حضرت عباس علیه السلام ولایی با‏بصیرت

در کشاکش بحران ها و مشکلات فردی و اجتماعی، جوهره، ظرفیت و باورهای افراد ظهور می یابد؛ همان‏گونه که حضرت علی علیه السلام می فرماید: «فِی تَقَلُّبِ الْأَحْوَالِ عُلِمَ جَوَاهِرُ الرِّجَالِ؛در دگرگونی حالتها[ی روزگار]، گوهر مردان معلوم شود.»

در نگرش به زندگانی حضرت عباس علیه السلام، آنچه بیش تر مد نظر بوده و بر زبان ها رایج و جاری است، ادب، معرفت، باب الحوایج بودن و فداکاریها و حماسه آفرینیهای آن حضرت در حادثه کربلاست و غالباً دیگر بخشهای زندگی آن حضرت مورد کم ‏مهری و غفلت قرار گرفته و کم تر کسی از آن جنبه ها آگاهی یافته است. این همه در حالی است که با نگاهی به زندگی آن حضرت متوجه یک نکته اساسی می شویم که باعث گردید هماره نامش بر تارخ عالَم ثبت شود و آن دینداری همراه با بصیرت ایشان است.

بهترین دلیل بر ایمان استوار و بصیرت بالای حضرت عباس علیه السلامسخنی از زبان مبارک امام معصوم علیه السلاماست که مُهر تأییدی بر ایمان و بصیرت ایشان می زند. امام صادق علیه السلامدر آغاز زیارت نامه حضرت عباس علیه السلام، او را با صفت ایمان و خداباوری خوانده اند ودر پایان، بر ایمان محض و بصیرت والای ایشان گواهی داده و می فرماید: «اَشهَدُ اَنَّکَ لَمْ تَهِن وَ لَمْ تَنْکُلْ وَ اَنَّکَ مَضَیْتَ عَلَی بَصِیرَهٍ مِنْ اَمْرِکَ؛ (۱) گواهی می دهم که تو لحظه ای از خود سستی نشان ندادی و برنگشتی؛ بلکه مَشی تو بر بصیرت در دین رقم خورده بود.»
همچنین فرمود: «کَانَ عَمُّنَا الْعَبَّاسُ بْنُ عَلِیٍّ نَافِذَ الْبَصِیرَهِ صُلْبَ الْاِیمَانِ، جَاهَدَ مَعَ اَبِی عَبْدِ اللهِ علیه السلاموَاُبْلِی بِلَاءً حَسَناً وَ مَضَی شَهِیداً؛ (۲) عموی ما، حضرت عباس بن علی علیه السلام، دارای بینشی ژرف و ایمانی استوار بود. در رکاب برادرش، ابا عبدالله جهاد فرمود و از آزمون الهی پیروز درآمد و با شهادت رحل زندگی برچید.»
با نگاهی به زندگی این اسوه ولایت مداری و صاحب بینش نافذ، به روشنی در می یابیم که ایشان در تمام ابعاد و حوادث مختلف زندگانی پربرکت شان، همواره با بصیرت نافذ در راه حق و حقیقت استوار ماندند.
تاریخ گویای آن است که حضرت عباس علیه السلامهمواره در یاری حق و دفاع از حقیقت پیشگام بوده و در همان دوران نوجوانی و در هنگامه جنگ صفین در صف مبارزان حضور داشته است. (۳)
همچنین در دوران خلافت کوتاه امام مجتبی علیه السلام (۴) و دوران صلح و پس از بازگشت حضرت به مدینه و شروع دوران غربت و انزوا و اوج گیری تبلیغات دشمنان بر ضد اهل‏بیت علیهم السلام ، (۵) حضرت عباس علیه السلام صلی الله علیه و آلههر چند صلح با روحیه جنگ آوری و رشادت او سازگاری نداشت صلی الله علیه و آلهدست از ولایت برنداشت و به عملی خودسرانه اقدام ننمود؛ بلکه با تبعیت از امام خود تنها به انجام وظیفه پرداخت.

زمان گذشت تا هنگامی که امام حسین علیه السلام، عهده دار امر ولایت گردید. در این اوضاع آشفته از تبلیغات سهمگین معاویه و بسترسازیهای منافقان و خائنان که خاندان اهل‏بیت علیهم السلام و شخص امیرمؤمنان علیه السلام را آماج بدترین و ناجوانمردانه ترین تهمتها و ناسزاها قرار داده بودند، حضرت عباس علیه السلام با شناخت حقیقت، در طرفداری از حق پافشاری می کرد که نمونه های تاریخی گواهی روشن بر این مدّعا است.
پس از مرگ معاویه و به مسند نشستن یزید، امام حسین علیه السلام مخالفت علنی خود را اعلام کرد. یزید نیز به فرماندار مدینه دستور داد که هر چه سریع تر از امام حسین علیه السلام بیعت بگیرد. ولید، فرماندار مدینه نیز امام را به فرمانداری دعوت کرد.
در این هنگام بود که نقش حضرت عباس علیه السلام برجسته شد و وی که برای سلامتی امام علیه السلام احساس خطر می کرد، با سی تن از بنی هاشم برای پاسداری از ایشان همراه شدند. (۶)
وقتی ولید، نامه یزید را برای حضرت خواند، امام با قاطعیت فرمود: «من هرگز با یزید بیعت نمی کنم.» مروان به سوی امام یورش برد؛ ولی حضرت عباس علیه السلام و همراهانش که بیرون ساختمان منتظر دستور حضرت بودند، برای دفاع از ایشان به داخل ریختند و حضرت را بدون خونریزی بیرون آوردند. (۷) از آن پس همواره حضرت عباس علیه السلام برای محافظت از جان ایشان همراه آن حضرت بود.
بصیرت و بینش حضرت عباس علیه السلام زمانی بیش تر رخ می نماید که در وقتی که بسیاری از نزدیکان امام حسین علیه السلام، او را تنها گذاشته و بعضی نیز به نصیحت وی می پرداختند و خواستار آن بودند که یا با یزید بیعت کند و یا برای مقابله عجله ننماید، در این میان، حضرت عباس علیه السلام به جای نصیحت کردن رهبر خویش، اطاعت و فرمانبرداری را شایسته تر دید و بدون ذره ای مصلحت اندیشی، آینده نگری و خیرخواهی را به پیشوای خویش واگذار کرد و به دستورهای او گردن نهاد.
نمونه دیگر ولایت پذیری و بصیرت بالای حضرت ابا الفضل علیه السلام را می توان در شب عاشورا جستجو کرد. آن هنگام که امام حسین علیه السلام بیعت خود را از همه همراهان برداشت و فرمود: «هر کس که می خواهد برود، می تواند.» حضرت عباس علیه السلام به نمایندگی از عاشوراییان برخاست و عرض کرد: «کجا برویم؟ آیا تو را در میان دشمنان دین تنها بگذاریم و به فکر خود باشیم؟ آیا پس از تو زنده بمانیم؟ خداوند هرگز نخواهد که شاهد چنین چیزی باشیم.» (۸)
حضرت زینب علیها السلام می فرماید: «نیمه های شب عاشورا از خیمه ام بیرون آمدم. چون تنهایی و غربت برادرم حسین علیه السلام بر دلم نیشتر می زد، به خیمه عباس علیه السلام رفتم تا او را برای یاری حسین برانگیزم. کنار خیمه او که رسیدم، صدای همهمه ای شنیدم. پشت در خیمه ایستادم و درون را نگریستم. دیدم عباس در جمع برادران و پسرعموها و برادرزادگانش دو زانو نشسته است و چون شیری برای آنان سخن می راند و آنان را برای یاری امام خویش برمی شوراند. آنان نیز سخن وی را تأیید می کردند.» (۹)
بدون شک یکی از علل مؤثر در مواقع حساس که باعث می شود پرده ای ضخیم در جلوی چشمان افراد قرار گیرد و آنان را در شناخت حقیقت ناکام سازد و یا پس از شناخت آن، دچار تردید و دودلی نماید، علقه های خانوادگی و روابطی است که انسان در قبال قوم و خویش خود احساس می نماید و چه بسا او را از دیدن حقایق کور نماید. در عاشورا نیز دشمن با استفاده از این حربه قصد داشت تا در تصمیم و اراده حضرت ابا الفضل العباس علیه السلام، خلل وارد سازد؛ ولی بصیرت آمیخته با تقوا و معرفت والای او آنان را ناکام و مغلوب ساخت.
در عصر تاسوعا، «شمر بن ذی الجوشن» که نسبت خانوادگی دوری با حضرت «ام البنین علیها السلام » داشت، به خیمه عباس علیه السلام نزدیک شد و فریاد زد: «خواهر زاده های ما کجایند؟» (۱۰) شمر پا را فراتر نهاد و برای رسیدن به مقصود خود به آن حضرت، امان نامه داد.
در این هنگام حضرت عباس علیه السلام بدون کوچک ترین توجه به مناسبت قبیله ای و قوم گراییها، فریاد برآورد: «دستهایت بریده باد! خداوند تو و امان نامه ات را لعنت کند. آیا به ما امان می دهی، در حالی که پسر رسول خدا حسین علیه السلام امان ندارد؟ به ما امر می کنی که به اطاعت این نفرین شدگان الهی و فرزندان ملعون و پلید آنان درآییم؟» (۱۱)
و بدین ترتیب بود که عباس علیه السلام از بسیاری از همراهان و یاران امام حسین علیه السلام ممتاز شد و به عنوان الگویی جاودان در عرصه ولایت مداری در فضای غبارآلود و فتنه گون معرفی گردید تا شاید مدعیان پیرویش در حوادث زمانه از او الگو گیرند و هماره پشتیبان ولایت باشند.

  پی نوشت  :

۱) کامل الزیارات، ‌ابن قولویه قمی، نشر مؤسسه نشر الفقاهه،‌ چ ۱، ۱۴۱۷ ق، ص ۷۸۶٫
۲) اعیان الشیعه، سید محسن امین، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات،‌۱۴۰۳ ق، ج ۷، ص۴۳۰٫
۳) مقتل خوارزمی، احمد اعلی خوارزمی، قم،‌ نشر انوار الهدی، چاپ اول،‌ ۱۴۱۸ ق، ص ۱۴۷٫
۴) امام مجتبی علیه السلامشش ماه و چهار روز در کوفه خلافت کرد که این دوره کوتاه نیز در نابسامانی و کشمکش سودجویان و قدرت‌طلبان سپری شد.
۵) به‌گونه‌ای که برخی از افراد نادان و کج‌فهم، امام حسن علیه السلامرا با لقب «مذل المؤمنین»؛ یعنی خوار کننده مؤمنان، خطاب می‌کردند. نک‌: بحار‏الانوار، محمد تقی مجلسی، بیروت،‌ مؤسسه وفاء، چ ۲، ۱۴۰۳ ق، ج ۴۴، ص ۴۳٫
۶) مقتل الحسین، عبد الرزاق مقرم، قم،‌ مکتبه بصیرتی،‌ ۱۳۹۴ ق، ص ۱۳۷٫
۷) مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، حیدریه، نجف، ۱۳۷۶ ق، ج ۴، ص ۸۸٫
۸) لهوف، سید بن طاووس؛ برگردان: عقیقی بخشایشی، انتشارات بخشایش،‌۱۳۷۷، ص ۹۱٫
۹) معالی السبطین، محمد مهدی حائری، بیروت، مؤسسه النعمان، ج ۲، ص ۳۴۰٫
۱۰) اعلام الوری، فضل بن حسن طبرسی، تهران، دار الکتاب الاسلامیه، ص ۱۲۰٫ شمر از قبیله بنی کلاب بود و در عرب رسم بود که دختران قبیله را خواهر می‌گفتند.
۱۱) همان، ص ۱۲۰٫

رضا اخوی






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


+ 1 = 2