سخنرانیهاى کوتاه‏ به مناسبت دهه فاطمیه‏(سلام الله علیها)

ایزد یکتا به طاق عرش اعلى برنگاشت‏ / نام پاک و عزت و شأن و وقار فاطمه‏ ………. ام سبطین است و جفت مرتضى / سلطان دین‏ زهره برج رسالت مَه عِذار فاطمه‏ ……… پیش سرو قامتش شرمنده طوباى بهشت‏ / عرشیان تکبیرگویان بر شعار فاطمه‏ ……… طاهر طُهر مطهّر، ظِلّ نور لم یزل‏ / آیت تطهیر نازل شد به دار فاطمه…

مقدمه

ایزد یکتا به طاق عرش اعلى برنگاشت
نام پاک و عزت و شأن و وقار فاطمه
ام سبطین است و جفت مرتضى سلطان دین
زهره برج رسالت مَه عِذار فاطمه
پیش سرو قامتش شرمنده طوباى بهشت
عرشیان تکبیرگویان بر شعار فاطمه
طاهر طُهر مطهّر، ظِلّ نور لم یزل
آیت تطهیر نازل شد به دار فاطمه(۱)
چه دشوار است سخن گفتن از بانویى که لباس هستى بر اندامش تنگى مى نمود، و آیینه آفرینش از نمایاندن چهره کامل او ناتوان بود.
زمین، تنها هیجده سال حضور او را گرامى داشت و به او بالید؛ و تو گویى، بیش از آن تحمل چنان بار سنگین و گرانبهایى را نداشت.
چه کسى مى تواند قصه غم رنگ زهراعلیهاالسلام را آن گونه که هست بازگو کند؛ و اینکه چرا، تنها دختر رسول خاتم صلى الله علیه وآله که دستش بوسه گاه پدر بود، و خاطرش نزد بابا از همگان عزیزتر، در اوج جوانى و شکوفایى، پنهان و به دور از چشم آدمیان دو رو و بى وفا، و در دل شب، براى همیشه در آغوش خاک جاى مى گیرد؛ و بدین گونه برگى خونین از دفتر تاریخ ورق مى خورد.
بارى:
زمین به پشت خود الوند و بیستون دارد
غبار ماست که بر دوش او گران بود است(۲)
در این نوشتار، ضمن ارائه نُه سخنرانى کوتاه، برخى از جلوه هاى رفتارى حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام را بیان نموده و نام و یاد مبارک و مقدس او را گرامى مى داریم.
* * *
۱٫ بلندهمّتى به هنگام دعا
گر مخیّر بکنندم به قیامت که چه خواهى
دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را(۳)
انسانها در آرزو و درخواست از خداوند، گوناگون مى باشند. همّت و آرزوى برخى از آدمیان در همین دنیاى زودگذر و ناچیز خلاصه مى شود. آنها جز دنیا نمى خواهند و جز براى دنیا، چیز دیگرى سعى و تلاش نمى کنند. به فرموده زیباى حضرت على علیه السلام: «وَاِنَّمَا الدُّنْیَا مُنْتَهَى بَصَرِ الْاَعْمَى لاَ یُبْصِرُ مِمَّا وَرَاءَهَا شَیْئاً وَالْبَصِیرُ یَنْفُذُهَا بَصَرُهُ وَیَعْلَمُ اَنَّ الدَّارَ وَرَاءَهَا فَالْبَصِیرُ مِنْهَا شَاخِصٌ وَالْاَعْمَى اِلَیْهَا شَاخِصٌ وَالْبَصِیرُ مِنْهَا مُتَزَوِّدٌ وَالْاعْمَى لَهَا مُتَزَوِّدٌ؛(۴) همانا دنیا نهایت دیدگاه کسى است که دیده اش کور است، و از دیدنِ جز دنیا مهجور. و آنکه بیناست، نگاهش از دنیا بگذرد و بداند در پَس آن، خانه [آخرت ] است. پس بینا از دنیا رخت بردارد و نابینا رخت خویش در آن گذارد. بینا از دنیا توشه گیرد و نابینا براى دنیا توشه فراهم آرد.»
و امّا گروه دوم از آدمیان، کسانى هستند که همّت خویش را فراتر از جهان مادى قرار داده اند. و اگر هم براى دنیاى خویش تکاپو دارند، به انگیزه توشه برداشتن براى جهان دیگر، حفظ آبرو و مانند آن است. آنها دنیا را محلّ گذر و پل رسیدن به جهان دیگر مى دانند و همه تلاش خود را بکار مى گیرند تا در جهان دیگر رستگار شده، در بهشت ابدى پروردگار جاى گیرند.
سرانجام، اندکى از آدمیان نیز هستند که نه تنها از دام جاذبه هاى فریبنده دنیوى رها مى شوند؛ بلکه از نعمتهاى انبوه بهشت نیز مى گذرند و از خداوند، تنها دیدار جمال او را مى طلبند و به جاى بهشت، بهشت آفرین را تمنّا مى کنند؛ همان گونه که سعدى شیرازى سروده است:
ما از تو به غیر از تو نداریم تمنّا
حلوا به کسى ده که محبّت نچشیدست(۵)
در ضمن حکایتى، درباره حضرت فاطمه علیهاالسلام چنین مى خوانیم: «روزى پیامبر اسلام صلى الله علیه وآله از دخترش زهراعلیهاالسلام پرسید: دخترم! چه درخواست و حاجتى دارى؟ هم اکنون فرشته وحى در کنار من است و از طرف خدا پیام آورده است که هر چه بخواهى، تحقق مى پذیرد. حضرت فاطمه علیهاالسلام پاسخ داد: «شَغَلَنِى عَنْ مَسْئَلَتِهِ لَذَّهُ خِدْمَتِهِ لاَ حَاجَهَ لِى غَیْرُ النَّظَرِ اِلَى وَجْهِهِ الْکَرِیمِ؛(۶) لذتى که از خدمت حضرت حق مى برم، مرا از هر خواهشى باز داشته است. حاجتى جز این ندارم که پیوسته ناظر جمال زیبا و والاى خداوند باشم.»
غوغاى عارفان و تمنّاى عاشقان
حرص بهشت نیست که شوق لقاى تُست
قومى هواى نعمت دنیا همى پزند
قومى هواى عُقبى و ما را هواى تست
قُوت روان شیفتگان التفات تو
آرام جان زنده دلان مرحباى تست(۷)

۲٫ شرم و حیا
یکى بیم و آزرم و شرم خداى
که باشد ترا یاور و رهنماى(۸)
«حیا حالتى همراه با احساس شرم، ملاحظه و فروتنى در مواجهه با دیگران، به ویژه در مقابل بزرگ تران، یا در مواجهه با امور را مى گویند.» (۹)
امام صادق علیه السلام درباره ارزشمندى حیا و آثار آن مى فرماید: «لَوْلاَهُ (الْحَیَاءُ) لَمْ یُقَر ضَیْفٌ وَلَمْ یُوفَ بِالْعِدَاتِ وَلَمْ تُقْضَ الْحَوَائِجُ وَلَمْ یُتَحَرَّ الْجَمِیلُ وَلَمْ یُتَنَکَّبُ الْقَبِیحُ فِى شَى ءٍ مِنَ الْاَشْیَاءِ حَتَّى اِنَّ کَثِیراً مِنَ الْاُمُورِ الْمُفْتَرَضَهِ اِیضاً اِنَّمَا یُفْعَلُ لِلْحَیَاءِ فَاِنَّ کَثَیِراً مِنَ النَّاسِ مَنْ لَوْلاَ الْحَیَاءُ لَمْ یَرْعَ حَقَّ وَالِدَیْهِ وَلَمْ یَصِلْ ذَارَحِمٍ وَلَمْ یُؤَدِّ اَمَانَهً وَلَمْ یَعِفَّ عَنْ فَاحِشَهٍ اَفَلاَ تَرَى کَیْفَ وَفَّى لِلْاِنْسَانِ جَمِیعَ الْخِلاَلِ الَّتِى فِیهَا صَلاَحُهُ وَتَمَامُ اَمْرِه؛(۱۰) اگر حیا نبود، حرمت مهمان نگاه داشته نمى شد، و به وعده ها عمل نمى شد، و حاجتها برآورده نمى شد، زیبایى [و هنجارها] انجام داده نمى شد، و از زشت [و ناهنجاریها] پرهیز نمى شد. حتّى بسیارى از کارهاى واجب نیز تنها به دلیل حیامندى انجام مى شود. همانا اگر حیا نبود، بسیارى از مردم حقوق پدر و مادر خویش را رعایت نمى کردند، و صله رحم انجام نمى دادند، و امانت را [به صاحبش ]برنمى گرداندند، و نسبت به فحشا عفّت نمى ورزیدند؛ پس آیا نمى بینى که چگونه [خداوند] به انسان خصلتى را عطا فرمود که صلاح [دنیا و آخرتش ] و کامل کننده امورش در آن است.»
ویل دورانت درباره حیا مى نویسد: «شرم، نوعى عقب نشینى مدبّرانه است که از ترس و پاکى مى زاید. در اقوام متمدّن، حیا یکى از بهترین صوَر تعالى روح عشق است و تا شکوه و درخشندگى بى مانندى بالا مى رود، و گاهى بر عمیق ترین دواعى نفسانى غالب مى شود. این رفتار ظریفانه، از لطف و رقّتى عالى خبر مى دهد. حیا پاداشهاى خود را پس انداز مى کند.» (۱۱)
یکى از ویژگیهاى آشکار حضرت زهراعلیهاالسلام، حیا و آزرم بوده است. در حقیقت، اهتمام فوق العاده ایشان به پوشش و حجاب در برابر نامحرمان، ریشه در حیامندى آن حضرت داشت، تا آنجا که در این باره نقل مى کنند:
«مردى نابینا پس از اجازه گرفتن، وارد منزل امام على علیه السلام شد. پیامبرصلى الله علیه وآله مشاهده فرمود که حضرت زهراعلیهاالسلام برخاست. فرمود: دخترم! این مرد نابینا است. پاسخ داد: «اِنْ لَمْ یَکُنْ یَرَانِى فَاِنِّى اَرَاهُ وَهُوَ یَشُمُّ الرِّیحَ؛(۱۲) اگر او مرا نمى بیند، من او را مى نگرم! [اگرچه او نمى بیند] و او بو[ى زن ] را استشمام مى کند. رسول خداصلى الله علیه وآله پس از شنیدن سخنان دخترش فرمود: شهادت مى دهم که تو پاره تن من هستى.»
اسماء بنت عمیس مى گوید: «روزهاى آخر زندگانى حضرت زهراعلیهاالسلام با او بودم. روزى مرا به یاد چگونگى حمل جنازه توسط مردم انداخت و ابراز نگرانى کرد که: چرا جنازه زن را روى تخته اى مى گذارند و بالاى دست مردان حمل مى کنند؟!
آنگاه فرمود: «اِنِّى قَدِ اسْتَقْبَحْتُ مَا یُصْنَعُ بِالنِّسَاءِ اَنَّهُ یُطْرَحُ عَلَى الْمَرْأَهِ الثَّوْبُ فَیَصِفُهَا لِمَنْ رَأى فَلاَ تَحْمِلِینِى عَلَى سَرِیرٍ ظَاهِرٍ اُسْتُرْنِى سَتَرَکَ اللّهُ مِنَ النَّارِ؛(۱۳) من بسیار زشت مى دانم که [جنازه ] زنان را [پس از مرگ ] بر روى تابوت رو باز گذاشته و بر روى آن پارچه اى مى افکنند که حجم بدن را براى بینندگان آشکار مى سازد. مرا بر روى تابوتى آن چنانى مگذار و بدن مرا بپوشان! خداوند ترا از آتش جهنم محفوظ بدارد.»
نمونه اى دیگر از حیاورزى حضرت زهراعلیهاالسلام را در این حکایت مى خوانیم: «روزى آن حضرت به پدرش گفت: آیا اهل دنیا روز قیامت برهنه اند؟ فرمود: بلى اى دخترم. گفت: آیا من هم برهنه ام؟ فرمود: بلى شما هم؛ ولى آنجا کسى به کسى توجه ندارد.
حضرت زهراعلیهاالسلام به پدر گفت: چقدر جاى خجالت است آن روز، مقابل خداى متعال. در این هنگام جبرئیل نازل شد و گفت: اى محمد! به فاطمه سلام برسان و بگو به جهت حیا و شرمش از خدا، خدا وعده فرموده که او را روز قیامت به دو حلّه از نور بپوشاند.
آن گاه که حضرت فاطمه علیهاالسلام نزد حضرت على علیه السلام برگشت، به فاطمه گفت: آیا درباره پسرعمویت نپرسیدى؟ فرمود: چرا، پرسیدم؛ رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: على [علیه السلام ] در پیشگاه خداوند بالاتر از این است که روز قیامت او را برهنه محشور کند.» (۱۴)
حکیم ابو القاسم فردوسى، در ستایش حیامندى بانوان چنین مى سراید:
به سه چیز باشد زنان را بهى
که باشند زیباى تخت مهى
یکى آنکه با شرم و با خواستست
که جفتش بدو خانه آراستست…
سوم آنکه بالا و رویش بوَد
به پوشیدگى نیز مویش بوَد(۱۵)

۳٫ ادب
مولوى در بیان اهمیت و آثار ادب مى گوید:
از خدا جوییم توفیق ادب
بى ادب محروم گشت از فیض رب
بى ادب تنها نه خود را داشت بد
بلکه آتش در همه آفاق زد(۱۶)
در معناى ادب گفته اند:
«نگاهداشتن و رعایت شرایط هر چیز؛ و در اصطلاح، ملکه اى است در شخص که او را از کارهاى زشت باز مى دارد. همچنین رعایت کردن حدود هر کسى عبارت است از ادب نسبت بدان کس.» (۱۷)
حضرت على علیه السلام درباره ادب مى فرمایند: «اَشْرَفُ حَسَبٍ حُسْنُ اَدَبٍ؛(۱۸) بهترین شرافت [و افتخار خانوادگى ]، ادب نیکوست.»
همچنین فرمود: «کُلُّ شَىْ ءٍ یَحْتاجُ اِلَى الْعَقْلِ وَالْعَقْلُ یَحْتاجُ اِلَى الْاَدَبِ؛(۱۹) هر چیزى نیازمند خرد است و خرد نیازمند ادب.»
اشرف آدمیان رسول اکرم صلى الله علیه وآله نیز با افتخار مى فرمایند: «اَدَّبَنِى رَبِّى فَاَحْسَنَ تَأْدِیبِى؛(۲۰) خداوند، مؤدّبم کرد و نیکو مؤدّبم ساخت.»
امام صادق علیه السلام در این باره مى فرمایند: «اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ اَدَّبَ نَبِیَّهُ فَاَحْسَنَ اَدَبَهُ فَلَمَّا اَکْمَلَ لَهُ الْاَدَبَ قالَ «وَاِنَّکَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِیمٍ» ثُمَّ فَوَّضَ اِلَیْهِ اَمْرَ الدِّینِ وَالْاُمَّهِ لِیَسُوسَ عِبادَهُ؛(۲۱) خداى بزرگ پیامبر خود را ادب آموخت و نیکو ادب آموخت. و چون ادب را در او به حدّ کمال رساند فرمود: «همانا تو داراى خلق عظیم هستى.» آن گاه کار دین و امّت را به او سپرد تا بندگان را اداره کند.»
بى گمان یکى از برجسته ترین ویژگیهاى حضرت زهراعلیهاالسلام نیز ادب آن حضرت بوده است. آن حضرت به عنوان دختر رسول خداصلى الله علیه وآله و یک معصوم، ادب را در خویش به حدّ کمال رساند، و آن را در همه مراحل زندگى مراعات مى نمود.
در تاریخ آمده است که یکى از آداب و رسوم زمان آن حضرت این بود که یکدیگر را به اسم صدا مى کردند.
حتى رسول اکرم صلى الله علیه وآله را به نام آن حضرت صدا مى زدند؛ در حالى که این امر خلاف ادب و به دور از شأن آن حضرت بود.
تا اینکه خداوند براى مؤدّب ساختن این افراد در پیشگاه رسول خداصلى الله علیه وآله، این آیه شریفه را نازل فرمود: «لَّا تَجْعَلُواْ دُعَآءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَآءِ بَعْضِکُم بَعْضًا »؛(۲۲) «خطاب کردن پیامبر را در میان خود، مانند خطاب کردن بعضى از خودتان به بعضى [دیگر ]قرار مدهید.»
از امام صادق علیه السلام چنین روایت شده است که حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: «وقتى که آیه «لَّا تَجْعَلُواْ دُعَآءَ الرَّسُولِ بَیْنَکُمْ کَدُعَآءِ بَعْضِکُم بَعْضًا» بر رسول خداصلى الله علیه وآله نازل شد، من هم تصمیم گرفتم از آن پس، آن حضرت را به جاى «اى پدر»، «رسول خدا» خطاب نمایم؛ لذا آن حضرت را «یا رسول اللّه» گفتم. رسول خداصلى الله علیه وآله به من فرمودند: «اى فاطمه! این آیه درباره تو و خانواده ات نازل نشده، تو از منى و من از تو هستم. این آیه درباره درشت خویان از قریش و اهل کبر و غرور نازل شد. شما مرا، «پدر» صدا کن که قلبم را زنده و خدا را خشنود مى کند!» (۲۳)
حافظا! علم و ادب ورز که در مجلس شاه
هر که را نیست ادب لایق صحبت نبوَد(۲۴)
۴٫ زهد و ساده زیستى
تکلّف گر نباشد خوش توان زیست
تعلّق گر نباشد خوش توان مرد
زهد و ساده زیستى، شرطى است که خداوند با پیامبران خویش مطرح نموده است؛ همان گونه که در دعاى ندبه مى خوانیم: «وَشَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فِى دَرَجاتِ هذِهِ الدُّنْیا الدَّنِیَّهِ؛ و با آنها در درجه هاى این دنیاى پست زهد را شرط نمودى.»
ساده زیستى و بى رغبتى نسبت به جاذبه هاى دنیوى، افزون بر آنکه آدمى را از بسیارى از لغزشها و گناهان باز مى دارد، رمز اصلى آرامش قلبى و شادابى روحى نیز مى باشد.
به تعبیر زیباى سعدى:
آن کس از دزد بترسد که متاعى دارد
عارفان جمع نکردند و پریشانى نیست
وانکه را خیمه به صحراى فراغت زده اند
گر جهان زلزله گیرد غم ویرانى نیست(۲۵)
استاد شهید مطهرى درباره آثار مثبت و سازنده ساده زیستى مى گویند: «به هر اندازه که انسان بیشتر به اشیاء عادت داشته باشد، بیشتر به آنها بسته است و اسیر آنهاست. و به هر اندازه که انسان اسیر باشد، آزادى ندارد. انسانهایى که آرزو دارند آزاد زندگى کنند و به آزادى علاقمندند، همیشه کوشش مى کنند زنجیرها را تا آنجا که ممکن است از دست و پاى خودشان برگیرند. … و لهذا زندگى پیامبران عظام و رهبران بزرگ اجتماع، همواره زندگى ساده اى بود. ما در شرح حال رسول اکرم صلى الله علیه وآله مى خوانیم: «کانَ رَسُولُ اللَّه خَفِیفَ الْمَؤُونَهِ.» اوّلین چیزى که در سیره پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله به چشم مى خورد، این است که مردى بود سبک خرج. لباس و خوراکش و همچنین در نشست و برخاست و مسافرت، بسیار ساده بود. … گاندى، این مرد هندو، وقتى مى خواهد هند را رهبرى کند و جمعیت هندوستان را از چنگال استعمار رها کند، چاره اى ندارد جز اینکه راه پیامبران را در پیش گیرد، یک زندگى ساده براى خودش انتخاب کند، پارچه ساده اى روى دوشش بیندازد و تمام دارایى اش یک بز باشد و بگوید من با همین مى توانم زندگى کنم.
روزى پیغمبر اکرم صلى الله علیه وآله به خانه دخترش زهراعلیهاالسلام وارد مى شود و مى بیند که او یک دستبند نقره در دست دارد و پرده الوانى را از در آویخته است؛ به علامت اعتراض برمى گردد. حضرت زهرا که از خلق و خوى پدر بزرگوارش آگاه بود، فوراً دستبند را از دست درآورد و پرده را هم از در کند و آنها را خدمت پدر بزرگوارش فرستاد و پیغام داد که در هر راه که خودتان صلاح مى دانید، مصرف فرمایید. پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله نیز فوراً همه آنها را به اصحاب صفّه بخشید.» (۲۶)
مقام معظم رهبرى از وانهادن ساده زیستى و روى آوردن به مصرف گرایى با عنوان «بلاى جامعه» یاد کرده و مى فرماید: «براى جامعه بلاى بزرگى است که میل به مصرف، روز به روز در آن زیاد شود، و همه به بیشتر مصرف کردن، بیشتر خوردن، متنوّع خوردن، متنوّع پوشیدن و دنبال نشانه هاى مد و هر چیز تازه براى وسایل زندگى و تجملات آن رفتن، تشویق بشوند.» (۲۷)
باید اذعان داشت که در عصر حاضر، نقش الگویى حضرت زهراعلیهاالسلام درباره زهد و ساده زیستى بیش از هر زمان دیگر آشکارتر است و ما بیش از پیش به تأثیرپذیرى از این الگوى مبارک نیازمندیم؛ چرا که در هیچ روزگارى به اندازه روزگار ما، انسانها در برابر انواع جاذبه هاى رنگارنگ دنیا و انبوه کالاهاى مصرفى آن قرار نگرفته اند؛ در نتیجه، در هیچ زمانى همانند این عصر و زمان، دلهاى آدمیان – به واسطه تعلّق به این دستاوردهاى تمدّن مادّى و تکنولوژى – گرفتار اضطراب و دلهره و تشویش نشده است.
پیام ساده زیستى حضرت زهراعلیهاالسلام، پیام آسودگى خاطر، آرامش و صفاى روحى است که امروزه مى تواند به عنوان یکى از عوامل نجات آدمیان از این گرداب دل بستگیها به شمار آید.
از سلمان فارسى چنین نقل شده است که مى گوید: «روزى حضرت فاطمه علیهاالسلام را دیدم که چادرى وصله دار و ساده بر سر داشت. در شگفتى ماندم و گفتم: عجبا! دختران پادشاهان ایران و قیصر روم بر تختهاى طلا مى نشینند و پارچه هاى زربافت به تن مى کنند؛ وه که این دختر رسول خداست! نه چادرهاى گران قیمت بر سر دارد و نه لباسهاى زیبا!
فاطمه علیهاالسلام پاسخ داد: «اى سلمان! خداوند بزرگ، لباسهاى زینتى وتختهاى طلا را براى ما در روز قیامت ذخیره کرده است.»
حضرت زهراعلیهاالسلام سپس خدمت پدر رفت و شگفتى سلمان را مطرح کرد و فرمود: «اى رسول خدا! سلمان از سادگى لباس من تعجب نمود. سوگند به خدایى که تو را مبعوث فرمود، مدت پنج سال است فرش خانه ما پوست گوسفندى است که روزها بر روى آن شترمان علف مى خورد و شبها بر روى آن مى خوابیم. و بالش ما چرمى است که از لیف خرما پر شده است.» (۲۸)
ناگفته نماند که گرچه در عصر حاضر نمى توان همانند حضرت زهراعلیهاالسلام زندگى کرد و ساختار ساده زیستى را براساس ساده زیستى ایشان پى ریزى نمود، اما در این زمان نیز مى توان ساده زیستى را متناسب با مقتضیات روز تبیین نمود و براساس آن، زندگى پاکیزه اى بنا کرد؛ زندگى اى که در آن از زیاده روى در مصرف و انباشتن کالاهاى غیر ضرورى و پرورش نیازهاى کاذب خبرى نیست و تنها براساس نیازمندیهاى راستین انسان استوار است.

۵٫ توجّه به همسایگان
از نگاه اسلام، همسایه جایگاه والایى دارد و لازم است همواره در حفظ حرمت او کوشید و از آزار وى پرهیز نمود.
در حقیقت، رضامندى همسایه ها به واسطه نیکى در حق آنان، تأثیر خوبى بر زندگى فرد به جا مى گذارد. چه بسا براى آدمى حوادث و مشکلاتى پیش آید و نیازمند یارى شود. در چنین احوالى، این همسایگان هستند که مى توانند زودتر از دیگران به کمک شخص بشتابند. در واقع، ضرب المثل معروف «همسایه از همسایه ارث مى برد»، افزون بر آنکه همسایه ها را مدیون همدیگر معرفى مى کند، آنها را در حلقه بستگان و فامیل نیز قرار مى دهد.
از عبد اللّه بن مسعود روایت شده است که گفت: «مردى حضور حضرت فاطمه علیهاالسلام شرفیاب شد و عرض کرد: اى دختر رسول خداصلى الله علیه وآله! آیا از پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه وآله نزد شما چیزى مانده است که به من مرحمت فرمایید؟
حضرت فاطمه علیهاالسلام به خدمتکار خانه خود فرمود: آن نوشته را نزد من بیاور. خدمتکار به جستجو برآمد و آن را پیدا نکرد.
حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود: واى بر تو! آن نوشته نزد من مساوى است با حسن و حسین، آن را پیدا کن!
خدمتگزار دوباره پى گیرى کرد و معلوم شد که آن را جارو کرده بود. آن را برداشت و به خدمت حضرت زهراعلیهاالسلام آورد. نوشته این بود: «قال محمد النبى علیهاالسلام لَیْسَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ لَمْ یَأْمَنْ جارُهُ بَوائِقَهُ وَمَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَلا یُؤْذِى جارَه؛(۲۹) از مؤمنین نیست کسى که همسایه از بلاى او در امان نباشد. و هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، همسایه اش را آزار نمى دهد.»
حق همسایه را در دفتر عشق
سفارشها نموده دلبر عشق
به احسان کوش با همسایه و خویش
ز آزار دل آنان بیندیش
دل همسایه گر شاد از تو باشد
بسى به تا به فریاد از تو باشد(۳۰)
شهید مطهرى در کتاب داستان راستان در رابطه با توجّه حضرت فاطمه علیهاالسلام به همسایگان این گونه مى نویسد: «در آن شب، همه اش به کلمات مادرش – که در گوشه اى از اطاق رو به طرف قبله کرده بود – گوش مى داد.
رکوع و سجود و قیام و قعود مادر را در آن شب که شب جمعه بود، تحت نظر داشت. با اینکه هنوز کودک بود، مراقب بود ببیند مادرش که این همه درباره مردان و زنان مسلمان دعاى خیر مى کند و یک یک را نام مى برد و از خداى بزرگ براى هر یک از آنها سعادت و رحمت و خیر و برکت مى خواهد، براى شخص خود از خداوند چه چیزى مسألت مى کند؟
امام حسن علیه السلام آن شب را تا صبح نخوابید و مراقب کار مادرش، صدیقه مرضیّه علیهاالسلام بود و همه اش منتظر بود که ببیند مادرش درباره خود چگونه دعا مى کند و از خداوند براى خود چه خیر و سعادتى مى خواهد.
شب صبح شد و به عبادت و دعا درباره دیگران گذشت و امام حسن علیه السلام حتى یک کلمه نشنید که مادرش براى خود دعا کند.
صبح به مادر گفت: مادر جان! چرا هر چه گوش کردم، تو درباره دیگران دعاى خیر کردى؛ ولى درباره خودت یک کلمه دعا نکردى؟
مادر مهربان جواب داد: پسرک عزیزم! «الْجارُ ثُمَّ الدَّارُ؛(۳۱) اوّل همسایه، بعد خانه خود.»

۶٫ ایثار
«ایثار به معنى برتر داشتن و مقدم داشتن دیگران نسبت به خود و کرم کردن به آنها است. این اصطلاح در مقابل خودخواهى قرار دارد. به جاى لفظ ایثار، غیر خواهى نیز به کار مى رود، که ناشى از خودفراموشى و دوستى و احترام به دیگران و صفاى طبع است.» (۳۲)
در روایتى از حضرت على علیه السلام مى خوانیم: «خَیْرُ الْمَکارِمِ الْاِیثار؛(۳۳) بهترین مکارم [اخلاق ]، ایثار است.»
و باز از آن حضرت است که: «الْاِیثارُ اَعْلى مَراتِبِ الْکَرَمِ وَاَفْضَلُ الشِّیَمِ؛(۳۴) ایثار، والاترین درجه کرامت و برترین خصلتهاست.»
در کتاب «عوارف المعارف» آمده است: یکى از عرفا گفت: هیچ کس بر من چنان غلبه نکرد که جوانى از بلخ. از حج مى آمد، مرا گفت: حدّ زهد نزد شما چیست؟ من گفتم: چون بیابیم، بخوریم و چون نیابیم، صبر کنیم.
گفت: سگان بلخ همین صفت دارند. پس من او را گفتم: حدّ زهد نزد شما چیست؟ گفت: ما چون نیابیم، صبر کنیم و چون بیابیم، ایثار کنیم.» (۳۵)
در حکایت است که عرب تازه مسلمان نیازمندى در مسجد پیامبرصلى الله علیه وآله اظهار نیاز کرد. سلمان فارسى که خود هیچ نداشت، او را به در خانه سرچشمه نیکیها، فاطمه زهراعلیهاالسلام برد. حضرت فرمود: «اى سلمان! به خدا سوگند سه روز است غذا نخورده ایم و فرزندانم گرسنه اند؛ ولى نیکى و نیکوکارى را که درِ خانه مرا کوبیده است، رد نمى کنم.» آن گاه پیراهن خود را به سلمان داد تا در مغازه شمعون یهودى گرو بگذارد و مقدارى خرما و جو قرض بگیرد. وقتى سلمان این کار را کرد، مقدارى از همان خرما و جو را به منزل فاطمه علیهاالسلام برد؛ ولى آن حضرت فرمود: اى سلمان! این کار را فقط براى خداى بزرگ انجام داده ام و هرگز چیزى از این غذاها برنمى دارم.» (۳۶)
همچنین درباره ایثار آن حضرت چنین نقل مى کنند که مرد گرسنه اى در مسجد مدینه بپا خاست و گفت: اى مسلمانان! از گرسنگى به تنگ آمده ام، مرا مهمان کنید!
پیامبر اسلام علیهاالسلام فرمود: چه کسى این مرد را امشب مهمان مى کند؟ حضرت على علیه السلام فرمود: من یا رسول اللّه!
حضرت، اندکى بعد وارد منزل شد و از فاطمه زهراعلیهاالسلام پرسید: آیا غذایى در منزل داریم؟ مهمان گرسنه آورده ام. حضرت زهراعلیهاالسلام ایثارگرانه فرمود: «ما عِنْدَنا اِلَّا قُوت الصَّبِیَّهِ وَلکِنَّا نُؤْثِرُ بِهِ ضَیْفَنا؛(۳۷) در خانه ما غذایى نیست مگر به اندازه خوراک دختر بچه؛ اما [امشب ایثار مى نماییم و گرسنگى را تحمل مى کنیم، و] همین مقدار غذا را به مهمان مى بخشیم.»


به خلق آسایش آرد، خویش را رنج
که جوید در خراب خویشتن گنج
همه راحت بوَد بر خلق، بى رنج
وجودش خلق را شادیست چون گنج
بکوش اى جان که بر بیگانه و خویش
وجودت نوش شاید بود بى نیش
چو بتوان شد دواى دردمندان
نشاید گشت درد مستمندان(۳۸)

۷٫ کار در خانه
یکى از عوامل شادابى، نشاط و تکامل خانواده ها، تعیین حدود مسئولیتها در خانواده است. و اینکه هر کدام از زن و مرد، کارهایى را که با ویژگیهاى جسمى و روحى آنان هماهنگ است به عهده گیرند و از کارهایى که با ساختار وجودى شان ناهماهنگ است، پرهیز نمایند.
در این باره بهترین الگو، زندگى حضرت على علیه السلام و فاطمه زهراعلیهاالسلام مى باشد.
امام باقرعلیه السلام فرمودند: «حضرت فاطمه علیهاالسلام کارهاى منزل را این گونه با حضرت على علیه السلام تقسیم کرد: خمیر کردن آرد، نان پختن، تمیز کردن و جارو زدن خانه، به عهده فاطمه باشد و کارهاى بیرون خانه، مانند: جمع آورى هیزم و تهیه مواد اولیه غذایى به عهده على علیه السلام باشد. که این تقسیم کار، با رهنمود رسول خداصلى الله علیه وآله انجام گرفت. آن گاه که رسول خداصلى الله علیه وآله فرمود: کارهاى داخل خانه را فاطمه علیهاالسلام و کارهاى بیرون منزل را على علیه السلام انجام دهد، حضرت زهراعلیهاالسلام با خوشحالى فرمود: «فَلا یَعْلَمُ ما داخَلَنِى مِنَ السُّرُورِ اِلَّا اللَّهُ بِاِکْفائِى رَسُولُ اللَّهِ تَحَمُّلَ رِقابِ الرِّجالِ؛(۳۹) جز خدا کسى نمى داند که از این تقسیم کار تا چه اندازه خوشحال شدم؛ زیرا رسول خدا مرا از انجام کارهایى که مربوط به مردان است، باز داشت.»
بارى، حضرت زهراعلیهاالسلام مانند دیگر زنان جامعه کار مى کرد، گندم را با آسیاب دستى آرد مى نمود، نان مى پخت، کار روزانه را انجام مى داد. تا آنجا که دستهاى مبارکش زخمى شد و روزى این گونه با پدر به درد دل نشست: «قَدْ مَجِلَتْ یَداىَ مِنَ الرَّحى؛(۴۰) هر دو دستم [به علت آرد کردن گندم ] با آسیاب دستى ورم کرده و زخم شده است.»
مقام معظم رهبرى درباره اهمیت کار زن در منزل مى فرماید: «وظایف داخل خانه زنان، نه اهمیّتش کمتر از وظایف بیرونى است و نه اینکه زحمتش کمتر است. خیلى کار پرزحمتى است، خیلى کار ظریفى است. برخى فکر مى کنند اگر زنى مثلا کارش عبارت شد از همان کارِ خانه، این اهانت به زن است؛ نه! هیچ اهانت نیست؛ بلکه مهم ترین کار براى زن این است که زندگى را سرپا نگه دارد.» (۴۱)

۸٫ با فرزندان
الف. بچه دارى
هنر بزرگ زن و میزان شخصیت او را مى توان از چگونگى بچه دارى او تشخیص داد؛ چرا که سلامت روحى و جسمى فرزند، در گرو بچه دارى درست مادر است. شرایط جسمى و روحى افراد و اینکه آنان در این باره در چه وضعیتى مى باشند، نمودارى است که اندازه تلاش، زحمت، دلسوزى، فرهنگ و اندیشه مادر را آشکار مى سازد.
در حقیقت، خوشبختى واقعى مادران در پرورش فرزندانى سالم و صالح مى باشد. و پرواضح است که رساندن فرزندان به چنین فرجامى، کارى دشوار و طاقت فرسا است که تنها زن مى تواند از عهده آن برآید. به تعبیر مقام معظم رهبرى:
«بعضى از کارهاى خانه خیلى سخت است. شما هر کارى را در نظر بگیرید که خیلى دشوار باشد، در مقابل بچه دارى در واقع آسان است. بچه دارى هنر خیلى بزرگى است. مردها یک روز هم نمى توانند این کار را انجام دهند. زنها با دقت، با حوصله و با ظرافت این کار بزرگ را انجام مى دهند. خداى متعال در غریزه آنها این توان را قرار داده است.» (۴۲)
روزى از روزها حضرت رسول اکرم صلى الله علیه وآله در مسجد به انتظار بلال به سر مى بردند که بیاید و اذان بگوید. بلال با اندکى تأخیر به مسجد آمد. حضرت رسول اکرم صلى الله علیه وآله فرمود: چرا دیر کردى؟
عرض کرد: هنگام آمدن به مسجد خدمت حضرت فاطمه علیهاالسلام رفتم، او مشغول آرد کردن بود و فرزندش حضرت حسن علیه السلام نزد آسیاب روى زمین قرار داشت. گفتم: یا فاطمه! کدام یک از پیشنهادهاى مرا قبول دارى؟ یا من بچه را نگاه دارم و شما آسیاب کنید و یا بر عکس.
فرمود: من به فرزند مهربان ترم و بهتر مى توانم کار بچه دارى را انجام دهم. آن گاه آسیاب را گرفتم و آرد کردم؛ و این بود علت تأخیر من. (۴۳)
ب. بازى با فرزندان
هم بازى شدن پدر و مادر با کودک، افزون بر اینکه او را غرق لذّت و شادى مى کند و بر صمیمیت میانشان مى افزاید، اعتماد به نفس و احساس ارزش مندى را در کودک تقویت مى کند. همچنین هنگام بازى، بسیارى از نکته هاى اخلاقى را مى توان به طور مستقیم و غیر مستقیم به کودک آموخت و این فرصت مناسبى است که نباید آن را از دست داد.
در شرح حال حضرت زهراعلیهاالسلام آمده است که آن حضرت با کودکان خود بازى مى کرد. و البته در این هنگام فرصت آموزش نکات اخلاقى را از دست نمى داد و در کنار پرورش جسمى آنان،از تربیت روحى شان باز نمى ماند.
به عنوان نمونه، آن حضرت هنگام بازى با امام حسن علیه السلام این اشعار ادیبانه را مى خواند:
۱٫ اَشْبِهْ اَباکَ یا حَسَنُ
وَاخْلَعْ عَنِ الْحَقِّ الرَّسَنَ
۲٫ وَاعْبُدْ اِلهاً ذَا الْمِنَنِ
وَلا تُوالِ ذَا الْاِحَنِ(۴۴)
«حسن جان! مانند پدرت على علیه السلام باش و ریسمان را از گردن حق بردار! خداى احسان کننده را پرستش کن و با افراد کینه توز دوستى مکن!»
یکى از دانشمندان درباره آثار سازنده بازى پدر و مادر با کودک خویش مى نویسد: «رمز و کلید تربیت کودک در این است که پدر و مادر از نو بتوانند مانند کودکان بشوند و از مقام و درجه اى که دارند پایین بیایند و با برابرى خالصانه با کودک خود بازى کنند. شاید با این صمیمیتى که از روى فروتنى است، بتوانیم اطمینان و محبّت کامل کودک را که سنگ بناى تربیت است، به دست آوریم.» (۴۵)
چونکه با کودک سر و کارم فتاد
هم زبان کودکان باید گشاد(۴۶)

۹٫ رعایت عدالت میان فرزندان
هر جا عدالت رعایت شود، پى آمدهاى نیکى به دست مى آید. و در مقابل، هر وقت در حق کسى ستم شود، آثار ویران گرى به جاى خواهد گذاشت.
رعایت عدالت در محبت ورزى و توجه به فرزندان و پرهیز از تبعیض در حق آنان، نمونه هاى والاى عدالت به شمار مى رود که اثر بسیار سازنده اى در حفظ تعادل روحى فرزندان، وجلوگیرى از کینه توزى و احساس حقارت در آنان دارد.
رسول گرامى اسلام صلى الله علیه وآله در این باره مى فرمایند: «اِعْدِلُوا بَیْنَ اَوْلادِکُمْ بِالنُّحْلِ کَما تُحِبُّونَ اَنْ یَعْدِلُوا بَیْنَکُمْ فِى الْبِرِّ وَاللُّطْفِ؛(۴۷) میان فرزندانتان در بخشش، به عدالت رفتار کنید؛ همان گونه که دوست دارید در نیکى و محبت، با شما به عدالت رفتار کنند.»
باز از آن حضرت است که: «اِتَّقُوا اللَّهَ وَاعْدِلُوا بَیْنَ اَوْلادِکُمْ کَما تُحِبُّونَ اَنْ یَبَرُّوکُمْ؛(۴۸) از خدا بترسید و میان فرزندانتان به عدالت رفتار کنید؛ همان طور که مى خواهید با شما به نیکى رفتار کنند.»
نقل شده است که روزى حضرت رسول صلى الله علیه وآله مردى را دید که یکى از دو کودک خود را بوسید و دیگرى را نبوسید. حضرت فرمود: «فَهَلَّا ساوَیْتَ بَیْنَهُما؛ چرا میان دو کودک مساوات برقرار نکردى؟»(۴۹)
استاد شهید مرتضى مطهرى درباره پى آمدهاى ناگوار تبعیض و بى عدالتى میان فرزندان مى گوید: «پدر و مادرى در میان فرزندانشان هستند. در آن خانه، غذا و میوه و شیرینى و لباس، میان اهل خانه تقسیم مى شود. فکر و قضاوت بچه ها و تأثیراتى که در این گونه موارد پیدا مى شود، با فکر و قضاوت پدر و مادر و نوع تأثرى که به آنها دست مى دهد، فرق دارد. آن احساسى که بچه ها نسبت به یکدیگر دارند، این است که از آنها، هر کدام ببیند سهم او از میوه یا غذا یا شیرینى یا لباس، از سهم دیگرى کمتر است، ناراحت مى شود، قهر مى کند، گریه مى کند و چون احساس مظلومیت و محرومیت مى کند، در صدد انتقام برمى آید؛ بنابراین، لازم است پدران و مادرانى که به سعادت فرزندانشان علاقمند هستند و میل دارند بچه هایشان از کودکى روحیه سالم داشته باشند، از اوّل هیچ گونه تبعیضى میان آنها قائل نشوند. تبعیض، تخم اختلاف کاشتن است، تخم حسادت کاشتن است، تخم انتقام کاشتن است. تبعیض موجب مى شود هم روح آن بچه محروم، فشرده و آزرده و ناراحت بشود و هم آن بچه عزیز کرده، متّکى به غیر، ضعیف النفس، زودرنج، لوس و نُنُر بار بیاید.» (۵۰)
در سیره تربیتى حضرت زهراعلیهاالسلام نیز مى خوانیم که آن حضرت اهتمام ویژه اى نسبت به رعایت عدالت میان فرزندان و پرهیز از تبعیض در بین آنان مى ورزیدند، و در این باره حتى ظریف ترین رفتارها را از خود نشان مى دادند. حکایت زیباى زیر در این باره شنیدنى است:
«روزى [امام ] حسن علیه السلام و [امام ]حسین علیه السلام هر کدام به طور جداگانه چیزى را بر صفحه اى نوشتند و آن گاه آن را براى داورى نزد مادرشان حضرت فاطمه علیهاالسلام آوردند.
حضرت زهرا که دوست نداشت یکى از آنها را برنجاند، فرمود: بروید از پدرتان داورى بخواهید. حضرت على علیه السلام نیز آنها را براى داورى نزد رسول خداصلى الله علیه وآله فرستاد. رسول خداصلى الله علیه وآله هم فرمود: من بین شما قضاوت نمى کنم تا آنکه خداوند متعال داورى نماید. و خداوند نیز – از طریق وحى – داورى بین آن دو را به مادرشان فاطمه علیهاالسلام ارجاع داد. در این هنگام حضرت زهراعلیهاالسلام گفت: خدایا! اینک داورى مى کنم. و آنگاه گردن بندى برداشت و فرمود: بچه هاى من! من دانه هاى این گردن بند را بر روى زمین مى ریزم، هر کس که بیشترین دانه ها را جمع کند، خط او بهتر است. حضرت چنین کرد، و آنها نیز شروع به جمع نمودن دانه هاى گردن بند نمودند، و سرانجام معلوم شد که هر دو به یک اندازه آن دانه ها را جمع کرده اند.»

پی نوشت:
(۱) دیوان حکیم آیه اللّه الهى قمشه اى، روزنه، تهران، ۱۳۷۷، چاپ سوم، ص ۳۵۲٫
(۲) دیوان اقبال لاهورى، سنایى، تهران، ۱۳۷۶، چاپ هفتم، ص ۱۴۲٫
(۳) سعدى.
(۴) نهج البلاغه، ترجمه سید جعفر شهیدى، خطبه ۱۳۳٫
(۵) کلیات سعدى، ص ۳۸۳٫
(۶) نهج الحیاه، محمد دشتى، مؤسسه فرهنگى تحقیقاتى امیر المؤمنین علیه السلام، قم، ۱۳۸۵، چاپ سوم، ص ۹۱٫
(۷) کلیات سعدى، ص ۷۲۳٫
(۸) شاهنامه فردوسى، براساس چاپ مسکو، به کوشش: دکتر سعید حمیدیان، قطره، تهران، ۱۳۷۹، چاپ پنجم، ج ۷، ص ۱۸۳٫
(۹) فرهنگ فشرده سخن، دکتر حسن انورى، سخن، تهران، ۱۳۸۲، ج ۱، ص ۸۸۱٫
(۱۰) سفینه البحار، شیخ عباس قمى، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى، مشهد، ۱۴۱۶ ه. ق، چاپ اوّل، ج ۱، ص ۸۲۸٫
(۱۱) لذّات فلسفه، ویل دورانت، ترجمه عباس زریاب، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، ۱۳۸۵، چاپ هجدهم، ص ۱۲۸ و ۱۲۹٫
(۱۲) ر. ک: بحار الانوار، محمد باقر مجلسى، دار احیاء التراث، بیروت، ۱۴۰۳ ه. ق، چاپ سوم، ج ۴۳، ص ۹۱٫
(۱۳) نهج الحیاه، محمد دشتى، ص ۸۴ و ۸۵٫
(۱۴) ر. ک: بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۵۵٫
(۱۵) شاهنامه فردوسى، ج ۹، ص ۲۸۷٫
(۱۶) مثنوى معنوى، مولوى، تصحیح: نیکلسون، پژوهش، تهران، ۱۳۷۸، چاپ پنجم، دفتر اوّل، بیتهاى ۸۸ و ۸۹٫
(۱۷) فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانى، دکتر سید جعفر سبحانى، طهورى، تهران، ۱۳۷۵، چاپ سوم، ص ۶۸٫
(۱۸) تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، مصطفى درایتى و حسین درایتى، دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، ۱۳۷۸، چاپ دوم، ص ۲۴۸٫
(۱۹) همان.
(۲۰) تفسیر نور الثقلین، الحویزى، تصحیح: سید هاشم رسولى محلاتى، دار الکتب العلمیه، قم، ج ۵، ص ۳۹۲٫
(۲۱) میزان الحکمه، محمدى رى شهرى، دار الحدیث، قم، ۱۳۷۹، چاپ دوم، ج ۱، ص ۱۰۴٫
(۲۲) نور/۶۳٫
(۲۳) بحار الانوار، ج ۳۴، ص ۳۱، به نقل از: فى سیره النبى وآله الاطهار، عباس الحسن الموسوى، انصاریان، قم، ۱۳۸۴، چاپ اوّل، ص ۱۲۷٫
(۲۴) دیوان حافظ، تصحیح: غنى – قزوینى، ققنوس، تهران، ۱۳۷۷، چاپ اوّل، ص ۱۹۹٫
(۲۵) کلیات سعدى، ص ۶۵۳٫
(۲۶) احیاى تفکر اسلامى، شهید مطهرى، صدرا، تهران، چاپ بیست و یکم، ۱۳۸۳، برگرفته از صفحات: ۹۰، ۹۱، ۹۵، ۹۷ و ۹۸٫
(۲۷) خطبه هاى عید فطر، ۱۵ آذر ۱۳۸۱، به نقل از باربى،اکبر مظفرى، شاکر، قم، ۱۳۸۴، چاپ اوّل، ص ۱۱۴ و ۱۱۵٫
(۲۸) ر.ک: بحار الانوار، ج ۸، ص ۳۰۳؛ به نقل از: نهج الحیاه، ص ۱۴۴ و ۱۴۵٫
(۲۹) ر.ک: سفینه البحار، ج ۱، ص ۵۵۵، (ماده حدث).
(۳۰) شکوفه هاى عرفان، حکیم الهى قمشه اى، امیر کبیر، ص ۵۷٫
(۳۱) داستان راستان، شهید مطهرى، صدرا، تهران، ۱۳۷۷، چاپ بیست و هفتم، ص ۸۷ و ۸۸٫
(۳۲) فرهنگ فلسفى، دکتر جمیل صلیبا، ترجمه منوچهر صانعى درّه بیدى، حکمت، تهران، ۱۳۸۵، چاپ سوم، ص ۱۸۰ و ۱۸۱٫
(۳۳) غرر الحکم و درر الکلم، آمدى، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۳، چاپ چهارم، ج ۳، ص ۴۲۱، ح ۴۹۵۳٫
(۳۴) همان، ج ۱، ص ۳۷۲، ح ۱۴۱۹٫
(۳۵) عوارف المعارف، شهاب الدین سهروردى، ترجمه: ابو منصور بن عبد المؤمن اصفهانى، شرکت انتشارات علمى و فرهنگى، تهران، ۱۳۸۶، چاپ چهارم، ص ۱۱۲٫
(۳۶) نهج الحیاه، ص ۱۱۹ و ۱۲۰٫
(۳۷) همان، ص ۱۱۹٫
(۳۸) شکوفه هاى عرفان، حکیم آیه اللّه الهى قمشه اى، ص ۶۰٫
(۳۹) ر.ک: بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۸۱٫
(۴۰) احقاق الحق، قاضى نور اللّه شوشترى، ج ۱۰، ص ۲۶۶؛ به نقل از: نهج الحیاه، ص ۱۴۶٫
(۴۱) مطلع عشق، (گزیده اى از رهنمودهاى حضرت آیت اللّه سید على خامنه اى به زوجهاى جوان)، گردآورنده: محمدجواد حاج على اکبرى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، ۱۳۸۴، چاپ پنجم، ص ۸۲٫
(۴۲) مطلع عشق، ص ۸۲ و ۸۳٫
(۴۳) ر.ک: بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۷۶؛ به نقل از: اخلاق حضرت فاطمه علیهاالسلام، مهدى تاج لنگرودى، ممتاز، تهران، ۱۳۷۷، چاپ هفتم، ص ۳۲ و ۳۳٫
(۴۴) نهج الحیاه، ص ۱۵۶٫
(۴۵) لذّات فلسفه، ص ۱۸۸٫
(۴۶) مثنوى معنوى، دفتر چهارم، بیت ۲۵۷۷٫
(۴۷) نهج الفصاحه، گردآورنده: مرتضى فرید تنکابنى، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، ۱۳۸۰، چاپ ششم، ص ۴۴۷٫
(۴۸) همان.
(۴۹) مکارم الاخلاق، حسن بن فضل طبرسى، ترجمه سید ابراهیم میرباقرى، فراهانى، تهران، ۱۳۸۱، ج ۱، ص ۴۳۲٫
(۵۰) بیست گفتار، شهید مطهرى، صدرا، تهران، ۱۳۷۷، چاپ چهاردهم، ص ۱۰۲٫

سید محمود طاهرى






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


1 + 9 =