امام شناسی حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)

شناخت امام و امامت از مهم‌ترین مسائلی است که در قرآن و منابع روایی بدان اشاره شده است. قرآن کریم مقام امامت را بالاتر از نبوت دانسته؛ لذا به حضرت ابراهیم(علیه السلام) بعد از مقام ـ نبوت به عنوان ترفیع درجه ـ مقام امامت عطا می‏شود…

سرمایه محبت زهراست دین من

من دین خویش را به دو دنیا نمی دهم

گر مهر و ماه را به دو دستم دهد قضا
یک ذره از محبت زهرا نمی دهم

شناخت امام و امامت از مهم‌ترین مسائلی است که در قرآن و منابع روایی بدان اشاره شده است. قرآن کریم مقام امامت را بالاتر از نبوت دانسته؛ لذا به حضرت ابراهیم(علیه السلام) بعد از مقام ـ نبوت به عنوان ترفیع درجه ـ مقام امامت عطا می شود (۱) و به پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) ابلاغ می شود که اگر امام بعد از خود را به جامعه معرفی نکند، انجام رسالت بیست و سه ساله اش هدر رفته است (۲) و آن روز که امام بعد از خود را معرفی کرد، دین اسلام کامل گشت و نعمتها به حد نهایی رسید و خداوند متعال با مهر تأیید ابدی و نهایی مکتب اسلام را امضا کرد. (۳)

آن روزی که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در «یوم الدار» بعثت خویش را علنی کرد، اولین دغدغه ای که داشت، تعیین امامت بعد از خود بود و در طول عمر رسالت خویش، بارها بر این مسئله پای فشرد و آخرین و جامع‌ترین سخن خویش را در این باب در «غدیر خم» بیان کرد. یکی از جملاتی که در باب امامت از آن حضرت رسیده، جملهٔ «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِف اِمَامَ زَمَانِهِ…» است.

آنچه پیش رو دارید، در گام اول بررسی این حدیث در منابع شیعه و اهل سنت است و در گام بعدی، این مسأله را مورد بررسی قرار می دهیم که حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) که بعد از رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) با فاصله کمی از دنیا رفت و به شهادت رسید، امام خویش را چگونه شناخت؟ و چه کسی را به عنوان امام خویش معرفی کرد؟

بررسی حدیث

الف) در منابع شیعه
حدیثی که بدان اشاره شد، در منابع شیعه، از طرق مختلف و با بیانهای گوناگونی از طریق شخص پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) و امامان معصوم(علیه السلام) نقل شده است که به نمونه‌هایی اشاره می شود:

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)
رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در بیان معروف خود فرمود : «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِف اِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَهَ الجَاهِلِیَّهً؛ (۴) هر کس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.»
در بیان دیگر به عنوان ذکر مصداق فرمود : «مَنْ اَنْکَرَ القَائِمَ مِنْ وُلْدِی فِی زَمَانِ غَیْبَتِهِ مَاتَ مِیتَهَ الجَاهِلِیَهً؛ (۵) هر کس قائم از اولادم را در دوران غیبتش انکار کند، به مرگ جاهلیت مرده است.»

امام حسن(علیه السلام)
از آن حضرت فقط در یک مورد شبیه همان چیزی که از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده، روایت شده است. (۶)

امام حسین(علیه السلام)
وقتی از حضرت حسین بن علی(علیه السلام) درباره معرفت خداوند سؤال شد، حضرت فرمود: «مَعْرِفَهُ اَهْلِ کُلِّ زَمَانٍ اِمَامَهُم الَّذی یَجِب عَلَیْهِم طَاعَته؛ (۷) شناخت اهل تمام زمانها امامشان را که اطاعت او بر آنها واجب است.»

امام باقر(علیه السلام)
از امام باقر(علیه السلام) سؤال شد: «هَلْ مَعْرِفه الاِمَامِ مِنْکُم وَاجِبهٌ عَلَی جَمِیعِ الخَلْقِ؛ آیا شناخت امام از شما، بر مردم واجب است؟ فرمود: خدای تبارک و تعالی حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) را به پیامبری به سوی تمام جهانیان برانگیخت. هر کس به خدا و محمد(صلی الله علیه و آله) ایمان بیاورد و او را پیامبر خدا بداند و از او پیروی کند، بر او واجب است که امامی از ما را بشناسد:
«فَاِنَّ مَعْرِفَه الاِمَامِ مِنَّا وَاجِبَهٌ عَلَیْهِ….»
و همچنین به سند معتبر در محاسن نقل شده است که حضرت باقر(علیه السلام) فرمود: «هر کس بمیرد و امام نداشته باشد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است. و مردم [در پیشگاه الهی] معذور نیستند؛ مگر اینکه امام خود را بشناسند. هر کس امام خود را بشناسد و بمیرد، ضرر نمی کند… .» (۸)

حضرت صادق(علیه السلام)
امام صادق(علیه السلام) در این باره بیانات مختلف و شیوایی دارد و گاه کلام پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را تفسیر و تبیین کرده است؛ چنآنکه در روایت صحیحه‌ای از آن حضرت سؤال شد که مراد از مردن جاهلی در کلام پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) چیست؟ فرمود: «جَاهِلِیّه کُفْرٍ وَ نِفَاقٍ وَ ضَلَالٍ؛ (۹) جاهلیت کفر و نفاق و گمراهی مراد است.»

و در جای دیگر، در تبیین کلام پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به بیان مصداق پرداخته و فرموده است: «پس شما را باد به اطاعت امام خود! به راستی دیدید اصحاب امیرمؤمنان(علیه السلام) را که از آن حضرت متابعت نکردند، سرانجام کارشان به کجا منتهی شد، و شما کسی را که در نشناختن او معذور نمی‌باشید، پیروی کنید… .» (۱۰)
و همچنین فرمود: «…بلی، اگر مردم متابعت علی بن الحسین(علیه السلام) را می‌کردند [و امام زمان خود را می‌شناختند] و عبدالملک بن مروان را ترک می کردند، هدایت می یافتند.» (۱۱)
و در تعبیر دیگر، آن حضرت تفسیر و تعبیر رساتری بیان فرموده، می فرماید: «مَنْ بَاتَ لَیْلَهً لَا یَعْرِفُ اِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتهً جَاهِلِیَّهً؛ (۱۲) هر کس شبی را به صبح آورد، در حالی که امام زمان خود را نشناسد، به مرگ جاهلی مرده است.»

امام موسی بن جعفر(علیه السلام)
از آن حضرت به این صورت نقل شده است: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِف اِمَامَ حَیٍّ یَعْرِفُهُ مَاتَ مِیتَهَ الجَاهِلِیَّهً؛ (۱۳) هر کس بمیرد و امام زنده‌ای را نشناسد، با مرگ جاهلی مرده است.»

امام رضا(علیه السلام)
در« کمال الدین» به سند معتبر نقل شده است که از حضرت رضا(علیه السلام) پرسیدند: هر کس بمیرد و امام خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است؟ فرمود : «بلی، هر کس در امامت امام [زمان خویش] شک و توقف کند، کافر است و هر کس انکار یا اظهار عداوت کند، مشرک است؛ یعنی مانند بت پرست است.» (۱۴)
و در روایتی طولانی که آن حضرت در جواب مأمون نگاشته و امامان معصوم را معرفی کرده‌اند، می فرماید: «مَنْ مَاتَ لَا یَعْرِفُهُم وَ لَا یَتَوَلَّاهُمْ بِاَسْمَائِهِم وَ اَسْمَاءِ آبَائِهِم مَاتَ مِیتَهَ الجَاهِلِیّهً؛ (۱۵) کسی که بمیرد و آنها (امامان) را با نامشان و نام پدرانشان نشناسد و دوست ندارد، به مرگ جاهلی مرده است.»

در این روایت، مصداق امامان بیان شده و شناخت نام پدران آنها و محبت به آنها نیز لازم شمرده شده است.
آنچه بیان شد، ار اهم منابع شیعه بود که روایت مذکور را با بیانهای مختلف بیان کرده اند و از آنها استفاده می شود که نه تنها شناخت امام هر زمان لازم است؛ بلکه شناخت تمامی آنها با نام و نشان و مقامات شان واجب بوده است و حتی یک شب را با عدم شناخت امام سر کردن، باعث مرگ جاهلی می شود.
ب) منابع اهل سنت
حدیث مذکور را برخی از علمای اهل سنت به همان صورت معروف، یعنی: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِف اِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیّهً» نقل کرده‌اند (۱۶). البته برخی از آنها تفسیر نامناسبی کرده اند که مراد از امام، قرآن است و حال آنکه این تفسیر اولاً خلاف ظاهر است و ثانیاً اضافه زمان به ضمیر (زمانه) ظاهر در این است که در هر زمانی امامی وجود دارد؛ و قرآن مشترک بین همهٔ زمانهاست. (۱۷)

«فخر رازی» در جایی نقل کرده است که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِف اِمَامَ زَمَانِهِ فَلْیَمُتْ اِنْ شَاءَ یَهُودِیّاً وَ اِنْ شَاءَ نَصْرَانِیّاً؛ (۱۸) کسی که بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد، پس باید به خواست خودش یا یهودی یا نصرانی بمیرد [ولی مسلمان از دنیا نخواهد رفت].»

مرحوم علامه امینی در «الغدیر» حدیث مذکور را به طرق مختلفی از علمای اهل سنت نقل کرده است که فشرده و خلاصهٔ آن چنین است:
احمد حنبل: «مَنْ مَاتَ بِغَیْرِ اِمَامٍ مَاتَ مِیتَهَ الجَاهِلِیّهً؛ (۱۹) کسی که بدون امام بمیرد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.» و همین طور حافظ هیثمی (۲۰) و ابو داوود طیاسی (۲۱) نقل کرده‌اند.
تفتازانی، عقائد النسفی، و قاری و مسلم به این صورت نقل کرده اند :« مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِف اِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیّهً» (۲۲).
ابو جعفر اسکافی در نقض کتاب العثمانیه (۲۳)، هیثمی در مجمع الزوائد (۲۴) به صورت: «مَنْ مَاتَ وَ لَا یَعْرِف اِمَامَهُ مَاتَ مِیتَهَ الجَاهِلِیَّهً» نقل کرده‌اند. (۲۵)
حال با توجه به این روایت که از طرق مختلف و بیانهای گوناگون در کتب شیعیان و اهل سنت نقل شده است، این سؤال رخ می‌نماید که آیا فاطمه زهرا(سلام الله علیها) امام زمان خویش را شناخت و از دنیا رفت، و یا خیر؟ برای پاسخ به این پرسش سه راه داریم:

الف)‌ بگوییم روایات پیش گفته هیچ کدام اعتبار ندارند. در نتیجه، هیچ لزومی ندارد که حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) امامی بعد از پیغمبر(صلی الله علیه و آله) را شناخته باشد و با او بیعت کرده باشد. این راهی است نرفتنی؛ چرا که روایات مذکور از طریق شیعه و سنی نقل شده و در برخی صحاح نیز موجود است و امت نیز آن را تلقی به قبول کرده است. (۲۶)
گذشته از این، لزوم شناخت امام و پایبندی به اطاعت از او فقط از طریق روایات پیشین ثابت نشده است؛ بلکه دلایل و براهین عقلی و نقلی فراوانی داریم که در جای خود مطرح شده است. (۲۷)

ب) راه دوم این است که ـ العیاذ بالله ـ بگوییم: صدیقهٔ طاهره یک ضروری از ضروریات دین پدر را زیر پا گذاشته و از پذیرش امام و شناخت او سر باز زده و بر خلاف گفتهٔ پدر خویش قدم برداشته است! این راه نیز به هیچ وجه رفتنی و پذیرفتنی نیست که پارهٔ تن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و همسر وصی مصطفی ضرورتی از ضروریات دین پدر خویش را انکار کرده باشد. این را نه عقل می پذیرد، (۲۸)

و نه عصمت کبرای او این اجازه را می دهد؛ چرا که شمول آیهٔ تطهیر به اتفاق سنّی و شیعه، نسبت به فاطمه زهرا(سلام الله علیها) حتمی است. نکتهٔ مورد بحث این است که آیا اهل‌بیت شامل همسران پیغمبر هم می شود یا نه؟ که شیعه این را انکار می کند و برخی از مفسران اهل سنت ادعا دارند که اهل‌بیت، زنهای آن حضرت را نیز شامل می شود. (۲۹)
حال باید دید که حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) با چه کسی بیعت کرده و چه فردی را به عنوان امام خویش شناخته بود؟ یقیناً حضرت زهرا(سلام الله علیها) با ابابکر بیعت نکرد؛ چرا که تا آخرین لحظه با او حرف نزد و اگر او و علی(علیه السلام) و همراهان آن دو که در خانه علی(علیه السلام) تحصن کرده بودند، بیعت می‌کردند که در خانه زهرا(سلام الله علیها) را آتش نمی‌زدند.
سلطان الواعظین شیرازی از صحیح مسلم، ج۵، ص۹ و صحیح بخاری، ج ۷، ص ۸۷ و از محمد بن یوسف گنجی شافعی در باب ۹۹ کفایه نقل کرده است که اینها نوشته‌اند: «فاطمه(سلام الله علیها) در حال خشم و غضب ابی بکر را ترک کرد و بر او غضبناک ماند و با او حرف نزد تا وفات کرد و علی(علیه السلام) شبانه بر او نماز گزارد و دفنش کرد و ابی بکر را خبر نداد که بر جنازه او حاضر شود و نماز گزارد.» (۳۰)
و همین طور عبد الله بن مسلم بن قتیبه دینوری (۳۱)، نقل کرده است که: فاطمه زهرا(سلام الله علیها) از بستر بیماری خطاب به ابی بکر و عمر فرمود : «اِنِّی اُشْهِدُ الله وَ مَلائِکَتَهُ اَنَّکُمَا اَسْخَطْتُمَانِی وَ مَا اَرْضَیْتُمَانِی وَ لَئِنْ لَقِیتُ النَّبِیَّ(صلی الله علیه و آله) لَاَشْکُوَنَّکُمَا؛ خدا و ملائکه را شاهد و گواه می گیرم که شما دو نفر (ابوبکر و عمر) مرا به غضب آوردید و رضایت مرا جلب نکردید. اگر پیغمبر را ملاقات کنم، از دست شما دو نفر شکایت می‌کنم.» (۳۲)
در منابع روایی شیعه می خوانیم که حضرت فاطمه(سلام الله علیها) به آن دو فرمود: «سوگند به خدا! بعد از این با شما دو نفر حتی یک کلمه نیز سخن نمی گویم تا به ملاقات خدا بشتابم و شکایت شما دو نفر را به نزد خدا می برم و توضیح خواهم داد که شما با من چه کردید و چه اعمالی را مرتکب شدید.» (۳۳)
و در خصوص ابو بکر فرمود: «وَاللهِ لا اُکَلِّمَکَ اَبَداً وَ اللهِ لاَدْعُوَنَّ اللهَ عَلَیْکَ فِی کُلِّ الصَّلاهِ؛ (۳۴) سوگند به خدا! از این پس هرگز با تو سخن نخواهم گفت. سوگند به خدا! [شکایت تو را به خداوند خواهم کرد و] در هر نماز تو را نفرین خواهم کرد.»
و فرمود «ای ابوبکر! چه زود کینه های پنهانی خود را علیه اهل‌بیت رسول خدا(صلی الله علیه و آله) ظاهر کردید؟» و فرمود: «وَ اللهِ لَا اُکَلِّمُ عُمَرَ حَتَّی اَلقَی الله؛ (۳۵) و سوگند به خدا! تا زنده‌ام با عمر سخن نخواهم گفت تا با خدا ملاقات کنم.»
در ادامه بحث باید به سراغ کلمات فاطمه زهرا(سلام الله علیها) رفت که او امام خود را چه کسی می داند و شناخت او دربارهٔ امامش چگونه است؟

شهادت به امامت علی(علیه السلام) هنگام ولادت
حضرت زهرا(سلام الله علیها) که پارۀ تن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) و صدیقهٔ مطهره است، نمی تواند نسبت به مسائل مهم اعتقادی خویش بی خبر و بی تفاوت باشد. او لحظه‌ای که پا به عرصهٔ زمین خاکی گذاشت، لب به سخن گشود و فرمود: «اَشْهَدُ اَنْ لَا اِلَهَ الَّا الله وَ اَنَّ اَبِی رَسُولُ الله سَیِّدُ الاَنْبِیاءِ وَ اَنَّ بَعْلِی سَیِّدُ الاَوْصِیاء وَ وُلْدِی سَادَهُ الاَسْبَاط؛ (۳۶) شهادت می دهم که معبودی جز خدا نیست و به راستی پدرم رسول خدا، بزرگ پیامبران، و شوهرم بزرگ اوصیا است و فرزندانم سادات و بزرگان امت هستند.»

نام علی(علیه السلام) در صحیفه فاطمه(سلام الله علیها)
«جابر بن عبد الله انصاری» نقل می کند که: «خدمت زهرا(سلام الله علیها) رسیدم و صحیفۀ نورانی سفید و روشنی را در دستان مبارک آن حضرت مشاهده کردم. پرسیدم: این چه کتابی است؟ فرمود: «هَذَا لَوْحٌ اَهْدَاهُ اللهُ اِلی رَسُولِهِ(صلی الله علیه و آله) فِیهِ اِسْمُ اَبِی وَ اِسْمُ بَعْلِی وَ اِسْمُ ابْنَیَّ وَ اَسْمَاءُالاَوْصِیاءِ مِنْ وُلْدِی…؛ این کتابی است که خدا آن را به پیامبر(صلی الله علیه و آله) اهدا فرمود. در این کتاب نام پدرم، شوهرم و اسم دو فرزندم و امامانی که همگی از فرزندان من می باشند، وجود دارد.»
بعد فرمود: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) آن را به من عطا فرمود تا خوشحالم کند.» جابر گفت: دوازده نامی که در این کتاب است، چه کسانی می باشند؟ فرمود: اینها نام جانشینان پیامبر است که اول آنها علی(علیه السلام) و یازده نفر دیگر که همه از نسل من می باشند و آخرین آنها حضرت قائم(علیه السلام) است.» (۳۷)

اعلام امامت علی(علیه السلام) توسط پیامبر(صلی الله علیه و آله)
حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در کنار قبر حضرت حمزه در احد عزاداری می‌کرد. «محمود بن لبید» عرض کرد: آیا برای امامت علی(علیه السلام) از سخنان رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) می توان دلیل اقامه کرد؟ حضرت زهرا(سلام الله علیها) فرمود: «… سَمِعْتُ رَسُولِ الله یَقُولُ: عَلِیٌّ خَیْرُ مَنْ اَخْلَفَهُ فِیکُمْ وَ هُوَ الاِمَامُ وَ الخَلِیفَهُ بَعْدِی وَ سِبْطَایَ وَ تِسْعَه مِنْ صُلْبِ الحُسَیْن(علیه السلام) اَئِمَهٌ اَبْرارٌ…؛ شنیدم که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود : علی بهترین کسی است که او را جانشین خود در میان شما قرار می دهم و او امام و خلیفهٔ بعد از من است و دو فرزندم (حسن و حسین(علیه السلام)) و نُه نفر از فرزندان حسین(علیه السلام) امامانی نیک اند.» (۳۸)

امام علی(علیه السلام) امام ربانی
حضرت فاطمه(سلام الله علیها) در برابر یکی از افراد نادان مدینه که خفاش صفت در برابر آفتاب وجود امام زبان به سرزنش گشوده بود، فرمود: «وَ هُوَ الاِمامُ الرَّبَّانِی وَ الهَیْکل النُّورانِی قُطْبُ الاَقْطَاب وَ سُلَالَهُ الاَطْیَاب النَّاطِقُ بالصَّوَاب نُقْطَهٌ دَائِرَهٌ الاِمَامَه وَ اَبُو بَنِیهِ الحَسَنِ وَ الحُسَیْنِ…؛ (۳۹) علی امامی ربانی و هیکلی نورانی و مرکز توجه تمام عارفان و خدا پرستان و فرزندی از خاندان پاکان، گوینده به حق و صواب، محور امامت و پدر حسن و حسین(علیهما السلام) است.»

غصهٔ غصب خلافت
حضرت زهرا(سلام الله علیها) نه تنها امامت علی(علیه السلام) را شناخت و آن را ابراز کرد؛ بلکه در اوج غصه های خود که رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بود، غصهٔ اصلی اش این بود که خلافت علی(علیه السلام) غصب شده است.
ام سلمه می گوید: خدمت حضرت زهرا(سلام الله علیها) رسیدم و پرسیدم: ای دختر رسول خدا! شب را چگونه صبح کردی؟ (حالت چگونه است؟) فرمود: «اَصْبَحْتُ بَیْنَ کَمَد وَ کَرْب فُقِدَ النَّبِیُّ وَ ظُلِمَ الوَصِیُّ هُتِکَ وَ اللهِ حِجَابُهُ…؛ (۴۰)صبح کردم در میان حزن شدید و اندوه عظیم، در حالی که پیامبر از دست رفته، و وصی او مظلوم واقع شده و سوگند به خدا! پرده [حشمت و عظمت] او دریده و نابود شده است….»
وصیت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) دربارهٔ غاصبان خلافت
حضرت در تداوم مبارزه منفی و حمایت از امامت امام خویش در کاغذی نوشت: «لَا تُصَلِّی عَلَیَّ اُمَّهٌ نَقَضَتْ عَهْدَ اللهِ وَ عَهْدَ اَبِی رَسُولُ اللهِ(صلی الله علیه و آله) فِی اَمِیرِ المُومِنِینَ عَلِیٍ(علیه السلام)…؛ (۴۱) امتی که عهد و پیمان خدا و پیامبرش(صلی الله علیه و آله) را در [ولایت و رهبری] امیرمؤمنان، علی(علیه السلام) شکستند، حق ندارند بر من نماز بگذارند.»

دفاع از امام تا پای جان
حضرت فاطمه(سلام الله علیها) امام خویش را شناخت و هم با گفتار خویش از او حمایت کرد و هم تا پای جان در مقابل دشمنان امام ایستاد و سرانجام جان خویش را فدا کرد و شهید راه امامت شد. آن حضرت در لحظهٔ غمباری که علی(علیه السلام) را با زور به طرف مسجد می بردند، فریاد کشید: «وَ اللهِ لَا اَدَعُکُم تَجُرُّونَ اِبْنِ عَمِّی ظُلْماً…؛ (۴۲) به خدا سوگند! نمی گذارم پسر عمویم را ظالمانه بکشانید.»
از آنچه بیان داشتیم، به خوبی به دست آمد که حضرت فاطمه(سلام الله علیها) از آغاز امام خویش امیرمؤمنان علی(علیه السلام) را شناخت و در موارد مختلف از امامت او تبلیغ کرد و با غاصبان خلافت او درگیر شد و تا پای جان از مقام امامت علی(علیه السلام) دفاع کرد.
اگر این نتیجه را با آنچه در بخش اول بیان گشت، همراه کنیم که «هر کس امام خویش را نشناخت، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است.» نتیجهٔ گران سنگی به دست می آید که می تواند تاریخ اسلام را عوض کند و باید کسانی که چنین امامی را نشناختند، به تاریخ اسلام و بشریت جواب دهند و از چنین انحرافی در پیشگاه الهی عذر تقصیر بیاورند.
آن روز تمام آسمان نیلی بود
بر دوش علی بیعت تحمیلی بود

وقتی ثمر باغ فدک قسمت شد
ای وای که سهم فاطمه سیلی بود


  پی نوشت :

۱) بقره/۱۲۴: ((اِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ اِمَاماً))؛ «من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم.»
۲) مائده/۶۷: ((بَلِّغ مَا اُنْزِل الیکَ مِنْ رَبِّک وَ اِنْ لَمْ تفْعل فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَه))؛
۳) همان/۵: ((الیَوْم اَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُم))؛
۴) بحار الانوار، ج۱، ص۳۶۲، ح۳۹؛ کمال الدین و تمام النعمۀ، ص۴۰۹؛ کفایه الاثر، ص۲۹۲ و الاحقاق الحق، ج۱۳، ص۸۶٫
۵) روزگار رهایی، ص۸۱، و شبیه آن: بحار الانوار، ج۷، ص۲۰؛ اختصاص مفید، ص۲۶۸؛ منتخب الاثر، ص۴۹۲٫
۶) روزگار رهایی، ص۸۵٫
۷) منتخب میزان الحکمۀ، ص۳۳، ح ۳۶۵؛ روزگار رهایی، ج ۱، ص۹۰، ح ۵۷ و اُصول کافی، ج۱، ص۲۵۵، ح۳٫
۸) المحاسن، ح ۱، ص ۲۵۴؛ ر.ک: حیوه القلوب، ج ۵، ص۸۰٫
۹) بحار الانوار، ج ۸، ص۳۶۲، ح ۳۹٫
۱۰) محاسن برقی، ج ۱، ص۲۵۱؛ حیوه القلوب، ج ۵، ص۷۹٫
۱۱) حیوه القلوب، ج۵، ص۸۰؛ محاسن برقی، ج ۱، ص۲۵۲٫
۱۲) روزگار رهایی، ج ۱، ص۸۵، غیبت نعمانی، ص۶۲؛ الزام الناصب، ص۱۲۷٫
۱۳) روزگار رهایی، ج ۱، ص۸۵؛ اختصاص مفید، ص۲۶۸٫
۱۴) کمال الدین، ص۶۶۸؛ حیوه القلوب، ج ۵، ص۸۰ـ ۸۱٫
۱۵) بحار الانوار، ج ۱، ص۳۶۱، ادامه روایت ۲٫
۱۶) ینابیع الموده، ج۳، ص۵۴۶؛ تفسیر طبری، ج ۸، ص۱۱۶؛ تفسیر کشاف، ج ۲، ص۶۸۲؛ تفسیر فخر رازی، ج ۲۱، ص۱۷ و شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ص۳۰۰، کلام ۱۲۲٫
۱۷) حیوه القلوب، ج ۵، ص۷۹٫
۱۸) مجموعه الرسائل، چاپ مصر، ۱۳۲۸، المسائل الخمسون، ص۳۸۴٫
۱۹) مسند، ج ۴، ص ۹۶٫
۲۰) مجمع الزوائد، ج ۵، ص ۲۱۸٫
۲۱) مسندش، ص ۲۵۹٫
۲۲) شرح مقاصد، ج ۲، ص ۲۷۵؛ مرقاه، ج ۲، ص ۵۰۹؛ صحیح مسلم، ج ۶، ص ۲۱٫
۲۳) نقض کتاب العثمانیه، ص ۲۶٫
۲۴) مجمع، ج ۵، ص ۲۲۴ و ۲۳۵٫
۲۵) الغدیر، ج ۱۰، ص۳۵۸ـ ۳۶۰ با تلخیص. مرحوم علامه افراد دیگری را نیز نام برده که ما از نقل آن خودداری کردیم.
۲۶) الغدیر، ج ۱۰، ص۳۶۱٫
۲۷) ر.ک:.ولایت و امامت، مهدی نجفی؛ امامت و رهبری، مرتضی مطهری و….
۲۸) الغدیر، ج ۱۰، ص۳۶۱٫
۲۹) الکشاف، ج ۳، ص۵۳۸٫
۳۰) شبهای پیشاور، ص۷۰۰٫
۳۱) الامه السیاسیه، ص۱۴٫
۳۲) همان، ص۷۰۰٫
۳۳) فرهنگ سخنان فاطمه(س)، ص۲۱۱، ح ۱۷۶؛ علل الشرایع، ج۱، ص۱۸۵٫
۳۴) الغدیر، ج ۷، ص۲۳۰ ؛ اعیان الشیعۀ، ص۳۱۸ ؛ فرهنگ سخنان فاطمه(س)، ص۲۱۱٫
۳۵) فرهنگ سخنان فاطمه(س)، ص۲۱۲ ؛ الغدیر، ج ۷، ص۷۷ ؛ بحار الانوار، ج۲۸، ص۳۲۲، ح ۳۳۹٫
۳۶) بحارالانوار، ج ۴۳، ص۳؛ فرهنگ سخنان فاطمه(س)، ص۲۲۱؛ امالی صدوق، ص۴۷۵٫
۳۷) بحار الانوار، ج۳۶، ص۱۹۴؛ فرهنگ سخنان فاطمه(س)، ص۱۷۵؛ کمال الدین، ص۱۷۸؛ عیون اخبار الرضا، ص۲۵٫
۳۸) بحار الانوار، ج۳۶،ص ۳۵۳، ح ۲۲۴؛ فرهنگ سخنان فاطمه(س)، ص۲۳٫
۳۹) فرهنگ سخنان فاطمه(س)، ص۲۷، ح ۲۰؛ ریاحین الشریعه، ج۱، ص۹۳٫
۴۰) بحار الانوار، ج۴۳، ص۱۷۵؛ فرهنگ سخنان فاطمه(س)، ص۱۴۷؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج ۲، ص۲۰۵٫
۴۱) بحار الانوار، ج۴۳، ص۲۰۴؛ فرهنگ سخنان فاطمه(س)، ص۲۱۳؛ علل الشرایع، ج۱، ص۱۷۶٫
۴۲) فرهنگ سخنان فاطمه(س)،ص ۱۰۶و شبیه آن در بحار الانوار، ج۴۳، ص۴۷، ح۴۶٫






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


+ 4 = 9