نگـاه راهبـردی غـرب به آخـرالزّمان ؛ بوسیله نظام سینمایی هالـیوود

این روزها «آخرالزّمان»۱ ترکیب سهل و ممتنعی است که در بسیاری از محافل دینی،هنری،تاریخی و سیاسی،به کرات مورد استفاده قرار می گیرد و این واژگان حتی در ادبیات شفاهی و فرهنگ فولکوریک برخی اقوام و ملل جهت بیان یک حس مشترک بشری از پایان تاریخ به کار می رود.اکنون سئوال این است که در ورای این ترکیب کلی و تعریف مشترک،چه کلید واژه های مشخصی را می توان سراغ گرفت؟ادیان نیوز: طبعاً پیش از ورود به این بحث لازم است تعریف کلی و اجمالی از مفهوم «آخرالزّمان» عرضه داریم و طبیعتاً محصول این تعریف،یک گزاره جامع و مانع یا به بیان دیگر یک «تعریف علمی» نخواهد بود.

33045139402552425153

آخرالزّمان باور مشترک بشری

بر اساس یک رویکرد،«آخرالزّمان» یک باور مشترک بشری در خصوص فرجام کار عالم ناسوت است که عالم ماده را در نگاهی بُرداری و زمان مند،دارای نقاط ابتدا و انتهایی می داند.

طبق این تعریف،عالم ماده ازلی و ابدی نیست و همان گونه که در زمان معینی ایجاد شده،در وقت مشخصی نیز به پایان خواهد رسید.حال اگر عالم ماده را به یک کتاب قطور و سالهای عمر این عالم را به صفحات آن کتاب تشبیه کنیم،«آخرالزّمان» آخرین فصل از کتاب ناسوت خواهد بود.

از آنجایی که خالق گیتی،کتاب خلقت عالم را بی غایت و بی هدف قلم نزده،لاجرم چکیده عمر عالم و همه مقصود از آفرینش،در واپسین فصل این کتاب ظهور خواهد کرد و همه قصه های ناتمام این کتاب،در آخرین فصل آن،پایانی شایسته و مقبول خواهند یافت.

طبق آنچه گفته آمد،«آخرالزّمان» پاسخ تمام سئوالهای ناتمام عالم هستی است و آن چه در آخرین فصل این کتاب به وقوع خواهد پیوست،هدف از خلقت عالم و آفرینش انسان را محقق و آشکار خواهد ساخت.به بیان دیگر،آخرالزّمان،برهه ای از تاریخ است که طی آن عالم ناسوت،هویت لاهوتی خویش را باز خواهد یافت و در واپسین چالش میان حق و باطل،شناسنامه توحیدی عالم ماده دوباره پیدا و پدیدار خواهد شد.

باور مندی نسبت به مقوله «آخرالزّمان» و شرایط آن،در میان همه ادیان و اقوام،به حدّی عمیق و مشترک است که جز پذیرش فطری بودن این باور،راه دیگری باقی نمی گذارد.یعنی همان پدیده ای که «کارل گوستاو یونگ»۲ آن را به عنوان قسمتی از «ضمیر ناخود آگاه مشترک»۳ آدمی به رسمیت می شناسد و از آن با عنوان «کهن الگو»۴ یاد می کند.در حقیقت «آخرالزّمان» یک کهن الگوی عام و مشترک بشری است که آدمیان را صرف نظر از سرزمین و رنگ و نژاد،حول محور یک باور مشترک در خصوص پایان عمر دنیا گرد هم می آورد.

بر اساس این باور،آخرالزّمان به عنوان آخرین فصل کتاب عالم،به نوبه ی خود به سه مقطع زمانی قابل تقسیم است:
مرحله اول،موعد آزمونهای سخت و فتنه های آخرالزّمانی است.طی این مرحله که به «عصر عسرت»۵ موسوم است،فتنه های آخر الزمانی یکی از پی دیگری آشکار می شوند و انسان را در ورطه ای از بلایای مافوق تصور غرق می کنند.

مرحله دوم،مقطع«آشکار شدن منجی»۶ و باز شدن دریچه امید است.در این مرحله جدال میان حق و باطل به اوج می رسد و «نبرد نهایی»۷ آغاز می شود.و مرحله سوم به «عصر طلایی»۸ موسوم است.در این مرحله انسان به نهایت رشد و کمال نائل می شود و تمام ظرفیتهای نهفته عالم هستی بروز می کنند.

بر اساس یک الگوی آخرالزّمانی مشترک،در تمام ادیان الهی و بسیاری از اساطیرِ کهنِ اقوام ملل،تقریباً همین روایت سه مرحله ای را می توان یافت و در اکثر این روایات یک ضد منجی یا «آنتاگونیست»۹ مهم ترین مانع پیش روی منجی۱۰ و یاران اوست که تمام تاریکی ها و نیروهای اهریمنی در پشت سر او قرار گرفته اند.

بر اساس اکثر این روایت ها،نبرد نهایی میان خیر و شر،نبردی سهمگین و خونبار است که طی آن منجی و یارانش به امداد الهی بر لشکر اهریمن پیروز خواهند شد و بقیهالسیف این نبرد،ظهور عصر طلایی یا آرمان شهر۱۱ آخرالزّمانی را شاهد خواهند بود.

آنچه بیان شد در حقیقت،خویش به فطرت آدمی برمی گردد و همین الگوی فطری به دلیل برخورداری از ساختار اولیه درام (جدال خیر و شر و روایت فرازمانی) دستمایه ی بسیاری از رمانهای مشهور و فیلمنامه های سینمایی قرار گرفته است.حتی داستانها و فیلمهای کودکان نیز از این سوژه جذاب بی نصیب نمانده اند و همذات پنداری کودک با شخصیت منجی به عنوان مهم ترین عامل جذابیت این قبیل آثار برای کودکان و نوجوانان در نظر گرفته شده است.

طبعاً نظام تصویری هالیوود۱۲ نیز به عنوان بزرگ ترین امپراطوری سینمایی جهان،به دلایل عدیده این سوژه جذاب و جهانی را محور بسیاری از محصولات تصویری خویش قرار داده است؛تا جایی که هم اکنون در سینمای آمریکا،انواع مختلفی از آخرالزّمان را می توان مشاهده نمود و به همان میزان منجیان آخرالزّمانی نیز متکثّر و متنوع اند.

انواع طبقه بندی آخرالزّمان در نظام تصویری هالیوود

این گونه های آخرالزّمانی در یک طبقه بندی ساده عبارتند از:آخرالزّمان تکنولوژیک۱۳،آخرالزّمان طبیعی۱۴،آخرالزّمان دینی۱۵،آخرالزّمان علمی – تخیلی۱۶ و آخرالزّمان اسطوره ای۱۷ که هر یک واجد شرایط و قهرمانان مختص خویش هستند.

آخرالزّمان تکنولوژیک
در «آخرالزّمان تکنولوژیک» آدمی با آفریده های تکنولوژیک خویش در جدال است و این مصنوع شوریده بر صانع،شرایط آخرالزّمانی را برای انسان پدید می آورد.جرقه های آغازین این گونه را در آثاری مانند «دکتر فرانکنشتاین»۱۸ و تداوم آن را در مجموعه های «ترمیناتور»۱۹ و «ماتریکس»۲۰ می توان دید.

در اکثر این آثار انسان در مقابل مصنوع و مخلوق خویش کم آورده و دچار بحران هویت است.منجی این قبیل آثار معمولاً یک انسان دانا و شجاع است که با درآمیختن دانش و شهامت در ضمیر خویش،پیروان اندک خود را هدایت و رهبری می کند.در پایان نیز تکنیسین اخلاق گرا،آنتاگونیست تکنولوزیک را شکست می دهد و بر نیروهای دشمن غلبه می کند.

آخرالزّمان طبیعی
در «آخرالزّمان طبیعی» طبیعت صبور و مقهور انسان،به دلایل عمده (از جمله تخریب طبیعت به دست آدمی) بر علیه نسل بشر عصیان می کند و وقایعی مانند:گردباد،سیل،زلزله،آتشفشان و برخورد شهاب سنگهای عظیم به کره زمین،شرایط آخرالزّمانی را پدید می آورند.

گاهی نیز به دلیل دخالتهای نابجای انسان در پروسه های طبیعی و دستکاریهای ژنتیک،هیولاهای ناشناخته ای از دل طبیعت پدیدار می شوند و حیات بشر را به مخاطره می افکنند.فیلمهایی نظیر:«برخورد عمیق»۲۱،«آرماگدون»۲۲،«قله دانته»۲۳،«دنیای آب»۲۴،«گودزیلا»۲۵ و «پارک ژوراسیک»۲۶ هر یک به سهم خود،مصادیقی از آخرالزّمان طبیعی محسوب می شوند.

آخرالزّمان دینی
«آخرالزّمان دینی» مهم ترین و قابل بحث ترین رویکرد سینمای هالیوود به بحث آخرالزّمان است که به دو شیوه:پرداخت مستقیم یا رویکرد نمادین و استعاری،شرایط آخرالزّمانی را به تصویر می کشد.در این رویکرد آنتاگونیست در قالب یک ضد ارزش دینی (مثلاً:شیطان۲۷،ضد مسیح۲۸ یا دجّال) در یک زمان خاص از زندان خود رها می شود و حیات بشر را بر کره زمین مورد تهدید قرار می دهد.

طبعاً در این قبیل آثار،منجی یک شخصیت متدین (مثلاً یک کشیش۲۹ یا یک قدّیس۳۰) است که با تلفیقی از ایمان و شهامت و ایثار،آنتاگونیست را شکست می دهد و سِحر شیطان را باطل می کند.در این قبیل آثار گاهی مسیح۳۱ و گاهی پیروان او محور مقابله با شرارت اند و در پروسه ای تقدیری و حساب شده،شیطان را مقهور و منکوب می کنند.فیلمهایی نظیر،«جن گیر ۱ و ۲»۳۲،«طالع نحس»۳۳ و «پایان روزگار»۳۴ مصادیق این گونه ی آخرالزّمانی به شمار می روند.

آخرالزّمان علمی – تخیلی
«آخرالزّمان علمی – تخیلی» سوژه گروه دیگری از آثار هالیوودی است که طی آن تلفیقی از خیال و واقعیت یک خط آخرالزّمانی را پدید می آورند.در این الگوی روایی،آنتاگونیست ها در قالب موجودات فضایی،از آن سوی کهکشان و از اعماق تاریک فضا،پدیدار می شوند و حیات انسان را بر روی کره زمین مورد تهدید قرار می دهند.

منجی این قبیل آثار با ترکیبی از دانش و مسائل ماوراءالطبیعه به جنگ بیگانگان می رود و در نبردی سخت و خونین،مهاجمان فضایی را از سر راه بر می دارد.فیلمهایی نظیر:مجموعه ۴ قسمتی «بیگانه»۳۵،«روز استقلال»۳۶،«عنصر پنجم»۳۷ و مجموعه «جنگ ستارگان»۳۸ از جمله این قبیل آثارند.

آخرالزّمان اسطوره ای
«آخرالزّمان اسطوره ای» دستمایه ی گونه ای دیگر از آثار هالیوودی است که طی آن،آنتاگونیست از آن سوی مرز و واقعیت و رؤیا و از دنیای رمزآلود افسانه و اسطوره های کهن سر برمی دارد و به دنیای امروز پا می گذارد و پارادوکس ماهوی آنتاگونیست با دنیای مدرن امروز،شرایط آخرالزّمانی را پدید می آورد.

در این گونه آثار،منجی و یاران او هیچ چاره ای جز سفر به دنیای اسرار آمیز اسطوره و خیال ندارد؛زیرا هیچ سلاح و شیوه مدرنی بر آنتاگونیست ما قبل تاریخی کارگر نیست و صرفاً او را با تمهیدات اسرار آمیزی از جنس خود او می توان از میان برداشت.

سرانجام با کشف یک طلسم یا ابزاری سحرآمیز،قدرت جادویی آنتاگونیست باطل می شود و بحران فرو می نشیند.از مصادیق تصویری این گونه آخرالزّمانی می توان به فیلمهای:«مومیایی»۳۹،«بازگشت مومیایی»۴۰،«عقرب شاه»۴۱ و «ارباب حلقه ها»۴۲ اشاره نمود.

علاوه بر آنچه ذکر شد،در سایر گونه های سینمایی نیز ردپایی از سوژه آخرالزّمان و منجیان آخرالزّمانی می توان مشاهده نمود.به بیان دیگر موضوع آخرالزّمان،امروزه به چاشنی و مکمل برخی از گونه های دیگر سینمایی تبدیل شده که توضیح در این مقوله نیازمند مقاله ی جداگانه ای است.

اهداف پشت پرده غرب
در یک جمع بندی کلی به نظر می رسد که سیاست گذاران امپراطوری تصویری آمریکا و اعضای اتاق فکر هالیوود،با کشف جاذبه ی کم نظیر سوژه ای آخرالزّمانی و بر اساس چند هدف اول،سوء استفاده از احساس نیاز فطری و کنجکاوی طبیعی انسان امروز در خصوص آخرالزّمان در مسیر جلب سرمایه و کسب ثروت بیشتر است.به هر حال سوژه هایی از این دست در زمره پرفروش ترین محصولات سینمایی تاریخ سینما محسوب می شوند و این اقبال بیش از حدّ بینندگان طبعاً از چشمان تیزبین ارباب سینما به دور نمانده است.

هدف دوم،ترویج نگاه آخرالزّمانی مطلوب هالیوود و تعریف مفاهیمی نظیر:منجی،دجّال و علائم پایان دنیا بر اساس آموزه هایی توراتی و انجیلی است.در این گونه آثار موضوعاتی از قبیل:شیطان،ضد مسیح،بهشت۴۳ و دوزخ۴۴ و نبرد نهایی خیر و شر همگی بر مدار توصیفات کتاب مقدّس مطرح می شوند و همین امر به ترویج آموزه های بعضاً تحریف شده کتاب مقدّس منجر می گردد.

هدف سوم،از پرداختن به موضوع آخرالزّمان ترسیم مغرضانه مختصات پیروان شیطان و نسبت دادن شر و پلیدی به بلاد مشرق زمین و کشورهای اسلامی است.در اکثر این آثار،شیطان یا آنتاگونیست ریشه و منشأ شرقی دارد و بعضاً از یک کشور اسلامی بر می خیزد و نیمه غربی عالم را عرصه تاخت و تاز خود و یارانش قرار می دهد.

جالب این که حتی موجودات فضایی چهره های شرقی دارند و گاهی هم با مردم مشرق زمین ارتباط یا نسبتی برقرار کرده اند! طبعاً در این قبیل آثار سینمایی،اتاق فکر هالیوود به صورت نمادین،خطوط اصلی نبرد آینده خود را با دنیای اسلام ترسیم می کند.

هدف چهارم،از تولید این قبیل محصولات تصویری و قریب الوقوع نشان دادن آخرالزّمان،سعی در اخذ بیعت خوف و به بیان دیگر کسب اختیار ویژه،در مدیریت سیاسی،نظامی عالم است.نکته جالب این است که فیلمهای هالیوود با بزرگ نمایی فجایع آخرالزّمانی و توصیف دقیقی ابعاد هراس انگیز آن،بینندگان خود را به گونه ای شرطی و فاقد اختیار می سازند که با تمامی ایده ها و راه حل های سازندگان فیلم در خصوص مقابله با خطرات آخرالزّمانی موافقت نموده و هر عملی را به شرط دفع خطر بودن،تأیید خواهند کرد.

اصولاً با مرور فیلمهای آخرالزّمانیِ سالیانِ اخیرِ هالیوود،به نظر می رسد که این قبیل آثار از حدّ چند محصول سرگرم کننده سینمایی فراتر رفته و به پروتکل نبرد آینده دنیای مدرن غرب با دنیای اسرارآمیز مشرق زمین و فرهنگ غنی اسلامی تبدیل شده اند.

بینندگان میلیونی این قبیل آثار حتی اگر خود از ساکنان نیمه شرقی عالم یا از پیروان آیین اسلام باشند،با مشاهده ی مکرر محصولات تصویری هالیوود،از فرهنگ بومی و قومی خویش دلزده شده و اقتضائات دنیای مدرن را به عنوان تنها راه مقابله با مشکلات و فتنه های آخرالزّمانی به رسمیت خواهند شناخت.

بر اساس این تحلیل هدف غایی سازندگان این قبیل آثار آن است تا افکار عمومی جهان،آمریکا را به عنوان رهبر دنیای جدید و سرسلسله نیروهای خیر عالم قلمداد نموده و در قبال تصمیمات تجاوزگرانه و دیکتاتوری نظامی دولتمردان امروز آمریکا،از خود تساهل و تسامح بیشتری نشان دهند.

طبعاً در نبرد نهایی میان خیر و شر،مختصری خونریزی و خشونت (خصوصاً اگر از جانب سر سلسله نیروهای خیر اعمال شده باشد) قابل اغماض و چشم پوشی خواهند بود! و این همان اختیار تامی است که سینمای هالیوود (به نیابت از دولت آمریکا) تلویحاً درصدد کسب آن است.

کلام آخر آنکه امروز نظام تصویری هالیوود،مشخصاً به عنوان بازوی تصویری سیاستمداران آمریکایی درصدد است تا با مصادره به مطلوب مفاهیم خیر و شر و روایت مغرضانه معجونی از اسطوره و تاریخ،مقدمات رویارویی نهایی غرب را با دنیای اسلام فراهم آورد و در این میان مدیریت فرصت طلبانه ی «احساس قریب الوقوع بودن آخرالزّمان» در عالم و موج سواری سیاسی در اقیانوس فطرت انسانها را وجهه هیمنه خویش قرار داده است.

ولی فارغ از تمام این معادلات شیطانی،گردونه علائم بر مدار رحمانی خویش می گردد و آخرالزّمان حقیقی و منجی آخرالزّمان (نه آن گونه که یاران شیطان می پسندند) در آستانه بروز و ظهورند و پایان این ماجرا را دست اراده الهی رقم خواهد زد.






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


+ 9 = 17