نقاط برجسته در واقعه غدیر
مقدمه
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله داستان غدیر را ساده و بیاهمیّت برگزار نکرد؛ بلکه تا آنجا که توان داشت قبل از حادثه غدیر، در حین ایراد خطبه و بعد از آن با دستورات و عنایات الهی رفتارهایی انجام داد که هر یک به حادثه غدیر بها و اهمیّت میداد. کیفیت اعلان رفتن به حجّه الوداع و نامهایی که برای آن انتخاب شد، حضور جمعیّت کثیر، همراه بردن صحابه و سرشناسان آنها، همراه بردن همسران پیامبر، سخنرانیهایی که پیامبر قبل از خطبه غدیر ایراد فرمودند، آیاتی که قبل و بعد از خطبه غدیر نازل شد، نکات مهم در متن خطبه، کیفیّت بیعت گرفتن از مردم، بیعت خواص و … همه از نقطههای برجسته در واقعه غدیر به حساب میآیند؛ منتهی این نقاط برجسته را به دو بخش میتوان تقسیم کرد: محورهایی که توسط شخص پیامبر همراه با دستورات الهی و در زمان حیات شخص پیامبر صلی الله علیه و آله برای غدیر ایجاد شد، و بخش دیگر برجستگیهایی که بعد از رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و در طول تاریخ برای آن ایجاد شده است. آنچه پیش رو دارید، بیان محورهای مربوط به زمان پیامبر صلی الله علیه و آله است.
غدیر خم بسی موجآفرین است
تمام قصّهها را برترین است
درون موج آن امواج بیحد
بشر را راهنمایی بهترین است
الف. اعلان عمومی
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بعد از هجرت به مدینه منوره، سه بار به مکه مشرّف شدهاند: بار اوّل در سال هشتم، پس از صلح حدیبیّه به عنوان انجام «عمره القضا» وارد مکّه شدند؛ ولی هرگز برای حضور در این عمره اعلان عام نداد و جمعیت زیادی هم شرکت نکرد؛ بار دوم در سال نهم هجری به عنوان «فتح مکّه» وارد این شهر شد که مجموع جمعیّت را حدود ۱۰ هزار نفر تشکیل میداد.
و سومین و آخرین بار در سال دهم هجری بود که روز شنبه، پنج یا ششم ذی قعده به عنوان «حجّه الوداع» به طور رسمی اعلان حج عمومی دادند.
این اعلان عام و فراگیر به مردم مدینه، اطراف مدینه، مکه، یمن و اطراف آن گوشزد شد؛ لذا جمعیت زیادی به سوی مکه سرازیر شدند. جمعیتی بین نود هزار تا یکصد و بیست و چهار هزار نفر همراه پیامبر شدند. این در حالی بود که هنگام حرکت حضرت، بیماری آبله و حصبه در مدینه آمده بود و عده زیادی را از رفتن باز داشت، تازه اینها غیر از کسانی بودند که در مکه حضور داشتند و ویا کسانی که همراه امیر مؤمنان علی علیه السلام از یمن آمدند که در حدود دوازده هزار نفر بوده است و یا همراه ابو موسی اشعری آمده بودند.
این واقعه را میتوان در کلام خداوند یافت، آنجا که دستور داد: (وَ أَذِّنْ فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلى کُلِّ ضامِرٍ یَأْتینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمیقٍ)؛ «و مردم را دعوت عمومی به حج کن تا پیاده و سواره بر مرکبهای لاغر از هر راه دوری به سوی تو بیایند».
این حج، به نام «حجه الوداع» (آخرین حجّ پیامبر صلی الله علیه و آله) «حجه البلاغ»، به خاطر نزول آیه تبلیغ، «حجه الکمال» به خاطر نزول آیه (اَکْمَلْتُ لَکُم) و «حجه التمام» به خاطر (اَتْمَمْتُ عَلَیکُم نِعْمَتِی) نامیده شده است که خود این مسئله، به نوعی یک برجستگی برای غدیر به حساب میآید.
ب. کیفیت خروج و همراه بردن خانواده
کیفیّت خروج حضرت از مدینه، موجآفرین بود، گفتار علاّمه امینی در اینباره به این صورت است: «فَخَرَجَ صلّی الله علیه وآله مِنَ المَدِینَهِ مُغْتَسِلاً مُتدهِّناً مُتَرَجِّلاً مُتجَرِّداً فِی ثَوبین صحاریین اِزارٍ و رداءٍ؛ پیامبر صلی الله علیه و آله از مدینه خارج شد در حالی که غسل کرده بود و روغن زده بود، با پای پیاده و بدون لباس، بلکه فقط دو جامهای که نماد سفیدی داشته به عنوان ازار و رداء (یعنی همان لباس احرامی) بر تن کرده بود».
این نشان میدهد که حضرت یا از خود مدینه محرم شده است و یا اگر هم محرم نشده، لباس احرامی را پوشیده و در مسجد شجره نیت احرام کرده است. این حالت در مدینه توجه برانگیز و حرکت آفرین بود؛ از اینرو جمعیّت زیادی همراه شدند.
در کنار این حالت رسول خدا صلی الله علیه و آله مسئله دیگری که قابل توجه بود، حضور تمام بانوان آن حضرت در این سفر بود «وَأَخْرَجَ مَعَهُ نِسَاءَ کُلِّهِنَّ فِی الْهَوْدَاج؛و با رسول خدا صلی الله علیه و آله همه زنانش در هوداج خارج شدند.» و همینطور فرزندان آن حضرت از جمله حضور شخص فاطمه زهراعلیها السلام در این حج و در جریان غدیر.
ج. هجوم مردم به سوی اسلام
مسئله دیگری که در «غدیر» خیزش ایجاد کرد، این بود که بعد از فتح مکه، در اواخر سال نهم و آغاز سال دهم هجری، مردم جزیره العرب؛ از طوائف و قبایل، فوج فوج به اسلام روی آوردند: (وَ رَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فی دینِ اللَّهِ أَفْواجاً)؛ «و مردم را میبینی که گروه گروه وارد دین خدا میشوند».
هجوم این طوائف و قبایل به سوی اسلام، نقش زیادی در حضور جمعیّت بیشتر و حداکثری در حجه الوداع و ایجاد موج در جریان غدیر داشت؛ وگرنه در سال نهم کلّ جمعیتی که در فتح مکّه حضور داشتند فقط ده هزار نفر بود با این که اعلام عمومی برای شرکت در جنگ و فتح مکّه داده شده بود؛ ولی پس از گرایش قبایل به اسلام، یک مرتبه این جمعیّت در سال بعد به ده برابر افزایش مییابد و برجستگی خاصی ایجاد میکند.
د. خطبه در منا
از حرکتهای خیزش برانگیز دیگر غدیر، خطبههایی است که حضرت قبل از خطبه غدیر عنوان فرموده است. یکی از آنها خطبهای است که در منا ایراد شده است.
پیامبر صلی الله علیه و آله در این خطبه، ابتدا به امنیّت اجتماعی مسلمین از نظر جان و مال و آبرو اشاره نمودند و سپس به خونهای به ناحق ریخته و اموال به غارت رفته در دوران جاهلیّت اشاره کردند… آنگاه مردم را از اختلاف و دشمنی بعد از خود برحذر داشتند و به چند مسئله تصریح فرمودند:
یک: نزدیک بودن مرگ حضرت
«فَإِنِّی لَا أَدْرِی لَعَلِّی لَا أَلْقَاکُمْ بَعْدَ عَامِی هَذَا؛ به راستی من نمیدانم، شاید بعد از این سال شما را ملاقات نکنم.»
دو: خبر از ارتداد برخی افراد
«أَلَا وَ إِنَّهُ سَیَرِدُ عَلَیَّ الْحَوْضَ مِنْکُمْ رِجَالٌ فَیُدْفَعُونَ عَنِّی فَأَقُولُ رَبِّ أَصْحَابِی فَیُقَالُ یَا مُحَمَّدُ إِنَّهُمْ أَحْدَثُوا بَعْدَکَ وَ غَیَّرُوا سُنَّتَکَ فَأَقُولُ سُحْقاً سُحْقاً؛ هشیار باشید! به زودی گروهی از مردان شما بر من کنار حوض (کوثر) وارد میشوند، پس از من دور میشوند، لذا میگویم: پروردگارا [اینها] اصحاب من هستند. پس گفته میشود: ای محمد! آنها بعد از [رحلت] تو، بدعتگذاری کردند و سنّتت را تغییر دادند. پس میگویم: دور باد از رحمت خدا، دور باد.»
سه: تذکر مکرر حدیث ثقلین
حضرت بارها حدیث ثقلین را یادآوری کرد، در بخشی از خطبه منا فرمود: «أَلَا وَ إِنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ أَمْرَیْنِ إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّهُ قَدْ نَبَّأَنِیَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ أَنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ أَلَا فَمَنْ اعْتَصَمَ بِهِمَا فَقَدْ نَجَا وَ مَنْ خَالَفَهُمَا فَقَدْ هَلَکَ أَلَا هَلْ بَلَّغْتُ؛توجه کنید دو امر در بین شما باقی میگذارم، اگر به آن دو تمسک کنید هرگز گمراه نمیشوید، کتاب خدا و عترت و اهل بیتم. به راستی خدای ریزبین و آگاه به من خبر داد که آن دو هرگز از هم جدا نمیشوند تا در حوض (کوثر) بر من وارد شوند. بیدار باشید! هر کس به آن دو چنگ زند، نجات یافته و هر کس مخالفت کند، هلاک شده است. آیا من [پیام خداوند را] رساندم؟» همه گفتند: بلی.
هـ . خطبه مسجد خیف
در آخرین روز ایّام تشریق در منا، سوره نصر نازل شد. حضرت ندا داد که مردم برای نماز جماعت در مسجد «خیف» اجتماع کنند. بعد از حمد و ثنای الهی در ابتدای خطبه تأکید فرمودند که گفتههای او را خوببهخاطر بسپارند و حاضران به غائبان برسانند.حضرت فرمود: «نَضَّرَ اللَّهُ اَمْرَ مَنْ سَمِعَ مَقَالَتِی فَوَعَاهَا وَ بَلَّغَهَا مَنْ لَمْ یَسْمَعْهَا فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ غَیْرُ فَقِیهٍ وَ رُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَه؛ خدا نیکو گرداند امر و کار کسی را که سخنان مرا میشنود، سپس آن را حفظ میکند و به کسانی که حضور نداشتند، میرساند. پس چه بسیار کسانی که حامل فقه و آگاهی هستند؛ اما خود غیر دانا هستند و چه بسیار کسانی که حامل فقه و آگاهی هستند به کسانی که از آنها برتر و داناتر است».
پیامبر صلی الله علیه و آله در ادامه خطبه به اخلاص در عمل و دلسوزی برای امام مسلمین و دوری از تفرقه سفارش نمود و اعلام کرد که تمام مسلمانان در برابر حقوق و قوانین الهی یکسان میباشند. آنگاه بار دیگر حدیث ثقلین را یادآوری نمود: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ. قَالُوا: یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الثَّقَلَانِ؟ فَقَالَ: کِتَابُ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلُ بَیْتِی، فَإِنَّهُ قَدْ نَبَّأَنِیَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ أَنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ کَإِصْبَعَیَّ هَاتَیْنِ وَ جَمَعَ بَیْنَ سَبَّابَتَیْهِ وَ لَا أَقُولُ کَهَاتَیْنِ وَ جَمَعَ بَیْنَ سَبَّابَتِهِ وَ الْوُسْطَى فَتَفْضُلُ هَذِهِ عَلَى هَذِهِ؛ ای مردم! بیدار باشید. به راستی من در بین شما دو چیز گرانبها میگذارم. گفتند: یا رسول الله! ثقلین چیست؟ فرمود: کتاب خدا و عترتم؛ اهل بیتم. به راستی [خدای] ریزبین و آگاه به من خبر داده است که آن دو از هم جدا نمیشوند تا در کنار حوض (کوثر) بر من وارد شوند مثل این دو انگشت. آنگاه بین دو انگشت شهادت خود جمع کرد. (و آن دو را کنار هم قرار داد) و نمیگویم، مانند انگشت شهادت و وسط است که یکی بر دیگری برتری دارد».
تکرار حدیث ثقلین واقعاً مؤثر بود؛ شاهدش این است که عدهای بهخوبی مقصود پیامبر صلی الله علیه و آله را از این اقدامات متوجه شدند؛ از اینرو دست به توطئه زدند. در این زمینه میخوانیم: «فَاجْتَمَعَ قَوْمٌ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ قَالُوا: یُرِیدُ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله أَنْ یَجْعَلَ الْإِمَامَهَ فِی أَهْلِ بَیْتِهِ فَخَرَجَ مِنْهُمْ أَرْبَعَهُ نَفَرٍ إِلَى مَکَّهَ وَ دَخَلُوا الْکَعْبَهَ وَ تَعَاهَدُوا وَ تَعَاقَدُوا وَ کَتَبُوا فِیمَا بَیْنَهُمْ کِتَاباً إِنْ أَمَاتَ اللَّهُ مُحَمَّداً أَوْ قَتَلَهُ أَنْ لَا یَرُدُّوا هَذَا الْأَمْرَ فِی أَهْلِ بَیْتِهِ أَبَداً فَأَنْزَلَ اللَّهُتَعَالَی عَلَی نَبِیِّهِ فِی ذَلِکَ (أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ أَمْ یَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلى وَ رُسُلُنا لَدَیْهِمْ یَکْتُبُونَ)؛گروهی از صحابه اجتماع کردند و گفتند: محمد اراده کرده که امامت را در اهل بیت خود قرار دهد. پس چهار نفر از آنها به سمت مکّه رفتند و داخل کعبه رفته و عهد و پیمان بستند و پیماننامهای نوشتند که اگر خدا، پیامبر را از دنیا برد و یا کشته شد، نگذارند به هیچ وجه خلافت به اهل بیت او برگردد. پس خداوند بلندمرتبه در این رابطه این آیه را بر پیامبرش نازل فرمود: «بلکه آنها تصمیم محکم بر توطئه گرفتند ما نیز اراده محکمی [درباره آنها] داریم. آیا آنان میپندارند که ما اسرار نهانی و سخنان درگوشی آنان را نمیشنویم؟ آری، رسولان (و فرشتگان) ما نزد آنها هستند و مینویسند.»
در واقع این افراد تلاشهایی انجام دادند که جلو حرکت عظیم پیامبر صلی الله علیه و آله را بگیرند؛ ولی با عنایت الهی موفق نشدند.
و. خطبه غدیر
خطبه غدیر و انتخاب محل آن و نکاتی که در آن مطرح شد موجهایی در حادثه غدیر ایجاد کرد که به اهمّ آنها اشاره میشود:
۱٫ دستور به توقف در جحفه
پیامبر صلی الله علیه و آله در جحفه، محلّ غدیر خم دستور به توقف داد، به آنهایی که از آنجا گذشته بودند، دستور داد که برگردند و منتظر ماندند تا افرادی که نرسیدهاند، به آنان ملحق شوند. این نشان میدهد که مسئله آن قدر مهم بود که همه افراد باید حضور داشته باشند.
۲٫ اعلام نزدیک بودن رحلت
تذکر این نکته که رحلت آن حضرت نزدیک است و به زودی دعوت حق را لبیک میگوید، این خود نشان از آن دارد که در پی مطرح کردن جانشین خویش میباشد. در متن خطبه غدیر میخوانیم: «وَ إِنِّی أَوْشَکَ أَنْ أُدْعَى فَأُجِیبَ فَمَا أَنْتُمْ قَائِلُونَ قَالُوا نَصَحْتَ؛و بدانید که من نزدیک است که [به سوی حق] دعوت شوم، پس اجابت کنم [و از دنیا بروم]، حال شما چه میگویید؟ گفتند: نصیحت کردی [و خیرخواه بودی]».
این جملات از چند جهت محرّک بود؛ اوّلاً عاطفه دوستداران پیامبر را تحریک میکرد که رحلت آن حضرت نزدیک است و این خود زمینه پذیرش بیشتر سخنان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را فراهم میساخت. ثانیاً مردم را به این پرسش وا میداشت که چرا حضرت خبر نزدیک شدن مرگ خود را به مردم میگوید، حتماً هدف و غرضی دارد. ثالثاً ذهن کنجکاو مردم را به این سو سوق میداد که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله چه کسی باید خلیفه و جانشین او باشد، و خود این حالت توجه مردم را به سوی سخنان حضرت بیشتر جذب میکرد.
۳٫ تذکر مجدد حدیث ثقلین
«أیُّهَا الناس قد خَلَّفْتُ فِیکُمْ مَا اِنْ تَمَسَّکْتُم بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی: کِتَابَ الله وَاَهل بیتی، ألاَ وَ اِنَّ اللَّطِیفَ الْخَبِیرَ أخْبَرَنِی: أنَّهُمَا لَمْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض … اِنَّ اللهَ مسائلکم کَیْفَ فِی کِتَابِهِ وَأهْلَ بَیْتِی؛ ای مردم! بیدار باشید. در بین شما چیزی را جا گذاشتم که اگر به آن تمسک جویید، بعد از من گمراه نمیشوید: کتاب خدا و اهل بیتم. آگاه باشید (خدای) ریزبین و خیلی آگاه به من خبر داده که آن دو از هم جدا نمیشوند تا بر من کنار حوض (کوثر) وارد شوند. به راستی خداوند از شما خواهد پرسید که بعد از من با کتابش و اهل بیتم چگونه رفتار کردید». جالب اینکه در این نقل به جای «ثقلین» «ما» آمده. در واقع قرآن و اهل بیت یک چیز شمرده شدهاند!
۴٫ چه کسانی بر جان مؤمن ولایت دارند؟
نکته دیگری که برجستگی ایجاد کرد، مطرح کردن این پرسش بود که چه کسانی بر جان و مال مؤمنین ولایت دارند؟ خود پرسش و جواب گرفتن از مردم، وجدانها را بیدار میکند، در نتیجه موج ایجاد میکند: «أیُّهَا النَّاسُ مَنْ أوْلَی النَّاسِ بِالْمُؤْمِنِینَ؟ قَالُوا: اللهُ وَرَسُولُهُ أعْلَمُ. قَالَ: أوْلَی النَّاسِ بِالْمُؤْمِنِینَ أهْلُ بَیْتِی، یَقُولُ ذَلِکَ ثَلاَثَ مِرْآت…؛ ای مردم! چه کسانی برترین مردم هستند نسبت به مؤمنین [و بر آنها ولایت دارند]؟ گفتند: خدا و رسول او داناترند. فرمود: برترین مردم نسبت به مؤمنین، اهل بیت من هستند. و این را سه بار فرمود».
این جملات خیلی میتواند تأثیرگذار باشد؛ هم از این جهت که ولایت کلّی اهل بیت را مطرح نموده است و هم از این جهت که سه بار مسئله را تکرار نموده است.
۵٫ آیات مطرح شده در خطبه غدیر
دل را ولا و حبّ علی باصفا کند
هر درد را محبّت مولا دوا کند
آن شاهکار خلقت و فرمانروای عشق
مدحش به آیه آیه قرآن خدا کند
مسئله دیگری که در جریان غدیر، موج ایجاد کرد، آیاتی است که در متن خطبه به کار برده شده است؛ به عنوان نمونه:
۱٫ آیه تبلیغ:(یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاس)؛ «ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً [به مردم] برسان، و اگر این کار را نکنی، رسالت او را انجام ندادهای، خداوند تو را از [خطرات احتمالی] مردم نگاه میدارد».
۲٫ آیه ولایت:(إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ)؛ «سرپرست و ولیّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آوردهاند، همانها که نماز را برپا میدارند، و در حال رکوع زکات میدهند».
مرتضی را دان ولیّ اهل ایمان تا ابد
چون ز دیوان ابد دارد مثال «انّما»
۳٫ رسول خدا صلی الله علیه و آلهفرمود: ای مردم! قرآن بیان میکند که امامان بعد از او (علی علیه السلام) فرزندان او هستند و من نیز به شما اعلام کردم که آنان از [نسل] من و او هستند. آنجا که خداوند عزیز و جلیل میفرماید: (کَلِمَهً باقِیَهً فی عَقِبِه)؛ «کلمه پاینده در نسل او».
۴٫ آیه بیعت:(إِنَّ الَّذینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدیهِمْ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلى نَفْسِهِ)؛ «کسانی که با تو بیعت میکنند [در حقیقت] تنها با خدا بیعت مینمایند و دست خدا بالای دست آنهاست، پس هر کس پیمانشکنی کند، تنها بر زیان خود پیمان شکسته است.»
و همینطور آیات اکمال، افشای منافقین و در پایان اشاره فرمود که آیات بیشماری درباره علی علیه السلام در قرآن نازل شده است، آنجا که فرمود: «و آیه خشنودی [پروردگار] جز درباره او نازل نشده است. و مخاطبه خداوند با مؤمنان آغازش با او (علی علیه السلام) است. آیه مدحی در قرآن نازل نشده است مگر او داخل آن است و در «هل اتی» بهشت را برای او شهادت داده است و سوره «هل اتی» درباره غیر او [و اهل بیتش] نازل نشده است و جز او به وسیله آن مدح نشده است».
۵٫ مطرح نمودن امامت امامان و حضرت مهدی علیه السلام
نکته دیگری که موجآفرین بود، مطرح نمودن امامت تمامی امامان دوازدهگانه در خطبه غدیر است، برخلاف آنچه که در اذهان عمومی جا گرفته است، حضرت بر امامت تمامی امامان در بیش از شش مورد تصریح نموده است. از جمله فرمود: «ثُمَّ مِنْ بَعْدِی عَلِیٌّ وَلِیُّکُمْ وَ إِمَامُکُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ رَبِّکُمْ ثُمَّ الْإِمَامَهُ فِی ذُرِّیَّتِی مِنْ وُلْدِهِ إِلَى یَوْمِ تَلْقَوْنَ اللَّهَ عَزَّ اسْمُهُ وَ رَسُولُه؛ سپس بعد از من، علی علیه السلام ولیّ و امام شما به فرمان خداست. سپس امامت در نسل من از فرزندان علی علیه السلام تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات کنید، میباشد».
و همینطور امامت حضرت مهدی علیه السلام و دستآوردهای حکومت او که در خطبه غدیر مطرح کرده است؛ مثل: «مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنِّی نَبِیٌّ وَ عَلِیٌّ وَصِیِّی أَلَا إِنَّ خَاتَمَ الْأَئِمَّهِ مِنَّا الْقَائِمُ الْمَهْدِی؛ ای مردم! به راستی من نبی، و علی وصیّ من است. بدانید که آخرین امامان از ما، مهدی قائم است…».
۶٫ تأکید و تجسّمی نمودن حادثه
امر دیگری که برجستگی آفرید، تأکید و تکرار ولایت علی علیه السلام بود. علاّمه امینی در بخش دیگر از خطبه غدیر به نقل از اهل سنّت نقل میکند که «پیامبر فرمود: «إِنَّ اللَّهَ مَوْلَایَ وَ أَنَا مَوْلَى الْمُؤْمِنِینَ وَ أَنَا أَوْلَى بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَمَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌّ مَوْلَاه؛یَقُولُهَا ثَلاَثَ مَرَّاتِ وَفِِی لَفْظِ اَحْمَد اِمَامِ الْحَنَابِلَه: أرْبَعَ مَرَّات؛ به راستی خدا، مولای من است و من، مولا و سرپرست مؤمنان هستم، و بر آنها از خودشان اولی میباشم. پس هر کس من مولا و سرپرست او بودهام، علی مولا و سرپرست اوست». پیامبر صلی الله علیه و آله این جمله را سه بار و بنا بر قول احمد، امام حنابله چهار بار تکرار نمود.
علاوه بر تکرار، مسئله را نمایشی و تجسّمی اجرا کرد، به این صورت که دست علی علیه السلام را بالا برد به گونهای که زیر بغل هر دو نفر پیدا شد. و اشاره کرد که این علی را میگویم، حضرت اگر تجسم نمیکرد، امکان داشت که علی نامی را پیدا کنند و بگویند که شاید منظور پیامبر صلی الله علیه و آله این علی بوده است.
راستی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در بحث ولایت و امامت، سنگ تمام گذاشت و با روشهای گوناگون مسئله را تبیین نمود. حتی اهل بیت) را در جریان نزول آیه تطهیر و حدیث کساء زیر عبا قرار داد، و فرمود: اینها اهل بیت من هستند، تا عدهای نیایند و بگویند که همسران پیامبر نیز داخل اهل بیت میباشند [چنانکه گفتند]. در اینجا نیز دست علی را بالا برد تا بر همه روشن شود که مقصود، علی بن ابی طالب است».
۷٫ تأکید بر اعلان به دیگران
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در طول عمر مبارکش دهها خطبه ایراد نموده است که در هیچ یک از آنها جز آنچه مربوط به ولایت و امامت میشود، تأکید نکرده است که حاضران به غائبان برسانند و نسل امروز به نسل فردا.
در روایت و نقل اهل سنّت، این جمله آمده است: «أَلَا فَلْیُبَلِّغِ الشَّاهِدُ الْغَائِب؛ توجه کنید باید که حاضران به غائبان [داستان غدیر را] برسانند»؛ ولی در نقلهایی که از طرق شیعه آمده، با تأکید و وضوح بیشتر بیان شده است. در بخشی از خطبه غدیر میخوانیم:
«مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنِّی أَدَعُهَا إِمَامَهً وَ وِرَاثَهً فِی عَقِبِی إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ وَ قَدْ بَلَّغْتُ مَا أُمِرْتُ بِتَبْلِیغِهِ حُجَّهً عَلَى کُلِّ حَاضِرٍ وَ غَائِبٍ وَ عَلَى کُلِّ أَحَدٍ مِمَّنْ شَهِدَ أَوْ لَمْ یَشْهَدْ وُلِدَ أَوْ لَمْ یُولَدْ فَلْیُبَلِّغِ الْحَاضِرُ الْغَائِبَ وَ الْوَالِدُ الْوَلَدَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ؛ ای مردم! خلافت را به عنوان امامت و وراثت در نسل خود تا روز قیامت به ودیعه میسپارم، و من ابلاغ کردم آنچه مأمور به ابلاغش بودم تا حجّت باشد بر هر حاضر و غائب و بر همه کسانی که حضور دارند یا ندارند، به دنیا آمدهاند یا نیامدهاند. پس حاضران، به غائبان و پدران، به فرزندان تا روز قیامت برسانند.»
پیامبر صلی الله علیه و آله به این هم اکتفا نکرد، بلکه از آنان تعهد گرفت که جریان غدیر را به نسلهای آینده برسانند:
«فَقُولُوا بِأَجْمَعِکُمْ… نَحْنُ نُؤَدِّی ذَلِکَ عَنْکَ الدَّانِیَ وَ الْقَاصِیَ مِنْ أَوْلَادِنَا وَ أَهَالِینَا نُشْهِدُ اللَّهَ بِذَالِکَ وَ کَفَى بِاللَّهِ شَهِیداً وَ أَنْتَ عَلَیْنَا بِهِ شَهِیدٌ؛ سپس همگی بگویید … [ای رسول خدا، این مطالب خطبه غدیر را] از طرف تو به نزدیک و دور از فرزندانمان و فامیلهایمان میرسانیم، و خدا را بر آن شاهد میگیریم. خداوند در شاهد بودن کفایت میکند و تو نیز بر این اقرار، شاهد هستی».
۸٫ تاجگذاری با عمامه «سحاب»
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در جریان غدیر خم، عمّامه خود «سحاب» را به عنوان تاج افتخار بر سر امام علی علیه السلام، نهاد. محمد جوینی از امام باقر علیه السلام در این زمینه چنین نقل کرده است:
«اِنَّ رسُول اللَّه عَمَّ عَلِىَّ بْنَ اَبِى طَالِب صَلَوَاتُ الله عَلَیْه وَالِهِ عَمَامَتُهُ السَّحَابَ فَأَرْخَاهَا مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ؛ پیامبر صلی الله علیه و آله[در مراسم غدیر خم] عمامه خود «سحاب» را بر سر علی بن ابی طالب علیه السلام قرار داد و انتهای عمّامه را بر دوش آن حضرت آویزان نمود» و فرمود: «الْعَمَائِمُ تیجَانُ الْعَرَبِ؛ عمامهها تاجهای عرب است».
و خود امام علی علیه السلام گزارش داده است که:
«عَمَّمَنِی رَسُولُ اللهِ یَوْمَ غَدِیرِ خُمِّ بِعَمَامَهٍ فَدَلَ نِمْرَقَهَا عَلَی مِنْکَبِی وَقَالَ اِنَّ اللهَ اَیَّدنِی یَوْمَ بَدْرٍ وَحُنَیْنٍ بِمَلَائِکَهٍ مُتَعَمِّمِینَ بِهَذِهِ الْعِمَامَهِ؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر خم عمامهای بر سرم بست و یک طرفش را بر دوشم رها کرد، و فرمود: خداوند در روز بدر و حنین مرا به وسیله ملائکهای که چنین عمّامهای بر سر داشتند، یاری نمود».
عمّامه گذاردن از این جهت مؤثر است که اوّلاً در مردم شوق و شادی ایجاد میکند و ثانیاً نشانه رسیدن به مقامی است همچون امامت و وصایت.
۹٫ تأکید بر بیعت گرفتن رسمی
حضرت در متن خطبه غدیر، بر بیعتگیری و بیعت کردن مردم پای فشرد، که این نکته نیز موجآفرین است؛ چون میفهماند که بحث امامت و پیشوایی مطرح است نه فقط دوستی و محبت؛ لذا فرمود: «ای مردم! من برایتان بیان کردم و به شما فهمانیدم، و این علی است که بعد ازمن به شما میفهماند. بدانید که من بعد از پایان خطابهام، شما را به دست دادن با خودم به عنوان بیعت با او و اقرار به او، و بعد از من به دست دادن با خود او فرا میخوانم. بدانید که من با خدا بیعت کردهام و علی با من بیعت کرده است، و من از جانب خداوند برای او از شما بیعت میگیرم… .
ای مردم! شما بیش از آن هستید که با یک دست و در یک زمان با من دست دهید و پروردگارم مرا مأمور کرده است که درباره آنچه برای علی امیر المؤمنین علیه السلام و امامانی که بعد از او میآیند و از نسل من و اویند، منعقد نمودم، از زبان شما اقرار بگیرم…» آنگاه فرمود:
«مَعَاشِرَ النَّاسِ فَبَایِعُوا اللهَ وَبَایِعُونِی عَلِیّاً اَمِیرَ الْمُؤمِنِینَ وَالْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ وَالْاَئِمَّهَ کَلِمَهً بَاقِیَهً؛ ای مردم! با خدا بیعت کنید و با من بیعت نمایید و با علی امیرمؤمنان علیه السلام و حسن و حسین و امامان از ایشان به عنوان کلمه باقیه، بیعت کنید».
و نیز فرمود: «هر کس بیعت را بشکند، به ضرر خویش شکسته است، و هر کس به آنچه با خدا پیمان بسته وفا کند، خداوند به او اجر بزرگی عنایت میفرماید…».
موجهایی که خداوند ایجاد کرد
خداوند متعال علاوه بر دستوراتی که به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله داده بود، آیاتی را نیز مستقیماً نازل نمود که هر یک برای حادثه غدیر موجآفرین بود.
۱٫ نزول سوره نصر در منا
علامه مجلسی نقل کرده است که در روزهای آخر ایّام تشریق، سوره نصر (اِذَا جَاءَ نَصْرُ اللهِ وَالْفَتْح…)؛ بر پیامبر نازل شد که هم رویآوردن مردم به اسلام را و هم به نحوی نزدیک بودن رحلت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را گوشزد میکند.
۲٫ نزول آیه تبلیغ
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «ای مردم! من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل کرده، کوتاهی نکردهام. جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شده و از طرف خداوند سلام رسانده… و مرا مأمور نموده که آنچه وحی شده است، بیان کنم. خداوند چنین وحی کرده است: «ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت نازل شده، ابلاغ کن و اگر انجام ندهی، رسالت او را نرساندهای و خداوند تو را از مردم حفظ میکند».
علاّمه امینی از سی منبع اهل سنّت نقل نموده است که این آیه در روز ۱۸ ذی حجّه بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل شده است.
نزول این آیه از چند جهت موجزا بود:
یک. نزول مکرّر آن بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله؛
دو. تهدید شدید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که اگر مسئله مورد نظر را ابلاغ نکند، در واقع رسالت الهی را انجام نداده و زحمات ۲۳ ساله او هدر رفته است؛
سه. خبر از اینکه اعلام این امر مخالفان سرسختی دارد؛ ولی خداوند، پیامبر را از توطئه دشمنان محافظت میکند.
۳٫ نزول آیه اکمال دین و اتمام نعمت.
۴٫ نزول آیه (سأل سائل).
پی نوشت:
الغدیر، علاّمه امینی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ج ۱، ص ۹، به نقل از: الطبقات الکبری لابن سعد، ج ۳، ص ۲۲۵، امتاع المقریزی، ص ۵۱۰؛ ارشاد الساری، ج ۶، ص۴۲۹٫
الغدیر، ص ۹، به نقل از: السیره الحلبیه، ج ۳، ص ۲۸۳؛ سیره احمد زینی دحلان، ج ۳، ص ۳، تاریخ الخلفاء، ابن جوزی، ج ۴، تذکره الخواص الامه، ص ۸؛ دایره المعارف فرید وجدی، ج ۳، ص ۵۴۲٫
حج/۲۷٫
الغدیر، ص ۹٫
همان، ص ۹٫
همان.
در ذیل داستان حارث فهری، به حضور فعّال فاطمه زهراعلیها السلام در حادثه غدیر اشاره میشود.
نصر/۲٫
از جمله قبایل و کسانی که مسلمان شدند، عبارت بودند از:۱٫ قبیله بنی عبد قیس؛۲٫ بنو حنیفه؛۳٫ بنو طی، از جمله رئیس آنها به نام «زید الخیل» که وقتی نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمد تا مسلمان شود؛ حضرت فرمود: هیچ مردی از عرب برای من توصیف نشد جز آنکه وقتی او را دیدم، کمتر از آن بود که برایم توصیف شده بود جز زید الخیل که او را همچنانکه گفته بودند و یا بهتر از آن یافتم؛ لذا حضرت اسم او را «زید الخیر» گذاشت؛۴٫ بنو کنده که همراه آنها اشعث بن قیس بود؛۵٫ شاهان حمیر (حرث بن عبد، نعمان و معافر و…)؛۶٫ طائفه همدان، از جمله مالک بن نحط که شاعر بود؛۷٫ طائفه بنی نجیب، که بخشی از قبیله کَنده بود؛۸٫ بنی سعد بن هزیم از قبیله قضاعه، که از جمله آنها نعمان بود؛۹٫ طائفه بنی فزاره؛۱۰٫ طائفه بنی اسد و همینطور، طائفه بنی عزره، بنی بلی، بنی مرّه، بنی خولان۱ و … .۱٫ دائره معارف القرن العشرین، محمد فرید وجدی، ج ۳، ص ۵۴۵ و ۵۴۶، بیروت، دارالمعرفه، چ ۳٫
بحار الانوار، محمدباقر مجلسی، بیروت، دار احیاء التراث، ج ۳۷، ص۱۱۳، ح ۶٫
همان، ص ۱۱۴، ادامه حدیث ۶ و ر. ک: منابع روایی و تاریخی اهل سنّت.
بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۱۴٫
بحار الأنوار، ج ۲۷، ص ۶۸، باب ۳٫
همان، ج ۳۷، ص ۱۱۴٫
بحارالأنوار، ج ۳۷، ص ۱۱۳، باب ۵۲؛ زخرف/۷۹ و ۸۰٫
این افراد همان اصحاب «صحیفه ملعونه» هستند که در قسمتی از مقاله واقعه غدیر مجلّه مبلّغان، شماره ۵۰، به آن پرداخته شده است.
الغدیر، ج ۱، ص ۳۳، به نقل از مطالب السؤل، ابن طلحه شافی، ص ۱۶ و مجمع الزوائد، ابوبکر هیثمی، ج ۹، ص ۱۰۴٫
همان، به نقل از الریاض النضره، محب الدین طبری، ج ۲، ص ۱۶۹، تلخیص ذهبی، ج ۳، ص۵۳۳؛ میزان الاعتدال، ج ۳، ص ۲۲۴ و … .
همان، به نقل از منابعی چون: الریاض النضره، ج ۲، ص ۶۹؛ تلخیص، ذهبی، ج ۳، ص ۵۳۳٫
قابل ذکر است که آیات مطرح شده براساس نقل شیعیان است؛ ولی در نقل اهل سنّت، این آیات نیامده است. با اینکه در تاریخ دمشق، ج ۲، ص ۴۱، ح ۵۴۱؛ کنز العمّال هندی، ج ۱، ص ۱۸۸، ح ۹۵۸ و البدایه والنهایه، ج ۷، ص ۳۶۲ و … تعبیر خطبه شده است؛ ولی کلّ آن بیش از یک صفحه و نیم که در الغدیر، ج ۱، ص ۱۰ ـ ۱۱ آمده، نیست؛ ولی در منابع شیعه خطبه مفصّل است.
مائده/ ۶۷٫
ر. ک: بحار، ج ۳۷، ص ۲۰۶٫
مائده/ ۵۵٫
بحار، ج ۳۷، ص ۲۰۶٫
زخرف/ ۲۸؛ بحار، ج ۳۷، ص ۲۱۵٫
فتح/ ۱۰؛ بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۲۶ و ص۱۶۶؛ الغدیر، همان، ج ۱، ص ۵۸٫
نور/ ۱۵، برای اطلاع بیشتر، ر. ک: پاسدار اسلام، ش ۲۸۹، ص ۲۰، مقاله «خطبه غدیر و آیات مطرح شده در آن»، از نگارنده.
بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۲۱۵٫
مقاله تحت عنوان «حدیث غدیر، امامت علی علیه السلام و معصومین» در مجلّه شماره ۶۲ به چاپ رسیده است.
بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۲۰۷ و ۲۰۸؛ عوالم العلوم، شیخ عبد الله بحرانی، ج ۱۵، ص ۳۷۵ و ۳۷۶٫
بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۲۱۲؛ در مجلّه شماره ۹۸، مقاله «مهدی در آیینه خطبه غدیر»، از نگارنده.
الغدیر، ج ۱، ص ۱۱٫
همان، ج ۱، ص ۳۳٫
همان، ص ۱۱ و ۳۳٫
بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۲۱۱؛ عوالم العلوم، ج۱۵، ص ۳۷۵ و ۳۷۶٫
همان، ج ۳۷، ص ۲۱۵٫
الغدیر، ج ۱، ص ۲۹۱ و ۲۹۲؛ فرائد السمطین، ج ۱، ص ۷۶، باب ۱۲٫
الغدیر، ج ۱، ص ۲۹۱٫
همان.
علاّمه امینی روایات متعددی در این زمینه نقل نموده است. الغدیر، ص ۲۹۰ ـ ۲۹۳٫
عوالم العلوم، ج۱۵، ص ۳۲۸؛ الغدیر، ج ۱، ص ۳۹۹ و ۳۴۰؛ الیقین، سید علی بن طاووس الحلی، ص ۳۵۸، قم، دار الکتاب، ۱۴۱۳ ق.
بحار الانوار، ج ۳۷، ص ۱۸۰ ـ۱۸۱؛ عوالم العلوم، ج ۱۵، ص ۳۰۷٫
الغدیر، ج ۱، ص ۲۱۴ ـ ۲۴۷٫
منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره ۱۳۴٫
اخبار مرتبط
گزارشى از خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها)
در مدینه منوره، شهر پیامبر(صلی الله علیه و آله)، تنها یک خانه بود که رسولبیشتر بخوانید
امام شناسی حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)
شناخت امام و امامت از مهمترین مسائلی است که در قرآن و منابع روایی بدانبیشتر بخوانید