مرکز مطالعات حوزه پاسخ می‌دهد : چرا جوامع اسلامی در فناوری و اقتصاد پایین‌تر از غرب است؟

 مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات حوزه علمیه قم با طرح این سؤال که چرا اکثر جوامع اسلامی از نظر فن‌آوری و رشد اقتصاد از غرب در سطح پایین‌تری قرار دارد، چرایی آن را تشریح کرده است.
 خبرگزاری حوزه متن سوال و پاسخ این مرکز را منتشر می‌کند.

سؤال: چرا اکثر جوامع اسلامی از نظر فناوری و رشد اقتصادی نسبت به جوامع غربی در سطح پایین‌تری قرار دارند؟

پاسخ : درپاسخ به این سؤال باید توجه داشت که مجموع عوامل مسلمانان از نظر توسعه اقتصادی و رشد صنعتی را مى‌توان به دو دسته درونى و بیرونى تقسیم کرد: مراد از عوامل درونى، عواملى است که از ناحیه مسلمانان صادر شده است و عوامل بیرونى، عواملى هستند که از ناحیه بیگانگان به مسلمانان رسیده است.

عوامل درونی را می توان بدین ترتیب تفصیل داد :

۱٫ عامل تفرقه و تجزیه گرایى

یکى از مهم‌ترین اختلاف‌ها و انحراف‌هایى که در میان مسلمانان پدید آمد، مسئله جانشینى پیامبر اسلام (صلى‌الله‌علیه‌وآله) بود. عده‌اى آن را انتخابى و گروهى انتصابى مى‌دانستند. این اختلاف، (که اولین اختلاف بعد از حیات پیامبر (صلى‌الله‌علیه‌وآله) بود، باعث پیدایش دو گروه شیعه و سنى در میان مسلمانان گشت که منشأ این پیدایش، اختلافات قومى و قبیله‌اى بود.

 ۲٫ ضعف ریشه‌هاى اعتقادى و دین دارى

دومین عامل عقب‌ماندگی مسلمانان، ضعف شناخت اعتقادى آنان بوده است. عقاید، در طول زندگى بشر نقشى بى‌همتا داشته است و در واقع جامعه‌اى که در آن عقاید نباشد، واقعیت ندارد.

آنچه مورد بحث است، بى‌توجهى مسلمانان نسبت به عقاید حقّه اسلامى و در مقابل، توجه دشمنان نسبت به آن است.

استاد شهید مرتضى مطهرى مى‌فرماید:«خیلى روشن است که بعضى از جهان‌بینى‌ها الهام‌بخش سکون، رکود و جمود و بعضى مایه ترقى و رشد هستند». [۲۸]

 ۳٫ ورود فرهنگ بیگانگان

سومین عامل عقب‌ماندگی، ورود اندیشه‌ها و فرهنگ‌هاى بیگانه به اجتماع مسلمانان و تأثیرپذیری شدن آنها از این فرهنگ هاست. صرف ورود اندیشه، از باب آزادى اندیشه و تفکر، هیچ ممانعتى با موازین شرعى و عقلایى ندارد. آنچه در این باب مورد سخن است، جنبه تأثیرى آن بر مسلمانان است. در صدر اسلام، بعد از وفات پیامبر (صلى‌الله‌علیه‌وآله)، مسلمانان پیشرفت‌هاى نظامى وسیعى در مناطق ایران و روم بدست آوردند؛ مثلاً در پایان سال دوازدهم هجرى، جنگ با مشرکان و مخالفان تقریباً تمام شد، لذا ابوبکر لشکر خود را به سمت دره‌ى اردن و فلسطین روانه کرد و در سال هفدهم هجرى، فلسطین را تسخیر نمود. در سال نوزدهم، با فرماندهى عمرو بن عاص مصر فتح شد. این توسعه طلبى، باعث قرابت میان مسیحیان، یهودیان و مشرکان با مسلمانان شد و بدین گونه فرهنگ و عقاید مسیحیان، ادیان و دیگر مذاهب، وارد قلمرو مسلمانان شد. از طرف دیگر اکثر مسلمانان، ضعف اعتقادى قابل توجهى داشتند و در رأس آنان شخصیت علمى و فرهنگى‌اى نبود تا با این گونه شبهات و انحرافات مقابله کند؛ زیرا تنها کسى که توان این مقابله را داشت حضرت على (علیه‌السلام) بود. که او را نیز خانه‌نشین کرده بودند.

آنچه عامل سوم را تقویت مى‌کرد ورود احبار و راهبان مسیحى و یهودى به ظاهر مسلمان شده در جمع مسلمانان بود. کسانى چون کعب الاحبار، تمیم دارى و وهب بن منبّه یمانى با تظاهر، خود را در قلوب مردم جا دادند؛ سپس نزد خلفا قرب و منزلت پیدا کردند، به طورى که عثمان، کعب الاحبار را به عنوان قاضى القضاه مسلمانان نصب کرد.

بسیارى از عقاید انحرافى که در میان مسلمانان پیدا شد، معلول وجود همین احبار و راهبان به ظاهر مسلمان بوده است.

 ۴٫ بى‌اعتنایى به منابع دینى

از دیگر عوامل انحراف مسلمانان، بى‌اعتنایى به منابع دینى است. هر گاه جاى دوستان در محافل خالى شود، بیگانگان و دشمنان جایگزین آنها مى‌شوند. وقتى معارف اصیل دینى در دانشگاه‌ها، صدا و سیما و سایر محافل، جایى نداشته باشد و در معرفى شخصیت‌هاى دینى، چون سلمان، ابوذر و… کوتاهى بشود، مردم افراد ناپاک و بى‌لیاقت را الگو قرار مى‌دهند.

در صدر اسلام سران اسلامى با جلوگیرى از کتابت و تدوین احادیث، به بهانه‌ى توسعه‌ى قرآن، مانع از پخش احادیث و سیره‌ى نبوى مى‌شدند قایل بودند چون سخنان پیامبر (صلى‌الله‌علیه‌وآله) گاهى از روى رضا و گاهى از روى غضب بیان مى‌شود، استناد به کلام نبى (صلى‌الله‌علیه‌وآله) ناتمام است؛ غافل ازاین که پیامبر (صلى‌الله‌علیه‌وآله) نه تنها مانع توسعه‌ى قرآن نمى‌شود، بلکه به تعبیر قرآن، مفسر آن خواهد بود؛ ( وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ) چنان که خداوند سبحان مى‌فرماید: آنچه پیامبر اسلام مى‌گوید وحى است و به هیچ وجه از روى هوى و هوس نیست؛ (وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحى)

۵٫ افراط و تفریط مسلمانان

این عامل از مهم‌ترین عوامل است. در طول تاریخ مسلمانان، گروهى پدید آمدند که با اکتفا به قرآن، از سنت و احادیث پیامبر و ائمه اطهار (علیهم‌السلام) اعراض کردند، و با دلایل بسیار ضعیف، عملکرد غلط خود را توجیه نمودند

گروه دیگرى نیز به تبعیض قرآن پرداخته و بعضى از آیات قرآن را اخذ کرده و بعضى را رها نمودند؛

گروه سومى که گرفتار این عامل شدند، به اخبارگرایان معروف‌اند، این گروه کسانى هستند که با اخذ احادیث و سنت پیامبر و عترت نبى اکرم (صلى‌الله‌علیه‌وآله)، قرآن و عقل را کنار گذاشتند.و قایل‌اند که قرآن براى «من خوطب به» نازل شده است و ما مخاطبان قرآن نیستیم و آن را نمى‌فهمیم، در نتیجه، ظهور قرآن براى غیر معصومین حجیت ندارد.

این عامل ـ یعنى افراط و تفریط، که به صورت انفکاک و جدایى قرآن از قرآن، قرآن از سنت و عترت پیامبر، و سنت و عترت پیامبر از قرآن ظهور یافت ـ مانند سایر عوامل انحراف، اختصاص به زمان‌هاى گذشته ندارد، بلکه اکنون نیز اگر قاریان قرآن به صوت، لحن، تجوید، ترتیل و زیبایى ظاهر قرآن اکتفا کنند و از مفاهیم و معارف آن لذت و بهره‌اى نبرند، و یا طلاب علوم دینى، یک دوره‌ى تفسیر قرآن را فرا نگیرند، آنها نیز گرفتار انفکاک معارف بشرى از معارف الهى شده‌اند. اگر دانشجویان به علوم تجربى، ریاضى و انسانى بپردازند و از معارف الهى بیگانه شوند، گرفتار فرهنگ بیگانگان مى‌گردند. پس باید راه اعتدالى که قرآن به آن اشاره کرده است، [۴۵] را طى نمود و از افراط و تفریط پرهیز کرد.

گروه دیگرى که با عامل افراط و تفریط به انحراف کشیده شدند، جمود گرایانى هستند که با «خشک مقدسى» خود به لفظ و کتابت و جلد قرآن تمسک جسته و به محتواى آن توجهى نکردند.

بهترین نمونه تاریخى جمودگرایى فکرى و عملى، خوارج‌ هستند. آنها از صحابه حضرت على (علیه‌السلام)در جنگ صفین بودند. معاویه وقتى دید حضرت در شرف پیروزى است، با نیرنگ به عمرو بن عاص دستور داد که قرآن‌ها را بر سر نیزه‌ها قرار دهند، تا به اصحاب حضرت، نشان دهند که مسلمان و اهل قرآن‌اند. حضرت على (علیه‌السلام) به حیله و مکر آنها اعتنا نکرد و فرمود: این‌ها بهانه مى‌آورند. ولى عده‌اى از نادانان و مقدس نماها با حضرت مخالفت نموده و گفتند: ما با قرآن نمى‌جنگیم. حضرت به آنها فرمود: من هم با قرآن نمى‌جنگم. از روز اول نیز، دشمن را به قرآن دعوت کرد و فرمود:

وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحى)؛ [۴۶] آگاه باشید که من شما را به کتاب خدا و سنت رسول او و حفظ خون این امت دعوت مى‌کنم.

اما معاویه نه تنها به درخواست امام (علیه‌السلام) توجهى نکرد، بلکه به گرفتن انتقام خون عثمان نیز اصرار ورزید. با ظاهر قرآن، در مقابل لشکر على (علیه‌السلام) حاضر شد و موجب فریب عده‌اى از اصحاب حضرت گردید. امام على (علیه‌السلام)فرمود: معاویه، عمرو بن عاص، ولید بن عتبه بن ابى معیط، حبیب بن مسلمه، ضحاک بن قیس و ابن ابى سرح و… نه یاران دین‌اند نه قرآن؛ من بیشتر از شما آنان را مى‌شناسم، آنها را در کودکى دیده‌ام و با آنها بزرگ شده‌ام، اینان در آن روزها بدترین کودکان و بعدها بدترین مردمان بودند، قرآن را زیر پا نهاده و آن را کنار انداختند. [۴۷]

متأسفانه آنها به سخنان امام (علیه‌السلام) زیاد توجه نکردند و حتى امام (علیه‌السلام) را به پذیرش حکمیت مجبور کرده و ابوموسى اشعرى را به عنوان نماینده‌ى خود در حکمیت برگزیدند؛ در نتیجه، با نیرنگ و فریب عمروعاص، نماینده‌ى لشکر معاویه، ابوموسى اشعرى، حضرت على (علیه‌السلام) را از خلافت عزل کرد و عمر، معاویه را براى خلافت برگزید. [۴۸]خوارج وقتى متوجه مکر و نیرنگ معاویه شدند، در توجیه عمل خود گفتند:

از اوّل حکمیت ما اشتباه بود، حکمیت تنها از آن خداوند است، زیرا: «لا حکم الا لله» و على (علیه‌السلام) با این کارش کافر شده است.

این افراد شورشى نه تنها گرفتار این اندیشه انحرافى شدند، بلکه از على (علیه‌السلام) روى برگردانده، دوستدارانش را به قتل رساندند.

بعد از مدتى، حضرت على (علیه‌السلام) ابن عباس را براى پند دادن، به سمت اصحاب نهروان فرستاد،آنها که حدود دوازده هزار نفر بودند، پیشانی‌هایشان از کثرت عبادت پینه بسته و دست‌هایشان مانند پاهاى شتر سفت شده بود، پیراهن‌هاى کهنه و مندرس به تن داشتند، اما مردمى مصمم و قاطع بودند.

سپس خود حضرت امیر (علیه‌السلام)، به نهروان رفت و با آنها به گفت وگو و نصیحت پرداخت. آنها را از انحرافات اعتقادى و عملى شان آگاه ساخت. ایشان فرمود: [۴۹]

آیه لاحکم الا لله سخن حقى است، اما از آن باطل اراده مى‌کنند، بله قانون‌گذارى از آن خداست، اما این‌ها مى‌گویند غیر از خدا نباید کسى امیر باشد، مردم احتیاج به حاکم دارند، خواه نیکوکار باشد یا بدکار. در پرتو حکومت او مؤمن کار خود را انجام دهد و کافر از زندگى خویش بهره مند گردد و خداوند مدت را به پایان رساند و به وسیله حکومت مالیات جمع شود تا با دشمن پیکار شود. راه‌ها امن مى‌شود، حق ضعیف از قوى گرفته مى‌شود تا نیکوکار آسایش یابد و از شر بدکار آسایش به دست آید.

پس از سخنان حضرت (علیه‌السلام)، عده زیادى به ایشان ملحق شدند، ولى عده‌اى ماندند و جنگ با على (علیه‌السلام) را انتخاب کردند و بعد از جنگى دل‌خراش، اکثر آنها کشته شدند. جمود فکرى و خشک مغزى خوارج، که در عمل آن گونه خدا را عبادت مى‌کردند اما در اندیشه منحرف بودند، و بدین ترتیب بسیارى از مردم را از راه حق منحرف ساختند؛ لذا حضرت، بعد از فراغت از جنگ فرمود: من بودم که چشم فتنه را از سرش در آوردم و غیر از من احدى جرأت این کار را نداشت. [۵۰]

در عصر حاضر نیز، این جمود فکرى و مقدس مآبى، در میان مسلمانان وجود دارد. خطر وجود درویش مسلکان و خانقاه نشینان، کمتر از خطر خوارج نیست؛ زیرا برخى از آنها نه تنها از واقع دین دست کشیدند، بلکه ظواهر و شریعت را، به بهانه رسیدن به طریقت و حقیقت، کنار گذاشتند، بدعت‌هاى غیرمشروع چون رقص و سماع را وارد دین کردند و از سراب افکار قدیم یونانیان مانند عقاید کلبیون و بعضى رواقیین و نیز عقاید رهبانیت مسیح و هندویسم، خود را سیراب کردند. فرقه بابیت که “سید على محمد باب”، مؤسس آن بود و با ادعاى بابیت به ادعاى الوهیت سر درآوردند، نیز معلول همین جمود فکرى و خشک مغزى است.

 ۶٫ دنیا زدگى

یکى از مهم‌ترین و برجسته‌ترین عوامل مؤثر در انحراف و انحطاط مسلمانان، دنیازدگى آنهاست. در مورد معرفى دنیا و مذمت دنیازدگى مطالب فراوانى از پیشوایان دین به ما رسیده است. حضرت على (علیه‌السلام) در کلمات قصار نهج البلاغه دنیا را چنین معرفى مى‌کند: «الدنیا تغر و تضر و تمرّ»؛ دنیا در ابتدا انسان را فریب مى‌دهد، بعد به او ضرر مى‌رساند و سپس او را رها مى‌کند. همان گونه که عده‌اى به دور بچه یتیمى که سرمایه‌اى از پدرش به او رسیده است ـ بچرخند و فریبش بدهند و بعد از ربودن اموالش او را رها کنند، دنیا نیز سرمایه بزرگ ایمانى آدمیان را مى‌رباید و آنان را در گمراهى رها مى‌سازد.

روشن گشت که دنیا در متون دینى ما به شدت مذمت شده است؛ ولى مطلب مهم‌تر آن است که ببینیم دنیا چیست؟ آیا کار و تلاش، چنان که بعضى از متصوفه پنداشته‌اند، دنیا محسوب مى‌شود؟ آیا زهد و اعراض از دنیا، به معناى کناره گیرى از مسئولیت‌هاى اجتماعى و اجتناب از تشکیل خانواده است؟

بى گمان هیچ کدام از تعاریف فوق، دنیاى مذموم را معرفى نمى‌کند. دنیایى که پیشوایان دین از آن نهى مى‌کنند، چیزى جز محبت و دل بستن به غیر خدا نیست؛ چیزى که انسان را از خداوند دور مى‌کند. پس انسانى که در جامعه زندگى مى‌کند، خانواده تشکیل مى‌دهد، مسئولیت مى‌پذیرد، ثروت گرد مى‌آورد، ولى ذره‌اى از محبت خدا اعراض نمى‌کند و روز به روز انس بیشترى به خداى سبحان پیدا مى‌کند، اهل دنیا نیست و، در مقابل، اگر کسى اهل علم و عبادت باشد، اما دلش سرشار از آرزوهاى نفسانى و محبت غیرخدا باشد، بى‌گمان، دنیازده‌اى بیش نیست. بنابراین دنیا یعنى هر چیزى که بازیچه و سرگرم کننده انسان و وسیله‌ى غفلت انسان از خداوند باشد.

 ۷٫ شناخت ناصحیح دین

یکى دیگر از عوامل انحراف و انحطاط مسلمانان، درک نادرست دین‌داران و عالمان دین، از معارف و مفاهیم دینى است. در قلمرو دین، اصطلاحاتى وجود دارد که اندیشمندان اسلامى در تفسیر آن، دچار اختلاف شدند، برخى درک ناقص و نادرست و گروهى درک صحیح و کامل از دین به دست آوردند. بعضى از آن مفاهیم عبارت‌اند از: مفهوم قضا، قدر، شفاعت، تقیه، انتظار فرج، صبر، زهد و حکومت.

اگر آنها مبانى و مقدمات معرفت دینى را به طور صحیح طى مى‌کردند و از پیش فرض‌هاى ذوقى و سلیقه‌اى بهره نمى‌بردند و در تفسیر آنها از اهل ذکر و معصومان در اندیشه، استفاده مى‌کردند، به چنین خطاهاى بزرگى گرفتار نمى‌شدند و از مفاهیم قضا و قدر، جبر و از شفاعت، تقیه و صبر و سستى و کسالت و از زهد، تصوف و از انتظار فرج، نفى حکومت و مبارزه با ظلم را استنباط نمى‌کردند.

 ۸٫ حکومت‌ها و کارگزاران فاسد

یکى دیگر از مهم‌ترین عوامل سقوط و بدبختى مسلمانان، وجود حکومت‌هاى باطل و کارگزاران فاسد و دنیاطلب بوده است. آنان براى تحقق اهداف و آرزوهاى نفسانى شان، مردم را به خود نزدیک کرده و به عیاشى و جمع آورى اموال دنیاگرایى مى‌پرداختند و متأسفانه خود را خلیفه‌ى مسلمانان مى‌نامیدند. آنها مناطقى را که با خون شهیدان به دست آمده بود، به راحتى از دست مى‌دادند، سقوط حکومت مسلمانان در اسپانیا، این سرزمین زیبا و خرم که در قاره اروپا واقع شده، به تصرف مسلمانان درآمد و در پرتو نفوذ اسلام، به تمدن عظیم اسلامى دست یافت.

زمامداران مسیحى در اندلس، براى نابودى مسلمانان، مشروبات الکلى را به طور رایگان، در دسترس جوانان مسلمان، قرار مى‌دادند. در روز چهارم جمادى الثانى سال ۴۸۶ هجرى، «عدى بن عبدالعزیز» مشهور به «نبى ذوالنون» نخست وزیر مسلمانان با مسیحیان، قرار داد محرمانه‌اى بست و قلعه‌هاى والانس را تسلیم آنان نمود و سربازان مسیحى با ورود به شهرهاى اطراف شدیدترین جنایات را مرتکب شدند و حتى نبى ذوالنون را نیز در آتش سوزاندند و به این ترتیب تمام سرزمین اندلس از اختیار مسلمانان خارج گشت و به تصرف مسیحیان درآمد. [۶۳]

 ۹٫ ضعف مراکز دینى

 عامل دیگرى که موجب انحراف مسلمانان گردید، محدود کردن وظایف عالمان دینى به برپاداشتن مراسم احکام عبادى، و بیان احکامى، مانند طهارت و نجاست است. اندیشمندان دینى، باید به تمام ابعاد دین توجه نمایند و اسلام را به تمام و کمال درک نمایند؛ همان گونه که فقه و احکام فقهى جزو دین است، عقاید و اخلاق نیز در قلمرو دین اند.در فقه اهل بیت (علیهما‌السلام) درباره مکتب اقتصادى، سیاسى، مدیریت فقهى و…وجود دارد که فقط محققان اندکى به آن توجه کرده‌اند. آیا احیاى این ارزش‌ها، از وظایف عالمان دین و مراکز دینى نیست و از همه مهم‌تر این که امروز غیر از دیروز است. امروزه صدها مسئله جدید اعتقادى و کلامى مطرح است که بدون کار جدى و تخصصى، امکان مقابله با آن وجود ندارد؛ چنان که مقام معظم رهبرى نیز به این حقایق اشاره‌های واضحى فرمودند.

 ۱۰٫ بى‌توجهى مسلمانان به عوامل انحراف و انحطاط

شاید مهم‌ترین عامل انحراف مسلمانان، بى‌توجهى آنان به عوامل انحراف و انحطاط است؛ چون متاسفانه عامه مسلمانان به کار و کسب و تجارت و تحصیل مشغول‌اند و کم‌تر به دردهاى خود و جامعه‌ى دینی‌شان توجه مى‌کنند. در حالى که پیشوایان معصوم (علیهما‌السلام) ما فرموده‌اند: «من اصبح و لم یهتم بامور المسلمانان فلیس بمسلم». مگر این عزیزان به خاطر همین توجهات و مبارزات به شهادت نرسیدند. البته انقلاب‌های مردمى، در جامعه مسلمانان کم نبوده است، ولى بعد از هر انقلابى، تا مدت‌هاى طولانى، مردم به فکر مسائل شخصى خود هستند و کم‌تر دردهاى اجتماع را درمان یابى مى‌کنند. شایان ذکر است که مردم سلحشور ایران زمین، به علت وجود پر برکت امام راحل و ره نمودهاى مقام معظم رهبرى، بیش از دیگران به درمان دردها پرداختند و بعد از گذشت بیش از ۳ دهه هنوز در صحنه‌هاى سیاسى و اجتماعى حضور چشمگیر و فعال دارند.

  « دیدگاه قرآن کریم »

 از نظر قرآن، موارد ذیل، از عوامل انحراف و انحطاط جوامع به شمار مى‌روند:

۱٫ نزاع و اختلافات نفسانى

 (وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ)؛ [۶۴]با یکدیگر نزاع مکنید که نزاع مایه‌ى سستى و زوال قدرت شماست.

۲٫ ظلم و ستم نمودن

 ( (فَلَوْ لا کانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ أُولُوا بَقِیَّه یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِی الْأَرْضِ إِلاّ قَلِیلاً مِمَّنْ أَنْجَیْنا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذِینَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فِیهِ وَ کانُوا مُجْرِمِینَ)؛ [۶۵] پس چرا نبود از قرن‌هاى پیش از شما بازماندگانى که نهى کنند از فساد در زمین، مگر اندکى از آنها که نجاتشان دادیم و پیروى کردند از ستمگران، آنچه را کامرانى نمودند (از لذت‌هاى دنیا) و مجرم و بزهکار شدند.

۳٫ کفران و انحطاط اخلاقى، که آیات ۳۳ تا ۵۳ بر آن دلالت مى‌کنند.

۴٫ اعراض از فرمان خداوند؛

بنى اسرائیل به علت وجود همین عامل، مسخ گشته و به بوزینه تبدیل شدند. [۶۶]

۵٫ گناه و انحطاط اخلاقى [۶۷].

« دیدگاه‌هاى اندیشمندان اسلامى»

پوشیده نیست که این مسئله هم یک بحث گسترده‌اى است که از زمان‌هاى گذشته، اندیشمندان و متفکران و مصلحان اجتماعى به آن پرداخته‌اند بودند و حتى در رفع و حل آن از جان خود مایه گذاشتند: در ادامه به شاخص‌ها و دیدگاه‌هاى این افکار به اختصار اشاره مى‌کنیم:

الف). دیدگاه امام خمینى (ره)

امام راحل، در سخنان و نوشته‌هاى هدایت گستر خود درباره گرفتارى‌ها و عوامل عقب ماندگى مسلمانان، مطالب آموزنده‌اى ارائه نموده است، از جمله:

۱٫ حکومت‌هاى فاسد حاکم بر جوامع مسلمانان

امام (ره) در توضیح این عامل مى‌فرماید: مشکل مسلمانان، حکومت‌هاى مسلمانان است. این حکومت‌ها هستند که به واسطه روابطشان با قدرت‌های دیگر و سرسپردگى‌شان به آن، مشکلات را براى ما و همه مسلمانان ایجاد کرده‌اند. اگر این مشکل از پیش پاى مسلمانان برداشته شود، آنان به اهداف عالیه خودشان خواهند رسید و راه حّل آن همه به دست ملت‌های مسلمان است. [۶۸]

۲٫ ذلیل شمردن مسلمانان

۳٫ جدایى دین از سیاست

این دو عامل در زمان حضرت امام حسین (علیه‌السلام) هم وجود داشت. حضرت براى اصلاح امت جدش قیام کرد و با منافقانى جنگید که سعى داشتند با تزریق شعارهایى نظیر، جدایى دین از سیاست، مردم را از رسیدن به حقیقت دور کنند. امام راحل در این باره مى‌فرماید:

“تزریق کرده بودند به ملت‌ها، به مسلمانان به دیگر اقشار جمعیت‌هاى دنیا که سیاست کار شماها نیست، بروید سراغ کار خودتان و آن چیزى که مربوط به سیاست است بدهید به دست امپراطورها. همه چیز مسلمانان و مستضعفان را ببرند و ما بنشینیم بگوییم که نباید حکومت باشد، این یک حرف ابلهانه است؛ این‌ها مصیبت‌هایى است که به مسلمانان وارد شده است و سیاست‌هاى خارجى براى چاپیدن این‌ها و براى از بین بردن عزت مسلمانان به آن دامن زدند”. [۶۹]

هم‌چنین مى‌فرماید: “رسول الله پایه سیاست را در دیانت گذاشته است. رسول الله تشکیل حکومت و تشکیل مراکز سیاست داده است”. [۷۰]

۴٫ بى‌توجهى از درک بیان اسلام واقعى

امام (ره) از سال ۱۳۴۲ شمسی و حتى قبل از آن، همیشه در صدد بود با معرفى اصول حقیقى اسلام، چهره‌ى واقعى آن را نمایان کند؛ چه بسا با تفسیر نادرست عناوین مقدس، مسلمانان متدین را به عقب‌ماندگى سیاسى و اجتماعى گرفتار کرده، ارزش‌هاى کثیف را جایگزین ارزش‌هاى اسلامى مى‌کردند؛ به خصوص زنان مسلمان باید هوشیار باشند که استکبار و سیاستمداران بى‌دین، به اسم آزادى و حقوق زن، قصد دارند زنان را اسیر مسائل شیطانى غرب گردانند. مهم‌تر از آن این که چشم‌ها و گوش‌ها و زبان‌هایى که لازم است به بیان و استماع حقایقى دینى بپردازند تا مردم به دام تبهکاران نیفتند، باید کور و کر و لال شوند.

چنان که امام (ره) مى‌فرماید:

ابتلاى اسلام امروز، این است که: گوش‌هایى که باید به مسائل و مشکلات مسلمانان گوش دهند، کر شده‌اند، زبان‌هایى که باید براى مصالح مسلمانان به کار بیفتند، لال شده‌اند و چشم‌هایى که باید مصیبت‌هایى که بر مسلمانان وارد مى‌شود را ملاحظه کنند، کور شده اند؛ ما با این لال‌ها کرها و کورها چه بکنیم. [۷۱]

۵٫ غرب و شرق زدگى و از خودبیگانگى

۶٫ روحیه مصرف‌گرایى

 این دو عامل خطرات فراوانى را براى جامعه‌ى مسلمانان به دنبال داشته است، مثل بى‌ارزش شمردن ارزش‌هاى دینى و ملى، دادن ارزش‌هاى کاذب به فرهنگ بیگانگان و ترویج مصرف کالاهاى وارداتى؛ که موجب عقب ماندن جوامع دینى مى‌گردد. متاسفانه هنوز هم این دو عامل در جوامع دینى آثار منفى خود را بروز می‌دهند و حتى قشر اندیشمند دینى را به خود جلب کرده . جلب می‌نمایند.

امام (ره) در وصیت نامه سیاسی – الهى خود در تبیین این دو عامل مى‌فرماید:

از جمله نقشه‌هاى که تاثیر بزرگى در کشورها و کشور عزیزمان گذاشت و آثار آن تا حد زیادى به جا مانده، کشورهاى استعمارزده از خویش و غرب‌زده و شرق‌زده است؛ به طورى که خود، فرهنگ و قدرت خود را به هیچ گرفتند و غرب و شرق را دو قطب قدرتمند و نژاد برتر، و فرهنگ آنان را والاتر و آن دو قدرت را قبله گاه عالم دانستند، و وابستگى به یکى از دو قطب را از فرایض غیرقابل اجتناب معرفى نمودند و قصه این امر غم انگیز طولانى و ضربه‌هایى که از آنان خورده و اکنون نیز مى‌خوریم، کشنده و کوبنده است و غم انگیزتر این که، آنان ملت‌هاى ستمدیده زیر سلطه را در همه چیز عقب نگهداشتند و کشورهایى مصرفى بار آوردند. به قدرى ما را از پیشرفت‌هاى خود و قدرت‌هاى شیطانیشان ترسانده‌اند که جرأت دست زدن به هیچ ابتکارى را نداریم و همه چیز خود را تسلیم آنان کرده و سرنوشت خود و کشورهاى خود را بدست آنان سپرده و چشم و گوش بسته مطیع فرمان هستیم، و این پوچى و تهى مغزى مصنوعى موجب شده که در هیچ امرى به فکر و دانش خود اتکا نکنیم و کورکورانه از شرق و غرب تقلید نماییم، بلکه اگر فرهنگ، ادب، صنعت و ابتکار داشتیم نویسندگان و گویندگان غرب و شرق‌زده‌ى بى‌فرهنگ آنها را به باد انتقاد و مسخره گرفته و فکر و قدرت بومى ما را سرکوب و مایوس نموده و مى‌نمایند. رسوم و آداب اجنبى را هر چند مبتذل و مفتضح باشد با عمل و گفتار و نوشتار ترویج کرده و با مداحى و ثناجویى، آنها را به خورد ملت‌ها داده و مى‌دهند. فى المثل اگر در کتاب یا نوشته یا گفتارى چند واژه‌ى فرنگى باشد بدون توجه به محتواى آن با اعجاب، پذیرفته و گوینده و نویسنده آن را دانشمند و روشن فکر به حساب مى‌آورند. و از گهواره تا قبر به هر چه بنگریم اگر با واژه‌ى غربى و شرقى اسم گذارى شود مرغوب و مورد توجه و از مظاهر تمدن و پیشرفتگى محسوب و اگر واژه‌هاى بومى و خودى به کار رود مطرود و کهنه و واپس زده خواهد بود… رفتن به انگستان، فرانسه، آمریکا و مسکو، افتخارى پرارزش و رفتن به حج و سایر اماکن متبرکه کهنه پرستى و عقب ماندگى است. بى‌اعتنایى به آنچه مربوط به مذهب و معنویات است از نشانه‌هاى روشن فکرى و تمدن و در مقابل، تعهد به آن امور، نشانه‌ى عقب ماندگى و کهنه پرستى است. اینجانب نمى‌گویم ما خود همه چیز داریم، معلوم است ما را در طول تاریخ نه چندان دور، خصوصا در سده‌هاى اخیر از هر پیشرفتى محروم کردند. دولتمردان خائن و دودمان پهلوى، خصوصاً مراکز تبلیغاتى، دستاوردهاى خودى و نیز خود کوچک دیدن‌ها و ناچیز دیدن‌ها، ما را از هر فعالیتى براى پیشرفت محروم کرد. وارد کردن کالاها از هر قماش و سرگرم کردن بانوان و مردان، خصوصاً طبقه‌ى جوان به اقسام اجناس وارداتى از قبیل ابزار آرایش و تزیینات و تجملات و بازى‌هاى کودکانه و به مسابقه کشاندن خانواده‌ها و مصرفى بار آوردن هرچه بیشتر، که خود داستان‌هاى غم انگیز دارد. [۷۲]

دیدگاه مقام معظم رهبرى، حضرت آیت الله خامنه‌اى (مد ظله العالى)

رهبر معظم انقلاب، در آثار و سخنان اندیشمندانه‌شان، به عوامل انحراف و انحطاط مسلمانان اشاره نموده‌اند که به برخى از آنها اشاره مى‌شود. ایشان مهم‌ترین عامل عقب‌ماندگى را نشناختن انسان و پایمال کردن صفات ویژه‌ى انسان مى‌داند:

وضع زندگى بشر در سایه‌ى تمدن کنونى و در خط سیر فعلى، انسانیت را به فنا و نابودى تهدید مى‌کند؛ یعنى صفات ویژه‌ى انسان را پایمال مى‌سازد و به این دلیل، برپا شدن مجتمع اسلامى ضرورتى است حتمى و اجتناب ناپذیر. [۷۳]

هم چنین به عوامل ذیل اشاره مى‌نمایند:

۱٫ بى‌اطلاعى از حال انسان؛

۲٫ آشفتگى و سردرگمى زندگى انسان ها؛

۳٫ تمدن مادى کنونى؛

۴٫ ملت‌هاى به اوج تمدن رسیده، و ملت‌هایى که بى‌اعتنا به صفات ویژه‌ى انسانى‌اند، کوشیده‌اند روش ماشینى و حیوانى را بر زندگى انسان، تطبیق دهند و نابخردانه، این مایه برترى انسان از حیوان و ماشین را نادیده گرفته اند»؛ [۷۴]

۵٫ نظام سرمایه دارى؛ چنان که مى‌فرمایند:

این جنون نفع پرستى، زاییده‌ى آیین ننگین و ظلمانه ربا خوارى بود که از آغاز با نظام سرمایه دارى در هم آمیخته و آن چنان در آن نظام رخنه کرده بود، که پایه‌ى اقتصاد جدید به شمار مى‌آمد و خود از طرف دیگر همه ارزش‌هاى اخلاقى، انسانى و اجتماعى را مفاهیمى بى‌معنى مى‌گرفت و اجازه نمى‌داد که این مفاهیم در قوانین اقتصادى، کوچک‌ترین دخالتى کرده و آبى بر آتش این جنون عالم سوز بپاشند… انحطاط اخلاقى یکى دیگر از ارمغان‌هاى نظام سرمایه دارى است. [۷۵]

۶٫ برداشت‌هاى نادرست و بدفهمى نسبت به مفاهیم دینى؛ ایشان در درک نادرست جوامع از مفهوم با ارزش صبر چنین مى‌فرمایند: “متاسفانه بلاى تحریف، که بلاى عمومى یا اغلبى واژه‌هاى اسلامى است، این واژه (یعنى واژه‌ى صبر) را نیز، بى‌نصیب نگذارده و… هنگامى که در یک جامعه ستمکش و بى‌اراده و اسیر، عوامل فساد و انحطاط مطرح شود، بزرگ‌ترین وسیله براى ستمگران و مفسدان و بزرگترین عامل و مشوّق عقب ماندگى و انحطاط و فساد خواهد بود.” [۷۶]

 دیدگاه سید جمال الدین اسدآبادى

سید جمال یکى از مصلحان بزرگ اجتماعى بود که تمام عمر خود را صرف ترقى مسلمانان وآگاه ساختن آنان از عقب ماندگى افتادگى کرد. وى عوامل ذیل را دردها ومشکلات جامعه‌ى اسلامى برشمرده است:

۱٫ استبداد حکّام؛

۲٫ جهالت وبى خبرى توده مسلمان و عقب ماندن آنها از کاروان علم و تمدن؛

۳٫ نفوذ عقاید خرافى در اندیشه مسلمانان و دور افتادن آن‌ها از اسلام نخستین؛

۴٫ جدائى و تفرقه میان مسلمانان به عناوین مذهبى و غیر مذهبى؛

۵٫ نفوذ استعمار غربى.

ایشان براى رهایى از این دردها و بدبختى‌ها، از همه امکانات، مسافرت‌ها، تماس‌ها، سخنرانى‌ها، نشر کتاب، مجله، تشکیل حزب و جمعیت، حتى از خدمت در ارتش، بهره جست.

وى راه و چاره را در امور زیر مى‌دانست:

۱٫ مبارزه با خودکامگى مستبدان؛

۲٫ مجهز شدن به علوم و فنون جدید؛

۳٫ بازگشت به اسلام نخستین و کنار گذاشتن خرافه‌ها و پیرایه‌ها و ساز و برگ‌هایى که در طول تاریخ به اسلام نسبت داده اند؛

۴٫ ایمان و اعتقاد به مکتب؛

۵٫ مبارزه با استعمار خارجى، اعم از استعمار سیاسى و فرهنگى؛

۶٫ اتحاد مسلمانان؛

۷٫ دمیدن روح پرخاشگرى و مبارزه و جهاد به کالبد نیمه جان جامعه‌ى اسلامى؛

۸٫ مبارزه با خود باختگى در برابر غرب». [۷۷]

 د) دیدگاه استاد شهید آیت الله مرتضى مطهرى (ره)

استاد مطهرى، احیاگر اندیشه‌ى دینى و مصلح اجتماعى، نیز در این مورد، سخنان زیادی دارد. وى در این باره مى‌گوید: “هر مکتب اجتماعى معمولاً درباره‌ى علل انحراف و انحطاط، هم چنین علل تعالى و ترقى خود اظهار نظر مى‌کند و طرز اظهار نظر یک مکتب درباره‌ى این مطلب، زاییده‌ى این است که با چه دیدى نسبت به ترقى و انحطاط یا انحراف و استقامت یک جامعه مى‌نگرند. مثلا اگر کسى ترقى جامعه را فقط در پیشرفت مسائل اقتصادى و انحراف آن را در گرو شکست مادى و اقتصادى بداند، یک جور ترقى و انحراف را مى‌نگرد، و اگر کسى انحراف و ترقى را در پیشرفت و تکامل مسائل اعتقادى و اخلاقى بداند به گونه‌اى دیگر آن مفاهیم را تفسیر مى‌کند. [۷۹]

وى در ادامه مى‌گوید:

عده‌اى از غربى‌ها به اسلام حمله مى‌کنند و علت انحراف و انحطاط مسلمانان را خود اسلام مى‌دانند، ولى از بحث‌هاى آینده روشن مى‌شود که اسلام هیچگونه مسولیتى در انحراف مسلمانان ندارد، بلکه مسلمانان از تعالیم اجتماعى اسلام منحرف شده و به تبع آن به انحطاط کشیده شدند؛ هم چنان که پیشرفت کشورهاى مسیحى از نظر مادى و اقتصادى بر حقانیت مسیحیت دلالت نمى‌کند.”

ایشان یکى از عوامل انحطاط مسلمانان در عصر حاضر را نابودى و با تحریف معارف دینى دانسته و معتقد است که توحید، نبوت، ولایت و امامت تحریف شده، مفاهیم ارزشى چون صبر، زهد، تقوا، توکل و… مسخ شده و تا وقتى که این مفاهیم، چهره‌ى حقیقى خود را بر روى مسلمانان باز نکنند، آنهاترقى نخواهند کرد.

استاد در مقدمه کتاب انسان و سرنوشت، فهرستى نسبتا مفصل از این بحث را ارائه نموده و مى‌نویسد: “در جواب علل انحراف و انحطاط مسلمانان سه بخش اسلام، مسلمانان و عوامل بیگانه، مورد بررسى قرار گرفته و افکار و معتقداتى چون: اعتقاد به سرنوشت و قضا و قدر، اعتقاد به آخرت و تحقیر زندگى دنیا، شفاعت، تقیه، انتظار فرج و امثال آن مورد اتهام واقع شده اند.”

پاورقی‌ها –

 [۱]. ر.ک: بحوث فى الملل و النحل، ج ۱، ص ۲۱٫

 [۲]. سوره‌ى بقره، آیه‌ى ۲۱۳٫

 [۳]. سوره‌ى آل عمران، آیه‌ى ۱۰۵٫

 [۴]. ر.ک: عبدالکریم سروش، قبض و بسط تئوریک شریعت، چ سوم، ص ۱۶۷، ۲۹۴ و ۲۹۶؛ و «درک عزیزانه دین»، مجله‌ى کیان، سال چهارم، ش ۱۹٫

 [۵]. ر.ک: ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج ۱۱، ص ۳۱۹ ـ ۳۲۲٫

 [۶]. آن نزاع به «یوم بعاث» معروف است.

 [۷]. ر.ک: شرح ابن ابى الحدید، ج ۲، ص ۲۱ به بعد؛ تاریخ طبرى، ج ۲، ص ۴۲۹ به بعد.

 [۸]. ر.ک: صحیح مسلم، ج ۷، ص ۱۳۲؛ صحیح ترمذى، ج ۲، ص ۲۰۸؛ مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۰۹٫

 [۹]. ر.ک: مستدرک حاکم، ج ۱۶، ص ۱ ـ ۹۸٫

 [۱۰]. ر.ک: مقتل مقرم، ص ۲۸٫

 [۱۱]. ر.ک: بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۹۴ ـ ۹۵٫

 [۱۲]. تحف العقول، ص ۱۷۴٫

 [۱۳]. همان، ص ۱۷۳٫

 [۱۴]. بلاغه الحسین، ص ۴۷٫

 [۱۵]. ر.ک: بحار الانوار، ج ۴۴، باب ۳۷، ص ۳۲۹ و ج ۴۵، باب ۳۷، ص ۳٫

 [۱۶]. الاوائل، ج ۲، ص ۱۲۵٫

 [۱۷]. الامامه و السیاسه، ج ۱، ص ۱۶۷٫

 [۱۸]. تاریخ الخلفاء، ص ۹۵٫

 [۱۹]. مغازى واقدى، ج ۳، ص ۹۰۴٫

 [۲۰]. ترجمه‌ى مقتل الحسین، ص ۱۵۴ و ۱۹۰٫

 [۲۱]. الارشاد، ج ۲، ص ۹۳ ـ ۹۵٫

 [۲۲]. همان.

 [۲۳]. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۲۷٫

 [۲۴]. همان، ص ۱۹٫

 [۲۵]. همان، ص ۲۲٫

 [۲۶]. ترجمه‌ى مقتل الحسین، ص ۹۲٫

 [۲۷]. بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۴۰٫

 [۲۸]. ر.ک: نقدى بر مارکسیسم، ص ۵۲٫

 [۲۹]. الملل و النحل، ج ۱، ص ۱۱۷٫

 [۳۰]. اضواء على السنه المحمدیه، ص ۱۳۷٫

 [۳۱]. ر.ک: آلاء الرحمن، ج ۱، ص ۴۶٫

 [۳۲]. براى اطلاع بیشتر ر.ک: بحوث فى الملل و النحل، ج ۱، ص ۷۷ ـ ۱۰۸٫

 [۳۳]. village ponks.

 [۳۴]. براى اطلاع بیش‌تر ر.ک: سید مرتضى عسکرى، یکصد و پنجاه صحابى ساختگى.

 [۳۵]. ر.ک: بحوث فى الملل و النحل، ج ۱، ص؟؟؟.

 [۳۶]. ر.ک: سید جلال الدین آشتیانى، شرح مقدمه قیصرى، ص ۵۴۴٫

 [۳۷]. میرحامد حسین، محقق و دانشمند شیعه، در کتاب عبقات الانوار، این حدیث را از حدود دویست نفر از علماى اهل تسنن نقل کرده است.

 [۳۸]. در جلد چهارم کتاب احقاق الحق، این حدیث متجاوز از ۳۳۵ مورد از محدثین معروف اهل سنت نقل شده است.

 [۳۹]. ر.ک: احمد بن حنبل، مسند، ج ۱، ص ۱۱۱؛ تفسیر طبرى، ج ۱۹، ص ۶۸؛ تفسیر بیضاوى، ج ۴، ص ۹۶؛ تفسیر قرطبى، ج ۱۵، ص ۲۴۷؛ احقاق الحق، ج ۵، ص ۵۶۰٫

 [۴۰]. منتخب الاثر، ص ۱۰۱٫

 [۴۱]. بنا به گفته‌ى میر حامد حسین این حدیث توسط نود نفر از علما و مشاهیر اهل سنت نقل شده است.

 [۴۲]. فضل بن شاذان، الایضاح، ص ۱۱٫

 [۴۳]. همان.

 [۴۴]. همان، ص ۶٫

 [۴۵]. «وَ کَذلقکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّهً وَسَطاً لقتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النّاسق»؛ شما را امت میانه قرار دادم تا گواهان مردم باشید؛ بقره، ۱۴۳٫

 [۴۶]. ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۳، ص ۳۰۹٫

 [۴۷]. ر.ک: فتوح، ج ۳، ص ۳۲۱ ـ ۳۲۲٫

 [۴۸]. ر.ک: طبقات الکبرى، ج ۴، ص ۲۵۶ ـ ۲۵۷٫

 [۴۹]. نهج البلاغه، خطبه‌ى ۴۰٫

 [۵۰]. نهج البلاغه، خطبه‌ى ۹۱٫

 [۵۱]. سوره‌ى توبه، آیه‌ى ۳۸٫

 [۵۲]. سوره‌ى رعد، آیه‌ى ۲۶٫

 [۵۳]. سوره‌ى حدید، آیه‌ى ۲۰٫

 [۵۴]. سوره‌ى لقمان، آیه‌ى ۳۳٫

 [۵۵]. سوره‌ى انعام، آیه‌ى ۳۲٫

 [۵۶]. سوره‌ى عنکبوت، آیه‌ى ۶۴٫

 [۵۷]. سوره‌ى حدید، آیه‌ى ۲۰٫

 [۵۸]. ر.ک: تاریخ طبرى، ج ۳، ص ۴۵۱ ـ ۴۵۲؛ تاریخ سیاسى اسلام، ج ۲، ۴۶۷ ـ ۴۶۸٫

 [۵۹]. ر.ک: شیخ مفید، الارشاد، احوال امام حسین (علیه‌السلام).

 [۶۰]. تلخیص از: عبدالکریم سروش، «درک عزیزانه دین»، مجله‌ى کیان، سال چهارم، ش ۱۹٫

 [۶۱]. براى توضیح بیش‌تر ر.ک: عبدالحسین خسروپناه، رساله‌ى معرفت شناسى.

 [۶۲]. سوره‌ى حدید، آیه‌ى ۲۵٫

 [۶۳]. براى اطلاع بیشتر: ر.ک: گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ص ۷۷۰ و ۸۰۷، و تاریخ دولت اسلامى در اندلس.

 [۶۴]. سوره‌ى انفال، آیه‌ى ۴۶٫

 [۶۵]. سوره‌ى هود، آیه‌ى ۱۱۶٫

 [۶۶]. سوره‌ى بقره، ۶۵، آیه‌ى مائده ۲۱٫

 [۶۷]. اعراف، ۱۰۰

 [۶۸]. صحیفه نور، ج ۱۲، ص ۲۷۸٫

 [۶۹]. همان، ج ۲۰، ص ۱۹۸٫

 [۷۰]. همان، ص ۱۹۱٫

 [۷۱]. همان، ج ۱۶، ص ۱۹۸٫

 [۷۲]. وصیت نامه‌ى سیاسى، الهى.

 [۷۳]. ادعا نامه‌اى علیه تمدن غرب، ص ۲۳٫

 [۷۴] .همان، ص ۲۴ (با تلخیص).

 [۷۵]. ادعا نامه‌اى علیه تمدن غرب، ص ۱۵۹ و ۱۶۱٫

 [۷۶]. گفتارى در باب صبر، ص ۶٫

 [۷۷]. تلخیص از:مرتضى مطهرى، بررسى اجمالى نهضتهاى اسلامى در صد ساله اخیر، ص ۲۰ ـ ۲۹٫

 [۷۸]. این بخش از دیوان اقبال استفاده شده است.

 [۷۹]. ر.ک: ده گفتار، ص ۱۴۴ ـ ۱۵۲٫

 [۸۰]. ر.ک: به مقدمه‌ى انسان و سرنوشت.






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


7 + = 16