نقشه “مهدی هاشمی” برای حوزه علمیه(۱)
با دستگیرى مهدى هاشمى در سال ۱۳۶۵ که به دنبال انجام فعالیتهاى غیرقانونی وی اتفاق افتاد، تب و تاب فعالیتهاى حوزوى وى فروکش کرد.
به گزارش خبرگزاری رسا، عنصر زمان در تأثیرگذارى فعالیتهاى فرهنگى تعیین کننده است. بروز و ظهور دست پروردههاى یک حرکت خاص فرهنگى نیاز به فرصت کافى و مداومت کار فرهنگى دارد. افراد و سازمان هایى که دست اندرکار حرکتهاى فرهنگى هستند افق دورى را مىنگرند و براى آینده سرمایه گذارى مىکنند. به خصوص اگر این حرکت فرهنگى بخواهد ایده و مرامى را جایگزین یک سنت دیرپا و فرهنگ ریشهدار در جامعه بنماید. چنین حرکتى به موازات مشکلات فراوانى که دارد زمان بیشترى را نیز براى دستیابى نسبى به اهداف، به خود اختصاص مىدهد. بر همین اساس نباید انتظار داشت آنچه در حوزه علمیه ـ از ناحیه این جریان خاص فکرى ـ در مدت زمان نسبتا کوتاه (حداکثر پنج سال) اتفاق افتاد تأثیر گستردهاى در مناسبات و روند فعالیتهاى حوزه داشته باشد. در نگاه مهدى هاشمى یک ظرف زمانى لااقل ده ساله براى بروز و ظهور دست پروردههاى این حرکت در نظر گرفته شده است.
وى در این خصوص مىگوید: «… اگر این تفکر و این برداشت مثلاً ده سال در حوزه علمیه قم عمل مىشد، خوب طیف گسترده و وسیع طلبههاى تندرو، افراطى، بدبین و جناح بندى شده خطى در قم شکل مىگرفتند و نمىشد حذف فیزیکى کنى که اینها بالاخره در این نظام در این کشور در کل کار مىکنند و…».
یک فرآیند زمانى ده ساله براى به بار نشستن این گونه فعالیتها حداقل زمانى است که مى شود در نظر گرفت؛ آن هم براى بروز تأثیرات نسبى و محدود و نه فراگیر و گسترده.
از طرفى افرادى که با الفباى فرهنگ حوزههاى علمیه آشنا هستند، به خوبى درک مىکنند که دست آوردى از نوع آنچه در کلام مهدى هاشمى آمده یعنى پرورش طلبههایى «تندرو، افراطى، بدبین و جناح بندى شده و خطى» در حوزه علمیه، خطر بزرگى براى حوزههاى علمیه به شمار مىرود. پایگاهى که باید محل پرورش انسانهایى وارسته و مهذب و آشنا به علوم مختلف اسلامى بخصوص فقه سنتى و جواهرى و عارف به مسایل زمان باشد، اگر به محل پرورش افرادى سیاسى، جناحى، افراطى و… تبدیل شود، مىتوان گفت درست در نقطه مقابل اهداف اولیه خود گام برداشته، نتیجهاى خلاف آنچه انتظار مىرود، تحصیل نموده است. پا گرفتن چنین افرادى در حوزه مىتواند کیان و موجودیت حوزههاى علمیه را تهدید کند و عوارض و پىامدهاى جبران ناپذیرى براى اندیشه و فرهنگ دینى در سطح جامعه داشته باشد.
مهدى هاشمى مىگوید: «و من فکر مىکنم که نظر حضرت امام مدظله العالى در مورد خطرى که نسبت به ما و جریان ما حس کردند، یکى از دلایل همین باشد که مثلاً یک طیفى از روحانیون و جوانها در کشور، از بچههاى حزب اللّه که مخلصانه دارند براى این انقلاب کار مىکنند، اینها کشیده بشوند به دیدگاههاى افراطى خطى، و با همه چیز بخواهند خطى برخورد بکنند. این یک خطر مهمى بود که در اعمال و رفتار و بینشهاى ما مشخص شد، و امام این را حس کردند».
خوشبختانه این جریان مهلت زیادى براى فعالیت پیدا نکرد و با دستگیرى مهدى هاشمى در سال ۱۳۶۵ که به دنبال انجام فعالیتهاى غیرقانونى و خلاف وى در بیرون از حوزه علمیه اتفاق افتاد. تب و تاب فعالیتهاى حوزوى وى فروکش کرد و پس از مدتى با دستگیرى برخى دیگر از همکاران و دوستان وى متوقف گردید و عملاً حوزه از آن خطر جدى نجات یافت.
در عین حال نمىتوان منکر تأثیرات فعالیتهاى چند ساله این جریان روى عدهاى از طلاب تحت پوشش شد. بخصوص در رابطه با آن دسته از طلابى که مستقیما با هدایت این جریان به حوزه علمیه قم جذب شده و سابقه همکارى و همسویى با این جریان را داشتند و احیانا جزء اخراجىهاى نهادهاى انقلابى و ارگانهاى دولتى بودند و به تعبیر دیگر، افرادى که از جهت زمینه فکرى و روحى، براى جذب به این تفکر مستعد بودند. این افراد سریعا تحت تأثیر قرار گرفته، در راستاى اهداف آنها وارد عمل شدند.
شکل گیرى جریان التقاطى و ناراضى در مقابل نظام و روحانیت ـ آن هم در حوزه علمیه که خیزشگاه نهضت اسلامى است ـ از جمله پىامدهاى حرکت این جریان در حوزه علمیه است که مهدى هاشمى نیز بر آن معترف بود: «طبق معروف که حسنات الابرار سیئات المقربین، چیزهایى که براى بقیه مردم ممکن است حسنه محسوب بشود براى یک فرد روحانى متقى ممکن است سئیه محسوب شود و این حرف اصلاً… و اگر بنا شد که این صف شکنیها، این تندرویها و این افراطىگریها و اعتقادهاى عجولانه به افراد به آنجا منتهى بشود که یک جریان ناراحتى و معترضى در متن حوزه شکل بگیرد، جریانى که نارضایتىشان نه براساس طرحهاى اصلاحى است که دارد، نه براساس نقطه نظرهاى مثبتى که دارد، نه براساس خط روشنى که دارد، براساس یک سرى عقدههاى خطى براساس یک سرى نگرانیهاى سیاسى دلهرههاى مثلاً جناحبندى این مىشود یک انحراف و یک بدعت در حوزه علمیه؛ آن وقت طبیعتا چون که شیاطین جنّى و انسى همیشه مترصدند که حوزههاى علمیه را از ما بگیرند و عناصر مورد انحرافى و ضد اسلام نقشه بکشند بر اینکه در حوزههاى ما نفوذ بکنند وقتى عملاً در مثلاً حوزه علمیه قم خداى نکرده یک جریان افراطىِ تندِ معترضِ عقدهاىِ بسته، شکل بگیرد که به مسئولین بد مىگوید، به شوراى مدیریت بد مىگوید به نظام بدبین است به انقلاب همین طور، یک همچین چیزهایى مىشود بهترین دام براى شیطان که بیایند در نظام نفوذ کنند. در انقلاب نفوذ کنند و مقابل حوزه علمیه مثلاً یک جریان الحادى را مثلاً در آینده دست و پا کنند. اینها نتایجى سوء و تالى فاسدهاى اجتماعى چنین حرکت است که انسان به طور سریع و شتابزده و عجولانه افراد را جذب بکند و اعتماد بکند و یک سرى کارها و بعد بهشان جایگاه و پایگاه بدهد».
از پیامدهاى دیگر حرکت مهدى هاشمى و دوستانش در حوزه بروز انحرافات اخلاقى در بین طلاب است. وى ضمن یک نگاه کوتاه به پیامدهاى گوناگون آن اشاره مىکند: «معتقد بودیم که مدیریت مدارس و کتابخانه سیاسى را بایستى ما هدایت نماییم که این عمل آفاتى نیز به همراه داشت :
۱ـ ایجاد انحراف و اختلاف در بین مدیریت مدارس و طلاب.
۲ـ تضعیف سیر معنوى مدارس که نشأت گرفته از خط و خط بازى و جناحبندیها [بود].
۳ـ انحرافات اخلاقى در بین طلاب افزایش یافت (چاقوکشى…» البته ما به خاطر اینکه نیات خودمان را جامه عمل بپوشانیم کلیه پیشنهاداتى که به ذهنم مىرسید، به اخوى در دفتر آیت اللّه منتظرى منتقل مىکردیم و ایشان به آقا، منتقل مىنمودند.
۱ـ ایجاد انحراف و اختلاف در بین مدیریت مدارس و طلاب.
۲ـ تضعیف سیر معنوى مدارس که نشأت گرفته از خط و خط بازى و جناحبندیها [بود].
۳ـ انحرافات اخلاقى در بین طلاب افزایش یافت (چاقوکشى…» البته ما به خاطر اینکه نیات خودمان را جامه عمل بپوشانیم کلیه پیشنهاداتى که به ذهنم مىرسید، به اخوى در دفتر آیت اللّه منتظرى منتقل مىکردیم و ایشان به آقا، منتقل مىنمودند.
عوارض دیگر عبارت بود از :
۱ـ پیدایش جو ناسالم رقابت در حوزه (که جایگاه مقدس و زیبندهاى داشت).
۲ـ بروز کشمکشهاى سیاسى در حوزه».
۱ـ پیدایش جو ناسالم رقابت در حوزه (که جایگاه مقدس و زیبندهاى داشت).
۲ـ بروز کشمکشهاى سیاسى در حوزه».
مهدى هاشمى در اعترافى دیگر، پیامدهاى خطرناک فکرى و فرهنگى خود و دوستانش ـ در حوزههاى علمیه، نظام مقدس اسلامى و نیز در میان طلاب جوان ـ را چنین بیان مىکند :
«پس هم مدارس و هم کتابخانه سیاسى تدریجا در خط کادرسازى افتاده بود.
«پس هم مدارس و هم کتابخانه سیاسى تدریجا در خط کادرسازى افتاده بود.
اما نقاط ضعف یا انحراف حرکت (که بسا به جدایى از خط انقلاب کشیده مىشد) :
۱ـ افراط و تندروى هم در تحلیل مسایل کشور و هم در تنظیم برنامههاى آموزشى ؛ این حالت معلول اعتقاد به ایدهآلها از یک سو و افتادن در جریان خطبازى از سوى دیگر بود.
۲ـ غرور ؛ این حالت هم در ماها بود، هم داشت در طلبههاى جوان رشد مىکرد. نوعى غرور به صحت راه که احتمال بروز خطا و یا انحراف را تقلیل مىداد.
۳ـ مطلق اندیشى؛ این حالت متأسفانه در بعضى دوستان نسبت به ما وجود داشت که من باطنا از وجود چنین تصورى درباره خودم رنج مىبردم. این دوستان در بسیارى مسایل مدرک صحت و سقم افکار و اندیشهها و یا افراد را من مىدانستند.
۴ـ تأکید بیش از حد بر سیاست؛ این نقطه ضعف در آموزش سیاسى طلبهها مشهود بود و نوعى روح تهى شدن از معنویت و قداست در بعضى طلبههاى جوان بوجود آمده بود که واقعا موجب تأسف بود.
۵ـ اضطراب و دلهره فکرى و روانى؛ مجموعا طلبههاى زیر پوشش مدارس ـ اکثرا نه همه ـ در اثر عوامل فوقالذکر دچار نوعى دلهرههاى خطى و روانى مىشدند به گونهاى که از ترس اینکه حرکتشان منزوى و بدنام نشود و یا خطوط مقابلشان موفق نشود دچار احساس وابستگى بیش از حد به مسئولین خود مىشدند.
۶ـ در مورد کتابخانه سیاسى و برخوردهایى که آقاى محمودى از روى طغیان با بعضىها کرد و اخبارش به ما مىرسید که چه تعبیرات ناهنجارى به کار مىبرد آن قدر مشمئز کننده بود که همه افراد جلسه با او درگیر مىشدیم… خود من داراى یک نقطه ضعف خصلتى هستم به نام «لجاجت و استبداد به رأى» که در بسیارى از کارها و اعمالم موجب بروز تعصب و پافشارى و تندروى شده است.
۷ـ نوعى بدبینى به مسئولین کشورى؛ این بدبینى که در بعضىها شدید و در بعضىها ضعیف بود، معلول مسایل خطى بود. این معنى که بعضى از ماها مشى دولتمردان کشور را رو در روى خود مىدیدیم».
تأثیرگذاریها و پیامدهاى حرکت جریان مهدى هاشمى در حوزه را مىتوان در محورهاى ذیل جمع بندى نمود.
۱ـ افراط و تندروى هم در تحلیل مسایل کشور و هم در تنظیم برنامههاى آموزشى ؛ این حالت معلول اعتقاد به ایدهآلها از یک سو و افتادن در جریان خطبازى از سوى دیگر بود.
۲ـ غرور ؛ این حالت هم در ماها بود، هم داشت در طلبههاى جوان رشد مىکرد. نوعى غرور به صحت راه که احتمال بروز خطا و یا انحراف را تقلیل مىداد.
۳ـ مطلق اندیشى؛ این حالت متأسفانه در بعضى دوستان نسبت به ما وجود داشت که من باطنا از وجود چنین تصورى درباره خودم رنج مىبردم. این دوستان در بسیارى مسایل مدرک صحت و سقم افکار و اندیشهها و یا افراد را من مىدانستند.
۴ـ تأکید بیش از حد بر سیاست؛ این نقطه ضعف در آموزش سیاسى طلبهها مشهود بود و نوعى روح تهى شدن از معنویت و قداست در بعضى طلبههاى جوان بوجود آمده بود که واقعا موجب تأسف بود.
۵ـ اضطراب و دلهره فکرى و روانى؛ مجموعا طلبههاى زیر پوشش مدارس ـ اکثرا نه همه ـ در اثر عوامل فوقالذکر دچار نوعى دلهرههاى خطى و روانى مىشدند به گونهاى که از ترس اینکه حرکتشان منزوى و بدنام نشود و یا خطوط مقابلشان موفق نشود دچار احساس وابستگى بیش از حد به مسئولین خود مىشدند.
۶ـ در مورد کتابخانه سیاسى و برخوردهایى که آقاى محمودى از روى طغیان با بعضىها کرد و اخبارش به ما مىرسید که چه تعبیرات ناهنجارى به کار مىبرد آن قدر مشمئز کننده بود که همه افراد جلسه با او درگیر مىشدیم… خود من داراى یک نقطه ضعف خصلتى هستم به نام «لجاجت و استبداد به رأى» که در بسیارى از کارها و اعمالم موجب بروز تعصب و پافشارى و تندروى شده است.
۷ـ نوعى بدبینى به مسئولین کشورى؛ این بدبینى که در بعضىها شدید و در بعضىها ضعیف بود، معلول مسایل خطى بود. این معنى که بعضى از ماها مشى دولتمردان کشور را رو در روى خود مىدیدیم».
تأثیرگذاریها و پیامدهاى حرکت جریان مهدى هاشمى در حوزه را مىتوان در محورهاى ذیل جمع بندى نمود.
ایجاد دلهره و اضطراب
تأثیرات سریع و کوتاه مدت فعالیتهاى این جریان در بین طلاب تحت پوشش را در خصوص ایجاد دلهره و اضطراب از زبان مهدى هاشمى مىشنویم: «.. عملاً به جایى رسیدیم که طلبه با اینکه از نظر تئورى گفتیم باید درسهاى حوزهاى هم بخواند، از اصول و فقه و ادبیات و فلسفه و معارف اسلامى و در عین حال سیاست را بخواند ولى در مصداق، یعنى در انعکاس عملى قضیه این بود که روح سیاست گرایى و سیاست زدگى و گرایش به مسایل خطى، جناح بندى، دلهره مسایل خطى، بر طلبه عارض مىشد؛ یعنى روح صفا و صمیمیت، آن روح امنیت و آرامش که باید طلبه داشته باشد و مشغول درس خواندن باشد و رشد؛ یا آن معنویت پاک و قداست منزهى که باید بر حوزهها حاکم باشد، دور از این رذالتهاى اخلاقى. اینها در سایه این برداشت همهاش از بین رفته بود، ما مىدیدیم مثلاً طلبههاى جوان دچار دلهره بودند. دلهره از اینکه حالا چه خطى پیروز مىشود، خط چپ یا خط راست، خط یک، خط دو یا خط سه، این دلهره یک انحراف ایجاد کرده بود. یا اینکه در ریز مسایل آموزش در مسایل آموزش سیاسى و علم سیاست. مسایل بین المللى این قدر فرو رفتهاند که دیگر به اولویت اول برسد براى بعضیها؛ و گفتند این اولویت دارد و لذا در یک مقطع دیگر ول مىکردند تحصیل را؛ و مىگفتند بقیهاش بس است در همین جا خوب است».
و در جایى دیگر مىگوید:«مفسده خط بازیها وقتى که در حوزه علمیه نفوذ بکند، کما اینکه در بخش ما هم داشت نفوذ مىکرد متأسفانه یک محور خطرى که اساس مسئله حوزه علمیه است این است که حوزه علمیه و طلاب و خود نسل جوان حوزه را از آن مسیر و از آن روالى که علىالقاعده باید در آن طى طریق بکنند و به رشد برسند از آن خارج مىکند، یعنى ایجاد وسوسه و دایره خطى، اضطراب سیاسى و باندى و تشکیلاتى، وقتى به یک طلبهاى که معالم و مغنى مىخواند عارض بشود، این عملاً درس خواندنش متوقف مىشود مىآید توى مسایل سیاسى و خط و خط بازى، آلوده مىشود و آن قداست حوزه خلاصه لکهدار مىشود، قداستى که باید پایگاه امام صادق (ع) داشته باشد، مثلاً طلبههایى تربیت بشوند که اسوه باشند، اسوه اخلاق و فضیلت اینها از همان آغاز کارشان وقتى افتادند توى مسایل خط بازى دیگر به انحراف کشیده مىشوند».
ایجاد بدبینى نسبت به طلبگى و ارکان حوزه
رویارویى طلاب جوان با جامعه مدرسین حوزه و شوراى مدیریت و تنش در این مرکز تزکیه و تعلیم، یکى دیگر از پیامدهاى عملکرد جریان مهدى هاشمى در حوزه علمیه قم است.
مهدى هاشمى در خصوص زمینههاى این تنش و پیامد مىنویسد :«در اینجا این نقطه را که یکى از علل بروز تصورات خطى و انحرافى در طلبههاى جوان است باید در نظر گرفت که طرز تفکر شوراى مدیریت که تابع جامعه مدرسین بود، نه مورد پذیرش آقا [آقاى منتظرى] بود و نه ماها؛ یعنى یک انگیزه مشترک بود که از مواضع سیاسى ـ اقتصادى آنان در ماها بوجود آمده بود. این انگیزه به طور ناخواسته با انگیزه فقیه عالیقدر که ایجاد یک تحول علمى در حوزه بود، در هم آمیخت و از بس از روز اول تأسیس مدارس، بین شوراى مدیریت و مدارس جدید آقا، اختلاف نظر بروز کرد که اکثرا طلبههاى جوان کشیده شدند به تضاد بیشتر با جامعه مدرسین که به نظر من یک نقطه انحرافى است و چنانچه به فرض این تحول پیروز شود، در صورت اوج تضاد در حوزه مفاسد زیادى بوجود خواهد آمد».
تزریق تفکر ایدهآلگرا، به ذهن طلاب جوان و تصویر ایدهآل از ابتدا با دادن شخصیت کاذب به آنان از جمله عواملى است که روح بدبینى و یأس از آینده را در بین عدهاى از طلاب ایجاد نمود و به ترک تحصیل و روىگرداندن آنها از حوزه و سرگردانى و بىهویتى آنها منتهى گردید.
مهدى هاشمى در این خصوص مىگوید:«… یک عدهاى اصلاً به طلبه بودن دیگر بدبین شدند. بدبینى به آن است که زده شدند از طلبگى؛ چون آمدنشان در حوزه بنابر آرمانهایى بود، که آن هم معلول یک سرى ذهن گرایى ما بوده. مىگفتیم اگر شما بیایید، اسوههایى مثل شهید مطهرى، آیت اللّه طباطبائىها مثلاً توى حوزه پرورش مىیابید و امام خمینى و آیت اللّه منتظرى، آن وقت این حالت شتابزدگى و ذهنگرایى اینها مى آیند در حوزه؛ حوزه که مىآمدند مىخواستند ظرف دو سال، سه سال به آن مقام برسند. نمىرسیدند. در ظرف این دو سال هم یک سرى مسایل جنبى عارضشان مىشد. مسایل خطى و جناحبندیها. این بود که عملاً احساس شکست مىکردند. پس به هدفشان نرسیدهاند و مىرفتند».
مبادرت به اعمال خشونت آمیز
تأثیرات ترویج این تفکر در بین عدهاى از طلاب تحت پوشش منحصر به ایجاد دلهره و اضطراب و غور کردن در مسایل سیاسى و بروز نگاه منفى نسبت به بزرگان علمى و سیاسى نبوده بلکه در میدان عمل نیز آنها را به تکاپو و تحرک واداشته است. به تعبیر دیگرى حوزه تأثیرگذارى این تفکر، تنها حوزه مسایل روحى و روانى و فکرى افراد نبوده بلکه در حوزه عمل نیز به گونهاى بروز و ظهور داشته است. نمونهاى از این نوع تأثیر را مهدى هاشمى در یکى از اعترافاتش چنین بیان مىکند:«سال گذشته آقاى… مسئول مدرسه بعثت روزى به من گفت : این آقاى… همشهرى شما حرفهاى تندى مىزد و اظهار مىداشت که با چند نفر دیگر مشغول تهیه وسایل و اسلحه هستند که گویا گفته بود : از بچههاى اصفهان و قصد داریم یک عده از گردن کلفتها را تصفیه کنیم. از او سؤال کرده بود با کسى مشورت کردهاید؟ گفته بود. با فلانى [سید مهدى] و آقاى…] مسئول مدرسه]. از من [مهدى هاشمى] پرسید شما در جریان هستید؟ گفتم نه. و این انگیزه شد که فرستادم دنبال او پرسیدم شما چه زمانى با من مشورت کردى راجع به آنچه به آقاى…[مسئول مدرسه] گفته بودى؟ در این لحظه شرمنده شد و سرش را پایین انداخت و گفت از سخنرانیهاى شما چنین استنباط کردم».
این فرد قاعدتا از افرادى است که توسط همین جریان به حوزه جذب شده و تحت آموزش قرار گرفته و به دلیل زمینه مساعدى که داشته خیلى سریع به آموزهها و القائات این طیف جواب داده و خود را آماده یک حرکت خشونت آمیز آن هم از نوع قتل نفس (طبق این نقل) نموده است.
توسل به حرکتهاى خشونت آمیز و مبادرت به تهدید، ارعاب، ترور و قتل در فرهنگ و ادبیات این جریان امر تازهاى نیست. تازگى آن فقط در این است که تا دیروز افراد تشکیل دهنده تیمهاى ترور مرتبط با این جریان افرادى عادى و بعضا بىسواد و صرفا با اشاره و هدایت دیگران عمل مىکردند، ولى امروز شرائطى فراهم شده تا این جریان به حوزه راه پیدا کند و افرادى با عنوان طلبگى و لابد با ادعاى اجتهاد!! و… این مسیر را پى بگیرند و این همان خطر بزرگى است که زعماى حوزه و علماى تیزبین را نگران کرده بود. تا جایى که حضرت امام خمینى( ره ) در همان مقطع با صراحت فرمودند:«من از این چند مدرسهاى که گروه مهدى هاشمى با آن ارتباط دارد نگران هستم».
(خبری بعدی) توصیه های نوروزی مراجع تقلید:سال نو برنامه نو می خواهد/ از فرصت نوروز برای صله ارحام و رسیدگی به فقرا و نیازمندان استفاده کنیم »