ابعاد مصیبت اسرای کربلا به روایت آیت الله مکارم شیرازی

به گزارش خبرگزاری رسا، به نظر مى‏رسد مصائب اسرای‏ اهل بیت علیهم السلام از مصیبت هاى واقعۀ کربلا جانسوزتر است؛[۱] زیرا مردمى که ادعاى مسلمانى داشتند و به ظاهر نماز مى‏خواندند و قرآن تلاوت مى‏ کردند، نه تنها تکبیر گویان به جنگ با جگرگوشه پیغمبرشان برخاستند[۲] و با بى ‏رحمى تمام اسوه تقوا و ایمان را شهید کردند، بلکه حریمش را نیز مورد هتک و غارت‏ قرار دادند.[۳] صحنه‏ هایی که از نهایت بى ‏رحمى و سنگ ‏دلى دشمنان و اوج مظلومیت خاندان اهل ‏بیت علیهم السلام‏ حکایت دارد.[۴]

در شام غریبان بر اهل بیت(ع) چه گذشت؟

پس از شهادت امام حسین علیه السلام، سپاه روسیاه کوفه به دستور «شمر» وارد خیمه ‏ها شدند، و هر چه به دستشان مى‏رسید غارت کردند.[۵]

دشمن هر چه را مى ‏یافت، مى گرفت، حتى گوشواره حضرت ام کلثوم دختر امیرالمؤمنین علیه السلام را از گوشش کشیدند و گوش ‏هاى آن بانوى بزرگ را پاره کردند.[۶]

سپس شمر با گروهى از پیاده نظام به خیمه امام على بن الحسین علیه السلام آمد.[۷] بنا به نقلى، زینب دختر امیرالمؤمنین علیه السلام چون از قصد شمر و یارانش مطلع شد فرمود: «او هرگز کشته نمى‏شود مگر آنکه من کشته شوم» آنان به ناچار دست از او کشیدند.[۸]

در چنین وضعیت اسفبارى که غم و اندوه از هر طرف بر ذریه رسول خدا احاطه کرده بود، دشمن به قصد آتش زدن آشیانه‏ هاى آن زنان مصیبت دیده، با شعله‏ هایى از آتش به خیمه ‏ها یورش بردند.[۹]

یادآورى این خاطره تلخ همواره اشک ‏ها را از دیدگان امام سجاد علیه السلام جارى مى ‏ساخت. او مى‏فرمود: «بخدا سوگند، من هیچگاه به عمه ‏ها و خواهرانم نظر نمى‏کنم جز اینکه گریه گلویم را مى‏فشارد و یاد مى‏کنم آن لحظات را که آنها از خیمه ‏اى به خیمه دیگر مى‏دویدند و منادى سپاه دشمن فریاد مى‏زد که: خیمه‏ هاى ستمگران را آتش بزنید!».[۱۰]

بریدن سر شهدا

«ابن سعد» تا حدود ظهر روز یازدهم به دفن اجساد پلید کوفیان مشغول بود. پس از اتمام کار در حالى که پیکر پاک فرزند رسول خدا صلى الله علیه و آله و یاران پاکبازش در زیر آفتاب رها شده بود، دستور داد سرهاى دیگر شهداى کربلا را از بدن ها جدا کنند و به قصد تقرب به ابن زیاد و گرفتن جایزه با خود به کوفه ببرند.[۱۱]

 

شیوه به اسارت بردن اهل بیت چگونه بود؟

عمر سعد نزدیک ظهر روز یازدهم دستور حرکت به سوى کوفه را صادر کرد. با این دستور زنان و دختران و کودکان حرم حسینى را بر شتران بدون جهاز سوار کردند[۱۲] و آنها را بدون پوشش مناسب، [۱۳] و همانند اسیران بلاد کفر به سوى کوفه‏ حرکت دادند.[۱۴]

حال آنکه اسارت در اسلام هرگز بین مسلمین وجود نداشت و اگر اسیرى دیده مى ‏شد مربوط به جنگ‏ هایى بود که میان مسلمین و غیر مسلمین روى داده بود، و این کارى که بنى ‏امیه کردند بزرگترین توهین به مقام شامخ خاندان رسول خدا صلى الله علیه و آله بود و به همین دلیل هنگامى‏ که اسرا را از شهرهاى مختلف عبور مى‏ دادند، باور مردم این بود که آنها اسیران بلاد کفرند! اما هنگامى که حقیقت بر آنها روشن مى‏شد، فریادشان بلند مى‏گشت که اى واى! مگر ممکن است خاندان پیامبر خدا اسیر شوند؟![۱۵]

عبور قافله اسرا از کنار قتلگاه

از دشوارترین لحظات تاریخ کربلا، که در عظمت و سنگینى با همه آسمان ها و زمین برابرى مى کند، لحظه وداع جانسوز قافله اسیران با بدن‏ هاى پاره پاره شهیدان است.[۱۶]

زنان حرم چون چشمشان به آن بدن هاى پاره پاره افتاد، فریادشان به ناله و شیون بلند شد و بر صورت خود لطمه زدند.[۱۷]

زینب که مى ‏دانست دشمن در انتظار است تا با دیدن کوچکترین نشانه ‏اى از ضعف وپشیمانى درخاندان پیامبر، قهقهه مستانه سر دهد، با دیدن پیکر به خون آغشته برادر، رو به آسمان کرد و گفت: « اللّهُمَ تَقَبَّلْ هَذَا الْقُرْبَانَ؛ خدایا این قربانى را قبول فرما!».[۱۸]

حضرت زینب در قتلگاه

راوى مى‏گوید: او با دلى شکسته و صدایى محزون چنین گفت: «وامحمداه، صَلّی عَلَیْکَ مَلیکُ السَّماء، هَذا حسَینٌ بِالعَراء، مُرَمَّلٌ بالدِّماء ، مُقَطَّعُ الأعضَاء وَاثَکْلاه وَ بَنَاتُکَ سَبَایَا، اِلَی اللهِ الْمُشتَکی وَ اِلی مُحَمَّدٍ الْمُصطَفی و الی عَلِیٍ المُرتَضَی و الی فَاطِمهَ الزَّهراء وَ الی حَمزه سَیّدالشُّهداء. وامُحَمَّداه، وَ هَذا حُسینٌ بِالْعَراءِ تَسفی عَلیه ریحُ الصَّبَاء، قَتِیل أولادِ البَغَایَا. وَاحُزْنَاه، وَاکرباه عَلیک یَا اباعَبدِاللهِ، اَلْیَوم مَاتَ جَدِّی رَسُولُ اللهِ. یَا اصحابَ مُحَمّد، هؤلاء ذُرِیَّهُ المُصطفی یُسَاقُونَ سُوقَ السَّبایَا؛ اى محمد صلى الله علیه و آله! درود فرشتگان آسمان بر تو باد! این حسین توست که در خون غلتیده است و پیکر او پاره پاره شده است. اى محمد صلى الله علیه و آله! دختران تو اسیر شده ‏اند و فرزندانت کشته گشته ‏اند و باد صبا بر پیکرهایشان مى ‏وزد. این حسین توست که روى خاک افتاده، سرش را از قفا بریده ‏اند، عمامه و رداى او را به یغما برده ‏اند».[۱۹]

زینب علیها السلام همچنان سخن مى‏گفت و دوست و دشمن مى ‏گریستند.[۲۰]

قرار از کف رفته بود، هیچ کس آرام نبود. به تعبیر دعبل شاعر اهل‏بیت علیهم السلام:

«کـیفَ الـقرارُ و فی السبایا زینبٌ  ***  تَـدْعـو بِـفَـرْطِ حَــرارهٍ یــا أحـمدُ

هــذا الـحـسینُ بـالسُّیوفِ مُـبَضَّعٌ  *** و مُــلَـطَّـخٌ بِــدِمـائِـهِ ، مُـسْـتَـشْهدُ؛

چگونه آرام و قرار گیرند در حالى که در میان اسیران، زینب حضور دارد که با تمام حرارت وجودش فریاد مى‏زد: اى رسول خدا صلى الله علیه و آله! این حسین توست که با شمشیرها پاره پاره شده است و در خون خویش غلتیده، و به شهادت رسیده است».[۲۱]

زینب علیها السلام که گویا سخنگوى آن صحنه عجیب بود چنین ادامه داد: «بِأَبِی مَنْ‏ أَضْحَى‏ عَسْکَرُهُ فِی یَوْمِ الْإِثْنَیْنِ نَهْباً بِأَبِی مَنْ فُسْطَاطُهُ‏ مُقَطَّعُ الْعُرَى بِأَبِی مَنْ لَا غَائِبٌ فَیُرْتَجَى وَ لَا جَرِیحٌ فَیُدَاوَى بِأَبِی مَنْ نَفْسِی لَهُ الْفِدَاءُ بِأَبِی الْمَهْمُومُ حَتَّى قَضَى بِأَبِی الْعَطْشَانُ حَتَّى مَضَى بِأَبِی مَنْ شَیْبَتُهُ تَقْطُرُ بِالدِّمَاءِ؛ پدرم فداى آن کسى باد که (خیمه‏گاه) سپاهش روز دوشنبه غارت شد.[۲۲] پدرم فداى آن کس باد که طناب هاى خیمه ‏اش بریده و بر زمین افتاد. پدرم فداى آن که نه سفر رفته است تا امید بازگشتش باشد و نه چنان زخمى برداشته که امید مداوایش باشد. پدرم فداى آن کس که جانم فداى او باد. پدرم فداى آن کس که با دل پرغصه جان سپرد، پدرم فداى آن کس که با لب تشنه شهید شد، پدرم فداى آن کس که از محاسنش خون مى‏ چکد».[۲۳]

دل ها مى‏رفت که از سینه‏ ها بیرون بزند، باران اشک به احدى مجال نمى‏داد، زینب این بار اصحاب جدش را مخاطب ساخت و گفت: «وَا حُزْنَاهْ وَا کَرْبَاهْ اَلْیَوْمَ مَاتَ جَدِّی رَسُولُ اَللَّهِ یَا أَصْحَابَ مُحَمَّدَاهْ هَذَا ذُرِّیَّهُ اَلْمُصْطَفَى یُسَاقَوْنَ سَوْقَ اَلسَّبَایَا؛ امروز گویا جدم رسول خدا از دنیا رفته، اى اصحاب محمد صلى الله علیه و آله! اینان فرزندان پیامبر برگزیده ‏اند که آنان را همانند اسیران مى ‏برند».[۲۴]

و اینچنین حضرت زینب علیها السلام سنگ صبور اهل کاروان، با نوحه سرائى بجا و به موقعش تا حدودى باعث تخلیه بغض ‏هاى فرو خفته در گلو شد.[۲۵]

سخن آخر: (اُف به مرام کوفیان)

بی شک اگر نبود که این ماجراها در کتاب هاى معتبرى از شیخ مفید و سید بن طاووس و مانند آن آمده، باور کردن آن بسى دشوار بود؛ ولى متأسفانه این برخوردها واقعیت دارد. از آن مردم پست و دنیاپرست و بى ‏ایمان، برخوردهایى سرزد و رنج هایى بر خاندان عصمت و طهارت وارد آمد که جاى آن داشت آسمان ها از هم متلاشى شود، چرخ گردون از حرکت باز ایستد، زمین متلاشى گردد و جن و انس براى همیشه گریان بمانند. حوادثى که قلب هر انسان با وجدانى را مى ‏لرزاند و در غم و اندوهى عمیق و پایان ‏ناپذیر فرو مى ‏برد.[۲۶]

به راستی آیا مى ‏توان باور کرد که مردمى مسلمان! شاهد این صحنه‏ ها باشند و آرام بگیرند! چگونه کوفیان با دیدن این صحنه ‏ها مى‏توانستند آرام بخوابند و به آسودگى زندگى کنند و حتى براى لحظه ‏اى بخندند!![۲۷]

جاى آن داشت که آنان از شرم، تا همیشه تاریخ سر به زیر مى ‏افکندند و حتى به روى یکدیگر نیز نگاه نمى‏کردند. اف بر این مردم بى وفا و بى‏ایمان![۲۸]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (دام ظلّه) makarem.ir

[۱] عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه‏ ها، رویداد ها، پیامد ها، ص۵۸۷٫

[۲] به گفته شاعر: و یکبرون بأن قتلت، و إنما *** قتلوا بک التکبیر و التهلیلا؛ هنگامى که تو را کشتند، تکبیر گفتند، ولى در حقیقت با کشتن تو تکبیر و تهلیل( لا إله إلاالله) را کشتند».( بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۲۴۴)؛ (عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه‏ ها، رویداد ها، پیامد ها، ص۳۰).

[۳] عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه‏ ها، رویداد ها، پیامد ها، ص۳۰٫

[۴] همان، ص۵۴۱٫

[۵] همان، ۵۳۷٫

[۶] بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۶۰  و مقتل الحسین مقرم، ص ۳۰۰؛ (عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه‏ ها، رویداد ها، پیامد ها، ص۵۳۷).

[۷] عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه‏ ها، رویداد ها، پیامد ها، ص۵۳۷٫

[۸] مقتل الحسین مقرم، ص ۳۰۱؛ (عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه‏ ها، رویداد ها، پیامد ها، ص۵۳۹).

[۹] همان، ص۵۴۰٫

[۱۰] برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: حیاه الامام الحسین علیه السلام، ج ۳، ص ۲۹۸- ۲۹۹؛ (عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه‏ ها، رویداد ها، پیامد ها، ص۵۴۱).

[۱۱] عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه‏ ها، رویداد ها، پیامد ها، ص۵۴۴٫

[۱۲] همان.

[۱۳] همان، ص۵۵۷٫

[۱۴] همان، ص۵۴۴٫

[۱۵] همان، ص۵۴۵٫

[۱۶] همان، ص۵۴۶٫

[۱۷] مقتل الحسین مقرم، ص ۳۰۶ و نفس المهموم، ص ۲۰۱؛ (عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه‏ ها، رویداد ها، پیامد ها، ص۵۴۷).

[۱۸] مقتل الحسین مقرم، ص ۳۰۷؛ (عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه‏ ها، رویداد ها، پیامد ها، ص۵۴۷).

[۱۹] برای اطلاعات بیشتر، ر.ک: بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۵۸؛ انساب الاشراف، ج ۳، ص ۴۱۱؛ مقتل الحسین مقرم، ص ۳۰۷ و ملهوف( لهوف)، ص ۱۸۰- ۱۸۱؛ (عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه‏ ها، رویداد ها، پیامد ها، ص۵۴۷).

 

[۲۰] کامل ابن اثیر، ج ۴، ص ۸۱ و مقتل الحسین مقرم، ص ۳۰۷؛ (عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه‏ ها، رویداد ها، پیامد ها، ص۵۴۷).

[۲۱] بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۲۴۳؛ (عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه‏ ها، رویداد ها، پیامد ها، ص۵۴۸).

[۲۲] با توجه به اینکه قول مشهور درباره حادثه عاشورا آن است که در روز جمعه بوده است، تصریح‏حضرت زینب علیها السلام به روز دوشنبه، شاید اشاره به حادثه سقیفه باشد که در روز دوشنبه اتفاق افتاده است و مقصود آن است که حادثه کربلا محصول تصمیم نسنجیده‏اى است که پنجاه سال پیش در سقیفه گرفته شد؛ (عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه‏ ها، رویداد ها، پیامد ها، ص۵۴۸).

[۲۳] بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۵۸؛ اعیان الشیعه، ج ۷، ص ۱۳۸ و ملهوف( لهوف)، ص ۱۸۱؛ (عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه‏ ها، رویداد ها، پیامد ها، ص۵۴۸).

[۲۴] بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۵۹؛ (عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه‏ ها، رویداد ها، پیامد ها، ص۵۴۹).

[۲۵] (عاشورا ریشه‏ ها، انگیزه‏ ها، رویداد ها، پیامد ها، ص۵۴۹).

[۲۶] همان، ص۵۸۸٫

[۲۷] همان.

[۲۸] همان.






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


5 + 5 =