شهادت یادگار نبی (ص) به استناد منابع اهل سنت

   آنروز که در غدیر خم، پیامبر رحمت و دوستی آخرین توصیه های خویش را با امت می گفت به دو یادگارارزشمند اشاره کرد و از آنان خواست تا این دو گوهر گرانمایه را نه تنها چون جان شیرین بلکه فراتر از آن پاس دارند همچنانکه خداوند رسولش را بر مؤمنین اولی قرار داده است[۱]. اما دیری نپائید که یادگار و پاره تن این حبیب خدا، مظلوم واقع شد، حقش غصب گردید، پهلویش شکسته و تازیانه های شرک و کفر بر او وارد شد تا کسانیکه دیروز بر سر دفاع از این یادگاران عهد بسته بودند امروز بر اذیت و آزار و حتی قتل آنان هم عهد گردند.

  آنروز که در غدیر خم، پیامبر رحمت و دوستی آخرین توصیه های خویش را با امت می گفت به دو یادگارارزشمند اشاره کرد و از آنان خواست تا این دو گوهر گرانمایه را نه تنها چون جان شیرین بلکه فراتر از آن پاس دارند همچنانکه خداوند رسولش را بر مؤمنین اولی قرار داده است[۱]. اما دیری نپائید که یادگار و پاره تن این حبیب خدا، مظلوم واقع شد، حقش غصب گردید، پهلویش شکسته و تازیانه های شرک و کفر بر او وارد شد تا کسانیکه دیروز بر سر دفاع از این یادگاران عهد بسته بودند امروز بر اذیت و آزار و حتی قتل آنان هم عهد گردند. هنوز در مسجد نبوی می توان صدای ضجه های وامحمدا و واابتاه دختری را شنید که غضب او، غضب خدا و رسول اوست و اذیت او، اذیت خدا و رسولش، و امروز می شنویم آنانکه روزگاری با افتخار او را مورد تحقیر و تکذیب و توهین قرار می دادند و با شدت وغضب دررا به پهلوی او می کوبند و تازیانه بر پیکر او می زنند، امروز این را تکذیب می کنند و مدعی علاقه و احترام به او هستند تا شاید بدین ترتیب بتوانند خود را از این جنایت پلید، مبرّی نشان دهند و فرزندان او را که مدعی ظلم بر او و شهادت این ریحانه نبی هستند، تخطئه کرده ونزد مسلمین بی اعتبارسا زند، غافل از اینکه در اسناد و کتب خویش، علیرغم تلاشهایی که کرده اند تا اثری از مطالب ثابت کننده این جنایت نباشد، بازهم بسیاری از دلائل و مستنندات وجود دارد که این ظلم تاریخی را ثبت کرده و در این نوشتار به بررسی اجمالی وقایع منجر به شهادت ایشان از لسان اهل سنت می پردازیم تا شاید برخی غافلان از حقیقت نیز به واقع امر مطلع شوند و شیعیان اهل بیت(ع) نیز به ابعاد آن اطلاع بیشتری یابند چرا که متاسفانه امروز وهابیت تلاش می کند تا این واقعه را تکذیب کرده و پیرامون اصل آن ایجاد شبهه کنند و حتی این شبهات را در میان زائران اهل بیت(ع) در مدینه ودر کنار مزار مخفی آن بانوی شهیده نیز نشر می دهند. و اما اصل ماجرا:

پس از وفات نبی اکرم(ص) و خلافت ابوبکر در جریان سقیفه بنی ساعده که منجر به بیعت شکنی مسلمین با پیامبر اکرم(ص) و امام علی بن ابیطالب(ع) شد ( چرا که در غدیر خم بیعت بر یاری علی(ع) بسته بودند)[۲] ، حضرت زهرا(س) از دو طریق به پیگیری حقوق مسلّم خاندان عصمت اقدام فرمودند: اول از طریق بیان مصائب وارده به خاندان خویش، گاه در کنار تربت پاک نبوی و گاه در مسجد پیامبر(ص) که محل اجتماع مسلمین بوده و گاه در کنار منزل خویش که محل تردد نمازگزاران برای اقامه جماعت بوده و گاه در کنار قبر شهدای احد و…. که این موجب ایجاد سؤال و حتی ایجاد انگیزه در برخی جهت عدم همراهی با حکومت می شد؛ و دوم از طریق دفاع از وصی پیامبر (ص) و دادخواهی برای حق او و دعوت مسلمین به حمایت از امام علی(ع) . دراین باره ابن قتیبه دینوری از مورخان و نویسندگان اهل سنت در کتاب الامامه  والسیاسیه می نویسد: علی ابن ابیطا لب(ع) شبها فاطمه (س) را سوار بر مرکبی می کرد و به مجالس انصار مدینه می برد و فاطمه (س)آنها را به یاری شوهر خود می خواند و از آنها کمک خواهی می نمود…[۳]  عملا نوعی مخالفت با حکومت غاصب و دفاع از حق الهی اهل بیت(ع) بود.

حکومت نیز به روشهایی جهت مقابله با این بانوی بزرگوار، دست زد که از آن جمله می توان به غصب فدک و منع آن بانوی بزرگوار از حقوق حقه خود(علیرغم اقامه دلیل و شهود،بر این که فدک ملک ایشان است نه ارث پیامبر(ص)‌‌)[۴]، اذیت و آزار آن بانوی مکرّمه و ضرب وشتم ایشان که منجر به شهادت آن پاره تن پیامبر(ص) و فرزندش (محسن بن علی) گردید، اشاره نمود که ذیلا به  اسناد اهل سنت تنها درباب شهادت آن حضرت و فرزند ایشان می پردازیم.

ابن قتیبه درمورد هجوم به منزل حضرت علی(ع) برای گرفتن بیعت می گوید: عُمَر به درب منزل علی(ع) آمد و از آنها که در خانه آن حضرت اجتماع کرده بودند خواست که از خانه خارج شوند و با ابی بکر بیعت کنند ولی آنان از این امر امتناع کردند. عمر بدنبال این جریان مقداری هیزم به در خانه آورد و فریاد زد«والذی نفس عمر بیده لتخرجن او حرقتها علی من فیها» به او گفتند در این خانه فاطمه(س) است. گفت: هر چند که فاطمه در آن باشد…[۵] از این قسمت به بعد، راویان اهل سنت معتقدند عمربه نزد ابوبکر باز گشته و قنفذ را جهت اخذ بیعت و پیگیری جریان می فرستند که او هم دوباربه منزل حضرت زهرا(س)مراجعه می کند و جوابی نمی گیرد، و در نهایت مجددا عمر به در منزل آن حضرت آمده و با خود آتش آورد(فا‍قبل عمر بشیءمن نار اَنُ یضرم الدّار)[۶] و در نهایت به منزل حمله کردند و حضرت علی (ع) را از منزل به زور خارج کردند. این قضیه تا آن حدّ حتمی است که ابن تیمّیه با تمام کینه و عداوتی که با اهل بیت و شیعه دارد، این قضیه را بیان کرده لکن تلاش می کند آنرا توجیه  کند؛ او می گوید عمر به خانه حمله کرد تا ببیند آیا از اموال خداوند که باید تقسیم شود چیزی در آنجا یافت می شود که آنرا به مسلمانان برساند[۷]. پس این حمله با دستور ابوبکر بوده است کما اینکه احمدبن محمدبن عبد ربه قرطبی از علمای اهل سنت در کتاب معروف العقدالفرید می گوید: ابوبکر عمر را فرستاد تا آنان را(کسانی که از بیعت با ابوبکر سر باز می زدند) از خانه فاطمه (س) بیرون کند و گفت اگر از آمدن خودداری کردند با آنها مقابله کن و از همه بالاتر اینکه خود خلیفه اول نیز به این موضوع اعتراف می کند و حال چگونه امروز وهابیون منکر این امر مسلّم و شهادت مظلومانه می شوند، امری است عجیب، ظاهرا این آقایان حرف خلیفه خود را هم قبول ندارند آنجا که می گوید: من بر چیزی از امور دنیا تاسف نمی خورم مگر سه کاری که کرده ام و ای کاش نمی کردم… وَددت انّی لَم اکشف بیت فاطمه عن شیء و ان کانوا قد غلقوه علی الحرب:«ای کاش خانه فاطمه(س) را نمی گشودم،اگر چه برای جنگ آنرا بسته بودند‌‌.» آیا کشف بیت جز ورود با زور و عنف به منزل معنایی می دهد؟ آیا ابابکر و عمر با آرامش وارد این منزل شده اند،که در آن صورت پشیمانی معنایی ندارد؟ و اصولا خلیفه در این واقعه چه کرده است که در واپسین لحظات عمر از آن ابراز ناخرسندی کرده و تاسف می خورد؟ این مطلب را نیز بزرگان اهل سنت مانند ابن عبد ربه قرطبی،ابن قتیبه،مسعودی،ابن ابی الحدید،طبری و…نقل کرده اند[۸] و یعقوبی در تاریخ خود می گوید که به خانه حضرت علی(ع) هجوم آوردند و وارد شدند و حضرت فاطمه(س) از منزل خارج شدند و آنانرا به خروج از منزل امر می کردند[۹]. و این در حالی است که لحظاتی قبل از ورود به منزل، بر طبق اسناد اهل سنت، عمر با مشت و لگد به درب منزل آن حضرت(س) می کوبید و ناله زهرای اطهر(س) در مدخل درب منزل شنیده می شد که با پدر خویش و پیامبر امت(ص)استغاثه می کرد «یا ابتا یا رسول الله ماذا لقینا بعدک من ابی الخطاب و ابن ابی قحافه»[۱۰]، این ناله ها و ضجه های جانسوز زهرای مرضیه(س) که با فریاد و اشک او توام است،بیانگر چیست؟ این چه دردی است که او را اینگونه در انظار مردم به اشک و ناله و فریاد واداشته است آیا به منزل او حمله نشده؟آیا پشت درب نبوده؟ آیا محسنش سقط نشده؟ مگر جز این است که احمدبن حنبل در مسند خویش و حاکم نیشابوری درمستدرک، پسران علی(ع) را حسن،حسین و محسّن می دانند[۱۱] و نظام معتزلی از بزرگان و علماء معتزله، صراحتاً این مطلب را نقل می کند که« اِنَّ عمر ضرب بطن فاطمه یوم البیعه حتّی القت الجنین من بطنها و کان یصیح عمر:احرقوا دارها بمن فیها و ما کان بالدار غیر علی و فاطمه و الحسن و الحسین» در روز بیعت، عمر به شکم (حضرت) فاطمه(س) زد و در اثر این ضربه، جنین از شکم (آن حضرت) افتاد و عمر فریاد میزد:خانه زهرا را با هرکه در آن است بسوزانید و در خانه کسی جز علی،فاطمه و حسنین نبود[۱۲]. و چه زیبا ابن ابی الحدید از قول استاد خود نقیب ابی جعفر می گوید که وقتی ماجرای هبّاربن اسود(که زینب دختر پیامبر(ص) را ترساند و او سقط جنین کرد و پیامبر (ص) هبّار را مهدورالدّم خواندند)نزد نقیب ابی جعفر ذکر شد او گفت: اذا کان رسول الله(ص) اَباحَ دَمَ هَبّار لِانَّه روَعَ زینب فَالقَت ذا بَطنِها، و ظاهرالحال انه لو کان حیّا لا باح دَمَ من روَّعَ فاطِمه حتی القت ذابطنها. ( وقتی رسول خدا (ص) خون هبار را به جرم اینکه زینب را ترسانید و سبب سقط جنین شد مباح کرد ظاهر حال بر این است که اگر زنده بود خون کسانی که فاطمه اش را ترساندند تا جنینش را سقط کند مباح می ساخت)[۱۳]. آری از این پس تنها روزگار کوتاهی را زهرا(س) در قید حیات است و بیمار و ناتوان در منزل به استراحت می پردازد،زنان انصار و مهاجر از او عیادت می کنند و مظلومیت اورا به یکدیگر و همسران ناجوانمرد خویش ابلاغ می کنند، زمزمه های پشیمانی و توبه در میان مردم شنیده می شود وممکن است این نجواها تبدیل به قیام علیه حکومت گردد پس حالا نوبت خلیفه است که به عیادت او برود و دلجوئی کند آخر هر چه باشد او دختر پیامبر(ص) و تنها یادگار نبوی است اما ایشان اینان را نمی پذیرد، باید علی واسطه شود و شفاعت کند(ظاهرا شفاعت علی در اینجا برای خلیفه ایجاد شرک نمی کند بر خلاف نظر وهابییون)،آن بانوی بزرگوار می پذیرد آنهم به احترام علی  همسر مظلوم و امام بر حقش،می آیند ولی خانم کلامی با آنها صحبت نمی کند،عذری می آورند و پوزش می طلبند،از چه؟ از تمام حقهای غصب شده؟ از پهلوی شکسته؟ ازطفل کشته شده؟از…؟ بانوی بزرگوار در جملاتی کوتاه پاسخ می فرماید: اگر حدیثی از پیامبر(ص) نقل کنم اعتراف می کنید؟ ابوبکر و عمر گفتند: آری.

– شما را بخدا سوگند آیا از پیامبر(ص) نشنیدید که رضای فاطمه رضای من است و خشم او خشم من. کسی که دخترم فاطمه را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که او را راضی و خرسند نگهدارد مرا خرسند ساخته، و کسیکه اورا خشمگین کند مرا خشمگین کرده است.

– گفتند: آری این حدیث را شنیدیم.

-آنگاه فرمود: من خدا و ملائکه را شاهد می گیرم که شما دو نفر مرا آزردید و به غضب و خشم آوردید و بر خلاف رضایت من عمل کردید،من هنگامی که رسول خدا را ملاقات کنم از شما شکایت خواهم کرد….

ابابکر گریست

و خانم فرمودند:ای ابابکر بخدا قسم در هر نماز تورا نفرین خواهم کرد. این حدیث آنقدر قطعی الصدور است که بخاری و مسلم در صحیح خود و احمد در مسند خویش آنرا نقل کرده اند[۱۴].

آری این آخرین کلمات زهرا بود با خلفا و پس از آن هرگز با این دو سخن نگفت تا از دنیا برفت [۱۵] و وصیت کرد کسی بر جنازه اش حاضر نشود و حضرت علی (ع) نیز ابابکر را آگاه نکردند[۱۶]. و اینگونه تنها یادگار پیامبر، شبانه غسل و کفن شد،شبانه تشییع شد و شبانه دفن گردید و کسی بر مزار او آگاه نشد تا حجت خدا قیام کند و حق او را بستاند و آنگاه قبرش را نمایان سازد.


[۱] . الرسول اولی بالمومنین من انفسهم (قرآن کریم) و نیز حضرت در خطبه غدیر از مردم اقرار گرفتند که اَلَستّ اولی منکم بِاَنفسکم.

[۲] . در حدیث غدیر که از احادیث متواتر است میان شیعه و سنی،آمده که اصحاب و مسلمین بر ولایت و یاری حضرت علی (ع) یا پیامبر(ص) و آنحضرت(ع) پیمان بستند و حتی در منابع اهل سنت، بر بیعت خلیفه اول و دوم با حضرت علی(ع) هم تاکید شده است.

[۳] . الامامه و السیاسه، ج ۱ صفحه ۱۲

[۴] .غصب فدک توسط ابوبکر را سعدالدین تفتازائی و ابن حَجَر مکّی و بسیاری کتب اهل سنت نقل کرده اند(الصواعق المعرقه ابن حجر مکی صفحه ۳۱) و بر مالکیت آن برای بانو، بَزّار، ابن ابی حاتم، حاکم، طبرانی، ذهبی، سیوطی و … روایتی نقل کرده اند ذیل تفسیر آیه و آتِ ذی القربی حَقَّه که پیامبر(ص) در هنگام نزول این آیه، حضرت زهرا(س) را طلبیدند و فدک را به ایشان بخشیدند(الدرالمنثور،جلال الدین سیوطی ج ۴ صفحه ۱۷۷)(منهاج السنّه ج ۷ صفحه ۱۳)(بنقتل از مظلومیت برترین بانو تالیف سید علی حسینی میلانی)

[۵] . الامامه و السیاسه ج۱ صفحه ۱۸(بنقل از طوفان امت و کشتی نجات،آیت ا.. سید مهدی موسوی خلخالی صفحه ۲۳۰). این مطلب را همچنین ابن ابی شِیبه( از اساتید و مشایخ بخاری) در کتاب المصنّف(ج۷ صفحه ۴۳۲) و طبری در تاریخ خود ج۳ صفحه ۲۰۲ نقل کرده اند.

[۶] . ابوالفداء مورخ اهل سنت در کتاب المختصر فی اخبار البشر ج۱ صفحه ۱۵۶ به این مطلب اشاره می کند. مسعودی نیز در مروج الذهب(ج۳ صفحه ۸۶) و ابن ابی الحدید نیز در شرح نهج البلاغه خود ج۲ صفحه۱۴۷ این مطلب را که عمر هیزم برای آتش زدن منزل حضرت زهرا(س) آورد نقل می کنند(بنقل از مظلومیت برترین بانو-سید علی میلانی صفحه ۱۰۷) و نیز تاریخ طبری ج۴ صفحه ۱۸۱۸ و تاریخ یعقوبی ج۲ صفحه ۱۱۰ تا۱۱۶ این مطلب آمده است(بنقل از طوفان امت و کشتی نجات آیت ا.. سید مهدی موسوی خلخالی صفحه ۲۳۶

[۷] . منهاج السنه ج۸ صفحه ۲۹۱ (بنقل از مظلومیت برترین بانو صفحه ۱۲۵)

[۸] . الامامه والسیاسه(ابی قتیبه) ج۱ صفحه ۱۸، تاریخ طبری ج۳ صفحه ۴۳۰، العقد الفرید ج۲ صفحه ۲۵۴، الاموال(ابی عبید قاسم بن سلّام) صفحه ۱۳۱، شرح نهج البلاغه( ابن ابی الحدید) ج۲ صفحه ۴۶٫

[۹] . تاریخ یعقوبی ج ۲ صفحه ۱۱۰ به بعد

[۱۰] . الامامه و السیاسه ج۱ صفحه ۱۳ الی ۲۰،اعلام النساء ج۳ صفحه ۱۲۰۶(ج۴ صفحه ۱۱۵)، بنقل از الغدیر(تالیف علامه امینی(ره))، این ماجرا را عبدالفتاح عبدالمقصود از علمای برجسته اهل سنت مصر در کتاب الامام علیّ(ج۱ صفحه ۲۲۵) بطور کامل بیان می کند آنجا که ماجرای صفین و بستن آب بر روی سپاه علی (ع) را یادآوری می کند.

[۱۱] . مسند احمد ج۱ صفحه ۱۱۸ و المستدرک ج۳ صفحه ۱۶۵

[۱۲] . شهرستانی این سخن نظام را در الملل و النحل ج۱ صفحه ۵۹ نقل کرده و ابن قتیبه نیز در کتاب المعارف خود این مطالب را آورده بود لکن چاپهای جدید آن تحریف شده و این عبارت را حذف کرده اند.

[۱۳] . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج۳ صفحه ۳۳۴(بنقل از زندگانی حضرت زهرا(س)،ایت الله رسولی محلاتی صفحه ۱۵۶)

[۱۴] . صحیح بخاری ج۵ صفحه ۵ و ج۶ صفحه ۹۶، صحیح مسلم ج۲ صفحه ۷۲ و مسند احمد ج۱ صفحه۶ تاریخ طبری ج۳ صفحه ۲۰۲، ابن قتیبه در الامامه و السیاسه ج۱ صفحه ۱۴، اعلام النساج ج۳ صفحه ۱۲۱۴

[۱۵] . فلم تکلمه حتی ماتت(صحیح بخاری ج۸ صفحه ۱۲۵)

[۱۶] . همان ج ۵ صفحه ۱۳۹






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


+ 7 = 12