رمضان با قرآن(۳) /سی روز، سی درس/براساس تفسیر نور

تدبرّ در قرآن

شکایت از مهجوریّت قرآن‏

وَقَالَ الرَّسُولُ یَا رَبِ‏ّ إِنَّ قَوْمِى اتَّخَذُواْ هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً

پیامبر (در روز قیامت از روى شکایت) مى‏گوید: پروردگارا! قوم من این قرآن را رها کردند. (فرقان، ۳۰)

«هِجر»، جدایى با عمل، بدن، زبان و قلب را شامل مى‏شود. پس رابطه میان انسان و کتاب آسمانى، باید دائمى و در تمام زمینه‏ها باشد، زیرا کلمه‏ى «هجر» در جایى به کار مى‏رود که میان انسان و آن چیز رابطه باشد. بنابراین، باید تلاشى همه جانبه داشته باشیم تا قرآن را از مهجوریّت در آوریم و آن را در همه‏ى ابعاد زندگى، محور علمى و عملى خود قرار دهیم تا رضایت پیامبر عزیز اسلام را جلب کنیم.

 نخواندن قرآن، ترجیح غیر قرآن بر قرآن، محور قرار ندادن آن، تدبّر نکردن در آن، تعلیم ندادنش به دیگران و عمل نکردن به آن، از مصادیق مهجور کردن قرآن است. حتّى کسى که قرآن را فرا گیرد؛ ولى آن را کنار گذارد و به آن نگاه نکند و تعهّدى نداشته باشد، او نیز قرآن را مهجور کرده است.

این آیه، از گلایه‏ى پیامبر اسلام‏صلى الله علیه وآله سخن مى‏گوید و آن حضرت چون «رحمه للعالمین» است نفرین نمى‏کند. آری در قیامت یکى از شاکیان، پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله است. بنابراین مهجوریّت قرآن و گلایه‏ى پیامبر و مسئولیّت ما قطعى است و تلاوت ظاهرى کافى نیست، بلکه مهجوریّت‏زدایى لازم است.

امام رضا۷ فرمود: دلیل آن که در نماز، قرآن مى‏خوانیم آن است که قرآن از مهجوریّت خارج شود.

در روایات آمده است: هر روز پنجاه آیه از قرآن را بخوانید و هدفتان رسیدن به آخر سوره نباشد، آرام بخوانید و دل خود را با تلاوت قرآن تکان دهید و هرگاه فتنه‏ها همچون شب تاریک به شما هجوم آوردند، به قرآن پناه برید.

در اینجا اقرار بعضى بزرگان درباره‏ى مهجوریّت قرآن را نقل می¬کنم:

 الف) ملاصدرا۱ در مقدّمه تفسیر سوره واقعه مى‏گوید: بسیار به مطالعه کتب حکما پرداختم تا آنجا که گمان کردم کسى هستم؛ ولى همین که کمى بصیرتم باز شد، خودم را از علوم واقعى خالى دیدم. در آخر عمر به فکر رفتم که به سراغ تدبّر در قرآن و روایات محمّد و آل‏محمّدعلیهم السلام بروم. یقین کردم که کارم بى‏اساس بوده است؛ زیرا در طول عمرم به جاى نور در سایه ایستاده بودم. از غصه جانم آتش گرفت و قلبم شعله کشید، تا رحمت الهى دستم را گرفت و مرا با اسرار قرآن آشنا کرد و شروع به تفسیر و تدبّر در قرآن کردم، درِ خانه‏ى وحى را کوبیدم، درها باز شد و پرده‏ها کنار رفت و دیدم فرشتگان به من مى‏گویند: «سلام علیکم طبتم فادخلوها خالدین».

 ب) فیض کاشانى‏۱ مى‏گوید: کتاب‏ها و رساله‏ها نوشتم، تحقیقاتى کردم، ولى در هیچ یک از علوم دوایى براى دردم و آبى براى عطشم نیافتم، بر خود ترسیدم و به سوى خدا فرار و انابه کردم تا خداوند مرا از طریق تعمّق در قرآن و حدیث هدایت کرد.

 ج) امام خمینى۱ در گفتارى از اینکه تمام عمر خود را در راه قرآن صرف نکرده، تأسّف مى‏خورد و به حوزه‏ها و دانشگاه‏ها سفارش مى‏کند که قرآن و ابعاد گوناگون آن را در همه رشته‏ها، مقصد اعلى قرار دهند تا مبادا در آخر عمر برایّام جوانى تأسّف بخورند.

ضرورت تدبّر در قرآن‏

کِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیْکَ مُبَارَکٌ لِّیَدَّبَّرُواْ آیَاتِهِ وَلِیَتَذَکَّرَ أُوْلُواْ الْأَلْبَابِ

(این) کتاب مبارکى است که به سوى تو فرو فرستادیم تا در آیات آن تدبّر کنند و خردمندان پند گیرند. (ص، ۲۹)

سیماى قرآن در این آیه ترسیم شده است:

الف) متن آن نوشته شده است. «کتاب»

ب) از سرچشمه‏ى وحى و علم بى نهایت الهى است. «انزلناه»

ج) گیرنده‏ى آن شخص معصوم است. «الیک»

د) محتوایش پر برکت است. «مبارک»

ه) هدف از نزول، تدبّر در آن است. «لیدّبروا»

و) علم و آگاهى به نکات و معارف آن، مقدّمه‏ى حرکت معنوى و قرب به خداوند است. «لیتذکر»

ز) کسانى این توفیق را خواهند داشت که خردمند باشند.

لذا تدبّر در قرآن از اهمیت بالایى برخوردار است، زیرا: کسى که در آیات قرآن تدبّر نکند سزاوار تحقیر الهى است. «أفلا یتدبّرون القرآن ام على قلوب اقفالها» چنانکه از منظر قرآن عالم ربانى کسى است که سروکارش با تحصیل و تدریس قرآن باشد. «… کونوا ربانیین بما کنتم تعلمون الکتاب و بما کنتم تدرسون»

حضرت على‏علیه السلام درباره بى‏کرانگى مفاهیم قرآن فرموده است: «بَحراً لایُدرک قَعره» قرآن، دریایى است که تهِ آن درک نمى‏شود.

معمولاً در نوع سخنان و نوشته‏هاى افراد بشر در درازمدّت تغییر، تکامل و تضاد پیش مى‏آید. امّا این که قرآن در طول ۲۳ سال نزول، در شرایط گوناگون جنگ و صلح، غربت و شهرت، قوّت و ضعف و در فراز و نشیب‏هاى زمان آن هم از زبان شخصى درس نخوانده، بدون هیچگونه اختلاف و تناقض بیان شده، دلیل آن است که کلام خداوند است، نه آموخته‏اى از بشر. لذا قرآن هشدار می¬دهد:

 أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللهِ لَوَجَدَواْ فِیهِ اخْتِلاَفاً کَثِیراً (نساء، ۸۲)

 چرا در معانى قرآن تدّبر نمى‏کنند؟ در حالى که اگر این قرآن، از طرف غیر خدا بود قطعاً اختلاف‏هاى بسیارى در آن مى‏یافتند.

فرمان تدبّر در قرآن براى همه و در هر عصر ونسلى، رمز آن است که هر اندیشمندى هر زمان، به نکته‏اى خواهد رسید.

با کمى دقت در آیه، مى‏توان نکات زیبایى را استفاده کرد، از جمله:

 ۱٫ اندیشه نکردن در قرآن، مورد توبیخ و سرزنش خداوند است.

۲٫ تدبّر در قرآن داروى شفابخش نفاق است.

۳٫ راه گرایش به اسلام و قرآن، اندیشه و تدبر است نه تقلید.

۴٫ قرآن همه را به تدبّر فراخوانده است و فهم انسان به درک معارف آن مى‏رسد.

۵٫ پندار وجود تضاد و اختلاف در قرآن، نتیجه‏ى نگرش سطحى و عدم تدبّر و دقّت است.

۶٫ یکدستى و عدم اختلاف در آیات نشان آن است که سرچشمه‏ى آن، وجودى تغییر ناپذیر است. زیرا هرچه از طرف خداست حقّ و ثابت و دور از تضاد و پراکندگى و تناقض است.






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


9 + = 12