اشعار در سوگ حضرت ناشرالحقائق امام جعفر الصادق علیه السلام

اشعاردر سوگ حضرت ناشرالحقائق امام جعفر الصادق علیه السلام
پیرمردی که حضرت جبریل
زائر غربت نگاهش بود

کوچه ها را همین که طی می کرد
صد فرشته کنار راهش بود

با ارادت تمامی ارکان
پیش پایش خشوع می کردند

بر قد و قامت کهن سالش
آسمان ها رکوع می کردند
*
نفَس قدسی پُر اعجازش
مایه ی اعتبار عیسی بود

جانماز «فرشته بارانش»
افتخار تبار عیسی بود
*
حرف هایش برادر قرآن
سخنش بوی «اِنّما» می داد

از همان مال فاطمیّ خودش
خرجیِ راه کربلا می داد
*
در و دیوار خانه ی آقا
وقف مرثیه های عاشوراست

به خدا خانه نیست این خانه
این حسینیّه ی بنی الزّهراست
*
این حسینیّه ای ست که مردم
از حضورش ستاره می گیرند

هر شبِ جمعه بین این خانه
روضه ی شیر خواره می گیرند
*
از سر بی کسی و بی یاری
در و دیوار خانه یارش شد

بهر غم های مادرش آن قدر
گریه کرد عاقبت دچارش شد
*
آی مردم! دویدنِ آقا
از نفس های خسته اش پیداست

آی مردم! شکستگی دلش
از صدای شکسته اش پیداست
*
خوب شد شب شد و تو را بردند
دور تا دور شهر گرداندند

خوب شد در شلوغی این شهر
کوچه کوچه تو را نچرخاندند
*
گریه کردی و زیر لب گفتی
این تو و ریسمان و این سر من

آه… پیراهنم شده خاکی
آه… افتاده است پیکر من
***علی اکبر لطیفیان***
نوحه
پیر مردی،میون کوچه های غربت،میره با یک دل ِ شکسته

به سویِ کاخ ظلمِ اَعدا

اون دلِ شب،به پشت مرکبی شبونه،می دَوه و ذکر رو لبهاش

ناله ی جانسوز یا زهرا(س)

آسمون گریه کن    برا غربتش

بی امون گریه کن     برا غربتش

نوحه ی دلها واویلا…ناله ی زهرا(س)…واویلا…

*نا نجیبا،شبونه ریختن توی خونه،در اوج ظلم و بی حیایی

آتیش زدن به بیت مولا

زنده شد باز     خاطره ی چادر خاکی،خاطره ی کوچه و سیلی

خاطره ی علی و زهرا(س)

روضه ی کوچه خوند       دو چشم تَرِش

تازه شد تو دِلِش        غم مادرش

لاله ی پرپر وای مادر      فدای رهبر وای مادر…

حجت الله،دلم به یاد قبر پاکِت،که زیر نور آفتابه،شده کبوتر هوایی

آرزومه،که با دعای تو آقا جون،مثل اهالیِ شلمچه،منم بشم کرببلایی

عشقِ اهل ولا     حَرَم،کربلا

دل شده مبتلا     حرم،کربلا

قسمت این جمع کن آقا       یک شبِ جمعه کربلا…
@@@@
آتش کشد زبانه ز دور و برم خدا
خاکسترش نشسته به روی سرم خدا

پور خلیلم و وسط شعله ها اسیر
بنما اجابتی به دل مضطرم خدا

ای وای از تغافل اصحاب سینه چاک
این درد غربت است به جان می خرم خدا

دشمن غرور موی سپید مرا شکست
اما کسی نبود شود یاورم خدا

بی دردسر به شخصیتم لطمه زد عدو
مستانه خنده کرد به چشم ترم خدا

بیرون مرا چگونه ز خانه کشید و برد
پیداست از کبودی بال و پرم خدا

صد شکر نیمه شب سر من بی عمامه شد
یاد غرور آن سر بی معجرم خدا

وقتی که سوی چشم مرا ضرب او گرفت
دیدم چگونه خورد زمین مادرم خدا

با دست بسته در نظر اهل خانه ام
یاد آور شکستگی حیدرم خدا

گرچه کسی نبود تماشا کند مرا
در فکر کوچه گردی آن خواهرم خدا

غم های عمه عاقبت انداختم ز پا
دیدی که داغ غربتش آمد سرم خدا
***قاسم نعمتی***
@@@@@@@@@@
نوحه
صادق آل مصطفی      رفته از دنیا
رخت عزا شد بر تن مادرش زهرا
واویلتا واویلتا…آه و واویلا
ای آسمان خون گریه کن در غم صادق
عالم شد حسینیه ی ماتم صادق
واویلتا واویلتا…آه و واویلا…
شده ز غربت خونجگر   موسیِ جعفر
دیده امشب داغ پدر    موسی بن جعفر
واویلتا واویلتا…آه و واویلا
زهر جفا آتش زده بر دل مولا
خنده ی ستم بر لب  قاتل مولا
واویلتا واویلتا…آه و واویلتا
آن آقایی که خدایی کند دلها را
احادیثش کربلایی کند دلها را
به فاطمه(س)نور دو عین حضرت صادق
بانی روضه ی حسین حضرت صادق
چون خانه اش آتش گرفت رئیس مذهب
زنده شد در دل زارش روضه ی زینب
خیمه های آل عبا آتش گرفته
دامان طفل بی نوا آتش گرفته
ما بین حرم تا میدان لاله ها پرپر
آن طرف تر در قتلگاه پیکری بی سر…
@@@@@@

از کار غربتت گره‌ای وا نمی‌کند
این شهر ، با دل تو مدارا نمی‌کند

این شهر ، زخم بی‌کسی‌ات را…عزیز من
جز با دوای زهر مداوا نمی‌کند

این شهر ، در میان خودش جز همین بقیع
یک جای امن بهر تو پیدا نمی‌کند

اینجا اگر کسی به سوی خانه‌ات رود
در را به غیر ضرب لگد وا نمی‌کند

این شهر ، شهرِ شعله و هیزم به دستهاست
با آل فاطمه به جز این تا نمی‌کند

ابن ربیع  پست چه آورده بر سرت؟
شرم و حیا ز سِنّ تو گویا نمی‌کند

بالای اسب در پیِ خود می‌کشاندت
رحمی به قامتِ خَمَت امّا نمی‌کند

تا می‌خوری زمین به تو لبخند می‌زند
اصلاً رعایت رَمَقت را نمی‌کند

زخم زبانش از لب شمشیر بدتر است
یک ذرّه احترام به زهرا نمی‌کند

اینجا مدینه هست، دگر کربلا که نیست
پس یورشی به معجرِ زن ها نمی‌کند
***علی صالحی***
@@@@@@@
نوحه
*ای به رخسار تو  نور سرمد                یوسف مرتضی سبط احمد

میوه ی قلب ام ابیها                            سیّدی جعفر بن محمّد

ای علم تو خدایی   ای معنی آقایی   روشنگر دلهایی

آه یا اباعبدالله…

*آرزویم بُود یابن الزهرا(س)        که شوم در رَهَت عبد لایق

در شب ظُلمَت و جهل و غفلت       نور هر محفلی ،قالَ صادق

ما اهل غفلت هستیم       دل بر عطایت بستیم    در راه تو بنشستیم

آه یا اباعبدالله…

غصه دارِ غمِ روی زهرا(س)      آید از در گهت بوی زهرا(س)

زهر کینه به جانت اثر کرد      که شدی زائر کوی زهرا(س)

چون بیت تو با آذر     شد از جفا شعله ور     شد زنده یاد مادر

آه یا اباعبدالله…

*مروه ی عشق تو قبر مادر      ای صفایت صفای مدینه

خانه ی تو حسینه ی اشک      بوده در کوچه های مدینه

آه یاد درد معجر     آه یاد حَلقِ اصغر     آه یاد جسم بی سر

یا سیدی یا مظلوم…
@@@@@
نه رواقی، نه گنبدی، حتی
سنگ قبری سرمزار تو نیست!

غیر مُشتی کبوتر خسته
خادمی، زائری، کنار تو نیست
*
بغض هایم کجا دخیل شوند؟!
پس ضریحت کجاست آقاجان؟!

روضه خوان ها چرا نمی خوانند؟!
گریه ها بی صداست آقاجان
*
گنبدی نیست تا دلم بپرد
پابه پای کبوتران شما

کاش می شد که دانه ای گیرم
امشب از دست مهربان شما
*
حرفِ گلدسته را نباید زد
تا حسودان شهر بسیارند

از شما خانواده آقاجان
درمدینه همه طلبکارند!
*
حیف آن چاهها که حیدر کند!
چقدر مادرت دعاشان کرد

عوض آن همه محبت ها
این مدینه چه خوب جبران کرد!
*
کاش ایران می آمدی آقا
نزد ما اهلبیت محترمند

پیر مظلوم بی حرم، اینجا
پسران تو صاحب حرمند
*
کاش ایران می آمدی آقا
مُلک ری قبله ی ولا می شد

مثل مشهد برایتان اینجا
مشهدالصادقی بنا می شد
*
کاش ایران می آمدی آقا
قدمت روی چشم ما جا داشت

کاش خاک شلمچه و فکه
عطر یاس عبایتان را داشت
*
کاش ایران می آمدی آقا
مردمش رأفت و حیاء دارند

ریسمان دست هم نمی بندند
همه دل های با صفا دارند
*
کاش ایران می آمدی آقا
در مدینه غریب افتادید

من بمیرم برایتان؛ گیرِ
عده ای نانجیب افتادید
*
کاش ایران می آمدی آقا
مردمش از مغیره بیزارند

حرمت گیسوی سپیدت را
در مدینه نگه نمی دارند
*
کاش ایران می آمدی آقا
نوکری تو کم ثوابی نیست

همه جا از فضائلت گویند
صحبت ازمجلس شرابی نیست
***وحید قاسمی***
@@@@@@@@@@@@@@
نوحه
به نوکریِ درِ خونَت همه ما می نازیم
با نابودی آل سعود حَرَمِت و می سازیم
ای مزارِ بی چراغت بهشت آرزوی من
این مدال نوکری ام تمام آبروی من
ای عزیز طاها یابن زهرا(س)               ای امید دلها یابن زهرا(س)
نور حیّ یکتا یابن زهرا(س)                دلبر و دل آرا یابن زهرا(س)
به وفاب تو ای با وفا مائیم که دل می بازیم
با نابودی آل سعود یابن زهرا(س)
شور عشق  روی شما تا به ابد در سینه ام
سینه زنم،گریه کنم،آواره ی مدینه ام
جان من فدای یابن الزهرا(س)    درگهِ رفیعت یابن الزهرا(س)
توتیای چشمم یابن الزهرا(س)       تربت بقیعت یابن الزهرا(س)
بیچاره ایم و همه آقا   در پی چاره سازیم
با نابودیِ آل سعود…
آید روزی که ببینم گلدسته های شما را
بعد از بقیع زائر شوم قبر شاه کربلا را
ای تو قبله ی جان   یا ثارالله…ای بهار ایمان یا ثارالله
ای قتیل عریان یا ثارالله…یا ذبیحَ العطشان یا ثارالله
به شب سیاه قلب ما      هستی تو نور مهتاب
ایشالا ما هم شهید بشیم   به پای عشقت ارباب
@@@
شب جمعه به لب نوا دارد
نفسش بوی کربلا دارد

به روی سر در حسینیه اش
پرچم صاحب اللوا دارد

بارها گفته کربلا رفتن
پا برهنه عجب صفا دارد

روضه می خوانَد اشک چشمانش
مگر این روضه انتها دارد؟

هر کسی که دلش حسینی شد
سهمی از آن همه بلا دارد

نیمه شب شعله می کشد آتش
از دری که حریم ها دارد

آمده این کسی که دنبالش
از جسارت مگر اِبا دارد؟

پا برهنه، کشان کشان، می بُرد
نه عمامه وَ نه عبا دارد

وسط کوچه دست بسته ی او
یک مدینه غم و عزا دارد

به رویش تیغ می کشند اما
آهِ مظلوم ماجرا دارد

آمد اینجا پیمبر خاتم
آری این مرد هم خدا دارد

او پی فرصتی ست تا هر دم
روضه ی کربلا به پا دارد

آتشش می زند غمی جانسوز
ولی از گفتنش حیا دارد

حرف از عمه جان سادات است

شرح این روضه ، روضه ها دارد

می رسد بر فراز تل زینب
ناله ی وا محمدا دارد

حنجری تشنه ذکر حق گویان
خنجری تشنه از قفا دارد …

پیکری غرق خون رها مانده
و سری روی نیزه جا دارد

می رسد وارثش به خون خواهی
خون این کشته خونبها دارد
***یوسف رحیمی***
منم آن دل که ز داغ تو به دریا می زد
روضه اش شعله به دامان ثریا می زد

موسپیدی که دو دستش به طنابی بستند
پیرمردی که نفس در پی آنها می زد

آن طرف گریه ی طفلان من و در این سو
خنده بر بی کسی ام دشمن زهرا می زد

نیمه جانی که در آتش پی گلهایش بود
شعله وقتی ز در سوخته بالا می زد…

آه از آن بزم شرابی که به یادم آورد
داغ آن زخم که نامرد به لبها می زد

یاد آن طفل که زنجیر تنش مانع بود
تا ببیند که لب چوب کجا را می زد…

همه ی قدرت خود جمع نمود، اما دید
خیزران را به لب زخمی بابا می زد…

ترکه اش گاه به رخ گاه به دندان می خورد
در عوض عمه ی ما بود که خود را می زد…
***حسن لطفی***

 

زیر این گنبد دوّار و کبود
کلبه ای سمت خدا در دارد
سالخورده پدری روحانی
حجره ای گوشه ی بستر دارد

ششمین مرد که یک دریا غم
آب جاری شده ی عِینش بود
قسمت بال و پر میکائیل
آستان بوسی نعلینش بود

وضع حالات وخیمش از صبح
روز را در نظرش شب کرده
بسکه بالاست دمای بدنش
چند دفعه بخدا تب کرده

زهر خیمه زده روی بدنش
می کشد پا به زمین می سوزد
سرفه ای خشک و عطش… این یعنی…
سینه ی عرش برین می سوزد

بخت برگشته کسی که دیشب
اذیتش کرده سر سجاده
آتش انداخت به جان درب
خانه ی حضرت زهرا زاده

زد به هر آتش و آبی جبریل
نکند حادثه تکرار شود
مادری پشت در خانه ی خود
مانده با طفل و گرفتار شود

لحن آلوده ی این قوم او را
گرچه دنیازده و سیرش کرد
باز اما غم بانوی فدک
پیش از موعد خود پیرش کرد

روضه خوان آمده حالا باید
پرده ای نصب کند در منزل
آسمان دلش از بس بارید
خاک دنیا شده از دستش گِل

وسط منبر و درس روضه
یادش آمد ز لب خشک امام
لب نزد بر لب آبی تا گفت
بر لب تشنه ی مظلوم سلام

باز فرمود که هرکس با ماست
خنده در وادی محشر دارد
چشم گریان عزادار چو من
شاد باشد که برادر دارد
***روح الله عیوضی***
چه شد که در افق چشم خود شقایق داشت
مدینه ای که شب پیش، صبح صادق داشت

اگرچه شمس وجودش به سمت مغرب رفت
هزار قله ی پر نور در مشارق داشت

چه با شکوه، غم خود به دل نهان می کرد
چه شِکوه ها که از آن فرقه ی منافق داشت

به غیر داغ محرم، گلی زباغ نچید
چقدر روضه ی گودال در دقایق داشت

خلیل بود ولی آتشش سلام نشد
همان که در نفسش عطری از حدائق داشت

هزار طائفه آمد هزار مکتب رفت
و ماند شیعه که “قال الامام صادق” داشت
***حجت الاسلام والمسلمین جواد محمد زمانی***
@@@@@@
دین از تو پدیدار شده حضرت صادق
شیعه ز تو بیدار شده حضرت صادق
از مکتب تو جن و ملک علم گرفتند
انسان ز تو دیندار شده حضرت صادق
دانشگاه شیعه که وجودش همه فخر است
از توست، گوهر بار شده حضرت صادق
تا یاد کنم ظلم پر از کینه‌ی منصور
آن جا بصرم تار شده حضرت صادق
یک لحظه نیاسود مطهر گلِ جسمت
چون دم به دم آزار شده حضرت صادق
آن شب که در راز نشستی بَرِ معبود
دشمن ز تو بیزار شده حضرت صادق
آمد که تو را زخم زند بین امارت
جدّت که تو را یار شده حضرت صادق
لیکن چه گریز از غم همدردی مادر
در کوچه گرفتار شده حضرت صادق
چون فاطمه بنشست به خاک غم و غربت
افتاده به دیوار شده حضرت صادق
آمد نظرش مادر خود گفت سؤالی
او را که مددکار شده حضرت صادق؟
فطرش چو شنیدش غم تو ای گلِ زهرا
عمریست عزادار شده حضرت صادق
@@@@@@@@
نوحه
به گوش عرشیان هر دم،رسد افغان من مادر
زده زهر جفا آتش،به جسم و جان من مادر
واویلا آه و واویلا…
ز دست دشمنان دین،چه محنت ها که دیدم من
شب و روز از ستمهاشان،مصیبت ها کشیدم من
واویلا آه و واویلا…
امان از این جنایات و،ازین کاشانه سوزاندن
گمانم که شده عادت،مدینه خانه سوزاندن
واویلا آه و واویلا…
میان آتش ای مادر،به یادت خونجگر هستم
به یاد داغ مسمار و ،غم دیوار و در هستم
واویلا آه و واویلا…
میان آتش ای مادر،به یاد رویت افتادم
غم آن صورت نیلی،دوباره آمده یادم
واویلا آه و واویلا…
در آن شب در پی مرکب،چو دستم بسته شد مادر
فتادم یاد اوباش و طناب و گردن حیدر
واویلا آه و واویلا…
بگو مادر بگو مادر،چه شد که رزق تو غم شد
چه شد که اول عمرت،چو پیران قامتت خم شد
واویلا آه و واویلا…
بگو مادر بگو مادر،چرا رکن علی بشکست
چرا در نافله خواندی،قنوتت را تو با یک دست
واویلا آه و واویلا…

شراره‌ها
صادق آلِ فاطمه، منم که خون جگر شدم
میانِ کوچه‌های غم، غریب و در به در شدم
خدا ببین عدو مرا به هر دمی صدا کند
دلِ غمینِ و خسته‌ام به غصه‌ مبتلا کند
کشد به آتش جفا گهی حریم خانه‌‌ام
تو خود بدانی ای خدا غریبِ این زمانه‌ام
به بزم عیش و نوش خود مرا شبانه برده‌اند
نماز من شکسته‌اند، با تازیانه برده‌اند
حالا که زهرِ مجلسِ حرامیان چشیده‌ام
ببین که خون روان شده ز گوشه‌های دیده‌ام
ببین به راه خانه‌ام نشسته‌ام چو مادرم
به مرگ خود رضا شدم، شکسته‌ام چو مادرم
شراره‌های زهرِ کین عطش به پیکرم نشاند
به یاد جد اطهرم مرا به کربلا کشاند
خدا ببین که چون حسین به سینه بر زمین شدم
ولی خوشم در این جهان که شیعه سازِ دین شدم
بقیع
یه بار می‌شه بقیعت و بیام زیارت آقاجون
کنارِ قبرِ مادر و عرض ارادت آقاجون
سرم پایین، چشمای تو تاج رویِ سرم ‌می‌شه
بی سر و سامونت می‌شم با یه عبارت آقاجون
می‌شه یه روز بگن به من خاکِ بقیع و سرمه کن
خاکِ بقیع و خونِ چشم، تو و نظارت آقاجون
اون روز می‌دونم که دیگه گمشده‌ام پیدا می‌شه
چون تو به من نشون می‌دی با یه اشارت آقاجون
عمرم داره می‌گذره و هنوز بقیع رو ندیدم
آقا به فریادم برس جونم نثارت آقا جون
نذار چشام بسته بشه حسرت به دل مونده برم
نذار با این همه دعا ، باشم خمارت آقاجون
تو مکتب تشیعت، شیعه شدم رهام نکن
نذار که دشمنات کنند دلم رو غارت آقاجون
همنشین
همنشین دلِ من زهرِ شرر بار شده
قاتل مادرِ من آن در و دیوار شده
یاد مادر به خدا کرده مرا دلگیرم
قصه‌ی کوچه میانِ دلِ من خار شده
من که در کوچه، زمین خورده به خود می‌پیچم
جگرم سوخته و سخت گرفتار شده
می‌خورم روی زمین خاک شده غمخوارم
صادقِ آلِ علی یکّه و بی‌یار شده
بسکه منصور خورانده به دلم زهرِ ستم
دلِ پژمرده‌ی من زخمی و بیمار شده
آخر از سوز شرر سینه‌ی من می‌سوزد
روز من در نظرم همچو شبِ تار شده
شکر حق روزه‌ی امروز قبولش گردید
عاقبت روزه به زهرِ عدو افطار شده

@@@
نوحه
من که از لطف خدا       از ازل عاشق شدم
غصه دار ماتم       حضرت صادق شدم
شد مدینه   شهر غمها   آه و صد واویلتا
گشته جاری اشک زهرا(س)     آه و صد واویلتا…
واویلا…امام صادق…
ای حریم عشق تو سر پناه عاشقان
ای مزار خاکی ات قبله گاه عاشقان
یا ابن زهرا     بر گدایان      از عنایت کن نظر
کن تو ما را     اهل سوز و ناله و اشک سحر
یا مولا…امام صادق…
ای ولایت بهر من    تا ابد احلا عسل
بر دلِ زارم بده نوری از علم و عمل
نذر راهِ   عشقت آقا  جانِ شیرین من است
قال باقر     قال صادق   حافظ دین من است
یا مولا…امام صادق
گرد غم بر چهره ی موسیِ جعفر بُوَد
گرمی بزم عزاش اشک پیغمبر بود
زهر کینه چون به جانِ  پور زهرا زد شرر
زین مصیبت خاک غم شد کل عالَم را به سر
واویلا…امام صادق…
نیمه شب برده عدو   حمله بر کاشانه اش
آتش کینه بُوَد    شعله ور از خانه اش
یادِ آتش   یاد خیمه   یاد سوز نینوا
زنده گشته    بار دیگر   روضه های کربلا…
واویلا…امام صادق…
@@@@@@@@@
ای پیر خرد طفل دبستان کمالت
ارباب بصیرت همه مبهوت جلالت

دیدار الهی به تماشای جمالت
خلق دو جهان تشنه دریای زلالت

وجه‌الهی و نیست نه پایان نه زوالت
وصف تو فزون است ز توصیف و ز گفتار

ای گشته صداقت همه جا دور سر تو
روییده گل معرفت از خاک در تو

شب منتظر زمزمه‌های سحر تو
وحی است سراسر سخن چون گهر تو

عالم چو کف دست به پیش نظر تو
ای چشـم خـدای احـد قــادر دادار

تو ماه و تلامیذ تو دور تو ستاره
گفتار حکیمانه‌ات افزون ز شماره

هر روز… نه! هر لحظه بود بر تو هزاره
علم تو روان‌بخش کمال است هماره

دو مطلع الانوار تو حمران و زراره
یک جابر حیان تو و آن همه آثار

چون مهر که پیوسته کند جود خود انفاق
چون نور که سر برکشد از سین? آفاق

علم تو عیان است در اوراد و در اوراق
عقل و خرد و علم و فضلیت به تو مشتاق

در علم و ادب مؤمن طاقت همه جا طاق
هارون تو گل داد برون از شرر نار

در کوی تو بر جنت اعلا چه نیاز است؟
با نور تو بر مهر دل‌آرا چه نیاز است؟

با قطره جود تو به دریا چه نیاز است؟
با خاک تو بر وسعت دنیا چه نیاز است؟

با درس تو بر علم اروپا چه نیاز است؟
ای عبد تو بر لشکر دانش سر و سردار

ای کرسی درس تو تجلای قیامت
آویزه گوش همه تا حشر، کلامت

نوشیده همه کوثر توحید ز جامت
در ملک خدا وحی خداوند، پیامت

بر قلب عدو تیر بلا نطق هشامت
گویی سخن اوست همه تیغ شرربار

جز راه شما راه دگر سوی خدا نیست
در ملک خدا نور به جز نور شما نیست

جز خط شما مشی شما مذهب ما نیست
این است و جز این نیست درست است و خطا نیست

درس تو کم از نهضت شاه شهدا نیست
آن نهضت پاینده از این درس دهد بار

خلقت، نه فقط خالق منان به تو نازد
مؤمن نه، خدا داند ایمان به تو نازد

فضل و ادب و دانش و عرفان به تو نازد
زهرا و علی، احمد و قرآن به تو نازد

والله قسم شاه شهیدان به تو نازد
کز هر سخنت نهضت دیگر شده تکرار

تنها نه فقط زهر شرربار، تو را کشت
هر لحظه غمی آمد و صدبار تو را کشت

بیداد عدو نیمه شب تار تو را کشت
گه یاد فشار در و دیوار تو را کشت

بیش از همه منصور ستمکار تو را کشت
هر روز از او شد به تن و جان تو آزار

گه برد سوی قتلگهت پای پیاده
گه لب به جسارت به حضور تو گشاده

گه کرد ز بیداد، به قتل تو اراده
با هر سخنش بر جگرت زخم نهاده

او بر روی تخت و تو سر پای ستاده
حرمت نگرفت از تو و از احمد مختار

ای ماه فلک شمع شب تار بقیعت
صد قافله دل آمده زوار بقیعت

مرغ دل من گشته گرفتار بقیعت
هرچند که ویران شده آثار بقیعت

باشد که شبی در پی دیدار بقیعت
«میثم» ز ره دور نهد چهره به دیوار
***استاد حاج غلامرضا سازگار***
@@@@@
نوحه
بیت العزا شده هر قلب مشتاق و عاشق
شعله گرفته در دل داغ امام صادق
مولای بی نظیرم      من عبد و تو اَمیرم
خدا رو شکر کار آقام دلبریه
خدا رو شکر که عشقِ ما نوکریه
خدا رو شکر که دین ما حیدریه
خدا رو شکر    مذهب ما جعفریه
مولا امام صادق…
آتش گرفته یا رب بیتش از ظلم  اعدا
انگار دوباره اومد   صوت جانسوز زهرا(س)
از پا دگر فتادم     فضّه برس به دادم
ملائکه رو لبشون زمزمه بود
اون دل شب همه فلک همهمه بود
زنده برا،آقا غم فاطمه(س) بود
بین آتیش سوز دلش مادریه…
خدا رو شکر…
مولا امام صادق…
در ماه خوب شوال دارم به یاد  تو غم
آقا به سینه زنها بده رزق محّرم
تا تذکره بگیریم    با یا حسین بمیریم
تو بانی روضه های نینوایی
احادیثت می کنه دل رو خدایی
تو مکتبت می شن همه کربلایی
کلام تو کلام پیغمبریه
خدا رو شکر…
مولا امام صادق…
@@@@@@

فرزند فاطمه ششمین نور سرمدم

شیخ الائمه صادق آل پیمبرم

من آخرین امام بقیع مدینه ام

زهر جفای خصم شرر زد به سینه ام

در لحظه های آخر عمرم به زمزمه

ابراز می کنم غم دل را به فاطمه

مادر بیا و حال پریشان من ببین

از سوز زهر سینه سوزان من ببین

هنگام مرگ نام تو ذکر لبم شده

مسمومیت نه، غصه تو قاتلم شده

از یاد ماتم تو پریشان و مضطرم

مثل تو غصه دارم و هم درد حیدرم

دشمن شبانه ننگ به لوح زمانه زد

در پیش اهل خانه ام آتش به خانه زد

از درب خانه شعله آتش زبانه داشت

آن بی حیا به روی دلم داغ می گذاشت

ای وای من که هیچ زجورش ابا نکرد

از پیری و سفیدی مویم حیا نکرد

با دست بسته ام به بر کودکان من

انگار داشت از سر کین قصد جان من

در بین شعله ها به زمینم کشید و برد

مانند مرتضی به زمینم کشید و برد
@@@@@@@@@@@

از ازل دَرد به پیمانۀ خوبان کردند

از ازل دَرد به پیمانۀ خوبان کردند

دل عاشق شده را کلبه احزان کردند

هر کسی را که به عالم سر حشمت خواهی است

لطف کردند و شبی خادم سلطان کردند

سفره‌ای وسعت صدق تو گشودند به دهر

انبیا را سر احسان تو مه‌مان کردند

همه آفاق گرفته است به خود رنگ تو را

با وجودی که همه فضل تو کتمان کردند

در تو دیدند ملائک صفت خالق را

علت این است اگر، سجده به انسان

بر سر سفره دونان نکشم منت نان

من همانم که به من لطف فراوان کردند

هشتمین آینۀ وجه خدائی، صد حیف

شش جهت ظلم به تو حضرت جانان کردند

دل شب بود که گنجینۀ دین را بردند

عده‌ای کفـر صفت، سرقت ایمان کردند

پا برهنه عقب اسب دواندند تو را

آسمان را پس از این حادثه گریان کردند

گر نبودی، اثر از روضۀ ارباب نبود

خلق با حنجر تو ذکر «حسین جان» کردند

 






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


6 + 6 =