شاخصه های مسئولیت پذیری اجتماعی از منظر آیت الله مکارم شیرازی

حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پیام ها و سخنرانی های خود با استناد به منابع قرآنی، تاریخی و روایی شاخصه های مسئولیت پذیری اجتماعی را تبیین کرده است.

حضرت آیت الله مکارم شیرازی در پیام ها و سخنرانی هایی با استناد به منابع قرآنی، تاریخی و روایی شاخصه های مسئولیت پذیری اجتماعی را مطرح کرده اند.

مسئولیت پذیری در سایۀ شناخت، مسئولیت پذیری بر مدار تقوا، بهره مندی از ایمان و مسئولیت پذیری، اخلاق اجتماعی و مسئولیت پذیری، پذیرش مسئولیت در سایۀ وجدان عمومی و توجیه گری بلای جان مسئولیت پذیری از جمله این موارد است که در ادامه می خوانید:

بی شک بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی، مولود ویرانگرى انسان ها و عدم احساس‏ مسئولیّت‏ است.[۱] «مسئولیت پذیری»، از جمله مفاهیمی است که تمام شؤون زندگى اجتماعى‏ و سیاسى و اخلاقى را در بر می گیرد.[۲] و هنگامى که این اصل در پناه یک نظام صحیح اجتماعى قرار گیرد، عمران و آبادانی در اجتماع حتمى است.[۳]

در یک جامعه سالم، به هنگام بروز مشکلات، همه باید احساس مسئولیت‏ کنند، چرا که [اجتماع] متعلق به همه است، و همه باید در حفظ آن از جان و دل بکوشند.[۴] مهم این است که هرکس از مقدار توانایى خود دریغ ندارد؛ سخن از بسیار و کم نیست؛ سخن از احساس مسئولیّت و اخلاص است‏.[۵]

بی جهت نیست که تمام جوامع بشرى،[۶] علیرغم روح طغیان‏گرى مخصوصى که در عصر ما در برابر مسائل اخلاقى پیدا شده، و عدّه ‏اى مى‏ خواهند همه گونه کامجویى کنند، بى‏آن که احساس‏ مسئولیّت‏ داشته باشند، و دغدغه ‏اى به وجدان خود راه دهند،[۷] این اصل را در زندگى اجتماعى خود پذیرفته ‏اند.[۸]

مسئولیت پذیری در سایۀ شناخت

یکى از بزرگ ‏ترین مواهب خدا به انسان، رسیدن انسان به مقام «تکلیف، تعهد و مسئولیت» است.[۹]

بدون شک «تکلیف» و مسئولیت‏ بدون «شناخت‏ و آگاهى» ممکن نیست، این آگاهى از سه طریق انجام مى‏ گیرد: از طریق ادراکات عقلى و استدلال، و از طریق فطرت و و جدان بدون نیاز به استدلال، و از طریق وحى و تعلیمات انبیا و اوصیاء.[۱۰]

بی شک گسترش و تعمیم آگاهی و شناخت مانع از آن خواهد بود که افرادى با الفاظ بازى کنند، و مفاهیم سازنده را مسخ نموده و مسئولیت گریزی نمایند؛ چه اینکه این گونه کار ها تنها در جوامعى امکان‏پذیر است که آگاهى و احساس مسئولیّت همگانى نیست، یا به سر حدّ نصاب نرسیده است.[۱۱]

مسئولیت پذیری بر مدار تقوا

«تقوى» از «وقایه» به معنى کوشش در حفظ و نگهدارى چیزى است، منظور نگهدارى روح و جان از هر گونه آلودگى، و متمرکز ساختن نیرو ها در امورى است که رضاى خدا در آن است.[۱۲]

درست است مرحله نهایى تقوى بعد از ایمان و عمل به دستورات خدا حاصل مى‏ شود؛ ولى مرحله ابتدایى آن قبل از همه، این مسأله قرار داد. چرا که انسان اگر احساس مسئولیتى در خود نکند به دنبال هیچ برنامه سازنده ‏اى حرکت نمى‏ کند.[۱۳] حتى مساله «دفع ضرر محتمل»[۱۴] را که علماى کلام و عقائد آن را پایه تلاش براى معرفه اللَّه ذکر کرده ‏اند در حقیقت شاخه ‏اى از تقوى است.[۱۵]

لذا تقوا به معنای احساس مسئولیت‏ و خودجوشى درونى،[۱۶] عدم بى‏ تفاوتى نسبت به جامعه و عقاید مردم و از بى‏رنگى درآمدن است.[۱۷] کانون آن نیز قلب و روح آدمى است، و از آنجا است که به جسم سرایت مى‏ کند.[۱۸]در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام صلی الله علیه و آله مى‏ خوانیم که اشاره به سینه مبارک خود کرد و فرمود «التَّقْوَى هَاهُنا؛ حقیقت تقوا اینجا است»![۱۹]

تقواى الهى، سرچشمه حرکت به سوى تمام خوبی ها و نیکی هاست؛ چرا که وقتى انسان در قلب خود احساس مسئولیت‏ کند حرکت او به سوى اطاعت اوامر الهى و ترک معاصى آغاز مى‏ شود.[۲۰]در نتیجه حیات قلب منوط به احساس مسئولیت‏ در پیشگاه خدا و در برابر مردم و وجدان خویش است.[۲۱]

از سوی دیگر قلبى که احساس مسئولیت‏ نکند و عکس‏ العمل مناسب در مقابل خطا نشان ندهد مرده است، چرا که بى تقوایى سبب مرگ قلب است، همانگونه که امام علی (علیه السلام) در روایتی فرمود: «وَمَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ؛ کسى که تقوا و ورع او کم شود قلبش مى‏ میرد».[۲۲]

تقوا به معناى پرهیز از هرگونه گناه و امر خلاف و تعدى و اجحاف است؛[۲۳] در این صورت کسى به حقوق دیگرى تجاوز نمى‏ کند و دست به ظلم و ستم نمى‏ آلاید که نتیجه آن آرامش است، و هنگامى که تقوا به معناى وظیفه‏ شناسى حاکم شود، جامعه روزبه ‏روز گسترش پیدا مى ‏کند و مجموعه این امور مایه عزّت و آبرو و سربلندى اجتماعی است.[۲۴]

در تشریح این مسأله باید به کلام نورانی امام علی علیه السّلام اشاره کرد که آن حضرت همه مردم را به تقوا دعوت کرده و مى‏ فرماید: «اِتَّقُوا اللّهَ فی عِبادِهِ و بِلادِهِ فإنّکُم مَسؤولُونَ حتّى عنِ البِقاعِ؛‏[۲۵]تقواى الهى پیشه کنید؛ هم در مورد بندگان خدا، و هم شهر ها و آبادى ‏ها؛ چرا که شما حتی در برابر سرزمین ‏ها مسئولید»[۲۶]

مفهوم تقوا در برابر بندگان خداوند روشن است و آن ترک آزار آن ‏ها و حفظ حقوق و احترام به شخصیت آنان مى ‏باشد، و اما تقوا درباره بلاد، آن است که در آبادى آن‏ ها بکوشند و از تخریب و ویرانى بپرهیزند و اجازه دهند همه مردم از محیط سالم بهره گیرند و اما مسئولیت‏ در برابر سرزمین ها،[۲۷]یعنی انسان حتى در برابر ویرانگى در محیط زیست مسئولیت دارد و در روز قیامت باز خواست مى‏ شود.[۲۸]

اوصافی که امام علیه السّلام در برنامه پرهیزکاران بیان فرمود، نشانه روشنى بر این حقیقت است که پرهیزکارى مورد نظر، هرگز پرهیزگارى منفى و جداى از جامعه نیست، بلکه پرهیزگارى توأم با علم و دانش، مدیریت و مسئولیت ‏پذیرى‏ و نیکوکارى و زندگى در دل جامعه است.[۲۹]

بهره مندی از ایمان و مسئولیت پذیری

اصولاً در هر محیطى فساد رخنه کند یکی از عوامل اصلی آن، ضعف نیروى مراقبت است، اگر مراقبین تیزبین اعمال انسان ها را زیر نظر بگیرند، در چنین محیطى مسلماً فساد و گناه و تجاوز و تعدى و طغیان به حدأقل خواهد رسید.[۳۰]

در این میان، ایمان به خداوند عالم حکیم سبب مى‏ شود که انسان بداند هر حکمى فلسفه و حکمتى دارد و بى دلیل تشریع نشده، و این مهم سبب مى‏ شود که انسان در برابر تخلف ها احساس‏ مسئولیت‏ کند.[۳۱]

انسان هنگامى که احساس کند شخص بزرگى ناظر و حاضر است و تمام تلاش ها و کوشش هاى او را مى‏ بیند و او را در برابر دشمنان حمایت مى ‏کند، درک این موضوع به او توان و نیرو مى‏ بخشد، و هم احساس‏ مسئولیت‏ بیشتر.[۳۲]

لذا انسان با ایمان در هر رشته ‏اى که باشد احساس مسئولیّت مى‏ کند، وظیفه ‏شناس است، نیکوکار و با گذشت است، چرا که همواره یک پلیس معنوى را در درون جان خود حاضر مى‏ بیند که مراقب اعمال او است.[۳۳]

در نتیجه به هنگام رسیدن به نعمت، گرفتار غفلت ها و غرور هایى که دامن افراد کم ‏ظرفیت و ضعیف الایمان را به هنگام وصول به نعمت مى‏ گیرد نمى‏ شود، بلکه در حال نیاز و بى‏نیازى، فقر و غنا، بیمارى و سلامت، همواره متوجه خداست.[۳۴]

این به خاطر آن است که انسان در نخستین گام می داند حساب و کتابى در کار است. دادگاهى وجود دارد که چیزى بر دادرسان آن مخفى نمى‏ ماند، محکمه ‏اى که نه ظلم و جور در آن راه دارد و نه خطا و اشتباه.[۳۵]

نه توصیه و رشوه در آن کارساز است، و نه امکان دروغ و انکار و بالاخره هیچ راهى براى فرار از چنگال مجازات در آنجا نیست، تنها راه ترک گناه در اینجاست.[۳۶]

ایمان به وجود چنین محکمه و دادگاهى انسان را تکان مى‏دهد، و ارواح خفته را بیدار مى‏ کند، روح تقوى و تعهد و احساس‏ مسئولیت‏ را زنده مى‏ کند، و او را به وظیفه ‏شناسى دعوت مى نماید.[۳۷]

وظیفه ‏شناسى و مسئولیت پذیری، از جمله روحیّات عالى انسانى است که تکمیل و پرورش آن، به تعدیل غرایز حیاتى و پرورش روحیّات عالى انسانى، بستگى دارد.[۳۸]

از این رو غرایزى همچون خودخواهى، شهوت، خشم [۳۹] و فزون طلبی در سایۀ بهره مندی از ایمان محدود خواهد شد و در مجراى صحیحى به کار خواهد رفت و صلح و امنیّت را رقم خواهد زد.[۴۰] سرچشمه این احساس مسئولیّت‏، فقط و فقط ایمان به خداست. این ایمان است که در اعماق وجود شخصى دین دار جا دارد و وجدان او را تحت تأثیر معنوى خود قرار مى ‏دهد و از کجروى ‏ها و انحرافات باز مى ‏دارد.[۴۱]

اهمیت این مسأله وقتی آشکار می شود که بدانیم قوانین بشرى، چون از ضمانت اجرایى از درون، یعنى ایمان به خدا، سرچشمه نمى‏ گیرد، تنها یک مسئولیت‏ برون ذاتى ایجاد مى‏ کند و نمى ‏تواند بطور کامل به اختلافات و تضادها پایان دهد.[۴۲]

لذا شاهدیم افراد بى‏ ایمان، مردمى خودخواه و خودکامه و خطرناکند و هیچ‏گونه مسئولیتى براى خود قائل نیستند، ظلم و ستم و تجاوز به حق دیگران براى آنها ساده است و کمتر حاضر به نیکوکارى مى ‏باشند.[۴۳] چرا که کفر و بى‏ ایمانى سرچشمه عدم احساس مسئولیت‏، قانون‏ شکنى، و فراموش کردن ارزش هاى اخلاقى است، و این امور سبب از میان رفتن وحدت جامعه ‏ها، متزلزل شدن پایه ‏هاى اعتماد و اطمینان، هدر رفتن نیروهاى انسانى و اقتصادى، و به هم خوردن تعادل اجتماعى است. بدیهى است که جامعه ‏اى که این امور بر آن حاکم گردد به سرعت عقب ‏نشینى مى‏ کند و راه سقوط و نابودى را پیش خواهد گرفت.[۴۴]

اگر امروزه هم اعتقادات مذهبى در جوامع بشری با آن همه تحریف ‏ها! از جوامع بشرى برداشته شود و مردم جهان هیچ گونه مسئولیتى جز مسئولیت‏ وجدانى در خود احساس نکنند، به طور یقین مفاسد کنونى چندین برابر مى‏ شود و حتى عده ‏اى از مردم به آدم خوارى خواهند پرداخت![۴۵]

لذا براى اصلاح یک جامعه و نجات آن از آتش مسئولیت ناپذیری، تقویت پایه ‏هاى ایمان به «خدا» شرط ضرورى و اساسى است چرا که بدون ایمان به خدا، احساس مسئولیت‏ از وجود انسان برچیده شده[۴۶] و عدالت اجتماعى جاى خود را به ظلم و ستم خواهد سپرد و در نتیجه امنیت و سلامتی در چنین جامعه ‏اى وجود نخواهد داشت.[۴۷]

اخلاق اجتماعی و مسئولیت پذیری

هنگامى که سخن از «اخلاق‏» به میان مى‏ آید بسیارى از مردم، حتى بعضى از اهل فضل و دانش، آن را یک امر مستحبى، و در حاشیه زندگى مى‏ دانند، درحالى که غالب مشکلات اجتماعى‏ که با آن دست به گریبان هستیم، دقیقاً و مسلماً ناشى از ضعف هاى اخلاقى‏ ماست.[۴۸]

از سوی دیگر تمام اصول اخلاقى بازگشت به مناسبات خاصّ اجتماعى‏ انسان با دیگران مى‏ کند، بطورى که اگر اجتماعى اصلًا وجود نمى‏ داشت و هر انسان کاملًا جدا از دیگران مى‏ زیست، و هر فردى بى خبر از وجود دیگرى زندگى مى‏ کرد، اخلاق‏ اصلًا مفهومى نداشت! چرا که مسئولیت پذیری، تواضع، حسن ظن، عدالت و سخاوت، و امثال اینها همه از مسائلى است که فقط و فقط در اجتماع و برخورد انسان با دیگران، مفهوم دارد؛ بنابراین، انسان منهاى اجتماع، با انسان منهاى اخلاق، همراه خواهد بود.[۴۹]

در نتیجه قانون هر اندازه متقن و محکم باشد، تا عاملان به آن، اخلاق را در وجود خود حاکم نسازند، همیشه آن قانون در معرض زوال و پایمال شدن است.[۵۰] و با حذف اخلاق اجتماعی، زندگى اجتماعى‏ بشر، به سرنوشت دردناکى گرفتار مى‏ شود که‏ بدتر از آن تصوّر نمى‏ شود.[۵۱]

حال وقتی اخلاق‏ اجتماعى جایگزین اخلاق‏ فردى گردد باعث مقدّم داشتن حقوق جامعه بر حقوق فرد خواهد شد،[۵۲] در این صورت احساس‏ مسئولیّت،‏ جنبه عمومى پیدا می کند[۵۳] و مصالح عمومی بر مصالح فردی ترجیح می یابد؛ چرا که آزادی و اختیار انسان با تکلیف و مسئولیت اجتماعى، همراه است، تحقق این مسئولیت ها به صورت طبیعى در عرصه‏ هاى اجتماعى بدون اخلاق عمومی میسر نیست.[۵۴]

پذیرش مسئولیت در سایۀ وجدان عمومی

ما هر چیز را انکار کنیم، این واقعیّت را نمى‏توانیم منکر شویم که در همه جامعه‏ هاى انسانى، همه بدون استثناء در این مسئله توافق دارند که باید «قانون» بر جوامع انسانى حکمفرما شود، و افراد در مقابل قوانین‏ «مسئولیّت» دارند، و کسانى که از قانون تخلف کنند باید به نحوى‏ «مجازات» گردند.[۵۵]

حاکمیت قانون، مسئولیّت‏ افراد در برابر آن، و مجازات متخلّف، از مسائلى است که مورد اتّفاق همه عقلاى جهان است، و از آن به وجدان عمومى مردم جهان تعبیر مى‏ شود.[۵۶]

قطع نظر از گفتگو هاى فلسفى، وجدان‏ عمومى مردم جهان گواهى به آزادى اراده انسان ها مى ‏دهد، زیرا همه اقوام و ملّت ها تکلیف و مسئولیّت‏ براى افراد قائلند.[۵۷]

لذا وجدان‏ عمومى‏ جامعه، جزء اخلاق فضیله و نشانه شخصیّت و مسئولیت پذیری است،[۵۸] در واقع قضاوت عمومى جامعه سبب سوق دادن به نیکی ها و بازداشتن از بدی ها است؛ چرا که وجدان عمومى جامعه مى ‏تواند الهام بخش مسائل اخلاقى و ارزش ها باشد.[۵۹] به همین دلیل مشاهده مى ‏کنیم که همواره دغدغه متفکّران یک جامعه این بوده است که از طریق بالا بردن فرهنگ جامعه، وجدان‏ عمومى‏ را نیز ارتقا دهند تا از این طریق قوانین کامل ترى وضع گردد.[۶۰]

توجیه گری بلای جان مسئولیت پذیری

بلاى «توجیه ‏گرى» بلائى است فراگیر که گروه عظیمى از مردم اعم از عوام و خواص را در برگرفته،[۶۱] براى اینکه سرپوشى بر و جدان خفته خود بگذارند، مبادا بیدار شوند و تعهد و مسئولیت‏ بیافرینند.[۶۲]

خطر بزرگ این بیماری عمومی این است که راه هاى اصلاح را به روى گنهکاران مى‏ بندد، و گاه واقعیت ها را حتى در نظر خود انسان دگرگون جلوه مى‏ دهد.[۶۳]

بسیارند کسانى که «ترس و جبن» خود را به عنوان «احتیاط»، و «حرص» را به «تامین آینده»، و «تهور» را به «قاطعیت» ،و«ضعف نفس» را به «حیا» و «بى‏عرضگى» را به« زهد» و«ارتکاب حرام» را به«کلاه شرعى» و «فرار از زیر بار مسئولیت‏» را به «ثابت نبودن موضوع» و «ضعف ها و کوتاهی ها»ى خود را به «قضا و قدر» توجیه مى‏ کنند، و چه دردناک است که انسان با دست خود راه نجات را به روى خود ببندد؟! گرچه این مفاهیم هر کدام در جاى خود معنى صحیحى دارد، ولى اشکال در این است که آن را تحریف کرده، و نتیجه وارونه مى‏ گیرند، و چه زیان هاى عظیمى که از این رهگذر به جوامع بشرى و خانواده ‏ها و افراد رسیده است؟! [۶۴]

از جمله مصادیق بارز توجیه گری، «مسئولیت‏ را به گردن هم انداختن» است. اگر در اجتماع‏، هر کسى وظیفه خود را به خوبى انجام دهد و گناه خود را به گردن دیگرى نیندازد و سهم خویش را در مسئولیت‏ ها بپذیرد، ناکامى و شکست، کمتر واقع مى‏ شود. بدبختى از آنجا شروع مى‏ شود که هر کس از زیر بار مسئولیت خود فرار کند و دیگرى را مقصّر بشمارد، در چنین جامعه ‏اى همه مقصرند و همه گنهکار و شکست آن ها در برابر دشمنان غیر منتظره نیست.[۶۵]

از دیگر مصادیق بارز توجیه گری این است که هر کسى که گرفتار حادثه ‏اى مى‏ شود، دیگران، حادثه را مربوط به خود او می دانند و به یاریش نمی شتابند.[۶۶] حال آنکه باید از توجیه‏ گرى‏ پیرامون عوامل شکست و اصرار بر تبرئه خویش، یا افکندن گناه به گردن «اشخاص» یا «عوامل» دیگر به شدّت پرهیز کرد، چرا که چیزى خطرناک تر از آن نیست که انسان، ضعف ها و نارسائی هاى خود را نادیده بگیرد، و به گردن دیگران بیندازد، و بار دیگر ضربه بخورد و شکست ها تکرار شود.[۶۷]

سخن آخر: (مردم در خانه بمانند)

در خاتمه باید گوشزد نمود در این ایام که، بلیه ای عالم‌گیر، آرامش همگان را سلب نمود. در این شرایط ویژه همه شما عزیزان را به توجه جدی به خطر این بیماری با حفظ خونسردی کامل جلب می ‌نمایم.[۶۸]

از تلاش ایثارگرانه و مجدانه جامعه پزشکی و پرستاری و دیگر تلاشگران عرصه بهداشت و درمان و نیروهای جان‌ برکف نظامی و انتظامی و همیاری ‌های مردمی از صمیم قلب تشکر و قدردانی می ‌کنم.[۶۹]

امروز مسئولیت‏ مهم ما هماهنگى و همدلى‏ و الفت میان دل ‏ها[۷۰] و در یک کلام تعهّد و مسئولیت پذیری در [مقابله با ویروس کرونا]‏ است.[۷۱]

لذا از همه ملت عزیز تقاضا دارم نسبت به رعایت تمامی موارد درخواستی از سوی مسئولین بهداشت و درمان، از جمله ماندن در خانه و پرهیز از هرگونه سفر غیر ضروری، دقت ویژه کنند.[۷۲]

این یک وظیفه حتمى براى همگان است که براى خود در این زمینه مسئولیت‏ قائل باشند، نه به صورت تماشاچى مانند بعضى بی خبران بى تفاوت از کنار این صحنه ‏ها بگذرند.[۷۳]

بی شک هرکسى در مقابله با این بحران، کم کارى کند و وظایفش را به‏ طور صحیح انجام ندهد، کم فروشى کرده است.[۷۴]

در پایان، با دعا و تضرع به درگاه ذات اقدس احدیت و توسل به ارواح طیبه حضرات معصومین(علیهم السلام)، دفع و رفع این بلیه را مسألت می کنم. [۷۵]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله مکارم شیرازی makarem.ir

منابع:

۱٫ تفسیر نمونه

۲٫ پیام امام امیر المومنین علیه السلام

[۱] حکومت جهانى مهدى (عج)، ص۲۶۷٫

[۲] برگزیده تفسیر نمونه، ج‏۲، ص۱۴۵٫

[۳] حکومت جهانى مهدى (عج)، ص۲۶۷٫

[۴] تفسیر نمونه، ج‏۸ ، ص۵۸٫

[۵] همان، ص۵۹٫

[۶] پیام قرآن، ج‏۱۰، ص۱۱۴٫

[۷] پیدایش مذاهب، ص۲۹۲٫

[۸] پیام قرآن، ج‏۱۰، ص۱۱۴٫

[۹] تفسیر نمونه، ج‏۲۵، ص۳۳۵٫

[۱۰] همان، ج‏۲۷، ص۲۴٫

[۱۱] حکومت جهانى مهدى (عج)، ص ۱۱۷٫

[۱۲] تفسیر نمونه، ج‏۲۲، ص ۲۰۵٫

[۱۳] تفسیر نمونه ؛ ج‏۱۷ ؛ ص۱۸۸

[۱۴] اصل عقلى معروف دفع‏ ضرر محتمل‏ شاخه ‏اى از انگیزه عقلى است‏؛ (یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ ؛ ص۲۲) عقل این‏ احتمال را مى‏دهد که ما تکلیفى داریم و در برابر خالق جهان هستى مسئولیم، باید سعادت و شقاوت خود را بشناسیم و از عذابى که وعیدش را مى‏دهند، خود را حفظ کنیم؛ (دائره المعارف فقه مقارن، ج‏۱، ص۵۰۹).

[۱۵] تفسیر نمونه، ج‏۱۷، ص۱۸۸٫

[۱۶] همان، ج‏۱، ص۱۱۸٫

[۱۷] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏۱، ص۲۳٫

[۱۸] تفسیر نمونه، ج‏۱۴، ص۹۸٫

[۱۹] ر.ک: تفسیر قرطبى، ج ۷، ص ۴۴۴۸؛ (تفسیر نمونه، ج‏۱۴، ص۹۸).

[۲۰] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏۵، ص۹۴٫

[۲۱] همان، ج‏۱۴، ص۷۹۰٫

[۲۲] همان.

[۲۳] همان، ج‏۱۰، ص۳۶۶٫

[۲۴] همان، ج‏۷، ص۶۳۹٫

[۲۵] « بقاع» جمع« بقعه» به معناى قسمتى از زمین است که از اطراف آن متمایز باشد و در جمله مزبور به معناى هر گونه آبادى است.

[۲۶] نهج البلاغه، خ۱۶۷؛ (پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏۶، ص۴۳۶).

[۲۷] همان.

[۲۸] پیام قرآن، ج‏۶، ص۱۳۹٫

[۲۹] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏۷، ص۵۵۸٫

[۳۰] تفسیر نمونه، ج‏۲۶، ص۱۲٫

[۳۱] همان، ج‏۱۴، ص۳۵۹٫

[۳۲] همان، ج‏۹، ص۹۰٫

[۳۳] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، ص۲۲٫

[۳۴] تفسیر نمونه، ج‏۱۳، ص۴۹۲٫

[۳۵] همان، ج‏۲۶، ص۱۲٫

[۳۶] همان.

[۳۷] همان.

[۳۸] آفریدگار جهان، ص۲۴٫

[۳۹] همان، ص۲۵٫

[۴۰] حکومت جهانى مهدى (عج)، ص۷۶٫

[۴۱] آفریدگار جهان، ص۲۵٫

[۴۲] تفسیر نمونه، ج‏۲، ص۹۷٫

[۴۳] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، ص۲۲٫

[۴۴] تفسیر نمونه، ج‏۲۵، ص۷۲٫

[۴۵] رهبران بزرگ، ص۸۳٫

[۴۶] تفسیر نمونه، ج‏۸، ص۲۳۳٫

[۴۷] همان، ج‏۵، ص۳۲۱٫

[۴۸] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏۱، ص۷٫

[۴۹] اخلاق در قرآن، ج‏۱، ص۷۶٫

[۵۰] دائره المعارف فقه مقارن، ج‏۲، ص۳۵۹٫

[۵۱] اخلاق در قرآن، ج‏۱، ص ۴۶٫

[۵۲] دائره المعارف فقه مقارن، ج‏۱، ص۶۴۹٫

[۵۳] حکومت جهانى مهدى (عج)، ص۱۱۶٫

[۵۴] دائره المعارف فقه مقارن، ج‏۲، ص۲۷۹٫

[۵۵] پنجاه درس اصول عقائد براى جوانان، ص۱۲۴٫

[۵۶] همان.

[۵۷] پیدایش مذاهب، ص۳۸٫

[۵۸] اخلاق در قرآن، ج‏۱، ص۸۲٫

[۵۹] همان.

[۶۰] تفسیر نمونه، ج‏۲۲، ص۵۵٫

[۶۱] همان.

[۶۲] همان، ج‏۱۱، ص۳۳٫

[۶۳] همان، ج‏۲۲، ص۵۵٫

[۶۴] همان.

[۶۵] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏۲، ص۱۵۳٫

[۶۶] همان، ج‏۲، ص۱۵۳٫

[۶۷] مدیریت و فرماندهى در اسلام، ص۸۳٫

[۶۸] متن پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در آستانه سال نو، ۲۸/۱۲/۱۳۹۸٫

[۶۹] همان.

[۷۰] پیام قرآن، ج‏۲، ص۴۵۵٫

[۷۱] سوگند هاى پر بار قرآن، ص۴۱٫

[۷۲] متن پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در آستانه سال نو، ۲۸/۱۲/۱۳۹۸٫

[۷۳] تفسیر نمونه، ج‏۲۲، ص۱۶۷٫

[۷۴] داستان یاران: مجموعه بحث هاى تفسیرى حضرت آیت الله العظمى مکارم شیرازى (مدظله)، ص۲۱۸٫

[۷۵] متن پیام حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در آستانه سال نو، ۲۸/۱۲/۱۳۹۸٫






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


8 + 2 =