جایگاه معلم در فرهنگ اهل‏بیت (علیهم السلام)

از بهترین امتیازات جامعه بشری هنر معلمی است. معلم با تعلیم و نشرِ علم، انسانها را به سوی کمال و پیشرفت سوق می دهد و عشق و ایمان را بر لوح جان و ضمیر پاک انسانها ثبت می کند و ندای فطرت را در فضای عالم طنین انداز می گرداند. در حقیقت تمام ترقیات و کمالات انسانها مدیون معلم است. اساساً تعلیم و تعلم از نعمتهای خداوند متعال است که اول برای ابینا و اولیا و سپس به دیگران ارزانی داشته است…

از بهترین امتیازات جامعه بشری هنر معلمی است. معلم با تعلیم و نشرِ علم، انسانها را به سوی کمال و پیشرفت سوق می دهد و عشق و ایمان را بر لوح جان و ضمیر پاک انسانها ثبت می کند و ندای فطرت را در فضای عالم طنین انداز می گرداند. در حقیقت تمام ترقیات و کمالات انسانها مدیون معلم است. اساساً تعلیم و تعلم از نعمتهای خداوند متعال است که اول برای ابینا و اولیا و سپس به دیگران ارزانی داشته است.به این جهت، معلم بودن از ویژگیهای انبیاست. خداوند متعال می فرماید: “هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِّنْهُمْ یَتْلُواْ عَلَیْهِمْ ءَایَتِهِ ی وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَبَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِی ضَلَلٍ مُّبِینٍ “؛(۱) “او کسی است که در میان جمعیّت درس نخوانده، رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها می خواند و آنها را تزکیه می کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می آموزد و مسلماً پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.”

بزرگ ترین معلم جهان بشریت حضرت رسول خاتم صلی الله علیه وآله به این ویژگی خود افتخار می کرد. آن بزرگوار زمانی که با دو گروه در مسجد مواجه شد که گروه اول عبادت می کردند و گروه دوم به آموزش علم مشغول بودند، گروه دوم را که در محضر استادی علم می آموختند، افضل دانست و فرمود: “اِنَّمَا بُعِثْتُ مَعَلِّماً(۲) همانا که من به عنوان معلم مبعوث شده ام.”

آن حضرت چنان برای معلمان و مقام ارجمند آنان ارزش قائل بود که در دعاهایش می فرمود: “اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُعَلِّمِینَ وَاَطِلْ اَعْمارَهُمْ وَبارِکْ لَهُمْ فی کَسْبِهِمْ؛(۳) خداوندا! معلمان را بیامرز و عمر طولانی به آنان عطا فرما و کسب و کارشان را مبارک گردان!”

آری، معلمی از خصوصیات انبیا و از صفات محبوب آنان می باشد. در مقام پاسداشت از تلاشهای معلمان سخنی بالاتر و زیباتر از کلام مولای متقیان، حضرت علی علیه السلام نمی توان یافت که فرمود: “مَنْ عَلَّمَنی حَرْفاً فَقَدْ صَیَّرَنی عَبْداً؛(۴) کسی که به من یک حرف بیاموزد، مرا بنده خود کرده است.” البته این شرافت و فضیلت برای معلم، زمانی ارزشمند است که بتواند این موهبت الهی را در وجود خود محقق سازد و با تمام وجود در جهت کمال جامعه به آموزش بپردازد.

با توجه به سخنان پیش گفته، در این فرصت، آموزه هایی را از روایات اهل بیت علیهم السلام در تکریم مقام معلم به خوانندگان گرامی تقدیم می کنیم:

امام حسین علیه السلام و تقدیر از معلم
بدون تردید هر انسانی فطرتاً دوست دارد تا از خدمتگزار خود تقدیر کند و چه خدمتی بالاتر از آموزش علم و دانش به انسان می تواند باشد. در آموزه های دینی ما برای تقدیر از معلم سفارشهای زیادی شده است و در سیره پیشوایان معصوم علیهم السلام این امر مرسوم و مسلّم بوده است. ابن شهرآشوب در حالات امام حسین علیه السلام می نویسد:

در مدینه معلمی به نام عبد الرحمن سلمی به یکی از فرزندان امام حسین علیه السلام سوره حمد را آموخت. هنگامی که فرزند گرامی حضرت آن را در نزد وی قرائت کرد، امام بسیار خوشحال شد و معلم را دعوت کرد و به عنوان تقدیر و تشکر هزار دینار و هزار حلّه به او پاداش داد. وقتی امام حسین علیه السلام به خاطر این پاداش زیاد، مورد اعتراض قرار گرفت، فرمود: “وَاَیْنَ یَقَعُ هذا مِنْ عَطائِهِ یَعْنِی تَعْلِیمِهِ؛ این پاداش من کجا و عطای او، یعنی آموزش سوره حمد کجا!” آن گاه امام حسین علیه السلام این ابیات را یادآور شد که:

اِذا جادَتِ الدُّنْیا عَلَیْکَ فَجُدْ بِها
عَلَی النَّاسِ طُرّاً قَبْلَ اَنْ تَتَفَلَّتْ
فَلَا الْجُودُ یُفْنیها اِذا هِیَ اَقْبَلَتْ
وَلاَالْبُخْلُ یُبْقیها اِذا ما تَوَلَّتْ(۵)

یعنی زمانی که دنیا چیزی بر تو ببخشد، تو نیز دست عطایت را بر همه مردم بگشا، قبل از آنکه از دست تو برود! نه بخشش آن را از بین می برد، اگر به تو رو آرد و نه بخل آن را نگه می دارد، اگر دنیا به آن پشت کند.

منزلت معلم
از منظر روایات اهل بیت علیهم السلام برای مقام معلمی ارزش بسیاری قرار داده شده است؛ چرا که او روح و جان افراد را پرورش داده، به سوی رشد و ترقی و تعالی می برد. وقتی به اسکندر ذو القرنین گفتند: پدرت را بیشتر دوست داری ای معلمت را به او پاسخ داد: “معلم را؛ زیرا او مایه زندگی جاویدان من است؛ امّا پدرم فقط زندگی موقتی ام را موجب شده است.”

حضرت سید الشهداءعلیه السلام در یکی از رهنمودهای حیاتبخش خویش فرمود: “مَنْ دَعا عَبْداً مِنْ ظَلالَهٍ اِلی مَعْرِفَهِ حَقٍّ فَاَجابَهُ کانَ لَهُ الْاَجْرِ کَعِتْقِ نَسَمَهٍ؛(۶) هر کس انسانی را از گمراهی به سوی شناخت حق و حقیقت راهنمایی کند و او نیز پاسخ مثبت دهد، به اندازه آزادی یک بنده پاداش خواهد داشت.”

امام حسین علیه السلام در این زمینه به مردی که در محضرش بود، چنین فرمود: “کدام یک از دو کار را بیشتر دوست داری: مرد ستمگر می خواهد فرد ناتوانی را به قتل برساند و تو او را یاری می کنی و از دست ظالم نجات می دهی و یا اینکه فرد دگراندیشی که اعتقادات فاسد دارد و می خواهد یکی از شیعیان ما را که توانایی دفاع فکری و عقیدتی از باورهای خود ندارد، گمراه کند و تو دری از علم و معرفت به روی او می گشایی و آن مستضعف فکری را یاری می کنی و در مقابل هجوم فرهنگی و عقیدتی تجهیزش می نمایی و او با دلایل محکم و منطقی بر دشمن عقیدتی خود پیروز می شود؟”

آن گاه در ادامه فرمود: “این ناتوان فکری را یاری کردن افضل است؛ چرا که خداوند متعال فرموده: “وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَآ أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا”؛(۷) “هر کس فردی را زنده کند، مثل این است که تمام مردم را زنده کرده است.” یعنی اینکه از کفر به سوی ایمان راهنمایی و ارشادش نماید.” (۸)

عزیزترین قشر جامعه
حضرت امیر مؤمنان علی علیه السلام احترام معلم را بر هر قشری از جامعه لازم می دانست و به مسلمانان سفارش می کرد که به پاس خدمات این گروه ارزشمند در هر مقامی که باشند، آنان را همانند پدر خود گرامی بدارند و در این زمینه فرمود: “قُمْ عَنْ مَجْلِسِکَ لِاَبیکَ وَمُعَلِّمِکَ وَلَوْ کُنْتَ اَمیراً؛(۹) به پاس گرامی داشت پدر و معلم خود به پا خیز! گرچه پادشاه کشور باشی.”

حضرت زین العابدین علیه السلام نیز در ضمن شمارش حقوق اقشار مختلف جامعه، معلمان را از طبقات برتر جامعه قلمداد کرده، به دوستان و شیفتگانش سفارش کرد که حقوق معلمان و اساتید خود را به نحو شایسته ای مراعات کنند و در رساله حقوق خود فرمود: “حَقُّ سائِسِکَ بِالْعِلْمِ فَالتَعْظیمُ لَهُ وَالتَّوْقیرُ لِمَجْلِسِهِ وَحُسْنُ الْاِسْتِماعِ اِلَیْهِ(۱۰) حق آموزگار تو این است که او را تعظیم کنی و در مجلس محترم بداری و به دقت و نیکویی سخنانش را گوش کنی.”
در تفسیر امام عسکری علیه السلام آمده است: “هنگامی که به حضرت هادی علیه السلام خبر رسید یکی از فقهای شیعه – که در مقام استادی بود – با برخی از ناصبیان مناظره کرده و با برهانِ محکم و متقن، باطل بوده ناصبی را اثبات نموده و او را رسوا کرده است،[خیلی خوشحال شد و] هنگامی که آن استاد فرزانه به حضور امام هادی علیه السلام رسید، امام او را در صدر مجلس به تخت بزرگی در آنجا قبلاً نهاده بودند، راهنمایی کرد. این درحالی بود که گروهی از علویان و بنی هاشم حضور داشتند و خود امام در آن تخت ننشست. حضرت آن استاد فقیه را بالا برد و تعظیم کرد تا اینکه در روی آن تخت نشانید.” (۱۱)

مرجع بزرگ شیعه و تکریم معلم اخلاق
در خاطرات آیه اللّه حاج شیخ عبد الکریم حائری، بنیانگذار حوزه علمیه قم آمده است:
در دوران جوانی روزی در جلسه ای با حضور عده ای از علما که در میان آنان آقا میرزا محمدتقی شیرازی و شهید آقا شیخ فضل اللّه نوری نیز دیده می شد، نشسته بودیم. در آن هنگام، پیرمردی ژولیده و لاغراندام که دستمال مانندی به سر بسته و عبایی وصله دار بر دوش گرفته بود، در نهایت سادگی به آن جلسه داخل شد. میرزا محمدتقی شیرازی فوراً بلند شد و با احترام تمام آن پیرمرد را به حضور جمع آورد و در بهترین جای مجلس نشاند. او با اشاره به آقا شیخ فضل اللّه، از میرزا پرسید: ایشان کیست؟ میرزا گفت: ایشان آقا شیخ فضل اللّه نوری است و او را کاملاً معرفی کرد. پیرمرد روشن ضمیر گفت: چند سال بعد شیخ فضل اللّه نامی را [به جرم دفاع از اسلام ] در تهران بر دار می کشند. او تو نباشی!

سپس نام مرا از میرزا پرسید: میرزا گفت: او آقا شیخ عبد الکریم یزدی است و از فضلاست. مسئله ای از من پرسید و من چون پاسخ آن را خیلی واضح و پیش پا افتاده می دانستم، نگفتم و سکوت کردم. میرزای شیرازی دوم بر من خشم گرفت و شدیداً ناراحت شد و خودش پاسخ مسئله را گفت و اضافه کرد که علما در این باب این طور می گویند. وقتی بیان میرزا تمام شد، آن مرد ساده پوش خود به صورت دیگر پاسخ را تقریر کرد و میرزا گفته های او را نوشت و به او نشان داد و پرسید: آیا همین گونه فرمودید؟ و او گفت: بلی. سپس به من رو کرد و گفت: چندی بعد پرچم اسلام در قم بر دوش شیخ عبد الکریم نامی به احتزاز در می آید، او تو نباشی!

آن گاه برخاست و خداحافظی کرد و رفت. میرزا محمدتقی شیرازی کفش پیش پای او نهاد و او را بدرقه کرد و چون بازگشت، بر من عصبانی شد که چرا به او بی اعتنایی کردم و توضیح داد که او معلم اخلاق حوزه های علمیه، آخوند فتحعلی سلطان آبادی است. (۱۲)

معلم شعر شهریار
می توان در سایه آموختن
گنج عشق جاودان اندوختن
اول از استاد یاد آموختیم
پس سویدای سواد آموختیم
از پدر گر قالب تن یافتیم
از معلم جان روشن یافتیم
ای معلم چون کنم توصیف تو
چون خدا مشکل توان تعریف تو
ای تو کشتی نجات روح ما
ای به طوفان جهالت نوح ما
یک پدر بخشنده آب و گل است
یک پدر روشنگر جان و دل است
لیک اگر پرسی کدامین برترین
آنکه دین آموزد و علم و یقین
برکات حضور در نزد معلم

یکی از مهم ترین مصادیق تعظیم معلمان و اساتید، حضور در کلاس درس آنان است که انسان علاوه بر اینکه مطالب بسیاری از آنان می آموزد، از آداب و رسوم و اطلاعات غیر درسی نیز بهره مند می شود؛ افزون بر آن، به مقام دوستان خداوند و ثواب آنچه نزد خداست نیز دست می یابد. در حقیقت آموزه های معلم، همانند قطرات باران دلهای تشنه را سیراب و استعدادها را شکوفا می کند. به این جهت، حضرت عیسی علیه السلام به پیروان خود سفارش کرد که:
“یا بَنی اِسْرائیلَ زاحِمُوا الْعُلَماءَ فی مَجالِسِهِمْ وَلَوْ جُثُوّاً عَلَی الرُّکَبِ فَاِنَّ اللَّهَ یُحْیِیِ الْقُلُوبَ الْمَشِیَهِ بِنُورِ الْحِکْمَهِ کَما یُحْییِ الْاَرْضَ الْمَشِیَهِ بِوابِلِ الْمَطَرِ؛(۱۳) ای بنی اسرائیل! در کلاسهای درس دانشمندان ازدحام کنید! حتی اگر از تنگی مکان درس ناچار باشید که بر روی زانوان بنشینید؛ چرا که خداوند متعال با نور دانش و حکمت، دلهای مرده را زنده می کند؛ همان طوری که زمین مرده و خشک را با قطرات باران احیا می کند.”
حضور در جلسات دانشمندان و معلمان حکمت چنان در زندگی انسان اثر دارد که ممکن است در اثر بی اعتنایی به آن جلسات، انسان دچار خواری شود و مورد خشم خداوند قرار گیرد. امام سجادعلیه السلام در دعای سحر به این نکته ظریف اشاره می کند و در راز و نیاز با خداوند این گونه نجوا می کند: “سَیِّدی … لَعَلَّکَ فَقَدْتَنی مِنْ مَجالِسِ الْعُلَماءِ فَخَذَلْتَنی ؛(۱۴) آقای من!… شاید مرا در مجالس دانشمندان ندیدی و به این خاطر دچار خذلان و خواری نموده ای!”

بهترین مردم
در هر جامعه ای بهترین و مؤثرین ترین قشر آن، معلمان و اساتید و مربیان هستند. همان طور که شمع خود می سوزد و اطرافش را روشن می کند، معلمان دلسوز و وظیفه شناس که دانش آموزان و دانشجویان خود را با زحمات شبانه روزی به سوی روشنایی و هدایت می برند نیز جامعه را به نور علم و معرفت خویش روشن می سازند. برای همین، شایسته است که مقام معلمان و مدرسان را همه طبقات محترم بشمارند.
از منظر رسول اکرم صلی الله علیه وآله مقام سه گروهِ برجسته در جامعه را به غیر از افراد گمراه و منافق کسی دیگر سبک نمی شمارد. آن حضرت چنین فرمود: “ثَلاثَهٌ لا یُسْتَخَفُّ بِهِمْ اِلاَّ مُنافِقٌ بَیِّنٌ نِفاقُهُ ذُو شَیْبَهٍ فیِ الْاِسْلامِ وَمُعَلِّمُ الْخَیْرِ وَاِمامٌ عادِلٌ؛(۱۵) از تعظیم و تکریم سه گروه به غیر از افراد منافق که دو رویی آنان بر همگان آشکار است، کسی دیگر سر باز نمی زند. این سه گروه عبارت اند از: سالمندی که مویش را در راه اسلام سفید کرده، معلم نیکی و پیشوای عادل.”

رسول خداصلی الله علیه وآله در رهنمودی دیگر، ارزش آموزگاران را این گونه بیان می کند: “اِنَّ مُعَلِّمَ الْخَیْرِ یَسْتَغْفِرُ لَهُ دَوابُّ الْاَرضِ وَصِیَتانُ الْبَحْرِ وَکُلُّ ذی رُوحٍ فیِ الْهَواءِ وَجَمیعُ اَهْلِ السَّماءِ وَالْاَرْضِ؛(۱۶) آموزگاری که به انسانها نیکی می آموزد، تمام جنبندگان زمین و ماهیان دریا و همه موجودات دارای روح در هوا و تمام اهل آسمان و زمین برایش طلب آمرزش می کنند.”

معلمان نمونه
پیامبران الهی را اولین اسوه های معلمان تربیتی و آموزشی جامعه می توان به حساب آورد. همان طور که رسول خداصلی الله علیه وآله خود را به عنوان معلم جامعه معرفی می کند، سایر پیامبران الهی نیز اینگونه بوده اند. امام صادق علیه السلام در ضمن گفتاری دلنشین فرمود: حواریون در محضرت عیسی علیه السلام گرد آمدند و عرضه داشتند: “یا مُعَلِّمَ الْخَیْرِ اَرْشِدْنا؛ ای آموزگار نیکیها! ما را آموزش بده تا رشد یابیم!” حضرت عیسی علیه السلام نیز فرمود: “اِنَّ مُوسی کَلیمَ اللَّهِ علیه السلام اَمَرَکُمْ اَنْ لا تَحْلِفُوا بِاللَّهِ تَبارَکَ وَتَعالی کاذِبینَ وَاَنَا آمُرُکُمْ اَنْ لا تَحْلِفُوا بِاللَّهِ کاذِبینَ وَلا صادِقینَ؛(۱۷) موسی کلیم اللّه به شما فرمان داد که به خداوند متعال قسم دروغ نخورید و من به شما امر می کنم که به خدا قسم نخورید، چه راست و دروغ.”
در قرآن کریم داستانی قابل توجه از یک معلم و شاگرد مطرح شده است. در آنجا حضرت خضرعلیه السلام به عنوان معلم و حضرت موسی علیه السلام شاگرد اوست. قرآن در این زمینه می فرماید: “قَالَ لَهُ مُوسَی هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَی أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا “؛(۱۸)“موسی به او گفت: آیا از تو پیروی کنم تا از آنچه به تو تعلیم داده شده و مایه رشد و صلاح است، به من بیاموزی؟”

ویژگیهای معلمان شایسته
در مطالب گذشته روایاتی در مقام و منزلت معلمان شایسته بیان شد. در خاتمه، به برخی از شرایط آنان نیز اشاره می شود:

۱٫ اخلاص
امام صادق علیه السلام فرمود: “الْمُعَلِّمُ لا یُعَلِّمُ بِالْاَجْرِ وَیَقْبَلُ الْحَدِیَّهَ اِذا اُهْدِیَ اِلَیْهِ؛(۱۹) معلم به خاطر مزد درس نمی دهد، [بلکه برای خدا و با خلوص نیت آموزش می دهد] و هرگاه هدیه ای برایش دادند، آن را می پذیرد.”

۲٫ عدالت میان شاگردان
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله دورترین مردم از خداوند را دو گروه معرفی نمود و در توضیح گروه دوم فرمود: “وَمُعَلِّمُ الصِّبْیانِ لا یُواسی بَیْنَهُمْ وَلا یُراقِبُ اللَّهُ فِی الْیَتیمِ؛(۲۰) و معلمی است که به کودکان آموزش می دهد، امّا در میان آنان به عدالت رفتار نمی کند و در مورد یتیم، خدا را در نظر نمی گیرد.”

۳٫ تواضع برای شاگردان
علی علیه السلام فرمود: “مَنْ تَواضَعَ لِلْمُتَعَلِّمینَ وَذَلَّ لِلْعُلَماءِ سادَ بِعِلْمِهِ؛(۲۱) هر معلمی که بر شاگردانش تواضع و فروتنی کند و در برابر دانشمندان خود را کوچک و پایین دست به حساب آورد، علم و دانش او گسترش یافته، به مقامات عالیه دست می یابد.”

۴٫ عمل به گفته های خود
رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: “در روز قیامت دانشمندان [و معلمان ] بد را می آورند و به آتش جهنم می اندازند. یکی از آنان [از شدت عذاب ] در داخل آتش به دور خود می چرخد، همان گونه که الاغ به دور آسیاب می گردد. کسانی که از او علم آموخته اند و نجات یافته اند، به او می گویند: وای بر تو! ما راه راست را از تو آموختیم و هدایت شدیم. چرا تو این گونه ای؟ او پاسخ می دهد: من نسبت به آنچه به شما می آموختم و شما را از آن نهی می کردم، مخالفت کردم.” (۲۲)


  پی نوشت :

۱) جمعه/۲٫
۲) سنن دارمی، عبداللّه دارمی، نشر اعتدال، دمشق، ج ۱، ص ۹۹٫
۳) کشف الخفاء، اسماعیل عجلونی، بیروت، ۱۴۰۸ ق، ج ۱، ص ۴۸٫
۴) جامع السعادات، محمدمهدی نراقی، دار النعمان، نجف اشرف، ج ۳، ص ۱۱۲٫
۵) مناقب ابن شهرآشوب، محمد بن شهرآشوب مازندرانی، نشر حیدریه، نجف، ۱۳۷۶ ق، ج ۳، ص ۲۲۲٫
۶) مسند زید بن علی، دار مکتبه الحیاه، بیروت، ص ۳۹۰٫
۷) مائده / ۳۲٫
۸) تفسیر الامام العسکری علیه السلام، مدرسه الامام المهدی عج، قم، ۱۴۰۹ ق، ص ۳۴۸٫
۹) مستدرک الوسائل، محدث نوری، نشر آل البیت علیهم السلام، بیروت، ۱۴۰۸ ق، ج ۱۵، ص ۲۰۳٫
۱۰) همان، ج ۱۱، ص ۱۵۸٫
۱۱) الاحتجاج، احمد طبرسی، نشر مرتضی، مشهد، ۱۴۰۳ ق، ج ۲، ص ۴۵۴٫
۱۲) شرح حال آخوند ملا فتحعلی سلطان آبادی، از نگارنده، ص ۴٫
۱۳) بحار الانوار، ج ۱، علامه محمدباقر مجلسی، نشر الوفاء، بیروت، ۱۴۰۴ ق، ص ۱۴۵٫
۱۴) مصباح کفعمی، ابراهیم بن علی کفعمی، نشر رضی، قم، ۱۴۰۵ ق، ص ۵۹۳٫
۱۵) تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، دار الکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۷ ق، ج ۸، ص ۲۷٫
۱۶) بحار الانوار، ج ۲، ص ۱۷٫
۱۷) الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۶۵ ش، ج ۵، ص ۵۴۲٫
۱۸) کهف/۶۶٫
۱۹) وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، نشر آل البیت علیهم السلام، قم، ۱۴۱۴ ق، ج ۱۷، ص ۱۵۶٫
۲۰) تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، نشر دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۵ ق، ج ۲۸ ص ۱۸٫
۲۱) بحار الانوار، ج ۷۵، ص ۶٫
۲۲) کنزل العمال، متقی هندی، مؤسسه الرساله، بیروت، ۱۴۰۹ ق، ح ۲۹۰۹۷٫

منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره۹۰ .






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


7 + = 11