خانواده خوشبخت

چرا شوهرم به من محبت نمی کند؟!
چرا همسرم مرا درک نمی کند؟!
چرا فرزندانم به من سری نمی زنند؟!
چرا پسرم زنش را به من ترجیح میدهد؟!
چرا مادرشوهرم به من احترام نمی گذارد!
شب یلدا به من که تنها عروس شان هستم کادو ندادند!
وقتی از مکه آمدم دامادم به دیدارم نیامد!این جملات و ده ها عبارت نظیر آن را هر روز از مراجعان خود در مشاوره میشنوم! این در حالی است که”احساس بی نیازی” مهم ترین راز خوشبختی است! و احساس ناکامی و بدبختی ریشه در احساس نیاز به اطرافیان دارد! کسی که پیوسته چشم به راه محبت و توجه همسرش نقد عمر را می بازد، و هیچ گاه احساس رضایت از زندگی نمی کند، به وصال شاهد دلربای خوشبختی نخواهد رسید! اما کسی که پیوسته در تلاش برای کاهش احساس نیازمندی به دیگران است، لحظه به لحظه به شاهد دلربای خوشبختی نزدیک تر می شود! افزون بر این باید بدانیم : انسانی توانمند و توانگر واقعی است که نه تنها احساس نیاز نمی کند، که درصدد پاسخ گویی به احساس نیاز دیگران نیز هست! ابتکار عمل در دست کسی است که با احساس بی نیازی، به نیاز دیگران توجه دارد! انسان توحیدی جز به خداوند احساس نیازمندی نمی کند! انسان موحد چون خداوند را بزرگ می بیند، غیر او را مؤثر در خوشبختی خویش نمی بیند! پیامبر رحمت(ص) فرمود: ای علی! از نشانه های یقین آن است که دیگران را به خاطر آنچه خداوند برای تو نخواسته است ملامت و سرزنش نکنی! مراجعی می گفت: حاج آقا! اگر پدرم سال ۷۲ دو میلیون تومان به من داده بود من امروز صاحب خانه بودم، و اینچنین در به در خانه های مردم نبودم! آیا این شرک نیست که صاحب خانه شدنم را فقط در گرو سخاوت پدر یا پدرزنم ببینم؟! شرک فقط پرستش سنگ و چوب نیست! بوی گند شرک از افسوسی که می خورم نیز به مشام اهل توحید می رسد، و آنان را آزرده خاطر می سازد! البته ناگفته نماند که : ما اطرافیان مراجع شاکی را ملامت می کنیم که چرا به وظایف نوع دوستی خود عمل نکرده اند! اما روی سخن با شکوه گر ناراضی از نامردمی های روزگار است، که مبادا شکوه ات از شرک برخیزد! پیشوایان معصوم(ع) هم گاهی زبان به شکوه می گشودند؛ اما اوج شکوه بندگی خود را با شکوه گری تنزل نمی دادند! آری! شکوه زندگی در شکوه نکردن است! وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم، که در طریقت ما کافری است رنجیدن! خانم محترمی می گفت: بیست و یک سال از ازدواجم می گذرد، پانزده سال آن را با تحمل همراه با تنفر گذراندم؛ اما روزی به لطف پروردگار و راهنمایی های شما تصمیم گرفتم به کسانی که مرا آزار می دهند عشق بورزم؛ الان احساس خوبی از زندگی دارم؛ شوهرم روزی چند بار از محل کارش به من زنگ می زند و می گوید: وقتی صدای تو را می شنوم خستگی از تنم بیرون می رود! روزی که شما به نیازهای دیگران توجه کنید، نقطه آغاز عملیات توسعه درون شماست! سنگ زیرین رشد شخصیت شما همان احساس بی نیازی همراه با احساس رضایت از زندگی است! از همین لحظه با تکیه بر خداوند قادر حکیم احساس بی نیازی کنیم!






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


9 + 3 =