حضرت معصومه در یک نگاه

القاب او عبارت اند از: معصومه، کریمه اهل بیت، طاهره، حمیده، رشیده، تقیه، مرضیه، رضیه، برّه، اخت الرضاعلیه السلام…

 

ای دختـر عقـل و خـواهـر دیـن // وی گوهـر دُرج عزّ و تمکیـن
عصـمت شده پـای بنـد مـویـت // ای علم و عمـل مقیـم کویـت
ای میـــوه شـاخسـار تــوحیــد // همشیره مـاه و دخت خورشیـد
شیطان به خطاب «قم» براندند (۱) // پس تخت ترا به «قم» نشاندند
کاین خانه بهشت و جای حواست // ناموس خدای جایش اینجاست
انـدر حـرم تـو عـقــل مـاتـست // زیـن خاک که چشمه حیاتست
* * *
جسمی که در این زمین نهانست // جانی است که در تن جهـانست
ایــن مــاه منیـر و مهـر تـابـان // عکسی بـود از قـم و خـراسـان
ایــران شده نــور بـخش ارواح // مشکوه صفت به این دو مصبـاح
از ایــن دو حـرم دلا چه پرسی؟ // حق داند و وصف عرش و کرسی
هر کس به درت به یک امیدی است // محتاج تر از همه «وحیدی» است (۲)

حضرت معصومه در یک نگاه
نام آن حضرت فاطمه کبری، نام پدرش موسی بن جعفرعلیهما السلام و نام مادر بزرگوارش نجمه خاتون است.
القاب او عبارت اند از: معصومه، کریمه اهل بیت، طاهره، حمیده، رشیده، تقیه، مرضیه، رضیه، برّه، اخت الرضاعلیه السلام. (۳)
ولادت آن حضرت در اوّل ذی قعده الحرام ۱۷۳ هجری قمری در مدینه منوّره واقع شده است و در ۲۳ ربیع الاوّل ۲۰۱ هجری وارد قم شد، و سرانجام در دهم ربیع الثانی ۲۰۱ در سن ۲۸ سالگی دار فانی را وداع گفت و مرقد شریف آن بانو، زیارتگاه عاشقان اهل بیت علیهم السلام در قم گردید.

سفر به عشق برادر
هر خواهری به شکل طبیعی به برادر خویش علاقه و محبّت دارد، ولی در تاریخ برخی خواهرها در عشق و علاقه به برادر مشهور و زبانزد شده اند؛ از جمله صفیه خواهر حمزه سیدالشهدای زمانش که سخت به برادرش علاقه داشت، و حضرت زینب علیها السلام که از عشق برادرش حسین سرشار بود، و سوّمی حضرت معصومه علیها السلام است.
با اینکه امام هشتم خواهران متعدّدی داشت (۴) امّا خواهری که بیش از همه به امام زمان خویش و برادر بزرگوارش عشق می ورزید، حضرت فاطمه معصومه علیها السلام بود که به عشق دیدار برادر رنج سفر پر مشقت را بر خویش تحمیل کرد. البته عشق و محبّت برادر نیز به او در حدّ بالایی بود. شاهد این مدّعا نامه ای است که امام هشتم علیه السلام برای او نوشته است.
در تاریخ آمده که آن حضرت نامه ای خطاب به خواهرش حضرت فاطمه معصومه علیها السلام مرقوم فرموده و آن را توسط یکی از غلامانش به مدینه منوّره ارسال نموده است. حضرت رضاعلیه السلام به غلامش دستور داد که در هیچ منزلی توقّف نکند تا در اندک زمان ممکن آن را به مدینه برساند. آنگاه نشانی خانه حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام را برای او بیان فرمود تا از کسی نشانی نپرسد. غلام خود را به مدینه رساند و نامه امام هشتم را به محضر حضرت معصومه علیها السلام تسلیم نمود. فاطمه معصومه علیها السلام به محض رسیدن نامه برادر، خود را آماده سفر نمود. (۵)
حضرت معصومه در سال ۲۰۱ هجری درست بعد از یکسال از فراق برادر، همراه پنج تن از برادران به نامهای فضل، جعفر، هادی، قاسم و زید و تعدادی از برادرزادگان، و تنی چند از غلامان و کنیزان (۶) به سوی خراسان حرکت کردند. هنگامی که کاروان حضرت به ساوه رسید، عده ای از دشمنان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام، با اشاره مأمون عباسی راه را بر آنان بستند و در یک درگیری نابرابر همه برادران و تقریباً اکثر مردان همراه کاروان را به شهادت رساندند. حضرت معصومه علیها السلام از شدت تأثّرات و تألّمات و بنا بر قولی در اثر مسمومیت (۷) به سختی بیمار شد؛ به نحوی که ادامه سفر برایشان ناممکن گردید. لذا ناچار شد به سوی قم حرکت نموده و در روز ۲۳ ربیع الاوّل ۲۰۱ در میان استقبال پرشور مردم شریف قم، وارد این سرزمین شود، و در محلّی به نام «میدان میر» در منزل موسی بن خزرج، بزرگ اشعریان ساکن شود.
هم اکنون آن منزل به صورت مدرسه در آمده و به «مدرسه ستّیه» موسوم گردیده است و محراب عبادتش به نام «بیتُ النُّور» زیارتگاه خاص و عام می باشد. سرانجام آن حضرت بعد از ۱۷ روز، در دهم ربیع الثانی ۲۰۱ با اندوه فراوان از دنیا رفت.
آنچه پیش رو دارید نگاهی است به گوشه ای از کرامات کریمه اهل بیت علیهم السلام از زبان برخی علماء و مراجع عالی قدر.

۱٫ چسبیدن دو دست زن بدکاره
از آقای شیخ عبدالحسین رضوی آذربایجانی نقل شده است که در دوران طلبگی، زنی غیرمنزه در حرم مطهر در صدد اغفال بانوی پاکدامنی بود، چون با دو دستش ضریح مطهر حضرت معصومه علیها السلام را گرفته بود، هر دو دستش به ضریح مطهر چسبیده و به هیچ حیله ای جدا نمی شد. به محضر مقدس آیه اللَّه العظمی سیدمحمد حجّت (م ۱۳۷۲ ه) مشرف شده، حلّ مشکل را از محضر ایشان خواسته بودند. آقای حجّت فرموده بودند: مقداری تربت سیدالشهداء را در آب حَلْ کنند و روی دستهای آن زن بدفرجام بریزند، چون تربت حسین علیه السلام مشکل گشای هر درد بی درمان است [آن گاه مشکل حل می شود] . « (8)

۲٫ از زبان مرحوم آیه ا… حائری
حضرت آیه اللَّه شیخ مرتضی حائری (م ۱۴۰۶ ه) نقل فرموده که فرد موثقی به او گفته است که سیدی بود از پاها ناتوان؛ به گونه ای که نشسته راه می رفت. بدن لاغر و ضعیفی داشت و برای شفای خود به حضرت معصومه علیها السلام متوسل می شود. در عالم رؤیا می بیند که آن خاتون دو سرا با برادر بزرگوارش حضرت رضاعلیه السلام از ضریح بیرون آمدند. حضرت معصومه علیه السلام به برادرشان عرض می کنند که این آقا به ما متوسل شده است، از خداوند بخواهید که به او شفا عنایت کند. امام رضاعلیه السلام از آب دهان مبارکش به پاهای او می زند و سید از خواب بیدار می شود و می بیند پاها صحیح و سالم شده است و هیچ ناراحتی ندارد. (۹)

۳٫ نویسنده قصص العلما
آیه اللَّه میرزا محمّد تنکابنی رحمه الله (م ۱۳۰۲ ه) صاحب کتاب «قصص العلما» می نویسد: «در یکی از تشرفات خود به عتبه بوسی حضرت معصومه علیها السلام، همسر و فرزندم به شدّت مریض شدند و در بستر مرگ افتادند. به محضر دختر باب الحوائج عرض کردم: ما از راه دور به خانه شما آمدیم، ما هرگز توقّع نداریم که افسرده و ناامید از محضر شما برگردیم، همان لحظه هر دو بیمار بهبودی یافتند و از آستانه مرگ برگشتند. (۱۰)

۴٫ شفای پادرد
حضرت آیه اللَّه شیخ مرتضی حائری رحمه الله نقل نموده است که: شخصی به نام آقا جمال دچار پادرد سختی شده بود؛ به طوری که برای شرکت در مجالس بایستی کسی او را به دوش می گرفت و کمک می کرد. عصر تاسوعا، آقا جمال به مجلس روضه ای که در مدرسه فیضیه از طرف آیه اللَّه حائری تشکیل شده بود آمد. آقا سیدعلی سیف (خدمتگزار مرحوم آیه اللَّه حائری) که نگاهش به او افتاد، به او پرخاش کرد که سید این چه بساطی است که در آورده ای؟ مزاحم مردم می شوی؟ اگر واقعاً سیدی، برو از بی بی شفا بگیر. آقا جمال تحت تأثیر این سخن قرار می گیرد و بعد از مجلس روضه خوانی با همراه خود به حرم حضرت معصومه علیها السلام مشرّف می شود. پس از زیارت و عرض ادب با دل شکسته حال توجّه و توسّلی پیدا می کند و آنگاه به خواب می رود. در عالم خواب شخصی به او می گوید: بلند شو. می گوید: نمی توانم. باز می گوید: می توانی، بلند شو. و عمارتی را به او نشان داده و می گوید: این بنا از حاج سیدحسین آقاست که برای ما روضه خوانی می کند، این نامه را هم به او بده. آقا جمال ناگهان [از خواب بیدار شده] و خود را ایستاده می بیند که نامه ای در دست دارد. نامه را به سرعت به صاحبش می رساند…. از آن به بعد سید جمال عوض شد؛ به گونه ای که انگار از جهان دیگری است و غالباً با ذکر خدا و در حال سکوت بود. (۱۱)
 

۵٫ آیه اللَّه مکارم شیرازی
آیه اللَّه العظمی مکارم شیرازی می گویند: بعد از فروپاشی شوروی سابق و آزاد شدن جمهوریهای مسلمان نشین [و از آن جمله جمهوری نخجوان] مردم شیعه نخجوان تقاضا کردند که عده ای از جوانان خود را به حوزه علمیه قم بفرستند تا برای تبلیغ در آن منطقه تربیت شوند.
مقدمات کار فراهم شد و استقبال عجیبی از این امر به عمل آمد. از بین [سیصد نفر داوطلب،] پنجاه نفری که معدل بالایی داشتند و جامع ترین آنها بودند، برای اعزام به حوزه علمیه قم انتخاب شدند. در این میان جوانی [بود] که با داشتن معدل بالا، به سبب اشکالی که در یکی از چشمانش وجود داشت انتخاب نشده بود. با اصرار فراوان پدر ایشان، او را می پذیرند. هنگام فیلمبرداری از مراسم بدرقه از این کاروان علمی، مسئول فیلمبرداری دوربین را روی چشم معیوب این جوان متمرکز کرده و تصویر برجسته ای از آن را به نمایش می گذارد. جوان با دیدن این منظره بسیار ناراحت و دل شکسته می شود. وقتی کاروان به قم می رسد و در مدرسه مربوطه ساکن می شوند، این جوان به حرم مشرف شده و با اخلاص تمام متوسل به حضرت [معصومه علیها السلام] می شود و در همان حال خوابش می برد. در خواب عوالمی را مشاهده کرده و بعد از بیداری می بیند چشمش سالم و بی عیب است. او بعد از شفا یافتن به مدرسه بر می گردد، دوستان او با مشاهده این کرامت و امر معجزه آسا دسته جمعی به حرم حضرت معصومه علیها السلام مشرف شده و ساعتها مشغول دعا و توسل می شوند.
وقتی این خبر به نخجوان می رسد، آنها مصرّانه خواهان این می شوند که این جوان بعد از شفا یافتن و سلامتی چشمش، به آنجا بر گردد که باعث بیداری و هدایت دیگران گردد. (۱۲)

۶٫ شفای سرطان
آیه اللَّه حسین مظاهری می گوید: یکی از خانمهای آقایان طلبه سرطان داشت؛ او خیلی در رنج و عذاب بود، شبی شوهرش در منزل نبوده، درد شدید او شروع می شود، از طرفی بنا بوده عملش کنند و از عمل هم می ترسیده است. اتفاقاً به پشت بام منزل خویش می رود و چشمش به گنبد حضرت معصومه علیها السلام می افتد. رو به قبر حضرت نموده می گوید: من زن طلبه ای هستم که زیر پرچم شماست، تقاضا دارم یک لطفی به من بکنید. او می گوید: ناگهان دیدم دردم ساکت شد. فردا صبح وقتی از خواب بیدار شدم اصلاً اثری از سرطان و آن غده هایی که در پستان بود ندیدم و بدون عمل از بین رفت.
استاد مظاهری اضافه می کند: اگر من بخواهم نظیر این قضایا را بگویم: بیش از ۵۰ قضیه می شود. (۱۳)






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


8 + = 17