جایگاه بهداشت و سلامت در اسلام از دیدگاه آیت الله مکارم شیرازی

برخی خیال مى‏ کنند همین مقدار که انسان ایمان محکم، و باطنى پاک داشته باشد کافى است، و ظاهر و قیافه، هرگونه باشد عیبى ندارد، چنین خیالى از نظر اسلام خیال باطل مى‏ باشد.

درست است که وظیفه دین و آیین، هدایت مردم به راه‏ هاى راست و اعتقاد ها و برنامه ‏هاى اخلاقى است و رسالت انبیا به عنوان طبیبان روحانى درمان انواع بیمارى‏ هاى فکرى و اخلاقى است؛ ولى از آنجا که طب جسمانى نیز رابطه نزدیکى با طب روحانى دارد گاه به سراغ این امور نیز مى‏ رفتند. به بیان دیگر مسائل مربوط به بهداشت و سلامت جسم رابطه نزدیکى با سلامت روح دارد ازاین ‏رو سلامت جسم نیز مورد توجه اسلام بوده است.[۱]

اسلام براى نظافت و بهداشت اهمیّت فراوانى قائل شده است تا آنجا که در حدیث مشهور پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى‏ خوانیم: «فَاِنَّ اللهَ تَعالی بَنَی الاِسلامَ عَلَی النِّظافَهِ؛ خداوند (پایه ‏هاى) اسلام را بر نظافت بنا نهاده است»[۲] و تا آنجا اهمیت دارد که از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله نقل شده است که فرمود: «الإسلامُ نظیفٌ فتَنَظَّفُوا، فإنه لا یَدْخُلُ الجنهَ إلا نظیفٌ؛[۳] جز افراد با نظافت و تمیز وارد بهشت نمى‏ شوند».[۴]

از این رهگذر، در روایات اسلامى و گفتار امامان معصوم علیهم السلام از هر عاملى که موجب ناپاکى و کثیفى مى‏ شود نهى شده، و به هر امرى که باعث پاکیزگى‏ و بهداشت مى‏ گردد تأکید شده است.[۵]

در این میان یک رشته دستورات طبى و بهداشتى از معصومین علیهم السلام نقل شده است، همچنین آیاتی از قرآن کریم، پرده از روى مسائل بهداشتى و درمانى بر مى‏ دارد.[۶] که در ادامه مورد اشاره قرار می گیرد.

پاکیزگی، به مثابۀ یک ارزش

 در قرآن کریم مى‏ خوانیم: «قُلْ لایَسْتَوِى الْخَبیثُ وَالطَّیِّبُ وَلَوْ اعْجَبَکَ کَثْرَهُ الْخَبیْثِ؛ بگو (هیچ گاه) ناپاک و پاک مساوى نیستند هر چند فزونى ناپاک ها تو را به شگفتى اندازد!».[۷]

به هر چیز پاکیزه «طیّب» مى‏ گویند؛[۸] که پاکیزگى‏ ظاهرى را نیز شامل مى‏ شود؛[۹] زیرا طبع آدمى ذاتاً از اشیاء ناپاک متنفر است.[۱۰] ممکن است، انسان بر اثر نادانى، این مواهب پاک را بیالاید، ولى خداوند، در عالم آفرینش آنها را پاک آفریده است.[۱۱]

لذا در قرآن کریم در توصیفى از پیامبراکرم صلى الله علیه و آله مى‏ خوانیم: «وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ؛ پیامبر، طیّبات را براى آنها حلال و خبائث را حرام مى‏ کند».[۱۲]

در این آیات پاکیزگى‏ به عنوان یک ارزش محسوب شده و ناپاکى، یک ضدّ ارزش به حساب آمده است.[۱۳]

بهداشت لباس

خداوند در قرآن کریم به دنبال مساله توحید، دومین دستور را درباره پاکیزگى از آلودگی ها قرار داده و می افزاید: «وَ ثِیابَکَ فَطَهِّرْ؛[۱۴] و لباست را پاک کن».[۱۵]

بعضى واژۀ «ثِیاب» را به لباس ظاهر تفسیر کرده ‏اند؛ چرا که پاکیزگى‏ لباس ظاهر از مهم ترین نشانه ‏هاى شخصیت، و تربیت و فرهنگ انسان است، مخصوصاً در عصر جاهلیت کمتر از آلودگی ها اجتناب مى‏ نمودند و لباس هایى بسیار آلوده داشتند، مخصوصاً معمول بود (همانگونه که در میان گرفتاران جاهلیت عصر اخیر نیز معمول است) دامان لباس را بسیار بلند مى‏ کردند، به گونه ‏اى که روى زمین مى‏ کشید، و آلوده مى شد، و اینکه در بعضى از روایات از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: معنى آیه این است: «ثیابک فقصر؛ لباست را کوتاه کن»[۱۶] نیز ناظر به همین معنى است.[۱۷]

پیوند بهداشت و عبادات

در قرآن کریم آنچه باعث پاکیزگى‏ جان انسان مى‏ گردد در قالب احکام وضو و غسل و تیمم که موجب صفاى روح است، تشریح شده است.[۱۸]

از جمله در آیۀ شریفۀ قرآن می خوانیم: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلاهِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ‏ وَ أَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرافِقِ وَ امْسَحُوا بِرُؤُسِکُمْ وَ أَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ وَ إِنْ کُنْتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا وَ إِنْ کُنْتُمْ مَرْضى‏ أَوْ عَلى‏ سَفَرٍ أَوْ جاءَ أَحَدٌ مِنْکُمْ مِنَ الْغائِطِ أَوْ لامَسْتُمُ النِّساءَ فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ مِنْهُ ما یُرِیدُ اللَّهُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَجٍ وَ لکِنْ یُرِیدُ لِیُطَهِّرَکُمْ وَ لِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ؛ اى کسانى که ایمان آورده ‏اید هنگامى که براى نماز بپاخاستید صورت و دست ها را تا آرنج بشوئید و سر و پاها را تا مفصل (یا برآمدگى پشت پا) مسح کنید و اگر جنب باشید خود را بشوئید (غسل کنید) و اگر بیمار یا مسافر باشید یا یکى از شما از محل پستى آمده (قضاى حاجت کرده) یا با زنان تماس گرفته باشید (آمیزش جنسى کرده ‏اید) و آب (براى غسل یا وضو) نیابید با خاک پاکى تیمم کنید و از آن بر صورت (پیشانى) و دست ها بکشید، خداوند نمى‏ خواهد مشکلى براى شما ایجاد کند بلکه مى‏ خواهد شما را پاک سازد و نعمتش را بر شما تمام نماید شاید شکر او را بجا آورید».[۱۹]

از آن‏جا که نمازگزار در برخى از مواقع همه بدن را باید به عنوان «غسل» بشوید و معمولًا در شبانه روز چند بار وضو بگیرد و پیش از غسل و وضو تمام بدن را از هر نوع کثافت و آلودگى پاک سازد؛ ناچار یک فرد تمیز و نظیف خواهد بود. از این نظر نماز به بهداشت‏ و موضوع نظافت که یک امر حیاتى است کمک مى‏ کند.[۲۰]

در روایتى از امام على بن موسى الرضا علیه السلام می خوانیم: «إِنّما اُمِرَ بِالْوَضُوء وَبُدِأ بهِ لِأَن یَکُون الْعَبدُ طاهِراً إَذا قامَ بَیْنَ یَدَىِ الْجَبّار عِنْدَ مُناجاتِهِ إِیّاه مُطیعاً لَهُ فیما أَمَرَه نَقِیّاً من الأَدْناس والنّجاسَه مَعَ ما فیهِ مِن ذَهابِ الکَسل وَ طَردِ النُّعاسِ وَ تَزْکِیهِ الْفُؤادِ لِلْقِیام بَینَ یَدَىِ الجَبّار؛ براى این دستور وضو داده شده و آغاز عبادت با آن است که بندگان هنگامى که در پیشگاه خدا مى‏ ایستند و با او مناجات مى‏ کنند پاک باشند، و دستورات او را بکار بندند، از آلودگی ها و نجاست ها بر کنار شوند، علاوه بر این وضو سبب مى‏ شود که آثار خواب و کسالت از انسان برچیده شود و قلب براى قیام در پیشگاه خدا نور و صفا یابد».[۲۱]

«روزه» یکى دیگر از عبادت های اسلامى است که «اثرات بهداشتى‏ و درمانى» آن از نظر شستشو و خانه تکانى بدن از موادّ زاید مصرف نشده غذایى که به طور معمول به صورت چربى‏ هاى مزاحم و اضافه وزن در مى‏آید و عامل بسیارى از ناراحتى‏ هاى جسمى مى‏ گردد، قابل انکار نیست، و به همین دلیل روزه یکى از عوامل مهم پیشگیرى یا درمانى در برابر بسیارى از بیمارى ‏ها محسوب مى ‏گردد.[۲۲]

لذا درباره اثر بهداشتى‏ روزه و تأمین سلامت جسم انسان ‏ها و مصون و محفوظ ماندن از بیمارى ‏هاى گوناگون در حدیثى از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله مى‏خوانیم:«صُومُوا تَصِحُّوا؛ روزه بگیرید تا سالم باشید».[۲۳]

هم چنین قرآن مجید مى ‏فرماید: «یَا بَنِى آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ؛ اى فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود بردارید».[۲۴]

خداوند در این آیه دستور مى‏ دهد هنگام شرکت در مساجد بهترین لباس ‏ها را پوشیده و با مرتب کردن و تمیز نمودن خود و رعایت بهداشت و نظافت و آرایش (درونى و بیرونى) گام به مسجد بنهیم.[۲۵]

لذا دربارۀ مسجد قبا در قرآن کریم می خوانیم: «فِیهِ رِجالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ‏؛ گروهى از مردان در آن به عبادت مشغولند که دوست مى‏ دارند خود را پاکیزه نگه دارند، و خدا پاکیزگان را دوست دارد».[۲۶]

در روایتى که در تفسیر«تبیان» و«مجمع البیان» در ذیل این آیه از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده چنین مى‏ خوانیم که به اهل مسجد قبا فرمود: «ماذا تَفْعَلُونَ فِی طُهْرِکُمْ فَإِنَّ اللّهَ تَعالى قَدْ أَحْسَنَ عَلَیْکُمُ الثَّناءَ، قالُوا نَغْسِلُ أَثَرَ الْغائِطِ؛ شما به هنگام پاک ساختن خود چه کارى انجام مى‏ دهید که خداوند این چنین شما را مدح کرده است؟ گفتند ما اثر مدفوع را با آب مى‏ شوئیم»، روایاتى به همین مضمون از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام نقل شده است.[۲۷]

ظاهر اطلاق آیه گواهى مى‏ دهد طهارت در اینجا معنى وسیعى دارد که هر گونه پاکسازى روحانى از آثار شرک و گناه، و جسمانى از آثار آلودگى به کثافات را شامل مى‏ شود.[۲۸]

در مجموع براى اینکه روشن شود هیچگونه سختگیرى در دستورات گذشته در کار نبوده بلکه همه آنها بخاطر مصالح قابل توجهى تشریع شده است، در پایان آیه وضوء و تیمم، آمده است: «ما یُریدُ اللهُ لِیَجعَلَ عَلَیکُم مِن حَرَج وَلَکِن یُریدُ لِیُطَهِّرَکُم‏؛ خداوند اراده نکرده که بر شما حرج قرار دهد، بلکه اراده کرده تا تطهیر کند شما را».[۲۹]

در حقیقت جمله ‏هاى فوق بار دیگر این واقعیت را تاکید مى‏ کند که تمام‏ دستور هاى الهى و برنامه‏ هاى اسلامى بخاطر مردم و براى حفظ منافع آنها قرار داده شده و به هیچ وجه هدف دیگرى در کار نبوده است، خداوند مى‏ خواهد با این دستورها هم طهارت معنوى و هم بهداشت و سلامت جسمانى براى مردم فراهم شود.[۳۰]

نقش آب در بهداشت و پاکیزگی

در قرآن کریم، چنین آمده است که: «وَ أنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءاً طَهُوْراً؛ ما از آسمان آبى پاک و پاک کننده نازل کردیم»[۳۱]

«طهور» صیغه مبالغه از «طهارت» و پاکى است که هم پاک بودن آب را مى‏ رساند و هم پاک کننده بودن آن را؛[۳۲] یعنى آب هم ذاتاً پاک است و هم اشیاء آلوده را پاک مى ‏کند اما غیر از آب، بسیارى از اشیاء پاکند، ولى هرگز نمى‏ توانند آلوده ‏اى را پاک کنند.[۳۳]

و به راستى اگر آب خاصّیت پاک کننده نداشت در یک روز تمام زندگى ما و جسم و جان ما آلوده مى‏ شد. حقیقت این سخن را وقتى درک مى‏ کنیم که در نقطه ‏اى گرفتار شویم که آب براى شستشو نباشد، نه تهیه غذا ممکن است، نه پاکیزگى‏ بدن، نه نشاط و طراوتى خواهیم داشت، و نه صحّت و سلامت. درست است که آب میکروب ‏ها را نمى‏ کشد؛ ولى چون حلّال بسیار خوبى است؛ انواع میکروب ‏ها را در خود حل کرده و مى ‏برد، و به همین جهت عامل مؤثّرى براى سلامت و تندرستى است، و از این گذشته روح انسان را هم از آلودگى‏ ها به وسیله وضو و غسل پاک مى‏ کند.[۳۴]

بى جهت نیست که در آیه بعد از آن آمده است: «لِنُحِیْىَ بِهِ بَلْدَهً مَیْتاً؛[۳۵] هدف آن است که به وسیله آن سرزمین مرده را زنده کنیم».[۳۶]

طهارت و پاکیزگی، کلید شناخت و درک حقایق قرآن

قرآن پاک ‏ترین کتاب از مبدأ پاکى و طهارت، بر پاک ‏ترین قلب عالم هستى و از لبان پاک ‏ترین مخلوق الهى، بر عالم وجود عرضه گردید؛ به همین دلیل کسانى مى‏ توانند به این کتاب نزدیک شوند و از آن بهره گیرند که ظاهر و باطنى پاک و طاهر داشته باشند.[۳۷]

لذا در آیات قرآن کریم می خوانیم که قرآن را جز پاکان مس نمى ‏کنند، «لا یَمَسُّهُ‏ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ».[۳۸]

این تعبیر هم اشاره به پاکیزگى ظاهرى دارد که براى تماس با قرآن باید با طهارت و وضو باشیم، و هم اشاره به اینکه درک مفاهیم و محتواى این آیات تنها زمانى میسّر است که از رذایل اخلاقى پاک باشیم.[۳۹]

بسیارى از مفسران به پیروى از روایاتى که از امامان معصوم علیهم السّلام وارد شده این آیه را به عدم جواز مس کتابت قرآن بدون غسل و وضو تفسیر کرده ‏اند.[۴۰]

در روایات اهل بیت علیهم السّلام از ابو الحسن امام على بن موسى الرضا علیه السلام نقل شده: «اَلْمُصْحَفُ لاَ تَمَسَّهُ عَلَى غَیْرِ طُهْرٍ وَ لاَ جُنُباً وَ لاَ تَمَسَّ خَیْطَهُ وَ لاَ تُعَلِّقْهُ إِنَّ اَللَّهَ تَعَالَى یَقُولُ «لا یَمَسُّهُ إِلاَّ اَلْمُطَهَّرُونَ»؛ قرآن را بدون وضو مس نکن، و نه در حال جنابت، و دست بر خط آن در این حال مگذار، و آن را حمایل نکن، چرا که خداوند متعال فرموده: «جز پاکان آن را مس نمى ‏کنند»».[۴۱]

طهارت دهان در تلاوت قرآن

احادیثى از ائمّه علیهم السلام وجود دارد که از دهان به عنوان «راه قرآن» و «یکى از راه هاى پروردگار» یاد شده است، لذا به لزوم رعایت بهداشت و طهارت دهان‏ توصیه شده است.

امام صادق علیه السلام مى ‏فرماید: پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود: «نَظِّفُوا طریق القرآنِ. قیل: یا رسولَ اللَّهِ وما طَرِیقُ القرآنِ؟ قال: أفواهَکُم. قیل: بِماذا؟ قال: بالسّواکِ‏؛ راه قرآن را پاکیزه سازید. پرسیدند: اى رسول خدا راه قرآن چیست؟ فرمود: دهان هاى شما. پرسیدند: چگونه پاکیزه کنیم؟ فرمود: با مسواک زدن».[۴۲]

در حدیث دیگرى امام رضا علیه السلام از پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل مى‏ کند که فرمود: «أفواهُکُمْ طَریقٌ مِنْ طُرُقِ رَبِّکُمْ، فَأَحَبُّها إلَى اللَّهِ أطْیَبُها ریحاً، فَطَیِّبُوها بِما قَدَرْتُم عَلَیهِ‏؛ دهان هاى شما راه هاى پروردگارتان است، آن را پاکیزه سازید».[۴۳]

بهداشت تغذیه

بسیارى از امراض را پزشکان از پرخورى مى‏ دانند، خصوصاً در عصر ما که تلاش هاى جسمى کم شده و ماشین جایگزین نیروى انسانى شده است، و این عدم تحرک موجب جمع شدن چربی ها در بدن گردیده و کانونى از عفونت را به همراه مى‏ آورد، بار قلب را این زوائد سنگین و کار کلیه را مشکل و به طور کلى سنگینى و ناتوانى بدن را به همراه دارد.[۴۴]

لذا آیۀ «کُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا ؛[۴۵]بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید» گرچه بسیار ساده به نظر مى‏ رسد، اما امروز ثابت شده است که یکى از مهم ترین دستورات بهداشتى همین است.[۴۶]

با توجه به اینکه «لا تُسْرِفُوا» بلافاصله پس از امر به اکل و شرب، آمده است مى تواند ناظر به این نکته باشد که پرخورى از مصادیق اسرافى است که از آن نهى شده است.[۴۷]

در این زمینه پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فرمودند: «المِعْدَهُ رأس کلِّ داء و الحِمیَهُ رَأسُ کُلُّ دَواء؛ معده اساس هر بیمارى و پرهیز ریشه و سرآمد همه دواها است».[۴۸]

هم چنین در روایت دیگر از آن حضرت مى‏ خوانیم: «إِیَّاکُمْ وَ اَلْبِطْنَهَ فَإِنَّهَا مُفْسِدَهٌ لِلْبَدَنِ وَ مُورِثَهٌ لِلسَّقَم؛ از پرخورى بپرهیزید که بدن را فاسد مى‏کند و بیمارى به بار مى‏ آورد».[۴۹]

امیرمؤمنان على علیه السلام مى‏ فرماید: «إِیَّاکَ وَ الْبِطْنَهَ فَمَنْ لَزِمَهَا کَثُرَتْ أَسْقَامُهُ‏؛ از پرخورى بپرهیزید، زیرا هر کس بر آن مداومت نماید به انواع بیمارى ‏ها دچار شود».[۵۰]

چنان‏که بر کسى پوشیده نیست که اعتدال و میانه‏ روى در خوردن، صحت و سلامتى‏ را به ارمغان مى‏ آورد، لذا در روایت دیگرى از امیرمؤمنان آمده است: «مَنِ اقْتَصَرَ فی أکْلِهِ کَثُرَتْ صِحَّتُهُ‏؛ هر کس که در خوردن میانه روى کند، تندرستى او دوام مى یابد».[۵۱]

رعایت بهداشت فردی، عامل نشاط و شادابی

در حدیثى از امام صادق علیه السلام مسواک زدن به عنوان یکی از اسباب نشاط معرفی شده است.[۵۲]

هم چنین در حدیث دیگرى شستن سر با خطمى (گیاهى است که معمولًا از گل آن براى شست‏ و شو استفاده مى‏ کنند)[۵۳] و در احادیث دیگرى، استفاده از داروى حمام‏ و کوتاه کردن موى شارب (اصلاح کردن سر و صورت) از اسباب نشاط شمرده شده است.[۵۴]

نظافت و آراستگى

على بن جعفر علیه السلام مى‏گوید: «عن أخیهِ أبی الحسن علیه السلام: سألتُه عن قصّ الشاربِ، أمِنَ السُّنَّهِ؟ قال: نعم.وقال أمیرالمؤمنین علیه السلام: أخْذُ الشاربِ مِن النظافَهِ، وهو مِن السَنَّه؛ از برادرم امام کاظم علیه السلام در مورد کوتاه نمودن شارب پرسیدم که آیا از سنّت است؟ فرمود: آرى.[۵۵] امیرمؤمنان علیه السلام هم فرمود: کوتاه کردن شارب از نظافت واز سنّت پاک اسلام ‏است».[۵۶]

سخن آخر: (پاکیزه بودن از اخلاق انبیاست)

از جمله شرایطى که براى انبیا ذکر مى‏ کنند این است که صفاتى که باعث تنفّر است در آنها نباشد. ممکن است در میان آنها فردى نابینا باشد، مثل یعقوب علیه السلام که نابینا شد، امّا به بیمارى تنفّرآمیز مبتلا نمى ‏شوند، و این افسانه ‏اى که درباره حضرت ایّوب علیه السلام نقل شده که بدنش کرم زد، دروغ است و ساخته افراد خرافى است. بلکه امام رضا علیه السلام مى‏فرماید: «مِنْ أَخْلاقِ الأنْبیاءِ التَّنَظُّف؛[۵۷]پاکیزه بودن از اخلاق انبیاست».[۵۸]

مطابق این حدیث، امام علیه السلام یکى از اخلاق انبیا را نظافت معرّفى کرده که شامل نظافت ظاهرى و باطنى مى‏شود، یعنى آنها هم نظافت اخلاقى و هم نظافت ظاهرى داشتند.[۵۹]

از اینجا مى‏ فهمیم که چرا پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله به عطریّات و وسایل خوش بو اهمّیت مى‏ داد، و مقیّد به نظافت و پاکیزگی بود، مسواک مى‏ زد، و زمانى که مى‏ خواست از خانه خارج شود، خود را در ظرف آب نگاه مى‏ کرد.[۶۰]

در حقیقت این یکى از اصول مشترک در زندگى همه امامان معصوم علیهم السلام بوده که علاوه بر آراستگى باطن و روح و روان، ظاهرى زیبا، پاکیزه و آراسته داشته ‏اند.[۶۱]

بعضى خیال مى‏ کنند همین مقدار که انسان ایمان محکم، و باطنى پاک داشته باشد کافى است، و ظاهر و شکل و قیافه، هرگونه باشد عیبى ندارد، چنین خیالى از نظر اسلام خیال باطل مى‏ باشد، بلکه به عکس بخشى از برنامه ‏ها و دستورهاى اسلام مربوط به نظافت، زیبایى و آراستگى ظاهر، مثل قیافه و لباس و رنگ و بو است.[۶۲]

پژوهش؛ تهیه و تنظیم؛ معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی؛دفتر حضرت آیت الله مکارم شیرازی

/۹۹۸/ج

منابع:

  1. تفسیر نمونه
  2. گفتار معصومین (علیهم السلام)

[۱] براى اطلاعات بیشتر، ر.ک: دائره المعارف فقه مقارن، ج ۱، ص ۶۵- ۷۲ ؛ پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏۱۳، ص۶۹٫

[۲] کنز العمال، ج ۹، ص ۲۷۷، ح ۲۶۰۰۲٫

[۳] مجمع الزوائد، ج ۵، ص ۱۳۲٫

[۴] دائره المعارف فقه مقارن، ج‏۲، ص۲۱۶٫

[۵] گفتار معصومین(ع)، ج‏۱، ص۸۷٫

[۶] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏۱۳، ص۶۹٫

[۷] سورۀ مائده، آیۀ۱۰۰٫

[۸] لغات در تفسیر نمونه، ص۳۵۸٫

۹] تفسیر نمونه، ج‏۲، ص۳۳۴٫

[۱۰] لغات در تفسیر نمونه، ص۳۵۸٫

[۱۱] سورۀ نحل، آیه ۷۲(تفسیر نمونه، ج ۱۱، ص ۳۴۶)؛ سورۀ مؤمن، آیه ۶۴(تفسیر نمونه،ج ۲۰، ص ۱۷۷)؛ لغات در تفسیر نمونه، ص ۳۵۹٫

[۱۲] سورۀ اعراف، آیۀ ۱۵۷؛ (اخلاق در قرآن، ج‏۱، ص۶۸).

۱۳] اخلاق در قرآن، ج‏۱، ص۶۸٫

[۱۴] سورۀ مدثر، آیۀ۴٫

۱۵] تفسیر نمونه، ج‏۲۵، ص۲۱۲٫

[۱۶] مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۳۸۵٫

[۱۷] تفسیر نمونه، ج‏۲۵، ص۲۱۲٫

[۱۸] تفسیر نمونه، ج‏۴، ص۲۸۵٫

[۱۹] سورۀ مائده، آیۀ۶٫

[۲۰] پاسخ به پرسش هاى مذهبى، ص۲۸۶٫

[۲۱] وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۲۵۷؛ (یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص۳۹۷).

[۲۲] اسلام در یک نگاه، ص۷۶٫

[۲۳] سیرى در فلسفه احکام، ص ۱۲۲؛ دائره المعارف فقه مقارن، ج‏۱، ص۴۱۳٫

[۲۴] سورۀ اعراف، آیه ۳۱٫

[۲۵] دائره المعارف فقه مقارن، ج‏۲، ص۳۹۷٫

[۲۶] سورۀ توبه، آیۀ۱۰۸٫

[۲۷] چهره منافقان در قرآن با استفاده از تفسیر پر ارزش نمونه، ص۱۳۴٫

[۲۸] تفسیر نمونه، ج‏۸ ، ص۱۴۰٫

[۲۹] سورۀ مائده، آیۀ۶؛ (تفسیر نمونه، ج‏۴، ص۲۹۴).

[۳۰] تفسیر نمونه، ج‏۴، ص.۲۹۵

[۳۱] سورۀ فرقان، آیۀ۴۸٫

[۳۲] پیام قرآن، ج‏۲، ص۲۴۸٫

[۳۳] تفسیر نمونه، ج‏۱۵، ص۱۱۶٫

[۳۴] پیام قرآن، ج‏۲، ص۲۴۸٫

[۳۵] سورۀ فرقان، آیۀ۴۹٫

[۳۶] پیام قرآن، ج‏۲، ص۲۴۸٫

[۳۷] گفتار معصومین(ع)، ج‏۱، ص۱۱۴٫

[۳۸] سورۀ واقعه، آیۀ۷۹؛ (تفسیر نمونه، ج‏۲۳، ص۲۷۱).

[۳۹] گفتار معصومین(ع)، ج‏۱، ص۱۱۵٫

[۴۰] برگزیده تفسیر نمونه، ج‏۵، ص۸۷٫

[۴۱] وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۲۶۹، ح ۳٫ (طبق این حدیث نفى در آیه فوق کنایه از نهى است)؛ (تفسیر نمونه، ج‏۲۳، ص۲۷۱).

[۴۲] المحاسن، ج ۲، ص ۵۵۸، ح ۹۲۸؛ گفتار معصومین(ع)، ج‏۱، ص۱۱۵٫

[۴۳] المحاسن، ج ۲، ص ۵۵۹، ح ۹۲۹؛ گفتار معصومین(ع)، ج‏۱، ص۱۱۵٫

[۴۴] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏۲، ص۳۶۷٫

[۴۵] سورۀ اعراف، آیۀ۳۱٫

[۴۶] تفسیر نمونه، ج‏۶، ص۱۵۳٫

[۴۷] دائره المعارف فقه مقارن، ج‏۲، ص۴۰۷٫

[۴۸] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج‏۲، ص۳۶۸٫

[۴۹] میزان الحکمه، ج ۱، ص ۸۸؛ دائره المعارف فقه مقارن، ج‏۲، ص۴۰۸٫

[۵۰] میزان الحکمه، ج ۱، ص ۸۹؛ دائره المعارف فقه مقارن، ج‏۲، ص۴۰۸٫

[۵۱] غررالحکم، ح ۷۴۰۴؛ دائره المعارف فقه مقارن، ج‏۲، ص۴۰۸٫

[۵۲] ر.ک: محاسن برقى، ج ۱، ص ۱۴؛ پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏۱۵، ص۲۷۳٫

[۵۳] بحارالانوار، ج ۷۳، ص ۳۲۲، ح ۳٫

[۵۴] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج‏۱۵، ص۲۷۳٫

[۵۵] فروع کافى، ج ۶، ص ۴۷۸٫

[۵۶] تحف العقول، ص ۱۰۲؛ گفتار معصومین(ع)، ج‏۱، ص۸۷٫

[۵۷] بحارالانوار، ج ۷۸، ص ۳۳۵؛ تحف العقول، حکمت ۴٫

[۵۸] گفتار معصومین(ع)، ج‏۱، ص۸۳٫

[۵۹] همان، ص۸۴٫

[۶۰] همان.

[۶۱] همان.

[۶۲] همان.






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


7 + = 16