ابن تیمیه در آئینه اندیشه متفکران

 

1_L_134212

ابن تیمیه در آئینه اندیشه متفکران (نویسنده: جعفر سبحانى )

جهان هستى، جهان کنشها و واکنشها، و به اصطلاح علمى، جهان عملها و عکس العملها است، لطیف‏ترین نسیمى که در آن نقطه جهان مى‏وزد، در تلطیف هواى تمام نقاط جهان مؤثر است، و یا نورى که از دورترین نقاط جهان بر زمین می تابد، در پرورش گیاهان و جانداران و دیگر اوضاع جهان مؤثر مى‏باشد و اگر بشر براى لمس این تاثیرها و تاثرها وسیله‏اى در اختیار ندارد، آسیبى به ضابطه علمى نمى‏رساند.
ابن تیمیه در سرزمین علم و دانش، مهد فلاسفه و متکلمان و فقیهان اندیشه جسم بودن و جهت داشتن خدا را مطرح کرد و سفر به زیارت مرقد رسول گرامى را تحریم نمود، توسل به ارواح مقدس پیامبران و اولیاء را شرک نامید و بزرگداشت میلاد نبى را، بدعت‏شمرد و. . . شکى نیست، به حکم ضابطه یاد شده، این کنشها، بدون واکنش، نخواهد بود، در جهان اسلام پیوسته اندیشمندان غیورى بوده و هستند که از اصول اسلام و دستاوردهاى قرآن، به شدت دفاع میکنند، و آنچه در توان دارند، در این راه، نثار مینمایند.
ابن تیمیه، با انتشار رساله‏«العقیده الحمویه‏»دست‏به ریسک بزرگى زد و پس از آن، با ولاء و عشق مسلمانان به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، بازى کرد و با یک رشته ظاهر سازیها، سنت هفتصد ساله را، به باد انتقاد گرفت، تبرک به قبر پیامبر را، حرام دانست و از این طریق وصیت‏شیخین را که سفارش کرده بودند، در کنار قبر پیامبر به خاک سپرده شوند، خدشه دار ساخت.
به طور مسلم، هر یک از این کارها کافى بود که قلمها و خامه‏هاى اندیشمندان اسلامى بر ضد او به حرکت در آیند، و علماى اسلام، او را به محاکمه بکشند، و توده مردم را از اندیشه‏هاى زیانبار او بر حذر دارند.
در جهان اهل سنت‏سابقه ندارد یک عالم حنبلى، بارها به دادگاه دعوت شود، و به تبعید، زندان محکوم گردد و در خود زندان، از مطالعه و نگارش محروم شود و ما اجمال سرگذشت محنت‏بار او را به نقل از شاگرد وى ابن کثیر در تاریخ خود بنام‏«البدایه و النهایه‏»در این جا مى‏آوریم:
۱ – در سال ۶۹۸، گروهى از فقهاء بر ضد ابن تیمیه قیام کرده و خواستند که او را به مجلس قاضى جلال الدین حنفى احضار کنند، او حاضر نشد، سرانجام در شهر بر ضد رساله او به نام‏«الحمویه‏»ندا سر داده شد.
۲ – در هشتم رجب سال ۷۰۵، قضات شهر همراه با ابن تیمیه در قصر نائب السلطنه حاضر شدند و رساله‏«الواسطیه‏»ابن تیمیه قرائت‏شد و در دوازدهم ماه در نشست دوم، کمال الدین زملکانى با او به مناظره پرداخت، و مردم از جودت ذهن و بحث نیکوى مناظر تشکر کردند.
در هفتم شعبان، در نشست‏سوم، وى به تبعید به مصر محکوم شد، و دمشق را به عزم مصر ترک گفت و چون در آنجا، نیز از نشر اندیشه خود دست‏بر نداشت، در مجلس مخصوصى، شمس بن عدنان با او به مناظره پرداخت، سرانجام ابن محلوف مالکى قاضى وقت، او را محکوم به زندان کرد، و رسما بر ضد او در مصر و شام اعلامیه منتشر شد، و این بر حنابله که ابن تیمیه نیز از آنان بوده، سنگین آمد. و سرانجام پس از فعل و انفعالها، شیخ در ۲۲ ربیع الاول سال ۷۰۷ از زندان آزاد شد و اقامت در مصر را بر انتقال به دمشق ترجیح داد.
۳ – وى پس از آزادى در نشر عقاید خود پافشارى میکرد و ابن عطاء با او مناظره نموده و او را به محکمه قاضى بدر الدین بن جماعه کشانید قاضى احساس کرد که وى در سخنان خود، نسبت‏به پیامبر ادب را رعایت نمیکند، او را روانه زندان کرد و سرانجام در آغاز سال ۷۰۸، آزاد شد.
۴ – فعالیت مجدد شیخ سبب شد آخر ماه صفر ۷۰۹ به اسکندریه مصر تبعید شود و پس از هشت ماه اقامت در آنجا، در ۷۰۹ به قاهره بازگشت و در آنجا ماند تا سال ۷۱۲ به شام بازگشت (۱) .
۵ – در روز پنجشنبه دوم رجب سال ۷۲۰، به خاطر فتاواى دور از مذاهب اسلامى به دار السعاده احضار شد، قضاه هر چهار مذهب او را نکوهش کردند، و محکوم به زندان شد تا دوم محرم ۷۲۱، از زندان آزاد گردید.
۶ – شکایات فراوانى از علماء و دانشمندان درباره او سبب شد که حاکم وقت او را در قلعه دمشق زندانى سازد، و از هر نوع فعالیت‏حتى نوشتن، ممنوع گردد و سرانجام در سال ۷۲۸ در زندان جان سپرد (۲) .
در این جا از تذکر نکته‏اى ناگزیریم و آن اینکه:ممکن است، کسى یک چنین مقاومت و استوارى در راه اندیشه را مایه ستایش بداند و او را اسطوره مقاومت و ثبات در راه عقیده تلقى کند، ولى یک چنین اندیشه جز ساده نگرى، چیزى بیش نیست زیرا لجاجت در برابر حق، غیر از مقاومت در راه عقیده است، خصلت نخست کاملا محکوم و نکوهیده است، و دومى در صورتى قابل ستایش است، که خود عقیده کاملا مقدس باشد، انسانى که روى یک رشته انگیزه‏هاى مادى، و اغراض شخصى به ثبات در راه عقیده تظاهر ورزد، آن نیز مقدس نیست.

اگر ثبات در راه عقیده به طور در بست کار خوبى باشد باید شیطان را به خاطر ثبات در عقیده خود، ستایش کنیم زیرا او نیز در راه عقیده خود تا درون دوزخ پیش رفت، و«نار»را بر «عار» برگزید.
ثبات ابن تیمیه، لجاجت در برابر کلیه علماى اسلام و مذاهب چهارگانه اهل سنت‏بود، او به روشنى مى‏دید که اندیشه‏هاى او درباره صفات خدا و مقامات پیامبر، افکار کلیه فقیهان و قضاه اسلام را بر ضد او شورانیده، و پیوسته دستگیر و تبعید و زندانى مى‏شود، و در این میان، مساله سیاسى نبود تا تصور شود که گروهى روى اغراض سیاسى، و یا شخصى و مادى با او در افتاده و پیوسته او را به محاکم قضائى مى‏کشند:
در مکتب اهل سنت اتفاق علماى یک عصر، تا چه رسد، اتفاق علماء هفت قرن، حجت و واقع نما است و تخلف از آن تخلف از جامعه اسلامى است که دوزخ را به دنبال دارد. و آنان بر این مطلب با آیه یاد شده در زیر استدلال میکنند آنجا که مى‏فرماید:
(و من یشاقق الرسول من بعد ما تبین له الهدى و یتبع غیر سبیل المؤمنین نوله ما تولى و نصله جهنم و سآءت مصیرا) (۳) .
کسى که پس از روشن شدن حقیقت از در مخالفت‏با پیامبر در آید و از راهى جز راه مؤمنان پیروى کند، ما او را از پى همان کسى که دوست داشته، مى‏فرستیم و در دوزخ وارد مى‏کنیم، چه جایگاه بدى است.
نکته قابل توجه در آیه:جمله (و یتبع غیر سبیل المؤمنین) است، که تخلف از جرگه مؤمنان را جائز نمیشمارد اکنون یادآور میشویم که جامعه مؤمنان، متجاوز از هفتصد سال، به قبر و ضریح پیامبر تبرک جسته، و ساختن سایبان و بنا را یک نوع اظهار محبت‏به پیامبر مى‏دانستند، و یکى از فرائض افراد با ایمان، اظهار علاقه به پیامبر و ابراز محبت است، مخالفت‏با چنین سنت چند صد ساله‏اى، جز تجسم بخشیدن به (و یتبع غیر سبیل المؤمنین) چیزى دیگرى نیست.
پاسداران اصول و فروع اسلام در عصر ابن تیمیه و پس از او، بیانات نافذ و محکمى درباره شخص او و کتابهاى وى، دارند و گاهى قضات مذاهب چهارگانه سند واحدى را امضاء کرده و مردم را از پیروى از افکار وى باز مى‏داشتند، و در حیات و پس از مرگ ابن تیمیه، رساله‏ها و کتابهاى فراوانى، در نقد اندیشه‏هاى او نوشته‏اند که ذکر اسامى آنها، مایه اطاله سخن است و ما اکنون به صورت گذرا این شخصیتها را نام مى‏بریم شخصیتهائى که هر یک در عصر خود، ستاره فروزانى بودند که امت اسلامى از نور اندیشه‏هاى آنان، بهره مى‏گرفت و هیچ دانشمند اسلامى نمیتواند، نقد و رد آنها را از طریق اغراض شخصى تفسیر کند.

برخورد اندیشه‏ها مایه تکامل است
برخورد دو اندیشه به صورت نفى و اثبات مانند اصطکاک دو سیم مثبت و منفى است که از آن نور و حرارت مى‏جهد و به محیط، روشنى و گرمى مى‏بخشد، و تکامل علوم و پیشرفت تمدن، در سایه گفت و شنودها، بررسیها و درگیریهاى علمى صورت مى‏پذیرد، و پس از اندى، فرضیه‏ها به حقیقت، و انکارها و شکها، به علم و یقین تبدیل مى‏شود. از این جهت نباید، اختلاف دو دانشمند را با یکدیگر، نشانه حقد و کینه انگاشت و آنرا غیر اصولى توصیف کرد. ولى هر گاه ابراز اندیشه از طرف عالمى سبب شود، که همه دانشمندان بر ضد فکر او بشوند، و به رد و نقد اندیشه‏هاى او بپردازند، و کوچکترین انعطاف پس از مرور قرنها پدید نیاید، طبعا باید یک چنین اتفاقى را گواه بر بى پایگى آن اندیشه‏ها دانست، و آن را جز از طریق علاقه به اظهار حق، و زدودن باطل، نباید تحلیل کرد.
اختلاف دانشمندان اسلام، با ابن تیمیه درباره صفات خدا، و توحید و شرک، مربوط به ضابطه دوم است، و از روزى که مساله کفر آمیز، تجسم و جهت داشتن خدا، و یا جسارت به ساحت انبیاء و اولیاء از جانب ابن تیمیه عنوان شد، قلمها و خامه‏ها، مناظرات و محاکمات، براى صیانت عقائد توده مردم به حرکت درآمدند، و هر کسى، به نوعى او را محکوم کرد، و سخن او را نقد نمود و بزرگان اهل سنت که با وى هم عصر بودند، و یا پس از وى مى‏زیستند، در نقد اندیشه‏هاى او بیش از بیست رساله نوشتند و ناقدان اندیشه‏هاى او از شخصیتهائى بودند، که مراجعه به بیوگرافى آنها در کتابهاى تراجم، ما را به مقام بلند علمى آنها رهبرى مى‏کند. اینک در این بخش، به ذکر اسامى، و نقل و گزیده‏اى از سخنان آنها درباره ابن تیمیه اکتفاء میکنیم و اگر رد و انتقاداتى را که از طرف دانشمندان شیعه انجام گرفته، بر آنها بیفزاییم با انبوهى از کتاب و رساله، یا مناظره و محاکمه روبرو مى‏شویم که در تاریخ براى خود کم نظیر است.

۱ – صفى الدین هندى ۶۴۴ – ۷۱۵
صفى الدین از داناترین مردم به مذهب ابو الحسن اشعرى بوده و در هر دو اصول: (اصول دین، و اصول فقه) سرآمد روزگار به شمار مى‏رفت;وى نخستین کسى است که در سال ۷۰۵ در دار السعاده با ابن تیمیه به مناظره پرداخت، و در تقریر و تبیین مطلب، فوق العاده توانا بود، و در مناظره به یک نقطه فشار مى‏آورد، در حالى که ابن تیمیه از شاخه‏اى به شاخه‏اى مى‏پرید از این جهت صفى الدین به وى گفت چرا ادب مناظره را رعایت نمیکنى، تو گنجشک وار، از شاخه‏اى به شاخه‏اى مى‏پرى، مجلس مناظره در دار السعاده دمشق، با پیروزى صفى الدین به پایان رسید و ابن تیمیه و دار و دسته او از وظائف دولتى بر کنار شدند (۴) .

۲ – کمال الدین زملکانى ت – ۶۷ – ۷۳۳
کمال الدین معروف به قاضى القضاه زملکانى، قاضى تواناى منطقه حلب بود، و او دومین کسى است که در سال ۷۰۵ با ابن تیمیه به مناظره پرداخت، و او مؤلف کتاب‏«الدره المضیئه فی الرد على ابن تیمیه‏»است که کشف الظنون از آن یاد کرده است، سبکى مى‏گوید:وى نظریه ابن تیمیه را پیرامون زیارت و طلاق رد کرده است (۵) .

۳ – شهاب الدین حلبى/ م ۷۳۳
شهاب الدین حلبى از دانشمندان بنام دمشق، و معاصر با ابن تیمیه بوده و در نقد نظریه او پیرامون جهت داشتن خدا رساله مستقلى نوشته، و سبکى در طبقات الشافعیه متن رساله وى را در ترجمه او نقل کرده است. وى در آغاز رساله مى‏گوید: آنچه مرا به نگارش این رساله وادار کرد این بود که اخیرا رساله‏اى از طرف برخى منتشر شده و کسانى را که قدم راسخى در معارف ندارند، فریب داده است، من نخست عقیده اهل سنت را نقل کرده، آنگاه به نقد عقیده ابن تیمیه مى‏پردازم (۶) .

۴ – شمس الدین ذهبى/ م ۷۴۸
ذهبى از شخصیتهاى بزرگ حنابله است، و در تاریخ و رجال خدمات ارزنده‏اى انجام داده و کتابهاى او جزء مصادر رجالى و تاریخى است. وى در کتاب‏«تذکره الحفاظ‏»به ترجمه ابن تیمیه پرداخته و در آنجا چیزى نگفته است. ولى پس از رو شدن عقائد او، نامه گسترده‏اى به وى نوشته و نامه را با این جمله‏ها آغاز میکند:

«یا رب ارحمنی و اقلنی عثرتی. . . وا اسفاه على السنه و اهلها، و اشوقاه الى اخوان یعاوننی على البکاء. . . »
خدایا بر من رحم کن و لغزش مرا پس گیر، تاسف بر نابودى سنت پیامبر و اهل آن! (۷)

۵ – صدر الدین مرحل م حدود ۷۵۰
صدر الدین پیشواى بزرگ در کلام اشعرى و محقق در دو اصول (اصول دین و اصول فقه) بشمار میرود و از ذکاوت شگفت آور و حافظه فوق العاده‏اى برخوردار بود و مناظرات متعددى با ابن تیمیه انجام داد دشمن شکست‏خورده در سنگر علم در صدد سنگ اندازى در مسائل اجتماعى بر آمد و او را متهم به مطالبى کرد که از آن پیراسته بود (۸) .

۶ – على بن عبد الکافى سبکى م / ۷۵۶
على بن عبد الکافى، از محدثان و فقیهان بزرگ دمشق بوده و نویسنده‏«طبقات الشافعیه‏»تاج الدین سبکى فرزند او است، وى در جلد دهم کتاب خود ص ۱۷۶ و. . . ترجمه گسترده‏اى از پدر آورده که علاقمندان میتوانند به آن مراجعه کنند. وى در فقه، شافعى، و در کلام، اشعرى بود، شیخ ذهبى با آنکه به حنابله تعصب مى‏ورزید نسبت‏به او فوق العاده خاضع بود و او را با دو بیتى ستوده که مضمون آنرا مى‏آوریم:
«منبر مسجد اموى که گردن مى‏کشید، در برابر محدثى مانند سبکى آنگاه که روى آن قرار گرفت، خضوع کرده وى حافظترین مشایخ عصر در حدیث و سخنورترین و داورترین آنهاست‏» (۹) وى کتاب مستقلى به عنوان رد بر اندیشه‏هاى ابن تیمیه نوشت، در آن به کلیه شبهات او پیرامون مسافرت براى زیارت پیامبر، و زیارت قبر او پاسخ گفته و آن را«شفاء السقام‏»نامید. این رساله به سال ۱۳۱۸، در مصر چاپ شده است، وى علاوه بر این کتاب، کتاب دیگرى به نام‏«الدره المضیئه‏»نوشته و در آغاز آن چنین مى‏گوید:ابن تیمیه در اصول عقاید، بدعتها نهاد، و استوانه‏هاى اسلام و ارکان آن را شکست او مدتها در پوشش پیروى از کتاب و سنت، و تظاهر به دعوت به حق، زیست ناگهان نقاب کنار رفت، پیروى از کتاب و سنت‏به بدعت گذارى و دورى از مسلمانان تبدیل شد.

۷ – محمد بن شاکر کتبى م / ۷۶۴
محمد بن شاکر کتبى مؤلف‏«فوات الوفیات‏»که آن را به عنوان‏«ذیل‏»کتاب وفیات الاعیان ابن خلکان نوشته است، مى‏گوید:ابن تیمیه کتابى پیرامون فضائل معاویه نوشته و فتوى داده است که لعن بر یزید جائز نیست (۱۰) .

۸ – ابو محمد یافعى م / ۷۶۸
ابو محمد عبد الله بن اسعد مورخ، معروف به یافعى نویسنده کتاب‏«مرآه الجنان‏»در ترجمه ابن تیمیه مینویسد:ابن تیمیه به خاطر مسائل فکرى خاصى، زندانى و بازداشت‏شد، بدترین فتواى وى این بود که از زیارت پیامبر نهى کرده و اعتقاد به‏«جهت‏»را مطرح نمود او«استوا»را در آیه (ان الله على العرش استوى) به معنى ظاهرى تفسیر مى‏کرد و براى خدا، حرف و صوت معتقد بود و براى پیشگیرى از سرایت عقیده او در دمشق ندا شد که هر کس بر عقیده او باشد جان و مال او هدر است (۱۱) .

۹ – ابو بکر حصنى دمشقى م / ۸۲۹
تقى الدین، پیشواى بزرگ، مؤلف کتاب‏«دفع شبه من شبه و تمرد»که در سال ۱۳۵۰ در مصر چاپ شده است، در کتاب یاد شده مى‏نویسد:
در سخنان ابن تیمیه نگریستم، احساس کردم که وى میل به باطل و گرایش به پیروى از آیات متشابه براى فتنه انگیزى دارد در کتابهاى او چیزهایى دیدم که زبان را یاراى گفتن و انگشتان را قدرت نگارش نیست (۱۲) .

۱۰ – ابن حجر عسقلانى م / ۸۵۲
احمد بن حجر عسقلانى، شخصیتى است که نیاز به تعریف و توصیف ندارد او در عصر خود پیشواى بلا منازع بود، و در کتاب‏«الدرر الکامنه‏»زندگى ابن تیمیه را منعکس کرده و مى‏گوید:

ابن تیمیه در محکمه‏اى که قاضى آن مالکى مذهب بود، محکوم و باز داشت‏شد، که وقتى قاضى آگاه شد که برخى با او در رفت و آمد هستند، دستور داد، که اگر او را نکشته‏اند، هر نوع تماس با او را ممنوع سازند و چون او کفر ورزیده، کشتن او بدون مانع است.
سرانجام یاد آور میشود، که برخى مى‏گویند:او خواهان ریاست‏بود و از جسارت به خلفاء ابا نداشت (۱۳) .

آیا گواهى این شخصیتها کافى در انحراف فکرى او نیست؟آیا باز میتوان او را، پیرو مذهب اهل سنت و جماعت دانست؟در حالى، که شخصیتهاى عظیمى از آنان دست رد بر سینه او زده و افکار او را کاملا نادرست مى‏شمارند و این افراد غالبا با او معاصر بوده و یا کمى پس از او زندگى مى‏کردند. و اگر تصور شود، انگیزه این پرخاشگریها مساله‏«تعاصر»و به اصطلاح حجاب معاصرت بوده است پاسخ آن با خواندن نقدها و انتقادهاى متاخران، از وى، روشن مى‏گردد، و هم اکنون با آوردن نظریه‏هاى دانشمندان متاخر از عصر او، واقعیت این انتقادها را آشکار مى‏سازیم.

انگیزه پرخاشگریها و در گیریها حس واقع گرائى، یا حجاب معاصرت؟!
در زندگى دانشمندان، انگیزه درگیریها در مسائل فکرى و علمى، در گرایشهاى درونى به نام‏«حس واقع گرائى‏»و«حقیقت طلبى‏»خلاصه میشود، و این ندائى است که انسان آنرا از درون مى‏شنود، و پیوسته با قطع نظر از دیگر انگیزه‏هاى شخصى و مادى، از حقیقت (و لو به عقیده خودش) جانبدارى کرده و چه بسا در راه آن جان و مال خود را نیز نثار کند.
ولى – در عین حال – نمیتوان از عامل دیگرى به نام‏«حجاب معاصرت‏»چشم پوشید، معاصرت دو دانشمند، حجاب غلیظى است که مانع از رؤیت‏حقیقت در آینه اندیشه معاصر میشود، و از این جهت‏ستایش معاصر در کلمات معاصر دیگر کم است، در حالى که براى ستایش گذشتگان قلمها و خامه‏ها پیوسته در حرکت و جریان مى‏باشد.
ولى باید توجه نمود پرخاشگرى بر افکار و اندیشه‏هاى ابن تیمیه، ارتباطى به مساله‏ «معاصرت‏» نداشته، و معاصر و غیر معاصر در این خط یکسان بودند.
پرخاشگران گذشته که با نام و نظریه آنان درباره ابن تیمیه در صفحات قبل آشنا شدیم – هر چند معاصر و یا نزدیک به عصر بودند ولى انتقاد از افکار او اختصاص به معاصران یا نزدیکان به عصر او ندارد بلکه دور افتادگان از عصر او ریشه کن کردن اندیشه‏هاى او، دست کمى از هم عصران و یا نزدیکان به عصر او را نداشته‏اند، و رشته انتقاد تا این لحظه که قلم نگارنده روى کاغذ مى‏گردد ادامه دارد و در تمام اقطار اسلامى عربى و غیر عربى مانند هند و پاکستان، و بنگلادش و ترکیه و ایران، ردیه‏هاى فراوانى بر مکتب او نوشته‏اند، اینک براى ارائه این حقیقت از دانشمندان بزرگ دیگرى نام مى‏بریم، که راه گذشتگان را پیموده‏اند، و باید بدانیم تا اندیشه‏هاى ایشان به وسیله قدرتهاى ذى نفع، ترویج مى‏شود، این راه ادامه خواهد داشت، زیرا دانشمندان اسلامى، سخن حضرت رسول را که فرمود:«اذا ظهرت البدع فعلى العالم ان یظهر علمه و الا فعلیه لعنه الله‏» (۱۴) را به خاطر سپرده‏اند و رهروان این راه هستند، مگر اینکه این فتنه بخوابد، و محیط زیست اسلامى از این سموم پاک گردد.

۱۱ – جمال الدین اتابکى (۸۱۲ – ۸۷۴)
وى مؤلف کتاب‏«المنهل الصافی و المستوفی بعد الوافی‏»است که به عنوان استدراک دوم بر«وفیات‏»ابن خلکان نوشته شده است و او مینویسد:ابن تیمیه در یکى از محاکم سندى را امضاء کرد و در آن خود را اشعرى مذهب خواند، و صریحا گفت:که ظاهر آیه (الرحمن على العرش استوى) مقصود نیست و نزول خدا به آسمان اول، بسان استواء او بر عرش، براى او مجهول است، آنگاه از گفته‏هاى قبلى خود توبه کرد و گروهى از علما بر صحت‏سند و امضاء او گواهى دادند (۱۵) .

۱۲ – شهاب الدین ابن حجر هیتمى (م ۹۷۳)
ابن حجر هیتمى در کتاب‏«الفتاوى الحدیثه‏»ابن تیمیه را چنین معرفى مى‏کند:ابن تیمیه کسى است که خدا او را خوار و ذلیل و گمراه و کور و کر ساخته است و پیشوایان بزرگ، فساد عقیده و دروغ بودن اقوال او را روشن ساخته و هر کس مایل است;به کتاب پیشواى بزرگ که در امامت و جلالت و اجتهاد او اتفاق نظر است‏یعنى ابو الحسن سبکى، و کتاب فرزند او تاج الدین و نوشته عز بن جماعت و شخصیتهاى دیگر از فقهاى شافعى و مالکى و حنفى، مراجعه کند.
ابن تیمیه نه تنها متاخرین را به باد انتقاد مى‏گیرد بلکه بر پیشینیان مانند عمر بن الخطاب و على بن ابى طالب نیز اعتراض مى‏نماید. خلاصه، سخن او قیمت ندارد، و باید او را بدعت گذار، گمراه و گمراه کننده دانست. خدا با عدلش با او رفتار کند و ما را از شر عقیده او حفظ نماید. او براى خدا جهت ثابت کرده و براى وجود او جزء اندیشیده است (۱۶) .

۱۳ – ملا على قارى (م/۱۰۱۶)
وى شارح کتاب‏«الشفاء فی تعریف حقوق المصطفى‏»نگارش عیاض بن موسى (م/۵۴۴) است و این کتاب از نفیس‏ترین کتابهائى است که درباره حقوق پیامبر گرامى نوشته شده است و آنرا گروهى شرح کرده‏اند، از آنهاست، ملا على قارى که شرح وى بر شرح شفاى قاضى عیاض معروف است، وى مى‏گوید:ابن تیمیه سفر زیارتى را تحریم کرده و راه افراط را در پیش گرفته است، همچنان گروهى که آن را از ضروریات دین شمرده‏اند، که انکار آن مایه کفر است، راه افراط رفته‏اند هر چند نظریه دوم، نزدیک به حقیقت است، زیرا تحریم چیزى که علماء اسلام بر استحباب آن اتفاق دارند، بالاتر از تحریم چیزى است که علماء بر مباح بودن آن، اتفاق داشته باشند، و دومى در نظر دانشمندان مایه کفر است (۱۷) .

۱۴ – المکناسى معروف به ابن القاضى (۹۶۰ – ۱۰۲۵)
وى ابن تیمیه را در کتاب خود به نام‏«دره الحجال فى اسماء الرجال‏»نام برده و مى‏گوید:او فتاواى شاذ داشت، و خیال میکرد که مجتهد است (۱۸) .

۱۵ – شیخ محمد بخیت (م پس از ۱۳۳۰)
شیخ محمد بخیت از علماى بزرگ‏«ازهر»و از مدرسان عالى مقام آنجا بوده و مرحوم مصلح بزرگ شیخ محمد حسین کاشف الغطاء در کتاب خود به نام‏«نقض فتاوى الوهابیه‏»یاد آورد مى‏شود که در سال ۱۳۳۰ در مصر، در مجلس درس او حاضر شده و از او بهره گرفته است. وى در کتاب‏«تطهیر الفؤاد من دنس الاعتقاد»عبارت ابن حجر را در فتاواى حدیثه نقل کرده آنگاه یاد آور مى‏شود در زمان ما گروهى به نشر کتابهاى ابن تیمیه همت گمارده، و فتنه خوابیده را بیدار مى‏کنند، از این جهت‏بر خود لازم دیدم که کتاب‏«شفاء السقام‏»سبکى را که بهترین رد بر ابن تیمیه است منتشر سازم (۱۹) و در حقیقت کتاب‏«تطهیر الفؤاد»را به عنوان مقدمه کتاب سبکى نوشته و هر دو در سال ۱۳۱۸ در مصر چاپ شده است.

۱۶ – یوسف ابن اسماعیل نبهانى (۱۲۶۵ – ۱۳۵۰)
یوسف بن اسماعیل نبهانى، رئیس محکمه حقوق بیروت، مؤلف‏«القصیده الرائیه الصغرى فى ذم البدعه الوهابیه‏»در کتاب‏«شواهد الحق‏»پس از یاد آورى گروهى از منتقدان بر ابن تیمیه مینویسد:دانشمندان مذاهب چهارگانه بر رد بدعتهاى ابن تیمیه اتفاق نظر دارند، نه تنها مطالب او را استوار ندانسته‏اند، در کمال عقل او نیز خدشه کرده‏اند. او با اجماع مسلمانان مخالفت کرده مخصوصا آنچه مربوط به سرور مرسلین است (۲۰) .
نبهانى از نویسندگان معروف قرن چهاردهم اسلامى است و کتاب ارزشمند او به نام‏«الشرف المؤبد»از کتابهاى جاودان مى‏باشد، و مجموع کتاب حاکى است که یک فرد واقع گرا بوده است.

۱۷ – شیخ سلامه قضاعى عزامى (م ۱۳۷۹)
شیخ سلامه از دانشمندان ازهر، مؤلف کتاب‏«فرقان الفرقان‏»است که در مقدمه‏«الاسماء و الصفات‏»بیهقى چاپ شده است، از همین کتاب احاطه او بر مسائل کلامى، و حدیث نبوى کاملا هویدا است وى مى‏گوید:مذهب ابن تیمیه معجونى از مذاهب گوناگون است.
او در مساله توحید، کاملا از مذهب‏«کرامیه‏» (۲۱) پیروى مى‏کند که براى ذات خدا، اجزاء، جهت، مکان، حرکت، فرود و بالا رفتن قائل است.
در برخورد با دیگر مذاهب اسلامى، ویژگى خوارج به خود میگیرد، تمام فرق اسلامى را تکفیر مى‏کند، و همه را مشرک مى‏داند، او در نوشته‏هاى خود دچار تناقض است، نخست مدعى مى‏شود که اگر حوادث را تعقیب کنیم، به سر آغاز آن نمى‏رسیم و صحابه و تابعان نیز بر این عقیده بوده‏اند، اندکى بعد مى‏گوید:صحابه در نخستین چیزى که خدا آفریده اختلاف کرده‏اند که آیا آن آب است‏یا قلم، در حالى که اختلاف در نخستین آفریده با بى نهایت‏بودن خلقت‏سازگار نیست.
او در حالى که به‏«جهمیه‏»بد مى‏گوید ناگهان‏«جهمى‏»مى‏شود و مى‏گوید:آتش دوزخ پایان مى‏پذیرد و کافران در دوزخ جاودان نیستند (۲۲) .

۱۸ – شیخ محمد کوثرى مصرى/م ۱۳۷۱
کوثرى از نوادر روزگار در تتبع و کتاب شناسى و آشنایى به فرق اسلامى است، وى با انتشار کتاب سبکى به نام‏«السیف الصیقل‏»و افزودن تکمله‏اى بر آن، ضربت مهلکى بر وهابیت در مصر فرود آورد. وى در مقدمه اسماء و صفات بیهقى از کتاب غوث العباد (ط حلبى مصر) از ابن تیمیه نقل مى‏کند که وى تصریح کرده که خدا مى‏تواند بر پشت مگسى قرار گیرد تا چه رسد به عرش با آن عظمت!و همه اینها گواه بر مجسم بودن او است (۲۳) .

۱۹ – محمد ابو زهره/م ۱۳۹۶
شیخ محمد ابو زهره کتابى پیرامون زندگى ابن تیمیه نوشته و تا آنجا که توانسته کوشیده است نقاط ضعف او را منعکس نکند، ولى سر انجام ناچار مى‏شود در مواردى نظریه‏هاى او را تخطئه کند از آن موارد:مساله منع تبرک به آثار پیامبر است مى‏گوید:من با ابن تیمیه در مساله تبرک به آثار پیامبر کاملا مخالف هستم. تبرک به اثر، عبادت صاحب اثر نیست، بلکه مایه یاد آورى و عبرت گیرى و بصیرت طلبى است (۲۴) .

۲۰ – در این جا دامن سخن با نقل مضمون سندى که قضات چهارگانه مذاهب اهل سنت درباره ابن تیمیه امضاء کرده‏اند به پایان مى‏رسانیم تا روشن شود که نظر علماء و قضات نسبت‏به این مرد چگونه بوده است.
پس از بالا گرفتن اندیشه‏هاى ابن تیمیه، قضات مذاهب چهارگانه، همگى تصمیم بر طرد او گرفتند، تا او را به خاطر جسارتهاى زیاد از پیکر امت اسلامى جدا سازند و سرانجام او را یک مرد منحرف معرفى کردند که باید از نشر اندیشه‏هاى خود دست‏بردارد، و در غیر این صورت، زندانى مى‏گردد و به توده مردم آگاهى داده میشود که از او پیروى نکنند این سند را افراد یاد شده در زیر که قضات مذاهب چهار گانه بودند امضاء کردند: (۲۵) .
۱ – بدر بن جماعه، قاضى شافعیه.
۲ – شهاب الدین جهبل، قاضى مالکیه
۳ – محمد بن جریرى انصارى، قاضى حنفیه
۴ – احمد بن عمر مقدس حنبلى قاضى حنابله

آیا با وجود این کلمات و این محکومیتها، براى کسى جاى شک و شبهه باقى مى‏ماند؟یک نفر یا دو نفر را مى‏توان گول زد و دین یک نفر و دو نفر را مى‏توان خرید، نه چهار قاضى القضات مذاهب چهار گانه که دهها قاضى زیر نظر آنها کار مى‏کنند.

پى‏نوشت‏ها:
(۱) البدایه و النهایه، ج ۱۴، ص ۵۲ و. . .
(۲) المنهل الصافی و المستوفی بعد الوافی، ص ۳۴۰٫
(۳) سوره نساء/۱۱۵٫
(۴) طبقات الشافعیه ۹/۱۶۲ – ۱۶۴٫
(۵) طبقات الشافعیه ۹/۱۹۰ – ۱۹۱ – کشف الظنون ۱/۷۴۴ و هدیه العارفین ۲/۸۴۶٫
(۶) – طبقات الشافعیه ۹/۳۵٫
(۷) تکمله السیف الصقیل، ص ۱۹۰ و مقدمه اسماء و صفات بیهقى ص ۱۳۹٫
(۸) طبقات الشافعیه ۹/۲۵۳٫
(۹) فرقان القرآن/۱۲۹٫
(۱۰) فوات الوفیات ۱/۷۷٫
(۱۱) مرآه الجنان ۴/۲۷۷، ۲۴۰٫
(۱۲) دفع شبهه من شبه و تمرد – ص ۲۱۶٫
(۱۳) الدرر الکامنه، ج ۱ ص ۱۵۴ – ۱۵۶٫
(۱۴) کنز العمال ۱/۹۰۳ و ۱۰/۲۹۱۴۰، سفینه البحار ماده‏«بدع‏».
(۱۵) المنهل الصافى، ج ۱/ص ۳۳۶ – ۳۴۰٫
(۱۶) الفتاوى الحدیثه، ص ۸۶ سخن ابن حجر گسترده است‏به همین اندازه بسنده شد.
(۱۷) حاشیه نسیم الریاض، ج ۳ ص ۵۱۴٫
(۱۸) دره الحجال فى اسماء الرجال ۱/۳۰، این کتاب به عنوان ذیل بر کتاب‏«وفیات الاعیان‏»ابن خلکان نوشته شده است.
(۱۹) تطهیر الفؤاد من دنس الاعتقاد ص ۹ – ۱۲ – چاپ مصر.
(۲۰) کتاب شواهد الحق، با پنج رساله دیگر بنام‏«علماء المسلمین و الوهابیون‏»به همت‏حسین حلمى در استامبول چاپ شده است.
(۲۱) منسوب به کرام سجستانى است که در سال ۲۵۰ درگذشته است و گروه مجسمه، پیرو این مذهب مى‏باشند.
(۲۲) فرقان القرآن/۱۳۲ – ۱۳۷٫
(۲۳) مقدمه اسماء صفات، ص ب.
(۲۴) ابن تیمیه حیاته و شخصیته، ص ۲۲۸٫
(۲۵) السیف الصقیل ص ۱۵۵، دفع شبهه من شبه و تمرد، ص ۴۵٫






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


+ 7 = 14