ای پسر عزیزم! تو را وصیت می کنم به آنچه پدرم هنگام شهادت به من وصیت کرد و فرمود که پدرش به او وصیت کرده است. پسر جانم! بر حق استقامت کن، گرچه تلخ باشد…

سیمای امام سجاد علیه السلام (۲)

ای پسر عزیزم! تو را وصیت می کنم به آنچه پدرم هنگام شهادت به من وصیت کرد و فرمود که پدرش به او وصیت کرده است. پسر جانم! بر حق استقامت کن، گرچه تلخ باشد…

در بخش پیشین این مقاله که به مناسبت شهادت امام سجاد علیه السلام در مجله مبلغان شماره ۵۱ به چاپ رسید، برخی از ویژگیهای امام سجاد علیه السلام مورد بحث قرار گرفت. در آنجا ویژگیهای آن حضرت را در ابتدا به دو بخش تقسیم کردیم:۱٫ ویژگیهای مرتبط با امامت؛ ۲٫ ویژگیهای شخصی آن حضرت. ویژگیهای شخصی آن حضرت را نیز به دو قسم تقسیم کردیم: ویژگیهایی که در ارتباط با خدا مطرح است و ویژگیهایی که در ارتباط با خود و مردم مطرح است.
در قسمت قبلی مقاله، ویژگیهای مرتبط با امامت و نیز ویژگیهای شخصی مرتبط با خداوند بحث شد. اینک ادامه بحث را پی می گیریم.
ویژگیهای امام در ارتباط با جامعه

۱٫ حق مداری
امام باقر علیه السلام فرمود: هنگامی که پدرم لحظات آخر عمر را می گذراند، مرا به سینه اش چسباند و فرمود:«یابُنَی أوصیکَ بِما أَوصانی بی اَبی حینَ حَضَرَتْهُ الْوَفاهُ وَ بِما ذَکَرَ اَنَّ أَباهُ أَوْصاهُ بِهِ یا بُنَی اصْبِرْ عَلَی الْحَقِّ وَ اِنْ کانَ مُرّاً (۱) :ای پسر عزیزم! تو را وصیت می کنم به آنچه پدرم هنگام شهادت به من وصیت کرد و فرمود که پدرش به او وصیت کرده است. پسر جانم! بر حق استقامت کن، گرچه تلخ باشد..»
۲٫ وفای به عهد و امانت
عباس بن عیسی می گوید: حضرت علی بن الحسین علیهماالسلام دچار تنگنای مالی شد. روزی نزد یکی از غلامان آزادشده اش رفت و از او ده هزار درهم قرض خواست، او تقاضای وثیقه کرد و امام نخی از عبایش کند و فرمود: این وثیقه من. غلام نپسندید و امام ناراحت شد و فرمود: آیا من به وفا سزاوارترم یا حاجب بن زراره؟ غلام گفت: شما. فرمود: چه شد که حاجب کمان چوبی اش را در مقابل صد شتر به یک کافر داد و به آن وفا کرد و من به نخ عبای خود وفا نمی کنم؟ غلام نخ را گرفت و در قوطی گذاشت و ده هزار درهم داد. مدتی بعد امام پول را برگرداند و وثیقه اش را خواست. غلام ابراز کرد که گم شده است. امام فرمود: پس پولت را هم نگیر، چون من کسی نیستم که به وثیقه ام بی اعتنا باشم. به این ترتیب، غلام نخ را داد و پولش را گرفت (۲) .
این حدیث نیز از آن حضرت است که فرمود: «عَلَیکُمْ بِأَداءِ الاَْمانَهِ فَوَ الَّذی بَعَثَ مُحَمَّدا بِالْحَقِّ نَبِیا لَوْ اَنَّ قاتِلَ أَبِی الْحُسَینِ بْنِ عَلِی إئْتَمَنَنی عَلَی السَّیفِ الَّذی قَتَلَهُ بِهِ لأََدَّیتُهُ اِلَیهِ؛(۳) بر شما باد به ادای امانت! قسم به کسی که محمد صلی الله علیه و آله را به حق به نبوت برانگیخت! اگر قاتل پدرم، حسین بن علی علیه السلام شمشیری را که با آن پدرم را به شهادت رساند، به من به امانت بسپارد، به او باز می گردانم..»
۳٫ بردباری و گذشت
امام سجاد علیه السلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرد که: «وَالَّذی نَفْسی بِیدِهِ ما جُمِعَ شَی ءٌ اِلی شَی ءٍ اَفْضَلُ مِنْ حِلْمٍ اِلی عِلْمٍ (۴) ؛ به خدایی که جانم در دست اوست، قسم! دو چیز با هم جمع نشده اند که بالاتر از بردباری همراه با علم باشد..»
آن حضرت می فرمود: «اَلصَّبْرُ مِنَ الایمانِ بِمَنْزِلَهِ الَّرأسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لا ایمانَ لِمَنْ لا صَبْرَلَهُ؛ (۵)صبر نسبت به ایمان به مانند سر نسبت به بدن است. کسی که صبر ندارد ایمان ندارد..» و نیز می فرمود: «روز قیامت منادی ندا می زند: اهل فضیلت برخیزند! در این هنگام جمعی پیش از آنکه در مقام محاسبه قرار بگیرند، بر می خیزند. به آنها گفته می شود: به سوی بهشت بروید! فرشتگان که به آنها می رسند، می پرسند: به کجا می روید؟ می گویند: به بهشت. می پرسند: چطور چنین شایستگی یافتید؟ می گویند: هرگاه (مردم) به ما با نادانی برخورد می کردند، بردبار بودیم، اگر ستم می کردند، شکیبا بودیم و زمانی که به ما بدی می کردند، می بخشیدیم… بار دیگر منادی صدا می زند: صبرکنندگان بر خیزند!… می گویند: ما بر اطاعت از فرمانهای خدا صبر کردیم و با شکیبایی خود را از گناه و نا فرمانی باز داشتیم…..»
در صحنه عمل نیز رفتار امام حلیمانه بود. مردی از خوارج به حضرت دشنام داد و غلامان خواستند از او انتقام بگیرند. امام فرمود: آرام باشید! وبه آن مرد فرمود: آنچه از ما نمی دانی، بیشتر از چیزی است که ظاهر است. آیا نیازی داری که بر طرف سازیم؟او خجالت کشید وسر به زیر انداخت. به غلامش فرمود: هزار درهم به او بده! همین کار سبب هدایت او شد. (۶)

۴٫ حفظ کرامت انسانها و احترام به آنان
حفظ حرمت انسانهای آزاد یا برده برای امام یک سیره و روش دائمی بود تا آنجا که نقل شده است: هرگاه می خواست مسافرت کند، دو رکعت نماز می خواند، آن گاه سوار مرکب می شد. اگر غلامانش برای نوافل باقی می ماندند، منتظر آنها می ایستاد. بعضی می پرسیدند:چرا آنها را از این کار منع نمی کنید؟ می فرمود: دوست ندارم بنده ای را از نماز خواندن منع کنم. من سنت را دوست دارم.
و زمانی که بر گروهی از جزامیان می گذشت و آنها سفره شان را پهن کرده بودند، فرمود: اگر روزه دار نبودم،اجابت دعوت می کردم. آن گاه وقتی به خانه رفت، غذای مناسبی درست کرد و آنها را دعوت نمود و با آنها مشغول غذا خوردن شد. (۷)

۵٫ تواضع
امام سجاد علیه السلام ملاک حسب و مباهات به آن را تواضع و فروتنی می دانست. از سخنان آن حضرت است که: «لا حَسَبَ لِقُرَ شِی وَ لا عَرَبِی اِلاّ بِتَواضُعٍ؛(۸)برای قرشی و عرب حسبی جز تواضع نیست..» و می فرمود: «اِنَّ فِی السَّماءِ مَلَکَینِ مُوَکِّلَینِ بِالْعِبادِ فَمَنْ تَواضَعَ لِلّهِ رَفَعاهُ وَ مَنْ تَکَبَّرَ وَضَعاهُ؛ (۹)همانا در آسمان دو فرشته موکّل برای بندگان وجود دارد که هرکس برای خدا تواضع کند بالا می برند و آن را که تکبر کند، پایین آورند..» و می فرمود: «سَبَبُ الرَّفْعَهِ التَّواضُعُ؛ (۱۰) تواضع وسیله بلندمقامی است..»
آن حضرت در عرصه عمل هم مردی فروتن و متواضع بود و «چنان آرام و متواضع راه می رفت که گویا پرنده ای بر سرش نشسته است و هرگز از مرز اعتدال خارج نمی شد..» (۱۱) وقتی مسافرت می کرد، خود را به همسفران معرفی نمی کرد و کارهای آنها را انجام می داد. در مسافرتی، مردی حضرت را شناخت و به همراهان گفت: او را می شناسید! او علی بن الحسین علیهماالسلام است. آنان از امام عذرخواهی کردند و زمانی که سؤال شد: چرا با افراد نا آشنا مسافرت می کنید؟فرمود: «در یکی ازسفرهاکه کاروانیان مرا می شناختند، به خاطر رسول خدا صلی الله علیه و آله محبتهایی کردند که سزاوارش نبودم؛ لذا تصمیم گرفتم با غریبه ها مسافرت کنم..» (۱۲)

۶٫ عزت مندی امام سجاد علیه السلام
امام سجاد علیه السلام در عین تواضع و فروتنی، هرگز گرفتار خواری و ذلت نمی شد و همواره عزت خود را حفظ و بر اساس عزت مداری رفتار می کرد. در عرصه مناجات آن حضرت، این جملات نشان از اوج عزت جویی الهی و واقعی ایشان دارد: «… ذَلِّلْنی بَینَ یدَیکَ وَ أَعِزَّنی عِنْدَ خَلْقِکَ وَ وَضِّعْنی اِذا خَلَوْتُ بِکَ وَارْفَعْنی بَینَ عِبادِکَ وَ أَغنِنی عَمَّنْ هُوَ غَنِی وَ زِدْنی اِلَیکَ فاقَهً وَ فَقْراً وَ اَعِذْنی مِنْ شَماتَهِ الْأَعْداءِ وَ مِنْ حُلُولِ الْبَلاءِ وَ مِنَ الذُّلِّ وَ الْعَناءِ…؛ (۱۳)مرا در پیشگاه خود خوار و نزد آفریدگانت عزیز گردان! و چون با تو خلوت کنم و تنها باشم، فروتن و در میان بندگان بلند مرتبه و سرافرازم نما! و از کسی که بی نیاز است، بی نیازم ساز! و بر فقر و نیازمندیم به درگاهت، بیافزا و از شماتت دشمنان و از پیشامد بلا و ذلت و رنج و گرفتاری پناهم ده!»
نمونه ای از عزت طلبی امام زین العابدین علیه السلام در عرصه سیاسی را مورخین چنین نوشته اند که: «ابراهیم بن طلحه که در زمان اسارت اهل بیت علیهم السلام در شام بود، خود را به آنان رساند و از امام زین العابدین علیه السلام پرسید: علی بن الحسین! حالا چه کسی پیروز است! امام فرمود: اگر می خواهی بدانی پیروز کیست، هنگام نماز اذان و اقامه بگو..» (۱۴)

۷٫ زهد امام سجاد علیه السلام
امام سجاد علیه السلام آیینه زهد واقعی بود و می فرمود: «اَللّهُمَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْ ثَنائی عَلَیکَ وَ مَدْحی اِیاکَ وَ حَمْدی لَکَ فی کُلِّ حالاتی حَتّی لا اَفْرَحَ بِما آتَیتَنی مِنَ الدُّنْیا وَ لا أَحْزَنَ عَلی ما مَنَعْتَنی فیها (۱۵) ؛ خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست! ثنا و حمد و مدح مرا در تمام حالاتم مخصوص خود گردان! تا به آنچه از دنیا می دهی، شاد نشوم و به آنچه از دنیا منع می کنی، محزون نشوم..»
آن حضرت پیرامون علامت زاهدین می فرمود: «اِنَّ عَلامَهَ الزّاهِدینَ فِی الدُّنْیا الرّاغِبینَ فی الْآخِرَهِ تَرْکُهُمْ کُلَّ خَلیطٍ وَ خَلیلٍ وَ رَفْضُهُمْ کُلَّ صاحِبٍ لا یریدُ ما یریدوُنَ أَلا وَ اِنَّ الْعامِلَ لِثَوابِ الْآخِرَهِ هُوَ الزّاهِدُ فی عاجِلِ زَهْرَهِ الدُّنْیا؛ (۱۶) همانا نشانی زاهدان در دنیا و راغبین در آخرت، واگذاشتن هر معاشر و دوست و کنار زدن هر مصاحبی است که آنچه را آنان می خواهند او نمی خواهد. بدانید عمل کننده به جهت ثواب آخرت، زاهد در لذتهای زود گذر دنیاست..»

پیرامون درجات زهد نیز می فرمود: «اَلزُّهْدُ عَشْرَهُ أَجْزاءٍ فَأَعْلی دَرَجاتِ الزُّهْدِ أَدْنی دَرَجاتِ الرِّضا، أَلا وَ اِنِّ الزُّهْدَ فی آیهٍ مَنْ کِتابِ اللّهِ «لِکَیلا تَأْسَوا عَلی ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما اَتاکُمْ»؛ (۱۷) زهد ده درجه دارد. بالاترین درجات زهد، پایین ترین درجات رضاست. آگاه باشید که زهد در آیه ای از کتاب خداست: برآنچه از دست شما رفته است، افسوس نخورید و به آنچه به دست شما رسیده، شاد مباشید!»
امام سجاد فرزندانش را هم به زهد دعوت می کرد و به نقل امام محمد باقر علیه السلام می فرمود:« دنیا پشت کرده و می رود و آخرت رو کرده و می آید و برای هر کدام از آنها فرزندانی است. پس شما از فرزندان آخرت باشید، نه از فرزندان دنیا و در دنیا زاهد و نسبت به آخرت راغب باشید….
آگاه باشید که هرکس مشتاق بهشت است، از تمایلات نفسانی دوری می کند و هر کس از آتش می ترسد، از آنچه حرام است دست برمی دارد و کسی که در دنیا زاهد باشد، مصیبتها بر او آسان می آید…..» (۱۸)
امام سجاد علیه السلام حتی در حدیثی قدسی از قول خداوند می فرمود: «یا ابْنَ آدَمَ اِرْضَ بِمْا آتَیتُکَ، تَکُنْ مِنْ اَزْهَدِ النّاسِ؛ (۱۹) ای فرزند آدم! به آنچه به تو داده ام راضی باش تا از زاهدترین مردم باشی..»
در مقام رفتار نیز همین بس که به دلیل شدت توجه حضرت به زهد، این ویژگی در شمار القابش جای گرفت، از جمله ابن شهر آشوب می نویسد: «لَقَبُهُ زَینُ الْعابِدینَ… وَالزّاهِدُ وَ الْعابِدُ؛ (۲۰) لقبش زین العابدین… و زاهد و عابد است..»

۸٫ جوانمردی
ابن سعد می نویسد: «هشام بن اسماعیل، امام سجاد و اهل بیت علیهم السلام را آزار می داد و بر منبر از علی علیه السلام گله می کرد. وقتی ولید بن عبد الملک به حکومت رسید، او را عزل کرد و فرمان داد وی را برابر مردم نگاه دارند (تا مردم هر چه بخواهند به او بگویند) . هشام گفت: از کسی جز علی بن الحسین نمی ترسم. راوی می گوید: گفتم علی بن الحسین علیهماالسلام مردی صالح است که گفتارش گوش داده می شود. علی بن الحسین علیهماالسلام فرزندانش را جمع کرد و آنان را از تعرض به وی باز داشت. حضرت خودش هم صبح برای حاجتی از منزل خارج شد و بدون اینکه به او تعرض کند، بر او گذر کرد. هشام بن اسماعیل با صدای بلند فریاد زد: خدا داناتر است که رسالت خود را کجا قرار دهد..» (۲۱)
عبد الله فرزند امام سجاد علیه السلام هم می گوید: پدر ما را جمع کرد و فرمود: «اِنَّ هذَا الرَّجُلَ قَدْ عُزِلَ وَ قَدْ اُمِرَ بِوَقْفِهِ لِلنّاسِ فَلا یتَعَرَّضْ لَهُ اَحَدٌ مِنْکُمْ؛ (۲۲) این مرد عزل شده و امر شده بین مردم نگه داشته شود. پس هیچ کدام از شما متعرض او نشود..»

۹٫ خدمت گزاری به مردم
از درخشان ترین ابعاد زندگی امام سجاد علیه السلام خدمتهای او به امت اسلامی است.
آن حضرت سنگدلی نسبت به فقرا و مستمندان، ستم به یتیمان و بیوه زنان و رد سائل در شب را از گناهانی می دانست که مانع نزول باران از آسمان می شوند. (۲۳) و در سخنی جامع پیرامون این وظیفه مهم انسانی فرمود: «کسی که یک نیاز برادرش را برآورد، خداوند صد نیازش را رفع می کند. کسی که اندوهی از دل برادرش بردارد، خداوند اندوه روز قیامت را از او برطرف می سازد، هر قدر هم که زیاد باشد، و هر کس برادرش را که در مقابل ستمکار قرار گرفته، یاری کند، خدا او را در عبور از پل صراط یاری می کند، در وقتی که قدمها می لغزد. وکسی که به دنبال حاجت برادر مؤمنش برود و با برآوردن حاجتش او را مسرور سازد، چنان است که رسول خدا صلی الله علیه و آله را مسرور ساخته است. و هر کس او را سیراب کند، خدا او را از شراب سر به مهر بهشتی سیراب سازد. وهر کسی گرسنگی او را با طعام برطرف کند، خدا او را از میوه های بهشت سیر کند. و کسی که برهنگی او را بپوشاند، خدا او را با پارچه های زربافت و حریر بپوشاند. و اگر با اینکه برهنه نیست او را لباسی بپوشاند، پیوسته در حفظ خداست تا هنگامی که نخی از آن لباس بر تن او باشد. وکسی که کار مهم برادرش را کفایت کند، خداوند پسران بهشتی را خدمتگزار او سازد. و کسی که او را بر مرکبی سوار کند، خدا او را درقیامت بر ناقه ای بهشتی سوار کند که فرشتگان به آن می بالند. و هر کسی مؤمنی را هنگام مردن کفن کند، گویا او را از روز ولادت تا مرگش پوشانده است. و هر کس او را همسری دهد که مایه انس و آرامش او گردد، خداوند برای او در قبرش مونسی به شکل محبوب ترین افراد خانواده اش قرار می دهد. و کسی که برادر مؤمن بیمارش را عیادت کند، فرشتگان دور او را می گیرند و برایش دعا می کنند تا هنگامی که از آنجا بیرون آید و به او می گویند: خوشا به حالت و بهشت گوارایت! به خدا سوگند! برآوردن حاجت مؤمن در پیشگاه خدا محبوب تر از دو ماه روزه پی در پی با اعتکاف آن دو ماه در ماه حرام می باشد..» (۲۴)
زهری در یک شب بارانی امام زین العابدین علیه السلام را مشاهده کرد که آرد حمل می کند و با خود می برد. عرض کرد: یابن رسول الله کجا می روید؟ امام فرمود: می خواهم سفری بروم و برای آن سفر توشه ای برداشته ام و می خواهم آن را در جای مطمئنی بگذارم. زهری خواست محموله را به غلام بدهد، امام نپذیرفت. زهری خواست خودش بردارد، اما باز امام مانع شد و او را سوگند داد که برگردد. زهری برگشت و بعد از چند روز که امام را دید، پرسید: مگر مسافرت نرفتید؟ فرمود: چنان که تو گمان کرده ای، نیست. این سفر مرگ است. آماده آن هستم و آمادگی برای آن با دوری از حرام و بذل مال و عطا و بخشش است. (۲۵)
آن حضرت هزینه زندگی صد خانواده تهیدست مدینه را بر عهده داشت. (۲۶) گروهی از اهل مدینه از غذای شبانه ای که به دستشان می رسید، زندگی را می گذراندند و فقط بعد از شهادت امام و قطع غذا، متوجه آورنده آن شدند. (۲۷) امام به صورت نا شناس کیسه نان و غذا به دوش می کشید و به خانه فقرا می برد و می فرمود: «صدقه پنهانی، آتش خشم خدا را خاموش می سازد..» (۲۸)
شیخ صدوق می نویسد: «لَمّا وُضِعَ عَلَی الْمُغْتَسَلِ نَظَروُا اِلی ظَهْرِهِ وَ عَلَیهِ مِثْلُ رُکَبِ الاِبِلِ مِمّا کانَ یحْمِلُ عَلی ظَهْرِهِ اِلی مَنازِلِ الْفُقَراءِ وَ الْمَساکینِ؛ (۲۹) وقتی او را در جایگاه غسل قرار دادند، به پشتش نگاه کردند و پینه ای دیدند که اثر چیزهایی بود که بر پشت می گذاشت و به منازل فقرا و مساکین می برد..»

۱۰٫ خیرخواهی و نصیحت
حجم عظیم نامه های حضرت به یاران و شیعیان و نصیحت و خیرخواهی آنان، به تنهایی گواه این روحیه امام است. ما تنها به حق نصیحت کننده و نصیحت شونده از نگاه حضرت سجاد علیه السلام بسنده می کنیم:«وَ امّا حَقُّ الْمُسْتَنْصِحِ فَاِنَّ حَقَّهُ أَنْ تُؤَدِّی اِلَیهِ النَّصیحَهَ عَلی الْحَقِّ الَّذی تَری لَهُ اَنَّهُ یحْمِلُ وَ یخْرُجُ الْمَخْرَجَ الَّذی یلینُ عَلی مَسامِعِهِ وَ تُکَلِّمَهُ مِنَ الْکَلامِ بِما یطیقُهُ عَقْلُهُ، فَاِنَّ لِکُلِّ عَقْلٍ طَبَقَهً مِنَ الْکَلامِ یعْرِفُهُ وَ یجْتَنِبُهُ وَلْیکُنْ مَذْهَبُکَ الرَّحْمَهَ وَ لا قُوَّهَ اِلاّ بِاللّهِ •••؛ (۳۰)
و اما حق آن که از تو نصیحت می طلبد، آن است که به قدر شایستگی و تحملی که دارد، و آن گونه که گوشش را نوازش دهد، سخن بگویی، و حرفی بزنی که در خور فهم و عقلش باشد؛ زیرا هر عقلی توان درک سخنی را دارد و جز آن را درک نمی کند. و [علاوه بر این] باید نصیحت به همراه مهربانی باشد، و هیچ نیرو و توانی جز به خدانیست..»
«وَ اَمّا حَقُّ النّاصِحِ فَأَنْ تُلینَ لَهُ جَناحَکَ ثُمَّ تَشْرَئِبَّ لَهُ قَلْبَکَ وَ تَفْتَحَ لَهُ سَمْعَکَ حَتّی تَفْهَمَ عَنْهُ نَصیحَتَهُ ثُمَّ تَنْظُرَفیها، فَاِنْ کانَ وُفِّقَ فیها لِلصَّوابِ حَمِدْتَ اللّهَ عَلی ذلِکَ وَ قَبِلْتَ مِنْهُ وَ عَرَفْتَ لَهُ نَصیحَتَهُ وَ اِنْ لَمْ یکُنْ وُفِّقَ لَها فیها رَحِمْتَهُ وَ لَمْ تَتَّهِمْهُ وَ عَلِمْتَ اَنَّهُ لَمْ یألُکَ نُصْحَاً اِلاّ اَنَّهُ أَخْطَأَ اِلاّ أَنْ یکونَ عِنْدَکَ مُسْتَحِقّاً لِلتُّهَمَهِ فَلاتَعْبَأُ بِشَی ءٍ مِنْ أَمْرِهِ عَلی کُلِّ حالٍ وَ لا قُوَّهَ اِلاّ بِاللّهِ…؛ (۳۱) و اما حق کسی که تو را نصیحت می کند، این است که در برابر او متواضع باشی و با جان و دل نصیحت او را گوش کنی تا نصیحت او را بفهمی. وانگهی درباره آنچه شنیده ای، فکر کنی. اگر به حق سخن گفته، خدا را بر آن شکر کنی و نصیحتش را پذیرا باشی و ارج بنهی و اما اگر نادرست بود، باز هم به مهر و محبت با او برخورد کنی، نه آنکه او را متهم سازی و بدانی که در نصیحت تو کوتاهی نکرده، مگر اینکه اشتباه کرده است. البته در صورتی که او سزاوار اتهام باشد، در هیچ حالی نباید به حرف او اعتنا کنی و هیچ نیرو و توانی جز به خدا نیست..» (۳۲)

۱۱٫ شجاعت
اوج شجاعت امام سجاد علیه السلام را می توان در مجلس عبیدالله بن زیاد و یزید بن معاویه دید. وقتی عبید الله متوجه امام شد و پرسید: او کیست؟ پاسخ شنید که علی بن الحسین است. او گفت: مگر علی بن الحسین را خدا نکشت! امام پاسخ داد: برادری به نام علی داشتم که مردم او را شهید کردند. عبیدالله گفت: نه، خدا کشت. امام آیه «اَللّهُ یتَوَفَّی اْلأَ نْفَسَ حینَ مَوْتِها» (۳۳) را قرائت کرد و ابن زیاد که خشمگین شده بود، دستور قتل امام را صادر کرد. امام سجاد علیه السلام با شجاعت بی نظیر فرمود:«اَبِالْقَتْلِ تُهَدِّدُنی یاابْنَ زِیادٍ!أَما عَلِمْتَ أَنَّ الْقَتْلَ لَنا عادَهً وَ کَرامَتُنَا الشَّهادَهُ؛ (۳۴) (ای ابن زیاد) مرا با قتل تهدید می کنی! نمی دانی که کشته شدن، عادت، و شهادت، کرامت ماست!»
در مجلس یزید نیز همین شبهه (جبری بودن شهادت امام حسین علیه السلام) از سوی یزید مطرح شد که امام فرمود:ما جز قضای الهی که حکمش در آسمان و زمین جریان دارد، چیز دیگری ندیدیم. یزید گفت: تو پسر کسی هستی که خدا او را کشت. امام فرمود: من علی پسر کسی هستم که تو او را کشتی. امام این آیه را خواند که: «وَ مَنْ یقْتُل مُؤمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاءُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها وَ غَضِبَ اللّهُ عَلَیهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظیماً»؛ (۳۵) «و هر کس مؤمنی را عمدأ بکشد، مجازاتش جهنم جاودان است و خدا بر او غضب می کند و از رحمتش دور می سازد و عذاب بزرگی برای او آماده کرده است..»
یزید که نتوانست پاسخی بدهد، خشمگین شد و دستور قتل حضرت را صادر کرد. در اینجا نیز امام با شجاعت تمام فرمود: « هرگز فرزندان اسیران آزاد شده نمی توانند به قتل انبیاء و اوصیا فرمان دهند، مگر اینکه از دین اسلام خارج شوند (۳۶) ..»
امام سجاد علیه السلام آن گاه که در مقابل سخنان بی پایه و اساس خطیب یزید قرار گرفت و بالای منبر رفت، به این ویژگی خود (شجاعت) تصریح کرد و فرمود: «ای مردم! خداوند به ما خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله شش امتیاز ارزانی داشته و با هفت فضیلت بر دیگران برتری بخشیده است. شش امتیاز ما این است که خدا به ما علم، حلم، بخشش و بزرگواری، فصاحت، شجاعت و محبت مکنون در دلهای مؤمنان بخشیده است…..» (۳۷)
آن حضرت این ویژگی اخلاقی را همواره دارا بود؛ لذا زمانی هم که عبدالملک در مراسم طواف بیت الله الحرام امام را دید و گفت: ای علی بن حسین! من قاتل پدر شما نیستم، پس چرا نزد ما نمی آیی؟ امام با صراحت و شجاعت فرمود: قاتل پدرم با عملی که انجام داد، دنیای پدرم را تباه کرد و پدرم آخرت او را. تو هم اگر دوست داری، قاتل پدرم باشی، می توانی. عبدالملک با این پاسخ از حالت نخوت بیرون آمد و گفت: هرگز! اما نزد ما بیا تا از دنیای ما بهره مند شوی. امام این سخن او را بی پاسخ گذاشت. (۳۸)

 

۱۲٫ سیادت و عظمت
به تصریح خود امام، آن حضرت و اهل بیت علیهم السلام از فضیلتهایی خدا دادی مثل: بزرگواری و محبت پنهان در دلهای مؤمنان برخوردار بودند. (۳۹)
نمونه ای از این سیادت و محبت در قلوب مؤمنین را می خوانیم:
هشام بن عبد الملک در ایام حج به دلیل ازدحام جمعیت نتوانست حجرالاسود را استلام کند. برای همین منبری آوردند و او بر آن نشست. در همین لحظات، امام زین العابدین وارد شد، در حالی که عبایی بر دوش داشت و زیباترین مردم و خوش بوترین آنان بود و بر پیشانی اش علامت سجده نقش بسته بود. تا به نزدیک حجرالاسود رسید، مردم به نشانه تجلیل کنار رفتند و ایشان حجرالاسود را استلام کرد. هشام با خشم از اطرافیان پرسید: او کیست؟ همان دم، فرزدق گفت: من او را می شناسم.
هذَا الَّذی تَعْرِفُ الْبَطْحاءُ وَ طْأَتَهُ // وَالْبَیتُ یعْرِفُهُ وَالْحِلُّ وَالْحَرَمُ
هذَا ابْنُ خَیرِ عِبادِ اللّهِ کُلِّهِمْ // هذَا التَّقی النَّقی الطّاهِرُ الْعَلَمُ
اِذا رَأَتْهُ قُرَیشُ قالَ قائِلُها // اِلی مَکارِمِ هذا ینْتَهِی الْکَرَمُ
یعنی: این کسی است که بطحا (نام جایی در مکه) جای پایش را می شناسد و خانه کعبه و حرم و بیرون حرم با او آشناست.
این شخص پسر بهترین بندگان خداست و پرهیزکار، برگزیده، پاکیزه، و راهنماست. هنگامی که قریش او را ببینند، گوینده آنها می گوید: کرم وجود به مکارم او ختم می شود. (۴۰)

۱۳٫ امر به معروف و نهی از منکر
امام سجاد علیه السلام هم به عنوان امام، مسئول اصلی امر به معروف و نهی از منکر در تمام ابعاد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و… بود و هم به عنوان یک عضو از جامعه اسلامی این مسئولیت را عهده دار بود. از اینرو، در سیره و سخن آن حضرت بارها از این مسئولیت سخن به میان آمده است. امام سجاد علیه السلام در مقابل انحرافاتی، چون: غلو، جبر گرایی، گروههای مشبّهه، متصوّفه و زاهد نمایان و علمای درباری به شیوه های مختلف به وظیفه امر به معروف و نهی از منکر عمل می کرد و این در حالی بود که در این دوره رسما جلوی امر به معروف و نهی از منکر گرفته می شد.
امام سجاد علیه السلام درباره اهمیت هدایت و راهنمایی به معروفها و رهانیدن از ضلالت می فرمود: «به شیعیان من مژده ثواب بزرگ و پاداش فراوان بدهید که خدای تعالی به موسی علیه السلام چنین وحی کرد: مرا در نزد آفریدگانم و آفریدگانم را نزد من محبوب ساز! موسی پرسید: چگونه؟ فرمود: رحمتها و نعمتهایم را به یادشان بیاور؛ چرا که اگر فرار کننده از در خانه یا گمگشته از آستانه مرا به سوی من باز گردانی، برای تو بالاتر از عبادت صد سال است که روزهایش را روزه بداری و شبهایش را به نماز و عبادت بگذرانی..» (۴۱)
آن حضرت با بیان حقوق اسلامی به نوعی در مشخص کردن مرز ارزشها و ضد ارزشهای دینی تلاش کرد.
همچنین در روایتی ترک فریضه امر به معروف و نهی از منکر را معادل ترک کتاب الله دانست و فرمود: «اَلتّارِکُ لِلاَْمْرِ بِالْمَعروفِ وَالنَّهی عَنِ الْمُنْکَرِ کَنابِذِ کِتابِ اللّهِ وَ راءَ ظَهْرِهِ اِلاّ اَنْ یتَّقِی تُقاهً فَقیل لَهُ ما تُقاتُهُ؟ قالَ یخافُ جَبّاراً أَنْ یفْرُطَ عَلَیهِ اَوْ أَنْ یطْغی (۴۲) ؛ ترک کننده امر به معروف و نهی از منکر، مانند کسی است که کتاب خدا را پشت سر انداخته است. مگر اینکه نهایت پرهیزگاری را بورزد. پرسیدند: حق پرهیزگاری چگونه است؟ فرمود: از ستم پیشه ای بترسد که مبادا بر او ظلم مفرط کند و یا بترسد از آنکه خود طغیان کند..»
امام علیه السلام در عمل و رفتار نیز عامل به این اصل حیاتی بود؛ لذا یکی از اصحاب را چنین نهی فرمود: «لَیسَ لَکَ اَنْ تَقْعُدَ مَعَ مَنْ شِئْتَ فَاِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالییقُولُ: «وَ اِذا رَأَیتَ الَّذینَ یخوضونَ فی آیاتِنا فَأَعْرِض عَنْهُم حَتی یخوضُوا فی حَدیثٍ غَیرِهِ وَ اِمّا ینْسِینَّکَ الشَّیطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکری مَعَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ»؛ (۴۳) تو حق نداری با هرکسی مجالست کنی؛ زیرا خدای تعالی می فرماید: چون کسانی را می بینی که درباره آیات ما به عناد گفتگو می کنند، پس از ایشان رو بگردان تا اینکه درباره مطلب دیگری سخن بگویند و اگر شیطان از خاطر تو برد، بعد از آنکه به خاطرت آمد، با گروه ستمگران ننشین…..»
امام زین العابدین علیه السلام چنان جایگاهی برای امر به معروف و نهی از منکر قائل بود که می فرمود: «اَلذُّنُوبُ الَّتی تُنْزِلُ الْبَلاءَ تَرْکُ اِغاثَهِ الْمَلهُوفِ وَ تَرکُ مَعُونَهِ الْمَظلومِ وَ تَضْییعُ الْأَمْرِ بِالْمَعْروفِ وَالنَّهی عَنِ الْمُنْکَرِ؛ (۴۴) گناهانی که بلا را نازل می کنند، یاری نکردن غمدیده، ترک یاری مظلوم و ضایع کردن امر به معروف و نهی از منکر است..»

پی نوشت :

۱)– اصول کافی،ج۱،ص۹۱٫
۲)– مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۲۳۶؛ وسائل الشیعه، ج۲، ص۶۲۱٫
۳)– تحلیلی از زندگانی امام سجاد علیه السلام، باقر شریف قرشی، ج۲، ص۱۹۶ به نقل از دار السلام، ج۲، ص۱۴۰٫
۴)– الخصال، شیخ صدوق، ص۵٫
۵)– الکافی، ج۲، ص۸۹؛ زندگانی امام زین العابدین علیه السلام، مقرّم،ص۲۴۵، به نقل از حلیه الاولیاء، ج۳، ص۱۵۹٫
۶)– کشف الغمه، ص۲۰۵؛ نمونه های دیگر، ر. ک: بحارالانوار، ج۱۱، ص۲۷؛ امالی مفید، ص۱۲۸؛ عوالم، ج۱۸، ص۱۱۲؛ الکامل، ج۳، ص۸۰٫
۷)– زندگانی امام زین العابدین علیه السلام، مقرم، ص۴۹۰، به نقل از محاسن، ج۱، ص۱۲۳، کافی در حاشیه مرآت العقول، ج۲، ص۱۳۰٫
۸)– بحارالانوار،ج۷۲،ص۱۲۰٫
۹)– اصول کافی، ج۲، ص۱۲۲، و از امام صادق علیه السلام در بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۲۶٫
۱۰)– تحلیلی از زندگی امام سجاد علیه السلام، ص۲۰۸، به نقل از تحف العقول، ص ۲۰۸٫
۱۱)– محاسن برقی، ج۱، ص۱۲۵٫
۱۲)– بحارالانوار، ج۴۶، ص۴۹٫
۱۳)– صحیفه سجادیه، دعای ۲۷، (دعای عرفه) . نمونه دیگر در تحف العقول، ص۲۷۸٫
۱۴)– امالی طوسی، ج۲، ص۲۹۰٫
۱۵)– صحیفه سجادیه، دعای ۲۰٫
۱۶)– تحف العقول، ص۱۹۶٫
۱۷)– بحارالانوار، ج۶۷، ص۳۱۱٫
۱۸)– اصول کافی، حاشیه مرآه العقول، ج۲، ص۱۳۷، مذمت دنیا، ح۱۵٫
۱۹)– بحارالانوار،ج۷۸،ص۱۳۹٫
۲۰)– مناقب ج۴،ص۱۷۵؛ همچنین سخن مفصلی را از حضرت در تحف العقول، ص۶۵ ببینید.
۲۱)– طبقات الکبری، ج۵، ص۲۲۰؛ ارشاد، ج۲، ص۱۴۷٫
۲۲)– همان، ج۵،ص۱۷۰٫
۲۳)– معانی الاخبار،ص۷۸،باب ۱۳۶٫
۲۴)– ثواب الاعمال،ص۸۱٫
۲۵)– بحارالانوار،ج۱۱،ص۲۰٫
۲۶)– مناقب ابن شهرآشوب، ج۴،ص۱۵۴٫
۲۷)– بحارالانوار،ج۴۶،ص۸۸٫
۲۸)– تذکره الخواص، ص۳۲۷٫
۲۹)– الخصال، ج۲، ص۵۱۷٫
۳۰)– مستدرک الوسائل،ج۱۱،ص۱۶۶٫
۳۱)– همان
۳۲)– در تحف العقول، ص۱۸۴به بعد، نامه های امام به زهری و… را مطالعه کنید.
۳۳)– الزمر/۴۲٫
۳۴)– بحارالانوار،ج۴۵،ص۱۱۷٫
۳۵)– نساء/۹۳٫
۳۶)– ذریعه النجاه،ص۲۳۴٫
۳۷)– بحارالانوار، ج۴۵، ص۱۳۷٫
۳۸)-اثبات الهداه، ج۵،ص۲۲۹٫
۳۹)– بحارالانوار،ج۴۵،ص۱۳۷٫
۴۰)– مناقب ابن شهر آشوب، ج۴،ص۱۸۳٫
۴۱)– لئالی الاخبار، ص۲۱۴ و ر. ک: بحارالانوار، ج۱، ص۷۱٫
۴۲)– حلیله الاولیاء، ج۳، ص۱۴۰٫
۴۳)– تفسیر برهان، ج۱، ص۳۲۲٫
۴۴)– معانی الاخبار، باب ۱۳۶٫






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


+ 2 = 10