ماجرای بوسه عالم الازهر بر دستان روحانی شیعه

  بلاغت، گویایی و فصاحت کم‌نظیرش در همه ادوار زندگی و در همه سخنرانی‌ها و منابرش هم آن چنان که در الازهر رخ داد و تحسین همگان را برانگیخت ودکترطه حسین بر دستان وی بوسه زد سخن گفتن از عالمان دین کاری سخت است. دریای علم و ابعادی وجودی که این بزرگان را در بر گرفته بود، چونان موجاموج زیبایی هاله‌ای از نورانیت، استقامت و رادمردی را حول آنها پدیدار ساخته است که شاید کمتر کسی جرئت نزدیک شدن بدانها را داشته باشد، اما در عین حال آن بزرگی و عظمت در لفافه‌ای از لطف و رأفت و مرحمت پیچیده شده تا ایشان را مردانی مهرآفرین و عشق آیین ساخته که طبیب دوار جامعه اند و جامع لطف و رحمت.

از آن جمله، بی‌تردید آیت الله شیخ عبدالکریم زنجانی است که زندگی پربارش گویا و جویای تمام عظمتی است که مردان خدا با دریدن پرده پندار، رهجوی آن بوده اند و در راه رسیدن به آن دل و جان باخته و دیده و دل داده اند.

این شخصیت بزرگ و عظیم الشأن، انسانی ذوابعاد بود که جلوات شخصیتی، فکری و رفتاری متنوعش در عرصه‌های مختلف، گرچه از او انسانی والا و بلندمرتبه ساخته بود، اما همگی این جلوه‌ها در ذیل اسم اعظم خلوص، صفا و دلدادگی به اسلام معنا می‌یافت.

ایشان در چند عرصه مصداق تام و تمام عالم روحانی و فاضل ربانی بود؛ در علم و معرفت؛ در پشتیبانی حمایت و دستگیری از مردم؛ در وحدت آفرینی و خلوص در اسلام خواهی؛ در مبارزه علیه استکبار جهانی؛ در صفا و خلوص و پاکی معنوی؛

و در تمام عرصه‌هایی که حضور یافت و جلوه‌های بزرگی از عظمت مرجعیت عالمان شیعی را به منصه ظهور رساند.

مرور تاریخ زندگانی و سیره این مرد بزرگ، به خوبی گویا و جویای این حقایق است که آینه‌ای صاف و بی‌غش از حقیقت روحانی بودن در مقابل جسمانی بودن را بر می‌تاباند.

براستی و درستی باید گفت که هر یک از وجوه این عالم روحانی، بازتابنده بخشی از حقایق دین و مناسک آیین بوده و رشحه از رشحات معنویت اصیل اسلامی و شیعی را نمایندگی می‌کند.

بی توجهی این عالم بلند مرتبه نسبت به زخارف دنیوی و زهدی که در پیش گرفته بود، به حدی بود که یکی از ملازمانش از قول ایشان می‌گوید:

«می خواهم به دنیا ثابت کنم یک روحانی می‌آید که با وجود اقتدارش که همه چیز در قبضه‌اش باشد، مع ذالک به دنیا بی‌اعتنا باشد لذا بعد از فوت آن مرحوم فهمیدند که ایشان در بی‌اعتنایی به دنیا زبانزد بوده است.»

و یا بلاغت، گویایی و فصاحت کم‌نظیرش در همه ادوار زندگی و در همه سخنرانی‌ها و منابرش هم آن چنان که در الازهر رخ داد و تحسین همگان را برانگیخت ودکترطه حسین بر دستان وی بوسه زد وگفت:

«کنت اذا سمعت محاضره الامام الزنجانی؛ ظننت آن ابن سینا حّی یخطب؛ زمانی که سخنرانی امام زنجانی را شنیدم، گمان کردم که ابوعلی سینا زنده شده وسخن می‌گوید.»

یا خطابه‌ای که درحضور۴۰ هزار نفر در دمشق در مسجد اموی بیان نمود که اهل این دیار پس از آن می‌گفتند:

«غیر از حضرت زینب خاتون که بر روی این منبرخطبه ایراد کرد و دراثر فشار یزید موفق به اتمام آن نشد، از آن عصر تا کنون کسی جز آیت‌الله زنجانی بر روی این منبر نرفت و در حقیقت خطبه حضرت زینب خاتون را آیت‌الله به پایان رسانید.»

و یا آن همه سفر که برای ایجاد وحدت و پی‌ریزی صفا و مرافقت و دوستی در میان مذاهب مختلف اسلامی به انجام رساند و از مصر، سوریه، لبنان، فلسطین و شرق اردن گرفته تا هندوستان، قفقاز و ایران، جای جای مناطق اسلامی را ره‌ سپرد و با علما و مردم به گفتگو، همنفسی، مراوده و تعامل مصلحانه و وحدت طلبانه پرداخت و هرگز در این راه از پای ننشست.

یکی از این سفرها و سخنرانی‌های ماندگار که شیخ سابق الازهر، شیخ محمّد مصطفی المراغی در۲شعبان ۱۳۵۵ق. با برپایی جشن باشکوهی برای نکوداشت این عالم ربانی برپا داشت در آن مراسم صدها نفر از شخصیت‌های سیاسی و علمی حضور یافتند و از خدمات آیت‌الله زنجانی سپاس‌گزاری کردند. در این جلسه آیت‌الله زنجانی با زبانی فصیح در مورد حقانیت شیعه امامیه سخن گفت و سپس در مورد حوزه علمیه نجف اشرف و دانشگاه الازهر مطالبی را بر زبان راند که گویای حقیقت اندیشه ناب و بیان تابناک این مرد الهی بود:

«نجف اشرف قلب بیدار عالم اسلام ودانشش عالم گیر و چراغ تابناکش ادوار مختلف را فرا گرفته و قرون متمادی است که انوارعلوم و ایمان و پرهیزگاری و سجایای اخلاقی به مشرق و مغرب پخش می‌کند.

به همّت و کوشش علمای آن، روحانیت اسلام در اطراف و اکناف کره زمین انتشاریافته است و جهان اسلام به راه خیر و صلاح هدایت گردیده‌اند، آری، قرون متمادی براین امت گذاشت؛ درحالی که نورهدایت خود را از شموس عالم بشریت، یعنی عامای برجسته نجف اشرف اکتساب می‌کرده‌اند و اعمال خود را با قوانین علوم و معارف الهّیه و فرامین آنها منطبق می‌ساخته و در مشکلات و شداید به آنها پناه می‌بردند.»

*رنجور از اختلافات

یا آن سخنرانی سرشار از عشق، شور و شیدایی که در سال۱۳شوال ۱۳۵۵ق. بعدازاقامه نمازجمعه در جمع بیش از ۴۰ هزارنفر ازمسلمانان دمشق ایراد نمود و در آن به بیان مهم‌ترین دغدغه‌های ایمانی و معضلاتی که جامعه اسلامی را در بر گرفته است پرداخت و همگان را شگفت زده و منقلب نمود:

«آن چه سینه را مالامال اندوه می‌سازد و مرا سخت ناشکیبا کرده چیزی است که می‌بینم امر به معروف و نهی از منکر به جای گره گشایی، مایه ایجاد اختلاف بین مسلمین گردیده… شگفتا! گروه و مجتمعی که پیرامون پرچم اسلام جمع گردیده وسنگ آن را به سینه می‌زنند و افتخارشان پیروی ازاین دین پاک است… شمشیرها به دست گرفته، دندان‌ها به یکدیگر نشان می‌دهند وبه جدّیت درفنا و نابودی برادران اسلامی خویش می‌کوشند وچون بدان نرسند، نوک سرنیزه اتّهام فسق و فجور و تکفیر و ارتداد را به آنها متوّجه می‌سازند؛ شگفت‌تر آن که خانواده‌های اسلامی، بلایی به سر یکدیگر آرند، که دشمنان به یکدیگرنپسندند.

آن چه آشکارا درمیان شیعه وسنّی به چشم می‌خورد، جدایی و اختلاف است که فیما بین آنها وجود دارد و آن زاییده زمانی بس طولانی است. به این دعا که منصوب به امام سجّاد (ع)پیشوای شیعیان و مربوط به اواسط قرن اوّل هجری و روی سخن ودعا بیشتر متوجّه سران اهل تسنّن است، نه شیعه، به نیکوترین وجهی بنگرید، به مضامین عالیه آن ازپیکار با دشمنان و پیروزی بر آنان وتقویت روحیه سربازان دلیر اسلام و وسعت کشور و حفظ وحدود سرزمین‌های اسلامی. پیشوای ما چگونه از حضرت باری می‌خواهد که اجتماع مسلمین فشرده‌تر گردید و پیروزی‌های بزرگ نصیب عموم مسلمین اعم ازشیعه و سنّی گردد. آیا معنی اتّحاد اسلامی واعتلای شخصیت وعظمت مسلمین غیراین است؟ بدانید که دعوت ما برای اتّحاد و یگانگی مسلمین وازبین بردن نفاق و دودستگی و عداوت و اختلاف، امری تازه نیست که ما برای پیشرفت مقاصد شخصی واهداف خویش آن را به شما پیشنهاد می‌کنیم و آن را برای مسلمین اعم از شیعه وسنّی امری ضروری و فوری تشخیص داده ایم؛ بلکه این روشی است که شیعیان برای تشبید مبانی وارکان توحید وعظمت اسلام ازابتدای آن تاکنون به پیروی از امام و پیشوای خود حضرت سجّاد(ع) و… دنبال کرده اند.»

براستی و درستی باید گفت که زندگی سراسر شور و شعور این عالم ربانی، آینه تمام نمایی از خلق و خوی انبیا و اوصیای الهی است که در حد وسع وجودی و فرصت دوران حیات طیبه و زعامت دینی این مرد عالیقدر، امکان ظهور و بروز یافته است.

خیلی مهم است که اندیشه و دغدغه یک عالم دینی آن هم در آن سالهای دور چه بوده است و جد و جهد این روحانی جلیل القدر صرف چه اموری می‌شده است.

این که فکر و ذکر این مرد الهی به وحدت اسلامی، سفر به اقصی نقاط جهان اسلام و رفع آلام و رسیدگی به آمال مسلمین در عرصه های مختلف مادی و معنوی معطوف می‌شده، این که چنین مردی با آن همه تلاش علمی و جهاد عملی، لحظه ای از دردهای مردم فراغت نداشته و با تمام وجود در جهت تسکین دل و روان مسلمین از صمیم وجود سعی وافر می‌نموده و هرگز عافیت طلبی و مصلحت سنجی های حقیر و راحت‌طلبی و کنج عزلت و عافیت گزیدن را در عمر خویش انتخاب نکرده باعث می‌شود تا او را تالی تلو انبیاء و اوصیا بدانیم و کسی که با مرور زندگیش به یاد آن بزرگان و نیکان دوران‌ها می‌افتیم.

آیت الله عبدالکریم زنجانی که درهشتم ماه مبارک رمضان سال ۱۳۰۴ق. در یکی از روستاهای حومه شهرزنجان به دنیا آمد، سرانجام در تاریخ ۱۷ جمادی الثانی سال ۱۳۸۸ق. برابربا ۱۸شهریورماه ۱۳۴۷ش. درشهرمقدّس نجف اشرف دیده ازجهان فرو بست.

آثار و تألیفات این عالم ربانی که در حوزه های مختلف علمی از فلسفه، منطق، کلام و فقه گرفته تا حدیث، رجال، ادیان و مذاهب و… بیشتر به زبان عربی و خطی بوده و هنوز چاپ نشده اند.

آثاری همچون الدروس الفلسفیه، تطور الفلسفه، تعلیقات علی الکفایه، رساله فی معاد الجسمانی، حقایق الاصول و… .

از شاگردان برجسته ایشان می‌توان به آیت الله ابوالقاسم خویی اشاره کرد.و از جمله اساتیدشان نیز می‌توان از آخوند ملا قربان علی مجتهد زنجانی ، میرزا مجید حکمی، میرزا ابراهیم مسگرزنجانی  وسید حسن قنادّی یاد کرد.

درود خدا بر او که یاری محرومان و دفاع از مکتب امامیه، زهد، پارسایی و حضور یک‌پارچه اش در حرم حضرت امیر(ع) در نجف اشرف، هرم اندیشه­اش و زبانزد خاص و عام بود.






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


3 + 9 =