جلوه‌هایی از اشعار فاطمه زهرا(سلام الله علیها)

نسان شعر را برای آن گفت تا خود در سخنِ خویش پنهان گردد و احساس یا اندیشۀ خویش را به همه جا ببرد. و الحق و الانصاف، شعر این رسالت را به نحوِ احسن انجام داده و در شنونده تأثیر خوبی گذاشته است…

شعر تعبیری لطیف از یک اندیشه یا احساس در عباراتی موزون است که مقصود را به نیکوترین وجه به روح شنونده القاء می‌کند و از قدیمی‌ترین آفریده‌های روح بشری است و اولین شعر از زبان اولین انسان سروده شد. (۱) می‌گویند: «سبب آن بود که هابیلِ مظلوم را قابیلِ مشئوم بکشت و آدم را داغ غربت و ندامت تازه شد. در مذمّت دنیا و در مرثیۀ فرزند شعر گفت.» (۲)
انسان شعر را برای آن گفت تا خود در سخنِ خویش پنهان گردد و احساس یا اندیشۀ خویش را به همه جا ببرد. و الحق و الانصاف، شعر این رسالت را به نحوِ احسن انجام داده و در شنونده تأثیر خوبی گذاشته است.
مرحوم محقق حلی که از مراجع تقلید و از فقهای بزرگ اسلامی است، دربارۀ شعر عرب و تأثیر آن می‌گوید: «شعر از بهترین نشانه‌های ادب و از زیباترین افتخارهای عرب است. با شعر بزرگواریها درخواست می‌شود و طبیعتهای خودرأی نرم می‌گردد. اندیشه‏ها را تیز می‌کند و کینه‏ها را از بین می‌برد و تباهی اندیشه‏ها را اصلاح می‌کند و همتهای راکد را به ثمر می‌نشاند.» (۳)و چه خوب حضرت رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) فرمود: «اِنَّ مِنَ الشِّعرِ لَحِکَماً وَ اِنَّ مِن البَیانِ لَسِحراً؛ (۴) همانا پاره‌ای از اشعار حکیمانه و پاره‌ای از بیانها سحرآمیز است.»
در روایات نیز آمده است که: وقتی آیۀ و (( الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الغاوُون ))؛ (۵) «و شاعران را مردم جاهل گمراه پیروی می‌کنند.» نازل شد، گروهی از شاعران خدمت حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) آمده، عرض کردند: تکلیف ما چیست و دربارۀ شاعران چه می‌گویید؟
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «اِنَّ المُؤمِنَ یُجاهِدُ بِسَیفِهِ وَ لِسانِهِ وَ الَّذی نَفسی بِیَدِهِ لَکَأَنَّما بِوَجهِهِم مِثلَ نَضجِ النَّبلِ؛ (۶) همانا مؤمن با شمشیر و زبانش جهاد می‌کند و قسم به خدایی که جانم به دست اوست! [بر اثر شعر شما] صورت کفار همچون شکافته شده به تیر است.»

و نیز از حضرت(صلی الله علیه و آله) نقل شده است که: «لَمَّا نَزَلَت (( وَ الشُّعَراءُ )) اَلآیَهَ جاءَ عَبدُ اللهِ بنِ رَواحَهِ وَ کَعبُ بنُ مالِکِ وَ حَسَّانُ بنُ ثابِتِ وَ هَم یَبکونَ فَقالوا: یَا رَسولَ الله!ِ لَقَد اَنزَلَ اللهُ هذِهِ الآیَهَ وَ هُوَ یَعلَمُ اَنَّا شُعَراءُ أَهَلَکنا؟ فَاَنزَلَ اللهُ (( اِلّا الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلِوا الصَّالِحاتِ )) فَدَعاهُم رَسُولُ اللهِ فَتَلاهُ عَلَیهِم؛ (۷) وقتی آیه نازل شد، عبدالله بن رواحه و کعب بن مالک و حسان بن ثابت [که هر سه شاعر بودند] در حالی که گریان بودند، خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله) رسیدند و عرضه داشتند: یا رسول الله! خداوند این آیه را نازل کرد و او می‌داند که ما شاعریم، آیا ما هلاک شدیم؟ پس خداوند آیۀ (( إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ))؛ «مگر آنان که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند» را نازل کرد. پس پیامبر(صلی الله علیه و آله) آنان را خواند و آیه را بر آنها تلاوت کرد.»

با بررسی زندگانی معصومین(علیهم السلام) اشعاری نغز و بسیار زیبا می‌یابیم که ائمه اطهار(علیهم السلام) آنها را برای هدفهای مختلفی سروده و با آن، اندیشه یا احساسات خود را به دیگران فهمانده و تأثیر لازم را در افکار مختلف گذاشته‌اند. حضرت فاطمۀ زهرا(سلام الله علیها) نیز در مدت کوتاه عمر خود، در جاهای مختلف و زمانهای گوناگون اشعاری سروده است که به چند نمونه از آنها اشاره می‌شود:

۱٫ الگو دهی به کودکان
روحش کودکان به آهنگ و موسیقی متمایل است؛ و لذا برای آموزش و پرورش کودکان همواره از شعر استفاده می‌کنند و آموزشها را در قالب شعر می‌ریزند و در تبلیغات وسایل یا خوراکیها برای کودکان از آهنگها و سرودهای متنوع بهره می‌گیرند. همچنین مادران برای آرام کردن یا خواباندن کودکان خود از شعر و ریتم موسیقایی آن استفاده می‌کنند.
در روایتی آمده است: هرگاه فاطمۀ زهرا(سلام الله علیها) فرزندش حسن را حرکت می‌داد و بالا و پایین می‌برد، می‌فرمود:

أَشْبِهْ أَبَاکَ یَا حَسَنُ وَ اخْلَعْ عَنِ الْحَقِّ الرَّسَنَ‏
وَ اعْبُدْ إِلَهاً ذَا مِنَنٍ وَ لَا تُوَالِ ذَا الْإِحَنِ‏ (۸)
معنای شعر این است: ای حسن! مانند پدرت باش و ریسمان از گردن حق باز، حقایق را اظهار و خدای احسان‌کننده را پرستش کن و با افراد کینه‌توز دوستی مکن!»

علامۀ مجلسی در توضیح مصرع دوم بیت اوّل (واخلع عن…) می‌فرماید:
«حق یا به فتح حاء است، پس کنایه از اظهار اسرار است، یا به ضمّ حاء، جمع حُقّه [به معنای ظرف است]، پس کنایه از سخاء و جود است و یا به کسر حاء به معنای بچه شتر و کنایه از تصرف در امور است.» (۹)
و آن حضرت به فرزندش حسین(علیه السلام) می‌فرمود:
أنتَ شَبیهٌ بِأَبی لَستَ شَبیهاً بِعَلی (۱۰)
«[و ای حسین!] تو شبیه به پدرم (رسول الله ص) هستی و به پدرت علی شبیه نیستی.»

۲٫ مدح امام علی(علیه السلام)
حضرت زهرا(سلام الله علیها) لب به ستایش شوهرش علی(علیه السلام) می‌گشود و می‌فرمود:
«أَضحَی الفِخارُ لَنا وَ عِزٌّ شامِخٌ وَ لَقَد سَمَونا فی بَنی عَدنانِ نِلتَ العُلا وَ عَلَوتَ فی کُلِّ الوَری وَ تَقاصَرَت عَن مَجدِکَ الثَّقَلانِ أعنی عَلِیّاً خَیرَ مَن وَ طَأَ الثَّری ذَ المَجدِ وَ الاِفضالِ وَ الاِحسانِ فَلَهُ المَکارِمُ وَ المَعالی وَ الحِبا ما ناحَتِ الأَطیارُ فی الأَغصانِ؛ (۱۱)
افتخار و عزت والا از آن ما شد، و ما در میان فرزندان عدنان سربلند شدیم.
تو به بزرگی و برتری رسیدی و از همۀ آفریده‏ها والاتر شدی و جن و انس از عظمت تو عقب ماندند.
مقصودم علی(علیه السلام) است. بهترین کس که گام بر خاک نهاد. بزرگوار و دارای احسان و نیکی.
والاییهای اخلاقی و بزرگیها از آن اوست، تا آن گاه که مرغان بر شاخه‏ها به ترنّم مشغولند.»
مبارزۀ سیاسی
حضرت فاطمۀ زهرا(سلام الله علیها) در برابر جریاناتی که بعد از رحلت رسول مکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) به وجود آمد، ساکت ننشست و دست به مبارزۀ سیاسی زد و با سخنرانیهای افشاگرانه و سرودن اشعاری به بیانِ ماهیت غاصبان خلافت و مصیبتهای وارده به وسیلۀ آنها پرداخت.
فضّه، خادمۀ آن حضرت نقل می‌کند: گریۀ فاطمۀ زهرا(سلام الله علیها) در روز هشتم بیش‌تر شد و به سوی قبر حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) حرکت کرد و گروهی نیز به همراه ایشان بودند. در آنجا حضرت چند بیت نوحه‌ای سرودند که در قسمتی از آن این چنین آمده است:
«لَو تَری المِنبَرَ الَّذی کُنتَ تَعلُوهُ عَلاهُ الظَّلامُ بَعدَ الضِّیاءِ یا إلهی! عَجَّل وَفاتی سَریعاً فَلَقَد تَنَغَّصَتِ الحَیاهُ یا مَولائی؛ (۱۲)
[پدر جان]! اگر به منبری که بالای آن قرار می‌گرفتی، بنگری [خواهی دید که] تاریکی بعد از روشنایی بر آن بالا رفته. خدایا! مرگ مرا نزدیک گردان که حیات و زندگی بر من تاریک شده است، ای مولای من!»


و در جای دیگر فرمود:
«قُل لِلمُغَیِّبِ تَحتَ أَطباقِ الثَّری إِن کُنتَ تَسمَعُ صَرخَتی وَ نِدائِیاً صُبَّت عَلَیَّ مَصائِبٌ لَو اَنَّها صُبَّت عَلَیَّ الاَیَّامِ صِرنَ لَیالِیاً قَد کُنتُ ذاتَ حِمیً بِظِلِّ مُحَمَّدٍ لا اَخشُ مِن ضَیمٍ وَ کانَ جَمالیاً فَالیَومَ أخشَعُ لِلذَّلیل وَ اتَّقی ضَیمی وَ اَدفَعُ ظالِمی بِرِدائِیاً؛
بگو به آن که در زیر طبقات زمین پنهان است: اگر صدا و نالۀ مرا می‌شنوی،
من در سایۀ حمایت محمد(صلی الله علیه و آله) بودم و از هیچ دشمنی و ظلمی نمی‌ترسیدم و او جمال من بود.
اما امروز در برابر ذلیلی ترس دارم و باک دارم به من تعدی شود و من ظالم را با پیراهنم دفع می‌کنم.»

به جانم ریختند چندان غم و درد مصیبتها
که گر بر روزها ریزند، گردد تیره چون شبها

«ابن طیفور» روایتی را نقل می‌کند که چون فدک را غصب کردند، آن حضرت به سراغ ابوبکر رفت و فرمود: «آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث بری و من از پدرم ارث نبرم؟» بعد از آن نزد قبر پدر رفته، فرمود:
قَد کانَ بَعدَکَ اَنبَاءٌ وَ هَنبَثَهٌ لَو کُنتَ شاهِدَها لَم یَکبُرِ الخَطبُ إنّا فَقَدناکَ فَقدَ الأَرضِ وابِلَها وَ اختَلَّ قَومُکَ فاشهَدهَم فَقَد نَکَبوا وَ کُلُّ أَهلٍ لَهُ قُربی وَ مَنزِلَهٌ عِندَ الإّلَهِ عَلَی الأَدنَینِ مُقتَرِبٌ أَبدَت رِجالٌ لَنا نَجوی صُدُورِهِم لَمّا مَضَیتَ وَ حالَت دونَکَ التُّرابُ تَجَهَّمَتنا رِجالُ وَ استُخِفَّ بِنا لَمّا فُقِدتَ وَ کُلُّ الأَرضِ مُغتَصَبٌ… إِنّا رُزینا بِما لَم یُرزَ ذُو شَجَنٍ مِنَ البَرِیَّهِ لا عَجَمٌ وَ لا عَرَبٌ سَیَعلَمُ المُتَوَلِّی الظُّلمِ حامَتَنا یَومَ القِیامَهِ أَنِّی سَوفَ یَنقَلِبُ؛ (۱۳)
بعد از تو خبرها و مسائل مختلف پیش آمده که اگر تو بودی آن چنان بزرگ جلوه نمی کرد. ما تو را از دست دادیم، مانند از دست دادنِ سرزمین، باران را و قوم تو مختلّ ماند و بنگر که چگونه از راه منحرف شده‌اند. هر خاندانی که نزد خداوند قرب و منزلتی داشت، بر بیگانگان مقدم بود [در حالی که به ما ظلم کردند و حرمت ما را شکستند].
آن زمان که رفتی و خاک میان ما و تو فاصله انداخت، مردانی اسرار سینه‌های خود را برای ما آشکار کردند. و به ما هجوم آوردند و ما کوچک شمرده شدیم. آن زمان که تو از میان ما رفتی و هر زمینی غصب شد، به ما مصیبتی رسید که در دنیا، نه در عرب و نه در عجم، هیچ کس بدان مبتلا نشد.
به زودی در روز قیامت آن کس که سبب ظلم به ما بود، خواهد دانست به کجا می‌رود.»
این بود گوشه‏ای از اشعار آن بانوی نمونۀ اسلام. ان شاء الله خداوند توفیق آشنایی بیش‌تر با معارف آن بزرگواران را به ما عنایت فرماید!


 پی نوشت :

۱) سفینه البحار، انتشارات اسوه، ۱۴۱۶، ج‏۴، ص۴۴۷٫
۲) تذکره الشعراء، ص۲۴٫
۳) سفینه البحار، ج‏۴، ص۴۵۳٫
۴) وسائل الشیعۀ، ج‏۷، ص۴۰۴، ح‏۹۶۹۴٫
۵) شعراء / ۲۲۴٫
۶) میزان الحکمه، دار الحدیث، چاپ اول، ۱۴۱۶، ج‏۲، ح‏۱۴۶۲٫
۷) در المنثور فی التفسیر المأثور، ج‏۶، ص۳۳۵٫
۸) بحار الانوار، ج‏۴۳، ص۲۸۶٫
۹) همان، ص۲۸۷٫
۱۰) همان.
۱۱) نهج الحیاۀ (فرهنگ سخنان فاطمه(س))، ص۱۸۴٫
۱۲) بحار الانوار، ج‏۴۳، ص۱۷۷٫
۱۳) بلاغات النساء، بیروت، ص۱۲٫ البته در این کتاب تنها دو بیت از این شعر نقل شده است و سایر ابیات آن در این منابع آمده است: بحار الانوار، ج‏۲۹؛ الاحتجاج، اسوه، ایران، چاپ دوم، ۱۴۱۶، ص۲۳۹؛ الغدیر، ج‏۷، ص۷۹ و ۱۹۲؛ تفسیر القمی؛ طبقات ابن سعد؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


+ 4 = 7