پاسخی به گستاخی مولوی گرگیچ درباره عزاداران اهل سنت


 

 

 

 

 

شما به کدامین منطق، محبت و مودت اهل بیت علیهم السلام که قرآن کریم بارها بر آن تاکید داشته را این چنین به سخره می گیرید و دوستداران حسینیِ سنی مذهب را جاهل، موقعیت طلب و مال اندوز می خوانید؟!


در پی سخنان تفرقه افکن و تحریک آمیز مولوی گرگیچ، امام جمعه اهل سنت آزادشهر گلستان و هتاکی های بی شرمانه وی نسبت به عزاداری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و چاپلوس خواندن عزاداران اهل سنت و افسارگسیخته‌ خواندن شرکت کنندگان سنی مذهب در مراسم های باشکوه سوگواری امام حسین علیه السلام، حجت الاسلام والمسلمین امیری سوادکوهی، از محققین و نویسندگان جوان، در نامه ای خطاب به مولوی گرگیج، وی را به دوری از تفرقه افکنی میان امت اسلام و پرهیز از  ایجاد هرگونه تشنج در مملکت اسلامی دعوت کرد.

حجت الاسلام امیری سوادکوهی در این نامه ضمن تأکید بر ضرورت اتحاد بین شیعه و سنی در زمان حساس کنونی، سخنان این مولوی را تفرقه انگیز و نوعی ترویج تفکرات غلط وهابیت و افراطیون دانست و افزود: «امروز کسی که بخواهد حنجره ی نفاق و تفرقه در میان امت اسلام باشد، یک خائن به تمام معنا است و شما نیز می بایست از برکات وحدت و انسجام عزاداری های محرم و صفر بهره مند شوید و اهل سنت و شیعه را در یک صف واحد در جلسات عزای علت بقای دین یعنی حسین بن علی علیهماالسلام دعوت نمایید.»
این محقق جوان در ادامه افزود: «اگر خون پاک امام حسین علیه السلام نبود، پیروان ادیان توحیدی، تابوت آیین خود اعم از اسلام و مسیحیت و یهودیت را به قبرستان فراموشی تشییع و به خاک می سپردند. از اینرو  پیروان ادیان و مذاهب همواره امام حسین علیه السلام را تقدیس نموده و در عزای مصیبت او داغدار و ملتهبند.»
وی در خاتمه با دعوت از تمامی مولوی ها و جوانان حسینی اهل سنت، تاکید کرد: «بیاییم روزهای باقیمانده به اربعین حسینی را به روزهای وحدت و انسجام اسلامی تبدیل کنید و همراه با پیروان سایر ادیان الهی به اقیانوس بی کران رحمت واسعه حسینی بپیوندیم و با لبیک یا حسین، لبیکی دیگر به آرمان های رسول خدا صلی الله علیه و آله و دستورات خدای متعال بگوییم و وحدت اسلامی خود را با حضور در عزاداری ها و دستجات پیاده ی اربعین حسینی در کربلای معلی و اقصی نقاط جهان به رخ جهانیان بکشانیم.»
متن این نامه بدین شرح می باشد:
بسم الله الرحمن الرحیم
اعظم الله اجورنا و اجورکم بمصابنا بابن بنت رسول الله و ریحانته فی الدنیا و سید شباب اهل الجنه فی الاخره و من زین الله عرشه باسمه: الامام الحسین علیه السلام.
قال الله تعالی: (ومن الناس من یعجبک قوله فی الحیاه الدنیا و یشهد الله على ما فی قلبه وهو ألد الخصام* وإذا قیل له اتق الله أخذته العزه بالإثم فحسبه جهنم ولبئس المهاد).[۱]
جناب آقای مولوی گرگیج ، سلام علیکم!
در ایام حزن و ماتم شهادت مظلومانه ی خامس اصحاب کساء و سوّمین وصی وخلیفه رسول خدا صلی الله علیه و آله، حضرت سیدالشهدا امام حسین علیه السلام قرار داریم. ایام غمباری که عرشیان و فرشیان سیه پوش و عزادار جگرگوشه ی رسول خاتم، سید و سرور جوانان اهل بهشت، دردانه عالم وجود می باشند. همان امام همامی که نه تنها دین مبین اسلام وامدارخون سرخ ایشان است، بلکه تمامی ادیان و مذاهب در بقای خود مدیون فداکاری و جانبازی آن حضرت هستند.همان امام همامی که نام او اینچنین بر ساقه ی عرش الهی نقش گردیده: "حسین چراغ پر فروغ هدایت و کشتی نجات است.”
آری! دین مبین اسلام، محمّدی الوجود و حسینی البقاء است و اگر قیام، از خودگذشتگی و ایثار امام حسین علیه السلام نبود، اسلام و زحمات رسول خدا صلی الله علیه و آله در اسارت گمراهیِ شخصی که به اقرار تاریخ و بزرگان معاصر، خونخوار، مِی گسار و کافر به خدا و رسول یعنی یزید بن معاویه بود،  قرار گرفته و به یغما می رفت. از اینرو مسلمانان شیعه و سنی و حتی مسیحیان و زرتشتیان، به پاس بزرگداشت مقام سیدالشهدا علیه السلام با حضور در محافل عزای آن حضرت، قدرشناسی خود را به آن انسان آزاده ی تاریخ ابراز می نمایند.
جناب آقای مولوی گرگیج!
متأسفانه این روزها که جهان اسلام بیش از پیش نیاز به وحدت و انسجام اسلامی و آرامش و امنیت دارد و می بایست به هر بهانه ای صفوف مسلمانان را مستحکم و وحدت کلمه را ترویج و فرهنگ سازی کرد، حضرتعالی با سخنان تحریک آمیز و عاری از منطق و سرشار از اهانت و توهین، که اعتقادات پوسیده ی وهابیت را در اذهان زنده می کند، به جوانان سنی مذهبِ دوستدار اهل بیت علیهم السلام و عزادارانِ اهل سنت حسینی  که در صفوف بهم فشرده ی اتحاد و انسجام شیعه و سنی گره خورده اند را، اهانت نموده و آنان را چاپلوس و خارج از دین خواندید.
حضرتعالی این سخنان را زمانی بر زبان می رانید که دشمنان اسلام در پی ایجاد حساسیت های مذهبی و نفاق و تفرقه و ایجاد درگیری میان شیعه و سنی بوده و به طور هدفمند در صدد متفرق نمودن مسلمانان و از بین بردن ضروری ترین مسأله ی جهان اسلام یعنی وحدت اسلامی هستند.
حضرتعالی، عزاداران اهل سنت را که محبت اهل بیت علیهم السلام در قلوب آنها موج می زند و از مصیبت عزای سیدالشهدا بر سرو سینه می زنند را افسار گسیخته هایی معرفی نمودید که پیرومذهب و دین خود نیستند و در خطبه نماز جمعه فریاد زدید که آنان را جزو اهل سنت نمی دانید!
شما به کدامین منطق، محبت و مودت اهل بیت علیهم السلام که قرآن کریم بارها بر آن تاکید داشته را این چنین به سخره می گیرید و دوستداران حسینیِ سنی مذهب را جاهل، موقعیت طلب و مال اندوز می خوانید؟!
چرا می خواهید اهل تسنن را به دور از محبت و مودّت اهل بیت علیهم السلام معرفی کنید؟! چرا ادبیاتی که تندروهای وهابی همچون داعش آن را تبلیغ می کنند را از تریبونی که علت تأسیسش وحدت و انسجام اسلامی است، تکرار می کنید ؟!
چرا با این کلمات نسنجیده در پی حساسیت های مذهبی میان عزیزان شیعه و سنی هستید که بخواهید این اتحاد و همزیستی مسالمت آمیز آنان در ایران اسلامی را که به نوعی خار چشم دشمنان اسلام است، به تفرقه و کینه جویی و دشمنی تبدیل کنید؟!
اگر مشکل شما عزاداری در مکتب اهل تسنن است ، می توانید مشروعیت عزاداری در میان اهل تسنن را در کتب معتبر نزد خود از جمله: مسند احمد بن حنبل، جلد ۶ ، صفحه۲۷۴ و مسند أبو یعلى، جلد  ۸، صفحه ۶۳ و تاریخ الطبری ، جلد  ۲، صفحه۴۴۱  و الکامل فی التاریخ لإبن الأثیر، جلد ۲، صفحه۳۲۳ و  سیره ابن کثیر، جلد ۴، صفحه۴۷۷  مراجعه و مشاهده نمایید که عایشه همسر پیامبر ، از عزاداری و بر سر و صورت زدن خود با زنان دیگر در سوگ رسول خاتم سخن می گفت و عزاداری در مکتب اهل سنت چنین مشروعیتش از طرف منابع متعدد اهل تسنن تأیید می شود. (رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قُبِضَ وَهُوَ فِی حِجْرِی، ثُمَّ وَضَعْتُ رَأْسَهُ عَلَى وِسَادَهٍ وَقُمْتُ أَلْتَدِمُ مَعَ النِّسَاءِ وَأَضْرِبُ وَجْهِی ).
آقای گرگیج!
این سخنان حضرتعالی،در واقع آتشی است که بر زبان رانده شده و سبب سلب آرامش و فاصله میان مسلمانان شیعه و سنی می شود و جناب مولوی بداند که در عصر حاضر اگر کسی عَلَمِ نفاق و تفرقه بین شیعه و سنی را بدست بگیرد ، یک خائن ، به معنای واقعی کلمه است.
جناب مولوی!
چرا ارادت قلبی اهل تسنن به امام حسین علیه السلام را جدای از آیین خود می دانید. مگر سنت نبوی به غیر از محبت و مودت خاندان بی رسالت از جمله سید و سالار شهیدان اباعبدالله الحسین علیه السلام است؟!
خورشید درخشان حسین بن علی علیهما السلام که تمامی موجودات عالم، بواسطه او ارتزاق می کنند و برای رسیدن به کمالات الهی، به ریسمان محکم ولایتش چنگ می زنند، نور هدایتش سبب نجات میلیون ها انسان گنهکار و سرگردان بسوی کمالات و معنویات گشته و وجود نازنینش به ادیان الهی هویت و اصالت بخشیده است، چرا که اگر خون پاکش نبود ، پیروان ادیان توحیدی، تابوت آیین خود اعم از اسلام و مسیحیت و یهودیت را به قبرستان فراموشی تشییع و به خاک می سپردند. از اینرو  پیروان ادیان و مذاهب ، خصوصاً جوانان حسینیِ اهل سنت همواره  امام حسین علیه السلام را تقدیس نموده و در عزای مصیبت او داغدار و ملتهبند. چرا که آنها پایداری دین خود را مدیون آن وارث با عظمت آدم و نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و خاتم پیامبران  علیهم السلام می دانند و مجالس مربوط به سیدالشهدا علیه السلام نیز مصداق بارز تکریم شأن و عظمت خدای متعال و تعظیم شعائرالله و مقام و مرتبت یک صد و بیست و چهار هزار پیغمبر الهی است.
جناب مولوی!
اینجانب حقیقتاً متحیرم که چگونه می شود که شما از برکات وحدتبخش عزاداری سیدالشهدا علیه السلام که سبب منسجم شدن امت اسلام و ایجاد روحیه ی استقامت و ایثارگری در آنان می شود غافلید و عزاداران و محبان اهل سنت را چاپلوس و بدعت گذار می خوانید!.
امام حسین علیه السلام که به تعیین خدا و رسول، سوّمین خلیفه بر حقّ مسلمانان بوده و آیه تطهیر در شأنشان، و آیه مودّت در محبتشان، و آیه طاعت در حقّشان نازل شده است را مظلومانه و غریبانه به شهادت رسانیدند و حرمت او را شکستند و اهل بیت طاهرینش که ذریه ی رسول الله صلی الله علیه و آله بودند را به اسارت بردند، بزرگترین وجه مشترک بین شیعه و سنی است که می بایست به جهت ایجاد اتحاد امت اسلام نهادینه شود.
براستی سرمنشأ این افکار از کجا است و چرا برخی از ابراز محبت و مودت اهل سنت به امام حسین علیه السلام ناراحت و ملتهبند؟! براستی منشاء این همه قساوت و جسارت به ساحت مقدس اهل بیت رسول، ظلم و ستم، دین ستیزی و جاهلیت گزینی چیست!؟
حال که سخن از شهادت سیدالشهدا علیه السلام به میان آمد بهتر است سؤال خود را به گونه ی دیگری عرضه بدارم که حقیقتاً دلیل هتک حرمت به ساحت مقدس حسینی و شهادت مظلومانه ی ایشان چه بود؟!
آیا عاملان و مسببان آن از مصادیق آشکار آیات کریمه فوق نیستند که هنگام سخن گفتن تملّق گویی می کردند و بعد از شهادت رسول خدا صلی الله علیه و آله غاصبانه بر امّت اسلام مسلّط شدند و فساد و خون ریزی به راه انداختند و نسل رسول خدا صلی الله علیه و آله را تار و مار کردند و حضرت زهرا سلام الله علیها، تنها یادگار رسول الله را که در حق ایشان فرمودند : خدا به رضای فاطمه راضی شده و به غضب فاطمه غضبناک می شود، همراه با فرزند شش ماهه ی ایشان که رسول خدا او را محسن نام نهادند به شهادت رسانیده و حرمت های الهی را در حق رسول خدا و اهل بیت حضرت شکستند.
براستی چه شد که حرمت ها یکی پس از دیگری شکسته شد و افراد معلوم الحال و  با سابقه زشت و دشمنی با رسول خدا همانند  ابوسفیان و دودمانش از جمله خواهرش ام جمیل که قرآن مجید او را حماله الحطب  نامیده و در شأنش فرمود: (فی جیدها حبل من مسد[۲]) و فرزندش معاویه و دیگر بنی امیه که قرآن مجید آنان را شجره ملعونه معرفی نموده: (والشجره الملعونه فی القرآن)[۳] و در کتابهای  معتبر نزد اهل تسنن از جمله تفسیر طبری جلد ۱۱ صفحه ۳۵۶ و مستدرک حاکم جلد ۴ صفحه ۴۸۰ و غیره نیز بر آن تاکید شده، محراب و منبر رسول خدا صلی الله علیه و آله، جایگاه و جانشینی حضرت را ظالمانه تصرّف و غصب کرده و به خود اجازه هر جسارتی به ساحت مقدس اهل بیت و قربای رسول الله را می دادند؟!
تا آنجا که ابن آکله الاکباد، (فرزند هند جگر خوار که در جنگ احد، کینه و نفرت خود را با به دهان گرفتن جگر جناب حمزه (عموی رسول الله) و تشویق و آزاد نمودن قاتل او به تاریخ اثبات کرد )، فرزند این هند پلید یعنی معاویه بعد از به راه انداختن جنگ جمل و کشته شدن هزاران انسان، جنگ صفین را علیه نفس و جان پیامبر و باب علم نبوی یعنی صدیق اکبر و فاروق اعظم امیرالمؤمنین علی علیه السلام به راه انداخته و سپس بدعت سبّ و لعن حضرت را در بلاد و ممالک اسلامی مرسوم و علنی می کند.
سبّ و لعن شخصی که قرآن مجید او را نفس و جان رسول خدا صلی الله علیه و آله معرفی کرده و حضرت رسول بنا بر روایت کتاب المستدرک على الصحیحین  جلد ۳، صفحه ۱۳۰ در حق او فرموده:
من سبّ علیاً فقد سبّنی و من سبّنی فقد سبّ الله … و بعد از صفین و شهادت مظلومانه وصی رسول الله و خلیفه بر حق امیرمومنان، با سبط اکبر رسول خدا، سید و سالار جوانان اهل بهشت طبق فرمایش رسول الله یعنی حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام  می جنگد و حضرت را وادار به مهادنه می کند، آن هم بر اساس مفاد آتش بسی که معاویه آن را امضاء نموده تا به همه شروط آن وفا کند، ولی معاویه مفاد آتش بس یاد شده را بر منبر مسجد کوفه زیر پای گذارد و آشکارا می گوید: نامه ی آتش بس و شروط آن مُلغی و آن را زیر پا می نهم و اعلان می نمایم  که جنگ من با شما برای این نبود که نماز بخوانید و روزه بگیرید، بلکه برای این بود که بر شما حکومت نموده و فرمانروا باشم، و سپس امام مجتبی علیه السلام را با توطئه ای شیطانی با زهر جفا به شهادت می رساند و وقتی خواستند حضرتش را کنار جدّ خود یعنی رسول خدا صلی الله علیه و آله به خاک بسپارند، به دستور زن شتر سوار جنگ جمل که خود بانی آن جنگ و فتنه بود، از به خاکسپاری بدن مطهر امام مجتبی علیه السلام در کنار قبر جدش رسول الله  ممانعت نمودند و جنازه آن حضرت را تیر باران کرده و دشمنی خود را با رسول خدا و اولاد طاهرینش که قرآن مجید محبت، مودت و اطاعت آنان را واجب نموده به اثبات رسانیدند، سپس یزید فرزند همین معاویه که به هتک حرمت های الهی معروف بود، سبط دیگر رسول الله و گوشواره عرش خدا را مصیبت زده و به عزای سبط رسول خدا می نشاند.
آری! این ایام که این نامه را به رشته تحریر در می آورم ایامی است که جهان مصیبت زده عزای عاشوراییان بوده و در آستانه اربعین حسینی می باشیم که میلیون ها زائر حسینی اعم از شیعه و سنی ، مسیحی و زرتشتی و … در تدارک آنند که با پای پیاده از شهرها و کشورهای جهان بسوی کربلای معلی به راه بیفتند  تا در روز اربعین حسینی، بزرگترین تجمع انسانی در کره زمین را در لبیک به مدد خواهی امام حسین علیه السلام به نمایش بگذارند و اربعین مصیبت حسینی را در کربلای معلی (و البته در سرتا سر جهان) به سوگ بنشینند.
مصیبت تسلط نابخردان و شجره ملعونه ی در قرآن و ظالمان و دنباله روان آنان بعد از رسول خدا از یک طرف و از طرف دیگر مصیبت غربت و مظلومیت فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و مصیبت دردناک طفل شش ماهه ای که از عطش به خود می پیچید و به جای آنکه با جرعه ای از آب سیرابش کنند، تیر سه شعبه ای حواله اش کردند و خواهران او را با تازیانه می زدند و حتی گوشواره از گوششان کشیدند و به غارت بردند تا امام حق را تضعیف نموده و  اسلام حقیقت خود را از دست بدهد … .
حقیقتاً جهان متحیر است که بر یتیمان نواده پیامبرآخرالزمان حضرت حسین بن علی علیهماالسلام چه گذشت که از کربلا  تا شام بر مَرکب های سخت و بی سایبان، گرسنه و تشنه، در سرمای شدید شب ها و گرمای سوزان روزها و در همه حالات نظاره گر سر های بریده پدرانشان بودند، این مصیبت و این بی حرمتی اگر در حق یک فرد معمولی اجرا می شد چقدر جانکاه بود !چه برسد که در حق رسول خدا و اهل بیت حضرت اجرا شده است.
لذا سؤالی که اینجا مطرح می شود آن است که منشاء این همه فجایع که و چه بوده است که کار به آنجا رسید که ظالمان و از خدا بی خبران به خود اجازه دادند چنین بی رحمانه و بدون پروا حرمت اولیای الهی را که علت وجود و سبب خلقت هستند را نادیده گرفته و آشکارا به آنان ظلم کنند؟!
وقتی به معتبرترین کتب نزد شیعه و سنی مراجعه می کنیم، سرمنشاء همه ی اختلافات امت اسلام و تمامی این بی حرمتی ها را محصور به آنان می دانند که پنجشنبه سیاه تاریخ را بوجود آوردند.
پژوهشگران و بزرگان اهل تسنن اگر واقعاً از این اتفاق ناگوار که تاریخ اسلام را لکه دار وسیاه نموده و امت اسلامی را متفرق و به جان هم انداخته مطلع نیستند و این موضوع دردناک را مطالعه نفرمودند و یا از منابع معتبر نزد عامه مطلع نیستند، می توانند این واقعه را در معتبرترین کتاب های نزد خود مطالعه فرمایند تا حق و باطل برآنان آشکار شود.کتاب هایی همانند: صحیح بخاری: جلد ۱ صفحه ۱۲۶و ۱۲۷ حدیث ۱۱۴، صحیح بخاری: جلد ۱ صفحه ۳۶ حدیث ۱۱۴، صحیح بخاری جلد ۴ صفحه ۳۱ حدیث ۳۰۵۳ کتاب الجهاد و السیر، صحیح بخاری  جلد۴ صفحه ۶۶ حدیث ۳۱۶۸، صحیح بخاری جلد ۵  صفحه ۱۳۷ حدیث ۴۴۳۱، صحیح بخاری جلد ۸  صفحه ۶۱ حدیث ۷۳۶۶، تاریخ الطبری جلد ۳ صفحه ۱۹۳، صحیح مسلم جلد ۵ صفحه ۷۵ حدیث ۴۱۲۴، معجم اوسط طبرانی جلد ۵ صفحه ۲۸۸، معجم الزوائد الهیثمی جلد ۹ صفحه ۳۴، کنز العمال متقی هندی جلد ۵ صفحه ۶۴۴، طبقات ابن سعد جلد ۲ صفحه ۲۴۳، مسند احمد جلد ۳ صفحه ۲۴۳، مسند احمد صفحه ۲۹۳، تاریخ کامل ابن اثیر جلد ۲ صفحه ۳۲۰، فتح الباری ابن حجر عسقلانی  جلد ۸ صفحه ۱۰۱، کشف الغمه جلد ۲ صفحه ۴۷  و … .
آری! عاشورا و حرمت شکنی های آن و حرمت شکنی های خاندان وحی و رسالت، و بیت شریف امامت و ولایت، همه و همه منشأش همانجایی است که حرمت رسول خدا صلی الله علیه و آله را از بین بردند، اکابر علمی جهان اسلام،بلکه دانشمندان تاریخ شناس، عاشورا را نتیجه آن بی حرمتی علنی به ساحت مقدس نبوی که قرآن مجید درباره حضرتش می فرماید: (ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی )[۴]و نسبت هذیان دادن به وحی، و زمینه سازی کردن برای سقیفه و مصادره فدک از حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا سلام الله علیها و غصب خلافت از امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام که لباس خلافت و ولایت را خدای متعال به او عنایت نموده و در قرآن مجید فرموده: (انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوه و یؤتون الزکوه و هم راکعون)[۵] که شیعه و سنی اتفاق دارند که منظور قرآن مجید  امیرمؤمنان حضرت علی علیه السلام اند و سپس پایه ریزی همه ی اختلاف ها، فرقه گرایی ها، بی حرمتی ها، ظلم ها، و بی عدالتی ها تا به امروز شدند.
جناب مولوی!
منشاء تمامی مصائب تاریخ را یادآور شدم و حال کمی تامل فرمایید که آیا عزاداری سیدالشهدا علیه السلام سبب خروج اهل سنت از آیینشان می شود یا خیر؟! اگر به سنت نبوی عمل می کنید ، بدانید که رسول خدا صلی الله علیه و آله بارها بر سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام گریستند که در بسیاری از متون شیعه و سنی درج شده است.
این نامه  را غنیمت می شمارم و با کمال ادب و خضوع از حضرتعالی و تمامی مولوی ها و عزیزان اهل سنت ، خصوصاًجوانان حسینی سنی مذهب دعوت می کنم که روزهای باقیمانده به اربعین حسینی را به روزهای وحدت و انسجام اسلامی تبدیل کنند و همراه با پیروان سایر ادیان الهی به اقیانوس بی کران رحمت واسعه حسینی بپیوندند و از آنجایی که اسلام خود را مدیون خون سرخ حسینی می داند ، به پاس ایثار و از خودگذشتگی آن امام همام و بزرگداشت و ارج نهادن به مقام شامخ سبط پیامبر ،همزمان با اربعین حسینی، با حضور وحدت بخش خود در بی نظیرترین همایش سالانه و بزرگترین تجمع بشری در کربلای معلی بار دیگر وحدت و انسجام مسلمین را به رخ جهانیان بکشانیم و آرزوی دیرینه رسول خدا صلی الله علیه و آله را در چنگ زدن به ریسمان محکم الهی محقق سازیم.
در خاتمه خدای متعال را بر این موهبت بزرگ، توفیق هدایت و دعوت به ضروری ترین مسئله جهان اسلام یعنی وحدت اسلامی که فرمان خدا و دستور قرآن و سفارش رسول خدا صلی الله علیه و آله که در حدیث متواتر و غیر قابل انکار نزد همه مسلمین آمده، شکر گذاری نموده و سر تعظیم فرود آورده و آیه کریمه قرآن را به زبان متبرک و تلاوت می کنم: (الحمدلله الذی هدانا لهذا وما کنا لنهتدی لولا ان هدانا الله) صدق الله العلی العظیم، والسلام علی المرسلین، والحمدلله رب العالمین.
امیری سوادکوهی ـ ۲۱ محرم الحرام ۱۴۳۶ هجری قمری
قم المقدسه (عش آل محمّد علیهم السلام)
[۱] بقره ـ ۲۰۴ الی ۲۰۶
[۲]  مسد ـ آیه ۴ و ۵
[۳]  اسرا ـ آیه۶۰
[۴] النجم ۳ و ۴
[۵] ؛ مائده ـ ۵۵





دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


1 + 9 =