نگاهی به زندگی و سوابق آیت‌الله مدرس

خبرگزاری فارس: از رد اولتیماتوم روسیه تا ترور ناکام/ نماینده‌ای بدون حتی یک رأی! 
«القاب برای او کوتاه و کوچک است؛ ستاره درخشانی بود بر تارک کشوری که از ظلم و جور رضاشاهی تاریک می‌نمود و تا کسی آن زمان را درک نکرده باشد ارزش این شخصیت عالی مقام را نمی‌تواند درک کند…»

حضور مدرس در مجلس و میان سکولارهایی که درست موقع میوه دادن درخت مشروطه پای آن حاضر شده بودند، از به تاراج رفتن حداکثری دستاوردهای مشروطیت جلو‌گیری کرد.


  «القاب برای او کوتاه و کوچک است؛ ستاره درخشانی بود بر تارک کشوری که از ظلم و جور رضاشاهی تاریک می‌نمود و تا کسی آن زمان را درک نکرده باشد ارزش این شخصیت عالی مقام را نمی‌تواند درک کند…»

این بخشی از توصیف بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران از شخصیتی است که به خاطر نقش برجسته‌ای که در تاریخ نوپای مجلس قانونگذاری ایران ایفا کرد در تاریخ معاصر کشورمان ماندگار شد.

سیدحسن قمشه‌ای اسفه‌ای، در سال ۱۲۸۷ قمری برابر با ۱۲۴۹ خورشیدی در خانواده‌‌ای از سادات طباطبایی ساکن سرابه از توابع زواره اردستان به دنیا آمد و در سال ۱۲۶۴ برای ادامه تحصیل به اصفهان رفت.

حدود سیزده سال در اصفهان علوم دینی را نزد علمایی چون عبدالعلی هرندی، ‌آخوند کاشی، جهانگیر خان قشقایی، شیخ مرتضی‌ریزی و سید محمد باقر درچه‌ا‌ی فرا گرفت.

سیدحسن که در اصفهان نزدیک به سی استاد برجسته را درک کرده بود، در ۱۲۷۰ به سامرا نزد آیت‌الله میرزا حسن شیرازی رفت و پس از یک سال به نجف اشرف رفت و نزد علمای نامداری چون ملامحمد کاظم خراسانی و سیدمحمد کاظم یزدی به تحصیل پرداخت.

سیدحسن پس از اخذ درجه اجتهاد در ۱۲۷۸ به ایران بازگشت و در مدرسه جده کوچک فقه و اصول و در مدرسه جده بزرگ اصفهان منطق و شرح منظومه حاج ملاهادی سبزواری تدریس می‌کرد؛ از شاگردان او در این مدرسه می‌توان به سیدعلی اصغر سدهی، صدر کوهپایی، شیخ محمود مفید، شیخ محمد باقر نجفی، محمد باقر الفت و… اشاره کرد. تخلص «مدرس» از همین زمان بر نام او ماند.

تعلیقه بر کفایه الاصول آخوند خراسانی، رسائل الفقهیه، رساله‌‌ای در ترتب (در علم اصول فقه)، رساله‌‌ای در شرط متاخر (در اصول)، رساله‌ای در عقود و ایقاعات، رساله‌ای در لزوم و عدم لزوم قبض در موقوفه، کتاب حجیه‌الظن (در اصول)، شرح رسائل شیخ مرتضی انصاری، شرح رسائل علامه شیخ مرتضی‌ریزی، حاشیه بر کتاب النکاح شیخ محمدرضا نجفی مسجدشاهی، دوره تقریرات اصول میرزای شیرازی، رساله‌یی در شرط امام و مأموم، کتابی در باب استصحاب (در علم اصول)، کتاب احوال الظن فی اصول الدین شماری از آثار مدرس در حوزه فقه است.

همین سطح فقاهت و سابقه تألیفات علمی برای ثبت نام و فراگیر شدن آوازه شدن مدرس چه در آن عصر و چه در روزگاران بعد کفایت می‌کرد،‌ اما شکل‌گیری نهضت مشروطه مسبب ظهور فرصتی بی‌بدیل بود تا این فقیه مجتهدی جامع الشرایط ـ به اذعان بزرگان عصر ـ در پرتو اصل «دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ماست» نقشی منحصر به‌فردی در تاریخ معاصر ایران ایفا کند.

این نقطه عطف در زندگی مدرس با عضویت در انجمن ولایتی اصفهان در ماجرای مشروطه آغاز شد و با حضور در تهران به‌ علت انتخاب به عنوان یکی از پنج مجتهد مسئول نظارت بر مصوبات مجلس ادامه می‌یابد.

این مقطع از زندگی مدرس به علت بروندادهای مرام و مسلک سیاسی او در بازه‌ای که به نوبه خود، پیچ زمانی محسوب می‌شد، نام او را برای همیشه به نهاد قانون‌گذاری گره زد.

جبهه‌بندی‌های نهضت مشروطه در درون اصلی‌ترین دستاورد آن یعنی مجلس، منجر به رویارویی میان طیف‌های مذهبی و لائیک، آشکارا عیان شد و حضور مدرس در میان سکولارهایی که درست موقع میوه دادن درخت مشروطه پای آن حاضر شده بودند، از به تاراج رفتن حداکثری دستاوردهای مشروطیت جلو‌گیری کرد.

در همان اوان ماجرای ضرب العجل ۴۸ ساعته روسیه تزاری به ایران برای اخراج مورگان شوستر که دستور توقیف اموال شعاع السلطنه – برادر شاه مخلوع و تحت الحمایه روس- را داده بود،‌ پیش آمد. با تشجیع نمایندگان از سوی مدرس برای رد اولتیماتوم روسیه با این جمله که «اکنون که قرار است از بین برویم چرا با دست خود، سند نابودی خود را امضا کنیم؟» مجلس جرأت یافت و در برابر تهدید همسایه زورمند شمالی تسلیم نشد، هرچند که با انحلال پارلمان از سوی نایب السلطنه واداده وقت، سرانجام روس‌ها به خواسته خود رسیدند.

عمر مجلس سوم مشروطه که مدرس به‌ عنوان نفر اول از تهران بدان راه یافته بود، با آغاز جنگ جهانی اول و تجاوزات قوای درگیر به خاک کشورمان به نیمه نرسید و او از کرسی وکالت به سنگر دفاع از ملت رفته، با مهاجرت به قم، کمیته دفاع ملی را با کمک تنی چند از رجال سیاسی و نمایندگان مجلس تشکیل داد، اما کمیته در نبردهای نابرابر با ارتش متجاوز روس متحمل‌ شکست شد و اعضای آن از جمله مدرس به ناچار به عثمانی رفتند.

تحصن در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) در اعتراض به نابسامانی‌های کشور و بی‌کفایتی‌ دولت وقت در قبال آن نخستین حرکت سیاسی مدرس پس از پایان جنگ بین‌الملل اول و بازگشت او به ایران است و در ادامه، اعتراض به قرارداد ۱۹۱۹ وثوق الدوله و بازداشت حین کودتای ۱۲۹۹ و تبعید به قزوین …

با برگزاری انتخابات مجلس چهارم، مدرس این بار در کرسی نایب رئیسی قرار می‌گیرد و بنای مخالفت با جمهوری رضاخانی گذاشته و در توضیح آن می‌گوید: «من با جمهوری واقعی مخالف نیستم و حکومت صدر اسلام هم جمهوری بوده است ولی این جمهوری که می‌خواهند به ما تحمیل کنند بنا به اراده ملت ایران نیست، بلکه انگلیسی‌ها می‌خواهند به ملت ایران تحمیل کنند».

مصونیت سیاسی مدرس به‌واسطه نمایندگی مجلس شورای ملی مانع از این شد که رضاخان بتواند سرسخت‌ترین مخالف خود را آشکارا از میان بردارد، اما این مانع از آن نشد که در روز استیضاح خود، خشمش را از طریق حمله فیزیکی به مدرس و فشردن گلوی او نشان ندهد و دور از ذهن نیست که طراح ترور ناکام نماینده اول مردم تهران در مجلس ششم را نیز شخص رضاخان بدانیم، حتی اگر در پیامی از این سوءقصد ابراز تاسف کرده باشد و پاسخ «به کوری چشم دشمنان مدرس زنده است» را دریافت کرده باشد.

البته آنچه مایه رسوایی رضاخان در قبال سرسخت‌ترین مخالف خود شد و عیار هوش سیاسی سردار سپه را مشخص کرد، اعلام نتایج دور هفتم مجلس شورای ملی بود، که در آن آرای نفر اول مجلس ششم را صفر قرائت کردند و نتوانستند این پرسش مدرس را پاسخ گویند که «دست ‌کم آن یک رأیی که بنده به خودم دادم چه شد؟»

گویی رضاخان صرفاً منتظر اتمام مصونیت سیاسی مدرس بود،‌ چرا که تنها به فاصله ۲ روز از افتتاح مجلس هفتم مشروطه، دستور بازداشت و تبعید او را به خواف صادر کرد.

تاریخ،‌ همه دارایی این نماینده سه دوره را هنگام تبعید یک زیلوی کهنه، یک منقل گلی، چند استکان چای خوری و چند جلد کتاب روایت کرده است.

او خود درباره مشی زندگی‌ شخصی‌اش می‌گوید: «اگر من نسبت به بسیاری از اسرار، آزادانه اظهار عقیده می‌کنم و هر حرف را بی پروا می‌زنم برای آن است که چیزی ندارم و از کسی هم نمی‌خواهم. اگر شما هم بار خود را سبک کنید و توقع را کم نمایید، آزاد می‌شوید … باید جان انسان از هرگونه قید و بندی آزاد باشد تا مراتب انسانیت و آزادگی خویش را حفظ نماید».

آیت‌الله مدرس این گونه تحسین رهبر معظم انقلاب را برانگیخته است «مدرّس به عنوان یک روحانی که از چشمه فیّاضِ دینِ رهایی بخش و انسان سازِ اسلام سیراب بود در انجام تکلیف الهی و شرعی خویش ـ که مبارزه با ظلم و فساد و اختناق را سرلوحه احکام خویش دارد ـ تنها بودن را بهانه سکوت قرار نداد و چه بسا که در بسیاری از جریانات سیاسی کشور تنها یک فریاد بود که پرده خفقان حاکمه را می درید و آن، فریاد و خروشِ دشمن شکنِ مدرّس بود … مدرس به حقّ افتخار جامعه روحانیت به خصوص در قرن حاضر و نمونه ای از مقاومت جامعه روحانیت در همه زمان هاست…. پرچم مبارزه ای که شهید مدرس برافراشت هیچ گاه بر زمین نیفتاد. مبارزه بی امان مدرس علیه هرآنچه غیرخدایی است هنوز در جامعه ما ادامه دارد».






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


+ 4 = 12