تحلیلی تاریخی از انقراض بنی‌امیه

 download
 قیام امام حسین«سلام‌الله‌علیه» و شهادت ایشان و نیز مجاهدت و تدبیر سیاسی و روشن‌گری امام سجّاد«سلام‌الله‌علیه» باعث شد بنی‌امیّه پس از عاشورا، قدرت سیاسی و موقعیّت اجتماعی خود را از دست بدهد.

حضرت آیت الله مظاهری در ادامه درس اخلاق خود با اشاره به نقش برجسته امام سجاد«ع» در احیای تشیّع، اظهارداشتند: امام سجّاد«سلام‌الله‌علیه»، پس از واقعه جانگداز عاشورا، حدود سی و چهار سال عهده‌دار امامت شیعیان بوند. در این مدّت، در اثر مجاهدت، تلاش و تدبیر آن امام بزرگوار، اهداف کلّی قیام عاشورا محقّق شد.

متن کامل سخنان این مرجع تقلید در ادامه تقدیم خوانندگان محترم می گردد.

نقش برجسته امام سجاد«ع» در احیای تشیّع

امام سجّاد«سلام‌الله‌علیه»، پس از واقعه جانگداز عاشورا، حدود سی و چهار سال عهده‌دار امامت شیعیان بودند. در این مدّت، در اثر مجاهدت، تلاش و تدبیر آن امام بزرگوار، اهداف کلّی قیام عاشورا محقّق شد؛ از یک‌سو، ریشه شجره خبیثه بنی‌امیّه خشکید و مسلمین نسبت به آن سلسله شوم، انزجار قلبی پیدا کردند. از سوی دیگر، تشیّع در بین مسلمان‌ها احیاء شد و محبّت به اهل‌بیت «سلام‌الله‌علیهم» در قلوب مردم ریشه دوانید.

آن امام بزرگوار به خواست خداوند متعال و برای آنکه امامت باقی بماند، در روز عاشورا بیمار بودند و در آن زمان شهید نشدند. اما باید دانست که وجود ایشان ذخیره شد و در مدّت امامت، عامل بقاى اسلام و احیای تشیّع گردید. در واقع می‌توان گفت: قیام امام حسین«سلام‌ا‌لله‌علیه» درختى بود که در کربلا کاشته شد، امّا آبیارى، به‏ ثمر رساندن و نگاهدارى از آن به دست امام سجاد«سلام‌ا‌لله‌علیه» و حضرت زینب‏کبرى«سلام‌ا‌لله‌علیها» انجام گرفت. پس از آن هم حرارت و گرمی شهادت شهدای کربلا، با عزاداری شیعیان باقی ماند و تا قیامت، عامل زنده ماندن و طراوت تشیّع خواهد بود.

همچنین باید دانست که امام سجاد«سلام‌ا‌لله‌علیه» در مدت عمر و به خصوص در دوران امامت، پاسدار تشیّع بودند. مورّخین معتقدند که تدبیر و درایت امام سجاد، مدینه و بلکه تشیّع و شیعیان را از خطر نابودی به دست کسانى چون یزید و عبدالملک مروان نجات داد.

جهاد غیر مستقیم امام سجاد«ع»

از آنجا که آغاز دوران امامت امام سجاد«سلام‌ا‌لله‌علیه» با اختناق و سرکوب شدید شیعیان همراه بود، آن حضرت صلاح نبود که به طور مستقیم به مبارزه با بنی‌امیّه بپردازند. از این جهت به مبارزه غیر مستقیم روی آوردند که نتایج و آثار بسیار مفیدی داشت. در واقع، تدابیر امام«سلام‌ا‌لله‌علیه» در اسارت، گریه‏هاى ایشان در مدینه و روضه خواندن مکرّر آن حضرت، به مثابه جهادى مفید و ثمر بخش بود که در تحریک غیر مستقیم مردم بر علیه بنی امیّه و رسوایی آنان تأثیر به سزایی داشت. مهم‌تر اینکه محبّت اهل بیت«سلام‌ا‌لله‌علیهم» در دوران امامت آن امام بزرگوار و در اثر اقدامات و تدبیرهای ایشان، به قلوب مسلیمن بازگشت و مردم در اواخر دوران حیات آن حضرت، قدر ایشان را بهتر از قبل می‌شناختند و احترام عجیبی برای اهل بیت«سلام‌ا‌لله‌علیهم» قائل می‌شدند. این، در حالی بود که بنی‌امیّه در آن دوران، از هیچ محبوبیّتی در بین مردم برخوردار نبودند و با سرکوب و کشتار شیعیان نیز روز به روز منفورتر از قبل می‌شدند تا اینکه سلسله آنها منقرض شد و به کلی نابود شدند.

حرکت فرهنگی امام سجاد«ع»

اقدام مهمّ دیگری که از سوی امام سجاد«سلام‌ا‌لله‌علیه» و به عنوان کار فرهنگی صورت گرفت، عرضه صحیفه سجادیّه به بشریّت بود. ایشان در آن صحیفه که از سوی محقّقان، خواهر قرآن یا انجیل اهل بیت یا زبور آل محمد«سلام‌ا‌لله‌علیهم» نام گرفته است، در ضمن دعا، معارف اسلام، سیاست اسلام، اخلاق اسلام، اجتماعیّات اسلام، حقانیّت شیعه، حقانیّت اهل بیت، انتقاد از ظلم و ظالم، سفارش به حق و حقیقت و بالاخره یک دوره معارف اسلامى را نه تنها به مسلمین، بلکه به بشریّت آموختند. این کتاب گران‌بها، پس از قرآن مجید و نهج البلاغه، بزرگترین گنجینه معارف اسلامی است که نظیر آن نیامده و نخواهد آمد.

در واقع می‌توان گفت: امام سجاد«سلام‌ا‌لله‌علیه» در دوران امامت خویش، با ریشه کن کردن بنی امیّه و با رسوخ دادن محبّت اهل بیت«سلام‌ا‌لله‌علیهم» در قلوب مسلمین و با دفاع از حقانیّت تشیّع، زمینه ساز حرکت علمی و فرهنگی امام باقر(ع) و امام صادق«ع» شدند. به بیان دیگر، اقدامات مؤثر صادقین«سلام‌ا‌لله‌علیهما» در تشکیل حوزه درسی و علمی و آموختن فقه آل محمّد«صلوات‌الله‌علیهم» به شاگردان فراوان و در پی آن، ترویج تشیّع، مرهون زحمات و زمینه‌سازی امام سجاد«سلام‌ا‌لله‌علیه» است.

تأثیر شگرف قیام عاشورا و اقدامات امام سجاد«ع» بر اوضاع شیعیان

حکومت بنی‌امیّه، تا پیش از قیام کربلا، از نظر ظاهر ریشه‌دار بود و در مدّت پنجاه سال تلاش معاویه، پایه‌های محکمی پیدا کرده بود. حمایت افراد شاخص سقیفه بنی‌ساعده از معاویه، از یک سو، سیاست‌بازی و نیرنگ خود او و اشخاصی نظیر عمروعاص که گرد او را گرفته بودند، از سوی دیگر، باعث شده بود تا حکومت بنی‌امیّه در بین مسلمین ریشه بدواند و پذیرفته شود.

همچنین مردم در آن دوران، در اثر تبلیغات شوم بنی‌امیّه، نسبت به حقانیّت شجره طیّبه تشیّع، غافل بودند و جایگاه اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» را به درستی نمی‌شناختند. در آن زمان، جایگاه والای اهل‌بیت «سلام‌الله‌علیهم» و حتّی نام آنان می‌رفت که به فراموشی سپرده شود و به گواهی تاریخ، مردم در اثر تاریکی ظلم بنی‌امیّه و جهل خود، قادر به دیدن نور اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» نبودند و از برکات وجود آن ذوات مقدّس محروم شده بودند. کار به جایی رسیده بود که راوی می‌گوید: یک عرب در خانه خدا از ابن‌عبّاس سؤالی پرسید. ابن‌عبّاس که در محضر امام حسن و امام حسین«سلام‌الله‌علیهما» بود، خجالت کشید در حضور ایشان آن سؤال را پاسخ دهد. پس، رو کرد به امام دوم و پاسخ سؤال را از ایشان خواست. امّا آن عرب حاضر به شنیدن پاسخ ایشان نشد و از ابن‌عبّاس پاسخ خود را طلب کرد.

به هر حال، شیعیان در انزوای عجیبی بودند و حقّ اظهار عقیده نداشتند. امّا، قیام عاشورا، شهادت امام حسین«سلام‌الله‌علیه» و پس از آن اقدامات مؤثّر حضرت زین‌العابدین«سلام‌الله‌علیه» باعث شد تا مردم متوجّه نعمت عظیم اهل بیت«سلام‌الله‌علیهم» شوند و به شجره طیبه تشیّع که همان شجره طیبه قرآن کریم است، روی آورند و از ثمرات و میوه‌های روح‌بخش آن بهره‌مند گردند:

«مَثَلاً کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ»[۱]

به عبارت دیگر، محبّت اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم» در دوران امامت امام سجّاد«سلام‌الله‌علیه» همگانی شد و انتظار قرآن کریم از مردم که فرمود: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى‏»[۲] تا حدّی جامه عمل پوشید. این آیه شریفه در آن دوران نورانی، ظهور و بروز عجیبی در بین مردم پیدا کرد. علاوه بر آن، درخت بنی‌امیّه که مصداق همان شجره‌ای است که قران کریم از آن به عنوان شجره خبیثه نام می‌برد، نابود شد: «وَ مَثَلُ کَلِمَهٍ خَبیثَهٍ کَشَجَرَهٍ خَبیثَهٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ»[۳]

در واقع شجره خبیثه‌ای که توانسته بود با اقدامات و تبلیغات سوء خود، مردم را از اهل‌بیت جدا کند و قلوب آنها را بمیراند، به واسطه انقلاب همین مردم، مزمحل و نابود شد. قیام امام حسین«سلام‌الله‌علیه» و شهادت مظلومانه ایشان، قلوب مردم را زنده و آنها را از خواب غفلت بیدار کرد و روحیّه مجاهدت، ایثار و شهادت‌طلبی را در شیعیان به وجود آورد و در واقع محرّکی شد تا آنان، در مدّت کوتاهی، حدود بیست انقلاب و قیام بر علیه بنی‌امیّه پدید آورند. قیام توّابین و قیام مختار ثقفی، دو انقلاب از بیست انقلابی بود که پس از عاشورا به وقوع پیوست و ضمن انتقام از ظالمان و قاتلان شهدای کربلا، بنی‌امیّه را نابود ساخت.

نمونه‌ای از محبّت مردم به اهل بیت«ع» در دوران امام سجاد«ع»

هشام بن عبدالملک یکی از مروانیان بود که در بخشی از دوران امامت امام سجاد«سلام‌ا‌لله‌علیه» به خلافت رسید. طبق نقل تاریخ، در سالی برای حج به مکه رفته بود و با اینکه خلیفه بود، کثرت جمعیت مانع استلام حجر توسط او شد. پس، در گوشه‏اى براى او فرشى انداختند و نشست. در آن هنگام مشاهده کرد که امام سجاد«سلام‌ا‌لله‌علیه» وارد مطاف شدند و وقتى به حجرالاسود رسیدند، مردم کنار رفتند و آن حضرت مکرّر استلام حجر نمودند. هشام که با بی‌اعتنایی مردم مواجه شده بود، با دیدن این صحنه بسیار ناراحت شد. یکى از اطرافیان پرسید: این مرد کیست که مردم چنین به او احترام می‌گذارند؟! هشام خود را به نفهمیدن زد و گفت: نمى‏دانم! فرزدق شاعر که از محبّین اهل بیت«سلام‌ا‌لله‌علیهم» به شمار می‌رفت، آنجا بود و گفت: من او را می‌شناسم. سپس قصیده مفصّلى در مدح اهل بیت«سلام‌ا‌لله‌علیهم» و امام سجاد سرود و قرائت کرد. در بخشی از آن قصیده می‌گوید:

هذَا الَّذِى تَعْرِفُ الْبَطْحاءُ وَطْأتَهُ‏

وَالْبَیتُ یعْرِفُهُ‏وَالْحِلُّ وَالْحَرَمُ‏

مَا قَالَ لَاقَطُّ الَّا فِى تَشَهُّدِهِ‏

لَوْلَا التَّشَهُّدُ کَانَتْ لَائُهُ نَعَمُ‏

یغْضِى حَیاءً وَبُغْضَى مِنْ مَهَابَتِهِ‏

فَمَا یکَلَّمُ الَّاحِینَ یبْتَسِمُ‏

مِنْ مَعْشَرٍ حُبُّهُمْ دِینٌ وَبُغْضُهُم‏

کُفْرٌ وَقُرْبُهُمْ مُنْجى وَمُعْتَصَمُ‏

مُقَدَّمٌ بَعْدَ ذِکْرَ اللّهِ ذِکْرُهُمْ‏

فِى کُلِ‏فَرْضِ وَمَخْتُومٌ بِهِ الْکَلِمُ‏

هشام از شنیدن این قصیده، به شدت عصبانی شد و بعد به تلافی آن، دستور داد فرزدق را در راه مکه و مدینه به زندان بیندازند و سرانجام او را به شهادت رسانیدند.[۴]

عبدالرحمن جامی، شاعر معروف که سنّی مذهب بوده، قصیده فرزدق را به نظم فارسی در آورده است. در بخشی از شعر مفصّل جامی چنین آمده:

آن کس است این که مکه بطحاء

زمزم و بو قبیس و خیف و منی

هر یک آمد به قدر او عارف

بر علوّ مقام او واقف

قره العین سید الشهداست

زهره شاخ دوحه زهراست

حب ایشان دلیل صدق و وفاق

بغض ایشان نشان کیفر و نفاق

قربشان پایه علو و جلال

بعدشان مایه عتو و ظلال

ذکرشان سابق است در افواه

بر همه خلق بعد ذکر الله

سر هر نامه را رواج افزای

نامشان هست بعد نام خدای

ختم هر نظم و نثر را الحق

باشد از یمن نامشان رونق

همچنین جامی نقل می‌کند که پس از مرگ فرزدق، در خواب از او پرسیدند: خداوند با تو چه کرد؟ پاسخ داد: خداوند مرا به واسطه همان قصیده که در مدح علی بن الحسین(ع) سرودم، آمرزید. سپس، جامی اضافه می‌کند: اگر خداوند همه مردم را به خاطر این قصیده بیامرزد، عجیب نیست. در اثنای شعر خود هم با ذکر زندانی شدن فرزدق توسط هشام، خطاب به هشام گفته است:

            اگرش چشم راست بین بودى                        راست کردار و راست‏دین بودى‏

            دست بیداد و ظلم نگشادى              جاى آن حبس، خلعتش دادى

تأثیر محبّت اهل بیت«ع» در رستگاری آدمیان

قرآن شریف به پیامبر اکرم«صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم» می‌فرماید: بگو من اجر رسالت نمی‌خواهم؛ اجر زحمات من با خداست، ولی یک چیز می‌خواهم و آن، مودّت درباره نزدیکان من است:

«قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبى»[۵]

در آیه‌ دیگری می‌فرماید: این مزد رسالت هم به‌خودتان بر می‌گردد:

«قُلْ ما سَأَلْتُکُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَکُمْ»[۶]

یعنی نتیجه این دوستی و مودّتی که دارید، به خود شما برمی‌گردد و سپس در آیه دیگری تبیین می‌فرماید که چگونه برگشت پاداش رسالت به خود شماست:

«قُلْ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلاَّ مَنْ شاءَ أَنْ یَتَّخِذَ إِلى‏ رَبِّهِ سَبیلاً»[۷]

یعنی اگر کسی بخواهد به خدا برسد و سعادت دنیـا و آخـرت را پیدا کند، بایـد این درجـات را از راه مـودّت اهل‌بیت«سلام‌الله‌علیهم»به دست آورد.

بنی‌امیّه، با گرفتن محبّت و مودّت اهل بیت«سلام‌الله‌علیهم» از مردم، آنها را بدبخت و شقاوتمند کردند و تا آنجا پیش بردند که امام معصوم خود را مظلومانه به شهادت رساندند. در واقع، زندگی بدون اهل بیت«سلام‌الله‌علیهم» و عاری از محبّت و مودّت ایشان، شیطان انسی و شیطان جنّی را بر سر انسان مسلّط می‌کند و به جای حسن عاقبت، او را به عاقبت سوء دچار می‌سازد.

امام سجاد«سلام‌ا‌لله‌علیه» توانستند با احیای محبّت اهل بیت«سلام‌الله‌علیهم» در قلوب مسلمین، آنها را از گمراهی نجات بخشیده، به راه حق هدایت کنند. البته برخی از مردم، خود لیاقت هدایت نداشتند و همچنان به سوی گمراهی شتافتند؛ امّا ما باید افتخار کنیم که ایرانی‌ها همیشه با نبوغ خاص خود، درّ تشیّع را در دریای متلاطم روزگار یافته‌اند و تحت تأثیر نفوذ عاطفی ائمه طاهرین«سلام‌الله‌علیهم» در تاریخ سربلند شده‌اند. چراکه طبق گواهی تاریخ، ایرانی‌ها در نابودی و انقراض بنی امیّه و بنی عبّاس نقش ویژه و تأثیر گذار داشته‌اند. همچنین از قرآن کریم استفاده می‌شود که بالأخره همین ایرانی‌ها به رهبری حضرت ولیّ عصر«ارواحنافداه» ظلم جهانی را نابود می‌کنند و پرچم اسلام را روی کره زمین برافراشته می‌سازند.[۸]

تحلیل تاریخی، سیاسیِ انقراض سلسله بنی امیّه

همان‌طور که بیان شد، معاویه در طول حدود پنجاه سال، سلطنت مستحکمی برای خود و نسل آینده بنی امیّه پایه ریزی کرد. امّا باید توجّه داشت که همین حکومت بنی‌امیّه با پایه‌های محکمی که برای خود ایجاد کرده بود؛ بعد از قیام حضرت سید‌الشّهداء«سلام‌الله‌علیه» در مدّت کوتاهی در هم کوبیده شد.

تحلیل سیاسی این واقعیّت چنین است که قیام امام حسین«سلام‌الله‌علیه»، شهادت ایشان و نیز مجاهدت، تدبیر سیاسی و روشن‌گری امام سجّاد«سلام‌الله‌علیه» باعث شد تا بنی‌امیّه پس از عاشورا، قدرت سیاسی و موقعیّت اجتماعی خود را از دست دهد.

افزون بر این، با سپری شدن حدود دو سال از واقعه عاشورا و با مرگ یزید و نیز با کاره‌گیری فرزند یزید از حکومت، اساس حکومت بنی‌امیّه برچیده شد، امّا چون سران بنی‌امیّه علیرغم آشفتگی اوضاع، هنوز دوست‌دار قدرت بودند، به سرعت مروان را به حکومت رساندند و حکومت بنی‌امیّه را از حیث ظاهری حفظ کردند؛ حکومتی که از ریشه و پایه سابق برخوردار نبود و به قول قرآن کریم از روی زمین کنده شده بود و ریشه و قرار نداشت:

«وَ مَثَلُ کَلِمَهٍ خَبیثَهٍ کَشَجَرَهٍ خَبیثَهٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ»[۹]

در حقیقت، حکومت بنی امیّه حدود دو سال پس از عاشورا، نابود شد و از آن به بعد، مروانیان حکومت کردند و اینکه بعضی اوقات گفته می‌شود: بنی امیّه بعد از عاشورا هفتاد سال حکومت کردند، باعث تعجب است. حکومت مروانیان هم، ظاهری، بی‌قدرت و بی‌ریشه بود و چندین سال ادامه پیدا کرد، امّا با زور، قلدری، قتل و جنایت، توسّط افرادی نظیر حجاج‌بن‌یوسف به حیات خود ادامه داد، وگرنه آنها هیچ‌گونه محبوبیّتی بین مردم نداشتند و جنایات آنان نیز برخاسته از موضع ضعف، ذلّت و زبونی در برابر بیداری شیعیان و ناشی از اضطراب و دستپاچگی بود. در واقع، حکومت آنها، یکی از شاخه‌های شجره خبیثه بنی‌امیّه بود و آن هم پس از چندی به طور کلّی، با ذلّت و خواری مزمحل شد.

سرانجام یزید

یزید که وارث سلطنت معاویه و عامل اصلی شهادت شهدای کربلا بود، حدود دو سال با بحران‌های عجیبی روبرو شد تا این که با خفّت و خواری مرد. اقدامات زشت و ننگ‌آور او هم در مدّت کوتاه پس از قیام عاشورا تا مرگ او، حاکی از حرکت مردم و شورش همگانی بر ضدّ او و نفرت عمومی نسبت به او بود. مثلاً او در یک تهاجم، مدینه را قتل عام کرد یا خانه خدا را به آتش کشید. این اقدامات، ناشی از ذلّت و ضعف او در برابر مردم بود. در خصوص نحوه مرگ او هم نقل می‌کنند: روزی به شکار رفته بود و اسب او رم کرد و در حالی که یک پای او در رکاب اسب مانده بود، اسب به سرعت حرکت می‌کرد و او را در بیابان بر روی زمین می‌کوبید تا قطعه قطعه شد و فقط ساق پای او در رکاب اسب باقی ماند.

دیدی که خون ناحق پروانه شمع را      چندان امان نداد که شب را سحر کند

کناره‌گیری فرزند یزید از خلافت

پس از یزید، فرزند او که معاویه نام داشت را به خلافت رساندند. او که از تربیت یک معلّم خوب برخودار بود، می‌دانست که نه می‌تواند حکومت کند و نه باید حکومت کند. از این‌رو در یک جلسه عمومی بر فراز منبر رفت و گفت: من راغب به خلافت نیستم و این خلافت و حکومت، متعلّق به اهل بیت رسول خدا(ص)است. جدّ من معاویه با على بن ابیطالب(ع) جنگید و حق با على(ع) بود. پدرم یزید هم با حسین بن على(ع) جنگید و حق با حسین(ع) بود. سپس از پدر و جد خود اعلام بیزاری کرد و گفت: من لیاقت خلافت ندارم و براى اینکه گناهان جدّ و پدرم را مرتکب نشوم، از خلافت کناره گیرى مى‏کنم.

مادرش برخاست و گفت: ای کاش خون بسته‌ای مانده بودی و به دنیا نمی‌آمدی! او نیز پاسخ داد: ای کاش به دنیا نیامده بودم تا در قیامت و در تاریخ، مرا به ننگ پسر یزید نخوانند.[۱۰]

او با این حرکت خود، علاوه بر ممانعت از ادامه حکومت در آل ابوسفیان و بنی امیّه، مردم را به سوی امام سجاد«سلام‌ا‌لله‌علیه» سوق داد. یعنی تزلزل پایه‌های حکومت پنجاه ساله معاویه در درون درباری که او ساخته بود و از زبان جانشین او آشکار شد.

عاقبت مروانیان

طبق نقل تاریخ، آخرین خلیفه از آل مروان، شخصی بود که به او مروان حمار لقب داده بودند. مروان حمار، پس از قیام گروهی از ایرانیان فرار کرد، ولی در هیچ شهری او را راه ندادند. سرانجام در خرابه‌ای دستگیر شد و حکومت آنها منقرض شد. آنجا بود که عربى گفت: «ذهبت الدوله بالبوله‏».

در برخی کتب تاریخی نوشته‌اند که مروان را نزد فرمانده لشکر بردند و به خاطر جسارتی که کرد، زبان او را بریدند و گربه‏‌ای زبان را برداشت و خورد. شخصی که نظاره‌گر ماجرا بود، گفت: «لا اله الا الله». حاضرین تعجب کردند و علّت آن را جویا شدند. آن شخص گفت: از عبرت روزگار در عجبم. یادم آمد که همین مروان‏ حمار روى تخت نشسته بود و دستور داد زبان کسی را ببرند؛ زبان را بریدند و گربه‏ آن زبان را خورد. طولی نکشید که دیدم زبان مروان حمار هم به همان صورت بریده و خوراک گربه شد.[۱۱]

به دیگران تهمت نزنید

مروان حمار، تجسّم عمل خود را دید. از قرآن کریم استفاده می‌شود که عمل انسان، دست و پا پیچ او خوهد شد. به بیان دیگر، انسان، صرف‌نظر از آخرت، در همین دنیا تجسّم عمل خود را خواهد دید.[۱۲]

                        از مکافات عمل غافل نشو                گندم از گندم بروید جو ز جو

بنابراین تقاضا دارم تهمت به دیگران نزنید، غیبت نکنید، به تحقیر دیگران نپردازید و مواظب باشید اهانت و توهین در رفتار و گفتار شما نباشد، عیب جویی از دیگران، در مجالس و در زندگی شما نباشد و از ظلم به دیگران و اذیّت و آزار مردم خودداری کنید؛ زیرا هر رفتاری از شما سر بزند، همان رفتار به سر شما خواهد آمد. اگر غیبت کنید یا تهمت بزنید، خود دچار غیبت و تهمت می‌شوید. اگر در کمک به دیگران کوتاهی کنید، در وقت نیاز، کسی به فریاد شما نمی‌رسد. چنان‌که اگر به خلق خدا خدمت کنید، دیگران از خودتان یا از اولادتان دستگیری خواهند کرد.

پی‌نوشت‌ها

۱٫ ابراهیم / ۲۴

۲٫ شوری / ۲۳

۳٫ ابراهیم / ۲۶

۴٫ المناقب، ج۴، ص۱۶۹

۵٫ شوری / ۲۳

۶٫ سبأ / ۴۷

۷٫ فرقان / ۵۷

۸٫ ر.ک. مظهرحق، از تألیفات معظّم‌له صص ۶۳-۶۰

۹٫ ابراهیم / ۲۶

۱۰٫ بحار الأنوار، ج‏۴۶، ص ۱۱۸ و با اندکی اختلاف در جواهر العقدین، ج ‏۳، ص ۳۹۶ و ینابیع الموده، ج ۳، ص ۳۶، از منابع اهل سنّت

۱۱٫ الکامل فی التاریخ، ج ‏۵، ص ۴۲۶و۴۲۷؛ با اندکی اختلاف

۱۲٫ نحل/ ۹۷، نحل/ ۱۱۲، اعراف/ ۹۶، رعد/ ۳۱






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


1 + 6 =