انتخاب نام امام علی‌ از سوی خداوند

با وجود اعتراف بسیاری از بزرگان اهل سنت به اینکه نام حضرت علی (ع) را خداوند متعال انتخاب کرده است کارشناسان شبکه های وهابی با این دیدگاه اهل سنت مخالفت کردند و منکر چنین قضیه ای شدند.

به گزارش سرویس مانیتورینگ خبرگزاری رسا ، از آن جایى که تمامى کتب آسمانى، نام حضرت محمد (ص) و امام على (ع) را به ترتیب به عنوان نبوت و امامت ذکر کرده اند مى توان گفت: پروردگار نام این دو نفر را هزاران سال قبل از خلقت و در ملکوت اعلى ثبت نموده است. لذا نامگذارى امیرالمؤمنین علی (ع) پس از ولادت ایشان صورت نگرفته است بلکه پیش از آن بوده است، به طورى که:
۱- حافظ گنجی که از شخصیت های مورد تائید بزرگان اهل سنت می باشد، در کتاب «کفایه الطالب، ص۴۰۶» نقل می کند:
«وقتی ابوطالب (ع) قضیه ورود فاطمه بنت اسد به درون کعبه را شنید، (این ماجرا حداقل سه شبانه روز نقل محافل مکه بود) به کنار کعبه شتافت و در همان ابتدا که فاطمه بنت اسد از شکاف کعبه بیرون آمد، قنداقه از وی گرفت و روی به خدای عالم کرده عرضه داشت:
یا رب هذا الغسق الدجی / والقمر المنبلج المضی
بین لنا من أمرک الخفی / ماذا ترى فی اسم ذا الصبی
ای خداوند تاریکی و آفتاب و ماه! از آن امر و الطاف خفی خود بر ما روشن نما که ما اسم این کودک را چه بگذاریم.
جناب ابوطالب شنید صدای هاتفی را که می گوید:
یا أهل بیت المصطفى النبی / خصصتم بالولد الزکی
إن اسمه من شامخ العلی / علی اشتق من العلی
ای دودمان مصطفای پیامبر اکرم (ص)، خداوند این نوزاد تازه را ویژه شما گرداند. نام او از ناحیه خداوند است و او علی است که مشتق شده از نام خداوند».
۲- قندوزی حنفی در کتاب «ینابیع الموده، ج۲، ص۳۰۶» نقل می کند و می گوید:
«ابوطالب (ع) از این قضیه (انتخاب نام امام علی (ع) از طرف خداوند) بسیار شادمان شد و در برابر خداوند سجده کرد و ده شتر برای امیرالمومنین (ع) عقیقه کرد. این شعر ابوطالب و صدای هاتف قضیه در لوحی نوشته شد و در خانه خدا آویزان بود و بنی هاشم بر قریش فخر فروشی می کردند از این جهت، تا اینکه این لوح در زمان جنگ حجاج با ابن زبیر به سرقت رفت».
و نیز در «ینابیع الموده» از امام الحرم از سیره «وسیله المتعبدین» الشیخ الصالح عمر بن محمدبن خضر الاربلی الملاویه آمده است که رسول الله (ص) فرمودند:
«در شب معراج که مرا به ملکوت اعلا بردند، به طرف راست بالاى عرش نظر کردم کتیبه اى دیدم که بر آن نوشته بود: محمد (ص) پیامبر خداست و او را به وجود على (ع) تأیید و یارى نمودیم». «کنز العمال، ج ۱۱، ص۶۲۴» ، « شواهد التنزیل، ج ۱، ص۲۹۳ و ۲۹۹ » ، «تاریخ مدینه دمشق، ج ۱۶ و ۴۲، ص۳۳۶ و ۳۶۰ و ۴۵۶ » ، «ینابیع الموده ص۲۰۷ » ، «میزان الاعتدال ; لسان المیزان ۵ ، ص۱۶۷»
۳- ابن شهر آشوب از علمای بزرگ شیعه که مورد تائید تمامی علمای اهل سنت بوده  و بسیاری از آنان همچون ابن حجر عسقلانی در کتابهای خود از این عالم بزرگ شیعه نقل های بسیاری می آورند و استناد می کنند، در کتاب «مناقب آل ابیطالب، ج۲، ص۲۳ » می نویسد:
«وقتی ابوطالب (ع) قنداقه امیرالمومنین (ع) را به دست گرفت، عرضه داشت:
یا رب ذا الغسق الدجى / و القمر المبتلج المضی
بین لنا من حکمک المقضى / ما ذا ترى فی اسم الصبی
یک چیزی شبیه ابر در آسمان پدیدار شد و تا نزدیک سینه ابوطالب (ع) قرار گرفت و وقتی این ابر کنار رفت، دید یک لوح سبزی است که در او نوشته شده است:
خصصتما بالولد الزکی / و الطاهر المنتجب الرضی
فإسمه من شامخ العلی / علی اشتق من العلی
این لوح را از کعبه آویزان کردند. تا اینکه هشام بن عبدالملک (با آن عداوتی که نسبت به اهل بیت (ع) داشت آن را برداشت و بعد از او دیگر کسی این لوح را مشاهده نکرد».
۴- علمای مشهوری همانند: محمد بن جریر طبرى در «تفسیر» خود، ابن عساکر در «تاریخ» خود، محمد بن یوسف گنجى شافعى در «کفایت الطالب»، حافظ ابو نعیم در «حلیه الاولیا» و شیخ سلیمان بلخى حنفى در «ینابیع الموده» نقل کرده اند که رسول الله (ص) فرمودند:
«بر بالاى عرش این کلمات نوشته شده که به جز خداى یکتاى بدون شریک، خداى دیگرى نیست. محمد (ص) بنده و رسول من است که او را با على بن ابى طالب (ع) تأیید نموده ام». «الکنى والالقاب، ج ۱، ص۱۶۵»
۵- همچنین خطیب خوارزمى در «مناقب»، ابن شیرویه در «فردوس» و ابن مغازلى فقیه شافعى همگى از جابر بن عبدالله انصارى نقل نموده اند که «پیامبر خدا (ص) فرمودند:
پیش از آن که خداوند آسمان ها و زمین را خلق کند، بر سردر بهشت کلمات «لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ»، «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهُ»، «على ولى خدا و برادر پیامبر خدا» نوشته شده بود». «ینابیع الموده لذوى القربى، ج ۱، ص۲۵۰ ، نظم درر السمطین، ص۱۲۳»
۶- میر سید على فقیه شافعى نیز در «موده هشتم از موده القربى» نقل مى کند که «پیامبر خدا (ص) به امام على (ع) فرمودند:
اسم تو را در چهار محل، همراه با اسم خودم دیده ام :
الف: در شب معراج وقتى به بیت المقدس رسیدم بر صخره آن جمله «لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهُ ایدته بعلى وزیره» را یافتم.
ب: به سدره المنتهى که رسیدم جمله «إنّی أنا الله لا إِلهَ إِلاَّ اللّهُ وَحْدِی وَ مُحَمّدٌ صَفوَتی من خلقی أیّدته بعلىّ وزیره ونصرته به» را ثبت شده دیدم.
ج: وقتى به عرش رب العالمین رسیدم دیدم بر ستون هاى آن نوشته شده است «إنّیّ أنا الله لا إله إلاّ أنا محمّد حبیبی من خلقی أیدته بعلیّ وزیره ونصرته به».
د: وقتى به بهشت رسیدم دیدم بر در بهشت «لا إله إلاّ أنا محمد حبیبی من خلقی أیّدته بعلیّ وزیره و نصرته به» نوشته شده است».
۷- ثعلبى در «تفسیر کشف البیان» و شیخ سلیمان بلخى حنفى در «ینابیع الموده» از ابن عباس آورده اند که «آیه ۶۲ سوره مبارکه انفال؛ خداى تعالى به نصرت خود و یارى مؤمنان تو را موید و منصور مى گرداند ، درباره على (ع) آمده است. همچنین پیامبر خدا (ص) فرمود: دیدم که بر عرش نوشته شده: خدایى به جز خداى یکتاى بدون شریک نیست. محمد بنده و رسول من است که او را با على بن ابى طالب تأیید نمودم».
«کنز العمال، ج ۱۱، ص۶۲۴ ، شواهد التنزیل، ج ۱، ص۲۹۳ ، تاریخ بغداد، ج ۱۱، ص۱۷۳ ، جواهرالمطالب فى مناقب الامام على، ج ۱، ص۹۲ »
۸- آیه ۳۷ سوره بقره دلالت بر آن دارد که چون آدم از خداى خود کلماتى آموخت، پس توبه او پذیرفته شد. ثعلبى همچنین در «تفسیر کشف البیان» و شیخ سلیمان بلخى حنفى در «ینابیع الموده» به روایت از ابن مغازلى شافعى در ذیل آیه فوق آورده اند که «از رسول الله (ص) درباره کلماتى که حضرت آدم به آن کلمات توبه نمود و توبه اش پذیرفته شد، پرسیدند. پیامبر خدا (ص) فرمودند:
خدا را به حق محمد، على، فاطمه، حسن و حسین (ع) قسم داد، پس خداوند توبه او را پذیرفت، او را آمرزید و عفو نمود».
«مناقب آل ابى طالب، ج ۱، ص۲۴۳ ; العمده، ص۳۷۹ ; تذکره الموضوعات، ص۹۸»
اکنون براى برخى ممکن است این سؤال پیش آید که مگر ابوطالب یا فاطمه بنت اسد، پیغمبر بوده اند که نام على (ع) به آن ها وحى شده است؟
در پاسخ به این پرسش باید گفت که وحى به معناى اعلام و ابلاغ پنهانى است. چون وحى داراى مراتبى است، پس صرفاً مخصوص انبیا نمى باشد و چنانچه خداوند در آیه ۶۸ سوره مبارکه نحل می فرمایند:
«خدا به زنبور عسل وحى کرد که در کوه ها و درختان و سقف هاى بلند منزل گیرد».
مخلوقات دیگرى هم مثل زنبور عسل و مادرحضرت موسى، مورد وحى و الهام قرار گرفته اند. در آیه ۷ سوره قصص نیز به مادر حضرت موسى گفته شده است:
«وَأَوْحَیْنا إِلى أُمِّ مُوسى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَلا تَخافِی وَلا تَحْزَنِی إِنّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَجاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ؛ به مادر موسى وحى کردیم که طفلت را شیر ده و چون از آسیب فرعونیان بر او ترسان شدى، او را به دریا افکن. هرگز نترس و محزون مباش که ما او را به تو باز خواهیم گرداند، و او را از پیامبران مرسل گردانیم».
سوره مریم نیز از راهنمایى حضرت مریم، مادر حضرت عیسى (ع) خبر مى دهد:
«فَناداها مِنْ تَحْتِها أَلاّ تَحْزَنِی قَدْ جَعَلَ رَبُّکِ تَحْتَکِ سَرِیّاً وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَهِ تُساقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیّاً فَکُلِی وَاشْرَبِی وَقَرِّی عَیْناً فَإِمّا تَرَیِنَّ مِنَ الْبَشَرِ أَحَداً فَقُولِی إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمنِ صَوْماً فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیّاً؛
از زیر درخت او را ندا داد که غمگین مباش که خدایت از زیر قدم تو چشمه آبى جارى کند. اى مریم! شاخه درخت را حرکت ده تا از آن براى تو رطب تازه فرو ریزد. از این رطب تناول کن و از این چشمه نیز آب بنوش. چشم خود را به عیسى روشن دار ـ مواظب باش ـ و هر کس از مردم را دیدى با اشاره به وى بگو که من براى خدا روزه سکوت نذر کرده ام تا با کسى سخن نگویم. «مریم ، آیه۲۴ و ۲۵»
به استناد همان شواهد، دستور نامگذارى نوزاد متولد شده فاطمه بنت اسد در کعبه به ابوطالب وحى شد. آنگونه که در «موده القربى، ینابیع الموده و کفایه الطالب» نقل شده: «چون مولود کعبه از مادرش فاطمه متولد شد، فاطمه اسم پدرش اسد را بر او نهاد، ولى ابوطالب از این نامگذارى خرسند نبود. پس به فاطمه گفت: «بیا امشب با هم به کوه ابوقبیس (یا مسجد الحرام) برویم و خدا را بخوانیم تا شاید براى اسم این بچه راهنمایى شویم.
شب هنگام، هر دو به کوه ابو قبیس (یا مسجد الحرام) رفته و به دعا مشغول شدند. ابوطالب دعاى خویش را آغاز نمود و خواست تا خداوند از خزانه غیب خویش نام این نوزاد را آشکار نماید. در آن هنگام صدایى از آسمان برخاست. ابوطالب سر به آسمان بلند کرد، لوحى از زبرجد سبز مشاهده کرد که بر آن چهار سطر شعر نوشته بود. لوح را برگرفت و بر سینه اش چسباند. در آن لوح اسم «على» که مشتق شده از «اعلى» است، نوشته شده بود. ابوطالب از شدت خوشحالى به سجده افتاد و بارى تعالى را شکر نمود. سپس به شکرانه این امر عظیم، ده شتر قربانى نمود و آن لوح را در مسجد الحرام آویخت. بنى هاشم به داشتن آن لوح بر قریش افتخار مى کرد. آن لوح تا زمان جنگ حجّاج با عبدالله بن زبیر، در مسجد الحرام وجود داشت و بعد مفقود گردید».






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


5 + = 9