ویژه نامه تبلیغ در محرم / امام حسین ع الگوی حیات طیبه

download

بسمه تعالی

قال رسول الله(ص)

ان الحسین (ع)مصباح الهدی وسفینهالنجاه(سفینه البحار)

قال الحسین (ع): فلکم فیً أسوه .

خداوندمتعال برای سهولت درپیمودن راه هدایت ورسیدن به قله های سعادت توسط انسان ها،علاوه بردستورات جامع خود در کتابهای آسمانی ،شکل گیری درست شخصیت انسانها رادر گرو تربیت صحیح ایشان دانسته ودین اسلام درمیان همه روشهای تربیتی به تبعیت ازالگوهای عینی وعملی تاکید فراوان نموده وپایه های هدایتگرایانه خود رابراین اساس استوارساخته است.

قرآن مجید بامعرفی الگوهای تجسمی وعینی مانند پیامبر اعظم (ص)به عنوان معیارهای هدایت درحقیقت می خواهد این نکته رابفهماند که هدایت امری آموختنی واکتسابی است واگر کسی بخواهد به سرچشمه لایتناهی هدایت راه یابد ،باید به کسانی که خود سیراب شده ِچشمه هدایت هستند تأسی واقتدا نمایند تادر منجلاب تاریکی وضلالت گرفتار نشود .

روش الگویی ازمؤثرترین وساده ترین شیوه های تربیتی است وماباید باکنکاش دقیق در سیره وشخصیت الگوهای معرفی شده قرآنی همچون ابراهیم خلیل وپیامبراکرم (ص)واولیای الهی به این رازشگرف پی ببریم.

ماه محرم همه ساله یاد آور مظلومیت کسانی است که خود تربیت شده وپرورش یافته دامان پاک ومبارک آن بزرگ مردی است که قرآن برقلب وزبان اوجاری گشته ومقام وجایگاه اودرمیان پیامبران سلف همچون نگینی است بر روی انگشتری.

امام حسین (ع)عصاره رسالت ومیوه درخت امامت است که سیره اخلاقی ورفتاری اونیزمی تواند ترسیم کننده ارزشهای والای قرآنی باشد.

امام حسین (ع)درتمامی مراحل ولحظات زندگی وقیام شکوهمندانه خود اثبات کرد که می تواند برای همه تاریخ واعصار بعد ازخود نمونه ای بی بدیل از (اسوه حسنه) بوده وچراغی باشد برای هدایت کسانی که دراقیانوس متلاطم وتاریک جهل وفتنه ؛ تمنای پیوستن به حقیقت وروشنایی رادرجان ودل می پرورانند.

ملغین عزیز:

همانطورکه مطلع هستید دشمن در عصر حاضر برای ضربه زدن به ارکان دین وارزشهای اخلاقی وانسانی خصوصادر میان نسل جوان ؛ از همه ابزارهاوشیوه های ضد فرهنگی وتبلیغات مسموم باتاکتیک تهاجم فراگیر ومخرب استفاده مینماید تا به زعم خود نشان دهد که مکتب اسلام وخصوصا مذهب تشیع دیگر قابلیت پاسخگویی به نیازهای زندگی عصر حاضر را ندارد و سعی می نماید با معرفی چهره های پوشالی و فاسد به جوانان ، روحیه الگوپذیری آنان را به نفع خود ودر راستای نابودی آنها مصادره نماید .

جزوه ای که فرا روی شماست به سفارش اتاق فکر تبلیغ و دستور معاونت فرهنگی تبلیغی تهیه و با نگاهی الگو گرایانه به زندگی امام حسین (ع)پرداخته و هدف از چاپ توزیع آن همسویی مبلغین محترم در امر تبلیغ و در نهایت ایجاد موج فرهنگی در سطح مناطق تبلیغ کشور می باشد که این شیوه می تواند به عنوان یک حرکت ایجابی و مثبت در برابر تبلیغات سوء و شبیخون فرهنگی دشمن یاد شود که مورد تاکید مقام معظم رهبری نیز میباشد .

این جزوه علی رغم اینکه سعی گردیده تا در راستای محتوا سازی تبلیغی ضمن بکارگیری قلم روان و استفاده از کتب معتبر و منابع متقن روایی و تاریخی شیعه استفاده شده ومحور های آن حول شعار های تبلیغی واحد (امام حسین (ع) الگوی حیات طیبه) تنظیم گردد که شعار منتخب ماه محرم و صفر امسال نیز میباشدقطعا دارای  نقایص و کاستیهای فراوان نیز خواهد بود و سروران ارجمند آن را خواهند بخشید .

در پایان لازم است از همه عزیزانی که ما را در تهیه و چاپ این جزوه یاری نموده اند کمال تشکر وقدردانی را بنماییم .

                                                                                                                                                                                                           آستانه محرم الحرام

                                                                                                                                                                                                             اتاق فکر تبلیغ

فهرست مطالب

حسین بن علی (ع) الگوی امر به معروف ونهی ازمنکر………………………………………………………………………..۵

امام حسین (ع) الگوی احیاگری……………………………………………………………………………………………..۸

حسین بن علی (ع) الگوی باطل ستیزی…………………………………………………………………………………….۱۰

حسین بن علی (ع)الگوی عدالت خواهی…………………………………………………………………………………….۱۲

امام حسین (ع) الگوی اصلاح گری در جامعه اسلامی ……………………………………………………………………….۱۳

امام حسین(ع)وعمل به تکلیف………………………………………………………………………………………………۱۴

حسین (ع) الگوی فداکاری…………………………………………………………………………………………………۱۶

امام حسین (ع)الگوی مبارزه با بدعت ها…………………………………………………………………………………..۲۰

حسین بن علی(ع) الگوی صبر بردباری……………………………………………………………………………………۲۱

حسین الگوی عزتمندی……………………………………………………………………………………………………۲۲

حسین بن علی (ع)الگوی فتوت وجوانمردی………………………………………………………………………………..۲۴

حسین بن علی (ع)الگوی مواسات…………………………………………………………………………………………۲۶

شجاعت امام حسین(ع)…………………………………………………………………………………………………..۳۰

حسین بن علی (ع)الگوی زهد وبی رغبتی به دنیا…………………………………………………………………………..۳۳

حسین (ع)مصباح هدایت وناجی گمراهان…………………………………………………………………………………..۳۵

عبادت وعرفان امام حسین (ع)…………………………………………………………………………………………….۳۷

حسین بن علی (ع)الگوی جود وسخا(محرومیت زدایی)………………………………………………………………………۴۰

امام حسین (ع)الگوی شرح صدر………………………………………………………………………………………….۴۳

امام حسین (ع)الگوی بصیرت(بینش دینی)…………………………………………………………………………………۴۶

امام حسین (ع۹الگوی کرامت وبزرگواری…………………………………………………………………………………..۵۰

حسین بن علی (ع)الگوی توکل واعتماد به خدا………………………………………………………………………………۵۲

امام حسین (ع)الگوی دفاع ازحاکمیت مشروع………………………………………………………………………………..۵۴

امام حسین (ع)الگوی ایثار وجانبازی………………………………………………………………………………………..۵۶

امام حسین (ع)واحساس مسؤلیت وتعهد ……………………………………………………………………………………..۵۸

امام حسین (ع)و وارستگی ازآمیزه های باطل…………………………………………………………………………………۶۱

امام حسین (ع)مؤسس مکتب ماندگار………………………………………………………………………………………….۶۴

امام حسین (ع)وعشق به شهادت در یاران او……………………………………………………………………………………۶۵

امام حسین (ع)الگوی حریت وآزادی …………………………………………………………………………………………..۶۶

علم امام حسین (ع)…………………………………………………………………………………………………………..۶۷

امام حسین (ع)ودین خواهی…………………………………………………………………………………………………..۶۸

امام حسین (ع)وحق گرایی……………………………………………………………………………………………………۶۹

امام حسین (ع)ومعامله باخدا…………………………………………………………………………………………………..۷۰

امام حسین (ع)وپایداری………………………………………………………………………………………………………۷۱

امام حسین (ع)وهوشیاری دربرابر وسوسه ها…………………………………………………………………………………..۷۲

امام حسین(ع)وپیشتازی در:…………………………………………………………………………………………………..۷۳

امام حسین (ع)وپیشگیری ازانزوای قرآن(احیای قرآن)…………………………………………………………………………..۷۴

خصال یاران امام حسین (ع)…………………………………………………………………………………………………..۷۵

خصال دشمنان امام حسین (ع)…………………………………………………………………………………………………۷۶

امام حسین (ع)وغیرتمندی……………………………………………………………………………………………………..۷۷

عفاف وحجاب در فرهنگ حسینی………………………………………………………………………………………………..۷۹

عاشورا الگوی مشارکت زنان…………………………………………………………………………………………………….۸۱

حسین بن علی (ع)الگوی امر به معروف ونهی ازمنکر

یعنی امر به چیزی که خدا می‌پسندد و نهی از چیزی که باعث خشنودی شیطان می‌شود.

بعضی مردم یا بخاطر طمع و یا بخاطر ترس از این دو فریضه سرباز می‌زنند در نتیجه دین تضعیف شده و جامعه به تباهی می‌رود و فاسقان به حکومت می‌ر‌سند.

امام حسین(ع) بخاطر نجات مردم از تباهی و دفاع از دین و مخالفت با حکومت یزیدی قیام کرد و علت قیام خود را چنین تبیین فرمود:

« ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر»[1]

وظیفه در مقابل منکر به نقل امام باقر سه مرحله می‌باشد:

۱٫ فانکروا بقلوبکم                 2. والفظوا بالاسنتکم                3. و صلوا بها جباهَهم

یعنی در مرحله آخر برخورد تند می باشد. و چون ممکن است برخورد تند باعث کدورت و رنجش شود فرمود:

« و لا تخافوا فی ا… لومه لائم»[2]

تنفر قلبی از گناه و گنهکار اولین مرحله امر به معروف و نهی از منکر است که از همه برمی‌آید این حد تکلیف از هیچ کس ساقط نیست.

حضرت امیر در روایتی فرمودند:

« کمترین برخورد با منکر برخورد سرد و عبوس با اهل‌ معصیت است».[3]

مصادیق امر به معروف :

اول : تعلیم جاهل

جاهل قاصر: که باید با ملایمت او را راهنمایی کنیم چون نمی داند.

جاهل مقصر : باید با ایجاد انگیزه او را تشویق به یادگیری کنیم.

جاهل مرکب: خیال می‌کند می‌داند ولی نمی‌داند با ظرافت آموزش دهیم که برخورد نکند رفتاری که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) با پیرمرد داشتند.

دوم: موعظه و تذکر

برای اهل منکری است که از روی عمد و علم مرتکب می شود، که خود چند صورت دارد:

  1. مخقیانه انجام می‌دهد و واهمه هم دارد که دیگران بفهمند موعظه باید در تنهایی و در غالب داستان و حکایتی بدون اعلام از این که ما به خطای او آگاهیم .
  2. مخفیانه انجام می‌دهد ولی واهمه‌ای هم ندارد کسی بفهمد باز در تنهایی و با اشاره به خطا او را تذکر می دهیم.
  3. کسی است که بی‌باک است و منکر را علنی انجام می‌دهد:

اینجا اول باید باادب به او تذکر دهیم اگر تأثیر نکرد قطع رابطه کنیم، و از رفتار او و عملش ابراز بیزاری کنیم اگر نتیجه نداد، تهدید کنیم : متوسل به مراجع قانونی می‌شویم.

خلاصه: باید کاری کنیم که قبح گناه نریزد.

مصالح خانواده و فامیل و جامعه را فدای خواست اهل منکر نکنیم.

تا اینجا منکر به گونه‌ای ساده و با انگیزه شخصی انجام می‌شد.

سوم: برخورد اجتماعی با توطئه‌ها

اما گاهی ممکن است منکر در یک اقدام پیچیده و حساب شده و با برنامه‌ریزی برای گمراهی افراد جامعه انجام بگیرد یعنی ممکن است پشت پرده نقشه‌ای در کار باشد حرکت‌های دسته‌جمعی بی‌حجابها در خیابانها و بازارها … تبلیغات رسانه‌ای. کارهایی که برای تضعیف نظام انجام بگیرد. این دیگر به عهده فرد نمی‌باشد یعنی نمی‌تواند یک فرد مقابله کند بلکه باید جامعه به حرکت درآید چون منکر با ابزار تهاجمی شروع شده باید مبارزه با آن هم تهاجمی و به وسیله کل جامعه باشد.

نقش علما در بیداری جامعه و مقابله با هجمه دشمن بی‌نظیر است کاری که میرزای شیرازی کرد برای مقابله با استعمار بریتانیا در تحریم استعمال تنباکو و اطاعت پذیری مردم تا جایی که دشمن به زانو درآمد.

می‌توان برای مقابله با رژیم صهیونیستی خرید کالاهای او را در مجامع اسلامی تحریم کرد. ..

تبیین تخریب‌هایی که مواد مخدر و سرگرمی‌های شهوانی بر روان افراد خصوصاً جونان و انحطاط جامعه و نابودی خانواده می‌گذارد می‌تواند حالت مقابله در مقابل تهاجم دشمن را به جامعه تزریق کند.

امام حسین(ع) برای مقابله با حکومت ظلم و فساد یزیدی و بیداری جامعه از همین روش استفاده می‌کند.

مراحل نهی از منکر در قیام امام حسین(ع)

مرحله قلبی:

درشروع قیامشان هنگام وداع با قبر پیامبر(ص) ابتدا به تبیین (مرحله قلبی) خود می‌پردازند

« اللهم و انّی احبّ المعروف و اکره المنکر»[4]

مرحله زبانی:

در مرحله بعدی : با بیانات صریح خود یزید را مردی فاسق و هرزه معرفی می‌کنند و پیروان او را ملازم شیطان، حکومت اموی را حلال‌کننده حرام ها و  حرام‌کننده حلال‌ها و موسس و مروّج بدعتها و نابودکننده سنتهای الهی و نبوی معرفی می‌کنند.

مرحله عملی:

در مرحله عملی از بیعت سرباز می‌زنند و با خروج از مدینه جلوی گرفتاری خود را می‌گیرند.

فرزدق در بین راه به امام برخورد می‌کند می‌پرسد آقا هنوز موسم حج نرسیده چرا با این عجله می‌روید؟ می‌فرماید:

« اگر می‌ماندم گرفتار می‌شدم و قیامم ناکام می‌ماند می‌روم تا مخالفتم را به همه اعلام کنم».

گرچه مخالفت امام را برخی شورش و عصیان بر ضد خلیفه قلمداد می‌کردند ولی وارثان شهادت نباید امام را فراموش کنند که حضرت فرمود:

« برای اصلاح امت جدم و امر به معروف قیام کردم»

و ما در زیارتنامه حضرت می‌گوئیم:

«اشهد انک قد اقمت الصلوه و آتیت الزکاه و امرت بالمعروف و نهیت عن‌المنکر»

سکوت در برابر ظلم و بدعتها و انحرافات منکری بود که در عصر امام حسین رواج پیدا کرده بود و مردم از ترس جان و بیم خطر و یا طمع دنیوی و گرفتن مقام و زر و سیم در مقابل آشکارترین منکرات اعتراض نمی‌کردند.

قیام حضرت راه را برای مقابله با حکومت ظلم و مبارزه با بدعتها و اعتراض علیه ظلم و ستم را گشود.

از آن به بعد به برکت خون سید‌الشهدا بسیاری از امام حسین(ع) الهام گرفتند و مبارزات خود را مستند به نهضت حسینی کردند از جمله انقلاب مبارکی که در کشور ما به رهبری امام خمینی و پیروی مردم معنوی انجام گرفت که منجر به شکست طاغوت و پیروزی اهل ایمان شد.

امام حسین(ع)الگوی احیاگری

(احیاء کتاب و سنت)

سیدالشهدا(ع)  خطاب به مردم بصره فرمود:

«و انا ادعوکم الی کتاب ا… و سنه نبیه فان السنه قد امتیت و ان البدعه قد احییت و ان تسمعوا قولی و تطیعوا امری اهدکم سبیل الرشاد»[5]

احیاگری امام حسین را در چند مورد می توان ملاحظه کرد:

حمایت از دین:

امام حسین در بحبوحهجنگ به نماز ایستاد تا دین خدا را در صحنه جهاد حیات ببخشد خطاب به اصحابش در آن لحظه فرمود:

«فحاموا عن دین الله و ذبّوا عن حرم رسول‌ا…»[6]

در زیارت شهدا می‌خوانیم:

«السلام علیکم یا انصار دین ا… و انصار نبیه»

حمایت از حق و احیاء حق:

امام حسین مرگ در راه حق را زندگی می‌داند و در این باره می‌فرماید:

«ما اهون الموت علی سبیل العِزّ و احیاء الحق»[7]

فرزندش علی‌اکبر هم پس از خوابی که امام حسین(ع) در کربلا دید و کلمه استرجاع بر زبان امام جاری شد که سروشی می‌‌گفت این غافله می‌روند و مرگ بالای سرایشان سایه افکنده، علی اکبر از پدر پرسید: آیا ما بر حق نیستیم. فرمود: چرا. عرض کرد:

«یا اَبَتِ اذاً لا نُبالی نموت محقین»[8]

احیاء شعائر دین:

حیات بخشیدن به نماز و زکات، قرآن و امر به معروف و نهی از منکر و عفاف و حجاب و جهاد نوع دیگری از احیاگری امام حسین(ع) است.

« اشهد انک قد اقمت الصلوه و اتیت الزکاه و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر و تلوت الکتاب حق تلاوته و جاهدت فی‌الله حق جهاده …»

در عاشورا بین صف کسانی که حقیقتاٌ اهل نماز و قرآن بودند و صف کسانی که به ظاهر این برنامه‌ها می‌پرداختند تفکیک شد.

در وصف سپاه کوفه هم نماز و قرآن خوانده می‌شد و رفتن به حج و امثال اینها دیده می‌شد ولی در عین حال غرق در فساد و گناه و عیاشی و دنیازدگی و دنیاطلبی بودند و دستشان به خون پاکان آلوده این نشان می‌داد که عبادتشان فاقد روح و حقیقت است.

و معلوم شد تلاوت واقعی قرآن در سپاه امام حسین(ع) است.

امام خمینی(ره) فرمود:

سید الشهدا اسلام را زنده کرد ، سید الشهدا به داد اسلام رسید. [۹]

 

حسین بن علی(ع)الگوی باطل‌ستیزی

مبارزه حق و باطل همیشه در طول تاریخ بین مکاتب الهی و شیطانی بوده (مبارزه با باطل) چه در زمینه‌های فکری و اعتقادی و چه در بعد رفتاری و اخلاقی و چه در محور اجتماعی و حکومتی همیشه در دستور کار انبیا و پیروان ایشان بود.

خداوند در قرآن می فرماید:

«بل نقذِفُ بالحق علی الباطل فیدمغُه فاذا هو زاهق» [10]

خدا حق است و شرک باطل، انبیاء و ائمه حق‌اند و دشمنان آنها باطل ، عدالت ، صداقت و امانت حق اند و جور ، فریب و خیانت باطل ، حکومت اسلامی حق است و حکومت طاغوتی باطل .

لذا جنگ‌های پیامبر(ص) هم بر علیه باطل بود و جنگ‌های سه‌گانه امیرالمومنین(ع) هم بر علیه باطل بود. مبارزه امام حسین (ع) هم علیه حکومت یزید علیه باطل بود.

امام(ع) یکی از علل قیام خود را چنین معرفی می‌کند:

آیا نمی‌بینید به حق عمل نمی‌شود و از باطل پرهیز نمی‌شود.

پس باید به استقبال شهادت رفت:

«الا ترون ان الحق لا یعمل به و ان الباطل لا یتناهی عنه»[11]

بدعت مصداق دیگری از باطل است یعنی آنچه از دین نیست به عنوان دین رواج دادن و به آن عمل کردن. حکومت اموی برای نابود کردن سنتهای الهی دست به احیای بدعتها می‌زدند و امام برای مبارزه با باطل قدم در راه جهاد و شهادت گذاشت چرا که می‌دید سنتهای الهی مرده و بدعتها زنده شده لذا فرمود:

«فان السنه قد امتیت و ان البدعه قد احییت»[12]

و می‌فرمود: یزید شخصی شرابخوار و فاسق و عیاش است لیاقت حکومت را ندارد و همچون منی با او بیعت نمی‌کند.

اساس مخالفت اهل بیت پیامبر(ص) با خاندان اموی تقابل حق و باطل و ایمان و کفر بود. نه خصومت شخصی و خانوادگی.

امام حسین(ع) فرمود:

« نحن و بنو امیه اختصمنا فی الله عزوجل. قلنا صَدَقَ الله قالوا کَذِب الله»[13]

به همین جهت تلاش برای برگرداندن خلافت و حکومت به دست اهلش یعنی خاندان نبوت و ستیز با باطل، امام(ع) برای اثبات حقانیت خود می‌فرماید:

« و نحن اهل‌البیت اولی بولایه هذا الامر علیکم من هولاء المدعین ما لیس لهم و السائرین فیکم بالجور و العدوان»[14]

امام(ع) در منزلی از منازل در بین مکه و کوفه از قول پیامبر فرمود:

« من رأی سلطاناً جائراً مستحلاً لحرام الله و محرماً لحلال ا…» باید قیام کند

قیام مردم ایران به رهبری امام امت قیام بر علیه باطل بود و دفاع هشت ساله هم در مملکت ما برای دفاع از حق و مبارزه با باطل بود. البته مبارزه با باطل فراتر از مبارزه نظامی است. باطل هرجا باشد باید با آن مبارزه کرد. ممکن است مبارزه با باطل اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و مطبوعاتی باشد اینها هم مصادیق مبارزه با باطل است.

 

حسین بن علی(ع)الگوی عدالتخواهی

از بدترین مفاسد حکومت اسلامی ظلم بر مردم و نادیده گرفتن حقوق آنان بود.

« اعدلوا هو اقرب للتقوی»

عدالت فرمان خدا و رسول است که دامنه آن همه زندگی را می‌گیرد رفتار عادلانه میان فرزندان مهم است ولی مهم تر از آن عدالت اجتماعی و رعایت حقوق افراد از سوی حکومت‌هاست.

امویان هم به اهل‌بیت پیامبر(ص) ظلم کردند و هم نسبت به بندگان خدا رفتار ظالمانه‌ انجام داشتند

 و تکلیف هر مسلمانی ایجاب می‌کرد که با ستم مبارزه کند بخصوص فردی چون حسین‌بن‌علی(ع) که در مقام امام(ع) حق بود، تکلیف سنگین‌تری داشت.

در زیارتنامه می‌خوانیم:

« اشهد انک قد امرت بالقسط و العدل و دعوت الیها»[15]

عدالت یعنی رعایت یکسان میان همه و همه را به یک چشم دیدن، امام حسین(ع) در عاشورا همان رفتاری که نسبت به غلام داشتند با علی اکبر نیز همانگونه بودند.

 حضرت زینب به یزید اعتراض کرد که آیا عادلانه است که زنان تو در پشت پرده باشند و عترت پیامبر با این وضع آواره دشت و بیابان.

« امن العدل یا بن‌الطلقا، تخدیرک —- و بنات رسول‌الله سبایا؟»[16]

پیام عاشورا دعوت انسانها برای تلاش برای اقامه عدل بود که جامعه زنده نمی‌شود مگر با اقامه عدل.

حضرت امیر(ع) هم فرمود: «العدل حیاه الاحکام»[17]

 

امام حسین(ع)الگوی اصلاح گری درجامعه اسلامی

جامعه اسلامی اگر از معیارهای دینی فاصله بگیرد قطعاً به سمت فساد کشیده می‌شود روابط خانوادگی و اجتماعی افراد جامعه را فاسد می‌کند گسترش بی‌بندو باری و ظلم و حاکمیت پول و ثروت و حیف و میل بیت‌المال پیش می‌آید. امنیت جانی و مالی و عرفی و آبرویی و ناموسی و دینی نابود می‌شود. رواج ناامنی و بی‌عدالتی از مصادیق فساد اجتماعی است.

فساد زدایی اقدام اصلاحی است که با برگشت به کتاب و سنت و رفتار عادلانه و اجرای دقیق قانون بوجود می‌آید. امام حسین(ع) برای فساد زدایی، شعارقیام خود را اصلاح امت اسلامی معرفی کرد.

« و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امت جدی»[18]

در فرمایش دیگر چنین می‌فرماید:

« ولکن لِنُری المعالم من دینک و نَظهِرً الاصلاح فی بلادک»[19]

حرکت من نه براساس نزاع قدرت و از دنیاطلبی است بلکه برای آشکار کردن معالم دین و به نیت اصلاح در شهرهای و بلاد اسلامی است.

امام(ع) در جای دیگر می‌فرماید: « الا ترون ان الحق لا یُعمَل به …»[20]

به حق عمل نمی‌شود از باطل پرهیز نمی‌شود. در چنین روزگاری زندگی مایه ننگ است و مرگ سعادت.

امام خمینی(ره) فرمود:

« همه انبیاء برای اصلاح جامعه آمده‌اند و همه آنها این مسئله را داشتند که فرد باید فدای جامعه شود … سیدالشهدا روی همین میزان آمد و رفت و خودش و اصحاب و انصار خویش را فدا کرد که فرد باید فدای جامعه شود».[21]

اما اصلاح جامعه از بعد مبانی اعتقادی و اخلاقی به این است که معیارهای ارزشی و فرهنگ دینی حاکم شود و مبارزه با بدعتها و ستمها در رأس کار حکومت اسلامی قرار بگیرد.

لذا امام حسین(ع) اصلاح‌طلبی خود را بر مبنای احیاء کتاب خدا و سنت پیامبر قرار می‌دهد.

                                                  امام حسین(ع) و عمل به تکلیف

یک مسلمان باید نسبت به تمام وظایف دینی چه فردی و چه اجتماعی و چه اجتناب از حرام، چه عمل به واجب باید فردی متعبد و اهل عمل باشد. همه چیز را نباید فدای عمل به تکلیف نماید. حال اگر در راه عمل به تکلیف انسان کشته شود باز برنده‌است چون شهید محسوب می‌شود به تعبیر قرآن به (احدی الحسنین) دست یافته.

عاشورا هم یکی از جلوه‌های عمل به وظیفه بود، امام حسین(ع)، امام به حق بود و خلافت و رهبری را حق خود می‌دانست. امام حسین(ع) در نامه خود به مردم بصره می نویسد:

« مابرای اینکه در میان امت اسلامی تفرقه نیافتد از حق خود گذشتیم و حال آنکه هر کسی می‌داند که حکومت از آن ما می باشد ما شایسته‌ترین فرد برای در اختیار گرفتن آنیم.»[22]

امام حسین برای رعایت مصالح مسلمین حکومت معاویه را تحمل کرد ولی یزید را نمی‌توانست تحمل کند. روح تعبد در یاران امام حسین (ع) هم بسیار مشهود است.

روزی که هانی مریض بود و مسلم در خانه مخفی بود. عبید ا… بن زیاد به عیادت هانی آمده بود موقعیت خوبی بود که مسلم شر عبید را بکند ولی این کار را نکرد وقتی بر ایشان اعتراض کرد فرمود: دو چیز سبب شد دست به این کار نزنم:

  1. نخواستم زحمت برای هانی درست کنم چون دوست نداشت قتلی در خانه‌اش اتفاق افتد.
  2. به یاد سخن پیامبر افتادم که مؤمن ترور نمی‌کند. [۲۳]

قیام حضرت برای اجابت فرمانی بود که پیامبر در خواب به امام داده بود. امام فرمود ما به دنبال وظیفه می‌رویم

ارجو ان یکون خیراً ما اراد الله بنا قُتِلنا او ظَفَرَنا[۲۴]

مردم کوفه با نامه‌های فراوان و وعده‌ یاری به حضرت دادند. این دعوت‌نامه‌ها و اعلام حمایتها تکلیف آورده بود.

امام به حر در روز ملاقات فرمود:

« من آمدم به سوی شما تا نزد خدا عذر داشته باشم، من خودم نیامدم مگر آنکه نامه‌ها و فرستاده‌هایتان رسید که نزد ما بیا که پیشوایی نداریم … اگر بر سر پیمان هستید که من امده‌ام اگر نه من برمی گردم…»[25]

یاران حضرت هم از سر «تکلیف گرایی» وقتی که امام فرمود هرکه می‌خواهد برود.

گفتند: بخدا سوگند هرگز از تو جدا نمی‌شویم جانمان را فدای تو می‌کنیم و با خون گلو و رگها و دستانمان از تو حمایت می‌کنیم ولو کشته شویم تا بگوئیم: وفای به عهد کردیم و تکلیفی که به گردان ما بود ادا کردیم.[۲۶]

امام خمینی (ره) است که شاگرد مکتب حسین(ع) است می‌گوید قیام کردم اگر به تبعید رفتم از سرتکلیف بود وقتی هم لازم شد صلح کند از سر تکلیف صلح را پذیرفت در هیچ مرحله‌ای دچار سستی نشد امام در پذیرش قطع‌نامه فرمود:

«شما را می‌شناسم، شما هم مرا می‌شناسید در شرایط کنونی آنچه موجب امر شد تکلیفی الهی بود، شما می‌دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفسم بجنگم اما تصمیم امروز، فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای خدا، از هر آنچه گفتم گذشتم اگر آبرویی داشتم با خدا معامله کردم».[27]

حسین(ع)الگوی وفاداری

وفا: یعنی پایبندی به عهد و پیمان ،نشانه ایمان، صداقت و عدالت و مردانگی و فتوت است.

وفاداری: هم نسبت به پیمانهایی که با خدا می‌بندیم مثل نذر و عهد و قسم و هم نسبت به پیمانهایی که با دیگران می‌بندیم و هم شامل پیمانهایی که با امام و ولی‌امر می‌بندیم، می شود.

وفای به عهد: در همه مواردفوق واجب و نقض آن حرام و نشانه ضعف ایمان است.

خدا در قرآن می‌فرماید:

« اوفوا بالعهد ان العهد کان مسئولاً»[28]

حضرت علی (ع)

«اشرف الخلایق الوفاء»

«من دلائل الایمان الوفاء بالعهد»[29]

در زمان امام حسین(ع) همانطور که نمونه‌های زیبایی از وفاداری را شاهدیم نمونه‌های زشتی از عهدشکنی کوفیان را می بینیم.

نمونه هایی از پیمان شکنی:

– در فرمایشی امام حسین(ع) خطاب به معاویه از نقاط ضعفی که برای اوبر می‌شمارد: پیمان‌شکنی‌هایی بود که نسبت به امام حسن(ع) انجام داد.[۳۰]

-از نقاط ضعف مهم کوفیان هم بی‌وفایی آنها بود. ازجمله:

بیعتی بود که با مسلم بستند و او را تنها گذاشته تا به دست عبیدا… شهید شد.

و نامه‌ها و فرستاده‌هایی که به جانب امام حسین(ع) فرستادند و امام را دعوت به کوفه کردند ولی برخلاف عهد و پیمان خود امام را یاری نکردند بلکه ایشان را به شهادت هم رساندند.

امام درموارد زیادی به پیمان شکنی اهل کوفه اشاره میکنند از جمله :

۱-امام(ع) خطاب به لشکر عمربن سعد ‌‌فرمودند:

« اگر اهل وفا به پیمان نیستید و عهد خویش را شکستید و بیعت مرا از گردن خود کنار نهاده‌اید به جانم سوگند این روش از شما کوفیان چندان بی‌سابقه و شگفت آور نیست چون با پدرم و برادرم و با پسرعمویم مسلم بن عقیل نیز همین کار را کردید»[31].

۲-امام(ع) روز عاشورا در خطابه‌ای پرشور از بیعت‌شکنی و بی‌وفایی کوفیان یاد کردند و همه آنها را به سست‌رأیی و نامردی و زیر پا گذاشتن تعهدات ملامت کردند.[۳۲]

مواردی از وفاداری یاران امام حسین (ع):

۱-امام(ع)درباره وفاداری یاران خود شب عاشورا فرمود:

«فانی لا اعلمُ اصحاباً اوفی و لا خیراً من اصحابی» [33]

۲-امام(ع) کنار بدن مسلم بن عوسجه این آیه را خواند:

« و منهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدّلوا تبدیلاً».[34]

۳-حبیب به مسلم بن عوسجه گفت: اگر وصیتی داری بگو. مسلم با اشاره به امام حسین عرض کرد: (سفارش می‌‌کنم که از این آقا دست برنداری و در راه او کشته شوی) بعد هم جان داد. [۳۵]

۴-امام(ع) معمولاً آیه مذکور را کنار یاران شهیدش تلاوت میکرد و بدین وسیله وفاداری آنها را می‌ستود.

۵-امام(ع) با اینکه بیعت خود را از گردن یارانش برداشت ولی آنها بر سر پیمانشان باقی ماندند.

۶-عباس از روی وفاداری بود که امان نامه شمر را رد کرد.

۷-عمربن قرظه در روز عاشورا خود را در برابر شمشیرها و تیرهای دشمن قرار می‌داد تا به امام آسیبی نرسد وقت شهادت به امام عرض کرد آیا به عهدم وفا کردم؟

 امام(ع) فرمود: «آری تو قبل از من به بهشت می‌روی سلام مرا به پیامبر(ص) برسان.»[36]

۸-در زیارت نامه امام حسین(ع) می‌خوانیم:

«اشهد انک وفیت بعهدا.. و جاهدت فی سبیله حتی اتاک الیقین»[37]

ودرجای دیگربه امام عرض می کنیم :

« اشهد انک قد بلّغت و نصحت و وفیت و أوفیت و جاهدت فی سبیل ا…»[38]

۹-در زیارت مسلم بن عقیل می‌خوانیم:

«اشهد انک وفیت بعهدا…»

۱۰-در زیارت حضرت ابوالفضل(ع) هم می‌خوانیم:

« اشهد لک بالتسلیم و التصدیق و الوفاء و النصیحه لخلف النبی».

هر رهبری نیازمند یاران باوفا است امید است که ما در زمره یاران باوفای امام زمان(عج) قرار بگیریم.

 

 

امام حسین(ع)الگوی مبارزه با بدعت ها

دین پیوسته از سوی دشمنان در معرض تحریف و سوء استفاده و تفسیر نادرست بوده و از طرف دیگر رسالت امامان(ع) و علماء دین حفاظت از دین و اعتقادات دینی و پیشگیری از تحریفات و مقابله با بدعتها می باشد.

پیامبر (ص) فرمودند:

«اذا اَظهرتِ البدعُ فی امتی فلیُظهر العالمُ علمَه»[39]

امام حسین(ع) از باب عمل به وظیفه و تکلیف الهی خویش به دفاع از حریم دین پرداخت و یکی از انگیزه‌های قیام خود را مبارزه با بدعتها معرفی نمود.

«اُدعُوکُم الی کتاب الله و سنه نبیّهِ فان السنه قد اُمتیتْ و البدعهُ قد اُحییتْ»[40]

 

حسین بن علی(ع)الگوی صبر وبردباری

مقابله با فشارهای درونی و بیرونی ممکن نیست مگر به وسیله صبر و مقاومت

امام حسین در یکی از منزلها فرمود:

«ایها الناس فمن کان منکم یصبر علی حدّ السیف و طعن الاسنّه فلیقم معنا و الاّ فلینصرف عنّا»[41]

در روز عاشورا خطاب به یارانش فرمود:

«صبراً بَنیِ‌الکرام فما الموت الاّ قنطره تَعْبُرُ بکم عن البؤس و الضرَاء الی الجنان الواسعه و النعیم الدائمه».[42]

بعد از نماز هم خطاب به یاران فرمود:

«فاتقوا الله و اصبروا»[43]

حضرت امیر(ع) در خاصیت صبر می‌فرماید:

«الصبر یُهوّنُ الفجیعه»[44]

صبر و مقاومت فجایع و حوادث ناگوار را آسان می‌کند. واقعاً ضربه‌ای که به امام حسین(ع) در قبال شهادت فرزندان و یاران باوفایش وارد شد کم‌نظیر بود ولی حضرت در مقابل این مصائب فرمود:

« نصبر علی بلائه و یوفیّنا اُجورَ الصابرین».[45]

 

 حسین (ع)الگوی عزّتمندی

عزّت به معنی شکست‌ناپذیری ودارای صلابت و کرامت نفس بودن وباعث والایی روح و حافظ شخصیت انسانی است.

انسان های با عزّت برای حفظ کرامت خود و خانواده و دینشان، گاهی از جان هم می گذرندو زیربار ظلم و ستم نرفته و تسلیم انسان‌های پست و فرومایه نمی‌شوند.

خداوند در قرآن میفرماید:

« ولله العزه و لرسوله و للمومنین»[46]

امام صادق (ع) فرمود:

« ان الله فَوَّضَ الی المؤمن اَمرَه کلَّه و لم یُفَوِّضْ الیه ان یکون ذلیلاً»[47]

یعنی :خدا همه امور مؤمن را به خودش واگذاشته ولی اجازه نداده که خود را ذلیل کند.

عزت یعنی داشتن مناعت طبع و چشم پوشی از مال و منال دیگران

در فقه آمده است اگر کسی مجبور باشد برای گرفتن آب وضو منت بکشد، لازم نیست وضو بگیرد بلکه تیمم کند.[۴۸]

مواردی ازعزت حسینی :

-بنی‌امیه می‌خواستند ذلت بیعت با یزید را بر حسین بن علی(ع) تحمیل کنند ولی این کار غیر ممکن بود چرا که ایشان زیر بار نرفتند و فرمود:

«الموت اولی من رکوب العار»[49]

« موتٌ فی عزّ خیرٌ من حیاهٍ فی ذُلّ»[50]

-امام در جواب والی مدینه پس از زشت شمردن بیعت با یزید برای خود فرمود:

«مثلی لا یبایعُ مثلَه»[51]

این روحیه غیرتمندی را امام به فرزندان و برادران و یارانش نیز منتقل نموده بود. ازجمله :

-ردّ امان نامه توسط ابوالفضل و برادرانش نمونه‌ای از این عزت‌‌مداری است تا آنجا که در جواب شمر فرمود:

«مرگت باد ای شمر لعنت خدا بر تو و امان تو ، ای دشمن خدا می‌گویی به اطاعت طاغیان و ستمکاران تن دهم و از یاری مولایمان حسین دست بردارم»[52]

-علی‌اکبر(ع) در رجز خود در میدان جنگ اینگونه شعار می‌داد:

« تالله لا یَحکُمُ وفینا ابنُ الدَّعِیَّ»[53]

یعنی :به خدا قسم زنا زاده بر ما نمی‌تواند حکومت و امارت کند.

-خطبه‌های امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) و اهل بیت(ع) در مسیر اسارت همه شاهدی بر عزّت‌مداری آنها بود.

آنان سخنان تحقیرآمیز ابن‌زیاد و یزید در کوفه و شام را با صلابتی مثال زدنی پاسخ می‌دادند.

-وقتی یزید امر کرد اسراء را بکشند همه اطرافیانش تأیید کردند.

امام باقر (ع)۴ ساله به پاخواست وفرمود:

«به خداقسم اطرافیان فرعون از اطرافیان تو بهتر بودند. وقتی فرعون از ایشان سوال کرد: با موسی و هارون چه کنیم؟ گفتند: بیرونشان کنید

 ولی اطرافیان تو پیشنهاد قتل ما را می‌دهند البته جای تعجّب نیست، چون اطراف تو را زنازاده‌ها گرفته‌اند».

یزید با تعجب انگشت به دهان گرفته و گفت کوچک و بزرگ اینها کم نمی‌آورند و از کشتن اهل بیت(ع) صرف‌نظر کرد.

دردوران اسارت اهل بیت، ذرّه‌ای ذلّت و خواری و التماس توسط خاندان امام (ع)از دشمن دیده نمی‌شود.

 

حسین بن علی(ع)الگوی  فتوت و جوانمردی

مردانگی و جوانمردی از صفات ارزشمندی است که آدمی را به اصول انسانی، شرافت و پایبندی به پیمانها و دستگیری از نیازمندان وا می دارد وباعث می‌شود که دست به خیانت و فریب نزده و به دیگران ظلم نکند وخود را حقیر ننموده و اهل گذشت و ایثار و فداکاری بشود.

فتوت و جوانمردی از نشانه‌های مردانگی است.

قرآن کریم از اصحاب کهف که از دستگاه حاکم ظالم دقیانوس فرار کردند وبه غاری پناه بردند تعبیر به (فتّیه) می‌کند.

پیامبر(ص) قبل از اسلام در عقد قراردادی شرکت کرد که بعد از بعثت خود همواره به شرکت در آن افتخار می کرد همان پیمان حلف الفضول بود که تعدادی از جوانان مکه هم پیمان شدند مظلومین غریب را که مورد تعدّی اهالی مکّه قرار می‌گیرند را دادرسی کنند

یاران امام حسین زیباترین جلوه‌های جوانمردی و فتوت را به روش های گوناگون در عاشورا از خود نشان دادند:

چه با حمایتشان از حقّ  وچه با جانبازی در رکاب امام تا مرز شهادت وچه در برخورد انسانی با دیگران حتی دشمنان

-امام حسین(ع) در فراق یاران شهیدش چنین می‌فرماید:

« انی قد سَمِئتُ الحیاه بعد قتل الاحبّه و قتل هولاء الفتّیه من آل محمد»[54]

-عدم ترور عبیدا… توسط مسلم در منزل‌ هانی، می تواند یکی از مصادیق جوانمردی باشد.

-عدم اعلام محل استقرار مسلم به عبیدالله بن زیاد توسط هانی حتی تا شهادت نیز از مصادیق جوانمردی است و هانی در پاسخ عبیدا… گفت:

«بخدا قسم هرگز او را نخواهم آورد. آیا مهمان خودم را بیاورم و تحویل بدهم که او را بکشی؟ به خدا قسم اگر تنها شود و کسی مرا یاری نکند او را تحویل نمی‌دهم تا در راه او کشته شوم».[55]

-از مصادیق جوانمردی:عدم آغاز جنگ توسط امام  در برخورد با سپاه حر بود.علیرغم آنکه افرادی مثل زُهیر بن قین  به خاطر کمی افراد دشمن پیشنهاد حمله را دادند ولی امام فرمود: من آغازگر جنگ نیستم نه تنها نجنگیدند بلکه تشنگی آنها را نیزبرطرف کردند.

-زندگی و شهادت امام همه‌اش بزرگوارانه و جوانمردانه بود آنجا که در زیارتنامه می‌گوئیم:

«فقد قاتَل کریماً و قُتِل مظلوماً»[56]

-پایبندی یاران امام حسین به اصول انسانی و حمایت از مظلوم و بی‌تفاوت نبودن در برابر جنایات و ستمها و یاری رساندن به بی پناهان و دستگیری از نیازمندان از مصادیق جوانمردی است.

.

 

حسین بن علی(ع) الگوی مواسات

یکی از بهترین خصلتهای معاشرتی دین اسلام مواسات است یعنی غمخواری و همدردی و یاری دیگران که از ریشه (اُسوه) بدست می آید یعنی دیگری را در مال و جان خود شریک کردن و همه را مثل خود دیدن بلکه دیگران را بر خود مقدم داشتن، به دوستان و برادران کمک و یاری رساندن و غم دیگران را با مال و وجاهت خود برطرف کردن ، سرور در دلها ایجاد کردن است.

این خصلت در روایات اسلامی بسیار ستوده شده از نظر اهمیت در کنار نماز اول وقت قرار گرفته است .

پیامبر (ص) فرمود:

 سه عمل از همه اعمال برتر است: …سوم:(( مواساه الاخ فی الله عزوجل))[۵۷]

امیرالمؤمنین (ع) فرمود:

 « مواسات با برادر دینی موجب افزایش رزق و روزی می‌گردد». [58]

امام صادق (ع)فرمود:

«تقربوا الی الله تعالی بمواساه اخوانکم»[59]

وفرمود:«دعای اهل مواسات مستجاب است».[60]

در روایت دیگر می‌فرماید: « مواسات با برادر دینی جان دادن را آسان می‌کند».[61]

ایثارومواسات در حماسه‌سازان عاشورا به وفور دیده می‌شد. تا حدی که یاران حضرت از بذل هیچ چیز نسبت به یکدیگر دریغ نداشته و به آن افتخار می‌کردند.

-از مصادیق مواسات شهادت هانی بود نه تنها مسلم را تسلیم عبیدا… نکرد بلکه درجواب او گفت:

 اگر تنها بمانم مسلم را به شما تحویل نمی‌دهم ولو کشته شوم.

-زمانی که حر به نزد امام آمد عرض کرد:(مواسیاً لک نفسی)یعنیآمدم که جانم را فدای شماکنم.

-هلال بن نافع در روز عاشورا بر آب مسلط شد ولی وقتی دید دشمن نمی‌گذارد آب برای امام بدارد خودنیز با لب تشنه برگشت و زیرلب می گفت: چگونه سیراب بشوم درحالی که مولایم تشنه است.[۶۲]

شب عاشورا ، شب مواسات:

-امام(ع) شب عاشورا فرمود:

«هرکس می‌خواهد برود، برود؛ ولی اگر کسی با ما بماند…

( من واسانا بنفسه کان معنا غداً فی‌الجنان نجیاً من غضب الرحمن)[۶۳]

شب عاشورا سپاه امام حسین(ع) دو گروه شده بودند و دو مجلس گرفته بودند اصحاب در خیمه حبیب و بنی هاشم در خیمه عباس.

حضرت زینب نقل می‌کند: به خیمه عباس نزدیک شدم شنیدم برادرم ابالفضل به بنی‌هاشم فرمود: فردا چه می‌کنید؟ گفتند: هرچه شما دستور دهید

فرمود:(بار سنگین را باید اهلش بردارد، اصحاب غریبه‌اند. فردا صبح شما نخستین گروهی باشید که به میدان می‌روید ما پیش از آنان به استقبال مرگ می‌رویم تا مردم نگویند اصحاب را جلو فرستادند وقتی آنها کشته شدند بعدآن دست به شمشیر بردند…)

بنی‌هاشم گفتند: ما با تو هم‌عقیده هستیم.

حضرت زینب(س) می‌گوید دلم قرص شدباچشمانی اشکبار به سمت خیمه امام (ع) براه افتادم که صدای

همهمه ای ازسوی خیمه حبیب بن مظاهرشنیدم. به خیمه نزدیک شدم شنیدم حبیب به اصحاب که درخیمه او جمع شده بودند می‌گوید: برای چه دراین صحرا جمع شده‌اید؟

گفتند: آمده‌ایم تا از غریب فاطمه حمایت کنیم.

گفت: چرا همسرانتان را طلاق داده‌اید؟

گفتند: به همین خاطر

آن مرد گریان نزد امام آمد و گفت همسرم اینجوری می‌خواهد امام دعایش کرد.[۶۴]

پس از شهادت بسیاری از یاران امام دو برادر از جوانان غفاری آمدند نزد امام اذن میدان بگیرند امام فرمود:

« خدا بهترین پاداش را به شما بدهد که اینگونه حاضر به یاری و مواسات من و آماده فدا کردن جانید. [۶۵]

عباس بن ابی‌شبیب شاکری به امام عرض کرد: اگر می‌تواسنتم به بهتر و عزیزتر از خون و جانم از تو دفاع کنم دفاع می‌کردم تا کشته نشوی.[۶۶]

در آخرین لحظات عبدا… بن حسن ده ساله از خیمه بیرون آمد وقتی دید نمی‌تواند از امام دفاع کند و دشمن با شمشیر به بدن امام حمله کرد خود را سپر قرار داد که دستش قطع شد و روی بدن امام افتد و حرمله با تیری او را روی سینه امام به شهادت رساند[۶۷]

حبیب: صبح چه می‌کنید؟

گفتند: مطابق دستور تو رفتار می‌کنیم.

حبیب گفت: صبح که شد شما اولین نفراتی باشید که به میدان می‌روید ما زودتر به مبارزه می‌پردازیم مبادا یکی از بنی هاشم خون‌آلود شود در حالی که هنوز جانی در بدن و خونی در رگ ماست تا مردم نگویند سروران خود را به جنگ فرستادند و از فداکاری مضایقه کردند همه با شمشیرهای کشیده گفتند: ما با تو هم‌عقیده هستیم.

زینب دوباره شاد شد ولی در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود.

در همین روایت آمده که سر شب امام حسین به یاران بنی‌اسدی خود فرمود:

«چون خانواده من اسیر می‌شوند شما همسران خود را بردارید ببرید.»

 یک نفر از یاران حضرتبه نزد همسرش آمد و تقاضای امام(ع) را برای او بازگو کرد.اما همسرش راضی نشد و به شوهرش گفت: درباره ما انصاف نکردند آیا اهل بیت پیامبر اسیر شوند و من آسوده باشم. شما مردان اگر نسبت به امام(ع)و خاندان او مواسات دارید ما هم نسبت به زنان ایشان مواسات داریم.

-عبدا… بن جعفر گرچه خود به علت بیماری در کربلا حاضر نبود ولی وقتی یقین کرد امام از تصمیش برنمی‌گردد،همسر و دو فرزندش را با امام همراه کرد تا فدای امام(ع) شوند. وی بعدهادر این باره گفت:

هر چند خودم نتوانستم حق مواسات را درباره حسین انجام دهم ولی دو فرزندم را همراه امام کردم و آنها در رکاب پسرعمویم کشته شدند.[۶۸]

-در زیارتنامه حضرت ابالفضل(ع) می‌خواینم:

فلنعم الاخ المواسی …    السلام علیک ایها العبد الصالح و الصدیق المواسی اشهد انک انت بالله و نصرت بن‌رسول ا… ودعوت الی سبیل ا… و واسیت بنفسک[۶۹]

-حضرت زینب وقتی فهمید عبیدا… زیاد قصد شهادت امام سجاد(ع) را دارد جان خود را سپر کرد و به عبیدا.. گفت:

قسمت می‌دهم اگر می‌خواهی او را بکشی اول مرا به قتل برسان.[۷۰]

شجاعت امام حسین(ع)

یزید بن ابطحی از شجاعان عرب بود وقتی وارد اردوگاه عمر بن سعد شد(اظهر والبشاشه و السرور) بشاشت و سرور بر چهره لشکریان ظاهر شد.

روز عاشورا وقتی امام حسین (ع) به لشکر عمر سعد حمله می­کرد و به آنها  فرمود:«و لقد کان یحمل فیهم و لقد تکملوا ثلاثین الفآ فینهزومون بین یدیه کأنّهم الجراد المنتشر[۷۱]».

نیروی قلبی امام حسین(ع) چنان بالا بود که وقتی در میدان ۳۰ هزار نفره دشمن حمله می­کرد ، همه آنها را مثل ملخهای صحرایی در صحرا پراکنده می­کرد.

این آقای یزید ابطحی به غرورش برخورد یک مرتبه با صدای بلند فریاد زد: «ویلکم انّکم عجزتم عن رجلٍ واحدٍ یفّرون عنه» امام گوشه چشمی به او کرد که به سمت ایشان حمله می کند یا اینکه می­توانست او را بکشد اما امام این کار را نکرد بجایی که ضربه را به بدن او بزند به وسط شمشیر او زد که دو نیم شد تا متوجه شجاعت و قدرت حضرت شد. پا به فرار گذاشت لشکر همه شروع کردند به خندیدن همه می­گفتند: چی شده! چرا فرار می­کنی!

یزید ابطحی گفت: من قبول نمی­کنم ایشان حسین بن علی (ع) باشد، بلکه او خودِ علی (ع) است. که من در جنگ خیبر رزم آوری شجاعانه او را دیده بودم که چگونه با ضربه­ای به فرق مرحب یهودی زد و او را را به دو نیم کرد. امام فرمود:

«اما تعرفنی؟» مرا می­شناسی؟

«تُبِرزُ اِلیّ؟» مرا به مبارزه دعوت می­کنی؟

«کمن لاخوف له؟»  کسی که هیچ ترس در دلش نیست؟

بعد هم فرمود: من قدرتم قدرت خدایی است تمام جنبندگان زمین قدرت مرا می­دانند آیا شرافت مرا منکر می­شوید. اگر شهادت ، برای من امضاء نشده بود هرگز به من دسترسی پیدا نمی­کردید. اگر من عاشق خدا نبودم هرگز اجازه نمی­دادم قدمی پیش آیید ، عباسم را شهید کردید صبر کردم، علی اکبرم را شهید کردید صبر کردم، «لقد انهدمت ارکان الهدی» ارکان هدایت را کشتید حرف نزدم، حالا نوبت من است به تمام مردم دنیا نشان می­دهم که شما حریف من نیستید ولی چه کنم که باید دعوت خدا را لبیک گویم.[۷۲]

شجاعت آن است که انسان در برابر سختیها و خطرها دلی محکم و قوی داشته باشد این روحیه در مبارزه با دشمن نقش مهمی را ایفا می­کند باعث می­شود که تذلزل و هراس در او راه پیدا نکند.

علت تمام پیروزی­ها در میادین جنگ حضور شجاعان بوده در عاشورا همین عامل شجاعت امام حسین و یاران او بود که با کمی جمعیت هرگز در مقابل دشمن فراوان متزلزل نشدند. در کربلا شب عاشورا گروه ۴۰ نفره در روز عاشورا ، اول صبح گروه ۳۵ نفره و حرّ همراهانش به امام حسین(ع) گرویدند چون مجذوب ایمان آنان شده بودند ، ولی در تاریخ اشاره نشده حتی یک نفر به سپاه عبیدالله از سپاه امام رفته باشداز جمله شجاعت امام حسین(ع) این بود که وقتی با سپاه حر روبرو شد.فرمود :

شأنی شأن مَن یخافُ الموت.[۷۳]

امام سجاد(ع) در سخنرانی پرشور خود در شام این گونه شروع می­کند:

«اعطینا العلم و الحلم و سماحه و الشجاعه»[74]

شجاعت عاشورائیان ریشه در اعتقاد و ایمانشان داشت.

یکی از یاران امام ، عابس بن شبیب شاکری است که وقتی دشمن تاب تحمل مهارت جنگیدن او را پیدا نکرد. دست به تیراندازی و حمله دست جمعی زد یک دفعه دیدند این سرباز شجاع امام حسین(ع) زره و پیراهن را از تن بیرون آورد و با این حال حمله کرد خواست بگوید حالا که دست به نامردی زدید پس مردانگی را مشاهده کنید.

حالِ یاران حضرت بگونه­ای بود که دارد: گویا دردشمشیر و نیزه­ها را احساس نمی­کنند. شجاعت ابوالفضل و علی اکبر جای خود دارد.

این شجاعت و جسارت را در سخنان اهل بیت امام (ع) در برخورد با عبید ا.. بن زیاد و یزید و کلمات کوبنده ایشان ملاحظه می­کنیم.

«شجاعت» از نشانه های مردانگی و از فضائل و کمالات هر فرد به حساب می­آید در قرآن و روایات شجاعت از علائم ایمان شمرده شده. شکی نیست پیامبر در شجاعت برتر از همه است.

پیامبر در گفتگویی با حضرت زهرا سلام الله فرمود:

«…. و امّا الحسین فله جرأتی وجودی»

«….فرزندم حسین در بخشش و شجاعت وارث من است».[75]

حسین بن علی(ع) مانند پدر بزرگوارشان شجاع بود و دوست و دشمن، کوچک و بزرگ به تعظیم او می­پرداختند و در برابر او و سخنان و کردارش فروتنی می­کردند.

امامحسین(ع) در کودکی و نوجوانی به ابوبکر و عمر اعتراض کرد خطاب به آنها گفت: از منبر پدر پایین بیایید و بر منبر پدرتان بالا روید. و آنها با آن همه قدرت در برابر امام حسین(ع) خضوع نموده و او را مورد محبت قرار می­دادند.

امام حسین (ع) در جنگ صفین در شکست اصحاب معاویه نقش مؤثری داشت و بعد ها همواره با معاویه سر ستیز داشت و حکومت او را به رسمیت نمی­شمارد. به احترام صلح برادر تا مرگ معاویه متعرض او نشد ولی از جواب دندان شکن به معاویه هم ابایی نداشت.

معاویه در سفر حجی با امام حسین(ع) برخورد کرد و گفت: شنیدی با حجر بن عدی و یارانش چه کردیم؟ آنها را کشتیم و بدنشان را کفن کردیم و نماز خواندیم و بخاک سپردیم. امام در جوابش فرمود: دشمن سرسختی برای قیامت خود فراهم کردی اما ما اگر به یاران تو دست پیدا کنیم آنها را می­کشیم و بدون غسل و کفن دفن آنها را رها می­کنیم. «یعنی ما تو و یارانت را مسلمان نمی­دانیم»

امام(ع)علت مخالفتش را با یزید چنین معرفی می­کند:

«الا ان الدعی و ابن الدعی قدر کز بین اثنتیین بین السله و الذله هیهات من الذله یأبی الله ذلک لنا و رسوله و المؤمنون و مجور طابت و طهرت.»

و امام(ع) یک روز قبل از حرکت از مکه به یاران خود فرمود:

«من کان باذلاً فینامهجته وموطنأ علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا فاننی راحل مصبحاً ان شاء الله.»

حسین بن علی(ع) الگوی زهد و بی رغبتی به دنیا

زهد از نشانه های پارسایی و پرهیزگاری است. یعنی از نشانه­های متقین آن است که دنیا در دل او نفوذ نکند و اگر از افراد متمکن و ثروتمند به حساب می آید، تعلقی به دنیا نداشته باشد.

با این مقدمه معلوم شد زهد، فقیرانه زندگی کردن نیست. بلکه بی رغبتی به دنیاست.

امیرالمؤمنین مطابق قرآن زهد را چنین معرفی می­کند:

«لکیلا تأسوا علی مافاتکم و لاتفرحوا بما آتاکم».[76]

یعنی :از آنچه از دست می­دهد ناراحت نمی­شود و به آنچه بدست می­آورد خوشحال نشود.

زاهد یعنی: مرحوم نراقی در جواب درویش صوفی که بر تمکن مالی او خورده می­گرفت فرمود: آرزو داری بری نجف پابوس شاه ولایت علی(ع) ، عرض کرد: بله، فرمود: بریم هزینه­اش با من.

از همان رختکن حمام پیغام فرستادبه منزل ، ما رفتیم زیارت نجف. ساعتی رفتند. یکدفعه درویش گفت: برگردیم یا شیخ.  فرمودند: چرا؟ گفت: کشکولم را جا گذاشتم. فرمود: من آن همه اموال را گذاشتم آمدم اما تو دل از یک کشکول برنداشتی!

زاهد یعنی: ایاز وزیر سلطان محمود غزنوی با مقام وزارت اصالت انسانی خود را از دست نداد به همین منظور لباس و چاروغ دوران چوپانی خود را در صندوقی نگه داشته بود، و هر روز به آنها سر می­زد و می­پوشید به خود یادآوری می­کرد که تو چه بودی و به کجا رسیدی و این را خدا به تو داده پس شکر کن و به مردم و خلق خدا خدمت کن.

زاهد یعنی: شهید رجایی که هر شب به خود یاد آور می­شد تو پسر عبدالصمد هستی که روزگاری برای امورات معیشتی خود کارگری می­کرد.

-امام حسین(ع) آدم فقیری نبود او کسی بود که در یک بخشش خود به شخص نیازمندی هزار دینار طلا و هزار رأس گوسفند می­دهد.[۷۷]

در عین حال با آن همه امکانات وقتی برای انجام وظیفه قیام کرد پشت پا به همه آن امکانات زد و شهادت را «با لب تشنه و شکم گرسنه در عین غربت» انتخاب کرد.

-عبدالله عمر هنگام خروج امام(ع)دلسوزانه عرض کرد:

تو در مدینه محترمی، زندگی و احترام و آقایی داری، و مردم به عنوان پسر پیغمبر به تو تقرب می­جویند، کجا می­روی؟ دوست داری که به تو توهین شود و در نهایت کشته شوی؟

-مروان حکم به امام(ع)عرض کرد : بیا از یزید پیروی کن.امام(ع) در جواب او فرمود:

«إنالله و إنا الیه راجعون و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید.»

-امام(ع) به سپاه کوفه فرمود: «الا ان الدعی ابن الدعی قد رکز بین اثنتین بین السلّه و الذلّه هیهات من الذلّه….»

-و از مصادیق زهد امام(ع) که برای رعایت حال مردم بود می توان به داستان مسروق خادم اشاره کرد که می گوید: بعد از اتمام دعای عرفه در عرفات، سفره طعامی در خیمه امام حسین(ع) پهن کردند. سفره­ای ساده مزین به نان سویق (نان جو خشکیده) بدون خورشت، برای افطار پهن کرده بودند ولی هنوز زمان افطار نرسیده بود. می­گوید: سؤالاتی داشتم از امام(ع) پرسیدم و در حالی که تحت تأثیر زهد و ورع امام(ع) بودم؛از خدمتشان مرخص شدم. به سوی خیمه امام حسن(ع) رفتم. دیدم سفره­ها پهن است و زائرین خانه خدا در سر سفره­ها مشغول خوردن غذاهای خوش طعم می­باشند و گروهی هم می­بردند.

تعجب کردم از این که در خیمه امام حسین(ع) همه روزه­دار بودند و در خیمه امام حسن(ع) همه مشغول خوردن و آشامیدن.از امام حسن(ع) پرسیدم: در خیمه امام حسین(ع)همه روزه بودند ولی اینجا کسی روزه ندارد. فرمود:

خداوند ما اهل بیت را برای مردم الگو و اسوه قرار داده، چنانچه ما دو برادر هر دو روزه باشیم آنها که موفق به روزه نشده­اند احساس حقارت می­کنند لذا من با برادرم قرار گذاشتیم که اینگونه عمل کنیم تا هیچ کس آزرده نشود و فرمود:

 «انی افطرت لمفطرکم و صام اخی لصوّامکم».

یعنی: افطار کردن من برای راحتی مردم است و روزه­داری برادرم هم برای آسایش مردم است.[۷۸]

-امامحسین(ع) در حالی به شهادت رسیدند که بعد از سه روز ایثار آب و غذای خود به بچه ها با نهایت تشنگی و گرسنگی و ضعف به لقاء خدای خود رفتند، در حالی که زبانشمترنم بود به این ذکر :

«الهی رضاً بقضائک و تسلیماً لأمرک لا معبود سواک.»

حسین(ع) مصباح هدایت و ناجی گمراهان

پیامبر اسلام(ص) فرمودند:

 «ان الحسین مصباح الهدی و سفینۀ النجاۀ»[79]

نمونه ای از افرادی که تحت تأثیر امام حسین(ع) عاقبت به خیر شده­اند.

۱-جوانی از فریب خوردگان شام به مدینه آمد تا چشمش به امام حسین(ع) افتاد لب به لعن امام حسین(ع) و حضرت علی(ع) گشود. حضرت با کمال آرامش همه دشنام­های او را تحمل کردند. بعد هم با کمال مهربانی فرمودند:

اگر نیاز مالی داری کمکت کنیم، اگر نیاز به راهنمایی داری راهنمائیت کنیم، اگر جا و مکانی نداری منزل ما در اختیار تو، مهمان ما باش… آنقدر ملاطفت و مهربانی نشان داد که همان لحظه، جوان دگرگون شد و اظهار پشیمانی کرد و در صف دوستان حضرت در آمد.[۸۰]

۲- امام بسیاری از مسایل روانی و اجتماعی مردم را به شیوه خاصی معالجه می­کرد یعنی ابتدا درد را ریشه­یابی می­نمودو بعد ریشه آن را خشک می کرد.

در روایت آمده است: جوانی آمد خدمت حضرت(ع)، عرض کرد من معصیت کاری هستم که نمی­توانم در برابر گناه خود را نگه دارم، چه کنم که از گناه مصون باشم؟ حضرت فرمود: به پنج نکته توجه کن:

       – از روزی خدا نخور هر چه خواهی گناه کن.

      – از ملک خدا خارج شو هر جا می­خواهی گناه کن.

      – در منظر خدا نباش هر کجا میخواهی گناه کن.

      – در مقابل فرمان ملک الموت مقاومت کن هر چه می­خواهی معصیت کن.

       – اگر می توانی وقتی کهترا به دوزخ می­بردند مقاومت کنی، برو گناه کن.

 جوان با این نصیحت پند گرفت و دست از گناه گشید.[۸۱]

۳- «وهب بن عبدالله بن عمیر کلبی» که مسیحی بود در بین راهبا امام برخورد کرد، مسلمان شد و در کربلا در رکاب امام شهید شد. در روز عاشورا به لشکر عمرسعد گفت:

مسیحیها از شما بهترند چون که حاضر شدید پسر پیغمبرتان را بکشید.

۴- (حربن یزید ریاحی) که روز عاشورا به سپاه امام ملحق شد، و در رکاب حضرت شهید شد

۵- (زهیر بن قین بجلی) که در جنگ صفین از جمله خون خواهان عثمان همراه معاویه بود  که بعدها هم دررابطه با همان جریان هرگز دوست نداشت با امام حسین(ع) ملاقات کند. اما در منزلی ناچار با امام حسین(ع) هم منزل شد و در ملاقاتبا امام حق را پیدا کرد، در حالی که حسینی شده بود. با امام حسین به کربلا آمد و در روز عاشورا در مقابل امام برای نماز به شهادت رسید.

۶- یک گروه ۴۰ نفره شب عاشورا وقتی، قرآن ومناجات یاران حسین را دیدند از سپاه عمرسعد جدا شده و به امام حسین(ع)  ملحق شدند.

۷- یک گروه ۳۵ نفره صبح عاشورا به امام حسین(ع)  ملحق شدند.[۸۲]

خلاصه: نور امام حسین(ع) بر هر دل شایسته تابید و او را نجات داد و عاقبت به خیر نمود.

عبادت و عرفان امام حسین(ع)

نمونه هایی از عبادت امام(ع):

-امام حسین(ع) لحظه­ای از یاد خدا غافل نبود، غالب شبها را تا به صبح به عبادت سپری می­کردند تا جایی که نام ایشان را در زمره کسانی شمرده­اند که شب و روزی ۱۰۰۰ رکعت نماز می­خواندند.

(کان الحسین یصلی فی الیوم و اللیلۀ الف رکعه..)[۸۳]

-به امام سجاد(ع) عرض کردند: چرا تعداد فرزندان پدرت این قدر کم است. فرمود:

«العجب کیف ولدتُ، کان ابی یصلی فی الیوم و اللیله الف رکعه.»[84]

یعنی: من هم تعجب می­کنم که پدرم امام حسین(ع) چگونه بچه دار شده!! در حالی که شبانه روز هزار رکعت نماز می­خواند.

-روزی کسی که ناله­های خوفناک امام حسین(ع) را در دل شب شنیده بود از آن حضرت پرسید:

«ما اعظم خوفک من ربک؟» یعنی: چرا اینقدر از خدا می­ترسی؟

فرمود: «لا یأمَن یوم القیامه الا من خاف الله فی الدنیا»[85]

-«لقد حج الحسین بن علی(ع) خسمۀ و عشرین حجۀ ماشیاً»[86]

آن حضرت ۲۵ بار پای پیاده به زیارت خانه خدا رفت و در طول سفر غرق در عبادت و مناجات بود.

-شُبَّر و شُبیر فرزندان غالب اسدی می­گویند: روز عرفه دیدیم امام­حسین(ع) ایستاده و با چشمانی پر از اشک آخر روز دعا می کرد. (مفاتیح الجنان)

-عصر تاسوعا به ابوالفضل فرمود:

برو برای ما از این قوم امشب را مهلت بگیر: «لعلّنا نصلیّ لربنا اللیله و ندعوه و نستغفره فهو یعلم انی کنتُ قد اُحِبُّ الصّلوۀ له و تلاوۀ کتابه و کثرۀ الدعا و الاستغفار»[87]

-نقل شده در شب عاشورا ۴۰ نفر از سپاه عمرسعدوقتی زمزمه مناجات را از خیام امام­حسین(ع) شنیدند به آن حضرت ملحق شدند.[۸۸]

-در ظهر عاشورا امام با باقی مانده یاران نماز ظهر را بجا آورد تا نشان دهد که از نماز و عبادت حتی در حال جنگ غافل نمی­شود.[۸۹]

لذا در زیارت نامه حضرت می­خوانیم: «اشهد انک قد اقمت الصلوۀ…»

اما عرفان امام­حسین(ع):

فهمیدن کنه معرفت امام(ع) برای ما غیر ممکن است و آنچه به ما رسیده است از لابلای فرمایشات و اظهارات خود معصومین وشاگردان مکتب ایشان است.

-امام­حسین(ع) علاوه بر دارا بودن کمالات ذاتی، تمامی فضایل انبیاء گذشته و فضایل پیامبر اکرم(ص) و حضرت علی(ع) و فاطمه(س) و برادرش امام حسن(ع) را به ارث برده بودند؛ که زیارت وارث به این مطلب اشاره دارد.

-امام­حسین(ع) تربیت شده آن امامی است که فرمود: «لوکشف الغطا مازددّت یقیناً »[90]

لذا دعای عرفه پر است از این مضامین معرفتی. از جمله آنجا که می فرماید:

«اللهم اجعلنی اخشاک کأنی اراک…»یعنی: خدایا خشیتت را به گونه­ای به من ارزانی کن که گویا تو را می­بینم.

علائم معرفت در روز عاشورا نه تنها در امام­حسین(ع) بلکه در اصحاب و یاران حضرت هم مشهود بود. بطوری که برای شهادت مسابقه گذاشته بودند. چرا که به چشم خود جایگاه بهشتی­شان را می دیدند.

در حالات حضرت بعد از شهادت عزیزان و در لحظه تنهایی راوی از لشکر دشمن نقل می کند :

آرامش کاملی بر وجود حضرت حاکم بود و کمال رضایت از وجنات و چهره درخشان او پیدا بود و معلوم بود  برای ملاقات خدایش لحظه شماری می­کند و در کلمات او جز اظهار رضایت از حکم و قضای الهی چیزی دیده نمی شد.

-زهیر بن قیناز اصحاب امام هم به مقامی از معرفت رسیده بود که می­گفت:

«اگر پرده­ها کنار رود ذره­ای به ایمانم افزوده نمی­شود.» چون او به یقین رسیده بود.

-خواهرش زینب (س) هم با تکیه بر همین عرفان بالا، امام سجاد(ع) را در گودی قتلگاه این گونه تسکینمی­دهد:«به بدن های رها شده در این صحرا نگاه نکن، بزودی اهل معروف این ابدان را دفن می­کنند و در اینجا حرم و بارگاه و محل رفت و آمد مردم می­شود.»

-حضرت زینب در جواب عبیدا… زیاد که به طعنه پرسید: «دیدی خدا با شما چه کرد؟»

فرمود: «ما رأیت الا جمیلاً»

حسین بن علی(ع)الگوی جود و سخا (محرومیت زدایی)

جود و بخشش از صفات الهی است که بندگان مقرّب خدا با اتّصاف به آن به حلّ مشکلات اجتماعی پیرامون خود می­پردازند و بدین وسیله غم را از دل محرومین بر می دارند. امام­حسین(ع) تربیت شده دامان پر مهر رسول خدا(ص) و علیّ مرتضی(ع) و فاطمه زهرا(س) اسوه­های بذل و بخشش است و مشمول آیات سوره «هل اتی».

حسین بن علی بخشش را از پیامبری آموخته که تنها پیراهن خود را به فقیر داد به همین خاطر از نماز جماعت و خطابه و حضور در مسجد بازماند.

امام­حسین(ع)در دامن با جود و بخشش پدری پرورش یافت که شب و روز به فکر فقرا و مساکین بود. صدها خانواده را رسیدگی می­کرد و مازاد درآمد را برای فقرا اختصاص می­داد و تاپاسی از شب نان و غذا در خانه فقرا توزیع می کرد. حتی فقرای غیرمسلمان را هم از قلم نمی­انداخت.

امام­حسین احسان و دگر دوستی را از مادری فراگرفت که در شب زفاف، لباس عروسی را به سائل عطا کرد.

امام­حسین(ع) در خانواده­ای بزرگ شد که در حق آنها خدا در قرآن فرمود:

 (و یطعمون الطعام علی حبّه مسکیناً یتیماً و اسیراً).

موارد دستگیری حضرت از فقرا فراوان است تا جایی که حتی مخالفین را هم محروم نمی­گذارند.

چند نمونه:

۱٫ فرزدق از شعراء بنی امیه بود و اعتنایی به اهل بیت(ع) نداشت. روزی مورد قهر مروان فرماندار مدینه قرار گرفت و حقوقشقطع گردید و در معیشت به مذیقه افتاد. ناچار به خدمت امام­حسین(ع) رسید. حضرت با دادن ۴۰۰ درهم او را یاری کردند. عده­ای گفتند: فرزدق شاعر متدیّنی نیست و از دوستان شما نمی­باشد. حضرت فرمود: بهترین بخشش­ها آن است که انسان را از شرارت دیگران حفظ کند. [۹۱]

بعدها همین شاعر درباره امام سجاد(ع) اشعار بی نظیری سرود کهباعث رنجش هشام بن عبدالملک قرار گرفت:

هذا الذی تعرف البطی وطاتۀ                         و البیت تعرفه و الحل و الحرم …

که می­توان گفت این ابیات از بهترین اشعار درباره اهل بیت(ع) است به خاطر همین اشعار مورد غضب قرار گرفت و به زندان افتاد. وقتی اشعار را برای امام خواندند، فرمود: روح القدس بر زبان اوجاری کرده است.

بعد از آزادی وی ، با فرستادن ۴۰۰۰۰ دینار از او تقدیر کرد و فرمود اگر می­دانستم بیشتر از چهل سال زنده میمانی, بیشتر می­دادم. معادل حقوق سالیانه او در دربار بنی امیه.

در تاریخ آمده که فرزدق دقیقاً بعد از چهل سال از آن تاریخ از دنیا رفت.[۹۲]

این خود یک پیشگویی از امام سجاد(ع) محسوب می­شود.

۲٫ دادن آب به سپاه حر توسط امام نمونه دیگری از بخشش امام به مخالفین است.

امام­حسین(ع)همواره به یاری مستمندان می­شتافت و به زندگی آنها سرکشی می­کرد.

در تاریخ آمده وقت دفن پیکر مطهر امام­حسین(ع) بنی اسد دیدند روی شانه حضرت زخم­های کهنه­ای وجود دارد شبیه اثر سایئدگی پرسیدند این زخم ها چیست؟ امام سجاد(ع) فرمود:

هذا مما کان ینقُلُ الجُراب علی ظهره الی منازل الأرامل و الیتامی و المساکین.[۹۳]

یعنی: اثر حمل انبان های غذا به در خانه بیچارگان و یتیمان و مساکین می باشد.

مجالست با فقرا:

پیامبر(ص)فرمود:«احبوا الفقراء و جالسوهم»[94]

و تأکید امیرالمومنین(ع) که فرمود: «جالس الفقراء تزدد شکراً»[95]

امام­حسین(ع) فرمود:«لیجد الغنی مسّ الجوع فیعود بالفضل علی المساکین.»

 خدا روزه ماه رمضان را واجب کرد تا توانگران رنج و زحمت گرسنگی را بچشند و به یاری مستمندان بشتابند.[۹۶]

مواردی از یاری رساندن امام(ع):

-امام­حسین(ع) به ملاقات اسامه بن زید که در حال احتضار بود، آمد. دیدند ناراحت است. فرمودند: برای چه ناراحتی؟ عرض کرد: قرض سنگینی به مبلغ شصت هزار درهم دارم. حضرت فرمود: نگران نباش. من می­پردازم و همانجا دستور پرداخت را صادر نمود. اسامه با خوشحالی عرض کرد: خیالم راحت شد.[۹۷]

-امام­حسین(ع) غلامی را دید کنار سایه درخت نشسته و نان خود را با سگی تقسیم میکرد. فرمود چرا غذای خودت را به این حیوان دادی؟ گفت: حیا کردم خودم را سیر کنم، در حالی که چشم گرسنه­ای به دنبال آن باشد حضرت فرمود: حیف است این غلام در بند باشد. غلام  و باغ را از صاحبش خرید و او را آزاد کرد و باغ را به او بخشید. صاحب یهودی پول را برگرداند. امام پول را هم به غلام بخشید. زن یهودی هم مهریه­اش را به شوهرش بخشید و گفت مسلمان می­شوم. مرد یهودی هم مسلمان شد و خانه را به همسرش بخشید.[۹۸]

بخشودگی خطاکاران:

روزی غلامی از غلامان حضرت جنایتی را مرتکب شد که مستوجب کیفر بود حضرت دستور داد تا او را تنبیه کنند غلام آشنا به قرآن بود این آیه را خواند: و الکاظمین الغیظ امام دستور داد آزادش کنید و خواند: و العافین عن الناس حضرت فرمود: از گناه او گذشتم. غلام ادامه داد: والله یحب المحسنین. فرمود: برو در راه خدا آزادی و فرمود: بدان از این به بعد حقوق تو را دو برابر کردم.[۹۹]

بخشش کریمانه:

 شخصی از حضرت تقاضایی کرد با این لحن که آقا به دادم برس. دشمن به خانه من حمله کرده که به پیر و جوان رحم نمی­کند. حضرت سراسیمه بلند شد دشمنت کجاستتا از تو دفع کنم ؟ عرض کرد: منظورم فقر است که به خانه ما حمله کرده است. حضرت کمک زیادی کرد. وقتی او با خوشحالی می­رفت حضرت بازش گرداند فرمود: باز اگر این دشمن به خانه ات حمله کرد ما را بی خبرمگذار.

امام حسین(ع)الگوی شرح صدر

شرح صدر باید از دو جنبه بررسی شود. ۱- شرح صدر علمی ۲- شرح صدر عملی

اما شرح صدر علمی:

یعنی بتوان بسیاری از معضلات اجتماعی را با علم خدادادی خود حل کرد.

شرح صدر علمی یعنی پیامبر(ص)که می­فرمود:

«شما به دنیایتان بصیر هستید ولی برای آخرتتان از من سؤال کنید که من از شما بر آخرت شما بصیرترم».

و حضرت امیر(ع)که می­فرمود:

«حد و مرزی در سؤال ندارید از هر چه می­خواهید بپرسید که من به طرق آسمان از طرق زمین آشناترم».

یعنی پاسخ همه سؤالات شما را من می­دانم

فقط او بود که می­فرمود: «سلونی قبل اَن تَفقدونی».

امیرالمؤمنین(ع) در مورد میزان علم خود می­فرمود: «ینحدر عنّی السّیل».

و امام باقر(ع) که می­فرمود:

«هر سؤالی که دارید از ما بخواهید تا پاسخ را نشانتان دهیم که از کجای قرآن گرفته­ایم».

خداوند هم در قرآن ما را به پیغمبر(ص) و اهل بیتش(ع) ارجاع داده است ،آنجا که می فرماید:

«فأسئلوا اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون»

روانشناسان و جامعه­شناسان همه معترفند ریشه تمام علوم در دست اهل بیت پیامبر(ص) است. تا جایی که بشر امروز آرزو می­کند کاش خدا هر صد سال یک علی بن ابی طالب(ع) به مردم عرضه می­کرد تا همه عصرها از علم علوی بهره می­بردند.

سوال: ما چقدر با علوم اهل بیت(ع) آشنا هستیم؟

باید اظهار تأسف کرد که دشمنان ما در بهره برداری از علوم اهل بیت از ما جلوتر هستند.

اما شرح صدر عملی:

یعنی تحمل شدائد حوادث روزگار و مقاومت در برابر ناملایمات جامعه و بلایا

در قرآن کریم خداوند خطاب بهپیامبر(ص) فرموده است : «الم نشرح لک صدرک».

یعنی: آیا ما به تو شرح صدر نداده ایم؟

این آیه هم به جنبه علمی شرح صدر پیامبر اشاره دارد و هم به جنبه عملی.

چون قلب نازنین پیامبر(ص)هم سرچشمۀ تمامی علوم و معارف است و هم قادر بر تحمل بلایا و حوادث روزگار است؛ لذا هیچگاه دچار سستی نمی­شد.

در سورۀ قلم آیه ۴۷ خداوند به پیامبر(ص) می­فرماید: «فاصبر لحکم ربک و لا تکن کصاحب الحوت».

شرح صدر امام­حسین(ع) از جنبۀ علمی:

در بصیرت ، هوشیاری ، موقعیّت شناسی و قیام حضرت و از مجموعۀ سخنان و خطبه­های حضرت و موضع­گیری­های ایشانشرح صدر امام به میزان زیادی معلوم می­شود.

شرح صدر عملی حضرت:

دارای شواهد فراوانی است. از جمله:

۱-تن به قضاء الهی دادن و طبق فرمان خدا که توسط پیامبرش در شب خروج از مدینه در عالم رؤیا فرمود: حسین جان: «انّ الله شاء أن یراک قتیلا و انّ الله شاء ان یراهن سبایا».

حرکت به سمت این هدف این خود دلالت بر شرح صدر بالای حضرت دارد.

۲- حمیدبن مسلم گوید به خدا قسم هیچ محاصره شده­ای همچون حسین بن علی(ع) را ندیدم چنین قوی دل و دارای چنین شرح صدر بالایی باشد با اینکه در میان انبوه دشمن قرار گرفته بود و همه فرزندان و خاندان و یارانش را از دست داده بود ولی در عین حال با شجاعت فراوانی به دشمن حمله می­کرد و آنها را از چپ به راست به زمین می­انداخت. شمر ملعون وقتی این صحنه را دید نیروهای پیاده خود را به کمک نیروهای سواره فرستاد تا امام را از هر طرف تیرباران کنند.

«والله ما رأیتُ مکثوراً قد قتلِ وَلَدُه و اهلُ بیته و اصحابُه اربطُ جاشاً و لا امضی جناناً منه».[100]

امام در آن حال حمله می­کرد و به جای اول برمی­گشت و می­فرمود: «لاحول و لا قوۀ الا بالله العلی العظیم». شاید با این کار می­خواست به اهل بیت دلگرمی بدهد نگران نشوید هنوز حسین زنده است.

نمونه ای از جوانمردی امام­حسین(ع) در میدان مبارزه

ابن ابی جمهور می­گوید:

«ان الحسین کان لایقتل بعض اهل الکوفه فی حملاتۀ مع تمکنه من قتله و یقتل بعضهم. فَسُئِل عن ذلک فقال: ان الذی لا اقتله أری فی صلبه من اهل الایمان».[101]

امام سجاد(ع) هم می­فرمود:

«بعضی به پدرم نیزه پرتاب می­کردند با اینکه دسترسی داشت به انها ولی حضرت متعرض آنها نمی شد وقتی امامت به من منتقل  شد فهمیدم که در صلب آنها مومنی بوده است.»

صاحب کشف الغمّه می نویسد:

«شهادت حسین ضرب المثل همه شد. استقامت و پایداری و قوت امام حسین(ع) مایه شگفتی تمام تاریخ نویسان شد.»

شرح صدر به دو صورت ممکن است بدست آید:

 1-ازطریق ایمان:

«أفمن شرح الله صدره للاسلام فهو علی نور من ربّه».

یعنی «کسی که سینه اش را برای خدا قرار داده او دارای نور الهی است.» (فهو علی نور من ربه).

۲- ممکن است از طریق کفر باشد:

«من شرح بالکفر صدراً فعلیهم عضب من الله و لهم عذاب عظیم»

«کسی که دلش را به کفر شرح و بسط داده باشد چنین کسی خشم خدا را برای خود خریده است و منتظر عذاب عظیم خدا باشد.»

نشانه شرح صدر الهی چیست؟

پیامبراکرم(ص) فرمود:

«اذا دخل فی قلب انشرح و انفتح»

می تواند به هر چیزی دست پیدا کند

«سؤال شد یا رسول الله نشانه شرح صدر چیست؟»

فرمودند: «الا نابه الی دار الخلود»

یعنی: توجه به بهشت و آخرت

«والتجافی عن دار الغرور»

یعنی: دل کندن از دنیای فانی و سرای غرور

«و الاستعداد للموت قبل نزوله»[102]

یعنی: مهیا شدن برای مرگ قبل از رسیدن زمان مرگ

امام حسین(ع)الگوی بصیرت (بینش دینی)

علمی که انسان را به بصیرت و بینش برساند. ارزش دارد. لذا دانشی که در اسلام سفارش شده آن است که انسان را به بینش برساند.

در طول تاریخ مسلمانها از دو گروه خودی ضربه خورده اند:

۱- متحجرین:

یعنی کسانی هستند که به وظایف شخصی خود با یک وسواس عمل می­کنند ولی در دینشان بصیرت و آگاهی ندارند. لذا خود را در برابر وقایع اجتماعیه مسؤل نمی­دانند همین­ها جنگ نهروان را راه انداختند. آنها که حتی نماز شبشان هم ترک نمی­شد و حافظ قرآن بودند عبادتشان آنها را مغرور کرد. غرورباعث شد حرف حق علی(ع) را نپذیرند امثال خواجه مرادها را از سپاه علی جدا کرد. عبیدالله حر حجفی را از یاری امام حسین(ع) باز داشت. متجحرین فریضه عبادت خود بودند

۲- علمای مغرور:

علمایی که فریفته دانش خود بودند ولی در قبال وظیفه اهل عمل نبودند. سرآمد اینها شیطان است.

عده­ای در کربلا میدانستند حق با امام حسین(ع) است ولی با چشم گریان، زینت از عترت امام حسین(ع)می­ربودند.

 کاری که حسین بن علی(ع) کرد این بود که به مردم بینش و بصیرت داد.

 ماربین مستشرق آلمانی می­گوید:

امام حسین(ع) قیام کرد تا دانش را همراه بینش به مردم بدهد.

امام حسین(ع) خواست پرده حماقت و جهل را از چهره مسلمین بردارد.

امام حسین(ع) به جوامع اسلامی احساسات دینی همراه شعور دینی عطا کرد.

شیح محمود مدنی استاد دانشگاه الازهر مصر در بند هشتم مقاله خود می­گوید:

اگر حسین نبود مردم به بینش و بصیرت نمی­رسیدند. بینش مسلمانها مدیون قیام حسین است. [۱۰۳]

فرزدق از امام حسین(ع) پرسید:

هنوز موسم حج نرسید چرا با این عجله حرکت می­کنید؟

امام(ع) فرمود: «لو لم أعجل لأخذتُ».

یعنی: اگر عجله نکنم گرفتار می­شوم. بخدا قسم تا خون مرا نریزند رهایم نمی­کنند.[۱۰۴]

معنای این حرف این است که اگر اینجا بمانم کشته می­شوم وکسی حرف مرا نمی­شنود می­روم به مردم و کاروانها برسم و اهداف قیامم را برای ایشان بگویم.

آیت الله جوادی آملی می­فرماید:

«امام حسین(ع) در مدت فاصله مکه تا کربلا که چند روز هم بیشتر نبود. نه تنها بینش عمومی به مردم زمان خود داد بلکه بر تمام زمانها تا زمان ظهور حضرت مهدی(عج) این بصیرت را اعطا کرد و فرمود: من کشته می­شوم تا عزت بماند و ذلت رسوا شود»

را­ه­های رسیدن به بصیرت:

۱-حق گرایی:

-امام حسین(ع) فرمود: «لایکمل العقل الا بالتباع الحق»[105]

-خداوند درقرآن می فرماید: «الحق من ربک فلاتکن من الممترین».[106]

یعنی: «حق همانی است که از آن خداست نه از متمرّدین»

-عبدالرحمن بن عمروعاص به امام حسین(ع) عرض کرد:

شما بهترین مردمان هستید.امام(ع) فرمود: پس چرا در صفین به جنگ ما آمدی؟ عرض کرد:چون پیامبر فرمود: «از پدرانتان اطاعت کنید». من در پی اجابت فرمان پیامبر(ص) با پدرم در سپاه معاویه همراهی کردم.

حضرت فرمود: این سخن پیامبر(ص)را نشنیدی که فرمود:

«لا طاعۀ المخلوق فی معصیتۀ الخالق».[107]

-امام سجاد(ع) به خطیب شامی که نزد یزید از معاویه و یزید تعریف و تمجید می­کرد فرمود:

«ویلک ایها الخطیب اشتریت مرضاتِ المخلوق بسخط الخالق فلیتبوأ مقعدک من النار».

دقیقاً همانکه امام حسین(ع) به عبدالرحمان فرمود و امام سجاد(ع) هم به خطیب شامی فرمود.

۲- مجالست با علماء و اندیشمندان:

-امام صادق(ع) قرمود:

«سلمان بخاطر سه چیز از ما اهل بیت شد. اول: مجالست با فقرا  دوم: مجالست باعلما    سوم: بی هوایی در برابر علی بن ابیطالب».

-لقمان هم که به مقام حکمت رسید به خاطر علاقه­مندی او به مجالس علم بود.

در روایتی لقمان به فرزندش فرمود: ۴۰۰ پیامبر را درک کردم و از هر کدام کلامی را یاد گرفتم.

-امام حسین(ع) می فرماید :

«من دلائل علامات القبول: الجلوس الی العقول  و من علامات اسباب الجهل: الداراۀ لغیر اهل التفکر  و من دلائل العالم: انتقادُه لحدیثه و علمهُ بحقایق فنون النظر».[108]

«انحراف و سقوط بسیاری از مردم خصوصاً جوانهای ما بخاطر عدم ارتباط ایشان با اندیشمندان دینی است».

۳- آگاهی از توطئه های منافقین:

انسانهای بصیر در صحنه­های سیاسی و عقیدتی و اجتماعی کاملا توطئه­ها را تشخیص می­دهند و رفتاری حکیمانه در برابر آنها می­گیرند.

-سید الشهدا(ع) از بینش فوق العاده­ای برخوردار بود. به عنوان نمونه:

بعد از صلح امام حسن(ع) با معاویه عده­ای از اهل کوفه به سراغ محمد حنفیه آمدند شما قیام کنید ما با شمائیم. وی چون اهل جنگ نبودند عذر خواهی کرد. همانها آمدند نزد امام حسین(ع) حضرت فرمود:

«انّ القوم یریدون ان یألکوا بنا و یستطیلوا بنا و یستنبطوا دماء الناس دمائنا».[109]

«این قوم می­خواهند به وسیله ما شکم­های خود را آباد کنند و به وسیله ما به بزرگواری برسند و خون ما و مردم را بیهوده به زمین بریزند.»

-امام در شب عاشورا چنین خدا را حمد می کرد:

«اللهم انی احمدکِ علی ان اکرمتنا بالنبوه و علمتنا القرآن. و فقهتنا فی الدین …».[110]%3






نظرات بسته هستند