سلام ماه محرّم شروع شد( اشعار شب اول محرم)

سلام ماه محرّم شروع شد( اشعار شب اول محرم)

آقا سلام برغزل اشک ماتمت … 


بر مسجد و حسینیه و روضه و دمت

چندی گذشت در غم هجران اشک تو        

پرمی کشید دل به هوای محرّمت

آقا سلام ماه محرّم شروع شد

آمد بهار زخم دل ما و مرهمت

خون می شود دل همه عالم زه قصه ی

آن لحظه های آخر و گودال و آن غمت

در بین روضه غم دل من را گرفته بود

وقتی رسید روضه به انگشت و خاتمت

ما بین این همه غم و اشک وفراق وداغ

ای زینب آمدم که شوم یار و همدمت

زینب چه قدر شکل جوان مادرت شدی

با صورت کبود و همان قامت خمت

@@@@@

احسان بمانی

آدم شود هر آنکه به اندازه نَمی   

گرید برای اشرف اولاد آدمی

این اشک ها چه معجزه ها که نمیکند   

بر هر دل شکستۀ آشفته ماتمی

سرمایۀ قیامت من گریه من است   

حتی به قطره ای و نه یا قدر شبنمی

کی میشود که جان بدهی قلب مرده را   

با آن دم خدایی عیسی بن مریمی

اصلا بعید نیست خدا را چه دیده ای   

جان میدهم برای تو آخر محرمی

آقا فدای نام شما نام کربلا   

هر دو شده بهانۀ هر گریه و غمی

قربان محتشم که چه زیبا سروده است   

بازاین چه شورش است که در خلق عالمی

حی علی البکاء که محرم رسیده است

وقت عزا و نوحه و ماتم رسیده است

@@@@@

محمد رسول زاده

از آن خوشم که شدم نوکر سرای حسین

منم غلام کسی که بود گدای حسین

دو چشم داده خداوند تا که گریه کنم

یکی برای حسن آن یکی برای حسین

یقین که آتش دوزخ حرام گردیده

به جسم آنکه بود یار آشنای حسین

برای بخشش کوه گناه یک راه است

بریز قطره ی اشکی تو در عزای حسین

کبوتر دل عشاق هر شب جمعه

نشسته است روی گنبد طلای حسین

خدا کند که شبی زائر حرم گردیم

و جان دهیم همان شب به کربلای حسین

به گوش جان تو اگر بشنوی هنوز آید

ز زیر نیزه و تیغ و سنان صدای حسین

@@@@@

پهن شد سفره دل، بوی خدا آمده است

به تن شاه و گدا رخت عزا آمده است

در و دیوار حسینه چرا گریان است ؟

نکند فاطمه در روضه ما آمده است ؟

ده شب و روز همه سینه زنان سیرابند

فصل آب آوری شاه وفا آمده است

مژده ای می رسد از پنجره فولاد رضا

سوی ما تذکره کرببلا آمده است

کوچه سینه زنی ارث شهیدان برماست

روزی ما زعطای شهدا آمده است

دم ای اهل حرم باز بگیرد ناظم

حضرت ام بنین با قد تا آمده است

ذهن درگیر سوالی است دوباره امسال

ارمنی در وسط روضه چرا آمده است ؟

بیست روز است ز دروازه شهر نیرنگ

ناله کوفه میا کوفه میا آمده است

@@@@@@

اشعار طلیعه محرم

***

شب اشک و شب آه و شب غم

شب دلواپسی و حزن و ماتم

میان سینه قلبم بیقرار است

محرم آمده ای دل محرم

***

سر آمد دوره ی خاموشی من

ببین تاب و تب چاووشی من

رسیده روزهای غربت تو

رسیده وقت مشکی پوشی من

***

محرّم ماه ایثار است و غیرت

رسیده موسم تجدید بیعت

اگر تا کربلا رفتی دل من

مشو راضی به کمتر از شهادت

@@@@

وقتی که می رفتند دنیا گریه میکرد

شهر مدینه مثل زهرا گریه میکرد

وقتی که می رفتند پشت پای آنها

چشمان جبرائیل حتی گریه میکرد

پائین پای ناقه مریم گریه میکرد

دورِ سر گهواره عیسی گریه میکرد

این است آن داغ عظیمی که برایش

حتی میان تشت یحیی گریه میکرد

این است زینب بانویی که زیر پایش

زانوی لرزه دار سقا گریه میکرد

بوسید اکبر دستهای مادرش را

در زیر چادر، ام لیلا گریه میکرد

بر روی دامن مادری در گوش طفلش

آهسته تا میگفت لالا گریه میکرد

یک کاروان گریه شد وقتی رقیه

با گفتن بابا، بابا گریه میکرد

در زیر پای محمل مستوره عشق

منزل به منزل ریگ صحرا گریه میکرد

وقتی که میرفتند عالم سینه میزد

وقتی که میرفتند دنیا گریه میکرد

@@@@@@@@

از حالِ زار نامه برت حرف می زنند

از این سفیر دربه درت حرف می زنند

در مسجدی که عطرعلی می وزد از آن

از بی نمازی پدرت حرف می زنند

نیزه فروش هایِ نظرتنگ ِ چشم شور

ازقد وقامت پسرت حرف می زنند

کاراز بهای گندم ری هم گذشته است

ازقیمتِ سر قمرت حرف می زنند

دیدم کنیزهای دم بخت ِ بی جحاز

از دختران در سفرت حرف می زنند

دیدم که درمحله ی خورجین فروش ها

خولی و شمر پشت سرت حرف می زنند

وحید قاسمی

@@@@@

برگرد آقا کوفه جای آمدن نیست

مخروبه های شهر جای یاسمن نیست

اینجا زمانی عطر و بویی از علی داشت

جان خودم یک ذره بوی بوالحسن نیست

این ها تماما نامه هاشان کذب محض است

دیدم که اینجا یک نفر هم پشت من نیست

خوب است آدم در دیار خود بمیرد

برگرد آقا مکه ؛اینجا که وطن نیست

نگذار دلشوره وجودش را بگیرد

چون کوله بار خواهرت غیر از محن نیست

باشد بیا ؛ اهل و عیالت را نیاور

آقای من ولله کوفه جای زن نیست

من بیشتر فکر حضور دخترانم

چون در میان کوفه کم دست بزن نیست

این ها تماما با تو قصد جنگ دارند

با اصغرت هم جنگ اینها تن به تن نیست

اینجا حیا و غیرت و ایمان ندارند

می بینی آخر بر تنت هم پیرهن نیست

 برگرد ؛ اینجا صحبت از قتل است و غارت

پایان کار خیمه ات جز سوختن نیست

مهدی نظری

@@@@@

از اوّل زندگی ام اسمت و فریاد می زنم

وقتی محرم می رسه گریه کنان داد می زنم

از اوّل زندگی ام عشق تو حاصلم شده

روضه ی دشت کربلا بدجوری قاتلم شده

وقتی می بینم زائرا دارند می رند به کربلا

یه آه سردی می کشم فقط می گم من چی خدا

آقا می شه یه روز منم تو رو زیارت بکنم

کنار قبر شش گوشه است عرض ارادت بکنم

پشت ضریح با صفات چشمام و زندونی کنم

میون صحن و حرمت قلبم و قربونی کنم

@@@@@@

خدا کند که از این ره امیر برگردی

ز قبل آن که شوی بی سفیر برگردی

دعا کنم که خدا در دل تو اندازد

که هرچه زودتر از این مسیر برگردی

ز پیش از اینکه شوم تا قیامت از خجلت

به نزد مادر تو سر به زیر برگردی

به استخوان شکسته تو را قسم بدهم

به حق ((جابرعظم الکسیر)) برگردی

به نازکی گلوی علی کنی رحمی

نخورده حنجر شش ماهه تیر برگردی

ز قبل آنکه شود ضرب تیر سه شعبه

یگانه رازق طفل صغیر برگردی

ز قبل آنکه شود دختر سه سالۀ تو

به بوسه ای ز لبان تو پیر برگردی

خدا کند که عدو تا به نیزه نگرفته

ز پهلوی تو تقاص غدیر برگردی

قسم به قامت رعنای شیر ام بنین

قسم به غیرت مردی دلیر برگردی

ز قبل آنکه شود خواهر تو بی معجر

میان کوچه و بازار اسیر برگردی

ز قبل آنکه کند وقت دفن تو پسرت

تن تو جمع میان حصیر برگردی

ز قبل آنکه بچیند یکی یکی دشمن

به نیزه رأس صغیر و کبیر برگردی

 شاعر: قاسم نعمتی

@@@

باز این چه شورش است که در خلق عالم است ، باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

فبک علی الحسین که زینب زره رسید ، خون گریه کن که قافله غم رسیده است

می آید ای دل * منزل به منزل * از دل صحرا * یک کاروان دل  ،  ساربان آرام * قدری آهسته * ناقه ی زینب مانده اندرگل

با گریه بر حسین به معراج می رویم ، این ارث مادریست دمادم رسیده است

چه کسی تو رو کشته عالمو بیچاره کرده ، چه کسی تو رو کشته زینبو آواره کرده

ره وا کنید دست به سینه ادب کنید ، زهرازعرش با کمر خم رسیده است

شبهای جمعه فاطمه * با اضطراب و و اهمه * آید به دشت کربلا * گوید حسین من چه شد

تا زنده ایم بر غم تو گریه می کنیم ، شکر خدا به زخم تو مرهم رسیده است

یه شب گریه نکنم میمیرم* یه روز سینه نزنم میمیرم ، ای گل وفا حسین * شاه کربلا حسین

حالا زمان یاری مظلوم کربلاست ، هل من معین خطاب به ما رسیده است

@@@@@@

سلام بر تو و بر پاره  پاره پیکر تو ، به اشک چشم تو و خون پاک حنجرتو

هزار حیف که مثل حسین در گودال، نبود تا که کند گریه برتو خواهر تو

زنان کوفه زده دسته های نی آتش ، زبام خانه فرور ریختند بر سرتو

مگو به کوفه نگردید کس عزادارت ، عزا گرفته به زندان دو ناز پرور تو

میان آن همه نامرد های مهمان کش ، فقط در آن دل شب طوعه گشت یاور تو

درود بر لب عطشان و چشم گریانت ، سلام باد بر آن یا حسین آخر تو

سکینه در حرم از غربت تو می گوید، رقیه گریه کند پا به پای دختر تو

شاعر : استاد سازگار

@@@@@

به شهرکوفه به جز غصه چیز دیگر نیست

نصیب خواهرتو جز دو دیده ی تر نیست

از آن زمان که شدم میهمان این مردم

هزار فاجعه دیدم که جای باور نیست

چه گویمت که خودم گفته ام بیا اما

چه کوفه ای که ز شهر مدینه کمتر نیست

میا به کوفه که اینجا به دست هرفردش

به غیر نیزه و شمشیر و تیر و خنجر نیست

میا که در دل این مردمان نامردش

به جز حسادت وکینه ز آل حیدر نیست

برای کشتن تو نقشه ها به سر دارند

میا که منتظر چشمهای سردارند

@@@@@

من مث نامه ی سربسته شدم

مثل یک دل، دل بشکسته شدم

در زدم تو خونشون رام ندادن

انقدر قدم زدم خسته شدم

بالای بام می زنم صدات حسین

کاش باشم منم تو کربلات حسین

دو تا قربونی اوردم با خودم

بچه هام فدای بچه هات حسین

عوض حنجر تو من چی بدم

نذر انگشتر تو من چی بدم

اگه بچه هاتو بازار بیارن

جواب مادر تو من چی بدم

کوفه لحظه لحظه تغییر می کنه

مهمون و از زندگیش سیر می کنه

خیلی از موهام سفید شد این روزا

نگرونی آدم و پیر می کنه

بعد از این دیگه منو سفیر نکن

دختراتو توی کوفه پیر نکن

حالا که می خوای بیای، بیا ولی

زن و بچه تو دیگه اسیر نکن*

واسه تو شب تا سحر در می زنم

وا نکردن در دیگر می زنم

دارم از دل نگرونى می میرم

خودم و این در و اون در می زنم

نیا گفتنم برا دخترته

گریه هام براى انگشترته

با سر شکسته سربسته می گم

اونکه دارى میاریش خواهرته

چه جورى به فکر جونت نباشم

یا که گریون جوونت نباشم

همه آماده کشتن تواند

چه جورى دل نگرونت نباشم

کوفه با حرمله بیعت می کنه

برا کشتن تو نیت می کنه

کوچه هاى تنگى که این جا داره

خیلی زینب و اذیت می کنه

 

روضه پایانی

آوردنش تو دارالعماره،دست بسته،همه ی بدن خون آلود،لب پاره،دندونها شکسته،آب آوردن،یه بار،دوبار،سه بار،هربار خون لب ها ریخت،دید نمی تونه بنوشه،گفت:مثل اینکه،باید لب تشنه جون بدم،آیا کسی پیدا میشه،از جانب من به اربابم،به آقام،به امامم پیام من رو برسونه،چون از در که وارد شد،گفتند:به امیر سلام کن،گفت:این امیر، امیر شماست،امیر من حسینه،جانم فدای این مردی که،خداوندگار حماسه است،بزرگترین پیش قراوله،من علمیش رو برات بگم،رفقا نکته مهمه،انگار که علم لدُن داره،انگار که نیابت فقط،نیابت اینکه فقط بیاد یه سفارتی داشته باشه،نیست،حرف هایی میزنه،که این بوی دست داشتن،در عالم معنا رو داره،داشت از در می اومد بیرون دید طوعه،پیرزن داره گریه میکنه،میلرزه،گفت:آقا،فرمود ناراحت نباش،لقد ادیت ما علیک من البر،اونچه به گردنت بوده کار خیر،انجام دادی،حدیث شناس ها می دونن،یعنی تو مقام شهید داری،بالاترین مقام،یه شب کنیزی کرد،وای اگه یه عمر نوکری قبول نشه،یه شب کنیزی کرد،حکم داره صادر میکنه مسلم،آیا  پیشبینی نمی کنی این دو روز دیگه عوض شه؟آدمیزاده،امشب با شماست،مثل زُبیر، زُبیر در قضایای حضرت زهرا سلام الله علیها،دفاع میکرد از علی، زُبیر جزو حامیان اهلبیت بود،عاقبتش اونجور به شر شد،آقا مسلم پیشبینی نمی کنی این راهش کج بشه یه دو روز دیگه،عوض بشه؟نه!مسلم انگار حکم داره از عالم بالا،انگار امام حسین علیه السلام برا مسلم همه چیز رو گفته، یا اینکه تو خونه اتفاقاتی افتاده این خیالش راحت شده،گفت به طوعه:  وَأخذتِ نصیبک من شفاعه رسول الله ( صلى الله علیه وآله )،تو نصیبت رو از شفاعت پیغمبر گرفتی خیالت راحت باشه،پیغمبر قیامت دست تو رو میگیره،بعد دید تعجب کرد طوعه،برای اینکه آروم بشه،فقط اشاره کرد،گفت: من دیشب یه ذره خوابم برد،خواب عموم علی رو دیدم،به من فرمود:انت غداً معی تو فردا بامنی،یعنی طوعه،دیگه امشب مهمون نداری،من مهمون یه شبت بودم،امشب سر من دارالاماره است،

داد پناهم سحر  یک زن والا گهر

گشت نرفته سفر همسفر عشق تو

این بدن رو آویزه قناره کردن(قُلاب گوشت،چنگک قصابی)،معلوم اون که میگه دیدم پای مسلم تو دست بچه هاست،بعد از بازار قصاب ها بوده،چیکار کرده بود قصاب،…….

تا خبرآوردن مسلم کشته شده،گفتند:آقا نرو،فرمود:دیگه بعد از مسلم و هانی و قیس ابن مُسحر،تو بعضی از مقاتل خبر آوردن،یه برادر رضایی هم داشته امام حسین علیه السلام،چهارتا کشته شدن،خبر رسید،فرمود دیگه بعد از اینها، دیگه عیش و زندگی معنی نداره،اومد،فرمود دختر مسلم رو بگید بیاد،دختر غصه خوره،دختر رو تو دامن نشوند،یا ابنتی،صدای گریه ی زن ها بلند شد،فهمیدند چی شده،دیدن اشک حسین داره می ریزه روی سر این دختر،فرمود:آی دخترم دیگه خودم باباتم،میوه ی دلم دیگه دخترام خواهرتن،وقتی از دامن حسین اومد سکینه بغلش کرد،تسلیت گفت:غصه نخوری ما دورتیم،نمی گذاریم غریب باشی،غصه نخوری عمه ام نمی ذاره یتیمی رو حس کنی،آی سکینه خاتون،بی بی جان،به دختر مسلم تسلیت گفتی،بغلش کردی،تو گودال کسی بهت تسلیت گفت خانم؟کسی بود دست نوازش به سرت بکشه؟آره،یه عده تازیانه به دست اومدند،یه عده با کعب نی اومدند،حسین……..بود دست نوازش به سرت بکشه؟آره،یه عده تازیانه به دست اومدند،یه عده با کعب نی اومدند،حسین……..اتل خبر آوردن،یه برادر رضایی هم داشته امام حسین علیه السلام،چهارتا کشته شدن،خبر رسید،فرمود دیگه بعد از اینها، دیگه عیش و زندگی معنی نداره،اومد،فرمود دختر مسلم رو بگید بیاد،دختر غصه خوره،دختر رو تو دامن نشوند،یا ابنتی،صدای گریه ی زن ها بلند شد،فهمیدند چی شده،دیدن اشک حسین داره می ریزه روی سر این دختر،فرمود:آی دخترم دیگه خودم باباتم،میوه ی دلم دیگه دخترام خواهرتن،وقتی از دامن حسین اومد سکینه بغلش کرد،تسلیت گفت:غصه نخوری ما دورتیم،نمی گذاریم غریب باشی،غصه نخوری عمه ام نمی ذاره یتیمی رو حس کنی،آی سکینه خاتون،بی بی جان،به دختر مسلم تسلیت گفتی،بغلش کردی،تو گودال کسی بهت تسلیت گفت خانم؟کسی بود دست نوازش به سرت بکشه؟آره،یه عده تازیانه به دست اومدند،یه عده با کعب نی اومدند،حسین……..

@@@@@

نوحه پایانی

ماتم

می رسد نغمه ی ماتم

ناله ی حضرت خاتم

می رسد موسم زاری

می رسد بوی محرم

من که از روز ازل عبد حسینی هستم

بر درِ خانه ی دل پرچم مشکی بستم

از غمش خون شده عینم

من عزادارِ حسینم

یا حسین جان یا حسین جان (۲)

به خدا اسم حسین و

من به همه اسما نمی دم

به خدا غیر حسین و

تو قلبم جا نمی دم

آخه اون ارباب گلگون کفنِ قلب منه

ضربان قلبِ من فقط برا اون می زنه

پای روضه اش نگرانم

اونه یار دو جهانم

یا حسین جان یا حسین جان (۲)

به خدا اصغر زارش

دلمو دیونه کرده

صورت اکبر زیباش

توی قلبم خونه کرده

روز روشن به خدا بی عشق اون مثل شبه

بسوزم واسه دلی که بی قرارِ زینبه

عشق اون کرده اسیرم

واسه عباسش می میرم

یا حسین جان یا حسین جان (۲)

یه خرابه یه رقیه اش

روضه ی پر شرر من

یه بیابون پر خارش

زده آتش جگر من

بچه گر گریه کنه سر به سرش می زارند

گر بگه بابا سر بابا براش می آرند

یه جهان غربت و ناله

فدای پای سه ساله

یا حسین جان یا حسین جان (۲)

@@@@

بر روزگار زار خودم گریه می کنم

بر دوری ام ز یار خودم گریه می کنم

سال هاست می شود حرمت را ندیده ام

از دوری از دیار خودم گریه می کنم

دیدار کربلای تو دارایی من است

از این همه ندار خودم گریه می کنم

حالا که غیر صبر مرا راه چاره نیست

پس پای انتظار خودم گریه می کنم

باشد قبول من حرمت را نخواستم

باشد، به احتضار خودم گریه می کنم

از این به بعد هم، که نشد زائرت شوم

بر حال گریه دار خودم گریه می کنم

@@@@

نوحه شور

(حالا که دستمو گرفتی ول نکن)

حرم شده فکر هر روزم

زداغ هجر تو میسوزم

جواز نوکریمونو باطل نکن

حالا که دستمو گرفتی ول نکن

حرم ندیده ما رو زیر گل نکن

حسین ، حسین حسین حسین آقا م حسین

روی لبم آه و افسوسه

حسرت این نوکر پابوسه

تو روضه هات دلم رو عاشق میکنم

دلم رو خوش به این دقایق میکنم

اگه نیام زیارتت دق می کنم

حسین ، حسین حسین حسین آقا م حسین

منم که عمریه شیداتم

خاک کف پای سقاتم

امید من به چشمای دریاییمه

که روشناییه شب تنهاییمه

بخر آقا که این همه داراییمه

حسین ، حسین حسین حسین آقا م حسین

با این که از دوری بی تابم ،

 به یاد شیش گوشه می خوابم

تو روضه دلمو عاشق میکنم ،

 شبا میون روضه هق هق میکنم ،

 اگه نیام زیارتت دق میکنم

حسین ، حسین حسین حسین آقا م حسین

به مادرت آقا مدیونم

از خواهرت زینب ممنونم

نشه که من یه وقت بشم از تو جدا

قسم به خواهر علی موسی الرضا

کرم کن و منو ببر تو کربلا

حسین ، حسین حسین حسین آقا م حسین

ًًًًًًً@@@@@@@

نوحه واحد

من به فدای حرمت ، فدای کرمت

ایشالله جون میدم ، همین محرمت

اشک چشم از دل ، گریه ها کرده

بوی ماه عشق ، خون به پا کرده

کل یوم را ، کرده عاشورا

کل ارض را ، کربلا کرده

من به فدای حرمت ، فدای کرمت

ایشالله جون میدم ، همین محرمت

هم سیه پوشم ، هم سیه رویم

من مدد امشب ، از تو می جویم

کودکیم را با تو سر کردم

تا دم مرگم از تو می گویم

من به فدای حرمت ، فدای کرمت

ایشالله جون میدم ، همین محرمت

@@@@@@

اگه حسین ما نبود عشق این همه زیبا نبود

چیزی به اسم عاشقی تو سینه ی دنیا نبود

بدون ذکر تو حسین زندگیمون جهنمه

خودت که بهتر میدونی مستیه ما محرمه

 یا لیتنا کنا معک ، یا لیتنا کنا معک

صفا و مروه دیده ام ، گرد حرم دویده ام

هیچ کجا برای من کرببلا نمی شود

@@@@@@

ای کاش میشد ، بگیره عاقبت دعام – زمینه

عشق من به کوفه میا

ای کاش میشد ، بگیره عاقبت دعام

شبیه رویا باشه درد و غصه هام

یکی بره خبر بده به کاروان ، دیگه نیاد به سمت کربلا آقام

دلم زغم*پر آه و حسرته ، به شهرشون* که قحط غیرته

نیا حسین *آخه غریب کشی ، واسشون یه عادته

می گویم به قلب پردرد ،  تا کوفه *  نیا و برگرد

عشق من میا به کوفه

آتیش و در، دوباره چشمامه پر آب

دوباره زنده شد غم ابو تراب

یه لشگری کشوند منو تو کوچه ها ، هنوز روی دستامه نشونی طناب

خزون میشه * زغصه ها بهار* اینا دارن * مغیره بیشمار

اگه میای * گل سه سالتو * تا به شهر غم نیار

در کوچه * میان بازار، باز میشه * مدینه تکرار

عشق من میا به کوفه

از نامردی ، شده درون سینه تنگ

پیچیده هر جایی صدای طبل جنگ

یه عده میسازن کمون و تیغ و تیر، و کار عده ای شده پرتاب سنگ

اینا توان زسینه میبرن*بلای جون به آل حیدرن

یه عده ای *برای مرکبا ، نعل تازه میخرن

عشق من میا به کوفه

شاعر : رضا خورشیدی

@@@@@@

در شب غربت تنها ماندم ، با سپاهی از غم ها ماندم

بسته شد دستانم ، بر لب آمد جانم

می چکد نام تو، از لب عطشانم

لاله ای دلخونم، با تن گلگونم ، ازغمت محزونم

یا اباعبدالله ، یا اباعبدالله ، یا اباعبدالله

شد نصیب من دستی بسته ، پیکری پرخون جانی خسته

تا وفا معنا شد ، از جفا غوغا شد

خط به خط هر نامه ، بر تنم امضا شد

در دوچشم تارم ابر ماتم دارم ، از غمت میبارم از غمت میبارم

یا اباعبدالله ، یا اباعبدالله ، یا اباعبدالله

شد مهیا این شهر دلگیر، بهر مهمانی با تیغ و تیر

با دلی طوفانی، دیده ای بارانی

می کشم آه از دل، آه از این مهمانی

ای تو ماه زینب ، شمع راه زینب

آه از آه زینب

شاعر : سید جواد شرافت

 






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


+ 1 = 8