مبانی دینی تربیت فرزند

کارگاه
(مبانی دینی تربیت فرزند)

سرفصل‌های:
۱٫ نقش دعای والدین در سعادت و تربیت دینی فرزندان (نیاز به حمایت معنوی والدین)
۲٫ نقش همسر پاک و سالم در رشد و تربیت فرزندان (نیاز به والدین سالم و پاک)
۳٫ نقش کسب حلال در تربیت فرزندان (نیاز جسمی)
۴٫ نقش آموزش و سواد در تربیت فرزندان (نیاز تحصیلی)
۵٫ تامین نیازهای عاطفی فرزندان (نیاز عاطفی)
۶٫ تامین نیازهای اخلاقی فرزندان (نیاز اخلاقی)
۷٫ تامین نیازهای اجتماعی فرزندان (نیاز اجتماعی)
۸٫ تامین نیازهای شناختی و معرفتی فرزندان (نیاز معرفتی و شناختی)

پیشگفتار
چگونه نسل انسان صالح می‌شود؟
آموزش عقاید محکم و متقن به فرزندان
یعنی اینکه کاری کنیم که فرزندان‌مان نسبت به خدا، پیامبر و اهل بیت عشق بورزند و مطیع خدا و رسولش بوده و اهل قرآن تربیت شوند.
پیامبر اکرم: «ادّبوا اولادکم على ثلث خصال حبّ نبیّکم و حبّ اهل بیته و تلاوه القرآن …».
رشد عقلانی دادن به فرزندان در پرهیز از گناه؛
حضرت علی  فرمودند: «التفکر یدعوا إلى البر و العمل به».
قرآن هم ما را امر به سیر و سیاحت نموده تا از عاقبت مجرمین درس بگیریم.
« قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ ثُمَّ انْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الْمُکَذِّبین».
تربیت فرزندانی دارای حسن اخلاق و کرامت اخلاقی؛
«اکرموا أولادکم و احسنوا آدابهم‏».
تربیت مدیرانی شایسته برای آینده خود و خانواده؛
یعنی به گونه‌ای تربیت شوند که در آینده مدیر خانوادۀ موفق، مدیر در کسب درآمد حلال و مربی خوب در تربیت فرزندان خود باشند و….
پرهیز والدین از ایجاد حسادت میان فرزندان خود؛
امام صادق فرمود: من همه فرزندانم را در حضور هم به یک سان نوازش ومحبت می‌کنم (با ‏اینکه در میان فرزندان حضرت ‏ قطعا امام کاظم و اسماعیل از بقیه بهتر بودند) چون نمی‌خواهم حسادتی که ‏بین فرزندان یعقوب پیش آمد برای فرزندان من هم پیش آید.‏
ایجاد روحیه یاری و مددکاری به دیگران؛
به فرزندان خود یاد دهیم که دیگران راهم دوست داشته باشند و دلشان برای دیگران بسوزد، اگر می‌‏توانند به آنها کمک کنند.‏
چه چیزهایی در صالح شدن فرزندان ما تاثیر دارد؟
۱٫ استمداد و طلب یاری از خدا در جهت اصلاح و صالح نمودن فرزندان؛
«رَبِّ أَوْزِعْنی‏ أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتی‏ أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى‏ والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لی‏ فی‏ ذُرِّیَّتی‏ إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمینَ».
۲٫ انتخاب همسر مومن و با اخلاق؛
چون اخلاق والدین از طریق ژن‌ها به فرزندان منتقل می‌شوند.
امام صادق فرمود: از حقوق فرزندان، داشتن مادر خوب و پدر خوب است.
فرمود:کسی که داماد فاسق بگیرد قطع رحم کرده چون فساد والدین در فرزندان اثر می‌کند.
تهیۀ غذای حلال و پرهیز از حرام؛
قال الامام صادق :«…کَسْبُ الْحَرَامِ یَبِینُ فِی الذُّرِّیَّهِ».
ترجمه: اثر کسب حرام در ذریه و فرزندان آشکار می‌شود.
آشنا کردن آنها به مسائل حلال و حرام ومسائل دینی؛
أ‌. اگر خود می‌دانیم به آنها یاد بدهیم. و الا دست‌شان را در دست علماء بگذاریم.
ب‌. با تعیین مرجع تقلید در اول بلوغ فرزندان‌مان و پیگیر باشیم عملش مطابق فتوای مرجع تقلیدش باشد.
ج. وقت گذاشتن برای فرزندان: یعنی رفیق فرزندان‌مان باشیم چون اگر فرزندان ما با ما گره نخورند به دیگران گره می‌خورند.
درد امروز جامعۀ ما این است که پدر و مادر‌ها نزد فرزندان‌شان محبوبیت و مقبولیتی ندارند. به تعبیر عامیانه بند را به آب داده‌اند. لذا نمی‌توانند جمع بکنند.
امام سجاد در دعای ۲۵ صحیفه می‌فرمایند:
«خدایا مرا نزد فرزندانم محبوب قرار بده».
مراحل تربیت
در اسلام مراحل تربیت سه قسمت می‌باشد:(سه تا هفت سال)‏
۱٫ اما هفت سال اول: (آزادشان بگذارند)‏؛
پیامبر فرمودند: «مَنْ کَانَ عِنْدَهُ صَبِیٌّ فَلْیَتَصَابَ لَهُ».
یعنی: بچه بزرگ نمیشود تو کوچک شو، او بالا نمیآید تو ‏پایین برو.‏
اما هفت سال دوم: (بندگی خدا را یادشان دهند)‏؛
با پیگیری فراوان، مراقب رفتارهای دینی او باشیم.
خدا در قرآن میفرماید: ‏«وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاه ِوَ اصْطَبِرْ عَلَیْها».‏
اما هفت سال سوم: (برای اجتماع تربیت کنند)‏؛
فرزند در این هفت سال در حکم مشاور است لذا باید برای اجتماع تربیت کنید در این دوره خیلی ‏سختگیری نکنید یک مقدار برای خطا و اشتباه او قرار بده فرزند در این دوره حکم فنر را دارد، زیاد فشار ‏دادی از دستت میرود. در نوجوانی مواظب باش بخاطر لغزشهایش تمام درها را به روی او نبندی، مرتب ‏سرزنشش نکن که باعث لجبازی او میشود، فردی عنود بار میآید.‏
لازم به ذکر است:
تربیت باید به صورت مداوم باشد مقطعی نباشد. یعنی تربیت باید ازهمان اول، ‏از انتخاب مادر تا تعیین مدرسه و مراقبت بر دوستان تا ازدواج… ادامه پیدا کند. ‏
پسر شهید مطهری می‌گوید:‏
پدر گاهی ما را صدا میکرد، با تک تک ما حرف میزد و به حرفهای ما گوش فرا میداد.‏
و گاهی همه ما را جمع می‌کرد و شبههای که درجامعه وارد شده بود مطرح می‌کرد و پاسخ می‌داد، به این ‏وسیله ما را در برابر شبهات واکسینه می‌کرد.‏

فصل اول:
نقش دعای والدین در سعادت و تربیت دینی فرزندان
از منظر قرآن کریم قرآنی:
اولین قدم در بحث تربیت و رشد فرزندان، استمداد و یاری از خداوند متعال است.
دعا برای خانواده وفرزندان، سنت حسنهای بوده که مومنین (در طول تاریخ) برگرفته از معارف دینی انجام ‏میدادهاند که متاسفانه امروز خیلی کم رنگ شده در حالی که دعا حداقل کاری است که والدین می‌توانند ‏در حق فرزندانشان داشته باشند که متاسفانه از آن غافل شدهاند.‏
نمونه‌های قرآنی از دعاهای انبیاء و مومنین برای فرزندانشان:
۱٫ دعای حضرت ابراهیم: «رَبِّ اجْعَلْنىِ مُقِیمَ الصَّلَوهِ وَ مِن ذُرِّیَّتىِ رَبَّنَا وَ تَقَبَّلْ دُعَاء».
۲٫ دعای حضرت زکریا: «رَبِّ هَبْ لی‏ مِنْ لَدُنْکَ ذُرِّیَّهً طَیِّبَهً إِنَّکَ سَمیعُ الدُّعاءِ».
۳٫ دعای عباد الرحمن: «رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماماً».
۴٫ دعای مومنین: «رَبِّ أَوْزِعْنی‏ أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتی‏ أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلى‏ والِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَصْلِحْ لی‏ فی‏ ذُرِّیَّتی‏ إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمینَ».
در سخنان معصومین و سیره عملی‌شان:
از جمله دعاهایی که از ائمه به ما رسیده این است: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَسْأَلُکَ الْعَفْوَ وَ الْعَافِیَهَ فِی دِینِی وَ دُنْیَایَ وَ آخِرَتِی وَ أَهْلِی وَ مَالِی وَ وُلْدِیه».
امام صادق فرمودند: «حَصِّنُوا أَمْوَالَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ وَ احْرُزُوهُمْ بِهَذِهِ وَ قُولُوهَا بَعْدَ صَلَاهِ الْعِشَاءِ الْآخِرَهِ أُعِیذُ نَفْسِی وَ ذُرِّیَّتِی وَ أَهْلَ بَیْتِی ‏وَ مَالِی بِکَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّهِ مِنْ کُلِّ شَیْطَانٍ وَ هَامَّهٍ وَ مِنْ کُلِّ عَیْنٍ لَامَّهٍ وَ هِیَ الْعُوذَهُ الَّتِی عَوَّذَ بِهَا جَبْرَئِیلُ ع ‏الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ ص‏».
و فرمود پدرم امام باقر این گونه به درگاه الهی دعا می‌کرد:
«رَبِّ أَصْلِحْ لِی نَفْسِی فَإِنَّهَا أَهَمُّ الْأَنْفُسِ إِلَیَّ ،
رَبِّ أَصْلِحْ لِی ذُرِّیَّتِی فَإِنَّهُمْ یَدَیِ وَ عَضُدِی،
رَبِّ وَ أَصْلِحْ لِی ‏أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّهُمْ لَحْمِی وَ دَمِی،
‏رَبِّ أَصْلِحْ لِی جَمَاعَهَ إِخْوَتِی وَ أَخَوَاتِی وَ مُحِبِّی فَإِنَّ صَلَاحَهُمْ صَلَاحِی‏».
دعای امام سجاد برای اولاد: « وَ أَعِنِّی عَلَى تَرْبِیَتِهِمْ وَ تَأْدِیبِهِمْ وَ بِرِّهِم‏».
سفارش جبرئیل به پیامبر
پیامبر میفرمایند: روزی جبرائیل نزد من آمد و گفت؛ ای محمد در لحظه افطار بگو:‏
«اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِیم‏… وَ تَجْمَعُ لِی وَ لِأَهْلِی وَ لِوُلْدِی الْخَیْرَ کُلَّهُ وَ تَصْرِفُ عَنِّی وَ عَنْ وُلْدِی [والِدِی‏] وَ ‏أَهْلِی الشَّرَّ کُلَّهُ أَنْتَ الْحَنَّانُ الْمَنَّانُ ‏…‏‏».
سیره عملی علماء و مومنین:
قصه مرحوم آیه الله مرعشی نجفی
از ایشان نقل شده که می‌فرمود: من هر چه دارم از دعای پدرم می‌باشد بعد نقل می‌کردند:
در جوانی روزی در منزل پدرم بودم مادرم فرمود برو پدر را از بالا خانه صدا بزن تا ناهار بخوریم، چون به نزد پدر رفتم دیدم ایشان همان طور که مشغول مطالعه بودند کتاب روی سینه خواب‌شان برده حیفم آمد ایشان را بیدار کنم از طرفی فرمان مادر بود چه کنم؟ خم شدم کف پای پدر را بوسیدم پدرم بیدار شدند و فرمودند: شهاب الدین چه می‌کنی؟ عرض کردم پای شما را بوسیدم. پدرم دعا کرد: پسرم خدا عزتت را زیاد کند و تو را از خادمین اهل بیت قرار دهد.
به سبب همین دعای پدرشان، ایشان از بزرگ مرزبانان فرهنگ اهل بیت شدند که در بیشتر علوم اسلامی صاحب نظر بود و ۱۵۰ تالیف داشتند و بر کتب فراوانی حاشیه زدند ۴۰۰ اجازه اجتهاد از علمای اسلامی داشتند. موفق به تربیت هزاران شاگرد شدند کتاب‌خانۀ منحصر به فرد ایشان در قم مورد مراجعۀ اهل علم است. اماکن مقدس فراوانی چون مدرسه، حسینیه و اماکن فرهنگی، درمانی رفاهی ایجاد کردند. از وصیت نامه ایشان معلوم می‌شود سه مرتبه مشرف به محضر مبارک امام زمان شده‌اند می‌فرمود اینها از دعای پدر می‌باشد.
دعای سحر پدر علامۀ مجلسی
علامۀ بزرگوار ملا محمد تقی مجلسی در خاطرات خود می‌گوید:
در یکی از شب‌ها که از نماز شب و تهجد سحری فارغ شده بودم، حال خوشی برایم ایجاد شد احساس کردم هرچه بخوانم برایم اجابت می‌شود در فکر بودم در امر دنیا و آخرت چه چیز را از خدا بخواهم که صدای گریۀ فرزندم محمد باقر از گهواره به گوشم رسید، من هم بلافاصله عرض کردم: خدایا به حق محمد و آل محمد این کودک را مروج دینت و ناشر احکامِ پیامبر بزرگت قرار بده و او را به توفیقات بی‌پایان موفق گردان.
دعای سحر پدر به اجابت رسید و فرزندی پا به عرصۀ علم و تقوی گذاشت که بعد از چهار قرن هنوز او را از طلایه داران ترویج دین محمدی و سرامد علماء شیعه می‌شناسیم آثاری از او باقی مانده که انسان را متحیر می‌کند به حدی که بعد از ایشان هیچ پژوهش‌گری خود را از دیدن آثار ایشان بی نیاز نمی‌بیند.
مقام معظم رهبری، هر چه توفیق دارم از پدر دارم:
آیه الله خامنه‌ای و شرح توفیقات‌شان از زبان خودشان به نقل از روزنامه جمهوری اسلامی مورخه ۲۷\۵\۱۳۷۱:
به خاطر درمان مریضی، پدر را به تهران بردیم چند روزی در خدمت ایشان بودیم تا حال‌شان خوب شد من تصمیم گرفتم از همانجا به قم بروم و برای تحصیل در قم مقیم شدم چون پیشرفت خود را در این می‌دیدم، مطلب را با پدر درمیان گذاشتم ایشان بخاطر تعلق خاطری که به بنده داشت خواستۀ مرا نپذیرفتند در برزخی قرار گرفتم از طرفی علاقۀ قلبی و پیشرفت من به انتقال بستگی داشت و از طرفی اکراه پدر، چند روزی در فکر بودم تا با بزرگی مشورت کردم ایشان با یک راهنمایی مرا آرام کرد فرمود: به حرف پدرت گوش کن و به مشهد برگرد، پیشرفتی را که در قم انتظار داری خداوند به خاطر خوشنود کردن پدر، در مشهد هم برای تو حاصل می‌کند همین طور هم شد. بنده هرچه دارم به خاطر جلب رضایت و دعای پدرم می‌باشد.
بعد می‌فرمودند: پدر و مادر نعمت لایزال الهی هستند قدرشان را بدانید.
سوره بقره وقصه جوان بنی اسراییل:
در بزرگترین سوره قرآن (سوره بقره) داستان جوانی آمده که بخاطر احسان و نیکی به والدین به ثروت عظیمی در دنیا رسید، علت نامگذاری این سوره هم به این مناسبت است.
دعای پدر و مادر حتی در عالم برزخ هم اثر دارد:
استاد حوزه حجت الاسلام و المسلمین گرایلی می‌فرمودند: روزی بعد از منبر جوانی، پریشان و با وضع نامناسب، به نزدم آمد و گفت: کاسب معتبر بازار بودم که ناگهان بدون این که علتش را بدانم کاسبی‌ام کساد شد و ورشکسته شدم. آمده‌ام مرا راهنمایی کنید. تا مشکلم را برطرف کنم. استاد می‌گوید: من فی البداهه به ذهنم آمد از او بپرسم رابطه‌اش با پدر و مادر چگونه است؟ او جواب داد: والدینم از دنیا رفته‌اند. پرسیدم: چند وقته یادی از آنها نکرده‌ای و سر قبرشان نرفته‌ای؟ گفت: من شهرستانی هستم و محل دفن پدر و مادرم تا اینجا خیلی دور است مدت زیادی است بخاطر مشغله‌هایم سراغی از آنها نگرفته‌ام. گفتم: به نظر مورد عاق والدین قرار گرفته‌ای. آنها از تو گلایه دارند، اگر نمی‌توانی به نزد آنها بروی برو قبرستان عمومی، دو صورت قبر روی زمین بکش یکی به نیت پدر و یکی هم به نیت مادر، و آنها را این گونه زیارت کن فاتحه بخوان و از آنها عذر خواهی کن و بخواه تو را ببخشند و برایت دعا کنند. و قبل از این کار یک خیرات قابل توجهی برای آنها انجام بده. گفت: اگر به دستور شما عمل کنم نتیجه می‌گیرم؟ گفتم: من از خودم نگفتم این سفارش دین است و از معصومین به ما رسیده است. لحظاتی به فکر فرو رفت و بعد گفت: می‌روم، قرض می‌کنم، خیرات می‌کنم و دستور شما را انجام می‌دهم. چند وقت بعد در مجلس دیگری، با سر و وضع تمییز و مرتب به نزدم آمد و خود را معرفی کرد و از من بابت راهنمایی‌ام تشکر نمود و گفت: حاج آقا، قصۀ مرا روی منبرها برای مردم نقل کنید و بگویید قدر پدر و مادر خود را بدانند. دعای پدر و مادر در عالم برزخ هم اثر می‌کند. من از برکت دعای ایشان الان دو مرتبه اعتبارم را بدست آورده و مشکلاتم را دارم برطرف می‌کنم.
فوائد دعای والدین در حق فرزندان
۱٫ دعای والدین درحق فرزندان مستجاب است:
پیامبراکرم فرمودند: «ثَلَاثُ دَعَوَاتٍ مُسْتَجَابَاتٌ لَا شَکَّ فِیهِنَّ دَعْوَهُ الْمَظْلُومِ وَ دَعْوَهُ الْمُسَافِرِ وَ دَعْوَهُ الْوَالِدِ عَلَى وَلَدِهِ».
در روایت دیگر فرمودند: «أَرْبَعَهٌ لَاتُرَدُّ لَهُمْ دَعْوَهٌ حَتّى‏ تُفَتَّحَ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ، وَ تَصِیرَ إِلَى الْعَرْشِ: الْوَالِدُ لِوَلَدِهِ، وَ الْمَظْلُومُ عَلى‏ مَنْ ظَلَمَهُ، وَ الْمُعْتَمِرُ حَتّى‏ یَرْجِعَ، وَ الصَّائِمُ حَتّى‏ یُفْطِرَ».
از دو روایت فوق معلوم می‌شود که دعای پدر و مادر از جمله دعاهایی است که قطعا به اجابت می‌رسد لذا شایسته است که والدین بر این مهم، توجه خاصی مبذول دارند و در شرایط مناسب روحی و فرصت‌های ویژه زمانی و مکانی، در ایام خاص و در حرم‌های معصومین فرزندان خود را دعا کنند.
تشرف پدر شیخ صدوق
پدر شیخ صدوق در تشرفی محضر امام زمان از حضرت تقاضا کرد که برای فرزند دار شدن ایشان دعا کنند و حضرت دعا کردند شیخ صدوق بارها می‌فرمودند: من به برکت دعای امام زمان بدنیا آمدم بی‌جهت نیست منشاء آن همه خیر و برکات بوده‌اند.
نشان از رضایت والدین دارد:
در سفارشی پیامبر اکرم، خطاب به فرزندان می‌فرمودند:
«إِیَّاکُمْ وَ دَعْوَهَ الْوَالِدِ فَإِنَّهَا تُرْفَع‏ فَوْقَ السَّحَابِ حَتَّى یَنْظُرَ اللَّهُ تَعَالَى إِلَیْهَا فَیَقُولَ اللَّهُ تَعَالَى ارْفَعُوهَا إِلَیَّ حَتَّى أَسْتَجِیبَ لَهُ فَإِیَّاکُمْ وَ دَعْوَهَ الْوَالِدِ فَإِنَّهَا أَحَدُّ مِنَ السَّیْفِ».
ترجمه: بر شما باد که دعای پدر و مادر را به خود جلب کنید، زیرا دعای پدر و مادر از ابرهای آسمان بالاتر می‌رود و خداوند به آن نظر می‌کند و به ملائکه می‌فرماید: ای فرشتگان مانع بالا آمدن آن نباشید که می‌خواهم اجابت کنم… .
نیکی به پدر و مادر، دعای آن‌ها را در حق فرزند به دنبال دارد که قطعا مستجاب است چون روایت داریم که پیامبر اکرم فرمودند: «رِضَى اللَّهِ مَعَ رِضَى الْوَالِدَیْنِ وَ سَخَطُ اللَّهِ مَعَ سَخَطِ الْوَالِدَیْن».
وقتی پدر و مادر دعا می‌کنند نشان از خوشنودی آنها نسبت به فرزندشان دارد و چون خدا خشنودی خود را در گرو خشنودی پدر و مادر قرار داده لذا دعای ایشان مستجاب است.
حجت الاسلام ابراهیمیان درمنبر می‌فرمودند: در سفر مکه فردی برایم نقل می‌کرد من هر سال به مکه می‌آیم و این را از دعای مادرم می‌دانم چون سال اول مادرم را به مکه آوردم وخدمتش کردم و هر بار که به حرم می‌رفتیم می‌گفت خدا کند هر سال بیایی.
حقیر‏(مولف)‏ هم در تشرف دومم که زائر بودم مادر بزرگم را به همراه خانواده برده بودم ایشان هم خیلی سرفه می‌کرد لذا غذا هم نمی‌توانست بخورد و هم برای رفت و آمد نیاز به ویلچر داشت ما خود را وقف خدمت به ایشان نموده بودیم روز آخر سفر که برای طواف وداع رفته بودیم مطاف خلوت بود دست مرا به یک دستش گرفت و با دست دیگر پرده کعبه را، و برایم در حالی که اشک می‌ریخت چندین دعا کرد که اکثر آنها درحق من مستجاب شده است از جمله دعا کرد روحانی کاروان شوم و بارها همراه زائران به مکه بیایم.که تاکنون قریب به چهل سفر شده است خدای رحمتش کند عجب نعمتی سر راه ما گذاشت.
والدین چه دعایی را برای فرزندانشان داشته باشند؟
خوشبختانه هم نمونه های قرآنی وهم دعاهای معصومین را داریم:
۱٫ یکی از بهترین‌ها وجامع‌ترین‌ها همان دعای ۲۵ صحیفه سجادیه باشد و خیلی مناسب است وعاظ محترم لااقل بخش اول این دعا را برای مردم بخوانند، ترجمه کنند و توضیح دهند.
۲٫ در ذیل آیۀ «رَبَّنا هَبْ لَنا مِنْ أَزْواجِنا وَ ذُرِّیَّاتِنا قُرَّهَ أَعْیُنٍ وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقینَ إِماما» آمده حضرت علی مکرر این دعا را در دعای دست خود می‌خواندند ومی‌فرمودند:
من ازخدا فرزند زیبا نخواستم فرزند خوش قامت نخواستم منظور من از قره العین یعنی فرزندانی باشند که خدا را عبادت کنند.
خدا به احترام پدر و مادرچند جا حکم شرعی راتغییر داده:
۱٫ سفر زیارتی مستحب فرزند ، در صورت عدم رضایت والدین تبدیل به سفر معصیت می¬شود لذا باید نمارش را دراین سفر کامل بخواند.
۲٫ برای جلب رضایت و اطاعت فرمان پدر و مادر می¬توان نماز اول وقت را به تاخیر انداخت.
۳٫ اگر در حال نماز مستحبی هستی مادر تو را صدا زد نماز راقطع کن و جواب مادر را بده
«قَالَ: إِنَّ الرَّجُلَ إِذَا کَانَ فِی الصَّلَاهِ فَدَعَاهُ الْوَالِدُ فَلْیُسَبِّحْ فَإِذَا دَعَتْهُ الْوَالِدَهُ فَلْیَقُلْ لَبَّیْک‏».
و همچنین فرمودند:
«وقال صلى الله علیه و آله إذا کنت فى صلاه التّطوّع فإن دعاک والدک فلا تقطعها وإن دعتک والدتک فاقطعها».
یعنی اگر پدر در حال نماز صدایت زد، قطع مکن ولی اگر مادر صدا زد قطع کن و جواب مادر را بده.
اثر نفرین پدر و مادر:
لازم به ذکر است همانطور که دعای والدین در سعادت فرندان کارساز است نفرین آنها هم کارساز است.
۱٫ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ:
«إِیَّاکُمْ وَ دَعْوَهَ الْمَظْلُومِ فَإِنَّهَا تُرْفَعُ فَوْقَ السَّحَابِ حَتَّى یَنْظُرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهَا فَیَقُولَ ارْفَعُوهَا حَتَّى أَسْتَجِیبَ لَهُ وَ إِیَّاکُمْ وَ دَعْوَهَ الْوَالِدِ فَإِنَّهَا أَحَدُّ مِنَ السَّیْفِ».
۲٫ شخصی نزد پیامبر از فرزند ناخلف خود شکایت کرد حضرت فرمود نکند او را نفرین کرده‌ای؟ وی گفت: بله، فرمود: خودت موجبات بدبختی او را فراهم کردی.
۳٫ امام باقر داستان عابد بنی‌اسرائیل به نام جریح را نقل می‌کردند که بالای کوه، در حال نماز بود. مادرش به نزد او آمده و با حالتی خسته سه بار او را صدا زد. ولی عابد اعتناء نکرد و مادر با دلخوری برگشت و گفت: الهی خیر نبینی، از خدا می‌خواهم که خوارت کند. بعد از چندی او را به اتهام زنا پای دار بردند مادر سراسیمه آمد گفت چه شده؟ گفت: اثر نفرین شما دامنم را گرفته، فقط آرزو دارم قبل از مرگم آبرویم برگردد و مردم بفهمند من هیچ گناهی مرتکب نشده‌ام. به اعجاز الهی طفل شیرخوار به زبان آمد و پدر واقعی خود را که چوپانی بود معرفی کرد و عابد نجات پیدا کرد.
۴٫ نوشته‌اند اواخر شبی حضرت علی به همراه امام مجتبی وارد مسجد الحرام شدند دیدند جوانی با حال سوزناکی ناله می‌زند. حضرت، امام مجتبی را فرستادند تا او را به نزدش بیاورد. وقتی آمد حضرت به او فرمود چرا می‌نالی؟ عرض کرد:حقیقت این است که من پدرم را خیلی اذیت می‌کردم او از بابت کارهای بدم نهیم می‌کرد من اعتناء نمی‌کردم. تا روزی آمد کنار کعبه، مرا نفرین کرد، به نفرین پدر نصف بدنم فلج شد. قسمت فلج را نشان حضرت داد رفتم نزد پدر عذر خواهی کردم او دلش به حالم سوخت، مرا بخشید و حتی حاضر شد بیاید همان جا که مرا نفرین کرده، برایم دعا کند، او را سوار شتر کردم می‌آمدیم مکه، شتر رم کرد پدرم افتاد و مرد. جنازه‌اش را دفن کردم خودم آمدم از خدا طلب مغفرت و شفاء می‌کنم.
حضرت علی فرمود: چون واقعا پشیمانی، و پدر هم تو را بخشیده و قصد دعا داشته من عوض او دعا می‌کنم، به دعای حضرت ناراحتی‌اش برطرف شد.
حضرت علی وقتی با امام مجتبی تنها شدند فرمود: «علیکم برّ الوالدین».

فصل دوم:
نقش همسر پاک و سالم در رشد و تربیت فرزند
بخش اول: هدف در ازدواج دینی چه باید باشد؟
تکمیل زن و شوهر همان که در قرآن آمده: «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن». یعنی زن و شوهر باید لباس هم باشند، شریک هم باشند، آینه هم باشند. اگر هدف این شد، دیگر نه ثروت طرف مهم می‌شود نه ظاهر او. به عبارت دیگر: اگر زن و شوهر لباس هم شدند، یا آینه هم، یا شریک واقعی زندگی هم دیگر شدند. دیگر زیبایی، موقعیت اجتماعی، ‏ثروت همسر و … جایگاهی پیدا نمی‌کند. ‏
در ارزش اقدام به ازدواج همین یک روایت کافی است که پیامبر اکرمفرمود:
«الْمُتَزَوِّجُ النَّائِمُ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ مِنَ الصَّائِمِ الْقَائِمِ الْعَزَب‏».
چگونه یک فرد متاهل خوابش از فرد مجرد با نماز و روزه دار نزد خدا بهتر است؟
جواب را با یک مثال توضیح می‌دهم: یک جفت کفش چقدر می‌ارزد؟ مثلا صد هزار تومان، حالا یک لنگ کفش چقدر می‌ارزد؟ هیچ ارزشی ندارد کفش وقتی جفت است ارزش دارد انسان هم وقتی متاهل می‌شود ارزش واقعی‌اش پیدا می‌شود.
در رشد و تکامل یک محصول هم بذر باید سالم باشد هم زمین، در ازدواج، مرد حکم بذر را دارد و زن حکم زمین، هر دو باید پاک و سالم باشند تا بتوانند محصول خوبی؛ فرزند پاک و سالم تحویل دهند اگر یکی ضعف داشته باشد نمی‌تواند پدر یا مادر خوبی باشد.
ازدواج قرار است:
۱٫ رشد عرضی بدهد ضعف الآن ما را برطرف کند یعنی پوشش و زینت ما باشد. «هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُن».
۲٫ رشد عمودی بدهد یعنی ایمان ما را کامل کند؛ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْف‏».
۳٫ همسر باید فردی باشد که خود را در قبال همسر و خانواده مسئول بداند و پدر و مادر خوبی باشد،
او باید سر سفرۀ حلال بزرگ شده باشد، ایمان داشته باشد، عفیف و پاک، امانت‌دار، صادق با اخلاق وعاقل باشد. مدیریت بلد باشد، مهربان باشد.
توضیح مطلب با بیان چند مقدمه:
۱٫ انگیزه ازدواج دینی باید الهی باشد، چون:
اولا: استحقاق پیدا می‌کند تحت ولایت خدا قرار بگیرد:
پیامبر اکرم فرمودند: «من نکح لله استحق ولایه الله». ترجمه: هرکس برای خدا ازدواج کند یا به خواستگار جواب بدهد استحقاق دارد در ولایت خدا قرار گیرد و هر کسی که در ولایت خدا قرار گیرد خداوند می‌فرماید: ‏«اللَّهُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّور».‏ ترجمه: خداوند سرور کسانى است که ایمان آورده‏اند. آنان را از تاریکیها به سوى روشنایى به در مى‏برد. و آنها را از گرفتاری ظلمات و تاریکی نجات می‌دهد و زندگی آنها را نورانی می‌کند. از ظلمت جهل، ظلم و ضعف روحی و بد اخلاقی و سستی در عمل نجات می‌دهد و به نورانیت بصیرت و عدالت و قوت عقل و خوش اخلاقی و قوت عمل می‌برد .
ثانیا: فرد متقی اگر همسرش را دوست داشته باشد اکرامش می‌کند و اگر دوست نداشته باشد به او ظلم نمی‌کند.
امام مجتبی در مشورت دادن به شخصی فرمود: «زَوِّجْهَا مِنْ رَجُلٍ تَقِیٍّ فَإِنَّهُ إِنْ أَحَبَّهَا أَکْرَمَهَا وَ إِنْ أَبْغَضَهَا لَمْ یَظْلِمْهَا».
اگر ملاک ازدواج این شد دیگر چه فرقی می‌کند خانواده پسر به خاستگاری بروند یا خانواده دختر.
خانواده دختر، اگر پسر لایقی را یافتند چه اشکالی دارد اینها به سراغ او بروند خیلی هم خوب است. اتفاقا این نوع خواستگاری ریشه قرآنی هم دارد (خواستگاری حضرت شعیب  از حضرت موسی  برای یکی از دختران‌شان). علاوه بر این معصومین هم به این روش عمل نموده‌اند و مؤمنین هم، تا این اواخر به آن عمل می‌کرده‌اند. با این حساب ما هم اگر جوان مؤمن و فاضلی، در فامیل و دوستان سراغ داریم، ارزشش را دارد که به سراغش برویم،.
نمونه‌ای از زبان مرحوم ایت الله مدرّس:
وزیر دارایی وقت لایحه‌ای را به مجلس آورد و می خواست دو فوریتی تاییدیه بگیرد نطقی را هم در دفاع از این لایحه انجام داد که نمایندگان قانع شدند به آن رأی بدهند مرحوم مدرّس که با اصلش موافق بودند ولی با دو فوریتی آن موافق نبودند چون نیاز به تحقیق بیشتری داشت رفتند پشت تریبون و مطلب خود را با گفتن یک خاطره بیان کردند فرمودند: در زمانی که ما در حوزه نجف درس می‌خواندیم روزی استاد ما سر درس فرمود: دختری داریم که به سن ازدواج رسیده است از طلبه‌ها اگر فردی تمایل به ازدواج دارد می‌تواند به خواستگاری او بیاید، طلبه‌ای از بین جمعیت ایستاد و اعلام آمادگی کرد، استاد خدا را شکر نموده و درس را شروع کردند بعد از پایان درس و متفرق شدن شاگردان استاد عازم منزل شد دید فردی به دنبالش می‌آید برگشت نگاه کرد دید یکی از شاگردانش می‌باشد، پرسید کاری دارید؟ عرض کرد من همان هستم که سر درس اعلام آمادگی نمودم، استاد فرمود: اصل قضیه درست است ولی برای امشب شما، آماده نمی‌شود. نمایندگان خندیدند بعد ایشان ادامه داد آقای وزیر اصل طرح شما درست است اما با این عجله نمی‌شود، باید تحقیق شود. این خطابه باعث شد که طرح دو فوریتی رأی نیاورد.
عرض می‌کنیم: چه سنت خوبی در گذشته انجام می‌شده چون مطابق قرآن عمل می‌کرده‌اند که می‌فرماید : «…الطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ وَ الطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبات…».
برای بازگشت به این شیوه اسلامی و سنتی در امر ازدواج، جامعه نیاز به یک نهضت عمومی و نیاز به یک سنت شکنی دارد. خداوند هم انشاء الله مقدماتش را فراهم نماید.
ثمره ازدواج با انگیزه دینی در اولاد انسان ظاهر می‌شود:
کسی که برای خدا ازدواج کند و با معیارهای دینی همسر اختیار کند. خداوند اولاد صالحی نصیب آنها می‌کند.
نمونه اول: مرحوم کاشف الغطاء دختر رشیده و بالغه‌ای داشت در میان شاگردان خود طلبه فاضل و متدین، ولی فقیری سراغ داشت. خودش از داماد خواستگاری کرد، فرمود: حاضری داماد من بشوی؟ گفت: آمادگی ندارم. فرمود: آن را خدا جور می‌کند، بله را می‌گیرد. برای دختر هم، این گونه داماد را معرفی می‌کند: جوانِ لایق، مؤمن و فاضلی است فقط فقیر است.
دختر در جواب می‌گوید: فقر را که خدا با ازدواج بر طرف می‌کند. چون خداوند در قرآن فرموده:
«وَ أَنْکِحُوا الْأَیامى‏ مِنْکُمْ وَ الصَّالِحینَ مِنْ عِبادِکُمْ وَ إِمائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیم».
مهم ایمان، فضل و اخلاق است که دارد، شما هم که راضی هستی، من هم راضییم. به این وسیله ازدواج سر گرفت. داماد همان آیه الله شیخ محمد تقی مسجد شاهی، فقیه و اصولی بزرگ حوزه علمیه اصفهان بود که بعد‌ها از استاد خود هم پیشی گرفت. همۀ اولاد ایشان مجتهد بودند و هیچ گاه اجتهاد از خاندان ایشان قطع نشد. (هم مجتهد، هم متدین، هم متمکن). خانواده مشهوری که همه حکام و علماء در برابر ایشان متواضع بودند. این نتیجه ازدواج الهی و اسلامی است.
نمونه دوم: ملا محمد تقی مجلسی، پدر علامه مجلسی، شاگرد شیخ بهائی، دختر فاضله و مؤمنه‌ای دارد به نام آمنه بیگم. می‌گردد و در میان شاگردان، ملا صالح مازندرانی را که طلبه با تقوا و فاضلی بوده پیدا می‌کند و خودش مقدمات ازدواج را فراهم نموده و دخترش را به ازدواج او در می‌آورد…
ثالثا: ضعف های انسان را برطرف می‌کند:
ضعف طولی: نیازهای دینی انسان را برطرف می‌کند. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ مَنْ تَزَوَّجَ فَقَدْ أَحْرَزَ نِصْف‏».
ضعف عرضی: ازدواج تنهایی و نیاز جنسی انسان را برطرف می‌کند.
۲٫ ویژگی های همسرخوب ولایق:
۱٫ (دین دان): یعنی به احکام خدا واقف باشد حلال حرام خدا را بشناسد.
۲٫ (دین دار): یعنی به دین اسلام مقید و پای‌بند باشد قلباً به آن معتقد باشد از روی اجبار خانواده و همسر و دیگران عمل نکند. مثلا به نماز وحجاب و… قلباً پای بند باشد.
۳٫ (دین بان): یعنی محافظ دین خدا باشد، اجازه تعرض به احکام خدا را به کسی ندهد غیرت دینی داشته باشد اهل امر به معروف ونهی از منکر باشد…
۴ـ (مدافع ارزش ها باشد): همسر مدافع نه خود به مجلس گناه می‌رود، نه می‌گذارد همسرش به مجلس گناه برود. و نه اجازه می‌دهد گناه وحرام وارد خانه او شود.
عوامل رو آوردن به ازدواج:
۱٫ میل و علاقه به جنس مخالف:
میل و علاقه به جنس مخالف یک امری فطری و خدادادی است. یعنی خدا این گونه در وجود انسان قرار داده ‏که مرد به زن و زن به مرد علاقه دارد. نگاه نکنید در غرب با دست کاری در ژن آدم‌ها، کاری کرده‌اند که مرد ‏به مرد و زن به زن علاقه پیدا می‌کند. اسرائیلی‌ها فقط در گاو‌ها تغییر ژنتیکی انجام نداده‌اند، که نژاد گاو ‏اسرائیلی در میان گاوها از همه درشت‌تر است، در آدم‌ها هم این دست‌کاری را انجام داده‌اند، این جای ‏خود.‏ ولی علاقه و میل به جنس مخالف را، خدا در وجود انسان قرار داده تا هم تکثیر نسل بشر انجام گیرد و هم ‏در چرخه زندگی کسب آرامش و لذت انجام شود. «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْها وَ ‏جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَ رَحْمَهً إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُون».‏
۲٫نیاز به همسر درانسان‌ها:
یعنی نیاز‌هایی را در وجود انسان‌ها هست که وقتی کنار هم قرار می‌گیرند آن نیاز بر طرف می‌شود. ‏درست ‏مثل کشتی که برای حرکت به آب نیاز دارد. آب بود کشتی حرکت می‌کند در غیر این صورت حرکتی ‏در کار ‏نیست.‏
انسان‌ها هم برای حرکت و رشد، نیاز به همسر و همدم دارند اصلا خیلی از استعدادهای انسان با ازدواج کشف می‌شود: مثل مسؤلیت‌پذیری درقبال خانواده، هدف دار شدن زندگی و کار و تلاش ….
در ‏حرکت استارت لازم است. حرکت در ابتدا تند و سریع نیست، بلکه به مرور زمان سرعت پیدا می‌کند.‏
دقیقا مثل حرکت اتومبیل که تو حرکت سرعتش زیاد می‌شود. در ازدواج هم لازم نیست با عشق عمیق شروع شود. بلکه همین که به دل هم بنشینند و ازدواج به خاطر موارد زیر نباشد کافی است:
۱٫ از روی اجبار یا رو در بایستی نباشد.
۲٫ شکست عشقی قبلی در کار نباشد.
۳٫ عدم خواستگار، باعث این ازدواج نشده باشد.
۴٫ از روی استقلال‌خواهی و خروج از ولایت والدین نباشد.
در نتیجه برای ازدواج عشق عمیق لازم نیست بلکه در طول زندگی مشترک قابل احساء می‌باشد.
‏ ضمنا ازدواج موفق ربطی به سواد و تحصیلات هم ندارد، خیلی تحصیل کرده‌ها‌، دکتر، مهندس‌ها ‏طلاق ‏گرفته‌اند. معلوم می‌شود در رشته تحصیلی موفق بوده، دکترا و لیسانس گرفته‌اند. ولی در زندگی مشترک ‏دیپلم ‏هم ندارد.‏
‏پس عامل فطری در ازدواج دو چیز است:‏ ‏تمایل به جنس مخالف ‏و رفع نیاز‏.
محبت اولیه که انگیزه ازدواج است، حکم بذر را دارد. که بعد از مدتی عمق پیدا می‌کند و در ریشه و ساقه ‏می‌دود و به بار می‌نشیند.‏
پیر مرد‌ها و پیر زن‌هایی را سراغ داریم که دیگر میل جنسی در آنها برطرف شده ولی اگر یکی مریض شود، دیگری ‏تب می‌کند. یکی بمیرد، دیگری در فراقش دوام نمی‌آورد.‏
افزایش محبت: نیاز به کسب مهارت و نیاز به مطالعه و آموزش دارد. که بخشی را انسان، در دوره تکفل پدر و مادر، ‏از پدر و مادر یاد می‌گیرد و بخشی را هم باید با مطالعه و آموزش یاد بگیرد.‏
گاهی ازدواج با محبت و علاقه شروع می‌شود، ولی با دخالت اطرافیان بهم می‌خورد، تبدیل به تنفر می‌شود.‏
افراد باید بعد از ازدواج از حالت تجرد خارج شوند، و به شخصیت متاهلی خود فکر ‏کنند و خود را در قبال همسر و خانواده مسئول بدانند به عبارتی دیگر: از من در آیند و تبدیل به ما شوند.‏ در تصمیم‌گیری‌ها همسر را ببینند و با او مشورت کنند. به خواسته‌های او توجه کنند، باید بدانند ‏تنها نیستند نیمۀ دیگری هم دارند.
برای موفقیت در انجام امور همسرداری ابتدا زن و شوهرباید همدیگر را خوب بشناسند:
أ‌. شناخت خصوصیات زنانه و مردانه:
زن باید بداند این آقا یک سری خصوصیات دارد، غیر از آن خصوصیاتی که یک زن دارد. مرد هم باید با خصوصیات ‏زنانه آشنا بشود.‏ زن و مرد تا خصوصیات هم را نشناسند، نمی‌توانند به همدیگر کمک کنند. به جای درست کردن ابرو، چشم ‏را هم کور می‌کنند.
زن موجودی است بسیار عاطفی.‏
حضرت علی فرمود : «…فَإِنَّ الْمَرْأَهَ رَیْحَانَهٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَه…».
زن نیازمند محبت آن هم از جنس ابراز محبت است، نه صرفا از باب ‏مخفی نگه داشتن در قلب مرد. مرد هرچه در قلب خود زنش را دوست داشته باشد فایده ندارد باید ابراز کند. ‏حتی به صورت کلامی با گفتن جملۀ دوستت دارم. پیامبر اکرم فرمود: جملۀ دوستت دارم را، خطاب به همسر هرگز از ذهن او پاک نمی‌شود. یا دادن ‏هدیه، و لو با اهداء یک شاخه گل یا خرید یک جفت جوراب، حتی با انتخاب یک میوۀ مخصوص برای همسر در وقت خرید میوه.‏
و زن نیز در ابراز محبت می‌تواند مثلا برای شوهرش یک قسمت مخصوص از غذا را سرو کند. بگوید: این مخصوص آقاست. میوه را برای همسر با دست ‏خودش پوست بکند.‏
خانم اگر حقوق دارد، مثلا خانم دکتر است. گاهی به آقا بگوید: مبلغی بده بروم برای خودم چیزی ‏بخرم. نفس این تقاضا از شوهر توسط زن، حس مردانگی مرد را ارضاء می‌کند. زن با این کار، پول و قدرتش را به رخ شوهر نمی‌کشد.‏ زن به واژه‌های محبت آمیز ، نگاه‌ها وحرکات محبت آمیز، هر نوع حرکتی که بوی محبت بدهد، مثل اکسیژن ‏نیاز دارد.‏ زن نیازبه توجه دارد.این را مرد باید بداند زن آرایش می‌کند یا خریدی انجام می‌دهد دوست دارد شوهر از آرایش و خرید او تعریف کند.
ب‌. شناخت خصوصیات فردی همسر:
یعنی همسر علاوه بر شناخت خصوصیات زنانه و مردانه، به خصوصیات شخصی طرف هم شناخت ‏پیدا کند.‏ که همسرش به چیزهایی علاقه دارد و نسبت به چه چیزهایی حساسیت دارد.
اما بعد: در معیارهای انتخاب همسر باید عرض کنیم:
دو گونه معیار داریم:
۱٫ معیارهای اصلی و اساسی که برای سعادت ما حتما لازم‌اند.
۲٫ معیارهایی که شرط کمال در ازدواج است. یعنی برای بهتر شدن زندگی مهم اند.
اما معیارهای اساسی ازدواج:
۱٫ تدیّن:
انسانی که دین ندارد هیچ ندارد. کسی که دین ندارد هیچ تضمینی برای زندگی با او نیست، یعنی تضمینی نیست که حقوق همسر را در زندگی مشترک رعایت کند.
به عبارت دیگر؛ انسان متدین با آدم بی‌دین هیچ وقت نمی‌تواند کنار بیاید.
شخصی از پیامبر در بارۀ انتخاب همسر مشورت گرفت. حضرت فرمود: «انْکِحْ وَ عَلَیْکَ بِذَاتِ الدِّینِ تَرِبَتْ یَدَاکَ».
و به بیان دیگر فرمود:
«أَنَّ النَّبِیَّ  قَالَ: مَنْ تَزَوَّجَ امْرَأَهً لِمَالِهَا وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ وَ مَنْ تَزَوَّجَهَا لِجَمَالِهَا رَأَى‏ فِیهَا مَا یَکْرَهُ‏ وَ مَنْ تَزَوَّجَهَا لِدِینِهَا جَمَعَ اللَّهُ لَهُ ذَلِک‏».
منظور از متدین یعنی در اعمال و گفتار و اخلاق و همه امور زندگی تابع اسلام است. و واقعا دیندار است.
ثمره دیانت:
۱٫ عفت می‌آورد، یعنی آدم متدین حتما عفیف است، و الا دیندار نیست.
۲٫ نجابت می‌آورد، یعنی هر کاری نمی‌کند، دارای رعایت‌های اخلاقی فراوانی می‌باشد.
۳٫ حیاء می‌آورد چنان که امام صادق فرمودند: «… لَاإِیمَانَ لِمَنْ لَاحَیَاءَ لَه‏…».
۴٫ استقامت می‌آورد. چنان که قرآن می‌فرماید: «إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتی‏ کُنْتُمْ تُوعَدُون».
۵٫ ظلم نمی‌کند، شخصی نزد امام مجتبی آمد: «یَسْتَشِیرُهُ فِی تَزْوِیجِ ابْنَتِهِ فَقَالَ زَوِّجْهَا مِنْ‏ رَجُلٍ‏ تَقِیٍ‏ فَإِنَّهُ‏ إِنْ أَحَبَّهَا أَکْرَمَهَا وَ إِنْ أَبْغَضَهَا لَمْ یَظْلِمْهَا».
در توضیح مطلب بالا باید عرض کنیم: دین یک پوسته دارد و یک مغز. ما خیلی وقت‌ها سراغ پوسته می‌رویم نه مغز دین، لذا وقتی با شکست رو به رو می‌شویم، از خود سوال می‌کنیم ما که ملاکات دینی را رعایت‌ نمودیم چرا این جور شد؟ مثلا می‌بینیم طرف نماز می‌خواند، در نماز جماعت شرکت می‌کند، روضه می‌رود، اهل زیارت است. یعنی ظواهر دین را رعایت می‌کند. فکر می‌کنیم این فرد، آدم خوبی است. بعد از ازدواج می‌فهمیم عجب فرد نالایقی بوده. در این زمان دیگر نه راه پیش داریم نه راه پس. اشتباه این فرد چه بوده؟ اشتباه این بوده که به ظاهر دین طرف نگاه کرده که به این‌ها پوستۀ دین می‌گوییم و حال آن که دین واقعی افراد، معیارهای دیگری دارد که به آن‌ها اصل و مغز دین می‌گوییم.
روایت هم داریم که می‌فرماید: نماز و روز مردم گول‌تان نزند. ببینید چقدر پایبند تعهداتش می‌باشد، تا چه اندازه راست‌گو و امانت‌دار است، و چقدر روحیۀ قدر شناسی دارد و…. .
خلاصه: همسر هر چه متدین‌تر باشد ، زندگی با او راحت تر است.
۲٫خوش اخلاقی:
منظ. ور از خوش اخلاق تنها خنده‌رویی و خوش گفتاری اصطلاحی نیست ، که زیبا حرف بزند ، خوش خنده باشد ، جوک بگوید و چون این گونه بودن در بعضی جاها نه تنها مطابق اخلاق نیست بلکه ضد اخلاق هم هست. زمانی که به تمسخر دیگران منجر شود…
بلکه منظور از اخلاق نیکو ،داشتن صفات پسندیده است و از نظر عقل و شرع هم آنچه زندگی را شیرین میکند ۹۰% اخلاق خوب است.
بعضی افراد همه چیز دارند ولی چون اخلاق ندارند. همسرش می خواهد از او طلاق بگیرد. از خانم می پرسیم: چرا می خواهی طلاق بگیری؟تو که همه چیز داری،خانه، ماشین،…خلاصه همه جوره در رفاهی؟ میگوید: دوست داشتم در خانه ی مستأجری زندگی میکردم، سر کوفت صاحبخانه را میشنیدم، هیج گونه امکانات رفاهی نداشتم ولی شوهرم با اخلاق بود. این همه وسیله برای من آماده کرده، خانه ، ماشین ، امکانات ، غذای خوب و … ولی اخلاق نداردپس گویا هیچ کاری نکرده است.
به آقا میگویم شما چرا می خواهی همسرت را طلاق بدی؟می گوید: خدا چنین زنی را نصیب گرگ بیابان نکند ، یک زبانی دارد به این درازی آسایش مارا از بین برده .
پیامبراکرم  درباره ی صفات همسر شایسته میفرماید: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  إِذَا جَاءَکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِینَهُ فَزَوِّجُوهُ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَهٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبِیرٌ».
فردی به نام حسین بن بشار باسطی، نامه نوشت برای امام رضا و درباره ی خواستگار دخترش کسب از ایشان کسب تکلیف کردوعرض کرد: فردی از خویشانم به خواستگاری دخترم آمده که سوء خلق دارد بفرمایید چه کنم؟ دخترم را به او بدهم یا نه؟
حضرت در جواب نامه نوشت: لَا تُزَوِّجْهُ إِنْ کَانَ سَیِّئَ‏ الْخُلُق‏.
بعضی از بزرگان می فرمایند: زندگی با همسر بد اخلاق یعنی یه عمر زندانی شدن با اعمال شاقه است.
باید بدانیم : اخلاق بد زن و شوهر بر همدیگر و فرزندان و اطرافیان اثر میگذارد .
نمونه هایی از اخلاق خوب و بد:
خوش زبانی و بد زبانی: زبان ترجمان دل است . از کوزه همان تراود که در اوست. امکان ندارد دل کسی پاک باشد و زبانش کثیف فحاش و نیش زن.زبان آیینه ی دل افراد است.
خوش خلقی و کج خلقی: خوش خلقی به انسانها نشاط و امید میدهد و از نشانه های ایمان است و بد خلقی نشانه ضعف ایمان است.
البته باید بدانیم از منظر دین خنده رویی و خوش اخلاقی در مقابل نا محرم نشانه پسندیده نیست بلکه ضد اخلاق بوده وامری ناپسند است همچنین خنداندن دیگران به وسیله غیبت و تمسخر و عیبجویی ، حرام و ضد ارزش است.
حق پذیری و لجاجت :
لجاجت و یکدندگی لطمه های سنگینی به زندگی خانوادگی وارد میکند.
کرامت و حسادت
تواضع عاقلانه و تکبر احمقانه
راستگویی و دروغگویی
وقار و متانت و سبک کری و هرزگی
بردباری و صبوری ،کم ظرفیتی و بی تابی
حسن ظن و سوء ظن
برخود با محبت و عاطفه ، بی محبت و بی عاطفه
گذشت و کینه توزی
ادب و بی ادبی
ترس و شجاعت
نرم خویی و خشونت
وفاداری و بی وفایی
سخاوت و بخل
قناعت و حرص و طمع
۳٫ شرافت خانوادگی
منظور شهرت و ثروت و موقعیت اجتماعی نیست . بلکه منظور نجابت و پاکی و دیانت است.
ازدواج با یک فرد یعنی پیوند با یک خانواده و فامیل و نسل.
در انتخاب همسر معقول نیست کسی بگوید که من میخواهم با خود فرد ازدواج کنتم کاری به خانواده واقوام او ندارم. چون این فرد جزء همان خانواده است . این شاخه از همان درخت تغذیه کرده و سالم است . بسیاری از صفات روحی ،جسمی ، اخلاقی و عقلی از راه وراثت و تربیت و محیط و عادات به این فرد منتقل شده.
پیامبر اکرم فرمودند: تزجّوا فی الحجز الصالح، فان العرق دساس».
و فرمودند: «انظُر فی أَیِّ نِصابٍ تَضَعُ ولَدَک، فإِنَّ العِرْقَ دَسَّاس ».
پس بدان اگر تو با بستگان همسرت کار نداری آنها با تو و خانواده ی تو کار دارند . هرگز نمی‌توانی همسرت را از آنها جدا کنی، چرا که تو از ارتباط با آنها ناگزیری .
بد نامی و خوش نامی آنها تا آخر عمر همراه انسان است . ودر زندگی انسان تاثیر میگذارد. تحمل بد نامی آنها بسیار مشکل است، صفات و خصوصیات آنها در فرزندان آینده اثر دارد .
پیامبر فرمودند: «تخیروا لنطفکم فان الابناه تشبه الاخوال».
و «قَامَ رَسُولُ اللَّهِ خَطِیباً فَقَالَ أَیُّهَا النَّاسُ إِیَّاکُمْ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا خَضْرَاءُ الدِّمَنِ قَالَ الْمَرْأَهُ الْحَسْنَاءُ فِی مَنْبِتِ السَّوْءِ».
البته موارد استثنأ هم داریم، بحث مادر این مقوله نیست بلکه قانون کلی را میگوییم.
۴٫ صاحب عقل باشد
آنچه مسلم است زندگی سعادتمندانه به عقل و فهم درست و سالم احتیاج دارد.
برخی از امتیازات عقل:
۱٫ عقل همانند نور افکنی است که جاده¬ی زندگی را روشن می¬کند و فراز و شیب¬ها را معلوم می¬کند تا انسان در برابر آنها تصمیم¬های مناسبی بگیرد.
۲٫ عقل برای تصمیم گیری¬های درست زندگی لازم است.
۳٫ عقل وسیله¬ی مناسبی است برای تشخیص حق از باطل، خوبی از بدی و سره از ناسره و…
ا میر المومنین(ع) فرمود: «قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ص: إِیَّاکُمْ وَ تَزْوِیجَ الْحَمْقَاءِ فَإِنَّ صُحْبَتَهَا بَلَاءٌ وَ وُلْدَهَا ضِیَاعٌ».
فرق است بین عقل و سواد
یکی ممکن است علم داشته باشد، اما عقل نداشته باشد و بر عکس یکی عاقل باشد ولی سواد نداشته باشد. البته می¬تواند کسی هم عاقل باشد و هم عالم. که نور علی نور است.
زد و بند و حیله گری را از عقل ندانیم.
امام صادق (ع) در تعریف عقل فرمود: «وَ قَالَ الصَّادِقُ عَلَیْهِ السَّلَامُ: الْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ …».
انسان¬ها نسبت به عقل چهار گروه¬اند:
۱٫ دیوانه :که اصلا عقل ندارد.
۲٫ سفیه :که عقل دارد ولی فیتیله¬ی عقلش پایین است ، می¬خواهد خیر برساند ولی بلد نیست، هم کار دست خودش می¬دهد و هم دست شما. نمی‌داند باید زندگی را چگونه اداره کند چون کم عقل است.
۳٫ عاقل :عقل دارد و فیتیله¬ی عقلش هم بالاست.
۴٫ لبیب :که از عاقل بالاتر است .امام صادق  میفرمایند: لبیب ها عقلشان خالص است.
خداوند هم در قرآن این گروه را به تفکر دعوت می نماید:«فاعتبروا یا أُوْلُواْ الْأَلْبَاب» چون اینها هستند که اهل عبرت و پند هستند، لبیب کسی است که آینده رامی¬بیند. امام راحل از عاقل بالاتر بود. خیلی ها امام را درک نمی‌کردند، پیش بینی هایی که رهبری دارند مثلا در تهاجم و شبیخون فرهنگی دشمنان ازسال¬ها قبل اخطارمی¬کردند درحالی که بعضی از مسولین هنوز خطر را نفهمیده¬اند.
امام صادق  در تعریف عقل فرمود: « الْعَقْلُ مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ …».
۵٫ سلامت جسم و روح
روایات و اسناد اضافه شود.
بیماریها به دو گونه می باشند:
بیماری های قابل درمان:بعضی بیماری¬های جسمی و روانی اهمیت چندانی ندارند،چون مانع انجام وظایف همسری نشده و لطمه¬ای به زندگی نمی¬زنند لذا می¬توان آنها را تحمل کرد و یا با معالجه و مراقبت می¬توان آنها را درمان کرد.
بیماریهای لاعلاج :بحث مادر درمورد این نوع از بیماریها هست، بیماری¬ها ومعلولیت های جسمی و روحی عمیق که غیر قابل درمان میباشد و در طول عمر همراه انسان است . تحمل اینها برای همسر بسیار مشکل است . چون مانع ایفای نقش همسری میشود . این نوع از نقصها وبیماریها مانع دوست داشتن میشود.با یک برخورد احساسی و غیر عقلایی ممکن است در آینده باعث دردسر شود.و زندگی مشترک را بهچالش بکشد.
لذا در اسلام ازدواج با بعضی بیماران نهی شده است. مانند : جزام ، جنون و برص وبیماری هایی که موجب بدبختی همسر و تباهی نسل میشود.
اما معیار های کمال در انتخاب همسر:
۱٫ زیبایی
باید بدانیم زیبایی یک امر نسبی است که از شاهکارهای خلقت خداوند می¬باشد.
منظور از زیبایی ۱۰۰ درصد نیست بلکه در حد مقبولیت مورد نظر است،یعنی همین قدر که در دیدار اول به دل انسان بنشیند و از دیدن او احساس انزجار و تنفر به انسان دست ندهد.
لطیفه: آقایی همسری اختیار کرده بود به حدی زشت بود که اگر فردی می¬خواست مثال زشت رویی بزند به همسر ایشان مثال می¬زد جالب این بود که این عالم هر روز برای رفع چشم زخم از همسرش صدقه می¬داد.
از مواردی که داشتنش امتیاز است ، ولی نداشتنش لطمه ای به زندگی نمی زند، زیبایی است.
زیبایی یک امتیاز است ،البته امتیازی که در شیرینی زندگی زناشویی تأثیر فراوانی دارد.
دو انسانی که میخواهند یک عمر به عنوان همسرو یاور در کنار هم زندگی کنند. با صفا و صمیمیت و عشق ورزی همراهی کنند . لازم است از هر جهت همدیگر را دوست داشته باشند. از اندام و چهره و شکل ظاهر هم خوششان بیاید.
باید بدانیم: زیبایی یک معیار و استاندارد مشخصی ندارد، بلکه تاحدودی به سلیقه ی افراد بستگی دارد. حتی ممکن است فردی در نظر کسی زیبا باشد که در نظر دیگری زیبا نباشد. درباره ی لیلی و مجنون آمده ، لیلی در نظر دیگران زیبا که نبود زشت هم بود ولی در نظر مجنون خیلی هم زیبا بود به حدی که مجنون واله شیدای او شده و فکر وزکرش فقط لیلی بود.
پس زیبایی یک صفت نسبی است نه واقعی .لذا لازم نیست در حد عالی باشد ، بلکه همین قدر که زن وشوهر همدیگر را بپسندند و از هم خوششان بیاید کافی است. و الا ممکن است بطور نا خواسته به همسرش ظلم و جفا کند. با ایراد و بهانه گیری زندگی را بر او تلخ کند.
در اهمیت زیبایی پیامبر می فرمایند: «إِذَا أَرَادَ أَحَدُکُمْ أَنْ یَتَزَوَّجَ الْمَرْأَهَ فَلْیَسْأَلْ عَنْ شَعْرِهَا کَمَا یَسْأَلُ عَنْ وَجْهِهَا فَإِنَّ الشَّعْرَ أَحَدُ الْجَمَالَیْنِ».
زیبایی همسر در حفظ عفت و ایمان همسر هم تأثیر دارد . اگر کسی از همسرش لذت ببرد و راضی باشد چشم و فکر و عملش متوجه دیگران نخواهد شد .دیگر دنبال بیگانگان نمیرود ، مبتلی به خیانت به همسر نمیشود.
شخصی امام صادق را در لباس نو و آرایش کرده دید، با تعجب عرض کرد : به خود رسیده اید و خود را زیبا نموده اید ؟ فرمود : «نَعَمْ إِنَّ التَّهْیِئَهَ مِمَّا یَزِیدُ فِی عِفَّهِ النِّسَاء…»
ترجمه: آراستگی و زیبایی مرد به عفت زن میافزاید.
توجه: زیبایی بدون تدین و عفت و اخلاق نه تنها امتیازی محسوب نمی شود بلکه آفتی خطر ناک است اگر کسی دین و اخلاق و عفت و شرافت خانوادگی و عقل….. نداشته باشد . میشود بلایی رسواگر. یعنی بی توجهی به این امور ممکن است رسوایی ببار آورد.
لذا پیامبر فرمود: «أَنَّ النَّبِیَّ ص قَالَ: مَنْ تَزَوَّجَ امْرَأَهً لِمَالِهَا وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ وَ مَنْ تَزَوَّجَهَا لِجَمَالِهَا رَأَى فِیهَا مَا یَکْرَهُ وَ مَنْ تَزَوَّجَهَا لِدِینِهَا جَمَعَ اللَّهُ لَهُ ذَلِک‏».
و در روایت دیگر آمده: «قَامَ رَسُولُ اللَّهِ  خَطِیباً فَقَالَ أَیُّهَا النَّاسُ إِیَّاکُمْ وَ خَضْرَاءَ الدِّمَنِ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا خَضْرَاءُ الدِّمَنِ قَالَ الْمَرْأَهُ الْحَسْنَاءُ فِی مَنْبِتِ السَّوْءِ».
زیبایی یک معیار اساسی در ازدواج نیست،بلکه شرط کمال است . اگر با صفات دیگر همراه بود ارزش دارد و الا نه. متأسفانه امروز زیبایی چشم برخی جوانان را کور کرده ، نتیجه همان میشود که گاهی هنوز تشکیل زندگی نداده متارکه و بخاطر مهریه ، پسر راهی زندان میشود.
۲٫ علم و سواد
از دیگر معیارهای کمال در ازدواج، علم و سواد است. در اسلام بقدری تاکید به علم و سواد شده که در هیچ دینی نشده است.
علم و سوادی که در اهمیت آن پیامبر اکرم  فرمود: «طَلَبُ‏ الْعِلْمِ‏ فَرِیضَهٌ عَلَى‏ کُلِ‏ مُسْلِمٍ‏ وَ مُسْلِمَه.»
با این همه شرط اساسی در ازدواج نیست بلکه یک امتیاز است چون علم در انجام وظایف همسری و تربیت فرزند … تأثیر نیکویی دارد. اما همین مورد هم باید در کنار سایر معیار های اساسی سنجیده شود نه اینکه به صورت مستقل دیده شود.
و آنچه در بحث زیبایی مطرح شد اینجا هم مطرح میشود ،یعنی علم بدون تعهد و ایمان همیشه مضر بوده ، چنانچه زیبایی بدون ایمان و عفت ضرر دارد .
لذا درقرآن آمده این گونه دعا کنیم : وَ قُلْ رَبِ‏ زِدْنِی‏ عِلْما
پیامبر «وَ دَخَلَ‏ زَمْزَمَ، فَشَرِبَ مِنْهَا، ثُمَّ قَالَ‏: اللَّهُمَ‏ إِنِّی‏ أَسْأَلُکَ‏ عِلْماً نَافِعا.»
خدایا علم نافع به ما بده ، چون علم دو رو دارد : ممکن است ضرر برساند . چقدر زندگی به طلاق رسیده بخاطر مقامات علمی و سوادی زوجین . خصوصا زنهای با سواد ، سوادشان باعث طلاقشان شده.
بخش دوم: مهم‌ترین معیار انتخاب همسر کفویت است:
معیار‌های کفویت در ازدواج موفق:
۱٫ هماهنگی فکر و اعتقادی؛
‏۲٫‏ توافق اخلاقی؛
‏۳٫‏ هم شانی اجتماعی؛
‏۴٫‏ دینداری و تقوا؛
‏۵٫‏ رعایت فاصلۀ سنی؛
‏۶٫‏ سلامت خانوادگی طرفین؛
‏۷٫‏ توجه به خواست همسر؛
‏۸٫‏ شناخت نیازها و عواطف طرف مقابل؛
‏۹٫‏ همسانی تحصیلات.
به عبارت دیگر: شرط مهم در ازدواج؛ کفویت است. یعنی همتا، هم‌شان و متناسب هم باشند. به اصطلاح باهم جور باشند. همسر ما ، فردی است که می‌خواهد یک عمر در کنار ما، با ما زندگی کند. پس در انتخابش باید دقت لازم را انجام داد. این انتخاب در سعادت و بدبختی انسان نقش اساسی دارد مواظب باشیم به خطا نرویم.
این که در اول ازدواج بگوییم: فعلا ازدواج می‌کنیم، که ممکن است بعضی وقت‌ها از سر دلسوزی باشد اگر در آینده نتوانستیم باهم زندگی کنیم، طلاق می‌گیریم. این فکر را باید به کلی از ذهن پاک کرد. یعنی از همین الآن باید پل طلاق را پشت سرت خراب کنی و تمام حواست راجمع کنی که همسری دائمی و تا آخر عمر برمی‌گزینی.
نکته: اگر گفته می شود: در امر ازدواج باید تسریع داشته باشید یا ازدواج را سهل و آسان بگیرید معنایش این نیست که در انتخاب بی‌دقتی کنیم.
سرعت و سهولت، با دقت منافاتی ندارد. بلکه شتابزدگی است که با دقت منافات دارد….
اگر پیامبراکرم می‌فرماید: «خیر النکاح ایسره».
یا می‌فرماید: بهترین زنان شما کسانی هستند که مهر و کابین آنها و مخارج‌شان کمتر باشد.
اماهمین پیامبر در بحث انتخاب همسر می‌فرمایند: «أیّها الناس، إیّاکم‏ وخضراء الدِّمَن‏؟ قیل یا رسول اللَّه، وما خضراء الدِّمَن؟ قال المرأه الحسناء فی منبت السوء».
و حضرت علی می فرمایند: «إِیَّاکُمْ‏ وَ تَزْوِیجَ‏ الْحَمْقَاءِ فَإِنَّ صُحْبَتَهَا بَلَاءٌ وَ وُلْدَهَا ضِیَاع».
و امام صادق هم فرمود: «إنما المرأه قلاده فانظر ما تقلده ‏».
و ده ها هشدار و بیدار باش دیگر.
پس معلوم شد، آسان‌گیری و سهولت در انجام ازدواج به جای خود، دقت و سخت گیری در انتخاب هم به جای خود باید رعایت شود، ناگفته پیداست دقت با وسواس فرق دارد.
چند نکته در باره کفویت:
اولا: منظور از کفویت نسبی است:کفویت صد در صد جز در ازدواج حضرت امیر و حضرت زهرا نبوده است.
ثانیا: موارد کفویت که سعادت زندگی زوجین نقش دارد به قرار زیر است:
همتایی دینی و ایمانی:
مردی از پیامبر سوال کرد:« با چه کسی ازدواج کنم؟ فرمود : الاکفاء . پرسید : کفو ها چه کسانی هستند؟ فرمود: المومنون بعضهم اکفاء بعض .»
امام صادق در باره ی ازدواج امیر المومنین و حضرت فاطمه میفرماید: لولا أنّ اللَّه تبارک وتعالى خلق‏ أمیرالمؤمنین لفاطمه  ما کان لها کفو على ظهر الأرض.
از دلایلی که در اسلام از ازدواج با شوهر بی دین منع شده ، این است که امام صادق  فرمود: فَإِنَّ الْمَرْأَهَ تَأْخُذُ مِنْ أَدَبِ‏ زَوْجِهَا وَ یَقْهَرُهَا عَلَى دِینِهِ.
همتایی فکری و فرهنگی
امام صادق : إِنَّ الْعَارِفَهَ لَا تُوضَعُ‏ إِلَّا عِنْدَ عَارِفٍ.
ترجمه: زن عارف و فهمیده باید در کنار مرد فهمیده و اهل معرفت قرار گیرد.
همتایی اخلاقی
ممکن است زن و شوهر هر دو متدین باشند ولی اخلاقشان باهم جور نباشد لذا زندگیشان به متارکه منجر شود . نمونه در صدر اسلام : ازدواج زید بن حارث با زینب دختر عمه ی پیامبر.
در شایستگی زید همین بس که فرزند خوانده ی پیامبر بود. پیامبر گاهی او را زیدالحبیب یعنی فرزند محبوب و عزیز من خطاب میکردند. آخر الامر در موته به شهادت رسید.
و از شایستگی زینب بنت جحش همین بس،که بعد از طلاق با زید ، خدا عقد همسری او را برای پیامبر خوانده که در قرآن آمده: فَلَمَّا قَضى‏ زَیْدٌ مِنْها وَطَراً زَوَّجْناکَها لِکَیْ لا یَکُونَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ حَرَجٌ فی‏ أَزْواجِ أَدْعِیائِهِمْ إِذا قَضَوْا مِنْهُنَّ وَطَراً وَ کانَ أَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولا
همتایی در تحصیلات علمی
یعنی زن و شوهر از جهت علمی خیلی از هم فاصله نداشته باشند تا بتوانند یکدیگر را به خوبی درک کنند. زن بی ظرفیت و متکبر اگر علمش از همسرش بیشتر باشد . زندگی را با مشکلاتی رو به رو میکند.
همتایی جسمی و جنسی
زن و شوهر باید بتوانند همدیگر را از جهت غریضه جنسی ارضاء کنند . یکی سرد مزاج نباشد و یکی گرم مزاج .لذا مناسب است زوجین قبل از ازدواج به مشاورین بهداشتی مراجعه کنند. عدم توازن و تناسب جنسی زوجین باعث می شود. زوجین رابطه های پنهانی مشروع یا نا مشروع داشته باشند.
لازم است جهت بهبود روابط زوجین این اطلاعات را از فرد آگاه بپرسند و با آنها مشورت کنند . یا بامطالعه اطلاعات خود را افزایش دهند.
بعضی از ناتوانی های جنسی به بیماری های عصبی و روانی مرتبط است که با مداوای ،آن بیماری حل میشود لذا باید برای رفع آن اقدام کرد .
تناسب در زیبایی
اگر یکی زیبا و دیگری زشت باشد . احتمال بروز مشکلات فراوان وجود دارد. زمینه ی بی عفتی و عقده ی محرومیت جنسی و انحراف و حسرت را به وجود میآورد.
تناسب سنی
از آنجا که دختر ۴ تا ۶سال زودتر از پسر بالغ میشود ، همین اندازه ی سنی در ازدواج بین دختر و پسر باید رعایت شود و پسر باید بزرگتر باشد. همینجا باید گفته شود :کفویت از نظر سن، در تفاوت سنی است نه تساوی سنی، البته در صورتی که امتیازات مهم تری در کار است میتوان از این موضوع چشم پوشی کرد.
تناسب مالی و اقتصادی
اگر بین خانواده های دختر وپسر تفاوت اقتصادی باشد امکان بروز مشکل وجود دارد . خصوصا اگر دختر و خانواده ی دختر سر باشند ،این اختلاف زمینه ی تکبر دختر و تحقیر پسر را فراهم میکند.
تناسب خانوادگی
منظور تناسب از جهت شرافت و اصالت خانوادگی و ایمان و تقوی زوجین و خانواده ها است.
تناسب سیاسی
یعنی هر دو یا باید انقلابی باشند یا غیر انقلابی باشند والا اگر یکی انقلابی ودیگری غیر انقلابی باشد، مشکل ایجاد میکند.
تناسب اجتماعی
فردی که اهل معاشرت و پارتی و جلسه است، با آدمی که منزوی و گوشه¬گیر و اهل خلوت است تناسب ندارد.
هماهنگی روحی و روانی
یعنی باهم همگونی شخصیتی داشته باشند ، یکی برون گرا و دیگری درون گرا نباشد.
هماهنگی در ارزش ها و ضد ارزش ها
یعنی هر دو به ارزشی بودن موردی و عدم ارزش بودن مورد دیگر اتفاق نظر داشته باشند. اگر یکی با تفکر باز نگاه می کند دیگری بسته نگاه نکند .
فصل سوم: نقش در آمد حلال در تربیت دینی فرزند
در تامین نیازهای جسمانی فرزندان خداوند در قرآن می فرماید: «فَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلالاً طَیِّب»
همه ی والدین چه مسلمان و چه غیر مسلمان به این نیاز فرزندان خود توجه دارند و برای رفع آن تلاش میکنند . این یک امر فطری است .
ولی از نظر اسلام تهیه ی این نیاز ها (غذا ، پوشاک، مسکن ،امکانات تحصیلی و آموزشی و…):
۱٫باید از طریق حلال باشد
۲٫ میانه روی در مصرف:
یعنی نه بخالت نه اسراف کاری. که شامل( نحوه ی هزینه و اولویت بندی در هزینه ها )می شود.
منظور از تقدیر المعیشه درروایات هم یعنی برنامه ریزی مناسب در هزینه کرد، که باعث می شود زندگی در جاده ی مستقیم قرار بگیرد، هم صفت بخل را از انسان دور میکند و هم جلوی اسراف کاری را میگیرد
خدا در قرآن میفرماید: «وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَهً إِلى‏ عُنُقِکَ- وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَحْسُوراً.»
در اهمیت مال حلال همین بس که در روایت از امام کاظم  آمده:« روز قیامت مومن هر قدمی که بر می دارید با چهار سوال روبرو می شود : یکی : «… و عَنْ مَالِهِ مِمَّا اکْتَسَبَهُ‏ وَ فِیمَا أَنْفَقَهُ… .»
و در باره ی کسی که تلاش دارد که در آمدش از حلال باشد .
پیامبر اکرم (ص) فرمودند: الْکَادُّ عَلَى‏ عِیَالِهِ‏ کَالْمُجَاهِدِ فِی سَبِیلِ اللَّه‏.
و فرمود: مَا مِنْ عَبْدٍ یَکْسِبُ ثُمَّ یُنْفِقُ عَلَى عِیَالِهِ إِلَّا أَعْطَاهُ اللَّهُ بِکُلِّ دِرْهَمٍ یُنْفِقُهُ‏ عَلَى‏ عِیَالِهِ‏ سَبْعُمِائَهِ ضِعْفٍ.
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ : «الْعِبَادَهُ سَبْعُونَ جُزْءً أَفْضَلُهَا جُزْءً طَلَبُ الْحَلَال‏».
پیامبر :إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَیُحِبُ‏ الِاغْتِرَابَ‏ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ.
پیامبر :«… قَالَ یَا أَبَا ذَرٍّ لَا یَکُونُ الرَّجُلُ مِنَ الْمُتَّقِینَ حَتَّى یُحَاسِبَ نَفْسَهُ أَشَدَّ مِنْ مُحَاسَبَهِ الشَّرِیکِ شَرِیکَهُ فَیَعْلَمَ مِنْ أَیْنَ مَطْعَمُهُ وَ مِنْ أَیْنَ مَشْرَبُهُ وَ مِنْ أَیْنَ مَلْبَسُهُ أَ مِنْ حَلَالٍ أَوْ مِنْ حَرَامٍ …».
حاج علی بابا (رئیس صنف خوار و بار فروش¬های تهران) که از اخیار بوده شاگردش نقل می¬کرد:
به استاد ما شبی قیامت را نشان دادند. برای بخار و نم لپه هایی که به مشتری نگفته بود داشت محاکمه میشد. به او گفته بودند اگر میخواهی به بهشت بروی اول باید جواب اینها را پس بدهی. نم چقدر به وزن جنس اضافه میکند. آن را هم حساب می¬کنند.
پیامبر  از کنار مغازه¬ای رد می¬شد دست کرد توی کیسه¬ی لپه ها زیرش مرطوب بود ، فرمود:« چرا به مشتری نمی¬گویی لپه ها مرطوب است . بعد فرمود : «مَنْ غَشَّ مُسْلِماً فَلَیْسَ مِنَّا».
میرزا باقر طبیب مشرف شد کربلا آنجا مرضی شایع شده بود که همه حال عطش داشتند . ایشان نسخه داده بود مردم گرما زده شده اند آبلیمو بخورند خوب میشوند . در کربلا فقط یک آبلیمو فروش بوده که بعد از آن بازارش گرفته بود، دید مشتری دارد .آب می بست به آبلیمو ها و به قیمت واقعی میفروخت. مردم که چاره ای نداشتند همانها را میخریدند و میخوردند و خوب میشدند . تا خود آبلیمو فروش به همان مرض مبتلا شد . نسخه همان بود و باید آبلیمو می خورد ولی در باره افاقه نمیکرد . نتیجه که نمی‌گرفت هر روزبد تر هم میشد . طبیب گفت : درد همان درد، نسخه هم همان نسخه . نمی‌دانم مشکل چیست ؟ آبلیمو فروش خودش گفت: من میدانم مال کجاست ؟ من آب می بستم به آبلیموها حالا دارند آب اضافی را میگیرند . آنقدر خورد که مرد.
مواظب باشیم چه لقمه ای را مصرف میکنیم ؟ جلوی زن و بچه چه لقمه ای میگذاریم؟
لقمه ی حرام آثاری دارد از جمله اثر دعا را میبرد.
نمونه تاریخی: زمانی که حجاج ابن یوسف ثقفی والی کوفه شد به او گفتند:مواظب باش در کوفه عده ای هستند دعا کنند ، فرماندار چپه میشود . گفت: چاره دارد، دستور داد اهل دعا را در کوفه دعوت کنند، جلو آنها سفره ی آلوده به حرام پهن کردند، آنها هم از آن غذا خوردند ، دیگر دعایشان در باره حجاج اثر نکرد.
از آن طرف لقمه ی حلال هم آثاری دارد از جمله:
در روایت آمده: «صفا دینه ورق قلبه.»
شیخ رجب علی خیاط که مراجعی همچون آیات عظام میلانی و کوهستانی به ایشان علاقه داشتند،خیلی اهل مراقبت بود . پارچه ای را برای دوخت میآوردند نزد ایشان ، طی میکرد ،مثلاً دوخت آن دو تومان میشود . بعد که مشتری می آمد لباس خود را ببرد، میدید پنج ریال داخل جیب است .می پرسید:این پول مال چیه ؟ میفرمود : فکر میکردم دو روز طول میکشد . ولی یک روز و نیم بیشتر کار نبرد.این مقدار پول اضافه حساب شده بود لذا بر گرداندم .به خاطر همین صفای باطن بود که ایشان هر شب چهارده معصوم را زیارت می‌کردند، در نجف اشرف عوض زیارت کنار ضریح، خود حضرت را زیارت میکرد . به آیت الله قاضی پیغام داد: حضرت امیر از شما گلایه دارد .

پیامبر اکرم فرمود: «الْعِبَادَهُ عَشَرَهُ أَجْزَاءٍ تِسْعَهُ أَجْزَاءٍ فِی طَلَبِ الْحَلَالِ.»
در قران کریم خداوند میفرماید:
«فَکُلُوا مِمَّا رَزَقَکُمُ اللَّهُ حَلالاً طَیِّب»
روزی خدا حلال است شما هم از همان حلال و پاکش استفاده کنید.
پیامبر فرمود:
یَا أَبَا ذَرٍّ مَنْ‏ لَمْ‏ یُبَالِ‏ مِنْ‏ أَیْنَ‏ اکْتَسَبَ الْمَالَ لَمْ یُبَالِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَیْنَ أَدْخَلَهُ النَّار.
اما در باره ی مصرف حلال:
اکتفا به حد کفاف در مصرف
حضرت امیر (ع) :أَمْسِکْ مِنَ‏ الْمَالِ‏ بِقَدْرِ ضَرُورَتِکَ وَ قَدِّمِ الْفَضْلَ‏إ ۳۴۳۸ لِیَوْمِ حَاجَتِک‏.
در جای دیگر فرمود: یَا ابْنَ آدَمَ مَا کَسَبْتَ‏ فَوْقَ‏ قُوتِکَ‏ فَأَنْتَ فِیهِ خَازِنٌ لِغَیْرِک‏.
پیامبر به حضرت امیر فرمود: یَا عَلِیُّ مَا أَحَدٌ مِنَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ إِلَّا وَ هُوَ یَتَمَنَّى یَوْمَ‏ الْقِیَامَهِ أَنَّهُ‏ لَمْ یُعْطَ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا قُوتا.
حضرت امیر: رَضِیَ عَنِ اللَّهِ بِالْقَلِیلِ مِنَ الرِّزْقِ‏ رَضِیَ‏ اللَّهُ‏ عَنْهُ بِالْقَلِیلِ مِنَ الْعَمَل‏.
پیامبر: إِنَّ مَا قَلَّ وَ کَفَى خَیْرٌ مِمَّا کَثُرَ وَ أَلْهَى اللَّهُمَّ ارْزُقْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ الْکَفَافَ.
ومی فرمود:
َ أَلْهَى اللَّهُمَ‏ ارْزُقْ‏ مُحَمَّداً وَ آلَ‏ مُحَمَّدٍ الْکَفَافَ.






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


+ 9 = 17