امام خمینی(ره) و سینما

امام خمینی(ره) و سینما

در مقال سعی بر آن شده تا این موضوع بررسی شود که سینمای ایران چقدر توانسته به ارزش‏هایی در تراز انقلاب اسلامی، آرمان‏ها و منویاتش نزدیک شود و آینه‏ای از ارزش‏های انقلابی و آرمان‏های دینی گردد.
درآمدی بر تاریخ سینما در ایران
سینمای ایران چقدر توانسته به ارزش‏هایی در تراز انقلاب اسلامی و آرمان‏ها و منویاتش نزدیک شود و آینه‏ای از ارزش‏های انقلابی و آرمان‏های دینی گردد؟ این سینما چه نسبتی با انقلاب اسلامی و اندیشه‏های بنیانگذار کبیرش دارد؟ مردم انقلابی و مسلمان ایران در این سینما چه جایگاهی دارند؟ آیا آنها می‏توانند در آینه سینمای ایران روحیات خویش را بیابند؟
اینک پس از گذشت بیست و پنج سال از ارتحال ملکوتی پیر جماران حضرت امام خمینی(ره)، بجاست تا با مروری بر آنچه در طول این سه دهه که از تولد دوباره سینمای ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی می‏گذرد، نگاهی داشته باشیم به این موضوع که سینمای ایران در طول این مدت برای انعکاس دادن منویات امام خمینی(ره) و بازتاب آرمان‏های انقلاب اسلامی چه حرکت‏های سازنده و درخوری به انجام رسانده است.
و این پرسش حیاتی را مطرح سازیم که به راستی در آثار تولیدی این سینما به چه میزان توانسته‏ایم به ترازهای قابل دفاع نزدیک شویم و آینه‏ای از ارزش‏های انقلابی و آرمان‏های دینی را در آن مشاهده نماییم؟ این سینما چه نسبتی با انقلاب و مبانی دینی و مردمی آن دارد؟ آیا مردم ما می‏توانند در آینه سینمای ایران، تاریخ و اصول و روحیات انقلابی خویش را جویا شوند و به پاسخ درخوری هم برسند؟
اینها سوالات مهمی است که با مرور تاریخ سینمای پس از انقلاب و نقد و تحللی بایسته و شایسته آن، می‏توان به پاسخ‏های تعیین کننده و سرنوشت‏ساز و در خور تأمل آن برسیم.
می‏توان و باید سینمای ایران را به خصوص در دوران پس از انقلاب، از منظرهایی همچون نوع تعامل آن با موضوعاتی نظیر انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و خانواده و نقش زن در آن و نیز بسیاری از موضوعات و مضامین و معارف دیگر نگریست و مورد نقد و تحلیل قرارداد.
تشخیص و ردیابی اینکه سینمای ایران در این بیش از دهه که از انقلاب و تولد نوینش می‏گذرد، چه نسبتی با این مفاهیم و موقعیت‏های خطیر و مهم تاریخی داشته و می‏تواند چراغی باشد فراراه آینده حرکت این سینما و روشنگر نقطه قوت و ضعف این رسانه-صنعت و هنر ملی.
کارنامه سینمای ایران و گذر از هزارتوی تاریک و روشن آن
حقیقت آن است که کارنامه سینمای ایران در طول بیش از سه دهه گذشته، مشحون از نقاط روشن و تاریک و گویا و جویای موفقیت‏ها و شکست‏ها و زیبایی‏ها و زشتی‏هایی است که به نوعی می‏توان گفت برآیند تلاش‏ها و مجاهدت‏ها و شکست‏ها و رخوت‏ها و احیانا غرض‏ورزی‏های رخ داده در فراز و فرود این سا‏ل‏ها و تب و تاب تولید صدها اثر سینمایی از طیف متنوع و مختلف هنرمندان است که باید از منظری منصفانه و کارشناسانه و به منظور رفع و رجوع این نواقص و معایب در آینده این هنر برجسته و جدی و مهم قرارگیرد.
ابتدا نگاهی فشرده و گذرا داریم به تاریخچه این هنر و شکل و شیوه ورود آن به ایران و سپس تأملی در موضوع سینمای پس از انقلاب، خاصه از منظر نگاه و رهنمودهای امام امت نسبت به این هنر. نگاهی که تمسک به آن و توجه به دغدغه‏ها و منویات و فرامینش می‏تواند سلامت سینمای ایران را تضمین و راه را برای رسیدن به افق‏های روشن و والای این هنر ارزشمند و پیشرو، بیش از پیش مهیا کند.
از سوغات فرنگی مظفرالدین شاه تا دستاورد برادران لومیر
تاریخ سینما، گویای این موقعیت است که برادران لومیر، در دسامبر ۱۸۹۵ دستگاهى را به راه انداختند به نام سینماتوگراف. این دستگاه که در آن دوران، بسیار پیچیده می‏نمود، عکس‌هاى متحرک را نشان مى‌داد. لومیر با چرخاندن دستک، آن عکس‌هاى متحرک را روى پرده‌اى سفید به نمایش مى‌گذاشت. آنها پس از استقبال پاریسى‌ها از سینماتوگراف، نمایندگانى به کشورهاى مختلف فرستادند تا مردم آن کشورها را با این دستگاه آشنا کنند.
سینما زمانى و به نحوی وارد ایران شد که به سان سوغاتی فرنگی و وسیله‏ای که بیشتر به بازی اشرافی درباریان قاجار وجهی مدرن و امروزی بدهد درآمد و شمایل یک وسیله بدیع برای ادامه یافتن عیش حکام و عیاشان دربار قاجار در قالبی نو فراهم ساخت. مظفرالدین‌شاه در یکی از سفرهای سیاحتی‏اش به فرنگ، سینماتوگراف را مى‌بیند و دستور خرید آن را مى‌دهد و به ایران مى‌آورد تا از آن به‌طور خصوصى استفاده کند و سینما در پس پرده حرم‏سرایش به خدمت درآید.
چهار، پنج سال بعد از ورود خصوصى سینما به ایران، نمایش فیلم توسط میرزا ابراهیم خان صحاف‌باشى که سفر به اروپا را تجربه کرده بود، علنى مى‌شود. صحاف‌باشى که با کاربرد سینما آشنا شده بود، آن‌را به میان مردم برد. این تاریخ(۱۹۰۵) براى نمایش فیلم در ایران، تقریبا هم‌عصر با اکثر کشورهاى پیشرفته جهان شد و این در حالی بود که جامعه ایران به مدد حکام شکمباره و درباریان عیاشش، نه بهره‏ای از صنعت داشت و نه سودی از جریان پیشرفت‏های علمی و فرهنگی. نه نشانه‏های عظمت و پشتوانه دینی این ملت رشید در وجه کارگزارانش هویدا بود و نه حتی روزنه‏هایی از ملیت باسابقه و تمدن اصیل و باستانی ایران زمین.
سینما؛ از غرب زدگی و خودباختگی تا تصرف انقلابی در پدیده‏ای امروزی
جالب اینکه اهالی خودباخته و مرعوب حکومتی معتقد بودند که کار سینما را باید خارجى‌ها برعهده گیرند و لذا فعالیت‌هاى سینمادارى را در ایران آن دوران، افراد غیر ایرانى شکل دادند. فیلمسازی نیز تقریبا با چنین رویکرد منفعلانه و مرعوبانه‏ای شکل گرفت.
با انقلاب مشروطه، مجددا اولین مباشران سینما در ایران غیر ایرانی بودند. کسانی نظیر روسى‌خان(ایوانف)، آقایوف، اسماعیلوف، لوین و یاکوسبن. اولین ایرانى هم که نخستین فیلم ناطق را مى‌سازد، در خارج از ایران و در کشور هند به کار فیلمسازی می‏پردازد!
این‌ها همه گویای این نکته است و گواه این حقیقت و واقعیت تلخ که از همان ابتدا، اقتباس و تقلید، ساختار سینماى ایران را دچار تشتت کرد و بنایى بدون استحکام، فکر، ذوق و سلیقه ایرانی و اسلامی و بی‏توجه به ویژگی‏های بومی و ارزش‏های مذهبی و قومی شکل گرفت.
انقلاب اسلامی و نوید تولدی دیگر برای سینما
موضوع منویات و فرامین امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی و بازتابشان در هنر والا و برجسته سینما، برخلاف تصور عده‏ای، موضوعی بسیار حیاتی، پیچیده و نیازمند تدبیر و تدبر و دقت وافی و کافی است تا بتوان به درک درست و جامع و مانعی از آن نایل آمد.
موضوعی که هم نیازمند شناخت و فهم درخوری از امام است و هم تلقی استاندارد و معتبری از هنر سینما و فقدان یکی از این دو شاخصه و مؤلفه، می‏تواند راه را تبدیل به بیراهه کند و انسان را از مقصد بازدارد.
امام یک عارف کامل و یک فقیه مجتهد جامع الشرایط بود. یک رهبر انقلابی و یک مبارز به تمام معنا با یک سیره و روش مبتنی بر مبانی ناب اسلام حقیقی. سینما هم یک هنر والا و مدرن و به عبارتی بازتاب حیات امروز بشری و آموزگار تفکر و تمدن انسان معاصر است.
تجلی امام با آن ویژگی‏ها در هنری همچون سینما با این مختصات، نیازمند هنرمندی است که هم اهل شناخت هر دو حوزه آن‏طور که باید و شاید باشد و هم اهل مجاهدت و ممارست و تأمل و دقت.
تعامل انقلاب اسلامی با سینما، پدیده‏ای مبارک
انقلاب اسلامی یک پدیده فرهنگی بود. این حقیقت از شعارهای مردم و رهبران انقلاب کاملا هویداست. بازخوانی سخنان و بیانیه‏های امام خمینی در طول نهضت و سال‌های اوج انقلاب و پیش و پس از پیروزی، نمایان‌گر همین حقیقت است. ما در تمامی این سخنان و خواسته‏ها با یک رهیافت و رویکرد فرهنگی و سیاسی روبروییم.
این واقعیت غیر قابل انکار است؛ اما آنچه مهم‏تر از اصل پیروزی انقلاب است، حفظ و استمرار آن و رسیدن و یا گام برداشتن در راه آن شعارها و آرمان‏هاست.
واقعیت آن است که آلام و آمال مردم ایران در آینه حرکت و گفتار و رفتار امام خمینی(ره) بازتاب و نمودی حقیقی و جامع و مانع یافت و همین دلیل پشتیبانی مردم از حرکت ایشان بود که منجر به بزرگترین انقلاب قرن و عظیم‏ترین حرکت تاریخی ملت ایران در دوران حیات سیاسی‏اش شد.
اولین نطق تاریخی امام در میهن و توجه به سینما!
امام خمینی(ره) در اولین سخنرانی‏شان پس از بازگشت به ایران در بهن سال۱۵۷ در بهشت زهرا(س) در جملاتی مهم و تاریخی به یکی از مهم‏ترین موضوعات جامعه و مسایل مبتلابه آن اشاره کردند. موضوعی که آن‏قدر اهمیت داشت که امام در اولین سخنرانی خود که کانون تمام توجهات می‏شود و برای همیشه تاریخ در ذهن‏ها می‏ماند، به آن موضوع اشاره و موضع خود را درباره آن اعلام کنند.
جمله امام درباره سینما این بود: «ما با سینما مخالف نیستیم؛ ما با فحشا مخالفیم.»
امام امت با همین دو جمله کوتاه، پاسخ دو گروه را دادند. گروه اول کسانی که اصل سینما را نفی و مخالف اسلام و دیانت می‏پنداشتند و خواستار هدم مطلق آن بودند و گروه دوم که سینما و اساسا هنر را ابزاری برای اشاعه فساد و فحشا می‏خواستند.
منطق امام امت، منطق اسلام ناب بود و در گزاره اسلام ناب نه جایی برای افراط هست و نه محلی برای تفریط. اما امام با اصالت سینما موافقند و رذالت را در آن نمی‏پسندند؛ همان‏طور که در هر چیز دیگری. اما آنچه باعث می‏شود امام در این نطق تاریخی به سینما اشاره مستقیم کند، حاکی از آگاهی و درک ایشان بر جایگاه تأثیرگذار سینما در جامعه است.
اما با این زمینه باید دید سینمای پس از انقلاب چه جایگاهی در حفظ و استمرار اهداف و حرکت در مسیر نیل به آرمان‏های انقلاب مردم دارد. سینمایی که اگر قرار بود بر اساس این آرمان‏ها حرکت کند، باید محلی برای تجلی روح عدالت و معنویت و خودباوری و استقلال و آزادی و دیگر شعارهای جمهوری اسلامی می‏شد.
سینمای انقلاب، دستاوردهای بزرگ و راه‌های سخت
یکی از بزرگترین دستاوردهای سینمای پس از انقلاب، برچیده شدن بساط سینمای معروف به «فیلم‏فارسی» زمان رژیم گذشته بود که انصافا روی هر چه سخافت و وقاحت را سفید کرده بود. سینمایی که جز سکس و ابتذال چیزی در چنته نداشت و از فرط سستی و سطحی‏پسندی، مخاطب را به دریوزگی قلقلک پست‏ترین وجوه حیوانیش ترغیب و تهییج می‏کرد. سینمایی که زن‏بارگی و سکس را به عنوان سرلوحه خویش برگزیده و آن‏چنان در ابتذال فرو رفته بود که واقعا نمونه آن را در هیچ دوره‏ای از سینمای هیچ‏ یک از کشورهای دنیا شاهد نبوده و نخواهیم بود.
سینمای پیش از انقلاب فاقد هر گونه ارزش هنری و محتوایی بود و تا خرخره در سطحی‏زدگی و پستی فرو رفته بود. سینمایی که «صمد» را می‏توان به عنوان نمونه و مصداق تام و تمامش برشمرد. از «صمد به شهر می‏رود» تا «صمد بازیگر می‏شود» تا «صمد عاشق می‏شود» تا…!
سینمایی بی‏هویت و پوچ که نمونه عینی‏اش نمودی ذهنی بود در فکر خراب و بیمار نویسنده و کارگردان و فیلمسازان هم قطارشان در عرصه فیلم‏فارسی‏های آن دوره. والا کدام مردم کوچه و بازار را در کجای این مملکت در کدام دوران سراغ دارید که مابه ازای بیرونی‏اش بشود صمد و امثال آن. سینمای پیش از انقلاب مایه ننگ و بی‏آبرویی برای ملت ایران بود. گر چه هیچ ‏جایگاه و پایگاهی در میان قاطبه ملت نداشت، ولی در عین حال سینما را به عنوان هنر مسلط جامعه در اختیار داشت و مضرات فراوانی به همراه.
تأثیر مخرب سینمای رژیم شاه در امتداد نگاه متدینین به این هنر
یکی از این مضراتی که حتی تاکنون نیز آثارش بر بعضی از اذهان باقیست، نوع تصویر و تصوری است که در ذهن بسیاری از متدینین جامعه نسبت به سینما و سینماگر پدید آورد که حتی با وقوع انقلاب، عوض نشد و هنوز بقایایش باقی است.
باید بپذیریم که هنوز که هنوز است و پس از گذشت سال‏ها و ایجاد این همه تغییرات، بعضی از متدینین یا دیگر اقشار جامعه، سینما را از منظر تردید و خوف و با اکره و انکار می‏نگرند و به بخش‏هایی از طیف سینماگران، هنوز اعتماد و به تولیداتشان اطمینان چندانی ندارند!
البته این وضعیت تا حدودی قابل فهم است. چرا که این‏ها بقایای همان سیطره وحشتناک و نابودکننده فیلم‏فارسی مبتذل و وقیح است که بر سینمای کشور و در بخش‏های وسیعی سایه افکنده بود و تأثیر خود را گذاشت.
البته در همان دوران هم، بودند فیلمسازانی که تلاش درخوری برای شکستن سد فیلم‏فارسی‏های مبتذل به انجام رساندند. امثال علی حاتمی، داریوش مهرجویی و مسعود کیمیایی با فیلم‏هایی که در کارنامه ایشان می‏درخشد. اما به راستی این کارگردانان موج نو و تلاش‏های ارزشمندشان تا چه اندازه می‏توانستند در مقابل سیل فیلم‏فارسی‏ها مقاومت کنند و جریان‏سازی نمایند.
انقلاب اسلامی و فضایی نو برای تنفس سینماگران ایران
با وقوع انقلاب اسلامی، بساط فیلم‏فارسی‏ها برچیده شد و عرصه‏ای نو برای هنرمندان و به ویژه سینماگران گشوده شد. عرصه‏ای که به تولید و خلق آثاری ماندگار و ارزشمند و سینماگران پر توان و بزرگ انجامید که غیر قابل انکار است؛ اما سؤال اساسی اینجاست که این فیلم‏سازی‏ها تا چه حد به جریان و موج سالم و اصولی در عرصه فیلم‏سازی و آموزش بدل شد.
فراز و فرودهایی که سینمای ایران پس از وقوع انقلاب اسلامی شاهد بوده را نمی‏توان فارغ از ماهیت انقلاب و نیز مدیریت عرصه هنر و چالش‏های فکری و عملی که ره‏آورد این موقعیت بوده و هست، سنجید. تمام افکار و اندیشه‏هایی که منجر به وقوع انقلاب اسلامی شد و تمام گروه‏های فکری که به انقلاب انجامید، در این فراز و فرودهای سی ساله کم و بیش نقش داشته‏اند.
سینمای ایران در اوان انقلاب با چالش‏های مختلفی روبرو شد که شاید مهم‏ترین آنها که تاکنون هم ادامه داشته، روبرویی با جریانی باشد که اصل ماهیت سینما را زیر سوال برده و بودن آن را نادرست می‏دانسته و می‏داند و خواستار اضمحلال آن بوده و هست.
این گروه فکری و عملی، حتی موضع خود را در برابر اندیشه‏ها و نظرات مخالف امام هم حفظ کرد و ادامه داد. امام در بدو ورود به کشور در ۱۲بهمن ۵۷ با بیانی تاریخی این گروه و اندیشه‏هایش را در باب سینما رد کرد و فرمود: ما با سینما مخالف نستیم. ما با فحشا مخالفیم.
اما حتی این موضع‏گیری قاطع و روشن، آن هم از شخصیت عظیم و ابر مردی همچون امام، آن هم در آن مقطع تاریخی، باعث نشد تا این گروه در اندیشه‏های خود تجدید نظر نماید و گر چه بیان منویات خود را پس از اعلام نظر امام خفیف‏تر و کمتر علنی کرد، اما همچنان آن را حفظ نمود و در اندیشه و عمل به بازیابی و استمرار آن کوشید و ادامه داد.
گر چه موضع‏گیری امام محدود به همین برهه تاریخی نمی‏شود و پیش از آن هم سابقه و صبغه داشته است. گروهی که با مخالفتی مطلق و یکپارچه با اصل سینما می‏پردازد، پس از گذشته سه دهه هنوز نتوانسته یا نخواسته است با واقعیتی به نام سینما در ایران اسلامی کنار بیاید و هنوز بر زیر سوال بردن اصل ماهیت سینما و اضمحلال آن تأکید دارد. گر چه در استتار و در حاشیه.
تاریخ سینمای پس از انقلاب، گویای درگیری‏های مختلفی است که در صورت‏ها و به دلایل و با بهانه‏های گوناگون میان این طیف فکری و عمالشان، با جامعه سینمایی و با اصل سینما وجود داشته و گاه ضربات سهمگینی بر پیکر این سینما وارد کرده است.
در بررسی چالش‏های فراروی سینمای پس از انقلاب و مواجهه‏اش با گروهی که از آن در ادبیات امام و یارانش به عنوان متحجران نام برده می‏شود، به گروه دیگری نیز می‏رسیم که با پدید آمدن انقلاب و ایجاد فضایی که شعائر دینی و مذهبی جای مدل‏های مبتذل فیلم‏فارسی را گرفت، رشد و نموی سرطانی یافت و با فرصت طلبی و ریاکاری بر نفاقی که در درون خود داشت، جامه عمل پوشاند و بعضا با سوء استفاده از بی‏اطلاعی و کار نابلدی مدیران، سوار بر کشتی سینما گشته و به همان روند فیلم‏فارسی سازی‏اش ادامه داد، منتها با شکل و شمایلی ظاهر فریب.
دقیقا همان شیوه و منش و روندی که بر سینمای فیلم‏فارسی زمان شاه سیطره داشت و راه آن را مشخص می‏کرد، بر سینمای منافقانه‏ای سایه افکنده بود که حتی اگر تسبیح هم به دست بازیگرانش می‏داد و محاسن برایشان می‏گذاشت، اما همان ابتذال و سخافت و سطحی‏زدگی را پی می‏گرفت و می‏گیرد و همان لودگی ظاهری و باطنی شالوده‏‎اش را تشکیل می‏دهد.
خیلی جالب و مشکوک است که پس از گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب مقدس اسلامی و خون‏های پاکی که در راه به ثمر نشستن این انقلاب ریخته شده، نماد و نمونه اصلی و مشهور این سینما یعنی محسن مخملباف، که روزگاری نماد سینمای شعاری شبه مذهبی بود، اینک در آن سوی آب‏ها علیه نظام مقدس اسلامی تلاش می‏کند و فیلم‏های مستهجن و این اواخر هم در دفاع از بهائیت و در اسرائیل غاصب اثر می‏سازد!
در بررسی وضعیت کنونی سینمای کشور، به نقاط بسیار ابهام برانگیزی می‏رسیم که جای تأمل و دقت فراوان دارد. به نظر می‏رسد علیرغم تفاوت‏های ظاهری و جنگ زرگری حاکم میان دسته اول و دومی که برای سینمای اصیل انقلاب ایجاد چالش کرده و می‏کنند، یعنی متحجرین و ریاکاران، در پشت صحنه و هماهنگی خواه و ناخواهی که میان آنها پدیدار گشته، تلاش هم مقصدی برای نابودی سینمای اصیل و مظلوم و نحیف انقلاب اسلامی و مردمی ملت ایران در جریان است.
با در نظر گرفتن تمامی این واقعیت‏ها و فراز و فرودها، به این حقیقت سترگ نائل می‏آییم که امام خمینی(ره) رهبر فقید انقلاب اسلامی، به راستی نقش بزرگی بر گردن هنر و به ویژه سینمای ایران دارد. شاید یکی از یادمان‏ها و تجلیات مهم و مؤثر و از جمله جذاب‏ترین این نشانه‏ها، تعبیری باشد که ایشان در یکی ازمهمترین فرازهای انقلاب و یکی از جدی‏ترین و پر اهمیت‏ترین سخنرانی‏هایشان درباره سینما ابراز داشتند.
همان جمله معروفی که پیش از این بدان اشاره کردیم و از معروفترین و موثرترین و ارزشمندترین جملات امام است که پس از بازگشت به وطن در روز ۱۲ بهمن سال ۵۷ در اثنای سخنرانی به یاد ماندی‏شان در بهشت زهرا(س) درباره سینما با آن به ابراز عقیده پرداختند و با آن عبارت راهگشا و روشن، تدبیری عالی و وافی از موضع یک رهبر جامع الشرایط و البته انقلابی و در یکی از خطیرترین برهه‏های تاریخ ایران نسبت سینما و اصحابش بر زبان راندند و فرمودند: «ما با سینما مخالفنیستیم ما با فحشا مخالفیم». این جمله امام در آن نقطه طلایی، نشان از این داشت که امام به خوبی بر اهمیت سینما و نقش آن در تفکر و حیات بشر امروز واقفند.
امام در آن بیان تاریخی، با هوشمندی و ظرافت، راه هنر والا و ارزشمند سینما را از بیراهه ابتذال و نادرستی‏ها و پوچی‏ها و پلشتی‏ها جدا کردند و قوت قلبی شدند برای اهالی حرفه‏ای و صدیق سینما.
این جملات امام نیز که آن را در گفت و گوی با گاردین به تاریخ ۱۰/۵/۵۷ اعلام کردند: «‌مخالفت با برنامه‏های فاسد کننده اخلاق جوان و مخرب فرهنگی اسلامی نباید مخالفت با سینما به حساب آید؛ ما با برنامه‏هایی که تربیت کننده و به نفع رشد سالم اخلاقی و علمی جامعه باشد، موافق هستیم.» مؤیدی دیگر بر این حقیقت است.
امام در گفت و گوی دیگری بااشپیگل، همین مضمون را به بیان دیگری بازگویی می‏کنند: «شما یک سینمای اخلاقی و علمی بیاورید، ببینید کسی با آن مخالفت می‏کند!» تمام این بیانات با این وضوح و روشنی و با‌ آن قاطعیت و جدیت، وقتی از جانب شخصیتی همچون امام خمینی(ره) بیان می‏شود، می‏تواند نقش مؤثری در پیشبرد و ارتقاء سینمای یک جامعه ایفا کند و کمک شایانی باشد برای اصحاب سینما برای تلاش و تکاپوی زنده و پویا.
اما به راستی در طول ۳۰ سال گذشته، سینماگران ما تا چه حد توانسته‏اند و اساسا خواستند نسبت به اندیشه‏ها و آرمان‏های امام از خود تلاشی و سعی و کوششی نشان دهند و به راستی تجلی منویات والای رهبر عالیقدر انقلاب در سینمای ایران چگونه بوده است و تا چه اندازه و چرا.
حقیقت تلخ آن است که امروز با نگاهی به گذشته، به این نتیجه می‏رسیم که فقدان تأثیرات جدی و خلأ تجلیات موثر از منویات و آرمان‏های امام، بیش و پیش از هر چیز دیگری و هر زمان دیگری در سینمای ایران احساس می‏شود.
حقیقت آن است که اندیشه‏ها و آرمان‏های امام در هیاهوی کرکننده ابتذال، غرب زدگی و سفارشی سازی مدعیان تجارت پیشه سینمای ایران، گمشده است و امام و اندیشه‏های ایشان در سینمای ایران تنها در عکس‏های روی دیوار و ظواهر کوچک دیگری خلاصه شده که حالا دیگر به چشم هم نمی‏آیند؛ در حالی که قرار بر این بود که امام و اندیشه‏های ژرف و شگرفش نه فقط در ظواهر، بلکه در مضامین و مفاهیم و کارکردهای سینماورزانه نیز حضور جدی، معتبر و مؤثر داشته باشد.
آرمان‏های امام همچون عدالت، مبارزه با سرمایه داری زالو صفتانه، کمک به مظلومان عالم و توجه به محرومین و پابرهنه‏ها، چه نماد و نمودی در سینمای امروز ما دارد؛ سینمایی که پس از سه دهه، وقتی از مردم و انقلاب آرمان‏های والای امام دور شد یا به دام ابتذال و فیلم فارسی افتاد، یا به دره جشنواره زدگی روشن فکرمآبی سقوط کرد.
سینمایی که این روزها بیش از هر زمان و زمانه‏ای دیگری دچار خلأ اندیشه و فقدان تلاش‏های ناب بر سر ایده‏ها وسوژه‏های بکر و جذاب شده است.
امروز و در مصاف ارزش‏ها و آرمان‏های امام و امت، با عمله تفکرات بیگانه از دین و آیین این مردم، بیش و پیش از هر چیز جای خالی هنرمندان خودساخته و دلباخته‏ای احساس می‏شود که به تجلی آرمان‏های سترگ‌تری دست یازند که سال‏ها است غبار غفلت و انکار و اغفال و روی و ریا به خود گرفته است.
به راستی پس از گذشته سه دهه از انقلاب، آیا سینماگران ما خواستند و توانستند ذره‏ای از بزرگی‏ها و رشادت‏های مردم و امام را در روزهای انقلاب یا روزهای جنگ به نمایش بگذارند؟!
سینماگرانی که حتی حاضر نیستند نگاهی به تابلو سبز و سرخ روزهای رنج این ملت بیاندازند و تورقی بر کتاب خونین جنگ و جهاد بکنند و این همه در حالی است که میدان هنر انقلاب بیش از هر زمان دیگری نیازمند نفس حق و مرشدی حق مدار و خدا محور است تا دلبستگان این هنر، گرد شمع وجود او جمع آیند و از نور حقیقت و اصالت او برای نگارگری آرمان‏های امام و امت بهره گیرند؛ کسی همچون سید مرتضی آوینی، سید شهیدان اهل قلم که به راستی اهلیت چنین کاری را داشت و مصداق تام و تمام مرشد و صاحب نفس حق بود.
سهم این ارزش‌ها از بیش از یکصد فیلمی که به طور متوسط هر سال تولید می شود چیست؟ چقدر است؟ و چرا؟ حکایت آنچه در سه دهه گذشته در سینمای گذشته با در نظر داشتن تمام افت و خیزها و فراز و فرودهایش و با توجه به تمام بارقه‏ها و کورسوهای مجاهدت‏آمیز و فرصت سوزی‏های رقت انگیزش، حکایتی دردآور و آزاردهنده است و آنچه در این نوشتار آمد، به مثابه درد دلی است و شقشقه‏ای از زبان دردمندان این عرصه.
امید است که با همت مجاهدان عرصه فرهنگ و هنر انقلاب، نهال امام و امت اسطوره‏ای‏اش، یعنی نظام مقدس جمهوری اسلامی و آرمان‏های ناب بنیانگذار فقیدش، به منصه ظهوری و بروزی درخور برسد.
اما امروز و با شروع دوره‏ای جدید در عرصه هنر سینما که در بیان مدیران و هنرمندان هم نشانه‏های این دوران تازه دیده می‏شود، یک پرسش بسیار مهم و قابل تأمل مطرح است و آن اینکه به راستی مبانی فکری و آبشخورهای نظری این فصل جدید سینمای ایران کدامند؟
سینمای ایران بناست بر اساس کدام رویکردها و رهیافت‏ها و با پرواز در کدام منظومه‏ها به خلق معانی و دنیاهای جدید همت گمارد و از ره‏آورد این همت، فصلی دیگر در حیات هنر هفتم این سرزمین سامان یابد؟
این سوال مهمی است که اگر به عقبه و آینده این سؤال به درستی فکر نشود، چه بسا ما دوباره در سیکل باطل حرکتی فرساینده و بی‏مبنا بیافتیم و یا با مبانی و معانی خاصی که ربطی به ما و سینمایمان ندارد، انرژی‏ها را هرز دهیم و روحیه‏ها را هدر.
بی‏تردید مهم‏ترین و اولیه‏ترین گام در رسیدن به آنچه گفته شده، یعنی ایجاد فصلی امیدآفرین و نشاط آور برای سینما، تبیین و تدقیق همین مبانی و پشتوانه‏های نظری آن است.
سینمای ایران به روح تازه، به هوای نو، به جان دوباره و به خونی گرم در کالبد خویش نیازمند است و هیچ‏کس در این تردیدی ندارد. سینمای ایران در مرداب ایده‏های تکراری و گاه نازل و تب و تاب حواشی بی‏ربط و فرساینده، گیر افتاده است و این هم مثل روز روشن است.
دامان سینمای ایران از یک سو به ابتذال و از دیگر سو به جشنواره‏زدگی مفرط آلوده شده است و این نیز از فیلم‏های ما آشکار و هویدا است و بی‌تردید اگر بناست فصلی نو در این سینما شکل بگیرد و راهی دیگر رود، بایستی راهکارهای نظری و مبانی عملی رسیدن به چنان موقعیتی تشریح گردد و گرنه، در خلأ به هیچ جا نمی‏توان رسید و در بی‌مبنایی، جز چرخیدن دور خود و یا در جا زدن و پسرفت چیزی عاید کسی نخواهد شد.
تئوری‏ها و مبانی پوسیده و بی‏رمق این سال‏ها که متأسفانه یا گرته برداری ابتر و شیفتگی زده‏ای از تصویر مالیخولیایی غرب، متصور عده‏ای اهالی این سینما بود، امتحان خود را پس داده و مردم هرگز به چنان سینمایی روی خوش نشان ندادند.
از طرف دیگر، کارکردهای فرسوده و تکراری سینمای عامه گرای خیالی و نشانه گذاری‏های نخ نمای فیلم‏فارسی‏های مد روز هم دیگر رنگی ندارد و کسی را به جنبش درنمی‏آورد.
اینجاست که باید گفت این سینما اگر راهی هم داشته باشد، از دل مردم و از متن منویات انقلابی و اسلامی آنها می‏گذرد. گنجینه ارزشمند و لایزال اندیشه اسلامی و تاریخ دراماتیک و پرفراز و نشیب حرکت‏های مردمی در کنار آرمان‎های مردی که تا همیشه رهبر این ملت و امت واحده خواهد بود. امام خمینی(ره) و فکر و سیره و روحیه‏اش؛ با آن همه عمق و وجوه زیبای هنرورزانه.
به راستی چه منبعی غنی‌تر و چه مایه‏ای پربارتر و چه راهی استوارتر و زیباتر از راه امام و امت انقلابیش که توانستند بزرگترین رویداد قرن را در جامه‏ای از فرهنگ و هیئتی از اندیشه و تحت لوای شعور و شعار و شعائر دینی به سرانجام رسانند و انقلابی به بزرگی و عظمت و معنای بهمن ۵۷ پدیدار سازند.
و سینمای ایران با این دستاورد و میراث عظیم چه کرده است و کدام گوشه از این دنیای پرمعنای دراماتیک ارزشی و پرخون را نقش زده است؟
کدام سردار جنگ، کدام واقعه دوران سترگ و سهمگین و زیبا و خاطره گون انقلاب، کدام فراز تاریخی، کدام فکر و اندیشه انقلابی و اسلامی ما در طول بیش از سه دهه گذشته در سینمای ما آنچنان که درخور و شایسته‏اش بوده، به ظهور و بروز رسیده است؟
این سوال مهمی است که پاسخ صریح و صحیح به آن هم می‏تواند در واکاوی آنچه بر این سینما گذشته، مؤثر باشد و هم در تعیین و تبیین راهکارهای آینده نقشی اثرگذار داشته باشد.
اگر در تاریخ سینمای این سی و پنج سال مروری داشته باشیم و انبوه فیلم‏های تولیدی سینمای ایران را بررسی کنیم، شاهد خواهیم بود که در عین وجود بارقه‏ها و جرقه‏هایی ملهم از دغدغه‏های شخصی عده‏ای از هنرمندان ارزشی و متعهد، چندان نمی‏توان جریان مستمر و مستحکمی را یافت که توانسته باشد مجموعه‏ای فیلم‏های منطبق بر آرمان‏‎ها و اندیشه‏های دینی و انقلابی را به منصه ظهور و بروزی سینمایی رسانده باشد.
و این واقعیت تلخ علاوه بر آنکه نشانه کم‏کاری خود هنرمندان است، بیش از آن، گویای خلئی است که در حوزه مدیریتی و بخش سیاستگذاری این سینما احساس می‏شود.
وقتی بسیاری از کشورها تاریخِ نداشته و اسطورهای خیالی خویش را با هنر سینما به ظهور می‏رسانند و یا حتی مثل آمریکایی‏ها، از گذشته تاریک و خیانت بار خویش، صحنه‏های قهرمانانه و موقعیت‏های افتخارآمیز پدید می‏آورند، چرا ایران اسلامی باید با هزاران قهرمان واقعی و موقعیت حقیقی و آرمان‏هایی که این ملت با خون خویش بر آنها مهر تأیید زده‏‎اند، سینمایی این‏چنین نحیف و بی‏رمق و بی‏آرمان را تحمل کند؟!
امام خمینی(ره) با اندیشه ناب و سلوک تابناک خویش، هم شخصیتی بی‏نظیر را برای هدایت این مردم به ظهور و بروز رساند و هم آرمان‏هایی مغفول مانده همچون عدالت و هویت انسانی و روحیه جهادی و اعتماد به نفس و… هزاران گوهر تابناک و ناب را به عرصه حیات فردی و اجتماعی این ملت مظلوم و صبور آورد.
و حال سوال اینجاست که این شخصیت و آن ره‏آورد، در سینمای ما چه بازتابی داشته و چه اتفاقی را رخ داده؟!
آیا به راستی وقتی به کارنامه سینمای این سه دهه رجوع می‏کنیم، آنچه را که درخور این آرمان‏ها و شخصیت بی‏نظیر رهبر فقید انقلاب اسلامی باشد خواهیم یافت؟
این سوال مهی است که باید به روشنی و صراحت و صداقت به آن پاسخ گفت و از قبل این پاسخ واقعی و نه شعاری و صوری، هم نقاط مبهم آن را شناخت و هم نکات روشن و امیدبخشش را مورد توجه قرارداد.
همه ما می‏دانیم که ما راهی نداریم جز آنچه امام و امت انقلابیش در بهمن ۵۷ با خون و  دیگری که طریقی جز این را بپوید، هر چند بتواند برای مقطعی کوتاه موج آفرینی کند و با فریب و نیرنگ، بر امواج مجازی جشنواره‏های آن‏ور آبی سوار آبرو و هویت و دین و آیین خویش بر آن صحه گذاردند و هر راهشود، اما دیر یا زود حباب توخالیش خواهد ترکید و چیزی جز هوا نصیب اهالیش نخواهد کرد.
این روزها مدیران سینمایی و هنرمندان هنر هفتم ایران از هوای تازه و رویکردهای نو در سینمای ایران می‏گویند و این گفته در جای خود نشانه‏هایی خوبی به همراه دارد. اما سوال اینجاست که مبانی فکری و آبشخورهای نظری این هوای تازه و فصل جدید در سینمای ایران کدامند؟
سینمای ایران بناست بر اساس کدام رویکردها و رهیافت‏ها و با پرواز در کدام منظومه‏ها به خلق معانی و دنیاهای جدید همت گمارد و از رهاورد این همت، فصلی دیگر در حیات هنر هفتم این سرزمین سامان یابد؟
روزی که امام خمینی(ره) در اولین سخنرانی‏شان پس از ورود به ایران در مهم‌ترین و سرنوشت‏سازترین بیاناتشان در آن روز تاریخی، از سینما گفتند و در آن جمله به یادماندنی و مهم یادآوری کردند که «ما با سینما مخالف نیستیم، بلکه با فحشا مخالفیم» همگی بر این نکته اذعان کردند که سینما چه جایگاه مهمی در اندیشه امام خمینی(ره) داراست و با این جمله ایشان، چه یاری همه جانبه‏ای نصیب سینمای ایران شد و چه گره گشایی پربرکتی از کار سینماگران باز گردید.
اما به راستی آیا سینماگران ما قدر این بیان تاریخی و حمایت و هدایت همه جانبه و تعیین کننده و سرنوشت‏سازی که برای سینمای ایران و سینماگران ایرانی در پی داشت را آن‏طور که شایسته‌اش بود دانستند و به آن ندای آسمانی لبیک وفاداری گفتند؟
شایسته است هنرمندان سینمای ایران! مدیران و سیاستگذاران سینمایی بار دیگر به سؤال‏ها با دقت تأمل کنند و در خلوت خود به آنها پاسخ دهند که: سینمای ایران چقدر توانسته به ارزش‏هایی در تراز انقلاب اسلامی و آرمان‏ها و منویاتش نزدیک شود و آینه‏ای از ارزش‏های انقلابی و آرمان‏های دینی گردد؟
این سینما چه نسبتی با انقلاب اسلامی و اندیشه‏های بنیانگذار کبیرش دارد؟ مردم انقلابی و مسلمان ایران در این سینما چه جایگاهی دارند؟ آیا آنها می‏توانند در آینه سینمای ایران روحیات خویش را بیابند؟





دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


+ 4 = 7