پیام اربعین در زیارت اربعین

«السَّلَامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ، السَّلَامُ عَلَى أَسِیرِ الْکُرُبَاتِ وَ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِیُّکَ وَ ابْنُ وَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَ ابْنُ صَفِیِّکَ الْفَائِزُ بِکَرَامَتِکَ أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَهِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَهِ؛ سلام بر حسین مظلوم شهید. سلام بر آن اسیر [غم و اندوه و] مصایب سخت عالم و کشتۀ اشکها. پروردگارا ! من گواهى مىدهم که آن حضرت ولّى تو و فرزند ولّى توست، و برگزیدۀ تو و فرزند برگزیدۀ توست که به لطف و کرمت رستگار شد. تو او را با اعطای مقام شهادت گرامى داشتى و به سعادت مخصوص گردانیدى.»
زیارت یکی از مهمترین محورهای حیاتی فرهنگ شیعه میباشد که همواره شیعیان راستین با این نشانه در طول تاریخ شناخته میشوند(۱). با مروری اجمالی به فرازهایی از زیارت اربعین میتوان راز این اهمیت را دریافت. با اینکه عبارات آن کوتاه است؛ امّا محتوایی ظریف و مضامین عالی دارد. این ارادتنامۀ شیعه که از ناحیۀ امام صادق(ع)، خطاب به حضرت اباعبدالله الحسین(ع) صادر شده و «صفوان بن مهران جمال» آن را منتشر ساخته و به دست اهلش رسانده است، امروزه میتواند بهترین و کاربردیترین درسها را برای ما داشته باشد.
در این فرصت به مناسبت فرا رسیدن اربعین حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) به شرح یکی از آموزههای مهم این زیارت گرانقدر میپردازیم:
احیای فرهنگ شهادت
در این زیارت کوتاه چندین بار از واژههای مقدس جهاد و شهادت و جان نثاری در راه احیای ارزشهای الهی، سخن به میان آمده است(۲) و این نشانگر اهمیت موضوع جهاد و شهادت در مکتب حیاتبخش شیعه میباشد.
البته چنانکه میدانیم، در نظام ارزشی اسلام، شهادت در راه خدا یک معیار اصیل و معنوی است که سایر امتیازات انسانی و اعمال صالح فرد مسلمان را تحت الشعاع خود قرار میدهد و در طبقه بندی ارزشها و اصول اسلامی، جایگاهی بس رفیع دارد. رسول گرامی اسلام(ص) در این مورد میفرماید: «فَوْقَ کُلِّ ذِی بِرٍّ، بِرٌّ، حَتَّى یُقْتَلَ الرَّجُلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، فَإِذَا قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَیْسَ فَوْقَهُ بِرٌّ؛(۳) بالاتر از هر نیکی، نیکی دیگری است تا اینکه شخص در راه خدا به شهادت برسد. هنگامی که در راه خدا به شهادت رسید، دیگر بالاتر از آن نیکی وجود ندارد.»
اساساً اگر روحیۀ شهادتطلبی و جهاد در راه خدا در جامعهای نباشد و افراد آن جامعه به تن پروری و تعلقات مادّی مشغول شوند، سرنوشتی ذلت بار و آیندهای حقارتآمیز خواهند داشت.
امیر مؤمنان علی(ع) بزرگ پرچمدار عرصۀ جهاد و شهادت، در خطبه معروف خود در «نهج البلاغه» میفرماید: «فَإِنَّ الْجِهَادَ بَابٌ مِنْ أَبْوَابِ الْجَنَّهِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخَاصَّهِ أَوْلِیَائِهِ وَ هُوَ لِبَاسُ التَّقْوَى وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصِینَهُ وَ جُنَّتُهُ الْوَثِیقَهُ فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَهً عَنْهُ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمِلَهُ الْبَلَاءُ وَ دُیِّثَ بِالصَّغَارِ وَ الْقَمَاءَهِ وَ ضُرِبَ عَلَى قَلْبِهِ بِالْإِسْهَابِ وَ أُدِیلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْیِیعِ الْجِهَادِ وَ سِیمَ الْخَسْفَ وَ مُنِعَ النَّصَفَ؛ جهاد [در راه خدا]، دری از درهای بهشت است که خداوند آنرا به روی دوستان مخصوص خود گشوده است. جهاد، لباس تقوا و زره محکم و سپر مطمئن خداوند است. و کسی که جهاد را ناخوشایند دانسته و [از ترس شهادت] ترک کند، خداوند لباس ذلت و خواری را بر او میپوشاند و دچار بلا و مصیبت میشود و کوچک و ذلیل میگردد، دل او در پرده گمراهی مانده و حق از او روی میگرداند، به جهت ترک جهاد به خواری محکوم و از عدالت محروم است.» (۴)
طبق این بینش الهی، مردمانی که روحیۀ جهاد و شهادت را در وجودشان تقویت کنند و در راه اهداف والایشان استقامت ورزند و برای تحقق آرمانهای مقدس الهی با تمام وجود به استقبال شهادت بروند، ملتی عزیز، مورد توجه دیگران، مقتدر، مستقل و جاودانه خواهند بود.
انسان شهادت طلب که شایستگی خویش را برای رسیدن به اهداف مقدس اثبات میکند و با ایستادگی آگاهانه و مقاومت هوشمندانه هستی خود را در راه مکتبش تقدیم میدارد، هرگز روی ذلت و خواری نخواهد دید و با شهادت در راه خدا به درجات والای معنوی نائل خواهد شد.
شهادت؛ سود خالص
مولای متقیان براین باور وحیانی تأکید میکرد که: «مَا ضَرَّ إِخْوَانَنَا الَّذِینَ سُفِکَتْ دِمَاؤُهُمْ وَ هُمْ بِصِفِّینَ أَلَّا یَکُونُوا الْیَوْمَ أَحْیَاءً یُسِیغُونَ الْغُصَصَ وَ یَشْرَبُونَ الرَّنْقَ قَدْ وَ اللَّهِ لَقُوا اللَّهَ فَوَفَّاهُمْ أُجُورَهُمْ وَ أَحَلَّهُمْ دَارَ الْأَمْنِ بَعْدَ خَوْفِهِمْ، أَیْنَ إِخْوَانِیَ الَّذِینَ رَکِبُوا الطَّرِیقَ وَ مَضَوْا عَلَى الْحَقِّ أَیْنَ عَمَّارٌ وَ أَیْنَ ابْنُ التَّیِّهَانِ وَ أَیْنَ ذُو الشَّهَادَتَیْنِ وَ أَیْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِینَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِیَّهِ وَ أُبْرِدَ بِرُءُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَهِ؛ آن گروه از برادران ما که در مصاف با دشمن ـ در جنگ صفین ـ خونشان ریخته شد و به شهادت رسیدند، هرگز زیان نکردند. آنان امروز نیستند [تا همانند من] خوراکشان غم و غصه، و نوشیدنی آنها خون دل باشد. بهخدا سوگند آنها به ملاقات خداوند رفتند و پاداش آنان را به نحو شایستهای عنایت کرد و پس از گذراندن مرحله خوف و دلهره در سرای امن جایشان داد. کجا هستند برادران من که بر راه حق رفتند، و با حق در گذشتند؟ کجاست عمّار؟ و کجاست پسر تیّهان (مالک بن تیهان انصارى)؟ و کجاست ذو الشّهادتین (خزیمه بن ثابت که پیامبر شهادت او را دو شهادت دانست)؟ و کجایند همانند آنان از برادرانشان که پیمان جانبازى بستند، و سرهایشان را براى ستمگران فرستادند؟(۵)
بالاترین افتخار
بنابراین شهادت معاملهای عزتمندانه و سودمند است که انسانهای وارسته با خدای خود میکنند و با زدودن غبارهای تعلق از تمام مظاهر دنیوی، به مقامات عالیه دست مییابند. متفکر شهید، استاد مطهری در تعریف شهادت مینویسد: «شهادت به حکم اینکه عملی آگاهانه و اختیاری است و در راه هدفی مقدس است و از هرگونه انگیزۀ خودگرایانه منزه و مبرا است، تحسینانگیز و افتخارآمیز است و عملی قهرمانانه تلقی میشود. در میان انواع مرگ و میرها تنها این نوع از مرگ است که از حیات و زندگی برتر و مقدستر و عظیمتر و فخیمتر است… پس شهادت قداست خود را از اینجا کسب میکند که فداکردن آگاهانه تمام هستی خود است در راه هدف مقدس.» (۶)
«صدرالمتألهین(ره)» در مورد مقام جاوید شهیدان میگوید:
آنانکه ره دوست گزیدند همه
در کوی شهادت آرمیدند همه
در معرکۀ دو کون فتح از عشق است
هر چند سپاه او شهیدند همه
شهادت؛ رمز جاودانگی
شهادت برای انسانهای وارسته و خود ساخته که از دنیا و وابستگیهای آن رسته و به خدا پیوستهاند، میانبرترین راهی است که آنان را به مقصد نهایی و هدف والای الهی میرساند. شهادت از دیدگاه آیات وحیانی قرآن نه تنها خسارت نیست؛ بلکه حیاتی جاودانی و همیشگی میباشد و این ندای قرآن همواره در گوش مردمان آزاده جهان طنین انداز است که: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ»؛(۷) «هرگز گمان مبر کسانى که در راه خدا کشته شدند، مردگانند؛ بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزى داده مىشوند.» و در سورۀ بقره میفرماید: «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ»؛(۸) «و به آنها که در راه خدا کشته مىشوند، مرده نگویید؛ بلکه آنان زندهاند؛ ولى شما نمىفهمی!»
سعدی نیز در توضیح این معنا میگوید:
زنده کدام است، برِ هوشیار
آنکه بمیرد به سر کوی یار
آری، به حقیقت شهدای راه حق زندهاند و ما از آن زندگی جاودانه خبر نداریم. آنان در کنار اولیا و انبیای الهی در بهشت برین جای دارند. آنان انسانهای با فضیلت و کاملی هستند که مقام بس عظیمی کسب نمودهاند: «فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ یَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلاَّ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ(۹)»؛ «آنها بهخاطر نعمتهاى فراوانى که خداوند از فضل خود به ایشان بخشیده است، خوشحالند و بخاطر کسانى که هنوز به آنها ملحق نشدهاند (مجاهدان و شهیدان آینده)، خوشوقت هستند [زیرا مقامات برجستۀ آنها را در آن جهان مىبینند و مىدانند] که نه ترسى بر آنهاست، و نه غمى خواهند داشت.»
از منظر کلام وحی، شهادت در حقیقت پیروزی و فتح است. پیروزی بر شیطان و فتح قلّههای رفیع کمالات و فضائل: «قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِ»(۱۰)؛ «بگو: آیا دربارۀ ما جز یکی از دو نیکی (پیروزی یا شهادت) را انتظار دارید؟»
برای یک مسلمان دینباور و خدا محور، هم شهادت و هم کشتن دشمن، هر دو پیروزی است؛ چرا که هدف او از جهاد مقدس، احقاق حق و اعتلای این پرچم، روشن نمودن شاهراه انسانیت و پرتو افشاندن در ظلمات استبدادها، ستمها و فسادها است؛ به همین جهت او در هر دو صورت به این هدف والایش رسیده و موجب استحکام ارزشهای الهی و انسانی گردیده است.
شهادت؛ گلواژۀ عاشورا
حضرت امام حسین(ع) سرور و سید شهیدان است. عشق به شهادت و جانفشانی در راه حق، سراسر وجود آن حضرت را فرا گرفته بود و آن گرامی، شهادت – برترین نوع مرگ – را برگزید و مرامش این بود که:
«وَ إِنْ تَکُنِ الْأَبْدَانُ لِلْمَوْتِ أُنْشِئَتْ
فَقَتْلُ امْرِئٍ بِالسَّیْفِ فِی اللَّهِ أَفْضَل
اگر بدنها برای مرگ آفریده شدهاند؛ پس کشته شدن یک انسان با شمشیر در راه خداوند، برترین نوع مرگ میباشد.» (۱۱)
سالار شهیدان(ع) عشق به شهادت را از مکتب پرمایۀ رسول گرامی اسلام(ص) و پدر گرامیش امیرمؤمنان(ع) آموخته بود. رسول خدا(ص) همواره میفرمود: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَوَدَدْتُ اِنِّی اُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ، ثُمَّ اُحْیَا، ثُمَّ اُقْتَلُ، ثُمَّ اُحْیَا، ثُمَّ اُقْتَلُ؛ سوگند به آن که جانم در دست اوست! دوست دارم در راه خدا کشته شوم، سپس زنده شوم و آنگاه کشته شوم، سپس زنده شوم و آنگاه کشته شوم.» (۱۲)
علی(ع) نیز بارها این عشق درونی خود را اظهار کرده بود و هم برای خود، هم برای یاران نزدیکش این افتخار را آرزو میکرد. آن حضرت در نامهای برای ممتازترین یارش، جناب مالک اشتر، چنین مقامی را از خداوند خواسته و فرمود: «وَ أَنَا أَسْأَلُ اللَّهَ…أَنْ یَخْتِمَ لِی وَ لَکَ بِالسَّعَادَهِ وَ الشَّهَادَهِ إِنَّا إِلَى اللَّهِ رَاغِبُونَ؛ من از خدای متعال درخواست میکنم که پایان عمر من و تو را به رستگاری و شهادت ختم کند و البته که ما به ملاقات او مشتاق هستیم.» (۱۳)
و هنگامی که آرزوی دیرینهاش در محراب مسجد کوفه در آستانۀ تحقق قرار گرفت، با کمال رضایت فرمود: «فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَهِ؛ به خدای کعبه سوگند! رستگار شدم.» (۱۴)
البته شوق شهادت در وجود اولیای الهی بهویژه امام حسین(ع) به این معنا نبود که خود را تسلیم مرگ کنند و هیچگونه اقدام و دفاعی از خود نشان ندهند؛ بلکه آن پیشوایان حقیقت طلب، در برابر ظلم و ستم غارتگران بیت المال و متعرضین به مسلمانان شدیداً مقابله و دفاع میکردند؛ امّا هنگامی که احساس مینمودند در راه پیشبرد هدف مقدس خویش باید از جان بگذرند، با آغوش باز و عزتمندانه به استقبال شهادت میرفتند. مردان الهی در چنین مواقعی زمزمه میکنند:
مرگ اگر مرد است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من از او جانی ستانم جاودان
او زمن جسمی بگیرد رنگ رنگ
وقتی که امام حسین(ع) در نیمه رجب سال ۶۰ هجری در معرض دعوت به بیعت با یزید قرار گرفت، احساس نمود که دین خدا جز با شهادتش احیا نخواهد شد. به کنار قبر پیامبر(ص) آمد و عرضه داشت: «ای رسول خدا! پدر و مادرم به فدایت! با اکراه و اجبار از جوار تو بیرون میروم. میان من و تو جدایی انداختند؛ زیرا با یزید بن معاویه که شرابخوار و فردی فاسق و فاجر است، بیعت نکردم. اکنون با همۀ ناخوشایندی از نزد تو خارج میشوم.»
امام(ع) را خوابی سبک فرا گرفت و در عالم رؤیا رسول خدا(ص) را زیارت کرد. حضرت(ص) او را در آغوش گرفته و صورتش را بوسید و در ضمن سخنانی فرمود: «یَا حَبِیبِی! یَا حُسَیْنُ! اِنَّ اَبَاکَ وَ اُمَّکَ وَ اَخَاکَ قَدْ قَدِمُوا عَلَیَّ وَ هُمْ اِلَیْکَ مُشْتَاقُونَ وَ اِنَّ لَکَ فِی الْجَنَانِ لَدَرَجَهً عَالِیَهً، لَنْ تَنَالَهَا اِلَّا بِالشَّهَادَهِ؛ ای محبوب من، ای حسین! پدر و مادر و برادرت در کنار من مشتاق دیدار تواند، برای تو در بهشت درجاتی عالی است که به آن نخواهی رسید مگر با شهادت.» (۱۵)
بعد از این بشارت، شوق شهادت در راه اعتلای کلمه اللّه در وجودش مضاعف گردید. هنگامی که امام با یاران خویش به سوی کربلا رهسپار بود، در راه، فرزدق شاعر، آن حضرت را ملاقات کرده و بعد از سلام عرض کرد: «ای پسر رسول خدا! چگونه به کوفیان دل میبندی و اعتماد میکنی، در حالی که پسرعمویت مسلم بن عقیل و دوستانش را کشتند؟! چشمان حضرت پر از اشک شد و فرمود: «رَحِمَ اللَّهُ مُسْلِماً فَلَقَدْ صَارَ اِلَی رُوحِ اللهِ وَ رَیْحَانِهِ وَ جَنَّتِهِ وَ رِضْوَانِهِ، اَمَا اِنَّهُ قَدْ قَضَی مَا عَلَیْهِ وَ بَقِیَ مَا عَلَیْنَا؛ خدا مسلم را رحمت کند! او به سوی آرامش الهی و بارگاه عطرآگین بهشت و خشنودی خداوند هجرت کرد. او تکلیف خود را انجام داد و هنوز تکلیف ما باقی است.» (۱۶)
دعوتنامه شهادت
امام حسین(ع) در یکی از سخنرانیهای عمومی خود برای حجاج، بعد از تبیین فلسفۀ قیام خویش و تحلیل اوضاع سیاسی روز، از شهادت خود به دست ستمگران حکومت اموی خبر داده و از مسلمانان آزاده و متعهد خواست که در این حماسۀ جاویدان، حضرتش را همراهی کرده و آمادۀ شهادت در راه خدا باشند. امام در فرازی از سخنان روشنگرانۀ خویش فرمود: «ای مردم! مرگ بر انسانها چونان گردنبندی که لازمه گردن دختران جوان میباشد حتمی است، و من به دیدار نیاکانم آنچنان اشتیاق دارم که یعقوب(ع) به دیدار یوسف(ع) داشت و برای من قتلگاهی معیّن گردیده است که در آنجا به شهادت خواهم رسید. گویا با چشم خود میبینم که درندگان بیابانها (لشکریان یزید) در سرزمینی در میان «نواویس» و «کربلا» اعضای مرا قطعه قطعه کرده و شکم گرسنۀ خود را سیر میکنند، از پیش آمدی که با قلم تقدیر نوشته شده، گریزی نیست.»
آنگاه حضرت ادامه داد: «رِضَی اللهِ رِضَانَا اَهْلِ الْبَیْتِ، نَصْبِرُ عَلَی بَلَائِهِ وَ یُوَفِیّنَا اُجُورَ الصَّابِرِینَ لَنْ تَشُذُّ عَنْ رَسُولِ اللهِ لُحْمَتُهُ وَ هِیَ مَجْمُوعَهٌ لَهُ فِی حَضِیرَهِ الْقُدْسِ، تَقَرُّ بِهِمْ عَیْنُهُ وَ یُنَجِّزُ بِهِمْ وَعْدَهُ، مَنْ کَانَ بَاذِلاً فِینَا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَی لِقَاءِ اللهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا فَاِنِّی رَاحِلٌ مُصْبِحاً اِنْ شَاءَ اللهُ تَعَالَی؛ [درآنچه که] رضایت خداوند [در آن است] رضایت ما اهل بیت [نیز در آن] میباشد، بر بلاهای او صبر میکنیم و پاداش صابران را خواهیم داشت. پارههای تن پیامبر(ص) از او جدا نخواهند شد و آنان در بهشت در کنار ایشان گرد خواهند آمد. چشمان پیامبر(ص) با دیدن آنان روشن خواهد شد و توسط اهل بیتش وعدۀ او (گسترش آیین توحیدی اسلام) تحقق خواهد یافت. هر کسی آمادگی جان نثاری در راه ما و تقدیم جان خویش را در راه خدا دارد، پس به همراه ما سفر کند که انشاء اللّه من فردا صبح حرکت خواهم کرد.» (۱۷)
در یک کلام امام حسین(ع) عشق به شهادت را در روز عاشورا در مرحله عمل نشان داد و جان خویش را در راه خدا تقدیم نمود.
استاد شهید مطهری در مورد رمز بقای مکتب امام حسین(ع) مینویسد: «امام حسین(ع) به واسطه شخصیت عالیقدرش، به واسطه شهادت قهرمانانهاش مالک قلبها و احساسات صدها میلیون انسان است. اگر کسانی که بر این مخزن عظیم و گرانقدر احساسی و روحی گمارده شدند ـ یعنی رهبران مذهبی ـ بتوانند از این مخزن عظیم در جهت هم شکل کردن و هم رنگ کردن و هم احساس کردن روحها با روح عظیم حسینی بهرهبرداری صحیح کنند، جهان اصلاح خواهد شد. راز بقای امام حسین(ع) این است که نهضتش از طرفی منطقی است، بُعد عقلی دارد و از ناحیه منطق حمایت میشود و از طرف دیگر در عمق احساسات و عواطف راه یافته است.» (۱۸)
در اینجا بار دیگر مهم ترین پیام اربعین را با زمزمۀ آخرین فراز از زیارت اربعین یادآور میشویم و آرزوی همراهی با راهیان مکتب شهادت و ایثار و جهاد را مینماییم و با این عبارات روح نواز خود را در فضای عطر آگین عاشوراییان قرار میدهیم که: «وَ أَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّهٌ حَتَّى یَأْذَنَ اللَّهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لَا مَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِکُمْ وَ أَجْسَادِکُمْ وَ شَاهِدِکُمْ وَ غَائِبِکُمْ وَ ظَاهِرِکُمْ وَ بَاطِنِکُمْ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِین؛ و شهادت مىدهم که من به [امامت و حقانیت] شما ایمان و به رجعت شما یقین دارم و در شروع به آیین و ختم کارم، و قلبم تسلیم قلب پاک شما و همه کارم پیرو امر شماست و یاریم تا خدا اذن دهد براى شما مهیا است؛ پس البته با شما هستم، حتماً با شما هستم نه با دشمنان شما، درود خدا بر شما و بر جسم و جان پاک شما باد! و درود خدا بر شما باد از حاضر و غایب شما و بر ظاهر و بر باطن شما! اى پروردگار عالمیان این دعاى مرا اجابت فرماى.»
روضه
امام صادق(ع) فرمود: «بَکَتِ السَّماءُ عَلَى الحُسَین أربَعینَ یَوماً بالدَّم؛(۱۹) آسمان تا چهل روز بر [قتل] حسین(ع) خون گریست.»
علامۀ مجلسی به نقل از سید بن طاووس میفرماید: «لَمّا رَجَعَت نِساءُ الحُسَینِ(ع) و عِیالُهُ مِنَ الشّامِ و بَلَغوا إلَى العِراقِ قالُوا لِلدَّلیلِ: مُرَّ بِنا عَلى طَریقِ کَربَلاءَ فَوَصَلُوا إلى مَوضِعِ المَصرَعِ … وَاجتَمَعَت إلَیهِم نِساءُ ذلِکَ السَّوادِ و أقامُوا عَلى ذلِکَ أیّاماً(۲۰) چون همسران و اهلبیت امام حسین(ع) از شام بازگشتند و به عراق رسیدند، به راهنمای کاروان گفتند: ما را از راه کربلا ببر. وقتی به قتلگاه شهیدان رسیدند… در این هنگام زنان اهل آن وادى گرد ایشان جمع شدند و چند روز عزدارى کردند.»
شاید زبانحال زینب کبری(س) با قبر برادر گرامیاش حضرت حسین(ع) چنین بوده باشد:
آنچه از من خواستى، با کاروان آوردهام
یک گلستان گل، به رسم ارمغان آوردهام
از در و دیوار عالم، فتنه میبارید و من
بىپناهان را بدین دارالامان آوردهام
اندرین ره از جرس هم، بانگ یارى برنخاست
کاروان را تا بدینجا، با فغان آوردهام
بسکه من، منزل به منزل، در غمت نالیدهام
همرهان خویش را چون خود، بجان آوردهام
تا نگویى زین سفر، با دست خالى آمدم
یک جهان، درد و غم و سوز نهان آوردهام
قصه ویرانۀ شام ار نپرسى، بهترست
چون از آن گلزار، پیغام خزان آوردهام
خرمنى موى سپید و دامنى خون جگر
پیکرى بى جان و جسمى ناتوان آوردهام
دیده بودم با یتیمان مهربانى میکنى
این یتیمان را بسوى آستان آوردهام
دیده بودم، تشنگى از دل قرارت برده بود
از برایت دامنى اشک روان آوردهام
تا نثارت سازم و گردم بلاگردان تو
در کف خود، از برایت نقد جان آوردهام
نقد جان را ارزشى نبود، ولى شادم چو مور
هدیهاى، سوى سلیمان زمان آوردهام
تا دل مهر آفرینت را نر نجانم ز درد
گوشهاى از درد دل را، بر زبان آوردهام
در پایان از مبلغان گرامی در مظان استجابت،التماس دعای عاجزانه دارم.
پی نوشت :
۱) همچنانکه امام حسن عسکری(ع) فرموده است: «عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاهُ إِحْدَى وَ الْخَمْسِینَ وَ زِیَارَهُ الْأَرْبَعِینَ وَ التَّخَتُّمُ بِالْیَمِینِ وَ تَعْفِیرُ الْجَبِینِ وَ الْجَهْرُ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم؛ پنج چیز از نشانههاى مؤمن است: گزاردن پنجاه و یک رکعت نماز [واجب و نافله در هر شبانه روز]، زیارت اربعین، انگشتر در دست راست کردن، پیشانى بر خاک ساییدن، و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم».( روضه الواعظین و بصیره المتعظین، ج۱، ص ۱۹۵).
۲) دقت در متن زیارت اربعین نمایانگر این نکتۀ حیاتی میباشد: « … الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ … أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَهِ … بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ … فَجَاهَدَهُمْ فِیکَ … حَتَّى سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ … مَظْلُوماً شَهِیداً … وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِهِ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ … .» (تهذیبالأحکام، ج۶، ص۱۱۴)
۳) الکافی، شیخ کلینی، دار الکتب الاسلامیۀ، ج ۲، ص ۳۴۸٫
۴) نهج البلاغه، امام امیرالمؤمنین علی(ع)، نشر ائمه، خطبه ۲۷٫
۵) نهج البلاغه، خطبه ۱۸۲٫
۶) قیام و انقلاب مهدی(ع)، مرتضی مطهری، نشر صدرا، ص ۸۴٫
۷) آلعمران/ ۱۶۹٫
۸) بقره /۱۵۴٫
۹) آل عمران/۱۷۰٫
۱۰) توبه/۵۲٫
۱۱) بحارالأنوار، علامه محمدباقر مجلسی، مؤسسه الوفا، ج ۴۴، ص ۳۷۴٫
۱۲) صحیح بخاری، محمد بن اسماعیل بخاری، دارالفکر، بیروت، ج ۳، ص ۲۰۳٫
۱۳) شرح نهجالبلاغه ابن ابی الحدید، ابن ابی الحدید، دار الاحیاء الکتب العربیه، ج ۱۷، ص۱۱۷؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳٫
۱۴) المناقب، ابن شهرآشوب مازندرانی، نشر علامه، ج ۲، ص ۱۱۹٫
۱۵) مدینه المعاجز، سیدهاشم بحرانی، مؤسسۀ معارف الاسلامیه، ج ۳، ص ۴۸۴٫
۱۶) اللّهوف، سید ابن طاووس، نشر مؤمنین، ص۷۴٫
۱۷) شرح الاخبار مغربی، قاضی النعمان المغربی، مؤسسه نشر اسلامی، ج ۳، ص ۱۴۶؛ فرهنگ سخنان امام حسین(ع)، محمد دشتی، نشر مشهور، ص ۲۷۴٫
۱۸) قیام و انقلاب مهدی(ع)، ص ۱۲۲٫
۱۹) المناقب، ج ۴ ، ص ۵۴٫
۲۰) بحار الأنوار، ج ۴۵، ص ۱۴۶٫
عبدالکریم پاک نیا
اخبار مرتبط
سخنرانی منتشر نشده از امام موسی صدر درباره حضرت زهرا(س)
«فاطمه و نماز» عنوان سخنرانی امام موسی صدر است که به مناسبت ایام ماه جمادیبیشتر بخوانید

رهبر انقلاب اسلامی در دیدار صدها تن از زنان فرهیخته و فعال کشور:
زنان در اتفاقات اخیر در دهان دشمنان زدند/ غرب متجدد نسبت به مسئله زن جنایتبیشتر بخوانید