شب نیمۀ شعبان

شب نیمۀ شعبان
متن سخنرانی جهت شب نیمۀ شعبان
شب نیمۀ شعبان به دو جهت دارای اهمیت ویژه می باشد:
۱٫ شب قدر اهلبیت است
شب نیمۀ شعبان بعد از شبهای قدر بالاترین فضیلت را در ایام سال را دارد.
۲٫ شب ولادت امام زمان عج است
داستان شیرین ازدواج امام عسکری بانرجس خاتون
شب نیمۀ شعبان به دو جهت دارای اهمیت ویژه می باشد:
۱٫ شب قدر اهلبیت است:
شب نیمۀ شعبان بعد از شبهای قدر بالاترین فضیلت را در ایام سال را دارد.
۱٫ شباهتهای شب نیمۀ شعبان با شب قدر:
- روایت داریم شب نیمۀ شعبان برای ما همان نقشی را دارد که شب۲۳ رمضان و شب قدر برای پیامبر دارد.
- شب نیمۀ شعبان، شب آمدن تالی قرآن است، چنانکه شب قدر شب نزول قرآن است.
- شب قدر شب سرنوشتها است. شب نیمه هم شب ولادت کسی است که سرنوشت عالم به دست اوست .چون او واسطه فیض خدا بر عالم است.
آیت الله ملکی تبریزی، شب نیمۀ شعبان از محتملات مهم شب قدر است.
۲٫ شب ولادت امام زمانS است :
شب ولادت معجزهآسای آخرین منجی موعود شبی که بر خلاف تلاش دشمنان که نمیخواستند مهدی Sبه دنیا بیاید، به اراده الهی امام زمانS به دنیا آمد.
یُریدُونَ أَنْ یُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلاَّ أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُون.[۱]
مادر امام زمان بانویی از نسل شمعون، وصی حضرت عیسی که خدا با قدرت خود او را برای همسری امام عسکری از روم به سامرا رساند، تاگوهر تابناک مهدیS در دامن او پرورش یابد.
داستان شیرین ازدواج امام عسکری بانرجس خاتون:
خوشبختانه این ازدواج هم در منابع و کتب شیعه آمده وهم در منابع اهل سنت[۲] :
داستان را به تفصیل این چنین بیان کرده اند :
بشر بن سلیمان از نسل ابوایوب انصاری میگوید: «روزی کافور خدمتکار امام هادی به نزد من آمد. گفت امام تو را میخواهد. من به خدمت حضرت رسیدم. فرمود: ای بشر، تو از اولاد انصار هستی که در مدینه به یاری پیامبر شتافتند ودوستی شما بر ما مسلم است. لذا من به شما اطمینان زیادی دارم. میخواهم به تو افتخار بزرگی بدهم و رازی را با تو بگویم که تو از آن محافظت کنی.
حضرت نامه ای به خط رو مینوشت، مهر زد، و کیسه ی زردی بیرون آورد و هر دو را به من داد و فرمود:
برو بغداد، و صبح فلان روز، سر پل فرات، نزد عمر بن زید برده فروش برو و از او کنیزی را که دو لباس حریر پوشیده، و خود را از خریداران مخفی میکند، بطلب. و بگو: نامهای برای او از یکی از بزرگان داری تا آن را بخواند.
و بیندیشد. اگر تمایل داشت، شما هم راضی شدی، از طرف ایشان کنیز را خریداری نمایم.
بشر میگوید: من به فرموده حضرت عمل کردم. نامه را به کنیز دادم، خواند. و بعد به عمر بن زید گفت: مرا به صاحب این نامه بفروش. به این ترتیب بود که با دست پر به نزد امام هادی برگشتم. در بین راه میدیدم نامه را میبوسد، و به چشم میگذارد. گفتم تو که صاحب نامه را نمیشناسی. چگونه آن را میبوسی و احترام میکنی؟ گفت آن چه میگویم خوب گوش کن، تا علت ارادت مرا دریابی.
در ادامه به شرح زندگی خود پرداخت.
گفت: من ملیکه دختر یشوعا فرزند قیصر هستم. مادرم از فرزندان حواریون است. و نسبم به شمعون وصی وجانشین حضرت عیسی میرسد.
پدربزرگم مرا به ازدواج برادرزادهاش درآورد. اما در مراسم عروسی ناگهان صلیبها از بلندی به زمین افتادند و پایههای تخت شکست. بار دیگر همه را مرتب کردند. تا دوباره عقد بخوانند. ولی باز همان اتفاق افتاد. همه حضار متفرق شدند.
همان شب حضرت عیسی و شمعون وصی را به خواب دیدم. با گروهی از حواریون، که پیامبر اکرم و جانشین او، و عدهای فرزندانشان، وارد شدند. حضرت عیسی به استقبال شتافت. پیامبر فرمود: یا روحالله، من به خواستگاری دختر وصی شما شمعون برای فرزندم آمدم. و به امام عسکری اشاره کرد. وقتی حضرت عیسی و شمعون وصی قبول کردند، پیامبر بر بالای منبر رفت، و خطبۀ عقد خواند، وسپس حضرت عیسی و حواریون را شاهد گرفت. وقتی از خواب بیدار شدم، از ترس جان خود، خواب را برای پدر و مادر و اطرافیانم نقل نکردم.
روز به روز ضعیفتر می شدم. تا اینکه چهارده شب گذشت، در خواب حضرت فاطمه را به همراه حضرت مریم دیدم. من متوجه حضرت زهرا شدم. و زیاد گریه کردم. و از این که امام عسکری به نزدم نمیآید گله کردم. فرمود: تو در مذهب نصاری هستی. لذا به دیدارت نمیآید. همان شب من شهادتین جاری کردم. از آن شب به بعد، امام عسکری به خوابم میآمد. تا اینکه یک شب به من فرمود قیصر روم لشکری به جنگ مسلمانان میفرستد. تو هم به صورت ناشناس درلباس خدمتکاران به آنها ملحق شود و من هم اطاعت کردم. در جنگ اسیر شدم تا به امروز که همراه تو به سمت سامرا میرویم.
بشر میگوید: من ایشان را به سامرا خدمت امام هادی بردم. حضرت به ایشان فرمود: خدا میخواهد تو را گرامی دارد.
تو مخیری در انتخاب بین دو امر کدام را میپسندی؟ ده هزار اشرفی میخواهی، یا بشارت به شرافت ابدی؟
ایشان جواب داد: بشارت به شرافت ابدی.
فرمود: بشارت باد تو را به فرزندی که پادشاه مغرب و مشرق عالم خواهد شد و زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. بعد از آنکه پر از ظلم شده باشد.
عرضه کرد پدر این فرزند کیست؟ فرمود: از کسی که پیامبر تو را برای او خواستگاری کرده. آنگاه امام، کافور را صدا زد و فرمود: خواهرم حکیمه را صدا بزن. بعد حضرت به خواهرشان حکیمه فرمودند: این همان دخترکی است که برایت گفتم. اینجا حکیمه ،نرجس را در آغوش کشید. حضرت به خواهر فرمود: او را به خانه خود ببر و واجبات و سنتها را به او بیاموز. او همسر فرزندم حسن و مادر صاحب الأمر است. به این ترتیب بانویی پاک دامن و عفیف و منزه از نسل مشعون به خانه امام هادی پا گذاشت و تحت تربیت بانویی فاضله و دانشمند و با تقوی به کسب مقامات علمی و دینی والایی افتخار پیدا کرد. بعد از مدتی آموزش و تمرین بندگی به مقامی رسید که صاحب سیمایی نورانی و اخلاقی ربانی شد و مورد توجه و احترام حکیمه خاتون قرار گرفت تا اینکه خاستگاری و ازدواج رسمی از طرف امام عسکری صورت گرفت. عقد و زفاف در خانه حکیمه خاتون انجام شد.
حکیمه خاتون میگوید بعد ازشهادت امام هادی مرتب به خانه امام عسکری میرفتم شب نیمۀ شبعانی بود مهمان حضرت عسکری بودم خواستم برگردم خانه حضرت عسکری فرمود: عمهجان امشب بمان. چون امشب فرزند ارجمندی به دنیا میآید که حق تعالی زمین را به عدل و علم و ایمان و هدایت او زنده می کند. بعد آنکه مرده باشد، با شیوع کفر و ضلالت…
من با شگفتی پرسیدم : از چه کسی؟
فرمود: از نرجس خاتون گفتم من آثار حمل نمیبینم.
فرمود: وقتی که صبح بر آمد اثر حمل ظاهر میشود، مَثَل او مَثَل مادر موسی است. که تا هنگام ولادت هیچ اثر حملی در او نبود. و احدی بر او مطلع نشد. چون فرعون شکم زنهای حامله را می شکافت، این فرزند هم، شبیه به موسی است. حکیمه میگوید: من نزد نرجس برگشتم او را از قضیه مطلع کردم. گفت: من اثری نمی بینم. آن شب همانجا ماندم و افطار کردم. در آن شب هر لحظه حواسم به نرجس بود. آن شب بیشتر از شبهای دیگر، به نماز و تهجُّد مشغول بودم. نماز وِتر میخواندم، که نرجس خاتون از خواب برخاست. وضو گرفت و به نماز شب مشغول شد. فجر کاذب دمید. کمی شک به دلم افتاد. ناگهان امام عسکری از اتاق بغل فرمود: عمه جان شک نکن که وقتش نزدیک شده. در این لحظه اضطرابی در چهره نرجس ظاهر شد. او را در بغل گرفتم و ذکر خدا میگفتم. امام فرمود: سوره قدر را بخوان. و من هم خواندم، بعد از حال نرجس پرسیدم فرمود: آنچه حضرت فرموده بود، ظاهر شد.»
وقایع لحظه ولادت امام زمانS :
۱٫ سخن گفتن قبل از تولد :
حکیمه خاتون میگوید:« من سوره إِنَّا أَنْزَلْناه میخواندم. شنیدم که طفل در شکم مادر مرا همراهی می کرد. بعد هم به من سلام کرد من تعجب کردم امام عسکری فرمود عمه جان تعجب نکن که خدا وند کودکان ما را به حکمت گویا میکند و در بزرگی ما را حجت خود بر زمین قرار میدهد» .
۲٫ اداء شهادتین لحظه ولایت :
هم ایشان میگوید: «وقت ولادت دیدم نوزاد روی دو زانو رو به قبله نشسته و دستهای مبارکش را به آسمان بلند کرده و میگو ید :أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ جَدِّی رَسُولُ اللَّهِ ص وَ أَنَّ أَبِی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ثُمَّ عَدَّ إِمَاماً إِمَاماً إِلَى أَنْ بَلَغَ إِلَى نَفْسِهِ فَقَالَ ع اللَّهُمَ أَنْجِزْ لِی وَعْدِی وَ أَتْمِمْ لِی أَمْرِی وَ ثَبِّتْ وَطْأَتِی وَ امْلَأِ الْأَرْضَ بِی عَدْلًا وَ قِسْطا».[۳]
۳٫ ساطع شدن نور از حضرت به اطراف :
محمد ابن عثمان عمری نائب امام زمانS می گوید: «لَمَّا وُلِدَ الْخَلَفُ الْمَهْدِیُّ ع سَطَعَ نُورٌ مِنْ فَوْقِ رَأْسِهِ إِلَى أَعْنَانِ السَّمَاءِ ثُمَّ سَقَطَ لِوَجْهِهِ سَاجِداً لِرَبِّهِ تَعَالَى ذِکْرُهُ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ وَ هُوَ یَقُولُ شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ وَ الْمَلائِکَهُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ قَالَ وَ کَانَ مَوْلِدُهُ یَوْمَ الْجُمُعَه.»[۴]
۴٫ تلاوت قرآن در لحظه ولادت :
امام در همان لحظات اولیه ولادت بعد شهادتین این آیه را تلاوت فرمود :
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم وَ نُریدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ وَ نُمَکِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ.»[۵]
اخبار مرتبط
سخنرانی منتشر نشده از امام موسی صدر درباره حضرت زهرا(س)
«فاطمه و نماز» عنوان سخنرانی امام موسی صدر است که به مناسبت ایام ماه جمادیبیشتر بخوانید

رهبر انقلاب اسلامی در دیدار صدها تن از زنان فرهیخته و فعال کشور:
زنان در اتفاقات اخیر در دهان دشمنان زدند/ غرب متجدد نسبت به مسئله زن جنایتبیشتر بخوانید