شاخصه‌های اخلاقی مبلّغ

رعایت مسائل اخلاقی از سوی مبلّغ دینی،باعث موفقیت بیش‏تر او در تبلیغ دین می‏‌شود؛ مبلّغِ با اخلاق توجه مردم و مخاطبان را به خود جلب می‏‌کند و زمینه ارتباط و ایجاد محبّت بین مبلّغ و مخاطب را فراهم می‌‏سازد.

اخلاق فردی مبلّغ (۱)

علیرضا وزیری

رعایت مسائل اخلاقی از سوی مبلّغ دینی،باعث موفقیت بیش‏تر او در تبلیغ دین می‏شود؛ مبلّغِ با اخلاق توجه مردم و مخاطبان را به خود جلب می‏کند و زمینه ارتباط و ایجاد محبّت بین مبلّغ و مخاطب را فراهم می‌‏سازد و این محبوبیّت و مقبولیّتِ مردمی، زمینه‏ای را فراهم می‏کند تا او بهتر و آسان‏تر بتواند به تصحیحِ افکار و رفتار مردم بپردازد.شخصیتِ چنین مبلّغی خود دانشگاهی می‏شود تا معارف دینی را به صورتِ عملی به مردم آموزش ‏دهد؛همانگونه که عدم رعایت مسائل اخلاقی از سوی مبلّغ، مردم را نسبت به او و آموزه‏هایش و به دنبال آن، نسبت به دین و روحانیّت بدبین می‏کند و مخاطبان را از این منابع کسب معرفتِ دینی، دور می‏سازد و ارتباط مردم با آنها را تهدید، تضعیف، تحدید و در نهایت قطع می‏کند و تبلیغ را بی‏نتیجه و یا با سوء نتیجه همراه می‏سازد.[۱]

از این رو، ضرورت دارد که به بحث اخلاق مبلّغ در امور تبلیغی پرداخته شود، شاخصه‏هایی که یک مبلّغ باید در عرصه تبلیغ بدان توجه داشته باشد، بررسی شود تا راهِ اخلاقی‏تر زیستنِ مبلّغان روشن‏تر و هموارتر گردد.

شاخصههای اخلاقی مبلّغ

شاخصهای اخلاقی مبلّغ، متعدد و گسترده است و تمام آنها در این نوشتار نمی‏گنجد، لذا به برخی از مهم‏ترین آنها اشاره می‏شود:

۱٫ ایمان به منبع و محتوای پیام دینی

یکی از ویژگیهایی که شاید نتوان آن را مستقیم در شمار اخلاقیات مبلّغ به شمار آورد؛اما به جهت آنکه در شکل‏گیری اخلاق مبلّغ تأثیر مستقیمی دارد، باید به آن پرداخته شود، ایمان به خدا، به عنوان سرچشمه اخلاق و ایمان به وحی، به عنوان راهنمای اخلاق است که به دلیل اهمیت،آن را نخستین شاخص قرار دادیم تا مبنایی برای عناوین اخلاقیِ بعدی باشد؛ چرا که با لحاظ کردن خدا و وحی، اخلاق معنا و جهت خاصی می‏یابد و منهای خدا و وحی، معنا و جهتی دیگر.

ایمان از «أمن» گرفته شده و به دو معنای گرویدن، عقیده داشتن و نیز ایمن کردن به کار رفته است.[۲]اکنون معنای نخست مورد نظر ماست؛ ایمان کاری قلبی و البته اختیاری است که بر اثر آن انسان به امری قدسی روی می‏آورد و به او دل می‏سپارد و با او همسو می‏شود و این همسویی،وجود مؤمن را دگرگون می‏کند و به زندگی او معنای خاصی می‏دهد و از سرگشتگیهای پیشین می‏رهاند و او را به اعمال مؤمنانه وا می‏دارد.بالاترین مرتبه ایمان، با یقین همراه است.

ایمان به خدا و وحی الهی، به عنوان منبع پیام دینی، شرط اول موفقیتِ مبلّغ در تبلیغ است.از این رو، خداوند در مورد پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)به عنوان الگوی همه جانبه مبلّغان موفق، می‏فرماید: ]النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ الَّذی یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ کَلِماتِه[؛[۳]«آن پیامبر امّی (از هیچ کسی جز خدا تعلیم نگرفته) به خدا و کلماتش ایمان دارد.»

این ایمان، روحِ مبلّغ را متحوّل و او را از نو متولد می‏کند و نگاهش به هستی دگرگون می‏شود و«جان چو دیگر شد، جهان دیگر شود.» این ایمان و باور قلبی و اعتقاد به خدا و وحی الهی است که مبلّغ را زنده و بیدار و به نیروی اعجازگرِ «ایجاد ایمان و باور در مردم» مجهز می‏کند. در غیر این صورت، دگرگون‏سازیِ دیگران ناممکن خواهد بود و به این می‏ماند که خفته‏ای بخواهد خفته دیگری را بیدار کند، که این نشدنی است.

شهید مرتضی مطهری(ره)می‏گوید: «چه طور یک وقت انسان خدای ناخواسته چیزی را اعتقاد ندارد، می‏خواهد اعتقادش را در دل مردم وارد کند. دردی از این بالاتر نیست که انسان خودش به چیزی اعتقاد نداشته باشد، بعد بخواهد آن اعتقاد را در دل مردم وارد کند.»[۴]

ذات نایافته از هستی بخش
کی تواند که شود هستی بخش
کهنه ابری که بود زآب تهی
کی تواند که کند آب دهی

خداوند در مورد پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)و مؤمنان واقعی می‏فرماید: ]آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَبِّهِ وَ الْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِکَتِهِ وَ کُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا[؛[۵]«پیامبر به آنچه از سوى پروردگارش بر او نازل شده، ایمان آورده است و همه مؤمنان [نیز] به خدا و فرشتگان او و کتابها و فرستادگانش ایمان آورده‏اند [و مى‏گویند:] ما در میان هیچ یک از پیامبران او فرق نمى‏گذاریم [و به پیامبریِ همه آنها ایمان داریم] و [مؤمنان] گفتند: ما شنیدیم و اطاعت کردیم.»‏

این ایمان باعث می‏شد که در پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)چنان استقامت و پشتکار بی‏نظیری پدید آید که هرگز از تطمیعها و تهدیدهای دشمنان نهراسد و دست از تبلیغ بر ندارد و تا رسیدن به هدف نهایی، ناامید و دلسرد نشود، پس می‏توان گفت: آنچه در تمام مراحل تبلیغ، مددکار آن حضرت بود، باور قلبی ایشان به هدف بود. در واقع بالاترین عامل توفیق پیامبر(صلی الله علیه و آله)، استقامت و پشتکار ایشان بود که از ایمان و باور او به هدف مقدسش نشأت می‏گرفت.[۶]

مبلّغ [نیز] باید آنقدر به هدف خود ایمان داشته باشد که همچون رسول خدا(صلی الله علیه و آله)اگر خورشید را در یک دستش و ماه را در دست دیگرش قرار دهند، دست از هدف خویش بر ندارد[۷] و همچون خضر(علیه السلام)در گرسنگی و تشنگی رسالت خویش را انجام دهد.»[۸] که خداوند می‏فرماید: ]فَانْطَلَقا حَتَّى إِذا أَتَیا أَهْلَ قَرْیَهٍ اسْتَطْعَما أَهْلَها فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُما فَوَجَدا فیها جِداراً یُریدُ أَنْ یَنْقَضَّ فَأَقامَهُ[؛[۹]«باز [موسی و خضر] به راه خود ادامه دادند تا به مردم قریه‏اى رسیدند [در حالی که گرسنه بودند.]از آنان خواستند که به ایشان غذا دهند؛ولى آنان از میهمان کردنشان خوددارى کردند[با این حال]، در آنجا دیوارى یافتند که مى‏خواست فرو بریزد و [حضرت خضر(علیه السلام)] آن [دیوار] را [تعمیر کرد و] بر پا داشت [و بی‏وفایی مردم در اراده آنان اثر نگذاشت.].»

مبلّغان راستین نیز در هر شرایطی به رسالت خویش فکر می‏کنند و کاستیها و کمبودها، نمی‏تواند در اراده آهنینِ آنها سستی و تزلزل ایجاد کند.

۲٫ انگیزه داشتن و هدفمندی مبلّغ

انگیزه تبلیغ و هدفمندیِ مبلّغ، نقش بسیار زیادی در موفقیت او و برنامه‏های تبلیغی‏اش دارد. هرچه اهداف مبلّغ روشن‏تر و انگیزه‏اش قوی‏تر باشد، امید به موفقیتش بیش‏تر می‏شود.

اساسی‏ترین هدف مبلّغان، دعوت به خداوند و گسترش خداپرستی است. قرآن کریم می‏فرماید: ]وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ وَ عَمِلَ صالِحاً وَ قالَ إِنَّنی‏ مِنَ الْمُسْلِمین[؛[۱۰]«‏چه کسی خوشسخن‏تر از آن کس است که دعوت به سوى خدا مى‏کند و عمل صالح انجام مى‏دهد و مى‏گوید: من از مسلمانانم؟.»

هدف تبلیغی پیامبران و معصومین(علیهم السلام)نیز همین بوده است که با ایمان کامل برای رسیدن به این هدف تبلیغ می‏کردند.

از آثار هدفمندی و ایمان معصومین(علیهم السلام)به اهدافشان این بود که آنان هرگز از تبلیغ دین خسته نمی‏شدند و در هر شرایطی به اقتضای زمان و مکان به تبلیغ و صیانت دین از تحریف اقدام می‏کردند. تاریخ هیچ نمونه‏ای از قهر کردن آنان از مردم و رفع مسئولیت گزارش نکرده است.

بنی ‏امیه و بنی ‏عباس با تمام توان برای بیرون کردن اهل‏بیت(علیهم السلام)از صحنه روزگار تلاش می‏کردند؛اما ایشان هر روز به نحوی در عرصه اجتماع حاضر می‏شدند. بقای اسلام ناب محمدی(صلی الله علیه و آله)علی‏رغم تمام تلاشهای دشمنان ایشان، نتیجه سخت‏کوشی رهبران معصوم(علیهم السلام)است.[۱۱]

مبلّغ، با ایمان به خدا و محتوای پیام دینی‏اش، انگیزه‏ای می‏یابد که برای استقرار دین خدا و احکامش، تلاش می‏کند به گونهای که منجر به احیای معنوی و سعادت انسانها شودو هرگز خسته نشود تا به هدف والای تبلیغی خویش برسد.

بنابراین، معیار کلی موفقیت مبلّغ چیزی جز این نیست که تحقق‏بخشِ اهداف،آرمانها، عقاید، افکارو مکتبی باشد که برای آن تبلیغ می‏کند.[۱۲]برخی از اهداف کلی مبلّغان الهی، (اعم از پیامبران و ائمه(علیهم السلام)) که در قرآن کریم آمده است، عبارت است از:

الف) اقامه قسط و عدل:

]لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[؛[۱۳]«ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب (آسمانى) و میزان (شناسایى حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند.»

ب) خداپرستی خالصانه و طاغوت پرهیزی:

]وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی‏ کُلِّ أُمَّهٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ فَمِنْهُمْ مَنْ هَدَى اللَّهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ حَقَّتْ عَلَیْهِ الضَّلالَه[؛[۱۴]«ما در هر امتى رسولى برانگیختیم که خداى یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید! خداوند گروهى را هدایت کرد و گروهى ضلالت و گمراهى دامانشان را گرفت.»

ج) اصلاح انسان‌ها:

]قالَ یا قَوْم‏!… إِنْ أُریدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفیقی‏ إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنیب‏[؛[۱۵]«گفت: اى قوم من! من جز اصلاح – تا آنجا که توانایى دارم – نمى‏خواهم! و توفیق من، جز به خدا نیست. بر او توکّل کردم و به سوى او باز مى‏گردم.»

د) نشان دادن راه خدا:

]قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبیلاً[؛[۱۶]«بگو: من در برابر آن (ابلاغ آیین خدا) هیچ گونه پاداشى از شما نمى‏طلبم؛مگر کسى که بخواهد راهى به سوى پروردگارش برگزیند (این پاداش من است).»

۳٫ عشق به هدایت مردم

کسی می‏تواند مبلّغ خوبی باشد که خود را نسبت به سعادت انسانها متعهّد بداند و به سرنوشتِشان علاقمند و نسبت به آنها دلسوز باشد تا بتواند با شوق به تبلیغ بپردازد و رنجهای طاقت‏فرسا را صبورانه بر جان بخرد و از تلاش باز نایستد. همچنان که اگر پدر و مادر به فرزند خود علاقه نداشته باشند و عاشق او نباشند، هرگز مشکلاتی که هنگام مراقبت و تربیت او دارد، تحمل نمی‏کنند.

عشق حضرت نوح(علیه السلام)به هدایت مردم بود که برای هدایت هر نفر حدود ۱۲ سال زحمت کشید.[۱۷]سوز دینی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)آنچنان زیاد بود که آن حضرت را تا آستانه جان باختن پیش می‏برد.از این رو، خداوند خطاب به آن حضرت فرمود: ]فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلى‏ آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدیثِ أَسَفاً[؛[۱۸]«گویى مى‏خواهى به خاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنى، اگر به این گفتار ایمان نیاورند.»

این چنین مبلّغانی از نظر آیات و روایات از ارزش بالایی برخوردارند و انسانهایی با فضیلت هستند و در امر هدایت مردم، اهل خلاقیّت مشروع و معقول می‏باشند. فضائلِ مطرح شده برای مبلّغان در متون دینی[۱۹]برای آن دسته از مبلّغانی است که واجد شرایط امر هدایت مردم و اهل تلاش و ابتکار [تبلیغی] باشند. اینان از کمالات بیش‏تری برخوردارند[۲۰] و عشق و سوزی که برای هدایت مردم به سوی فضیلتها در آنها موج می‏زند، آنها را به سمتِ خدا و جهش معنوی و موفقیت تبلیغی پیش می‏برد.

۴٫ عزم و اراده استوار

در طول تاریخ مبلّغانی موفقیت بیش‏تری داشته‏اند که از اراده‏ای محکم‏تر برخوردار بوده‏اند.[۲۱]در یکی از دعاها می‏خوانیم: «وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّ أَفْضَلَ زادِ الرَّاحِلِ إِلَیْکَ عَزْمُ إِرادَهٍ یَخْتارُکَ بِها؛[۲۲]دانستم زاد و توشه کسی که به سوی تو در حرکت است، عزم و اراده‏ای است که با آن تو را انتخاب می‏کند.»

حضرت سلیمان(علیه السلام)با عزمی راسخ در نامه‏اش به ملکه سبأ نوشت:]أَلاَّ تَعْلُوا عَلَیَّ وَ أْتُونی‏ مُسْلِمینَ[؛[۲۳]«[توصیه من این است که] نسبت به من برترى‏جویى نکنید و به سوى من آیید، در حالى که تسلیم حقّ هستید!»

حضرت ابراهیم(علیه السلام)نیز با عزمی بت‏شکنانه فرمود:]تَاللَّهِ لَأَکیدَنَّ أَصْنامَکُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرینَ[؛[۲۴]«به خدا سوگند! پس از آنکه پشت کردید [و رفتید] قطعاً در کار بتهایتان تدبیری خواهم کرد.»

عزم و اراده از اخلاقیات اجتناب‏ناپذیر برای موفقیت در تبلیغ دین است و تمام رسولان الهی از این صفت اخلاقیِ برتر برخوردار بوده‏اند.

عزم و اراده استوار در پایبندی به ارزشهاست که ظرفیّتِ صبوری در دشواریهای دهشتناک را در آدمی ایجاد و حفظ می‏کند.

اگر مبلّغ از نظر روحی و ارادی،مصمم باشد، توانایی جسمی را نیز خواهد داشت و به توفیق الهی موفق می‏شود. امام صادق(علیه السلام)فرمود: «مَا ضَعُفَ بَدَنٌ عَمَّا قَوِیَتْ عَلَیْهِ النِّیَّهُ؛[۲۵] بدن در چیزی که نیّتِ قوی به آن تعلّق گرفته، ضعیف نخواهد بود.»

اراده قوی و عزم صحیح می‏تواند از یک مبلّغ عادی، مبلّغی موفق بسازد و نشانه قوّت اراده این است که مبلّغ علی‏رغم تمام سختیها و مشکلات، تبلیغش را به نحو احسن به مرحله اجرا در آورد.[۲۶]

۵٫ اخلاص در تبلیغ

اخلاص در لغت یعنی داشتن خلوص نیّت،[۲۷] مخلوط نکردن عمل با غیر[۲۸] و از بین بردن آمیختگی[۲۹] و در اصطلاح، عمل خالص به عملی گفته می‏شود که در آن قصد تقرّب [به خدا] باشد واز هر نوع آمیختگی عاری بوده، نخواهد کسی جز خدا او را برای آن عمل بستاید و این عاری سازی از آمیختگی، اخلاص نامیده می‏شود.[۳۰]

خداوند به پیامبر(صلی الله علیه و آله)می‏فرماید: ]قُلْ إِنَّ صَلاتی‏ وَ نُسُکی‏ وَ مَحْیایَ وَ مَماتی‏ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ[؛[۳۱]«بگو نماز و تمام عبادات من و زندگى و مرگ من، همه براى خداوند، پروردگار جهانیان است.»

مبلّغ باید سعی کند تا با الهام از این آیه در تمام لحظات زندگی خود، به ویژه در فعالیتهای تبلیغی، اخلاص داشته باشد.همان طور که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)خود، اسوه اخلاص بود ودر گفتار و کردار او اخلاص موج می‏زد و هرگز چشم‏داشتی به مال مردم و جاه و مقام نداشت[۳۲] و با صراحت تمام می‏فرمود: ]ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبیلاً[؛[۳۳]«من در برابر آن (ابلاغ آیین خدا) هیچ گونه پاداشى از شما نمى‏طلبم؛مگر کسى که بخواهد راهى به سوى پروردگارش برگزیند (این پاداش من است).»

شهید مطهری(ره)میگوید: «پیامبران به حکم اینکه تکیه‏گاه خدایی دارند و هرگز از یاد نمی‏برند که رسالتی از طرف خداوند بر عهده آنها گذاشته شده است و کار او را انجام می‏دهند، در کار خود نهایت خلوص را دارند؛ یعنی هیچ منظوری و هیچ هدفی جز هدایت بشر – که خواسته خداوند است –ندارند واز مردم اجر برای انجام رسالت خود نمی‏خواهند…به همین جهت، پیام پیامبران همواره با یک قاطعیت بی‏نظیری همراه است.»[۳۴]

از این رو، یکی از مهم‏ترین ویژگیهای اخلاقی مبلّغ، اخلاص در تبلیغ دین است؛ وقتی مبلغ به معرفت الله برسد و خدا را خالق، صاحب اختیار و مدبرّ هستی بشناسد و بداند که او بر همه هستی حاکمیت مطلق دارد، به گونه‏ای که هرچه بخواهد، می‏شود و هرچه او نخواهد، نمی‏شود و او تنها مؤثرِ مستقل است، دل خود را از توجه به غیر خدا منزّه کرده، تنها متوجه خدا می‏سازد و غیر او را باطل و فانی می‏بیند، آنچنان که خداوند می‏فرماید: ]کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقى‏ وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِکْرامِ[؛[۳۵] «تمام کسانى که روى آن ‏[زمین‏] هستند، فانى مى‏شوند و تنها ذات با عظمت و گرامى پروردگارت باقى مى‏ماند.»

مبلّغ با چنین بینشی، دست رد به سینه انگیزه‏های غیر الهی می‏زند و از اینکه تبلیغ خود را برای جلب توجه و تعریف و تمجید مردم، اظهار فضل و علم، ریاست‏طلبی، شهرت، کسب درآمد و جایگاه اجتماعی قرار دهد، پرهیز کرده، نیّت خود را خالص و برای رضای خدا و انجام خواسته خداوند متعال قرار می‏دهد. اگر چنین دیدگاه و رفتاری در کل فرایند تبلیغ استمرار داشته باشد، باعث می‏شود که قدرت تشخیص حق و باطل در دل او تقویت شود و چشمه زلال حکمت از دل او بر زبانش جاری گردد و گفتار و رفتار خالصانه و حکیمانه او مؤثر و موجب احیای معنوی مردم شود.

امام باقر(علیه السلام)فرمود: «مَا أَخْلَصَ الْعَبْدُ الْإِیمَانَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِینَ یَوْماً… إِلَّا زَهَّدَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الدُّنْیَا وَ بَصَّرَهُ دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا فَأَثْبَتَ الْحِکْمَهَ فِی قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانه؛[۳۶]هیچ بنده مؤمنی چهل روز ایمانش به خدا را خالص نکرد… مگر اینکه خداوند او را به دنیا بی‏رغبت ساخته، درد و دوایش را به او نشان می‏دهد وسپس حکمت را در قلبش جای داده، زبانش را به آن گویا می‏سازد.»

یک مبلّغ توجه دارد که هر فعالیت تبلیغی‏اش در پرونده عمل او باقی می‏ماند و در قیامت، از آن عمل رونمایی می‏شود.پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)به ابوذر فرمود: «یَا أباذَرٍّ! مَا مِن خَطِیبٍ إِلَّا عُرِضَت عَلَیهِ خُطبَتُهُ یَومَ القِیامَهِ وَ مَا أرَادَ بهَا؛[۳۷]ای ابوذر! هیچ خطیبی نیست، مگر آن که روز قیامت، سخنرانی او و آنچه از آن سخنرانی اراده کرده، به او عرضه می‏شود.»

اخلاص برای هر فرد با ایمانی، به‏ویژه مبلّغان، از مهم‏ترین شرایط است و مبلّغ باید برای تحصیل آن اهتمام ورزد، پس باید ابتدا با خود فکر کند که چرا می‏خواهد تبلیغ کند؟ برای چه مطالعه می‏کند؟ و با چه انگیزه‏ای سخنرانی می‏کند؟ اگر لحظاتی قبل از هر فعالیت تبلیغی نسبت به این مطلب فکر کند و سپس سعی نماید نیّت خود را برای خدا خالص گرداند، ان شاءالله از مصادیق]الَّذیِنَ جَاهَدُوا فِینَا[؛[۳۸]خواهد بودو با عنایت الهی که به دنبال اخلاص می‏آید، به ]لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا[[۳۹]می‏رسد و خداوند متعال راه صحیح را به او می‏نمایاند؛[۴۰]چراکه ]إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنینَ[؛[۴۱]«خدا همواره با نیکوکاران است.»

اگر مبلّغ اخلاص نداشته باشد و هدفش از تبلیغ، دنیاطلبی و کسب درآمد و دیگر انگیزه‏های غیر الهی باشد، هم خودش از رشد معنوی باز می‏ماند و هم قادر به هدایت و ارتقای معنوی دیگران نخواهد بود و حتی چه بسا مانع بزرگی بر سر راه رشد معنوی دیگران و رهزنِ راه هدایت آنان شود.

امام صادق(علیه السلام)فرمود: «إِذَا رَأَیْتُمُ الْعَالِمَ مُحِبّاً لِدُنْیَاهُ فَاتَّهِمُوهُ عَلَى دِینِکُمْ فَإِنَّ کُلَّ مُحِبٍّ لِشَیْ‏ءٍ یَحُوطُ مَا أَحَبَّ وَ قَالَ(صلی الله علیه و آله): أَوْحَى اللَّهُ إِلَى دَاوُد(علیه السلام): لَا تَجْعَلْ بَیْنِی وَ بَیْنَکَ عَالِماً مَفْتُوناً بِالدُّنْیَا فَیَصُدَّکَ عَنْ طَرِیقِ مَحَبَّتِی فَإِنَّ أُولَئِکَ قُطَّاعُ طَرِیقِ عِبَادِیَ الْمُرِیدِینَ إِنَّ أَدْنَى مَا أَنَا صَانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنْزِعَ حَلَاوَهَ مُنَاجَاتِی عَنْ قُلُوبِهِمْ؛[۴۲]وقتی عالِم را دوستدار دنیایش دیدید، او را در مورد [ضرر زدن به] دینتان متهم کنید؛ زیرا هر کس چیزی را دوست داشته باشد، درحفظ آن می‏کوشد و پیامبر(صلی الله علیه و آله)فرمود: خداوند به داود(علیه السلام)وحی کرد: بین من وخودت، عالمِ فریفته دنیا را واسطه قرار نده که تو را از راه محبت من باز می‏دارد؛ چون چنین عالمانی راهزنانِ راه بندگانِ خواهانِ من هستند. کم‏ترین کاری که من با آنان می‏کنم این است که شیرینی مناجات با خودم را از دلهای آنان بر می‏گیرم.»

وقتی شیرینی مناجات با محبوب از دل انسان زائل شود، دیگر چه چیزی برای او می‏ماند که در زندگیِ این جهان، مایه آرامشِ دل او شود؟ او همواره می‏ترسد که داشته‏های دنیایی خود را از دست بدهد. برای همین، همواره پریشان حال و دل مرده است؛اما چهبسا این دل مردگی را مصیبتِ بزرگی نداند و این، خود عذاب مضاعفی برای اوست و حیف است که مبلغ، به چنین ورطه‏ای بیفتد.

۶٫ تأثیرگذاری معنوی

گاهی پیامهای تبلیغی یک مبلّغ تأثیرات سطحی بر مخاطبین او می‏گذارد و گاهی تأثیرات عمیق و تحوّل‏ساز؛ آنچه ارزشمند و قابل توجه است این است که تأثیرات کلام و رفتار مبلّغ بر جامعه، از نوع تأثیرات عمیق و معنوی باشد تا در مخاطبین او تحوّل ایجاد کند.

شهید مطهری(ره)می‏گوید: «مرحوم آخوند ملا حسینقلی همدانی، از علمای بزرگ اخلاق و سیر و سلوک در عصر اخیر بوده است. شاگرد مرحوم میرزای شیرازی – اعلی الله مقامه- و شیخ انصاری بوده و خود میرزای بزرگ برای ایشان احترام زیادی قائل بوده است. یکی از اکابر علما و بزرگانِ شاگردان ایشان نوشته است: مردی آمد خدمت مرحوم آخوند و ایشان او را توبه داد. بعد از چند روز که این آدمِ توبه کرده آمد، اصلاً نمی‏توانستیم او را بشناسیم. به این سرعت، این آدم تمام بدنش آب شده بود. من این را از جنبه روانشناسی دارم عرض می‏کنم. من می‏گویم: این چیست در بشر؟

آخوند ملا حسینقلی همدانی نه شلاق داشت، نه سر نیزه، نه توپی، نه تشری، فقط یک نیروی ارشاد داشت.یک نیروی معنویت داشت.با وجدان و دلِ این آدم سر و کار داشت. این چه وجدان نهفته‏ای در آن آدم بود که او را زنده کرد و آن چنان علیه خودش و علیه شهوات بدنی‏اش و علیه این گوشتهایی که از معصیت روییده است، برانگیخت که بعد از چند روز که او را دیدند، گفتند: ما او را نمی‏شناختیم؛ این چنین لاغر شده بود.»[۴۳]

طبیعی است که اگر مبلغ اهل دل نباشد، و آنچه که می‏گوید، از دل او بر نخاسته باشد، و نیاز و علاقه مخاطب را در نظر نگیرد، و نتواند مخاطب را تشنه هدایت و تحول کند، تبلیغ، به آب در هاون کوفتن می‏ماند که نتیجه مطلوب به دست نمی‏آید و حتی گاهی نتیجه عکس می‏دهد.

نحوه معاشرت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله)با دیگران به گونه‏ای بود که در اولین رویارویی، معمولاً مخاطبان منصف و بی‏غرضِ خود را شیفته اخلاق و سلوک خود می‏نمود.تأثیر کلام وحی – که توسط پیامبر(صلی الله علیه و آله)تلاوت می‏شد – به گونه‏ای اعجاب‏انگیز بود که مورّخان، حتی نمونه‏هایی از سخت‏گیرترین و متعصب‏ترین دشمنان ایشان را در شمار متأثران از لحن و صوت زیبای حضرت ذکر کرده‏اند.[۴۴]

«ولید» پس از شنیدن آیات قرآن از زبان پیامبر(صلی الله علیه و آله)، به «بنی مخزوم» گفت: «وَاللّهِ إنَّ لِقَولِهِ لَحَلاوَهً وَ إنَّ أصلَهُ لَعَذقٍ وَ إِنَّ فَرعَهُ لَجَنَاه؛[۴۵]سوگند به خدا که برای کلام او شیرینی و اصل (و ریشه) آن استوار و شاخسار آن پر میوه(سخنی است برجسته و هیچ سخنی از آن برجسته‏تر نیست).»

«عتبه بن ربیعه» نیز برای پیشنهاد مطالبی نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله)رفت، به این امید که شاید بپذیرد و دست از تبلیغ آیین اسلام بردارد. پیامبر(صلی الله علیه و آله)آیاتی از سوره فصلت را خواند. وقتی به آیه ۳۷ رسید، عتبه به قدری مسحور و مجذوب کلام خدا شده بود که برای مدتی –در حالی که دستهای خود را پشت سر نهاده و بر آنها تکیه زده بود –بر صورت پیامبر(صلی الله علیه و آله)نظاره می‏کرد، گویا قدرت سخن گفتن از او سلب شده بود. در بازگشت از نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله)، یاران عتبه گفتند: به خدا سوگند!این عتبه که دارد می‏آید، آن عتبه‏ای نیست که رفته بود [و عوض شده است].

وقتی عتبه نزد آنها رسید، به قریش گفت: «أنّی قد سمعتُ قولاً و الله ما سَمِعتُ مثلَه قطُّ، و اللهِ ما هو بالشعر و لا بالسحر و لا بالکهانه. یا معشر قریش! أطیعونی و اجعلوها بی و خلّو بین هذا الرجل و ما هو فیه فاعتزلوه؛[۴۶] به خدا سوگند! کلامی شنیدم که مثل آن تاکنون از کسی نشنیده بودم؛ نه شعر است، نه سحر و نه کهانت! ای اهل قریش! از من بپذیرید و امر او را به من وا گذارید که او را رها کنیم تا او را در آنچه دنبال می‏کند رها کنم.» پس او را رها کردند.

امروزه نیز آیات قرآن از زبان برخی مبلغان برای مخاطبان تلاوت می‏شود؛اما تأثیرآن در روح و روان مخاطبان چه قدر است؟

نیروی معنوی ارشاد امیرالمؤمنین(علیه السلام)در خطبه متقین (یا همام، که یکى از یاران امیرالمؤمنین(علیه السلام)بود) و سخنان نافذ حضرت نیز نمونه‏ای از همین مقال است.

۷٫ همگونی رفتار با گفتار

روایات بسیاری دستور به تکریم عالِم داده و فرموده‏اند: «عَظِّمِ الْعَالِمَ لِعِلْمِه؛[۴۷]عالِم را به خاطر علمش بزرگ دار!»

در لسان روایات، به فردی عالم گفته می‏شود که اهل عمل به علم خود نیز باشد.[۴۸] پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)می‏فرماید:«العالِمُ مَن یَعمَل؛[۴۹] عالم کسی است که [به علمش] عمل می‏کند.»حضرت علی(علیه السلام)در مورد همگونی علم و عمل می‏فرماید: «الْعَالِمُ مَنْ شَهِدَتْ بِصِحَّهِ أَقْوَالِهِ أَفْعَالُه؛[۵۰] عالم کسی است که رفتار او درستی گفتارش را تأیید کند.»لذا حضرت فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ إِذَا عَلِمْتُمْ فَاعْمَلُوا بِمَا عَلِمْتُمْ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُون؛[۵۱] ای مردم! وقتی علم پیدا کردید، عمل کنید تا هدایت شوید!»

مبلّغان راستین در هر شرایطی به رسالت خویش فکر می‏کنند و کاستیها و کمبودها، نمی‏تواند در اراده آهنینِ آنها سستی و تزلزل ایجاد کند.

با عمل به علم، حقیقت دانش در ژرفای روح آدمی می‏نشیند و کارساز می‏شود و بر تاریکیهای ذهن و دل آدمی پرتو می‏افکند و قدرت تشخیص انسان بین حق و باطل را بالا می‏برد و آن علم در وجودش سودمند،[۵۲] توفیق‏افزا و ماندگار می‏شود؛اما علم بی عمل، ثمری به بار نمیآورد و به گونه‏ای توفیق‏زدا از بین میرود. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)می‏فرماید: «إِنَّ الْعِلْمَ یَهْتِفُ بِالْعَمَلِ فَإِنْ أَجَابَهُ وَ إِلَّا ارْتَحَلَ عَنْه؛[۵۳]به راستی که علم، عمل را فرا می‏خواند، پس اگر پاسخ [مثبت] داد، [می‏ماند]؛ وگرنه می‏رود.»

مبلّغی که به علم خود عمل نمی‏کند، بسان روشنگرِ خودسوزی است که دانش او به حال خودش سودی ندارد، لذا عمر تحصیلی و تبلیغی‏اش به هدر می‏رود.پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)فرمود: «مَثَلُ مَنْ یَعَلِّمُ النَّاسَ الْخَیْرَ وَ لَا یَعْمَلُ بِهِ کَالسِّرَاجِ یُحْرِقُ نَفْسَهُ وَ یُضِی‏ءُ غَیْرَهُ؛[۵۴]کسی که به مردم نیکی بیاموزد و خود به آن عمل نکند، مانند چراغی است که خود را می‏سوزاند و برای دیگران روشنی می‏دهد.»

برای اینکه یک مبلّغ اهل عمل شود، قبل ازموعظه دیگران، باید خود را مخاطبِ آیات و روایات و سخنانِ ناب قرار دهد و خود را موعظه کند. پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)فرمود: «أَوحَى اللهُ تَعَالَى إِلَى بَعضِ أَنبیِاءِ بَنیِ‏ إِسرَائِیِلِ عِظ نَفسَکَ فَإِن اَتَعظتَ فَعِظ النَّاسَ وَ إِلَا فَاستَحیِ مِنِّی؛[۵۵]خداوند متعال به یکی از انبیای بنی‏ اسرائیل وحی کرد که خود را موعظه کن! اگر موعظه‏ات را پذیرفتی، آن گاه مردم را موعظه کن؛وگرنه از من حیا کن [و ساکت باش]!»

پس اگر ما در زمینه‏ای اهل عمل نیستیم، چه خوب است که در آن زمینه سکوت کنیم و از مردم نخواهیم که به چیزی که خودعمل نمی‏کنیم، عمل کنند.حضرت علی(علیه السلام)فرمود: «کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّه… کَانَ یَقُولُ مَا یَفْعَلُ وَ لَا یَقُولُ مَا لَا یَفْعَلُ… فَعَلَیْکُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِیهَا؛[۵۶] در گذشته برادر دینی‏ای داشتم… که همواره به آنچه می‏گفت، عمل می‏کرد و آنچه را عمل نمی‏کرد، نمی‏گفت … پس بر شما باد به این خُلق و خوها،پس آن را رعایت و با هم در این زمینه رقابت کنید!»

البته در مرحله بالاتر، ما می‏توانیم تصمیم بگیریم که به علم خود عمل کنیم تا علاوه بر اهل علم بودن، اهل عمل نیز باشیم. حضرت علی(علیه السلام)فرمود: «اعْمَلُوا الْخَیْرَتَکُونُوا مِنْ أَهْلِه؛[۵۷]نیکی کنید تا اهل آن باشید.»

ادامه دارد… .






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


1 + = 4