فطرت از منظر استاد شهید مرتضی مطهری

شهید مطهری
استاد شهید مرتضی مطهری بحث فطرت را جزو مسائل کلیدی معارف اسلامی می‌دانسته و آن‌گونه که از کتاب فطرت ایشان بر می‌آید، عمده‌ترین دلایل گرایش بشر به دین و خدا را فطرت می‌داند.
درآمد
جایگاه میراث فکری و اندیشه‏ای استاد شهید مرتضی مطهری در تاریخ فکر و فرهنگ معاصر ما، جایگاه یگانه و بی‌بدیلی است؛ چه اینکه استاد شهید مرتضی مطهری در نحوه اندیشه و عمل فکری خود، دارای شاخصه‏هایی بود که در دیگران نبوده و یا به این شدت و قدرت و تناسب نبوده است. این شاخصه‌ها آن‌قدر هستند که می‌توان گفت استاد شهید در کار خود که همانا اندیشیدن در معارف اسلامی اعم از فرهنگ، فلسفه و… است، میراثی متدیک نیز به جای نهاده‌‌‌اند؛ یعنی در روش پژوهش و منظر نگاه به معارف دینی نیز انقلابی ایجاد نمودند.
از جمله این شاخصه‌ها می‌توان به مواردی اشاره کرد که میراث فکری استاد شهید را شکل می‌دهد. استاد شهید مرتضی مطهری تلاش بسیاری نمود که عمیق‌ترین معارف را در عین حالی که عمق خود را دارا هستند، به آستانه جامعه بکشاند و در دسترس مردم تشنه معارف قرار دهد. این کار کار بسیار سخت و خطیری بوده است؛ زیرا چه بسیار افرادی بوده‌‌اند که از عمق و غنای معارف دینی کاسته‌اند، به این بهانه که این معارف قابل استفاده مردم عادی نیست. استاد شهید مطهری در عین اینکه این عمق تحقیقی را حفظ می‌نمود، با زبانی سهل و مناسب این معارف را به صورت روز آمد به دست تشنگان معارف می‌‌رساند.
از دیگر شاخصه‌ها که استاد شهید در این شاخصه بسیار سرآمد بودند، نیاز سنجی در جامعه و توجه به معارفی در تاریخ فکر اسلامی که در روزگار معاصر چاره بسیاری از مشکلات بود. از جمله این معارف که استاد شهید آن را از هزار توی کتب اسلامی استخراج نمود و به جامعه ارائه نمود، مسأله فطرت در معارف اسلامی و دینی است. این مسأله در جهان کنونی بسیار کارآمد می‌نموده است؛ زیرا از یک سو تبلیغات کمونیستی نیازهای انسان و انگیزش‌‌ها و انگیزه‌هایش را فقط از نیازهای اقتصادی او می‌دیده است و از سوی دیگر معارف فکری غربی بشر را مفطور فطرت الهی نمی‌دانسته است و استاد شهید در این فضای تیره و تار از معارف چپ و غربی است که مسأله مهم فطرت را مطرح می‌نماید و آن را ام المسائل اسلامی بر می‌‌شمارد.
معنای فطرت
فطرت از نظر لغت‌‌شناسی مصدر نوع است بر وزن فعله که بر چگونگی دلالت می‌نماید. این ریشه در قرآن بسیار استفاده شده است و به معنای آفرینش و خلقت است و فطرت به معنی نوع خاص آفرینش است.(ن.ک: المیزان ج۱۶ ص۲۶۹ و نیز ن.ک: فطرت در قرآن)
«لغت فطرت که در قرآن آمده است، فطره الله التی فطر الناس علیها چه لغتی است؟ ماده فطر ف، ط، ر مکرر در قرآن آمده است: فطرهن، فاطر السموات والارض، اذا السماء انفطرت به معنای منفطر به. در همه جا در مفهوم این کلمه، ابداع و خلق و… وجود دارد؛ بلکه خلق به همان معنای ابداع هست. ابداع به یک معنا یعنی‏ آفرینش بدون سابقه. لغت فطره با این صیغه – یعنی بر وزن فعله – فقط در یک آیه آمده است که در مورد انسان و دین است که دین فطره الله است؛ «فاقم وجهک للدین حنیفا فطره الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله». کسانی که به زبان عربی آشنا هستند، می‏دانند که وزن “فعله” دلالت بر نوع، یعنی گونه می‏کند. جَلسه یعنی نشستن و جِلسه یعنی نوع‏ خاصی از نشستن. جلستُ جلسهَ زید یعنی نشستم به گونه نشستن زید؛ همان‌گونه که زید می‏نشیند نشست.
چنان‌که گفتیم، در قرآن، لغت “فطرت” در مورد انسان و رابطه او با دین آمده است؛ «فطره الله التی فطر الناس علیها» یعنی آن گونه خاص‏ از آفرینش که ما به انسان داده‏ایم، یعنی انسان به گونه‏ای خاص آفریده‏ شده است. این کلمه‏ای که امروز می‏گویند ویژگی‌های انسان، اگر ما برای انسان یک سلسله ویژگی‌ها در اصل خلقت قائل باشیم، مفهوم فطرت را می‏دهد. فطرت انسان یعنی ویژگی‌هایی در اصل خلقت و آفرینش انسان»‌.(فطرت ص۱۹)
ام المسائل
چنان‌که گذشت، استاد شهید مرتضی مطهری بحث فطرت را جز مسائل کلیدی معارف اسلامی می‌دانسته و آن‌گونه که از کتاب فطرت ایشان بر می‌آید، عمده‌ترین دلایل گرایش بشر به دین و خدا را فطرت می‌داند. ایشان در این باب می‌گوید: «بحث فطرت از یک طرف یک بحث فلسفی‏ است. موضوعات مهم فلسفه این سه موضوع است: خدا، جهان و انسان. این بحث، بحثی است مربوط به انسان و می‌توان گفت از یک‏ نظر و از یک شاخه مربوط است به انسان و خدا، یک سر مسأله انسان است‏ و سر دیگر آن، خدا. در منابع اسلامی، یعنی در قرآن و سنت، روی اصل‏ فطرت تکیه فراوان شده است…؛ اینکه قرآن برای انسان قائل به فطرت است، یک‏ نوع بینش خاص درباره انسان است».(فطرت ص۱۳)
از این جمله استاد شهید مرتضی مطهری به خوبی روشن می‌گردد که به نظر ایشان بحث فطرت از این نظر دارای اهمیت است که این بحث، حلقه مفقوده بحث گرایش انسان به دین است؛ زیرا از نظر ایشان آنچه که انسان را به خدا و اندیشه خدا و ابراز بندگی و احساس دینی نسبت به موجود کل می‌کشاند، یک ربط درونی به نام فطرت است که گرایش‌ها انسان را به سوی دین و موجود کل را توجیه می‌نماید و دین‌گرایی را ذاتی انسان می‌نماید و مسأله منشا دین را حل می‌نماید؛ چه اینکه در دوران مدرن، فلاسفه غربی تلاش زیادی برای توجیه گرایش انسان به دین نمودند که استاد شهید با مبنای فطرت به نقد این توجیهات می‌پردازد.
فطرت و منشأ دین
استاد شهید مطهری پس از بحث درباره فطریات انسانی از جمله حقیقت جویی و عشق و پرستش و…، به بحث در این باب می‌پردازد که عده‌‌ای که گرایش‌‌های وجودی یا همان فطرت را منشأ دین نمی‌دانند، چگونه دست به توجیهات ناصواب درباره منشا دین زده‌اند؛ «از نظر منکران اصالت‌های انسانی این حرف‌هایی که ما به نام‏ اصالت‌های انسانی، شرافت‌های انسانی، کرامت‌های انسانی می‏نامیم، همه‏ موهوم محض است؛ منتها بعضی از این منکرها می‏گویند موهوم‌هایی است که‏ مصلحت و منافع جامعه بشر اقتضا می‏کند که بشر این موهوم‌‌ها را بپذیرد و الا حقیقتی ندارد؛ مثلا صداقت در مقابل فریب و فریبکاری هیچ اصالتی ندارد؛ برای انسانی که می‏خواهد صادق باشد یا فریبکار، این دو هیچ فرقی نمی‏کند اگر همه مردم بخواهند فریبکار باشند به زیان همه مردم است؛ برای اینکه‏ همه مردم بهتر به منافع خودشان برسند و زیان کمتری ببرند، ناچار باید این‏ موهومات را پذیرفت، آنگاه فیلسوفانی آمدند و این حرف‌ها را به مردم‏ تلقین کردند که شرافت اقتضا می‏کند انسان صادق باشد و نه فریبکار، تا وجدان‌های مردم را به این موهومات پایبند کنند. اینها موهوماتی است که به حال مردم مفید است و الا در واقعیت‏ خود موهوم محض است. گروهی دیگر از همین کسانی که اینها را موهوم‏ می‏دانند، هم موهوم می‏دانند و هم توصیه نمی‏کنند؛ توصیه به خلافش می‏کنند، مثل فلسفه نیچه که می‏گوید این موهومات را یک عده وضع کرده‏اند برای‏ منافع خودشان، اگر کسی بتواند بر خلاف رفتار کند باید هم بر خلاف رفتار کند».(همان ص۱۳۴)
فطریات انسانی
از منظر استاد شهید بینش‌ها و گرایش‌‌‌‌هایی در انسان وجود دارند که این بینش‌ها جزء فطریات انسان هستند؛ یعنی این بینش‌ها و گرایش‌ها در وجود انسان وجود دارند و یادگرفتنی و آموختنی نیستند. «در ناحیه دریافت‌ها و شناخت‌ها این مسأله هست که آیا انسان دارای یک‏ سلسله معلومات فطری، یعنی معلومات غیر اکتسابی هست یا خیر؟ ما الان‏ هزارها تصور و تصدیق در ذهن خودمان داریم که بدون شک اکثریت قریب به‏ اتفاق اینها اکتسابی است. از این آیه قرآن که در سوره مبارکه نحل است، «و الله اخرجکم من بطون‏ امهاتکم لا تعلمون شیئا و جعل لکم السمع و الابصار و الافئده لعلکم تشکرون» بعضی خواسته‏اند استنباط کنند که همه معلومات انسان اکتسابی است‏ و معلومات فطری در کار نیست. ظاهر آیه این است که وقتی خدا شما را از شکم مادران‌تان بیرون آورد، هیچ چیز نمی‏دانستید؛ یعنی لوح ضمیر شما صاف و پاک بود و هیچ نقشی در آن نبود، چشم و گوش به شما داده شد که مسلما به‏ عنوان نمونه‏ای از حواس است و منحصر به چشم و گوش نیست و دل به شما داده شد که مقصود مایه تفکر است؛ یعنی در لوح ضمیر شما چیزی نوشته‏ نشده بود، با قلم حواس و با قلم دل و عقل است که روی این لوح صاف‏ چیزهایی نوشته می‏شود».(همان ص۴۸)
استاد سپس فطریات در ناحیه خواست‌ها را بر می‌شمرد: «قسمت دوم، فطریات در ناحیه خواست‌هاست. آیا انسان در ناحیه‏ خواست‌های خودش یک سلسله فطریات دارد یا ندارد؟ قسمت اول، شناخت‌ها بود؛ این می‏شود خواست‌ها. این قسمت را ابتدا منقسم می‏کنم به دو قسم:‏ به لفظش هم کار ندارم که اینجا غریزه باید گفت یا فطرت و یا چیز دیگر. خواست‌های فطری یا غریزی انسان دو نوع است: جسمی و روحی. مقصود از خواست جسمی، تقاضایی است که صد در صد وابسته به جسم باشد؛ مثل غریزه گرسنگی یا خوردن، غذا خواستن، میل به غذا به دنبال گرسنگی. این یک امر بسیار مادی و جسمانی است؛ ولی غریزی است؛ یعنی مربوط به‏ ساختمان بدنی انسان و هر حیوانی است. انسان بعد از اینکه به اصطلاح قدما نیاز به “بدل ما یتحلل” پیدا کرد، غذا هضم شد و احتیاج به غذای جدید پیدا شد، یک سلسله ترشحات در معده او پیدا می‏شود؛ بعد اینها به صورت‏ یک احساسی در شعور انسان منعکس می‏شود؛ ولو انسانی که اصلا نداند. معده دارد، مثل بچه. بعد او برای اینکه این احساس خودش را خاموش کند، شروع می‏کند به غذا خوردن و وقتی غذا خورد، دیگر احساس هم از بین می‏رود؛ بلکه یک حالت نفرتی هم پیدا می‏کند و همین طور است غریزه جنسی. غریزه جنسی تا آنجا که به شهوت‏ مربوط است و تا آنجا که به هورمون‌های بدنی و ترشحات غده‏‌ها مربوط است، شک ندارد که یک امر غریزی است؛ خواه اسمش را فطری بگذارید و خواه نگذارید؛ یعنی امری است که اکتسابی نیست و به ساختمان‏ انسان مربوط است. همچنین “خواب” ماهیت خواب هر چه می‏خواهد باشد؛ خستگی سلول‌ها یا مسموم شدن سلول‌ها در اثر کار زیاد و یا مصرف شدن‏ انرژی که باز بدن باید انرژی بگیرد. هر چه هست، بالاخره مربوط به‏ ساختمان جسمانی انسان است. اینها را معمولا می‏گویند امور غریزی. ما فعلا به این امور غریزی یا فطری جسمانی کاری نداریم. اینها از بحث‏ ما خارج است. یک سلسله غرایز یا فطریات است در ناحیه خواست‌ها و میل‌ها که حتی روانشناسی هم اینها را “امور روحی” می‏نامد و لذات ناشی‏ از اینها را هم “لذات روحی” می‏نامد؛ مثل میل به فرزند داشتن میل‏ به فرزند داشتن غیر از غریزه جنسی است که آن مربوط به ارضاء شهوت است‏ غیر از این، هر کسی مایل است فرزند داشته باشد و لذتی که انسان از داشتن فرزند می‏برد یک لذتی است که شبیه این لذت‌ها نیست؛ یعنی لذت‏ جسمانی نیست…».(همان ص۶۰)
استاد شهید مطهری اجمالا فطریات بشری را در پنج مقوله فطری دسته بندی می‌کند؛ این پنج مقوله عبارتند از: فطرت حقیقت جویی که موتور رشد و شکوفایی علمی و علاقه بی‌پایان بشر به دانستن است؛ گرایش به خیر و فضیلت که در جامعه بشری منشا اخلاق و زیست انسانی است؛ گرایش به جمال و زیبایی که منشا هنرهای گوناگون در تاریخ بشری است؛ گرایش به خلق و ابداع که در کنار گرایش‌های دیگر از پایه‌های تمدن بشری و تفوق او بر طبیعت است؛ گرایش به عشق و پرستش که منشا دین و گرایشات عرفانی در بشر است.
استاد شهید این گرایش‌های عمیق و فطری که توجیه ناپذیر هستند را دلیل عظمت و پیچیدگی وجود انسانی می‌داند و دلیل اینکه عرفای اسلامی انسان را عالم کبیر و جهان خلقت را عالم صغیر بر می‌شمرند را در این می‌داند که وجود انسان سرشار از گرایش‌ها و بینش‌های فطری است که منشا احساسات و دانش‌های عمیق و ارزشمند مثل عشق و پرستش می‌شود. بنا بر این است که استاد شهید فطرت را ام المسائل اسلامی و از مهم‌ترین حربه‌های دفاع از دین در روزگار معاصر بر می‌شمرد.





دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


7 + 7 =