۹ هجری قمری، اجازه نقل این کتاب را از شیخ بهاء الدین گرفته است. این ترجمه برای یکی از سلاطین هندوستان به نام قطب شاه انجام شده است.

شیخ بهایی و علم فقه

"علم فقه"، از حلال و حرام سخن می گوید. کارهای واجب، حرام، مستحب، مکروه و جایز را مشخص می کند. این علم، یکی از لازم ترین دانش ها برای جامعه اسلامی است، زیرا برنامه زندگی فردی و اجتماعی بشر را در همه ابعاد معین می کند. همه مسلمانان باید مسائل ساده شرعی را به اندازه نیاز، بیاموزند و بدانند چه کاری واجب است و چه کاری حرام؛ امّا فقه استدلالی را فقط عالمان بزرگ فرا می گیرند و در این رشته تخصص پیدا می کنند.

یکی از وظایف عالمان دین، آموزش احکام فقهی به زبان روان و ساده به عموم مردم است و از طرفی پرورش دانشورانی که علاوه بر اندیشه ها و اخلاق اسلامی، فقه استدلالی را به خوبی بدانند و مجتهد باشند. شیخ بهاءالدین، خود فقیهی بزرگ بود و برای رشد اطلاعات دینی و فرهنگ مذهبی مردم کوشش های فراوان داشت. او به منظور گسترش علم فقه، ۱۹ کتاب و رساله در سطوح مختلف به رشته تحریر در آورده که به شرح ذیل می باشند:

۱- جامع عباسی – این کتاب در بیست بخش توسط شیخ، طرح ریزی شده و ۵ بخش آن را خود وی نوشته است. امّا موفق به  اتمام کتاب نگردیده و یکی از شاگردان او به نام "نظام الدین ساوجی" بقیه بخش ها را تکمیل کرده است. "جامع عباسی" یکی از قدیمی ترین و جامع ترین رساله های فقهی فارسی است که به درخواست شاه عباس کبیر و برای فارسی زبانان تالیف شده است.

۲- حبل المتین – این کتاب در علم حدیث و فقه است. دو باب طهارت و نماز آن کامل شده و شیخ بهایی این کتاب را در صبح جمعه ۱۸ شوال ۱۰۰۷هجری قمری، پس از فراغت از تعقیب نماز صبح در مشهد مقدس به اتمام رسانده است.(۳)

۳- رساله فی الفقه – الصلاه – این کتاب را شیخ درباره مسائل فقهی نماز نوشته است و نسخه اصلی آن در مجموعه ای نزد مرحوم سید محمّد مشکوه بیرجندی بوده که همراه با دیگر کتاب های وی به کتابخانه دانشگاه تهران اهداء شده است.

۴- حاشیه بر کتاب مختلف الشیعه – "علامه حلی" کتاب مختلف الشیعه را نوشته و شیخ بهایی نظرات فقهی خود را درباره مسائل این کتاب بیان کرده است.

۵- حاشیه بر قواعد الکلّیه شهید اوّل.

( القواعد الکلّیه الاصولیّه والفرعیه) از آثار علمی و تالیف شهید اوّل است، این کتاب محور مباحث اصولی و فقهی بسیاری از عالمان شیعه بوده و شروح و حواشی متعدد بر آن نوشته شده است. شیخ بهاء الدین دیدگاه های فقهی خود را در مورد مسائل این کتاب، در رساله ای گرد آورده است که مطالعه آن برای پژوهشگران فقه استدلالی مفید خواهد بود.(۴)

۶- رساله احکام سجود تلاوت .

این کتاب درباره موارد و چگونگی سجده هنگام قرائت یا شنیدن آیات دارای سجده، نوشته شده است.

۷- رساله استحباب و وجوب سوره .

این کتاب درباره این مساله که – در نماز پس از خواندن سوره حمد –  آیا قرائت سوره دیگری واجب است یا مستحب، نوشته شده است.

۸- اثناعشریات – این کتاب حاوی پنج تحقیق فقهی درباره طهارت، نماز، روزه، زکات و حج است که شیخ بهایی بر بخش "حج" این کتاب شرحی نوشته و یکی از دانشمندان معاصر به نام حسین بن موسی اردبیلی، ساکن استرآباد ( گرگان قدیم) مشغول نگارش شرحی بر قسمت روزه این کتاب بود که خبر در گذشت شیخ را شنید.(۵)

۹- رساله ای درباره لباس هایی که نماز خواندن با آن صحیح نیست.

این کتاب همراه با ۲۹ رساله عقیدتی و فقهی در سال ۱۴۰۲ هجری قمری توسط انتشارات مفید قم چاپ شده است، شیخ بهایی این رساله را در روز جمعه پنجم ماه ربیع الاول در شهر قرمسین ( کرمانشاه کنونی) نوشته است.

۱۰- شرح رساله ای درباره روزه.

۱۱- رساله ای درباره قبله شناسی .

۱۲- رساله ای درباره واجبات نمازهای روزانه.

۱۳- رساله ای درباره ارث.

۱۴- رساله ای درباره نماز مسافر.

۱۵- رساله ای درباره صلوات بر پیامبر (ص) و اهل بیت آن حضرت.

۱۶- رساله ای درباره حیوانی که توسط اقلیت های مذهبی (اهل کتاب) ذبح شود.

۱۷- رساله ای درباره آب کُر ( آبی که از برخورد با اشیاء نجس، نجس نمی شود).

۱۸- رساله ای در تحقیق جهت قبله.

شیخ بهاء الدین این کتاب را درباره مباحث قبله شناسی و علائم و راه های تشخیص قبله تالیف کرده است، نسخه ای خطی از این کتاب در کتابخانه دانشگاه تهران با شماره ۱۶۲۶ وجود دارد.

۱۹- مشرق الشمسین و اکسیرالسعادتین .

این کتاب به قصد نگارش یک دوره فقه قرآنی شروع شده است ولی فقط بخش طهارت آن پایان یافته؛ تالیف این کتاب به درخواست گروهی از اهالی شهر مقدس قم بوده است.(۶)

خوانندگان گرامی! توجه دارید که قهرمان کتاب فقط در قلمرو دانش فقه، نوزده کتاب ارزشمند نوشته است. گر چه حجم برخی کتاب ها و رساله ها اندک است. امّا هیچگاه در ارزیابی کتاب ها، تعداد صفحه را نباید میزان قرار داد. بلکه محتوای کتاب و نقشی که در افکار جامعه ایفا می کند و هدف مقدسی که ورای نیات و قلوب نهفته است اهمیت دارد. گاه یک جزوه، یک مقاله چند صفحه ای حقایق و مطالب فراوان دارد که در کتاب های چند جلدی از آن خبری نیست.

یکی از ویژگی های "شیخ بهایی" فشرده نویسی و پرهیز از فضل فروشی و خودنمایی است، از این رو بسیاری از کتاب های وی مختصر و در عین حال عمیق و پر معنی است.

کتاب های "صمدیه" در قواعد زبان عربی، "وجیزه" در علم رجال، "خلاصه الحساب"، "زبده الاصول" در علم اصول فقه و "توضیح المقاصد" در وقایع و وظایف ایّام سال، گواه روشنی بر این حقیقت است.

شیخ بهایی و هنر

دانش و هنر دو گوهر گرانبها هستند که با هم پیوند نزدیک دارند.

دانش بیشتر رنگ تئوری و اندیشه دارد، و هنر رنگ کار و عمل. ایمان و عرفان ضلع سوّم این دو، بلکه قلب حیات بخش و هدایتگر آن است؛ ایمان استوار و عرفان الهی، این دو ابزار کارآمد را به کار می گیرد.

و شیخ بهاء الدین، دانش و هنر را به خدمت آرمان های مکتبی و ایمان مذهبی گرفته بود و به راستی او نمونه تخصص مکتبی و هنر متعهد بود.

گرچه برترین هنر، فتح قله های بلند "عرفان" و "زهد" و "جهاد" و "آزادی" است که شیخ با فتح آن نیاز به هنرنمائی دیگر نداشت. امّا توان و تلاش این فقیه فرزانه و زاهد سیاستمدار در استفاده از روش ها و ابزارهای گسترش اندیشه های اسلامی، شایان الگو گرفتن است.

شیخ در داستان نویسی،

معماری،

شعر،

خوشنویسی، و برخی دیگر از هنرها مهارت داشت.

او شعر و شاعری را به دو زبان عربی و فارسی دنبال می کرد و مثنوی های اخلاقی و  عرفانی "نان و پنیر"، "نان و حلوا" و "شیر و شکر" را پدید آورد.

هنر معماری شیخ یادگارهای زیادی دارد که در تاریخ اصفهان و ایران، بلکه جهان، پرآوازه است.

حمام معروف شیخ بهایی، کاریز نجف آباد اصفهان، قنات زرین کمر، تعیین سمت قبله مسجد شاه اصفهان، تقسیم آب زاینده رود و دهها کار دیگر، آوازه هنری شیخ را در جهان گسترده است.

هنر داستان نویسی شیخ در کتاب شیرین "پند اهل دانش و هوش" به زبان "گربه و موش" جلوه کرده است. این کتاب را می توان از نمونه های آموزنده داستان از زبان حیوانات حساب کرد و شاید یکی از منابع الهام سازندگان فیلم های کارتونی "مدرسه موشها" و امثال آن بوده است.

شیخ بهایی در کتاب معروف به "گربه و موش" نظریات اجتماعی-  اخلاقی مفیدی را به زبان حیوانات بیان کرده است، او در یک فصل موش را "نفس امّاره" و هوس های بی حد و مرز انسان گرفته و گربه را در نقش "نیروی تخیل" و خیال پرداز به کار گرفته است.

در فصلی دیگر، شیخ از سطح مسائل اخلاق فردی فراتر رفته و موش را الگوی صوفی منشی و درویش مآبی حاکم بر قرن ۱۱ و گربه را مظهر جستجوگران علم و دانش شناخته است و از مناظرات این صوفی "موش منشی" و دانش پژوه "گربه رفتار" نصایح سودمندی خلق کرده است.

شیخ بهایی و زبان آموزی

شیخ بدون تردید به سه زبان مهم و رایج عصر خویش، مسلط بوده و عربی و فارسی و ترکی را به خوبی می فهمیده و بدان گفتگو می کرده و در مورد عربی و فارسی آثار فراوان دارد. در زمینه زبان ترکی، سفرهای طولانی او به آذربایجان شوروی و ایران – در لباس درویشی در مناطق تحت نفوذ دولت عثمانی-  این موضوع را ثابت می کند، به علاوه شعرهایی به زبان ترکی در "کشکول" آورده است که این مهارت وی را آشکار می سازد.(۷)

شیخ بهایی و ریاضیّات

ریاضی یکی از رشته های مهم علوم و اطلاعات بشری است و شامل حساب ساده و استدلالی، هندسه و جبر می شود. دانش ریاضی همیشه در زندگی بشر کاربرد فراوان داشته است.

شیخ بهایی از کودکی این دانش را آموخت و خود به تالیف کتاب هایی در این زمینه پرداخت . در اینجا با نام پنج کتاب ریاضی وی آشنا می شویم:

۱- خلاصه الحساب .

این کتاب یکی از عمیق ترین و فشرده ترین کتاب های ریاضی است که شیخ بهایی به رشته تحریر درآورده و شامل یک دوره ریاضیّات در سطح متوسط است و حدود سه قرن به عنوان متن آموزشی حوزه های علوم دینی در نجف، اصفهان، مشهد، قم و برخی دیگر از مراکز علمی کشورهای اسلامی مورد استفاده بوده و دهها شرح و حاشیه بر آن نوشته شده است.

۲- بحرالحساب .

صاحب کتاب"امل الآمل" نامی از این کتاب برده و شیخ بهایی در مواردی از خلاصه الحساب به کتاب بحرالحساب ارجاع داده است، ولی گویا نسخه ای از این کتاب در عصر خود وی برداشته نشده است.(۸)

۳- جبر و مقابله .

شیخ در این کتاب مباحث فراوان جبر را مورد بررسی قرار داده و یک نسخه از این کتاب نزد مرحوم سعید نفیسی موجود بوده است.

۴- حاشیه بر خلاصه الحساب .

شیخ توضیحات لازم را که بعد متوجه شده است به صورت"حاشیه" بر کتاب خلاصه الحساب نوشته است. نام این کتاب در فهرست کتابخانه عمومی معارف آمده است.

۵- رساله حساب فارسی .

شیخ این کتاب را به منظور آموزش حساب به عموم نوشته و اطلاعات فشرده ای از این دانش گرد آورده است.

شیخ بهایی و دانش هیات

علم هیات از فضا، کرات آسمانی و ثوابت و سیارات گفتگو می کند؛ از حرکت پدیده های آسمانی و انواع حرکت و سمت حرکت این اجرام سخن می گوید. شیخ بهایی از این علم اطلاع فراوان داشته و بیش از چهارده کتاب و جزوه درباره این دانش نوشته که به شرح ذیل است:

۱- صحیفه اسطرلاب که به کتاب اسطرلاب عربی مشهور است.

۲- ملخص فی الهیئه – این کتاب فشرده ای از علم هیات را در بردارد.

۳- رساله تضاریس الارض.(۹)

۴- رساله در کرویت زمین.(۱۰)

مساله کروی بودن زمین را شیخ بهایی در حدود چهارصد سال قبل در این کتاب عنوان کرده است.

۵- رساله در مقایسه قطر زمین با بزرگترین کوهها.

در این کتاب قطر زمین با بزرگترین کوهها مقایسه و محاسبه شده است.

۶- شرح، شرح چغمینی – این کتاب توضیح یک متن درسی معروف درباره علم هیات است.

۷- تشریح الافلاک.

۸- حواشی تشریح الافلاک.

۹- شرح، شرح رومی – توضیحی مفید درباره یک کتاب درسی هیات و اختر شناسی است.

۱۰- رساله در تحقیق سمت قبله – دیدگاه شیخ در مورد مسائل قبله شناسی را مطرح می کند.

۱۱- رساله اعمال اسطرلاب – نسخه ای از این کتاب نزد مرحوم سعید نفیسی بوده است.

۱۲- رساله ای در حل اشکال عطارد و ماه.

۱۳- رساله ای درباره این که نور کواکب از نور خورشید است.

۱۴- تحفه حاتمیه که رساله اسطرلاب فارسی نامیده می شود.

این رساله هفتاد باب است که شیخ بهایی آن را به تقاضای وزیر نواب اعتماد الدوله، حاتم بک اردوبادی نوشته، (در ایّامی که این وزیر نزد شیخ، علم اسطرلاب فرا می گرفته است).(۱۱)

مجموع آثار قلمی شیخ بهایی را تا مرز یکصد کتاب و رساله دانسته اند و صاحب "معجم مولفی الشیعه" نود و نه اثر علمی، ادبی وی را نام برده است. برخی از این کتب مثل کشکول و مخلات، گلچینی از دانش های گوناگون یا یادداشت هایی است که استاد فرصت تنظیم نهایی آن را نیافته و یا لازم ندیده مطالب را به صورت موضوعی و در ارتباط با هم تدوین نماید.

شیخ بهایی در این دو کتاب هر چه را زیبا و جالب دیده، از مطالب تاریخی، نکات علمی، و ادبی و معمّا و چیستان و شعر و غیره، بدون نظم و موضوع بندی نگاشته و از خطر نابودی توسط حوادث روزگار، رهایی بخشیده است.

استادان شیخ بهایی

معلم و استاد، در زندگی هر کس نقشی سرنوشت ساز دارد. چه بسیار دانش آموزان و دانشجویان و طلابی که در پرتو هدایت استادی گرانقدر و معلمی دلسوز و دبیری دانشمند، آفاق بلند پیشرفت و نیکبختی را فتح کرده و خدماتی بزرگ انجام داده اند؛ و عکس این ماجرا نیز فراوان است.

شیخ بهایی در پیشرفت علمی و اخلاقی از محضر معلمانی بزرگ بهره ها برد و از مجلس درس عالمانی پاک و پرتلاش، توشه ها بر گرفت.

نخستین استاد شیخ، پدرش "عزالدّین حسین" است. او که خود فقیهی بزرگوار و متعهد و مبارز بود نسبت به تربیت فرزندان خویش کوشش فراوان داشت؛ از کودکی فرزند را به تحصیل دانش و کسب اخلاق الهی و معنوی و رعایت دستورهای زندگی ساز دین تشویق می کرد و مدتها خود وی مسوولیت تدریس برای فرزند را بر عهده داشت. قرابت و بستگی این پدر و پسر، تنها خویشاوندی نژادی و نسبی نبود، بلکه "شیخ بهاءالدین" پدر را به عنوان استاد و راهنما و هادی خویش می شناخت. او پدر را دریایی از دانش و اخلاق و فقاهت می دانست و علاوه بر احترام پدری، به وی به دیده استاد و فقیه و راهنمای معنوی جامعه بزرگ اسلامی می نگریست.

– ملا عبدالله مدرس یزدی

"ملاعبدالله" یکی دیگر از اساتید شیخ بهایی است. شیخ از محضر وی علوم عقلی را فرا گرفت؛ منطق و فلسفه و کلام، بهره ای بود که شیخ از درس ملاعبدالله آموخت.

– ملا علی مذهّب

استاد دیگر شیخ بهایی "ملاعلی مذهّب" است. او در علوم ریاضی تخصص داشت و در زمینه حساب، هندسه، جبر و مقابله، هیات و نجوم کار کرده بود. شیخ بهایی علوم ریاضی را نزد این بزرگوار و دانشوری دیگر، همچون "مولانا افضل قاضی" فرا گرفت.

شیخ بهایی از دانش طب و پزشکی هم اطلاعات خوبی داشت.

او "قانون" بوعلی سینا را که – یک کتاب پزشکی معروف و قدیمی است – نزد "حکیم الدین محمود" آموخت.(۱۲)

شاگردان شیخ بهایی(۱۳)

شیخ بهایی اقیانوسی عمیق بود که تشنگان فراوان از آب گوارا و شیرین دانش وی نوشیدند. گر چه او همچون ابر باران زا جهان اسلام را آبیاری می کرد و نور علم و ایمانش بر شرق و غرب جهان می تابید، امّا شاگردان زیادی از محضر وی بهره ها برده و در مجلس درسش شرکت می جستند و از اندیشه های والای او که درخشش خاصی داشت سود می بردند و روشنی می گرفتند.

نخبگان و فرزانگان دوران، خوشه چین خرمن پرفیض شیخ بهایی بودند:

۱- ملا صدرای شیرازی

۲- ملا محسن فیض کاشانی

۳- فیاض لاهیجی

۴- نظام الدین حسین ساوجی

۵- سید حسین کرکی

۶- سید ماجد بحرانی

۷- فاضل جواد بغدادی

۸- ملا خلیل غازی قزوینی

۹- میرزا رفیع الدین طباطبائی نائینی

۱۰- شیخ زین الدین عاملی (نوه شهید ثانی)

۱۱- مولی شرف الدین محمّد رویدشتی

۱۲- شیخ محمّد فرزند علی عاملی تبنینی

۱۳- مولی مظفرالدین علی – که کتابی درباره زندگی استاد خویش شیخ بهایی نوشته است.

۱۴- ملا محمد تقی مجلسی، فقیه و محدث بزرگوار و پدر علامه محمّد باقر مجلسی

۱۵- "شیخ محمود" فرزند حسام الدین جزایری که از استادان فخرالدین طریحی، نویسنده کتاب لغوی و حدیثی معروف "مجمع البحرین" است.

۱۶- محقق سبزواری

۱۷- "ملا عزالدین فراهانی" مشهور به "علینقی کمره ای"، شاعر معروف قرن یازدهم.

۱۸- عنایه الله علی کوهپایه ای معروف به قهپائی نویسنده کتاب رجالی ارزشمند "مجمع الرجال" که حاوی پنج کتاب معروف در علم رجال است.(۱۴)

هر یک از این عالمان بزرگ در عصر خویش در نقطه ای از میهن بزرگ اسلامی مشعلی فروزان بودند که ایمان و دانش را در اقالیم قبله گسترش بخشیدند.

شیخ بهایی با تربیت چنین شاگردانی ، خدمتی بزرگ به دنیای اسلام ارائه داد و نقشی عظیم در هدایت جامعه بشری ایفا کرد. شرح حال هر یک از این چهره های پر فروغ، نیاز به نگارش کتابی جداگانه دارد و زیارت این ابرار توفیقی بیشتر می خواهد که در اینجا فرصت پرداختن به زندگی آنان نیست.

عالمان معاصر شیخ بهایی

شیخ بهایی با عالمان زمان خویش ارتباط و آشنایی داشت و تبادل فرهنگی بین او و دیگر عالمان چه از طریق دیدار حضوری و چه از راه مکاتبه و نامه نگاری صورت می گرفت. از معاصرین شیخ، می توان از این بزرگان نام برد:

۱- قاضی نورالله شهید شوشتری

این عالم گرانقدر فرزند سید شرف الدین حسینی شوشتری و نویسنده کتاب های مشهور و ارزنده بنام "احقاق الحق"، "صوارم المهرقه"، "مصائب النواصب"، "حاشیه بر تفسیر بیضاوی" و "شرح مختصر عضدی" است. او در اکبرآباد هندوستان به سبب نگارش کتاب "احقاق الحق" در اثبات امامت علی (ع) که کتابی است مستدل و روایی، به شهادت رسید و به شهید ثالث شهرت یافت.

۲- شیخ لطف الله، که مسجد مشهور شیخ لطف الله در میدان نقش جهان اصفهان پایگاه نماز جماعت وی بوده، در اصل از شهر "میس" برخاسته و ساکن اصفهان و از معاصران شیخ بهایی است.

۳- مولی حسین فرزند موسی اردبیلی ساکن استرآباد (گرگان قدیم) که کتابی به نام شرح رساله اصولیه نوشته از دیگر همدوره های شیخ بهایی است.

شیخ بهایی با برخی از عالمان بزرگ اهل سنت نیز ارتباط داشته و از جمله عده ای از فقهای معروف اهل سنت زمان خودش مثل "ابن ابی اللطیف مقدسی" را در شهر قدس شریف دیدار کرده است. در دمشق به دیدار "حافظ حسین کربلائی" و "حسن بورینی" رفته و در شهر حلب از کشور سوریه کنونی با "شیخ عمر عرضی" رابطه داشته است.

البته این آمد و شدها، ارتباطات فرهنگی ارزشمندی بوده که دو مذهب بزرگ اسلامی را به هم نزدیک کرده و سبب تفاهم و نزدیکی بیشتر اندیشه های تشیّع و تسنّن بوده است.

شیخ بهایی برخلاف بسیاری از اندیشمندان، بیشتر عمر خویش را در سیر و سفر گذرانیده و به کشورهای مختلف از جمله مصر، سوریه، حجاز، عراق، فلسطین، ایران، آذربایجان شوروی و افغانستان سفر کرده و از صیدا تا قزوین را پیموده و برخی از کتاب هایش را در شهرهای قم، قرمسین (کرمانشاه)، گنجه، تبریز، هرات و مشهد مقدس نوشته است.

شیخ بهایی در این سفرها از عالمان زمان خویش استفاده ها کرد و به علاقه مندان، علم و ایمان و هنر بخشید. دیدگاه های گسترده و شرح صدر فراوان او مولود همین بینش وسیع و سفرهای فرهنگی و ارتباط با دانشوران ادیان و مذاهب گوناگون بوده است.

شیخ بهایی و میرداماد

میرداماد که نام اصلی وی "سید محمّد باقر حسینی استرآبادی" است، از دوستان و معاصران شیخ بهایی است. او در عبادت و تلاوت قرآن کم نظیر بود و در علوم عقلی و تاریخ و حدیث تخصص داشت. پدر سید محمد باقر داماد "شیخ علی بن عبدالعالی کرکی" معروف به محقق ثانی بوده است. از این رو خود و فرزندش به داماد معروف شده اند. میرداماد در درس عزالدین حسین پدر شیخ بهایی شرکت می کرد و در همین درس با شیخ آشنا شد و روابط صمیمانه بین این دو دانشور با اخلاص بر قرار گردید.(۱۵)

شیخ بهایی و میرداماد گرچه در برخی مسائل علمی با هم اختلاف نظر داشتند، مثلاً یکی نام بردن اسم خاص امام زمان علیه السلام را در عصر غیبت جایز و دیگری حرام می دانست ولی تفاوت برداشت های فقهی هیچگاه بهانه ای برای برخورد نامطلوب اخلاقی و اجتماعی بین این دو بزرگوار نشد.

این عالمان آگاه نسبت به زمان می دانستند که ایجاد اختلاف بین عالمان دین، یکی از شیوه های دیرین دشمنان اسلام، قدرت و اقتدار مسلمین، نتیجه وحدت و یگانگی بزرگان دین است. استعمارگران با نفوذ در خانه علما یا حوزه درس و مجالس ایشان همیشه تلاش داشته و دارند که دیدگاه های عالمان را از مردم دور سازند و آنان را نسبت به یکدیگر بدبین نمایند. گاه سخنان دروغ از یکی برای دیگری نقل می کنند و کار مثبت یکی را در چشم دیگری نادرست جلوه می دهند.

این جریان در زمان شیخ بهایی و میرداماد هم وجود داشت ولی هرگز دشمنان اسلام نتوانستند این دو چهره برجسته دوران را از یکدیگر جدا کنند. برخوردهای کاملاً احترام آمیز و همکاری علمی و اجتماعی در جهت خدمت به امت بزرگ اسلام ، بین این دو بزرگوار بر قرار بوده است.

قصّه ای از وحدت بین علما

نویسنده کتاب پر ارزش "روضات الجنات" در شرح حال میرداماد نوشته است:

روزی شاه عباس، معروف به کبیر همراه با اردوی مخصوص خود به برخی نواحی اطراف شهر می رفت. دو عالم بزرگوار، میرداماد و شیخ بهایی نیز همراه اردو بودند. شاه به این دو دانشور آزاده توجّه خاص داشت و آنان را به عنوان مشاوران عالیرتبه سیاسی – مذهبی در سفرها به همراه می برد.

میرداماد قدری تنومند و قوی هیکل بود ولی شیخ بهایی لاغر و سبک وزن. شاه عباس خواست روابط قلبی این دو را بیازماید.

در آغاز نزد میرداماد آمد. میرداماد عقب اردو قرار داشت. علائم خستگی و رنج و زحمت در چهره اش پیدا بود. شاه رو به میرداماد کرده گفت:

سید بزرگوار! ملاحظه بفرمایید. این شیخ (شیخ بهایی) چگونه با اسب بازی می کند و با وقار و آرامش راه نمی رود. از حضرتعالی یاد نمی گیرد که چگونه با متانت و ادب و احترام حرکت می کنید. میرداماد، درنگی کرد و سپس در پاسخ گفت: "خیر، مساله این نیست. اسب شیخ بهاء الدین از شور و شوق این که شخصی مثل این عالم بزرگوار بر رویش سوار شده، چنین به تکاپو افتاده است." شاه که انتظار این گونه جواب را نداشت، اندک اندک، حرکت را تند کرده تا در کنار شیخ بهایی قرار گرفت؛ سر صحبت را باز کرد و گفت: "جناب شیخ توجه دارید، این هیکل بزرگ میرداماد، چه بلایی به سر حیوان بیچاره آورده، عالم باید همانند حضرتعالی اهل ریاضت و کم خرج و سبک وزن باشد." شیخ بهایی در پاسخ گفت:" نه، موضوع چیز دیگری است که لازم است شاه بدان توجه داشته باشد. خستگی اسب سید بزرگوار (میرداماد) به خاطر این است که کسی بر آن سوار شده که کوههای استوار هم از حمل علم و ایمان و اندیشه گران وی ناتوان اند."

شاه عباس وقتی این احترام متقابل و روابط صمیمانه را بین دو عالم معروف زمان خویش دید از اسب پیاده شد و سجده شکر به جای آورد و جبین بر خاک سود و خدا را بر نعمت بزرگ وحدت عالمان و اندیشمندان امّت سپاسگزاری کرد.

شیخ بهایی و دربار صفوی

رابطه عالمان دین و دربارها و پادشاهان معمولاً خوب نبوده است؛ علمای شیعه در طول تاریخ با پادشاهان و قدرتمندان در حال مبارزه و درگیری پیدا و پنهان بوده اند. آنان تکیه به ظالم را سبب ورود به آتش جهنم می دانستند و هر گونه کمک به ستمگران را گناه می شمردند. حتی آوردن قلم و یا دوات را برای آنان، گناهی بزرگ به حساب می آورند. البته پادشاهان هم همیشه علما را مانع اهداف پلید و سیاست های هوسبازانه و نوکرمآبانه خود احساس می کردند و همیشه برای طرد و تضعیف و تحقیر و یا نابودی علما و از بین بردن اقتدار اجتماعی آنان تلاش می کردند. امّا عالمان شیعه همیشه پناه محرومان و پاسدار قوانین الهی و نگهبان سلامت اخلاقی جامعه و پشتیبان استقلال کشور بوده اند. پیشوایان معصوم اسلام روحانیت شیعه را از نزدیک شدن به زمامداران، برحذر داشته و نسبت به سازش با ظالمان هشدار داده اند، از این رو روابط علماء و شاهان نه تنها خوب نبوده، بلکه غالباً خصمانه، و به ندرت دوستانه و عادی بوده است.

فقهای شیعه معتقدند حکومت در عصر غیبت امام زمان علیه السلام، حق فقیه عادل و وظیفه اوست و این در دوران همه حکومت ها غاصبانه است مگر با اجازه و به نمایندگی از فقیه عادل یا به رهبری خود وی باشد.

در دوران صفویّه که اولین حکومت شیعه در منطقه ای وسیع تشکیل شد، دانشمندان زیادی با آنان همکاری کردند. راز این همکاری این بود که شاهان صفوی قدرت خویش را مرهون علما می دانستند و گاه از ایشان در اداره امور مملکت اجازه می گرفتند و قوانین کشور برگرفته از فقه شیعه بود.

شیخ بهایی خود با پادشاهان صفوی مخصوصاً شاه عباس اوّل و شاه طهماسب ارتباط نزدیک داشت ولی پیوندی که او با دربار داشت، از موضع هدایت و رهبری بود. او از قدرت آنان در جهت اقتدار دین و حمایت از محرومین بهره می برد.

شیخ بهایی هرگز به تملق و چاپلوسی شاهان نپرداخت. او دربارها را اسلامی می خواست نه اسلام را درباری. او دیانت را دستورالعمل سلطنت می دانست نه سلطنت را حاکم مطلق دین و دنیای مردم. او دولت ها را کارگزار دین و متعهد به قوانین خدا می خواست نه دین را توجیه گر کارهای نادرست دولت ها.

شیخ بهایی از زاهد نمایان و عالمان چاپلوسی که خود را به شاهان نزدیک می کنند و در قرب شاهان جاه و جلال و آب و نان می جویند به شدت انتقاد می کند و صریحاً این قرب را "نان و حلوا" می نامد:

نان و حلوا چیست، دانی ای پسر          قرب شاهان است، زین قرب الحذر

می برد هوش از سر و از دل قرار       الفرار از قرب شاهان، الفرار

فرّخ، آنکو رخش همت را بتاخت         کام، از این حلوا و نان، شیرین نساخت

حیف باشد از تو ای صاحب سلوک      کاین همه نازی به تعظیم ملوک

قرب شاهان آفت جان تو شد      پایبند راه ایمان تو شد

جرعه ای از نهر قرآن نوش کن آیه ی لا ترکنوا را گوش کن

شیخ بهایی و کشف و کرامات

پیوند معنوی خوبان و ابرار با جهان غیبت، پیوندی شگفت انگیز است. ابرار در پرتو هدایت های خاص الهی گام برمی دارند و روزنه ای به دنیای نادیدنی ها باز می کنند. برای ما که در چهارچوب تنگ حسّ گرایی و مادی نگری گرفتار شده ایم، فهمیدن کرامات اولیاء الله، آسان نیست ولی این حقیقت را نمی توان پوشیده داشت که بندگان صالح و خوب خدا، با دیدی دیگر حوادث نادیدنی را می بینند و صداهای ناشنیدنی را می شنوند و در تلاش های زندگی به اهداف و آرمان هایی بالاتر توجه دارند. در اینجا برخی از داستان های راستین را که گوشه ای از حقایق زندگی این فقیه سیاستمدار و زاهد پرهیزکار را نشان می دهد از کتاب "فوائد الرضویّه" نوشته حدیث شناس بزرگ مرحوم "حاج شیخ عباس قمی" نقل می کنیم:

– ماجرای کتاب مفتاح الفلاح

در روزگار شیخ بهایی عالمی به نام معزالدین محمد زندگی می کرد. او از بزرگترین قاضیان شهر اصفهان بود. شبی یکی از امامان معصوم علیهم السلام را به خواب دید که به وی فرمود: کتاب مفتاح الفلاح را بنویس و طبق آن عمل کن.

قاضی شگفت زده از خواب پرید و صبح زود به دیدار عالمان اصفهان شتافت و در مورد کتابی به نام "مفتاح الفلاح" پرس وجو کرد. همه گفتند ما کتابی با این نام ندیده ایم.

شیخ بهایی در آن ایّام، همراه با اردوی شاه عباس در سفر بود و در همان سفر در شهر گنجه (که هم اکنون در آذربایجان شوروی است) کتابی با نام مفتاح الفلاح نگاشته بود. ولی هنوز هیچ کس از آن کتاب و نام آن خبر نداشت. وقتی شیخ از سفر بازگشت، معزالدین محمّد – قاضی اصفهان – به دیدار وی رفت و در ضمن گفتگوها درباره کتابی به نام مفتاح الفلاح از وی پرسید. شیخ بهایی گفت من کتابی در همین سفر نوشته ام که در زمینه دعاهای رسیده از معصومین (ع) است و نام آن را هنوز به هیچ کس نگفته ام و نسخه اش هم هنوز در اختیار کسی قرار نگرفته است؛ شما این نام را از کجا شنیده اید؟ قاضی جریان خواب خود را بازگو کرد. و شیخ بهایی بسیار گریست و نسخه اصلی کتاب را به قاضی معزالدین محمّد داد و بدین گونه دومین نسخه این کتاب ارزشمند توسط قاضی نوشته شد.(۱۶)

– رویای صادقه

علامه محمد تقی مجلسی پدر علامه مجلسی دوم که از شاگردان برجسته شیخ بهایی است، می گوید: شبی شیخ بهاء الدین را در خواب دیدم که فرمود: "چرا به نگارش شرح احادیث خاندان پیامبر(ص) مشغول نمی شوی" گفتم این مهم شایسته شماست نه امثال من. فرمود:" روزگار ما گذشت شما به این امر، مشغول شو و یک سال تدریس را رها کن تا کار پایان پذیرد."

پس از این خواب من تصمیم داشتم که به این دستور اقدام کنم، ولی از آنجا که کاری بزرگ بود جرات نمی کردم و نگارش شرح احادیث به مسامحه می گذشت. تا آن که بیماری سختی برایم پیش آمد، تا آنجا که وصیت کردم و به دعا و زاری در آستان الهی مشغول شدم که در آغاز گناهانم را بیامرزد و سپس مرگم فرا رسد. در همین حال خوابی سبک مرا فرا گرفت، در عالم رویا امام حسن (ع) و امام حسین(ع) را پیش رو و امام سجاد (ع) را در بالای سرم نشسته دیدم. آن بزرگواران فرمودند ما برای شفای تو آمده ایم. در این هنگام امام سجاد (ع) رو به من فرمود: از خدا طلب مرگ نکن زیرا زندگی تو مفیدتر است. در آن حال از خواب پریدم و آثاری از درد در بدنم نبود و به شدت عرق داشتم.

بار دیگر خواب بر من غلبه کرد. سرور پیامبران حضرت محمد (ص) را در خانه ام ایستاده دیدم. خواستم پای مبارکش را ببوسم نگذاشت. شروع به ستایش آن بزرگوار کردم که خداوند دو جهان را برای شما آفریده و خلق و خوی خویش را به شما داده است و تو بهترین مخلوق خدایی و علوم الهی را در سینه داری و قدرت خدایی را دارا هستی. حضرت تبسّم کرده فرمود: بله همین طور است. سپس گفتم، ای پیام آور خدا، بفرما نزدیکترین راه قرب خدا چیست؟ حضرت فرمود: همان است که می دانی. گفتم: چه کاری انجام دهم؟ منظورم این بود که مشغول چه ریاضتی شوم و یا کار دیگری که بفرماید انجام دهم.

حضرت فرمود: همان کاری که پیشتر انجام می دادی انجام ده.

در همین گفتگو بودیم که حضرت فرمود: حالا، امام علی (ع) و حضرت فاطمه سلام الله علیها برای عیادت تو آمده اند. در این حال گریه و زاری بر من غالب شد و گفتم من کلب آستان آنهایم، من کیستم که مثل شما و آن بزرگواران برای عیادتم بیایید.

در این هنگام دیوار شکافته شد و آن دو بزرگوار وارد شدند. شگفت زده از خواب بیدار شدم و بسیار گریه کردم.

بار سوم خواب مرا ربود. شنیدم کسی گفت پیامبر(ص) برایت میوه و کباب بهشتی فرستاده  است. ظروف کباب از طلا بود. در حالی که گروهی دور من بودند، به من دادند و مشغول خوردن از آن شدم. به جای هر لقمه، لقمه ای دیگر پدید می آمد؛ به همه اطرافیان از آن کباب می دادم و به آنها می گفتم، قبلاً به شما گفته بودم از کباب های بهشتی هر چه بخوری باز به جایش می روید حال خود شما دیدید؛ گفته بودم ظروف بهشتی از طلا است حال خودتان دیدید؛ گفته بودم غذاهای بهشتی هر لقمه اش مزه های متنوع و فراوان دارد که با مزه غذاهای دنیا، تفاوت بسیار است. و می بینید که این غذا همین طور است.

گفته بودم از میوه های بهشتی هر چه بچینی باز به جای آن می روید، این همان است. خلاصه هر چه کباب خودم خوردم و به آنها دادم تمام نشد. شروع به خوردن میوه کردم. که به اندازه خربزه های بزرگ شهر حلب بود. آنها را قاچ قاچ می خوردم و در هر برگه مزه های بی اندازه بود. به اطرافیان می گفتم این موضوع را هم گوشزد کرده بودم؛ هر چه میوه به دوستان دادم باز جایش پر بود. خلاصه از این خواب شیرین بیدار شدم و این میوه و کباب را به علم تعبیر کردم و تصمیم گرفتم به شرح احادیث مشغول شوم.(۱۷)

علامه بزرگوار محمد تقی مجلسی در "شرح من لا یحضره الفقیه" نگارش آن را از برکات و هدایت های شیخ بهایی و آثار این رویای شیرین می داند.

– پرسش از شیخ

دانشمند پر تلاش "شیخ محمّد غروی" نویسنده کتاب "الامثال النبویه" و "السّلام فی القرآن و الحدیث" و کتاب های دیگر، که هم اکنون از محققان حوزه علمیه قم است برای نویسنده این دفتر نقل کرد و همین مطلب را در برخی کتب خویش هم نوشته است که:

من در مدرسه صدر در نجف اشرف بودم، در عالم  رویا یا بین خواب و بیداری، خود را در صحن مبارک امام رضا علیه السلام دیدم، به قصد قرائت فاتحه به سوی مقبره شیخ بهایی می رفتم. قبل از آن که وارد رواق شوم خود را در درون یک بوستان و گلزار وسیع یافتم که بوی خوش و نسیم ملایم آن مردگان را حیات می بخشید. شیخ بهایی را در درون باغ دیدم که آثار خرّمی بر سیمایش نمودار بود. سلام کردم و دست دادم و روبوسی نمودم و از ایشان پرسیدم: " شما در همه علوم و فنون کتب زیادی نوشته اید، آیا درباره معرفت خدای تعالی هم چیزی نوشته اید؟" شیخ بهایی دست در گریبان کرد و همچون موسی کلیم (ع) در حالی که نور از آن می تابید کتابی بیرون آورد. کتابی که امثال او می خوانند نه امثال من. کتاب را به من داد و فرمود: "این در بازار کمیاب است." گرفتم آن را بخوانم ولی نتوانستم. هر چه کوشیدم معنایش را بفهمم نشد. شیخ بهایی ناتوانی مرا دریافت و جمله ای دیگر فرمود. او گفت: "محتوای این کتاب در کتاب "المجالس السنّیه" تالیف سید محسن امین وجود دارد." از خواب بیدار شدم و برای اوّلین بار بود که نام این کتاب را می شنیدم. همان روز به کتاب فروشی ها رفتم و کتاب المجالس السنّیه را گرفتم، این کتاب که دو جلد است هم اکنون در کتابخانه شخصی اینجانب [محمدغروی] موجود است. از آغاز تا بخش پنجم این کتاب را مطالعه کردم. از صفحه ۵۵۵ مطلبی نگاشته به عنوان "مدائح المهدی علیه السلام استنماضه" یعنی ستایش مهدی و تمنّای ظهور آن حضرت. سپس شیخ محمّد غروی شعر معروف شیخ بهایی را به نام "وسیله الفوز و الامان فی مدح صاحب الزّمان" آورده است. این شعرعارفانه که حاوی ۵۲ بیت است یکی از نغزترین سروده های مشتاقانه نسبت به مقام قدس حضرت مهدی علیه السلام محسوب می شود.

این رویا نمایشگر این حقیقت است که معرفت خدا از معرفت امام حق و ولی عصر جدا نیست و شیخ بهایی به یک استاد حوزه، عشق مهدی (ع) را نمونه کامل شناخت خدا معرّفی می کند.

– کرامتی دیگر

آن روز شیخ بهایی با فقیهی بزرگوار به نام "سید ماجد بحرینی" روبرو شده بود. شخصی در حضور این دو بزرگوار از سید ماجد مساله ای پرسید. سید به احترام شیخ بهایی مساله را مختصر جواب داد. شیخ بهایی از وی خواست که سوال را مفصل تر بررسی کند. سید ماجد ابعاد گوناگون سوال و جواب هر یک را توضیح داد.

شیخ بهایی که گویا می خواست توجه سیّد را به بخشی دیگر از حقایق جهان جلب کند ذکری خواند و بر تسبیحی که در دست داشت وردی خواند. آب از دانه های آن جوشش کرد. از سید ماجد پرسید، آیا با این آب می توان وضو گرفت؟

سید در جواب گفت خیر؛ زیرا این آب خیالی است نه آبی است که از آسمان نازل شده و یا از زمین جوشیده باشد.

شیخ بهایی جواب وی را پسندید و در ضمن توجه وی را به بخشی دیگر از نظام آفرینش جلب کرد.(۱۸)

خدمات شیخ بهایی

خدمات شیخ بهاء الدین عاملی را نسبت به امت بزرگ اسلامی در سه بخش مهم می توان خلاصه کرد:

۱- خدمات فرهنگی.

۲- خدمات سیاسی.

۳- خدمات اجتماعی.

خدمات فرهنگی

در بخش فرهنگی، شیخ با تربیت و پرورش گروهی از دانشوران متعهد که نام برخی از آنان را در شمار شاگردان وی آوردیم، گام هایی بلند برداشت و  اندیشه های اسلامی را در سراسر جهان گسترش داد.

نگارش حدود صد کتاب و رساله در علوم مختلف اسلامی، انسانی، پایه، ادبیات و غیره گام دیگری بود که این عالم جهانگرد و زاهد سیاستمدار برداشت.

نویسنده کتاب "دین و دولت درعصر کنونی" می نویسد: شیخ بهایی علاوه بر آگاهی از علوم اسلامی، ریاضیدان و طبیب نیز بود. وی دیوار صحن مرتضوی "امام علی" را طوری ساخته بود که در تمام فصول وقت ظهر و زمان نماز را مشخص می کرد. تعیین قبله مسجد شاه اصفهان، تقسیم آب زاینده رود اصفهان به قراء "روستاها" و محلات مختلف، منارجنبان اصفهان، ساختمان گلخن حمام در اصفهان معروف به حمام شیخ بهایی که با یک شمع آب را گرم می کرد. همگی از کارهای وی می باشد.(۱۹)

شیخ بهایی در حمایت از فعالیت های فرهنگی کوشا بود. از جمله برخی از کتاب هایی که شیخ به کتابخانه امام رضا(ع) در مشهد اهداء کرده به نام "اعلام الدین دیلمی" خط شیخ بهایی را به یادگار دارد.(۲۰)

خدمات اجتماعی

الف- حمایت از محرومان

"سید علیخان مدنی" معروف به کبیر در کتاب "سلافه العصر" که یکی از منابع مهم حوادث دوران صفویه است چنین نوشته است:

شیخ بهاءالدین بسیار بخشنده و با سخاوت بود. خانه ای بزرگ و عالی داشت که یتیمان، زنان بی پناه و نیازمندان بدان پناه می بردند. چه بسیار کودکان خردسال که در آن پایگاه محرومان شیر خوردند و چه بسیار مردم بی پناه که در سایه آن آرام گرفتند؛ و شیخ کمک های فراوان به مردم داشت.

البته حمایت از محرومان و مستضعفان راه و رسم دیرینه همه انبیاء و اولیاء و عالمان متعهد بوده و شیخ بهایی یکی از شاگردان مکتب پیامبران و از چهره های برجسته تاریخ اسلام است.

ب- احیای نام بزرگان

در راهنمای خراسان آمده است:(۲۱) در شش کیلومتری شمال غربی مشهد، آرامگاه با شکوه خواجه ربیع واقع است که از زیارتگاه های بسیار مشهور است. نام خواجه ربیع در تاریخ، ربیع بن خثیم – بر وزن قریش-  است. وی جزء تابعین "اصحاب پیامبر اسلام" و یکی از هشت زاهد نامی تاریخ اسلام به شمار می آید. "زهاد ثمانیه"

خواجه، تربیت یافته و دوست صمیمی "ابن مسعود" صحابی مشهور پیامبراست. شیخ بهایی در نامه ای که به شاه عباس صفوی "اول" می نویسد. خواجه ربیع را از شورشیان علیه عثمان خلیفه سوم شمرده است که در اوایل حکومت حضرت علی (ع) در ری حکومت داشت و در جنگ صفین با چهار هزار سپاهی ایرانی علیه معاویه به کمک علی (ع) شتافت. در این زمان که در شمال ایران طغیان هایی علیه حکومت اسلامی برپا بود. حضرت امیر وی را به حکومت قزوین منصوب کرد.

هنگامی که لشگر خراسان به جهاد با کفار می رفت خواجه ربیع که در آن میان بود در طوس وفات کرد و در همین نقطه دفن شد. سال مرگ وی را سال ۶۱ و ۶۳ هجری قمری نوشته اند. شیخ بهایی شاه عباس را وامی داشت که آرامگاه پر شکوهی بر قبر خواجه بنیان کند. آرامگاه اصلی، بدین ترتیب در سال رحلت شیخ بهایی ۱۰۳۱ هجری قمری به دست "الغ الرضوی" خادم ساخته شده و کتیبه هایی به قلم "علیرضا عباسی" بر آن نوشته شده است.

چون ساختمان آرامگاه احتیاج به ترمیم های اساسی داشت، در سال ۱۳۱۰ هجری شمسی شروع به تجدید ساختمان کردند و کار تعمیر و ترمیم  بالاخره پس از ۳۴ سال در شهریور ۱۳۴۴ هجری شمسی پایان یافت. از جنبه معماری ساختمان خواجه ربیع، منبع الهام تاج محل ( یکی از عجائب هفتگانه عالم ) بوده است.

سعی در احیای خاطره مردان بزرگ، یکی از تلاش های اجتماعی شیخ بهایی است که در این جریان تاریخی ثبت شده است.
خدمات سیاسی
شیخ بهایی در روزگار شاه عباس معروف، نقش سیاسی مهمی در اداره امور  کشور داشت. جایگاه اجتماعی، اطلاعات گسترده از جهان، آشنایی با زبان های رایج زمان، و تخصص در علوم اسلامی، و زهد و ساده زیستی از وی چهره ای نمونه و بارز ساخته بود.
او مدّت ها در هرات "شیخ الاسلام" بود و کلیّه امور دینی مردم را رهبری می کرد. پس از مدتی از این سمت کناره گیری کرد و به مسافرت های حجاز و مصر و شامات و عراق و آذربایجان پرداخت و پس از سال ۱۰۰۶ قمری که شاه عباس کبیر، رسماً اصفهان را پایتخت قرار داد منصب شیخ الاسلامی اصفهان را به عهده گرفت.
از سال های ۱۰۱۲ قمری تا ۱۰۱۹ مجدداً به مسافرت پرداخت و به شهرهای گوناگون حجاز، شام، آذربایجان و غیره رفت و در این مدت از مقام شیخ الاسلامی کناره گیری کرد. در سال ۱۰۱۹ قمری که به اصفهان بازگشت تا آخر عمر، از رجال مهم مذهبی و سیاسی کشور بود و امور شرعی اصفهان و مقام شیخ الاسلامی را بر عهده داشت.(۲۲)
قفی الدین اوحدی بلیاتی در عرفات عاشقین لفظ "بهاءالدین" را کلمه فتح ایروان می داند. او می گوید: گنج ایروان طلسمی بود که در ازل به اسم او بسته شده بود.(۲۳)
در آستانه پرواز
شیخ بهاءالدین عاملی پس از عمری سیر و سیاحت و تحصیل و تدریس در اصفهان آرام گرفته بود. اقیانوسی از ایمان و علم و تجربه، به جریان مداوم و زندگی بخش زاینده رود می نگریست، آن روز حدود دو ماهی از سال ۱۰۳۰ هجری قمری می گذشت. شیخ بهاء الدین که ۷۷ بهار را سپری کرده بود همراه با گروهی از شاگردان برجسته اش، از جمله ملا محمد تقی مجلسی برای زیارت اهل قبور وارد قبرستان شد. برای مردگان با ایمان چه زن و چه مرد دعا کرد و از خدا رحمت خواست. کنار تعدادی از قبرها می ایستاد و گاه می نشست و برای آنان فاتحه می خواند. از تک تک قبرها گذشت تا در کنار مزار "بابا رکن الدین" قرار گرفت. در این هنگام آوایی شنید که سخت تکان خورد. رو به یاران کرد و گفت: "شنیدید چه گفت؟" در جواب گفتند: "خیر. ما چیزی نشنیدیم." حال شیخ دگرگون شد و پس از این ماجرا همیشه در حال نیایش و مناجات و گریه و زاری بود؛ همیشه به خدا و آخرت می اندیشید.

بعدها وقتی برخی از شاگردان با اصرار از وی پرسیدند آن روز چه شنیدی، فرمود: به من گفتند آماده مرگ باشم. درست شش ماه پس از این حادثه در تاریخ ۱۲ شوال ۱۰۳۰ و یا ۱۰۳۱ هجری قمری روح پاک فقیه فرزانه و زاهد سیاستمدار، به جهان دیگر شتافت. شاگرد بزرگوارش، "ملا محمد تقی مجلسی" بر وی نماز گزارد و بیش از پنجاه هزار نفر از مردم با ایمان اصفهان و حومه در نماز بر وی شرکت کردند. پس از رحلت، جنازه اش را به مشهد مقدس بردند و در خانه قدیمی خودش که نزدیک حرم مقدس حضرت امام رضا علیه السلام بود دفن کردند.(۲۴)

هم اکنون قبر این عالم بزرگ بین مسجد گوهرشاد و صحن آزادی و صحن امام خمینی (س) در یکی از رواق های حریم قدس امام هشتم، زیارتگه زائران مشتاق و پاکدلی است که از سراسر جهان اسلام به مشهد مقدس می آیند و سر بر آستان قدس رضوی می سایند.

پی نوشت ها:

۱- روضات الجنات، ج۷، ص۶۰٫

۲- الذریعه، ج۱، ص۴۲۶٫

۳- کلیات آثار و اشعار شیخ بهایی، ص ۶۶٫ از سعید نفیسی.

۴- فوائد الرضویه، ص ۱۲۶٫ الذریعه، ج ۶، ص ۱۷۳٫

۵- کلیّات اشعار و آثار شیخ بهایی، ص ۶۴٫ از سعید نفیسی.

۶- فهرست نسخه های خطّی چهار کتابخانه مشهد، محمود فاضل، ص ۲۹۴٫

۷- کشکول، ج۱، ص۵۹، انتشارات فراهانی.

۸- الذریعه، ج۳، ص۳۵٫

۹- الذریعه، ج۱۷، ص ۲۹۷٫

۱۰- لولوه البحرین، ص ۲۰٫

۱۱- فوائد الرضویه، ص ۵۰۶٫

۱۲- کشکول با ترجمه ساعدی، ص۶٫ فقهاء نامدار شیعه، ص ۲۲۳٫

۱۳- مجمع الرجال، ج۱، ص۳٫

۱۴- خزائن نراقی، ص ۱۳۱٫ چاپ علمیه اسلامیه.

۱۵- فوائد الرضویه، ص ۵۰۹٫

۱۶- فوائد الرضویه، ص ۲۰۷٫

۱۷- فوائد الرضویه، ص ۴۴۵٫

۱۸- همان، ص ۱۲۳٫

۱۹- دین و دولت در عصر صفوی. چاپ دوم، مریم میر احمدی، ص ۷۱، انتشارات امیر کبیر.

۲۰- یاد نامه علامه مجلسی، ویژه نامه رسالت، ص ۳۰ به نقل از محمد باقر ابطحی.

۲۱- راهنمای  خراسان، علی شریعتی با تلخیص، ص ۱۴۲٫

۲۲- علامه مجلسی، سید مصلح الدین مهدوی، ص ۲۸۲٫

۲۳- دین و دولت در عصر صفوی، ص ۷۱، مریم میر احمدی، انتشارات امیرکبیر.

۲۴- روضات الجنات، ج ۷، ص ۷۸٫

شیخ بهاءالدین عاملی(شیخ بهایی)

من ملک بودم و فردوس برین جایم بود …

گذری بر زندگی شیخ بهایی

"جبل العامل" دیروز، لبنان امروز، از سرزمین های معروف شیعه است که بزرگ عالمان، بزرگ مجاهدانی سترگ، از آن دیار برخاسته اند. شیعیان جبل العامل نقشی عظیم در گسترش تفکرات اسلامی در سراسر جهان به ویژه سرزمین ایران داشته اند. می گویند، ابوذر غفاری صحابی معروف و انقلابی پیامبر اکرم (ص)، نخستین کسی است که در روزگار تبعید خویش به شام، بذر تشیع را در دیار لبنان پاشید و زمینه محبّت و علاقه به امام علی (ع) و خاندان نبوت را در عصر حکومت معاویه، در بخشی وسیع از تبعید گاه خویش، فراهم نمود. تلاش های ابوذر سرانجام در خطّه جبل عامل، به ثمر نشست و گروه کثیری از مسلمانان را با اندیشه های اصیل اسلامی آشنا کرد. در پرتو نورافشانی های ابوذر، منطقه  لبنان و بخشی از سوریه و فلسطین و اردن از پایگاه های مستحکم پاسداران اندیشه علوی و حامیان شیعه و طرفداران اهل بیت پیامبر(ص) شد و این موضوع در طول تاریخ ادامه یافت. "بعلبک"، یکی از کهن ترین شهرهای سرزمین لبنان است و "جبع" روستایی کوچک، که به علت ظهور مردانی بزرگ در آن، شهرت فراوان دارد.

قهرمان عالم شیعه، در این روستا پای به جهان گذاشت، زمان تولد او، روز چهارشنبه بود، سوم ماه ذیحجه؛ آن روز خورشید آسمان بعلبک، اشعّه ی پرفروغ خویش را اندک اندک جمع می کرد. نهصد و پنجاه و سه سال از هجرت پیام آور بزرگ اسلام می گذشت، روستای جبع شاهد شور و شادی فراوان در خانه یکی از اهالی بود. خانه "عزالدّین حسین"غرق سرور و خوشحالی و آمد و شد بود. خویشان و بستگان برای دیدن نوزاد و گفتن تبریک به خانه این عالم با اخلاص و بزرگوار آمدند، پدر از تولد فرزند و سلامتی وی خوشحال بود و خدا را سپاس می گفت.

کودکی که آن روز در روستای جبع به دنیا آمد بعدها نقشی بزرگ در تاریخ مشرق زمین ایفا کرد. کودکی که از آغاز، آینده درخشان، از سیمای تابناک و زیبایش پیدا بود. پدر، به خاطر علاقه فراوانی که به پیامبر خدا حضرت محمّد (ص) داشت نام نوزاد را محمّد گذاشت. گویا با انتخاب این نام، رسالتی سنگین بر دوش کودک قرار گرفت، که باید آیین محمدی(ص) را در جهان گسترش بخشد، و راه و رسم پیامبر اسلام را در جامعه زنده کند. محمّد روزگار کودکی را در دامان مادری مهربان و پارسا و پدری با ایمان و پر تلاش سپری کرد و با آداب مسلمانی و قرائت قرآن و احادیث پیامبر و امامان شیعه آشنا شد، و علاقه به پیامبران و پیشوایان اسلام در اعماق وجودش ریشه دوانید. او با صفای کودکی، نماز و دیگر وظایف دینی را انجام می داد، اما آینده ای تاریخ ساز در انتظار گام های بلند این کودک بود…

هجرت به ایران

محمّد در سن هفت سالگی همراه پدر از جبل عامل، راهی ایران شد، و به شهر قزوین که آن روزها، یکی از پایگاه های اصلی شیعه و مرکز حکومت شاه طهماسب صفوی بود، وارد گردید.

عزالدین حسین ترجیح داد سفر به ایران را همراه فرزند نوجوانش "محمّد" که هنوز هفت بهار را سپری نکرده بود و در آغاز تحصیل بود، برگزیند و رهسپار شود.

هجرت محمّد و پدرش به دنبال دعوت عالم بزرگ "شیخ علی منشار عاملی" انجام گرفت. هنگام ورود به قزوین، به خانه همین عالم بزرگ وارد شدند و بدین گونه خاطرات دوستی دیرین در سرزمینی تازه و حال و هوای آزادی، تجدید شد و روابط محکمتری بین این دو فقیه فرزانه پدید آمد.

قصه ای از نیاکان

محمّد خود، بعدها برای یکی از شاگردان مبرز و برجسته اش به نام ملا محمّد تقی مجلسی گوشه ای از زندگی پدران خود را بازگو می کند:

پدران من در جبل العامل "لبنان" اهل زهد وعبادت بودند و ما وابستگی های کنونی را نداشتیم، از فروغ معنوی و مقامات قدسی و کرامت های خدا بهره می بردیم. در یک روز برفی که چهره آسمان و زمین سپید بود و سرمای سختی همه جا را فرا گرفته بود، پدر بزرگم "شمس الدین" چیزی برای خوردن در خانه نیافت، صدای بچه ها از گرسنگی بلند بود و چشمانشان فرو رفته، در و دیوار خانه رنگ فقر و بدبختی داشت، بچه ها از مادر غذا می خواستند و آه در بساط  نبود.

سرانجام مادربزرگم برای تسکین خاطر بچه ها از برف، تعدادی نان برفی درست کرد و به سوی تنور روانه شد، تنور به راستی تفته بود و داغ، و مادربزرگ نان های برفی را مثل خمیر واقعی به تنور چسبانید و گفت هم اکنون برای شما نان می پزم. مادربزرگ نان های برفی را بر تنور می زد و دست های پدربزرگ به آسمان بلند بود، قطره های اشک گونه های نورانی وی را آبیاری می کرد، لحظه ای چند نگذشته بود که نان از تنور در آمد، نان واقعی، نان گندم مثل نان های معمولی؛ سفره چیده شد و ما بچه های گرسنه دور سفره را گرفتیم. پدربزرگ سر بر زمین گذاشت و در حال سجده، خدا را سپاس گفت و سپس کنار سفره نشست، در حالی که هنوز دست دعایش بر آسمان بلند بود و نگاه تشکر آمیزش به سقف اتاق دوخته شده بود.

محمد بارها به این جریان می اندیشید که چگونه نیاکانش از برف، نان می پختند و از غیب کمک می گرفتند و گاه با افسوس از آن مقام معنوی یاد می کرد. و شعر حافظ را به خاطر می آورد و زمزمه می کرد:

من ملک بودم و فردوس برین جایم بود    آدم آورد در این دیر خراب آبادم

محمد در دوران جوانی

محمد از کودکی کار تحصیل و یاد گیری علوم گوناگون را جدّی گرفت و عاشقانه در پی فرا گیری دین و دانش و هنر رفت. زندگی در خانه پدری دانشمند، معاشرت با عالمان و دانشوران زمان، تلاش و کوشش، محبت و علاقه فراوان به امامان معصوم(ع) و خاندان پیامبر(ص)، زمینه مساعدی را برای پیشرفت وی آماده کرده بود. او علاوه بر یادگیری دانش های معمول و مرسوم زمان، در کسب علوم سرّی و غریبه هم کوشا بود و همین تلاش ها و اخلاص ها سرانجام از او عالمی بزرگ و فقیهی فرزانه ساخت که به "شیخ بهاءالدین" معروف شد.

شیخ بهاءالدین که اینک در سنین ازدواج بود، بی جهت ازدواج را به تاخیر نینداخت؛ او در انتخاب همسر دقت فراوان نشان داد. بر خلاف بسیاری از جوانان که در انتخاب همسر دقت لازم ندارند و تنها به زیبایی دختر و ثروت پدر، و یا دارا بودن مدارج بالای تحصیلی دل خوش می کنند، شیخ بهاء الدین به پیشنهاد پدرش با یک خانواده کاملاً مذهبی وصلت کرد و با یک دختر بسیار دانشور و پارسا و متعهد که با وظایف دینی به خوبی آشنا و در راه آن بسیار کوشا بود، ازدواج کرد.

همسر شیخ بهاء الدین، دختر عالم بزرگوار شیخ زین الدین علی منشار عاملی بود، همان عالم بزرگواری که هجرت به ایران با درخواست او انجام شد و هنگام ورود به قزوین، شیخ بهاء الدین و خانواده اش در خانه وی مسکن گزیدند.

دختر "زین الدین علی"، الگوی اخلاق اسلامی، تقوا، حجاب، دانش، تجسّم دینداری و  دانشوری بود و نور علم و ایمان آینده ای درخشان در برابر دیدگانش قرار می داد. شیخ بهاء الدین، که در جستجوی همسری پاک و پارسا بود سرانجام با پیشنهاد خانواده اش که از قدیم این خانواده را می شناختند، با این دختر نیک سیرت ازدواج کرد.

تاریخ نویسان می گویند: همسر شیخ بهاء الدین زنی پارسا، دانشمند، حدیث شناس، فقیه، محقق و مدرس بوده است. در آن روزگار که بسیاری از زنان – بلکه اکثریت مردان-  از سواد خواندن و نوشتن محروم بودند و یا تحصیل علم و دانش را برای زن لازم نمی شمردند، همسر شیخ بهاء الدین، استادی بلند پایه بود. با ازدواج شیخ بهاء الدین و همسر دانشورش، پیوند دوستی دیرین به یک ازدواج مقدس انجامید و دو جوان متعهد و دانشمند لبنانی در سرزمین ایران کانونی مقدس را پایه گذاری کردند و خدمات فراوان به ایران و جهان اسلام تقدیم داشتند.

محمّد و فراگیری زبان فارسی

محمد از لبنان به ایران آمده بود و زبان مادری اش عربی بود، امّا از همان دوران نوجوانی علاقه وافری به یادگیری زبان فارسی نشان داد و سرانجام با مکالمه، ترجمه و نگارش به زبان فارسی به خوبی آشنا شد، آشنایی وی با این زبان شیرین، در حد گفتگوی روزانه و یا نوشتن مطالب ساده نبود. او در سرودن اشعار زیبای فارسی مخصوصاً به سبک معروف عراقی، توانائی نشان می داد. اشعار شیخ بهایی در غزل و رباعی رنگی از شعر حافظ داشت و در سبک مثنوی به اشعار جلال الدین رومی معروف به مولانا شبیه بود.

مجموعه اشعار فارسی و عربی شیخ بهاء الدین را، "محمدرضا حرّ عاملی" فرزند شیخ حرّ عاملی گرد آوری کرده و دیوانی گرانبها پدید آورده است.

اشعار فارسی وی به همراه دیگر آثار فارسی شیخ بهائی که شامل:

غزلیّات، مثنویات، "نان و حلوا"، "شیر و شکر"، "نان و پنیر"، و رباعیّات و اشعار متفرقه و قصّه های شیرین، پند اهل دانش و هوش به زبان "گربه و موش" است، توسط سعید نفیسی گرد آوری شده و به همراه یک مقدمه مفصّل، توسط انتشارات چکامه، در سال ۱۳۶۱ هجری شمسی در تهران منتشر شده است.

شیخ بهایی در اشعار، نام بهایی را برای خود برگزید و از این رو به شیخ بهایی شهرت یافته است.

او همچون دیگر عالمان اسلام به دعا و نیایش توجه فراوان داشت. خود وی اهل دعا بود و دعا را سلاح پیامبر می دانست. او در موارد گوناگون با زبان نظم و نثر دست دعا و تمنا به پیشگاه خدای بی همتا برداشته و نیازهای شخصی و جمعی را از خدای سبحان طلب نموده است. اشعار شیخ بهاء الدین روح نیایشگر و خاشع او را در برابر پروردگار جهان نشان می دهد.

شیخ بهایی معنای عمیق دعا را به خوبی احساس می کرد و هنگام دعا با تمام روح از خدا می خواست و نیازهای خود و امت اسلام را مطرح می کرد. او سعی فراوان داشت که مردم مسلمان با معنای ادعیه آشنا شوند، و برای آشنا ساختن مردم با معارف بلند دعاها، سه کتاب ارزشمند نوشته است:

۱- شرح دعای صباح.

۲- شرح دعای هلال.

۳- مفتاح الفلاح.

شیخ بهایی در کتاب اول، دعای معروف "صباح" را که از حضرت علی علیه السلام نقل شده توضیح داده است. این دعا که مطالب عرفانی فراوان دارد در کتاب معروف مفاتیح الجنان آمده است. کتاب دوم، در مورد دعای هلال ( یکی از دعاهای زیبا و پر معنی صحیفه سجادیه) است. شیخ در این کتاب، دعا را از امام زین العابدین علیه السلام نقل و تفسیر کرده است.

کتاب مفتاح الفلاح، یعنی "کلید رستگاری" درباره اعمال و آدابی که در شبانه روز مستحب می باشد نوشته شده است. رهنمود های شیخ بهایی درباره خودسازی و عبادت در این کتاب آمده و متن عربی آن توسط یکی از شاگردانش به زبان فارسی ترجمه شده است.

شیخ بهایی و تفسیر قرآن

قرآن مجید، چشمه جوشان علوم اسلامی است و شیخ از کودکی با این چشمه شیرین و گوارا آشنایی  داشت. او آب گوارای وحی را فراوان نوشیده و علم تفسیر قرآن را به خوبی آموخته بود. او دانش تفسیر را در سینه محدود نکرد و با خود به گور نبرد. بلکه از راه تدریس و نگارش به نشر و گسترش دانش تفسیر، کمک فراوان کرد.

برخی از کتب تفسیری و قرآنی این عالم ربّانی – که اکثراً به زبان عربی است-  به شرح ذیل می باشد:

۱- عروه الوثقی- که تفسیر سوره حمد است.

۲- عین الحیاه- این کتاب، تفسیری است فشرده که شباهت زیادی به تفسیر صافی "ملامحسن فیض کاشانی" دارد.

۳- شرح تفسیر بیضاوی.

۴- حاشیه بر تفسیر بیضاوی.

۵- حل حروف القرآن.

۶- حواشی تفسیر کشاف.

۷- مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین.

وی در این کتاب، آیات قرآنی مربوط به احکام شرعی را آورده و آن را تفسیر کرده است و در زمینه موضوع آیه، احادیث صحیح را نقل نموده است؛ ولی دریغا که این اثر فقهی قرآنی ناتمام مانده است.

شیخ بهایی و علم حدیث

"حدیث" دومین سرچشمه علوم اسلامی و دریچه ای است که انسان را با دانش بیکران الهی پیوند می دهد. علم حدیث، گفتار پیشوایان معصوم و کردار و تاییدهای آنان را بازگو می کند و بسیاری از حقایق و وظایف را روشن می سازد. احادیث معتبر معصومین (ع) گنجینه ای است که فقر فرهنگی بشریّت را برطرف می سازد، "حدیث" مشعلی پر نور است که در تاریکی جهل و حیرت، راه هدایت و بهزیستی را نشان می دهد. از این رو عالمان بزرگوار اسلام در حفظ، نقل، ترجمه، شرح، تبویب و فصل بندی، تدوین معجم و راهنما، چاپ و نشر، خطاطی، تدریس و فهم متون حدیث و شناخت راویان آن زحمات فراوان کشیده اند.

شیخ بهاء الدین، از این دانش اطلاعاتی گسترده داشت و در نشر و آموزش حدیث، و دفاع از افکار و اندیشه های معصومین علیهم السلام کوشا بود. آشنایی با نام کتاب های حدیثی این فقیه فرزانه و حدیث شناس بزرگ، برای علاقه مندان و دوستداران شیخ بهایی، مفید است. اینک فهرست کتاب های حدیثی او:

۱- حبل المتین- شیخ در این کتاب روایات معتبر را درباره احکام دینی گردآوری کرده و توضیح لازم را ارائه داده است. مجموع احادیث این کتاب هزار و چند حدیث است.(۱)

۲- شرح من لا یحضره الفقیه- این کتاب شرح یکی از کتاب های چهارگانه حدیثی شیعه است که توسط مردی دیگر از قبیله ابرار، یعنی شیخ صدوق، حدیث شناس مشهور قرن چهارم نوشته شده است.

۳- حاشیه من لا یحضره الفقیه- این کتاب یاد داشت های فشرده و موردی شیخ بهاء الدین درباره برخی احادیث شریف کتاب صدوق است.

۴- اربعین حدیث.

اربعین به معنای "چهل" است، در روایات اسلامی آمده، که هر کس چهل حدیث حفظ کند، خداوند روز قیامت او را دین شناس و عالم محشور خواهد کرد. شیخ بهایی با آرزوی این که این مقام بلند معنوی را به دست آورد در این کتاب، چهل حدیث جالب انتخاب کرده و آن را به طور کامل شرح داده است. توضیحات این حدیث شناس بزرگ در مورد معنی روایات، و شرح لغات مشکل و جمع بندی احادیث بسیار ارزشمند است. یک نسخه از این کتاب که به خط شیخ بهایی است وقف آستان قدس رضوی شده و هنوز در کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است.(۲)

۵- حدائق الصّالحین- این کتاب، تفسیری بر "صحیفه سجادیه" کتاب دعای معروف امام سجاد(ع) است. بخشی از همین کتاب به نام حدیقه الهلالیه یا شرح دعای هلال شهرت یافته است.

۶- ترجمه رساله امامیه – این کتاب ترجمه فارسی نامه حضرت رضا(ع) به مامون عباسی است که خود یک حدیث طولانی و عمیق محسوب می شود.

۷- شرح اربعین . این کتاب را یکی از شاگردان شیخ بهایی به نام "ابن خاتون" به فارسی ترجمه کرده و آن را با نام ترجمه قطب شاهی منتشر نموده است. "محمد بن علی" معروف به ابن خاتون در ماه مبارک رمضان ۱۰۲۹ هجری قمری، اجازه نقل این کتاب را از شیخ بهاء الدین گرفته است. این ترجمه برای یکی از سلاطین هندوستان به نام قطب شاه انجام شده است.

شیخ بهایی و علم فقه

"علم فقه"، از حلال و حرام سخن می گوید. کارهای واجب، حرام، مستحب، مکروه و جایز را مشخص می کند. این علم، یکی از لازم ترین دانش ها برای جامعه اسلامی است، زیرا برنامه زندگی فردی و اجتماعی بشر را در همه ابعاد معین می کند. همه مسلمانان باید مسائل ساده شرعی را به اندازه نیاز، بیاموزند و بدانند چه کاری واجب است و چه کاری حرام؛ امّا فقه استدلالی را فقط عالمان بزرگ فرا می گیرند و در این رشته تخصص پیدا می کنند.

یکی از وظایف عالمان دین، آموزش احکام فقهی به زبان روان و ساده به عموم مردم است و از طرفی پرورش دانشورانی که علاوه بر اندیشه ها و اخلاق اسلامی، فقه استدلالی را به خوبی بدانند و مجتهد باشند. شیخ بهاءالدین، خود فقیهی بزرگ بود و برای رشد اطلاعات دینی و فرهنگ مذهبی مردم کوشش های فراوان داشت. او به منظور گسترش علم فقه، ۱۹ کتاب و رساله در سطوح مختلف به رشته تحریر در آورده که به شرح ذیل می باشند:

۱- جامع عباسی – این کتاب در بیست بخش توسط شیخ، طرح ریزی شده و ۵ بخش آن را خود وی نوشته است. امّا موفق به  اتمام کتاب نگردیده و یکی از شاگردان او به نام "نظام الدین ساوجی" بقیه بخش ها را تکمیل کرده است. "جامع عباسی" یکی از قدیمی ترین و جامع ترین رساله های فقهی فارسی است که به درخواست شاه عباس کبیر و برای فارسی زبانان تالیف شده است.

۲- حبل المتین – این کتاب در علم حدیث و فقه است. دو باب طهارت و نماز آن کامل شده و شیخ بهایی این کتاب را در صبح جمعه ۱۸ شوال ۱۰۰۷هجری قمری، پس از فراغت از تعقیب نماز صبح در مشهد مقدس به اتمام رسانده است.(۳)

۳- رساله فی الفقه – الصلاه – این کتاب را شیخ درباره مسائل فقهی نماز نوشته است و نسخه اصلی آن در مجموعه ای نزد مرحوم سید محمّد مشکوه بیرجندی بوده که همراه با دیگر کتاب های وی به کتابخانه دانشگاه تهران اهداء شده است.

۴- حاشیه بر کتاب مختلف الشیعه – "علامه حلی" کتاب مختلف الشیعه را نوشته و شیخ بهایی نظرات فقهی خود را درباره مسائل این کتاب بیان کرده است.

۵- حاشیه بر قواعد الکلّیه شهید اوّل.

( القواعد الکلّیه الاصولیّه والفرعیه) از آثار علمی و تالیف شهید اوّل است، این کتاب محور مباحث اصولی و فقهی بسیاری از عالمان شیعه بوده و شروح و حواشی متعدد بر آن نوشته شده است. شیخ بهاء الدین دیدگاه های فقهی خود را در مورد مسائل این کتاب، در رساله ای گرد آورده است که مطالعه آن برای پژوهشگران فقه استدلالی مفید خواهد بود.(۴)

۶- رساله احکام سجود تلاوت .

این کتاب درباره موارد و چگونگی سجده هنگام قرائت یا شنیدن آیات دارای سجده، نوشته شده است.

۷- رساله استحباب و وجوب سوره .

این کتاب درباره این مساله که – در نماز پس از خواندن سوره حمد –  آیا قرائت سوره دیگری واجب است یا مستحب، نوشته شده است.

۸- اثناعشریات – این کتاب حاوی پنج تحقیق فقهی درباره طهارت، نماز، روزه، زکات و حج است که شیخ بهایی بر بخش "حج" این کتاب شرحی نوشته و یکی از دانشمندان معاصر به نام حسین بن موسی اردبیلی، ساکن استرآباد ( گرگان قدیم) مشغول نگارش شرحی بر قسمت روزه این کتاب بود که خبر در گذشت شیخ را شنید.(۵)

۹- رساله ای درباره لباس هایی که نماز خواندن با آن صحیح نیست.

این کتاب همراه با ۲۹ رساله عقیدتی و فقهی در سال ۱۴۰۲ هجری قمری توسط انتشارات مفید قم چاپ شده است، شیخ بهایی این رساله را در روز جمعه پنجم ماه ربیع الاول در شهر قرمسین ( کرمانشاه کنونی) نوشته است.

۱۰- شرح رساله ای درباره روزه.

۱۱- رساله ای درباره قبله شناسی .

۱۲- رساله ای درباره واجبات نمازهای روزانه.

۱۳- رساله ای درباره ارث.

۱۴- رساله ای درباره نماز مسافر.

۱۵- رساله ای درباره صلوات بر پیامبر (ص) و اهل بیت آن حضرت.

۱۶- رساله ای درباره حیوانی که توسط اقلیت های مذهبی (اهل کتاب) ذبح شود.

۱۷- رساله ای درباره آب کُر ( آبی که از برخورد با اشیاء نجس، نجس نمی شود).

۱۸- رساله ای در تحقیق جهت قبله.

شیخ بهاء الدین این کتاب را درباره مباحث قبله شناسی و علائم و راه های تشخیص قبله تالیف کرده است، نسخه ای خطی از این کتاب در کتابخانه دانشگاه تهران با شماره ۱۶۲۶ وجود دارد.

۱۹- مشرق الشمسین و اکسیرالسعادتین .

این کتاب به قصد نگارش یک دوره فقه قرآنی شروع شده است ولی فقط بخش طهارت آن پایان یافته؛ تالیف این کتاب به درخواست گروهی از اهالی شهر مقدس قم بوده است.(۶)

خوانندگان گرامی! توجه دارید که قهرمان کتاب فقط در قلمرو دانش فقه، نوزده کتاب ارزشمند نوشته است. گر چه حجم برخی کتاب ها و رساله ها اندک است. امّا هیچگاه در ارزیابی کتاب ها، تعداد صفحه را نباید میزان قرار داد. بلکه محتوای کتاب و نقشی که در افکار جامعه ایفا می کند و هدف مقدسی که ورای نیات و قلوب نهفته است اهمیت دارد. گاه یک جزوه، یک مقاله چند صفحه ای حقایق و مطالب فراوان دارد که در کتاب های چند جلدی از آن خبری نیست.

یکی از ویژگی های "شیخ بهایی" فشرده نویسی و پرهیز از فضل فروشی و خودنمایی است، از این رو بسیاری از کتاب های وی مختصر و در عین حال عمیق و پر معنی است.

کتاب های "صمدیه" در قواعد زبان عربی، "وجیزه" در علم رجال، "خلاصه الحساب"، "زبده الاصول" در علم اصول فقه و "توضیح المقاصد" در وقایع و وظایف ایّام سال، گواه روشنی بر این حقیقت است.

شیخ بهایی و هنر

دانش و هنر دو گوهر گرانبها هستند که با هم پیوند نزدیک دارند.

دانش بیشتر رنگ تئوری و اندیشه دارد، و هنر رنگ کار و عمل. ایمان و عرفان ضلع سوّم این دو، بلکه قلب حیات بخش و هدایتگر آن است؛ ایمان استوار و عرفان الهی، این دو ابزار کارآمد را به کار می گیرد.

و شیخ بهاء الدین، دانش و هنر را به خدمت آرمان های مکتبی و ایمان مذهبی گرفته بود و به راستی او نمونه تخصص مکتبی و هنر متعهد بود.

گرچه برترین هنر، فتح قله های بلند "عرفان" و "زهد" و "جهاد" و "آزادی" است که شیخ با فتح آن نیاز به هنرنمائی دیگر نداشت. امّا توان و تلاش این فقیه فرزانه و زاهد سیاستمدار در استفاده از روش ها و ابزارهای گسترش اندیشه های اسلامی، شایان الگو گرفتن است.

شیخ در داستان نویسی،

معماری،

شعر،

خوشنویسی، و برخی دیگر از هنرها مهارت داشت.

او شعر و شاعری را به دو زبان عربی و فارسی دنبال می کرد و مثنوی های اخلاقی و  عرفانی "نان و پنیر"، "نان و حلوا" و "شیر و شکر" را پدید آورد.

هنر معماری شیخ یادگارهای زیادی دارد که در تاریخ اصفهان و ایران، بلکه جهان، پرآوازه است.

حمام معروف شیخ بهایی، کاریز نجف آباد اصفهان، قنات زرین کمر، تعیین سمت قبله مسجد شاه اصفهان، تقسیم آب زاینده رود و دهها کار دیگر، آوازه هنری شیخ را در جهان گسترده است.

هنر داستان نویسی شیخ در کتاب شیرین "پند اهل دانش و هوش" به زبان "گربه و موش" جلوه کرده است. این کتاب را می توان از نمونه های آموزنده داستان از زبان حیوانات حساب کرد و شاید یکی از منابع الهام سازندگان فیلم های کارتونی "مدرسه موشها" و امثال آن بوده است.

شیخ بهایی در کتاب معروف به "گربه و موش" نظریات اجتماعی-  اخلاقی مفیدی را به زبان حیوانات بیان کرده است، او در یک فصل موش را "نفس امّاره" و هوس های بی حد و مرز انسان گرفته و گربه را در نقش "نیروی تخیل" و خیال پرداز به کار گرفته است.

در فصلی دیگر، شیخ از سطح مسائل اخلاق فردی فراتر رفته و موش را الگوی صوفی منشی و درویش مآبی حاکم بر قرن ۱۱ و گربه را مظهر جستجوگران علم و دانش شناخته است و از مناظرات این صوفی "موش منشی" و دانش پژوه "گربه رفتار" نصایح سودمندی خلق کرده است.

شیخ بهایی و زبان آموزی

شیخ بدون تردید به سه زبان مهم و رایج عصر خویش، مسلط بوده و عربی و فارسی و ترکی را به خوبی می فهمیده و بدان گفتگو می کرده و در مورد عربی و فارسی آثار فراوان دارد. در زمینه زبان ترکی، سفرهای طولانی او به آذربایجان شوروی و ایران – در لباس درویشی در مناطق تحت نفوذ دولت عثمانی-  این موضوع را ثابت می کند، به علاوه شعرهایی به زبان ترکی در "کشکول" آورده است که این مهارت وی را آشکار می سازد.(۷)

شیخ بهایی و ریاضیّات

ریاضی یکی از رشته های مهم علوم و اطلاعات بشری است و شامل حساب ساده و استدلالی، هندسه و جبر می شود. دانش ریاضی همیشه در زندگی بشر کاربرد فراوان داشته است.

شیخ بهایی از کودکی این دانش را آموخت و خود به تالیف کتاب هایی در این زمینه پرداخت . در اینجا با نام پنج کتاب ریاضی وی آشنا می شویم:

۱- خلاصه الحساب .

این کتاب یکی از عمیق ترین و فشرده ترین کتاب های ریاضی است که شیخ بهایی به رشته تحریر درآورده و شامل یک دوره ریاضیّات در سطح متوسط است و حدود سه قرن به عنوان متن آموزشی حوزه های علوم دینی در نجف، اصفهان، مشهد، قم و برخی دیگر از مراکز علمی کشورهای اسلامی مورد استفاده بوده و دهها شرح و حاشیه بر آن نوشته شده است.

۲- بحرالحساب .

صاحب کتاب"امل الآمل" نامی از این کتاب برده و شیخ بهایی در مواردی از خلاصه الحساب به کتاب بحرالحساب ارجاع داده است، ولی گویا نسخه ای از این کتاب در عصر خود وی برداشته نشده است.(۸)

۳- جبر و مقابله .

شیخ در این کتاب مباحث فراوان جبر را مورد بررسی قرار داده و یک نسخه از این کتاب نزد مرحوم سعید نفیسی موجود بوده است.

۴- حاشیه بر خلاصه الحساب .

شیخ توضیحات لازم را که بعد متوجه شده است به صورت"حاشیه" بر کتاب خلاصه الحساب نوشته است. نام این کتاب در فهرست کتابخانه عمومی معارف آمده است.

۵- رساله حساب فارسی .

شیخ این کتاب را به منظور آموزش حساب به عموم نوشته و اطلاعات فشرده ای از این دانش گرد آورده است.

شیخ بهایی و دانش هیات

علم هیات از فضا، کرات آسمانی و ثوابت و سیارات گفتگو می کند؛ از حرکت پدیده های آسمانی و انواع حرکت و سمت حرکت این اجرام سخن می گوید. شیخ بهایی از این علم اطلاع فراوان داشته و بیش از چهارده کتاب و جزوه درباره این دانش نوشته که به شرح ذیل است:

۱- صحیفه اسطرلاب که به کتاب اسطرلاب عربی مشهور است.

۲- ملخص فی الهیئه – این کتاب فشرده ای از علم هیات را در بردارد.

۳- رساله تضاریس الارض.(۹)

۴- رساله در کرویت زمین.(۱۰)

مساله کروی بودن زمین را شیخ بهایی در حدود چهارصد سال قبل در این کتاب عنوان کرده است.

۵- رساله در مقایسه قطر زمین با بزرگترین کوهها.

در این کتاب قطر زمین با بزرگترین کوهها مقایسه و محاسبه شده است.

۶- شرح، شرح چغمینی – این کتاب توضیح یک متن درسی معروف درباره علم هیات است.

۷- تشریح الافلاک.

۸- حواشی تشریح الافلاک.

۹- شرح، شرح رومی – توضیحی مفید درباره یک کتاب درسی هیات و اختر شناسی است.

۱۰- رساله در تحقیق سمت قبله – دیدگاه شیخ در مورد مسائل قبله شناسی را مطرح می کند.

۱۱- رساله اعمال اسطرلاب – نسخه ای از این کتاب نزد مرحوم سعید نفیسی بوده است.

۱۲- رساله ای در حل اشکال عطارد و ماه.

۱۳- رساله ای درباره این که نور کواکب از نور خورشید است.

۱۴- تحفه حاتمیه که رساله اسطرلاب فارسی نامیده می شود.

این رساله هفتاد باب است که شیخ بهایی آن را به تقاضای وزیر نواب اعتماد الدوله، حاتم بک اردوبادی نوشته، (در ایّامی که این وزیر نزد شیخ، علم اسطرلاب فرا می گرفته است).(۱۱)

مجموع آثار قلمی شیخ بهایی را تا مرز یکصد کتاب و رساله دانسته اند و صاحب "معجم مولفی الشیعه" نود و نه اثر علمی، ادبی وی را نام برده است. برخی از این کتب مثل کشکول و مخلات، گلچینی از دانش های گوناگون یا یادداشت هایی است که استاد فرصت تنظیم نهایی آن را نیافته و یا لازم ندیده مطالب را به صورت موضوعی و در ارتباط با هم تدوین نماید.

شیخ بهایی در این دو کتاب هر چه را زیبا و جالب دیده، از مطالب تاریخی، نکات علمی، و ادبی و معمّا و چیستان و شعر و غیره، بدون نظم و موضوع بندی نگاشته و از خطر نابودی توسط حوادث روزگار، رهایی بخشیده است.

استادان شیخ بهایی

معلم و استاد، در زندگی هر کس نقشی سرنوشت ساز دارد. چه بسیار دانش آموزان و دانشجویان و طلابی که در پرتو هدایت استادی گرانقدر و معلمی دلسوز و دبیری دانشمند، آفاق بلند پیشرفت و نیکبختی را فتح کرده و خدماتی بزرگ انجام داده اند؛ و عکس این ماجرا نیز فراوان است.

شیخ بهایی در پیشرفت علمی و اخلاقی از محضر معلمانی بزرگ بهره ها برد و از مجلس درس عالمانی پاک و پرتلاش، توشه ها بر گرفت.

نخستین استاد شیخ، پدرش "عزالدّین حسین" است. او که خود فقیهی بزرگوار و متعهد و مبارز بود نسبت به تربیت فرزندان خویش کوشش فراوان داشت؛ از کودکی فرزند را به تحصیل دانش و کسب اخلاق الهی و معنوی و رعایت دستورهای زندگی ساز دین تشویق می کرد و مدتها خود وی مسوولیت تدریس برای فرزند را بر عهده داشت. قرابت و بستگی این پدر و پسر، تنها خویشاوندی نژادی و نسبی نبود، بلکه "شیخ بهاءالدین" پدر را به عنوان استاد و راهنما و هادی خویش می شناخت. او پدر را دریایی از دانش و اخلاق و فقاهت می دانست و علاوه بر احترام پدری، به وی به دیده استاد و فقیه و راهنمای معنوی جامعه بزرگ اسلامی می نگریست.

– ملا عبدالله مدرس یزدی

"ملاعبدالله" یکی دیگر از اساتید شیخ بهایی است. شیخ از محضر وی علوم عقلی را فرا گرفت؛ منطق و فلسفه و کلام، بهره ای بود که شیخ از درس ملاعبدالله آموخت.

– ملا علی مذهّب

استاد دیگر شیخ بهایی "ملاعلی مذهّب" است. او در علوم ریاضی تخصص داشت و در زمینه حساب، هندسه، جبر و مقابله، هیات و نجوم کار کرده بود. شیخ بهایی علوم ریاضی را نزد این بزرگوار و دانشوری دیگر، همچون "مولانا افضل قاضی" فرا گرفت.

شیخ بهایی از دانش طب و پزشکی هم اطلاعات خوبی داشت.

او "قانون" بوعلی سینا را که – یک کتاب پزشکی معروف و قدیمی است – نزد "حکیم الدین محمود" آموخت.(۱۲)

شاگردان شیخ بهایی(۱۳)

شیخ بهایی اقیانوسی عمیق بود که تشنگان فراوان از آب گوارا و شیرین دانش وی نوشیدند. گر چه او همچون ابر باران زا جهان اسلام را آبیاری می کرد و نور علم و ایمانش بر شرق و غرب جهان می تابید، امّا شاگردان زیادی از محضر وی بهره ها برده و در مجلس درسش شرکت می جستند و از اندیشه های والای او که درخشش خاصی داشت سود می بردند و روشنی می گرفتند.

نخبگان و فرزانگان دوران، خوشه چین خرمن پرفیض شیخ بهایی بودند:

۱- ملا صدرای شیرازی

۲- ملا محسن فیض کاشانی

۳- فیاض لاهیجی

۴- نظام الدین حسین ساوجی

۵- سید حسین کرکی

۶- سید ماجد بحرانی

۷- فاضل جواد بغدادی

۸- ملا خلیل غازی قزوینی

۹- میرزا رفیع الدین طباطبائی نائینی

۱۰- شیخ زین الدین عاملی (نوه شهید ثانی)

۱۱- مولی شرف الدین محمّد رویدشتی

۱۲- شیخ محمّد فرزند علی عاملی تبنینی

۱۳- مولی مظفرالدین علی – که کتابی درباره زندگی استاد خویش شیخ بهایی نوشته است.

۱۴- ملا محمد تقی مجلسی، فقیه و محدث بزرگوار و پدر علامه محمّد باقر مجلسی

۱۵- "شیخ محمود" فرزند حسام الدین جزایری که از استادان فخرالدین طریحی، نویسنده کتاب لغوی و حدیثی معروف "مجمع البحرین" است.

۱۶- محقق سبزواری

۱۷- "ملا عزالدین فراهانی" مشهور به "علینقی کمره ای"، شاعر معروف قرن یازدهم.

۱۸- عنایه الله علی کوهپایه ای معروف به قهپائی نویسنده کتاب رجالی ارزشمند "مجمع الرجال" که حاوی پنج کتاب معروف در علم رجال است.(۱۴)

هر یک از این عالمان بزرگ در عصر خویش در نقطه ای از میهن بزرگ اسلامی مشعلی فروزان بودند که ایمان و دانش را در اقالیم قبله گسترش بخشیدند.

شیخ بهایی با تربیت چنین شاگردانی ، خدمتی بزرگ به دنیای اسلام ارائه داد و نقشی عظیم در هدایت جامعه بشری ایفا کرد. شرح حال هر یک از این چهره های پر فروغ، نیاز به نگارش کتابی جداگانه دارد و زیارت این ابرار توفیقی بیشتر می خواهد که در اینجا فرصت پرداختن به زندگی آنان نیست.

عالمان معاصر شیخ بهایی

شیخ بهایی با عالمان زمان خویش ارتباط و آشنایی داشت و تبادل فرهنگی بین او و دیگر عالمان چه از طریق دیدار حضوری و چه از راه مکاتبه و نامه نگاری صورت می گرفت. از معاصرین شیخ، می توان از این بزرگان نام برد:

۱- قاضی نورالله شهید شوشتری

این عالم گرانقدر فرزند سید شرف الدین حسینی شوشتری و نویسنده کتاب های مشهور و ارزنده بنام "احقاق الحق"، "صوارم المهرقه"، "مصائب النواصب"، "حاشیه بر تفسیر بیضاوی" و "شرح مختصر عضدی" است. او در اکبرآباد هندوستان به سبب نگارش کتاب "احقاق الحق" در اثبات امامت علی (ع) که کتابی است مستدل و روایی، به شهادت رسید و به شهید ثالث شهرت یافت.

۲- شیخ لطف الله، که مسجد مشهور شیخ لطف الله در میدان نقش جهان اصفهان پایگاه نماز جماعت وی بوده، در اصل از شهر "میس" برخاسته و ساکن اصفهان و از معاصران شیخ بهایی است.

۳- مولی حسین فرزند موسی اردبیلی ساکن استرآباد (گرگان قدیم) که کتابی به نام شرح رساله اصولیه نوشته از دیگر همدوره های شیخ بهایی است.

شیخ بهایی با برخی از عالمان بزرگ اهل سنت نیز ارتباط داشته و از جمله عده ای از فقهای معروف اهل سنت زمان خودش مثل "ابن ابی اللطیف مقدسی" را در شهر قدس شریف دیدار کرده است. در دمشق به دیدار "حافظ حسین کربلائی" و "حسن بورینی" رفته و در شهر حلب از کشور سوریه کنونی با "شیخ عمر عرضی" رابطه داشته است.

البته این آمد و شدها، ارتباطات فرهنگی ارزشمندی بوده که دو مذهب بزرگ اسلامی را به هم نزدیک کرده و سبب تفاهم و نزدیکی بیشتر اندیشه های تشیّع و تسنّن بوده است.

شیخ بهایی برخلاف بسیاری از اندیشمندان، بیشتر عمر خویش را در سیر و سفر گذرانیده و به کشورهای مختلف از جمله مصر، سوریه، حجاز، عراق، فلسطین، ایران، آذربایجان شوروی و افغانستان سفر کرده و از صیدا تا قزوین را پیموده و برخی از کتاب هایش را در شهرهای قم، قرمسین (کرمانشاه)، گنجه، تبریز، هرات و مشهد مقدس نوشته است.

شیخ بهایی در این سفرها از عالمان زمان خویش استفاده ها کرد و به علاقه مندان، علم و ایمان و هنر بخشید. دیدگاه های گسترده و شرح صدر فراوان او مولود همین بینش وسیع و سفرهای فرهنگی و ارتباط با دانشوران ادیان و مذاهب گوناگون بوده است.

شیخ بهایی و میرداماد

میرداماد که نام اصلی وی "سید محمّد باقر حسینی استرآبادی" است، از دوستان و معاصران شیخ بهایی است. او در عبادت و تلاوت قرآن کم نظیر بود و در علوم عقلی و تاریخ و حدیث تخصص داشت. پدر سید محمد باقر داماد "شیخ علی بن عبدالعالی کرکی" معروف به محقق ثانی بوده است. از این رو خود و فرزندش به داماد معروف شده اند. میرداماد در درس عزالدین حسین پدر شیخ بهایی شرکت می کرد و در همین درس با شیخ آشنا شد و روابط صمیمانه بین این دو دانشور با اخلاص بر قرار گردید.(۱۵)

شیخ بهایی و میرداماد گرچه در برخی مسائل علمی با هم اختلاف نظر داشتند، مثلاً یکی نام بردن اسم خاص امام زمان علیه السلام را در عصر غیبت جایز و دیگری حرام می دانست ولی تفاوت برداشت های فقهی هیچگاه بهانه ای برای برخورد نامطلوب اخلاقی و اجتماعی بین این دو بزرگوار نشد.

این عالمان آگاه نسبت به زمان می دانستند که ایجاد اختلاف بین عالمان دین، یکی از شیوه های دیرین دشمنان اسلام، قدرت و اقتدار مسلمین، نتیجه وحدت و یگانگی بزرگان دین است. استعمارگران با نفوذ در خانه علما یا حوزه درس و مجالس ایشان همیشه تلاش داشته و دارند که دیدگاه های عالمان را از مردم دور سازند و آنان را نسبت به یکدیگر بدبین نمایند. گاه سخنان دروغ از یکی برای دیگری نقل می کنند و کار مثبت یکی را در چشم دیگری نادرست جلوه می دهند.

این جریان در زمان شیخ بهایی و میرداماد هم وجود داشت ولی هرگز دشمنان اسلام نتوانستند این دو چهره برجسته دوران را از یکدیگر جدا کنند. برخوردهای کاملاً احترام آمیز و همکاری علمی و اجتماعی در جهت خدمت به امت بزرگ اسلام ، بین این دو بزرگوار بر قرار بوده است.

قصّه ای از وحدت بین علما

نویسنده کتاب پر ارزش "روضات الجنات" در شرح حال میرداماد نوشته است:

روزی شاه عباس، معروف به کبیر همراه با اردوی مخصوص خود به برخی نواحی اطراف شهر می رفت. دو عالم بزرگوار، میرداماد و شیخ بهایی نیز همراه اردو بودند. شاه به این دو دانشور آزاده توجّه خاص داشت و آنان را به عنوان مشاوران عالیرتبه سیاسی – مذهبی در سفرها به همراه می برد.

میرداماد قدری تنومند و قوی هیکل بود ولی شیخ بهایی لاغر و سبک وزن. شاه عباس خواست روابط قلبی این دو را بیازماید.

در آغاز نزد میرداماد آمد. میرداماد عقب اردو قرار داشت. علائم خستگی و رنج و زحمت در چهره اش پیدا بود. شاه رو به میرداماد کرده گفت:

سید بزرگوار! ملاحظه بفرمایید. این شیخ (شیخ بهایی) چگونه با اسب بازی می کند و با وقار و آرامش راه نمی رود. از حضرتعالی یاد نمی گیرد که چگونه با متانت و ادب و احترام حرکت می کنید. میرداماد، درنگی کرد و سپس در پاسخ گفت: "خیر، مساله این نیست. اسب شیخ بهاء الدین از شور و شوق این که شخصی مثل این عالم بزرگوار بر رویش سوار شده، چنین به تکاپو افتاده است." شاه که انتظار این گونه جواب را نداشت، اندک اندک، حرکت را تند کرده تا در کنار شیخ بهایی قرار گرفت؛ سر صحبت را باز کرد و گفت: "جناب شیخ توجه دارید، این هیکل بزرگ میرداماد، چه بلایی به سر حیوان بیچاره آورده، عالم باید همانند حضرتعالی اهل ریاضت و کم خرج و سبک وزن باشد." شیخ بهایی در پاسخ گفت:" نه، موضوع چیز دیگری است که لازم است شاه بدان توجه داشته باشد. خستگی اسب سید بزرگوار (میرداماد) به خاطر این است که کسی بر آن سوار شده که کوههای استوار هم از حمل علم و ایمان و اندیشه گران وی ناتوان اند."

شاه عباس وقتی این احترام متقابل و روابط صمیمانه را بین دو عالم معروف زمان خویش دید از اسب پیاده شد و سجده شکر به جای آورد و جبین بر خاک سود و خدا را بر نعمت بزرگ وحدت عالمان و اندیشمندان امّت سپاسگزاری کرد.

شیخ بهایی و دربار صفوی

رابطه عالمان دین و دربارها و پادشاهان معمولاً خوب نبوده است؛ علمای شیعه در طول تاریخ با پادشاهان و قدرتمندان در حال مبارزه و درگیری پیدا و پنهان بوده اند. آنان تکیه به ظالم را سبب ورود به آتش جهنم می دانستند و هر گونه کمک به ستمگران را گناه می شمردند. حتی آوردن قلم و یا دوات را برای آنان، گناهی بزرگ به حساب می آورند. البته پادشاهان هم همیشه علما را مانع اهداف پلید و سیاست های هوسبازانه و نوکرمآبانه خود احساس می کردند و همیشه برای طرد و تضعیف و تحقیر و یا نابودی علما و از بین بردن اقتدار اجتماعی آنان تلاش می کردند. امّا عالمان شیعه همیشه پناه محرومان و پاسدار قوانین الهی و نگهبان سلامت اخلاقی جامعه و پشتیبان استقلال کشور بوده اند. پیشوایان معصوم اسلام روحانیت شیعه را از نزدیک شدن به زمامداران، برحذر داشته و نسبت به سازش با ظالمان هشدار داده اند، از این رو روابط علماء و شاهان نه تنها خوب نبوده، بلکه غالباً خصمانه، و به ندرت دوستانه و عادی بوده است.

فقهای شیعه معتقدند حکومت در عصر غیبت امام زمان علیه السلام، حق فقیه عادل و وظیفه اوست و این در دوران همه حکومت ها غاصبانه است مگر با اجازه و به نمایندگی از فقیه عادل یا به رهبری خود وی باشد.

در دوران صفویّه که اولین حکومت شیعه در منطقه ای وسیع تشکیل شد، دانشمندان زیادی با آنان همکاری کردند. راز این همکاری این بود که شاهان صفوی قدرت خویش را مرهون علما می دانستند و گاه از ایشان در اداره امور مملکت اجازه می گرفتند و قوانین کشور برگرفته از فقه شیعه بود.

شیخ بهایی خود با پادشاهان صفوی مخصوصاً شاه عباس اوّل و شاه طهماسب ارتباط نزدیک داشت ولی پیوندی که او با دربار داشت، از موضع هدایت و رهبری بود. او از قدرت آنان در جهت اقتدار دین و حمایت از محرومین بهره می برد.

شیخ بهایی هرگز به تملق و چاپلوسی شاهان نپرداخت. او دربارها را اسلامی می خواست نه اسلام را درباری. او دیانت را دستورالعمل سلطنت می دانست نه سلطنت را حاکم مطلق دین و دنیای مردم. او دولت ها را کارگزار دین و متعهد به قوانین خدا می خواست نه دین را توجیه گر کارهای نادرست دولت ها.

شیخ بهایی از زاهد نمایان و عالمان چاپلوسی که خود را به شاهان نزدیک می کنند و در قرب شاهان جاه و جلال و آب و نان می جویند به شدت انتقاد می کند و صریحاً این قرب را "نان و حلوا" می نامد:

نان و حلوا چیست، دانی ای پسر          قرب شاهان است، زین قرب الحذر

می برد هوش از سر و از دل قرار       الفرار از قرب شاهان، الفرار

فرّخ، آنکو رخش همت را بتاخت         کام، از این حلوا و نان، شیرین نساخت

حیف باشد از تو ای صاحب سلوک      کاین همه نازی به تعظیم ملوک

قرب شاهان آفت جان تو شد      پایبند راه ایمان تو شد

جرعه ای از نهر قرآن نوش کن آیه ی لا ترکنوا را گوش کن

شیخ بهایی و کشف و کرامات

پیوند معنوی خوبان و ابرار با جهان غیبت، پیوندی شگفت انگیز است. ابرار در پرتو هدایت های خاص الهی گام برمی دارند و روزنه ای به دنیای نادیدنی ها باز می کنند. برای ما که در چهارچوب تنگ حسّ گرایی و مادی نگری گرفتار شده ایم، فهمیدن کرامات اولیاء الله، آسان نیست ولی این حقیقت را نمی توان پوشیده داشت که بندگان صالح و خوب خدا، با دیدی دیگر حوادث نادیدنی را می بینند و صداهای ناشنیدنی را می شنوند و در تلاش های زندگی به اهداف و آرمان هایی بالاتر توجه دارند. در اینجا برخی از داستان های راستین را که گوشه ای از حقایق زندگی این فقیه سیاستمدار و زاهد پرهیزکار را نشان می دهد از کتاب "فوائد الرضویّه" نوشته حدیث شناس بزرگ مرحوم "حاج شیخ عباس قمی" نقل می کنیم:

– ماجرای کتاب مفتاح الفلاح

در روزگار شیخ بهایی عالمی به نام معزالدین محمد زندگی می کرد. او از بزرگترین قاضیان شهر اصفهان بود. شبی یکی از امامان معصوم علیهم السلام را به خواب دید که به وی فرمود: کتاب مفتاح الفلاح را بنویس و طبق آن عمل کن.

قاضی شگفت زده از خواب پرید و صبح زود به دیدار عالمان اصفهان شتافت و در مورد کتابی به نام "مفتاح الفلاح" پرس وجو کرد. همه گفتند ما کتابی با این نام ندیده ایم.

شیخ بهایی در آن ایّام، همراه با اردوی شاه عباس در سفر بود و در همان سفر در شهر گنجه (که هم اکنون در آذربایجان شوروی است) کتابی با نام مفتاح الفلاح نگاشته بود. ولی هنوز هیچ کس از آن کتاب و نام آن خبر نداشت. وقتی شیخ از سفر بازگشت، معزالدین محمّد – قاضی اصفهان – به دیدار وی رفت و در ضمن گفتگوها درباره کتابی به نام مفتاح الفلاح از وی پرسید. شیخ بهایی گفت من کتابی در همین سفر نوشته ام که در زمینه دعاهای رسیده از معصومین (ع) است و نام آن را هنوز به هیچ کس نگفته ام و نسخه اش هم هنوز در اختیار کسی قرار نگرفته است؛ شما این نام را از کجا شنیده اید؟ قاضی جریان خواب خود را بازگو کرد. و شیخ بهایی بسیار گریست و نسخه اصلی کتاب را به قاضی معزالدین محمّد داد و بدین گونه دومین نسخه این کتاب ارزشمند توسط قاضی نوشته شد.(۱۶)

– رویای صادقه

علامه محمد تقی مجلسی پدر علامه مجلسی دوم که از شاگردان برجسته شیخ بهایی است، می گوید: شبی شیخ بهاء الدین را در خواب دیدم که فرمود: "چرا به نگارش شرح احادیث خاندان پیامبر(ص) مشغول نمی شوی" گفتم این مهم شایسته شماست نه امثال من. فرمود:" روزگار ما گذشت شما به این امر، مشغول شو و یک سال تدریس را رها کن تا کار پایان پذیرد."

پس از این خواب من تصمیم داشتم که به این دستور اقدام کنم، ولی از آنجا که کاری بزرگ بود جرات نمی کردم و نگارش شرح احادیث به مسامحه می گذشت. تا آن که بیماری سختی برایم پیش آمد، تا آنجا که وصیت کردم و به دعا و زاری در آستان الهی مشغول شدم که در آغاز گناهانم را بیامرزد و سپس مرگم فرا رسد. در همین حال خوابی سبک مرا فرا گرفت، در عالم رویا امام حسن (ع) و امام حسین(ع) را پیش رو و امام سجاد (ع) را در بالای سرم نشسته دیدم. آن بزرگواران فرمودند ما برای شفای تو آمده ایم. در این هنگام امام سجاد (ع) رو به من فرمود: از خدا طلب مرگ نکن زیرا زندگی تو مفیدتر است. در آن حال از خواب پریدم و آثاری از درد در بدنم نبود و به شدت عرق داشتم.

بار دیگر خواب بر من غلبه کرد. سرور پیامبران حضرت محمد (ص) را در خانه ام ایستاده دیدم. خواستم پای مبارکش را ببوسم نگذاشت. شروع به ستایش آن بزرگوار کردم که خداوند دو جهان را برای شما آفریده و خلق و خوی خویش را به شما داده است و تو بهترین مخلوق خدایی و علوم الهی را در سینه داری و قدرت خدایی را دارا هستی. حضرت تبسّم کرده فرمود: بله همین طور است. سپس گفتم، ای پیام آور خدا، بفرما نزدیکترین راه قرب خدا چیست؟ حضرت فرمود: همان است که می دانی. گفتم: چه کاری انجام دهم؟ منظورم این بود که مشغول چه ریاضتی شوم و یا کار دیگری که بفرماید انجام دهم.

حضرت فرمود: همان کاری که پیشتر انجام می دادی انجام ده.

در همین گفتگو بودیم که حضرت فرمود: حالا، امام علی (ع) و حضرت فاطمه سلام الله علیها برای عیادت تو آمده اند. در این حال گریه و زاری بر من غالب شد و گفتم من کلب آستان آنهایم، من کیستم که مثل شما و آن بزرگواران برای عیادتم بیایید.

در این هنگام دیوار شکافته شد و آن دو بزرگوار وارد شدند. شگفت زده از خواب بیدار شدم و بسیار گریه کردم.

بار سوم خواب مرا ربود. شنیدم کسی گفت پیامبر(ص) برایت میوه و کباب بهشتی فرستاده  است. ظروف کباب از طلا بود. در حالی که گروهی دور من بودند، به من دادند و مشغول خوردن از آن شدم. به جای هر لقمه، لقمه ای دیگر پدید می آمد؛ به همه اطرافیان از آن کباب می دادم و به آنها می گفتم، قبلاً به شما گفته بودم از کباب های بهشتی هر چه بخوری باز به جایش می روید حال خود شما دیدید؛ گفته بودم ظروف بهشتی از طلا است حال خودتان دیدید؛ گفته بودم غذاهای بهشتی هر لقمه اش مزه های متنوع و فراوان دارد که با مزه غذاهای دنیا، تفاوت بسیار است. و می بینید که این غذا همین طور است.

گفته بودم از میوه های بهشتی هر چه بچینی باز به جای آن می روید، این همان است. خلاصه هر چه کباب خودم خوردم و به آنها دادم تمام نشد. شروع به خوردن میوه کردم. که به اندازه خربزه های بزرگ شهر حلب بود. آنها را قاچ قاچ می خوردم و در هر برگه مزه های بی اندازه بود. به اطرافیان می گفتم این موضوع را هم گوشزد کرده بودم؛ هر چه میوه به دوستان دادم باز جایش پر بود. خلاصه از این خواب شیرین بیدار شدم و این میوه و کباب را به علم تعبیر کردم و تصمیم گرفتم به شرح احادیث مشغول شوم.(۱۷)

علامه بزرگوار محمد تقی مجلسی در "شرح من لا یحضره الفقیه" نگارش آن را از برکات و هدایت های شیخ بهایی و آثار این رویای شیرین می داند.

– پرسش از شیخ

دانشمند پر تلاش "شیخ محمّد غروی" نویسنده کتاب "الامثال النبویه" و "السّلام فی القرآن و الحدیث" و کتاب های دیگر، که هم اکنون از محققان حوزه علمیه قم است برای نویسنده این دفتر نقل کرد و همین مطلب را در برخی کتب خویش هم نوشته است که:

من در مدرسه صدر در نجف اشرف بودم، در عالم  رویا یا بین خواب و بیداری، خود را در صحن مبارک امام رضا علیه السلام دیدم، به قصد قرائت فاتحه به سوی مقبره شیخ بهایی می رفتم. قبل از آن که وارد رواق شوم خود را در درون یک بوستان و گلزار وسیع یافتم که بوی خوش و نسیم ملایم آن مردگان را حیات می بخشید. شیخ بهایی را در درون باغ دیدم که آثار خرّمی بر سیمایش نمودار بود. سلام کردم و دست دادم و روبوسی نمودم و از ایشان پرسیدم: " شما در همه علوم و فنون کتب زیادی نوشته اید، آیا درباره معرفت خدای تعالی هم چیزی نوشته اید؟" شیخ بهایی دست در گریبان کرد و همچون موسی کلیم (ع) در حالی که نور از آن می تابید کتابی بیرون آورد. کتابی که امثال او می خوانند نه امثال من. کتاب را به من داد و فرمود: "این در بازار کمیاب است." گرفتم آن را بخوانم ولی نتوانستم. هر چه کوشیدم معنایش را بفهمم نشد. شیخ بهایی ناتوانی مرا دریافت و جمله ای دیگر فرمود. او گفت: "محتوای این کتاب در کتاب "المجالس السنّیه" تالیف سید محسن امین وجود دارد." از خواب بیدار شدم و برای اوّلین بار بود که نام این کتاب را می شنیدم. همان روز به کتاب فروشی ها رفتم و کتاب المجالس السنّیه را گرفتم، این کتاب که دو جلد است هم اکنون در کتابخانه شخصی اینجانب [محمدغروی] موجود است. از آغاز تا بخش پنجم این کتاب را مطالعه کردم. از صفحه ۵۵۵ مطلبی نگاشته به عنوان "مدائح المهدی علیه السلام استنماضه" یعنی ستایش مهدی و تمنّای ظهور آن حضرت. سپس شیخ محمّد غروی شعر معروف شیخ بهایی را به نام "وسیله الفوز و الامان فی مدح صاحب الزّمان" آورده است. این شعرعارفانه که حاوی ۵۲ بیت است یکی از نغزترین سروده های مشتاقانه نسبت به مقام قدس حضرت مهدی علیه السلام محسوب می شود.

این رویا نمایشگر این حقیقت است که معرفت خدا از معرفت امام حق و ولی عصر جدا نیست و شیخ بهایی به یک استاد حوزه، عشق مهدی (ع) را نمونه کامل شناخت خدا معرّفی می کند.

– کرامتی دیگر

آن روز شیخ بهایی با فقیهی بزرگوار به نام "سید ماجد بحرینی" روبرو شده بود. شخصی در حضور این دو بزرگوار از سید ماجد مساله ای پرسید. سید به احترام شیخ بهایی مساله را مختصر جواب داد. شیخ بهایی از وی خواست که سوال را مفصل تر بررسی کند. سید ماجد ابعاد گوناگون سوال و جواب هر یک را توضیح داد.

شیخ بهایی که گویا می خواست توجه سیّد را به بخشی دیگر از حقایق جهان جلب کند ذکری خواند و بر تسبیحی که در دست داشت وردی خواند. آب از دانه های آن جوشش کرد. از سید ماجد پرسید، آیا با این آب می توان وضو گرفت؟

سید در جواب گفت خیر؛ زیرا این آب خیالی است نه آبی است که از آسمان نازل شده و یا از زمین جوشیده باشد.

شیخ بهایی جواب وی را پسندید و در ضمن توجه وی را به بخشی دیگر از نظام آفرینش جلب کرد.(۱۸)

خدمات شیخ بهایی

خدمات شیخ بهاء الدین عاملی را نسبت به امت بزرگ اسلامی در سه بخش مهم می توان خلاصه کرد:

۱- خدمات فرهنگی.

۲- خدمات سیاسی.

۳- خدمات اجتماعی.

خدمات فرهنگی

در بخش فرهنگی، شیخ با تربیت و پرورش گروهی از دانشوران متعهد که نام برخی از آنان را در شمار شاگردان وی آوردیم، گام هایی بلند برداشت و  اندیشه های اسلامی را در سراسر جهان گسترش داد.

نگارش حدود صد کتاب و رساله در علوم مختلف اسلامی، انسانی، پایه، ادبیات و غیره گام دیگری بود که این عالم جهانگرد و زاهد سیاستمدار برداشت.

نویسنده کتاب "دین و دولت درعصر کنونی" می نویسد: شیخ بهایی علاوه بر آگاهی از علوم اسلامی، ریاضیدان و طبیب نیز بود. وی دیوار صحن مرتضوی "امام علی" را طوری ساخته بود که در تمام فصول وقت ظهر و زمان نماز را مشخص می کرد. تعیین قبله مسجد شاه اصفهان، تقسیم آب زاینده رود اصفهان به قراء "روستاها" و محلات مختلف، منارجنبان اصفهان، ساختمان گلخن حمام در اصفهان معروف به حمام شیخ بهایی که با یک شمع آب را گرم می کرد. همگی از کارهای وی می باشد.(۱۹)

شیخ بهایی در حمایت از فعالیت های فرهنگی کوشا بود. از جمله برخی از کتاب هایی که شیخ به کتابخانه امام رضا(ع) در مشهد اهداء کرده به نام "اعلام الدین دیلمی" خط شیخ بهایی را به یادگار دارد.(۲۰)

خدمات اجتماعی

الف- حمایت از محرومان

"سید علیخان مدنی" معروف به کبیر در کتاب "سلافه العصر" که یکی از منابع مهم حوادث دوران صفویه است چنین نوشته است:

شیخ بهاءالدین بسیار بخشنده و با سخاوت بود. خانه ای بزرگ و عالی داشت که یتیمان، زنان بی پناه و نیازمندان بدان پناه می بردند. چه بسیار کودکان خردسال که در آن پایگاه محرومان شیر خوردند و چه بسیار مردم بی پناه که در سایه آن آرام گرفتند؛ و شیخ کمک های فراوان به مردم داشت.

البته حمایت از محرومان و مستضعفان راه و رسم دیرینه همه انبیاء و اولیاء و عالمان متعهد بوده و شیخ بهایی یکی از شاگردان مکتب پیامبران و از چهره های برجسته تاریخ اسلام است.

ب- احیای نام بزرگان

در راهنمای خراسان آمده است:(۲۱) در شش کیلومتری شمال غربی مشهد، آرامگاه با شکوه خواجه ربیع واقع است که از زیارتگاه های بسیار مشهور است. نام خواجه ربیع در تاریخ، ربیع بن خثیم – بر وزن قریش-  است. وی جزء تابعین "اصحاب پیامبر اسلام" و یکی از هشت زاهد نامی تاریخ اسلام به شمار می آید. "زهاد ثمانیه"

خواجه، تربیت یافته و دوست صمیمی "ابن مسعود" صحابی مشهور پیامبراست. شیخ بهایی در نامه ای که به شاه عباس صفوی "اول" می نویسد. خواجه ربیع را از شورشیان علیه عثمان خلیفه سوم شمرده است که در اوایل حکومت حضرت علی (ع) در ری حکومت داشت و در جنگ صفین با چهار هزار سپاهی ایرانی علیه معاویه به کمک علی (ع) شتافت. در این زمان که در شمال ایران طغیان هایی علیه حکومت اسلامی برپا بود. حضرت امیر وی را به حکومت قزوین منصوب کرد.

هنگامی که لشگر خراسان به جهاد با کفار می رفت خواجه ربیع که در آن میان بود در طوس وفات کرد و در همین نقطه دفن شد. سال مرگ وی را سال ۶۱ و ۶۳ هجری قمری نوشته اند. شیخ بهایی شاه عباس را وامی داشت که آرامگاه پر شکوهی بر قبر خواجه بنیان کند. آرامگاه اصلی، بدین ترتیب در سال رحلت شیخ بهایی ۱۰۳۱ هجری قمری به دست "الغ الرضوی" خادم ساخته شده و کتیبه هایی به قلم "علیرضا عباسی" بر آن نوشته شده است.

چون ساختمان آرامگاه احتیاج به ترمیم های اساسی داشت، در سال ۱۳۱۰ هجری شمسی شروع به تجدید ساختمان کردند و کار تعمیر و ترمیم  بالاخره پس از ۳۴ سال در شهریور ۱۳۴۴ هجری شمسی پایان یافت. از جنبه معماری ساختمان خواجه ربیع، منبع الهام تاج محل ( یکی از عجائب هفتگانه عالم ) بوده است.

سعی در احیای خاطره مردان بزرگ، یکی از تلاش های اجتماعی شیخ بهایی است که در این جریان تاریخی ثبت شده است.

خدمات سیاسی

شیخ بهایی در روزگار شاه عباس معروف، نقش سیاسی مهمی در اداره امور  کشور داشت. جایگاه اجتماعی، اطلاعات گسترده از جهان، آشنایی با زبان های رایج زمان، و تخصص در علوم اسلامی، و زهد و ساده زیستی از وی چهره ای نمونه و بارز ساخته بود.

او مدّت ها در هرات "شیخ الاسلام" بود و کلیّه امور دینی مردم را رهبری می کرد. پس از مدتی از این سمت کناره گیری کرد و به مسافرت های حجاز و مصر و شامات و عراق و آذربایجان پرداخت و پس از سال ۱۰۰۶ قمری که شاه عباس کبیر، رسماً اصفهان را پایتخت قرار داد منصب شیخ الاسلامی اصفهان را به عهده گرفت.

از سال های ۱۰۱۲ قمری تا ۱۰۱۹ مجدداً به مسافرت پرداخت و به شهرهای گوناگون حجاز، شام، آذربایجان و غیره رفت و در این مدت از مقام شیخ الاسلامی کناره گیری کرد. در سال ۱۰۱۹ قمری که به اصفهان بازگشت تا آخر عمر، از رجال مهم مذهبی و سیاسی کشور بود و امور شرعی اصفهان و مقام شیخ الاسلامی را بر عهده داشت.(۲۲)

قفی الدین اوحدی بلیاتی در عرفات عاشقین لفظ "بهاءالدین" را کلمه فتح ایروان می داند. او می گوید: گنج ایروان طلسمی بود که در ازل به اسم او بسته شده بود.(۲۳)

در آستانه پرواز

شیخ بهاءالدین عاملی پس از عمری سیر و سیاحت و تحصیل و تدریس در اصفهان آرام گرفته بود. اقیانوسی از ایمان و علم و تجربه، به جریان مداوم و زندگی بخش زاینده رود می نگریست، آن روز حدود دو ماهی از سال ۱۰۳۰ هجری قمری می گذشت. شیخ بهاء الدین که ۷۷ بهار را سپری کرده بود همراه با گروهی از شاگردان برجسته اش، از جمله ملا محمد تقی مجلسی برای زیارت اهل قبور وارد قبرستان شد. برای مردگان با ایمان چه زن و چه مرد دعا کرد و از خدا رحمت خواست. کنار تعدادی از قبرها می ایستاد و گاه می نشست و برای آنان فاتحه می خواند. از تک تک قبرها گذشت تا در کنار مزار "بابا رکن الدین" قرار گرفت. در این هنگام آوایی شنید که سخت تکان خورد. رو به یاران کرد و گفت: "شنیدید چه گفت؟" در جواب گفتند: "خیر. ما چیزی نشنیدیم." حال شیخ دگرگون شد و پس از این ماجرا همیشه در حال نیایش و مناجات و گریه و زاری بود؛ همیشه به خدا و آخرت می اندیشید.

بعدها وقتی برخی از شاگردان با اصرار از وی پرسیدند آن روز چه شنیدی، فرمود: به من گفتند آماده مرگ باشم. درست شش ماه پس از این حادثه در تاریخ ۱۲ شوال ۱۰۳۰ و یا ۱۰۳۱ هجری قمری روح پاک فقیه فرزانه و زاهد سیاستمدار، به جهان دیگر شتافت. شاگرد بزرگوارش، "ملا محمد تقی مجلسی" بر وی نماز گزارد و بیش از پنجاه هزار نفر از مردم با ایمان اصفهان و حومه در نماز بر وی شرکت کردند. پس از رحلت، جنازه اش را به مشهد مقدس بردند و در خانه قدیمی خودش که نزدیک حرم مقدس حضرت امام رضا علیه السلام بود دفن کردند.(۲۴)

هم اکنون قبر این عالم بزرگ بین مسجد گوهرشاد و صحن آزادی و صحن امام خمینی (س) در یکی از رواق های حریم قدس امام هشتم، زیارتگه زائران مشتاق و پاکدلی است که از سراسر جهان اسلام به مشهد مقدس می آیند و سر بر آستان قدس رضوی می سایند.

پی نوشت ها:

۱- روضات الجنات، ج۷، ص۶۰٫

۲- الذریعه، ج۱، ص۴۲۶٫

۳- کلیات آثار و اشعار شیخ بهایی، ص ۶۶٫ از سعید نفیسی.

۴- فوائد الرضویه، ص ۱۲۶٫ الذریعه، ج ۶، ص ۱۷۳٫

۵- کلیّات اشعار و آثار شیخ بهایی، ص ۶۴٫ از سعید نفیسی.

۶- فهرست نسخه های خطّی چهار کتابخانه مشهد، محمود فاضل، ص ۲۹۴٫

۷- کشکول، ج۱، ص۵۹، انتشارات فراهانی.

۸- الذریعه، ج۳، ص۳۵٫

۹- الذریعه، ج۱۷، ص ۲۹۷٫

۱۰- لولوه البحرین، ص ۲۰٫

۱۱- فوائد الرضویه، ص ۵۰۶٫

۱۲- کشکول با ترجمه ساعدی، ص۶٫ فقهاء نامدار شیعه، ص ۲۲۳٫

۱۳- مجمع الرجال، ج۱، ص۳٫

۱۴- خزائن نراقی، ص ۱۳۱٫ چاپ علمیه اسلامیه.

۱۵- فوائد الرضویه، ص ۵۰۹٫

۱۶- فوائد الرضویه، ص ۲۰۷٫

۱۷- فوائد الرضویه، ص ۴۴۵٫

۱۸- همان، ص ۱۲۳٫

۱۹- دین و دولت در عصر صفوی. چاپ دوم، مریم میر احمدی، ص ۷۱، انتشارات امیر کبیر.

۲۰- یاد نامه علامه مجلسی، ویژه نامه رسالت، ص ۳۰ به نقل از محمد باقر ابطحی.

۲۱- راهنمای  خراسان، علی شریعتی با تلخیص، ص ۱۴۲٫

۲۲- علامه مجلسی، سید مصلح الدین مهدوی، ص ۲۸۲٫

۲۳- دین و دولت در عصر صفوی، ص ۷۱، مریم میر احمدی، انتشارات امیرکبیر.

۲۴- روضات الجنات، ج ۷، ص ۷۸٫



(خبری بعدی) »



دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


6 + 8 =