هشت پیش ‌فرض‌ مصون‌ سازی فرهنگی

مصون‌ سازی فرهنگی بدان معنی است که جهان فرهنگی آن‌ چنان طراحی شود که از آسیب‌ ها و گزندها و تهدیدها برکنار و در امان بماند. پس مصون ‌سازی فرهنگی در جایی موضوعیت می ‌یابد که جهان فرهنگی دچار دست ‌اندازی ‌ها و تعرضات جهان ‌های فرهنگی بیگانه باشد…

مفهوم «مصون‌ سازی فرهنگی» که رهبر انقلاب تا به حال چندین بار از آن استفاده کرده ‌اند، از جمله تعابیر نو و بی ‌پیشینه در ادبیات ایشان بود. اهتمام ایشان به فرهنگ به‌ عنوان امری اجتماعی که روح و هویت جامعه را تشکیل می‌ دهد، سبب شده است که در طول دهه ‌های گذشته، ایشان همواره از فرهنگ سخن بگویند و درباره ‌ی آرمان ‌ها و دغدغه‌ های فرهنگی خود، به ‌صورت جدی و عالمانه، ‌ مفهوم‌ پردازی کنند. مفهوم «مصون ‌سازی فرهنگی» رنگ تازه ‌ای دارد و محتاج تأمل و مداقه است. نگارنده‌ ی این سطور تلاش می‌ کند تا به ‌مثابه‌ ی مطالعه ‌ای مقدماتی و زیرساختی، به یک سلسله از پیش‌ فرض‌ ها و اصول موضوعه‌ ی ایده ‌ی «مصون ‌سازی فرهنگی» اشاره کند تا به ‌واسطه‌ ی شناخت و تحلیل آن‌ ها، این مفهوم و موقعیت نظری آن مشخص گردد.

یکم) جهان فرهنگی ما، مبتلا به تهدید است

مصون‌ سازی فرهنگی بدان معنی است که جهان فرهنگی آن‌ چنان طراحی شود که از آسیب‌ ها و گزندها و تهدیدها برکنار و در امان بماند. پس مصون ‌سازی فرهنگی در جایی موضوعیت می ‌یابد که جهان فرهنگی دچار دست ‌اندازی ‌ها و تعرضات جهان ‌های فرهنگی بیگانه باشد. وضعیت کنونی جهان فرهنگی ما (بلکه از دو سده ‌ی پیش تاکنون) این‌ گونه بوده است؛ به ‌طوری‌که غرب و غربیان همواره کوشیده ‌اند تا جهان فرهنگی ما را به تسخیر خود درآورند. از اواسط دوره‌ ی قاجار، تهاجم فرهنگی غرب به جامعه‌ ی ما آغاز شد و تهدید فرهنگی بیرونی فعلیت یافت.

با استقرار حکومت پهلوی، تهدیدهای فرهنگی، رشد و گسترش شتابان پیدا کرد و موج هولناکی از غرب ‌زدگی به راه افتاد؛ چنان ‌که اگر انقلاب اسلامی به پیروزی نمی ‌رسید، جهان فرهنگی ما را به‌ طور کامل در عمق خود فرو می‌بُرد و آن را نابود می ‌کرد. اما با وقوع انقلاب اسلامی، جهان فرهنگی ما (که مبتنی بر ارزش ‌های اسلامی است) اقتدار و تشخص یافت و توانست در برابر دست ‌اندازی‌ های فرهنگی غرب، مقاومت کند. با این‌ حال تهدیدهای فرهنگی از میان نرفت و دولت ‌های غربی، جهان فرهنگی ما را به رسمیت نشناختند و از تهاجم و تعدی دست نکشیدند.

به ‌خصوص در دوره ‌ی تاریخی پس از دفاع مقدس، غرب به‌ روشنی فهمید که مواجهه با انقلاب اسلامی را باید از قلمرو نظامی به قلمروهای دیگر و از جمله قلمرو فرهنگ، تغییر دهد و به این طریق، این انقلاب را به‌ واسطه ‌ی سازوکارهای نرم، ساقط کند. به این ترتیب موج تازه ‌ای از تهاجم فرهنگی آغاز شد. این موج آن‌ چنان ویرانگر و خطرناک بود که آیت ‌الله خامنه ‌ای از آن به‌ عنوان «شبیخون فرهنگی» یاد کردند. موج تهاجم فرهنگی در مرحله ‌ی جدید خود، که از آن دوره آغاز گردید، همچنان ادامه دارد و امروز نیز جهان فرهنگی ما با توطئه‌ های فرهنگی دست‌ به ‌گریبان است. در چنین فضایی که آغشته به تهدید، چالش و آسیب است، باید از مصون ‌سازی فرهنگی سخن گفت و آن را طلب کرد.

دوم) تهدیدهای فرهنگی حذف ‌شدنی نیستند

جهان فرهنگی ما دشمنان سرسختی دارد. آن‌ ها جز به انهدام و اضمحلال جهان فرهنگی ما نمی ‌اندیشند و هرگز سر سازگاری و مدارا با آن ندارند و از دشمن جز این نمی‌ توان انتظار داشت: «وَلاَ یزَالُونَ یقَاتِلُونَکمْ حَتَّی یرُدُّوکمْ عَن دِینِکمْ إِنِ اسْتَطَاعُوا»؛ و آنان [کافران] پیوسته با شما می ‌جنگند تا اگر بتوانند، شما را از دینتان برگردانند. (۱) هم چنین قرآن می فرماید: «و لَن تَرْضَی عَنک الْیهُودُ وَلاَ النَّصَارَی حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم»؛ [ای پیامبر!] هرگز یهودیان و ترسایان از تو راضی نمی ‌شوند، مگر آنکه از کیش آنان پیروی کنی. (۲۲)

پس تا آن هنگام که انقلاب اسلامی و جهان فرهنگی برخاسته از آن، دشمن دارد، تهدیدهای فرهنگی نیز ادامه خواهد داشت. تهدیدهای فرهنگی از آن جهت حذف ‌شدنی نیستند که دشمن دست از دشمنی کردن برنخواهد داشت و طریق صدق و رفاقت در پیش نخواهد گرفت. بنابراین این تصور که دشمنی وجود ندارد و تهدید و تهاجم فرهنگی، ناشی از ذهن توطئه ‌اندیش و فرافکن است، نهایت غفلت و ساده ‌اندیشی است.

سوم) نمی ‌توانیم بر گرداگرد جهان فرهنگی‌ مان دیوار آهنین بکشیم

تجربه ‌ی ساختن دیوار آهنین، تجربه ‌ای شکست خورده است و آزموده را آزمودن خطاست. بلوک شرق با وجود تمام سخت‌ گیری‌ ها و حساسیت ‌ها، نتوانست تمام مراودات و ارتباطات مردمان خود را با جهان فرهنگی غرب مهار کند و کلیت فرهنگ و مقولات فرهنگی را به تصرف خود درآورد. از این ‌رو دیوار آهنین نتوانست میان آن ‌ها و غرب (به ‌مثابه‌ ی «دیگری» شان) هم چون سد نفوذناپذیر و مستحکم عمل کند و از واردات سیل ‌آسای فرهنگی جلوگیری نماید. حتی اگر چنین نیز نمی ‌شد، باز باید گفت به کار گرفتن روش ‌های پلیسی و سخت، در بلندمدت ناکارآمد هستند و نمی‌ توانند اقتدار و عظمت فرهنگی بیافرینند؛ به ‌خصوص از این جهت که در دنیای کنونی، مرزها و حصارها، شیشه ‌ای شده ‌اند و صیانت از تشخص و تمایز فرهنگی، بسیار سخت و صعب شده است.

البته این همه بدان معنی نیست که مرزبندی با جهان‌ های فرهنگی بیگانه، ناممکن است و ما چاره‌ ای جز هضم و مستحیل شدن در جهان فرهنگی غرب نداریم. «مقاومت فرهنگی» ممکن است و از جمله روش ‌های آن، حرکت نکردن به ‌سوی همگرایی با جهان فرهنگی غرب از طریق مرزبندی با آن است. «مرزبندی فرهنگی» یک اصل خدشه‌ ناپذیر و حتمی است و با هیچ توجیهی نمی ‌توان آن را نادیده گرفت و تن به ادغام و استحاله‌ ی فرهنگی داد. در قرآن کریم به مسلمانان امر شده است که با غیرمسلمانان مرزبندی فرهنگی کنند و اجازه ندهند اختلاط و آمیزش فرهنگی حاصل آید و خلوص و تمایز فرهنگی ‌شان از دست رود: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکمْ أَوْلِیاء تُلْقُونَ إِلَیهِم بِالْمَوَدَّه»؛ ای کسانی که ایمان آورده ‌اید، دشمن من و دشمن خودتان را به دوستی برمگیرید؛ [به‌ طوری] که با آن‌ ها اظهار دوستی کنید و حال ‌آنکه قطعاً به آن حقیقت که برای شما آمده است [اسلام]، کافر هستند. (۳۳)

کسانی که به بهانه ‌ی قوت و عظمت موج جهانی‌گری غرب متجدد، مرزبندی فرهنگی را ناممکن و موهوم می ‌انگارند و معتقدند هر گونه مقاومت و استقامت فرهنگی، همانند دست‌ و پا زدن بیهوده است، برداشتی منفعلانه و سست از منازعات و رویارویی‌ های فرهنگی دارند. امنیت فرهنگی اقتضا می ‌کند که پهنه ‌ی ملی از کف اختیار دولت اسلامی خارج نشود و به دست مهاجمان سلطه ‌طلب غربی نیفتد، که در غیر این صورت، آن‌ ها جهان فرهنگی ما را به دلخواه خود بازآرایی و بازمهندسی می ‌کنند و مؤلفه‌ های فرهنگی تجدد را بر ما حاکم می‌ گردانند.

بنابراین سخن بر سر این است که بسنده کردن به کشیدن دیوار آهنین بر گرداگرد جهان فرهنگی ‌مان خطاست، نه اینکه مرزبندی با جهان ‌های فرهنگی بیگانه، ممتنع و بی‌ ثمر است. در این جاست که ایده‌ ی مصون ‌سازی فرهنگی از آن جهت اهمیت پیدا می ‌کند که با وجود مرزبندی ما با جهان‌ های فرهنگی بیگانه، باز هم نمی ‌توان به‌ طور مطلق، از واردات و تعاملات فرهنگی ناروا و مخرب جلوگیری نمود. از این ‌رو باید عاملیت‌ های انسانی را نسبت‌ به این آسیب ‌ها و گزندها، مقاوم و ایمن ساخت تا این قبیل مواجهات و تماس‌ های فرهنگی، آن‌ ها را در درون خود ذوب و منهدم نکند.

چهارم) مصون‌ سازی فرهنگی ممکن است

بسط فراگیر تجدد (که از آن به جهانی شدن تعبیر می ‌شود) موجب شده است تا عده ‌ای امکان هرگونه مقاومت و بازدارندگی در مقابل غرب را منتفی بدانند و انطباق داوطلبانه با نظم فرهنگی تجدد را تنها گزینه ی پیش روی جوامع غیرغربی بپندارند. اینان معتقدند چون ظرفیت ‌ها و مقدورات ما با قدرت‌ های تجددی برابری نمی ‌کند، به‌ جای ایجاد اصطکاک و چالش فرهنگی، که بی ‌فایده و نامعقول است، باید آغوش خود را به‌ روی جهان فرهنگی تجدد بگشاییم و به ارزش‌ های آن گردن بنهیم.

واضح است که این نظر تا چه ‌اندازه مخدوش است. نباید فراموش کنیم که در متن همین جهان متجدد و افسون ‌زده، یک انقلاب دینی تمام ‌عیار و حداکثری به وقوع پیوسته است. انقلاب اسلامی ایران در عمل ثابت کرد که گذار از سنت به مدرنیته، یک روند عام و فراگیر نیست، بلکه تحرکات و دگرگونی‌ های اجتماعی که به‌ طور کامل، خارج از این مسیر تاریخی هستند نیز وجود دارند. تجدد، تقدیر محتوم انسان معاصر نیست. از طرف دیگر، تجدد در درون خودش دچار بحران ‌ها و آشوب ‌های عمده‌ ای شده که آن را در سراشیبی انحطاط افکنده است. اکنون برخی از صاحب ‌نظران و اندیشمندان جهانی تصریح می ‌کنند که ایالات ‌متحده‌ ی آمریکا، به‌ عنوان مظهر کامل برنامه ‌ی تجدد، دچار معضلات اساسی و بنیان ‌برافکن شده است؛ به ‌طوری‌ که انتظار نمی ‌رود از آن‌ ها رهایی یابد و یا به ‌واسطه‌ ی اصلاح و بازاندیشی، مسیر متفاوتی را در پیش گیرد.

پنجم) امر فرهنگی قابل تصرف آگاهانه است

«مصون ‌سازی فرهنگی» تعبیری است که از نوعی تغییر ارادی و اختیاری در جهان فرهنگی حکایت می ‌کند؛ یعنی باید عاملیت ‌های انسانی را که در معرض تهاجم و رخنه‌ ی فرهنگی هستند و ممکن است گزندهای فرهنگی بر آن‌ ها اثر بگذارد، توانایی و قابلیت مقاومت بخشیم. این روند، روندی خودساخته و آگاهانه است، نه طبیعی و غیرارادی.

البته برخی بر این باورند که فرهنگ به ‌دلیل اینکه بسیار پیچیده و فراگیر است، از چنگ تدبیر و مهندسی انسان می‌ گریزد و انسان هر اندازه هم که از اقتدار و اشراف برخوردار باشد، باز نمی ‌تواند بر فرهنگ، احاطه و تسلط یابد و آن را مطابق خواست خود، صورت‌ بندی کند. در مقابل این رویکرد، رویکرد دیگری قرار دارد که فرهنگ را هم چون ماده ‌ی خام و منفعل تصویر می‌ کند که انسان به ‌آسانی و شتابان می ‌تواند آن را به ‌طور کامل، شکل ‌بندی کند. فرهنگ از ناحیه‌ ی خود، هیچ‌ گونه استقلالی ندارد و هیچ قاعده و اقتضایی ندارد که لازم آید انسان خود را با آن تطابق دهد.

نظر سوم (که نظر مختار است) این است که فرهنگ در مقایسه با انسان، نه یک ساختار مسلط و غیرشکننده است، نه یک ساختار منفعل و سست. فرهنگ، هم می‌ سازد و هم ساخته می ‌شود. پس انسان می ‌تواند تا حدی در فرهنگ، تصرف آگاهانه و ارادی کند. در قرآن کریم، آیات مختلفی وجود دارد که از اختیار انسان در مقابل ساختارهای اجتماعی دفاع می‌ کند، از جمله آیاتی که نشان می‌ دهند دگرگونی ‌های اجتماعی، وابسته به دگرگونی‌ های انفسی عاملیت‌ های انسانی است و از طرف دیگر، خواست و اراده ‌ی عاملیت ‌های انسانی می ‌تواند ساختارهای اجتماعی را بشکند: «ذَلِک بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یک مُغَیرًا نِّعْمَه‌ی أَنْعَمَهَا عَلَی قَوْمٍ حَتَّی یغَیرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ»؛ این [کیفر] بدان سبب است که خداوند نعمتی را که بر قومی ارزانی داشته است، تغییر نمی‌ دهد، مگر آن که آنان آنچه را در دل دارند، تغییر دهند.(۴)

هم چنین در آیات مشابه دیگر، فسادها و مصیبت ‌ها به اراده‌ ی عاملیت‌ های انسانی نسبت داده شده است: «وَمَا أَصَابَکم مِّن مُّصِیبَه‌ی فَبِمَا کسَبَتْ أَیدِیکمْ وَیعْفُو عَن کثِیرٍ»؛ و هر [گونه] مصیبتی به شما برسد، به ‌سبب دستاورد خود شماست و [البته خدا] از بسیاری [از گناهان انسان] در می‌ گذرد.(۵)

ششم) مصون ‌سازی فرهنگی مطلق نیست

به ‌طور کلی، واقعیت‌ های اجتماعی مطلق نیستند و این‌ گونه نیست که به‌ صورت صددرصدی تحقق یابند. از این ‌رو هنگامی که جامعه ‌ای از لحاظ فرهنگی، مصون ‌سازی می ‌شود، نمی ‌توان ادعا کرد که تمام افراد جامعه مصونیت یافته ‌اند و یا مصونیت ‌یابی همه با یکدیگر برابر است و یا این مصونیت تا پایان بقای جامعه ادامه پیدا خواهد کرد. مصون‌ سازی فرهنگی، هم از لحاظ تحقق خارجی و هم از لحاظ تداوم زمانی، امری نسبی است؛ چه اینکه هر واقعیت اجتماعی، نسبی است. اما از طرف دیگر، یک واقعیت اجتماعی می‌ تواند اکثری یا اقلی باشد. هرچند مصون ‌سازی فرهنگی مطلق نیست، ولی مطلوب آن است که اکثری باشد؛ یعنی هم از لحاظ تحقق خارجی و هم از لحاظ تداوم زمانی، اکثری باشد و عاملیت ‌های انسانی و مقطع زمانی بیشتری را دربرگیرد. چنانچه برنامه ‌های فرهنگی، حکیمانه و عالمانه باشند، از نتایج عمیق ‌تر و وسیع ‌تری برخوردار خواهند بود و به درجه‌ ی اکثری خواهند رسید.

هفتم) مصون‌ سازی فرهنگی، لایه ‌ای از استحکام ساخت درونی است

رهبر انقلاب در سال ‌های اخیر، ایده ‌ای را با عنوان «استحکام ساخت درونی» مطرح کرده ‌اند. ایشان معتقدند که برای وصول به پیشرفت و کسب توانایی و ظرفیت برای رویارویی با تهدیدها و مخاطرات بیرونی، باید به استحکام ساخت درونی رو آورد؛ یعنی چنانچه ساخت یک نظام اجتماعی، قوی ‌بنیاد و مقاوم باشد، در برابر گزندها و تکانه‌ هایی که از بیرون بر آن تحمیل می‌ شود، بی‌ ثبات نخواهد شد، چه رسد به این که فرو بپاشد.

در مقابل استحکام ساخت درونی، ایده‌ ی وابستگی به نظام‌ های اجتماعی دیگر قرار دارد که شاید در این رویکرد نیز رشد و ترقی حاصل شود، ولی این رشد و ترقی، صوری و بی ‌ثبات و وابسته به خواست و اراده ‌ی دیگران است. بنابراین هر زمان که اراده ‌ی آن دیگری تغییر کند، قصد دشمنی جایگزین قصد دوستی می ‌گردد و نظام اجتماعی ما دچار تلاطم ‌ها و نوسانات هولناک می ‌شود. حتی چون نظام اجتماعی ما مبتلا به پاره‌ ای ضعف ‌ها و کاستی ‌های درونی است، چه‌ بسا تاب نیاورد و برانداخته شود. از این مقدمه می ‌توان نتیجه گرفت که مصون ‌سازی فرهنگی، لایه ‌ای از برنامه‌ ی استحکام ساخت درونی است؛ چه این که ساخت درونی یک نظام اجتماعی، لایه‌ های وجودی مختلفی دارد که یکی از آن‌ ها لایه ‌ی فرهنگی است. مصون ‌سازی فرهنگی موجب می‌ گردد که فرهنگ به ‌مثابه‌ ی لایه‌ ای از ساخت درونی، مستحکم و مقتدر و نفوذناپذیر شود و بتواند ضربه ‌ها و آسیب‌ های بیرونی را دفع کند.

هشتم) مصون ‌سازی فرهنگی، رویکردی انفعالی نیست

شاید این اشکال مطرح شود که برخلاف ایده ‌ی صدور انقلاب، که به‌ معنی صدور فرهنگ انقلاب اسلامی برپایه ‌ی رویکردی تهاجمی و فعال است، ایده ‌ی مصون ‌سازی فرهنگی، معلول رویکردی تدافعی و انفعالی است؛ چرا که صدور انقلاب معطوف به انهدام «دیگری» است و مصون ‌سازی فرهنگی معطوف به قوت‌ یابی «خود». پاسخ این است که ایده ‌ی مصون‌ سازی فرهنگی، «خود» را می‌ پرورد و تقویت می ‌کند و معطوف به «دیگری» نیست، اما به‌ صورت غیرمستقیم، بر تغییر «دیگری» نیز اثر می‌ گذارد، زیرا تغییر «دیگری» متوقف بر وجود یک «خود» مقتدر و مستحکم است. یک «خود» فرهنگی ضعیف و بی ‌ثبات و ناتوان، که با بحران وجودی دست‌ به ‌گریبان است و بقا و تداومش محل مناقشه است، نمی ‌تواند بر «دیگری» های فرهنگی غلبه یابد و آن‌ ها را دگرگون سازد. بنابراین مصون ‌سازی فرهنگی در حکم مقدمه و پیش ‌درآمدی است که صدور انقلاب را ممکن و مقدور می ‌کند.

نتیجه‌ گیری

آنچه در این مقاله بیان شد، درباره‌ ی این واقعیت است که چون جهان فرهنگی غرب، هم مهاجم و سلطه‌ جو است و هم مادی و مبتذل، ما باید در پی مصون ‌سازی فرهنگی برآییم. به این معنی که بر قدرت و شوکت جهان فرهنگی خود بیفزاییم و آن را از درون، مستحکم و استوار سازیم تا تهدیدها و گزندهای جهان فرهنگی غرب بر آن اثر نکند. این امر به ‌طور خاص از این جهت اهمیت می ‌یابد که اکنون گسترش چشمگیر رسانه‌ های ارتباط‌ جمعی، به‌ شدت بر حجم تعاملات بینافرهنگی افزوده است و تماس‌ ها و مواجهاتی از این دست، تا حدی قهری و مهارناپذیر شده است. جوهر ایده‌ ی مصون ‌سازی فرهنگی این است که چنانچه هویت ما قوی باشد، می ‌توانیم در برابر تهاجمات و تعرضات جهان فرهنگی غرب مقاومت کنیم و گرفتار انحطاط و ابتذال آن نشویم. در شرایط کنونی که یک نزاع فرهنگی بنیادی در میان است، اطمینان به خویشتن فرهنگی، هراس را از دل می ‌زداید و به قلب قوت می‌ بخشد.

پی‌نوشت‌ها
۱) بقره: ۲۱۷.

۲) بقره: ۱۲۰.

۳) ممتحنه: ۱.

۴) انفال: ۵۳.

۵) شوری: ۳۰

منبع: khamenei.ir






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


1 + 7 =