خراب محرم (اشعار مخصوص ورودیه ماه محرم )

ورود به ماه محرم

 

باران معرفت ز سحاب محرم است

آباد آن دلی که خراب محرم است

بوی گل و گلاب دهد روضۀ حسین

گل دیدگان و اشک گلاب محرم است

از هر دری گذر نتوان کرد بر بهشت

باب الحسین ادامۀ باب محرم است

جان یا علی بگو مَهَراس از یزیدیان

شور ولایت ارزش تاب محرم است

راس بریده بر سر نی داد این پیام

قرآن کلام نور، کتاب محرم است

در قاب، عکسی از همه ماند به یادگار

تصویر ما همیشه به قاب محرم است

تنها نه این مباحثه سر لوح زندگی است

در قبر هم سوال جواب محرم است

پرسند اگر کویه، بگو کربلایی ام

قلبم هنوز در تب و تاب محرم است

بوید ملک ز سینۀ زوار و گوید آه

این بوی تربت است و تراب محرم است

بینی چو ازدحام جماعت عجب مدار

جبریل هم به فکر صواب محرم است

هشدار، زیر هر علمی سینه زن نباش

مخلوط چهره زیر نقاب محرم است

یک قوم کبریایی و قومی ریا یی اند

مشکل ، تمیز حب، ز حباب محرم است

اخلاص ماندنی است ریاکار رفتنی است

ایمان چو آب و کفر سراب محرم است

گفتم ولی مباد شوی غافل از کرم

روشن دل از فروغ شهاب محرم است

نامحرمان و اجنبیان کور خوانده اند

عباس ارزیاب حساب محرم است

——————————————————-

ولی ا…کلامی

 

ورود به ماه محرم

 

عمریست خاک مقدم ماه محرمم

دائم نشسته بر سر راه محرمم

جز درگهش به هیچ دری رو نکرده ام

تنها، گدای سفره ی شاه محرمم

با هیئت و حسینیه اش خو گرفته ام

دلبسته ی لباسِ سیاه محرمم

زیر لوای اشکم و با روضه زنده ام

محتاج سوز و گریه و آه محرمم

ره توشه ام بجز غم و مهر حسین نیست

روز جزا فقط به پناه محرمم

شب های قدر و ماتم مولایمان گذشت

در حسرت رسیدن گاه محرمم

"یک کربلا ببر، نبری گریه می کنم"

چشم انتظار لطف و نگاه محرمم

————————————————————

رضا فرهانی

ورود به محرم

 

داغت اگر نبود دو عالم نداشتیم

چیزى نداشتیم اگر این غم نداشتیم

امشب براى مادرمان هم دعا کنیم

بى‏شیر او دو چشمه ى زمزم نداشتیم

امسال هم لباس عزا را گرفت و گفت

ما دلخوشى به غیر محرم نداشتیم

هر کس که گریه کرد مسیحاى عشق شد

عیسى نفس به روضه تان کم نداشتیم

ما را بگو کدام شب از گریه جان دهیم

ما غیر اشک خویش که مرهم نداشتیم

ما را صدا زدند که اینجا به سر زنیم

زهرا نبود حلقه ى ماتم نداشتیم

——————————————————-

حسن لطفی

ماه مُحرّم

 

شهر غوغا شده، در سینه تبِ غم باشد

 

در و دیوار سیه‌پوشِ مُحرّم باشد

 

آسمان بر تنِ خود رَخت عزا پوشیده

 

ماه نیلی شده در هالۀ ماتم باشد!

 

باز حرف عطش و خیمه و طفلانِ غریب؛

 

جرعه‌ای کو که مگر چارۀ این غم باشد؟

 

لشگر کوفه و شام آمده، تنهاست حسین (ع)

 

کوفه بر کشتنِ مولا چه مسمّم باشد!

 

تیغِ این حادثه هفتاد و دو گل پرپر کرد

 

قامت چرخ از این داغِ گران خم باشد

 

در غروبی که دل آل علی (ع) می‌لرزد

 

آسمان گر بشود زیر و زبر، کم باشد

 

خواهر خونِ خدا را به اسارت بردند

 

محملی نیست، کجا ناقه فراهم باشد!؟

 

بین آن حادثه و کرب و بلای امروز

 

اتّصالی‌ست، که در دیده مجسّم باشد!

 

نذر چشمانِ غریبان، غزلی آوردم

 

غزلی داغ که خود آینۀ غم باشد

 

درس ایثار و شهادت ز حسین (ع) آموزیم؛

 

این مدالی‌ست که برسینۀ عالم باشد!

 

—————————————————————-

 

غلامرضا غلامپور "رضا"

ماه غم آمد و محرم شد  ، آسمان دلم ترک دارد

 

سرگذشتی  که خانمان سوز است غمی اندازه ی فدک دارد

 

ساقی آمد به سمت شط فرات… عطش خیمه گاه بر دوشش

 

گرچه شق القمر نمود اما… بر دلش داغ نه فلک دارد

 

کربلا چشمه ای پر از خون بود شرحه شرحه غم  و پریشانی

 

این حسینی که کشته ی اشک است با خدا درد مشترک دارد

 

همچو خورشید نور می بخشید  آمد و در دل سیاهی شب

 

گفت راهش جدا کند از ما هر کسی بر حسین شک دارد

 

رو به گودال قتله گاه آمد خون گل را به آسمان پاشید

 

تا شهادت دهد به عشق ، حسین ! راه حق اینچنین محک دارد

 

گفت زینب در آن حماسه ی سرخ من ندیدم به غیر زیبائی

 

گر چه خورشید وطشت زر امروز ، روی زخم دلم نمک دارد

*

کاروان نیزه نیزه می آمد دل افلاکیان پر از غم شد

 

اسم اعظم به روی لب جاریست ماه غم آمد و محرم شد

 

————————————————————————

 

مجتبی ابوالقاسمی

نقطه ی عطف

 

درس ایثار تو آوازه ی عالم شده است

ماه غم آمد ه هنگام محرم شده است

عمق این فاجعه را با چه زبان باید گفت

که در این فرصت کوتاه فراهم شده است

کشته ی اشکی واز داغ تو یا ثارا…

مرثیه خوان غمت حضرت آدم شده است

نه فقط چشم غزل لاله صفت می سوزد

چشم عالم ز غمت چشمه ی زمزم شده است

تا حسینیه دل رفتم ودیدم آنجا

داغ هفتاد و دو آئینه مجسم شده است

از غم داغ علی اصغر شش ماهه ی تو

آسمان خون شده و پشت فلک خم شده است

بعد از آن واقعه ی تلخ در آن سرخی دشت

دل عشاق تو خونابه ی ماتم شده است

کربلا نقطه ی عطفی است به تاریخ بشر

که به خونخواهی تو شیعه مصمم شده است

هر که از فلسفه ی راه تو آگاهی یافت

محرم کوی تو با عشق تو محرم شده است

رهگذر گفت که ای مهر هدایت گستر

درس ایثار تو آوازه ی عالم شده است

 

———————————————————

مجتبی ابوالقاسمی

امام حسین(ع)-محرمی

 

اندوه تو در عالم و آدم پیداست

شادیم که در چهره ی ما غم پیداست

چشم است ولی ابر بهاری شده است

سالی که نکوست از محرّم پیداست

ورود به ماه محرم

 

از اشکِ چشم خورشید، لبریز، آسمان است

انگار آسمان هم از دیده خون‌فشان است

این ماه، ماه اشک است این ماه، ماه خون است

این ماه، ماه نوحه یا ماه نوحه‌خوان است

هفتاد قرص خورشید افتاده بر روی خاک

هفتاد ماه خونین بر نوک نی، عیان است

این آیه‌های قرآن، یـا جـای تیر و نیزه؟

این لاله‌زار خونین یا جسم باغبان است؟

از مکـه کاروانــی گردیــده کــربلایی

سیلاب اشک زهـرا دنبال آن روان است

از چشم آسمان‌ها ریـزد ستاره بر خاک؛

یا اشک چشم سقا در جام تشنگان است؟

در دست دسته‌ای تیغ، در دست دسته‌ای سنگ

در دست حرمله تیر، دست سنان، سنان است

از مقتـل شهیــدان آیــد صــدای نالـه

ایـن نالۀ محمّـد یـا صاحب‌الزمان است؟

هـر طفـل بـر زبــانش نامـی ز آب آرد

اما میان طفلان یک طفل بی‌زبـان است

«میثم»! جهان فانی، فانی‌ست هرچه باشد

خون شهید، تنها تـا حشر جاودان است

——————————————————————–

غلامرضا سازگار

محرمی

 

تا محرّم می‌شود در شهر غوغا می‌شود

هر کجا هر روز و هر شب، عشق معنا می‌شود

عشق شوری در نهاد عاشقان انداخته است

پاسخ زشتی اگر «الّا جمیلا» می‌شود

از ازل دیوانه‌ام، افتاده شوری در سرم

قطره قطره، رود رود این شور، دریا می‌شود

ای همه آزادگی، «یا لیتنا کنّا معک»

با تو باشم از دلم غیر از تو مِنها می‌شود

با تو باشم دردهای من مداوا می‌شود

با تو باشم تشنگی‌هایم گوارا می‌شود

با تو باشم در نگاهم ماه پیدا می‌شود

با تو باشم بودِ این مُرداب، زیبا می‌شود

یازده ماهی دلم می‌میرد امّا دلخوشم

تا محرّم می‌شود این مرده احیا می‌شود

——————————————————————

رضا احسان پور

ورود به ماه محرم

 

شکر خدا ماه محرم رسید

بهر دلم مونس و همدم رسید

شکر خدا اهل بُکا می شوم

سینه زن ماه عزا می شوم

شکر خدا خیمه غم پا گرفت

دست مرا حضرت زهرا گرفت

شکر خدا من به دعای حسین

سینه زنم باز برای حسین

شکر خدا باز کنم نوکری

نوکری اما به جهان سروری

باز شده هم دمم این روزها

پیرهن مشکی و شال عزا

باز حسینیه و باز این چه شور

باز همان قصۀ اشک و بلور

باز شب سوم این ماجرا

باز رقیه نمک این عزا

باز عطش باز نوا بهر آب

باز غم روضه ی طفل رباب

باز دلم در یَم غم گُم شود

باز شب هفتم و هشتم شود

باز موذن علی اکبر است

باز پدر پشت سرش مضطر است

باز وفای گل ام البنین

باز عزای گل ام البنین

باز دو صد تیر ز کین می خورد

باز به صورت به زمین می خورد

باز کسی غرق یم خون شود

کُشتۀ افتاده به هامون شود

باز کسی آید و از پشت سر

موی سری را بکشد بی خبر

———————————————————————————-

سید مجتبی شجاع

ورود به ماه محرم

 

مردم بساط  گریه و ماتم بیاورید

وقتش شده که بیرق و پرچم بیاورید

مردم کتیبه های حسینیّه دست کیست؟

"باز این چه شورش است که…عالم" بیاورید

خواهید از خدا که در این شصت روز عمر

در بین روضه ها نکند کم بیاورید

این اشک ها برای حسینی شدن کم است

صد چشمه چشم کوثر و زمزم بیاورید

هنگام روضه خواندن ذاکر درون ذهن

تصویرهای ناب مجسّم بیاورید

هر سینه نیست قبر حسین و مطاف او

در هیئت عزا دل مَحرم بیاورید

"فَلتُلطَمُ الخُدود"و "تُشَقُّ الجُیوب" را

بر گونه ها و سینه فراهم بیاورید

رخت سفید کنده و در گنجه افکنید

پیراهن سیاه محرم بیاورید

————————————————————

مجید لشکری

ورود به ماه محرم

 

زنده ماندم شب غمت آمد

ماه شب های ماتمت آمد

ساعت کار گریه کردن شد

فصل باران نم نمت آمد

حضرت یاس ناله سر داد و

بوی سیب محرمت آمد

مادرت گریه کن صدایم کرد

گفت شب های محرمت آمد

من شنیدم که اشک مرهم توست

کشتۀ اشک مرهمت آمد

بوی پیراهنی که غارت شد

تا حوالی پرچمت آمد

دل من را به کربلا ببرید

تا فراسوی نیزه ها ببرید

آمدم تا که نوکرت باشم

نذری پای منبرت باشم

منت توست بر سرم  ور نه

من که هستم؟ که یاورت باشم

اذن گریه بده به چشمم تا

زخمی زخم پیکرت باشم

می شود پای نیزه ظهر دهم

زائر زخم حنجرت باشم

یا که با گریه های ده شبه ام

مونس داغ مادرت باشم

یاکه مثل نسیم پشت سرِ-

-ناقه دنبال خواهرت باشم

گریه کردم برای پیرهنت

جان عالم فدای پیرهنت

——————————————————–

مسعود اصلانی

ورود به محرم

 

گفتم  حسین،گریه زمزم شروع شد

سالی گذشت وماه محرم شروع شد

فهمیدم از غمی که نشسته به سینه ام

بازاین چه شورش است به عالم… شروع شد

پیراهن سیاه ، مرا روسفید کن

فصل بکاء و ماتم و غم هم شروع شد

شرط قبول توبه اول پیامبر

سیل سرشک دیده آدم شروع شد

ارباب، داده سینی چایی به دست من

شکرخدادوباره که کارم شروع شد

زهرا غذای نذری هیئت به هم زند

اینجا ببین گدایی حاتم شروع شد

بادسته های سینه زنی درمیان اشک

بیتابی دوباره پرچم شروع شد

یابن الشبیب،گریه فقط فابک للحسین(ع)

انگارباامام رضا دم شروع شد

باکاف و هاو یاشده تقدیر عین و صاد

تفسیرناب سوره مریم شروع شد

باخیمه های عاطفه تا او وداع کرد

دردغریبی همه کم کم شروع شد

وقتی که کار غارت لشگرتمام شد

تازه غروب،بخشش خاتم شروع شد

کارسنان وسیلی وصورت که شدخلاص

آتش زدن به خیمه ماتم شروع شد

از زیرنیزه ،قطره اشکی چکید و گفت:

گفتم حسین ،گریه زمزم شروع شد

————————————-

هاشم دائمی(قطره)

امام حسین(ع)

 

می آئی و دوباره غمی ناب می شوم

از چشمه های اشک تو سیراب می شوم

ماه محرّم است و خدا اشک می خرد

آری دوباره گوهر نایاب می شوم

بعد از نماز، وقت ادای عزای تو

مِن بعد، اهل هیئت و محراب می شوم

یک پرچمی به سر در این خانه می زنم

این گونه در بهشت غمت باب می شوم

من در طواف اشک بگردم به دور تو

از حاجیان مهریه ی آب می شوم

فرقی نمی کند که کجا خدمتی کنم

هر جا که هست خادم ارباب می شوم

این روزها هوای تو را جستجو کنم

این ماه را برای تو بیتاب می شوم

حتّی غبار پرچم تو می دهد شفا

این جا دخیل تک تک اسباب می شوم

———————————————————–

رحمان نوازی

 

امام حسین(ع)

 

وقتش شده که هستی خود را فدا کنیم

تا این که نذر روضۀ خون خدا کنیم

وقتش شده که مثل حسینیه های اشک

دل را به رنگ پرچم ماه عزا کنیم

وقتش شده که در دلمان با محرمت

آقا دوباره هیئت گریه بنا کنیم

چشمی بده که هر شب روضه به پایتان

در آن هزار خیمۀ ماتم به پا کنیم

اشکی بده که دیدۀ خود را برایتان

تا روز حشر چشمۀ آب بقا کنیم

قسمت شده دوباره شب جمعه یا حسین

با نامتان حسینیه را کربلا کنیم

یک لحظه هم نمی شود آقا دخیل دل

از پرچم سیاه عزای تو وا کنیم

با یک سلام، می شود از راه دور هم

دل را دوباره زائر قبر شما کنیم

————————————————-

یوسف رحیمی

@@@@@@@@@@

عزای اشرف اولاد آدم است، بیا!

عزیز فاطمه! ماه محرّم است بیا

هلال ماه عزا می‌دهد ندا به فلک

که ماه گریه و اندوه و ماتم است بیا

پریده رنگ ز رخسار مادرت زهرا

قد رسول خدا در جنان، خم است بیا

لوای سرخ حسینی ندا دهد همه دم

که غیر تو چه کسی، صاحب دم است بیا

اگر شوند سماوات، چشمه چشمۀ اشک

به یاد قطرۀ خون خدا کم است بیا

به زخم‌های تن پاره پارۀ شهدا

خدا گواست، که تیغ تو مرهم است بیا

هنوز غرقه به خون، ماه روی عباس است

هنوز نقش زمین، دست و پرچم است بیا

بیا که پر شده از ذکر «یا حسین» جهان

بیا که ولوله در خلق عالم است بیا

هر آن دلی که به یاد حسین می‌سوزد

در آن شراره‌ای از شعر «میثم» است بیا

**********************

گریه بر تو در ازل جبریل اعظم کرده است

ناله از داغ جگر سوز تو آدم کرده است

روزها هر روز عاشوراست بعد از تو حسین

ماتمت هر ماه را ماه محرم کرده است

سر بلندا بر سر نی آن شکوه بی نظیر

تا قیامت هر سری را پیش تو خم کرده است

از دم گرم تو میگیرد بدون شک مدد

مردگان را زنده گر عیسی ابن مریم کرده است

غرقه یم غمت بودست موسای کلیم

لشکر فرعون را گر غرق در یم کرده است

تا دهد از موج طوفان کشتی خودرا نجات

نوح نهصد سال از داغ تو ماتم کرده است

خون سرخ شیر خوارت رفته تا عرش خدا

کهکشان راه شیری را فراهم کرده است

آن چنان بر نی درخشیدی که نور نیرت

رونق خورشید را در آسمان کم کرده است

هر چه بادا باد میگویم ز اسرار مگو

در جمال تو خدا خود را مجسم کرده است

راز دیگر گویمت تعبیر رویای خداست

آنچه در طف اشرف اولاد آدم کرده است

پرده بردارند اگراز دیده خواهی دید فاش

عرش را خون خدا خندان و خرم کرده است

پرده از راز خدا بردار از آنک این پرده ها

چهره خورشید را بسیار مبهم کرده است

گر خلیل الله کرد از صدق آن ذبح عظیم

آل مهموم محمد ذبح اعظم کرده است

پنجه بر روی ستم انداختی جان باختی

شیعه ات آن پنجه را امروز پرچم کرده است

داغ جانسوز ت  تمام سینه ها را سوخته است

قلب ها را تا قیامت کاسه غم کرده است

*****************************************

قلم چون صورت و معنا حسین است

سخن چون قطره و دریا حسین است

هر آنچه طالبی از او طلب کن

که هم دنیا و هم عقبا حسین است

شفاعت اختیارش دست زهراست

ولی امضا و مهرش با حسین است

نماز عشق بر او اقتدا کن

که تنها قبله دلها حسین است

به زیبایی بگو بر خود ننازد

که زیباتر ز هر زیبا حسین است

اگر جویا شوی از حال یوسف

اسیر یوسف زهرا حسین است

من ژولیده را در روز محشر

امید و آرزو تنها حسین است                       مرحوم ژولیده نیشابوری

******************

این اشک ها نشانه ی خیر کثیر ماست

قطره به قطره اش بخدا دست گیر ماست

ما از سر نیاز، بر او گریه می کنیم

این گریه ها نشانه چشم فقیر ماست

چشمان کور لذت گریه نمی برند

نهر بهشت پای دو چشم بصیر ماست

وقتی به روضه می روی آرام تر برو

بال فرشته های خدا در مسیر ماست

یک آسمان خضوع کن اینجا، که دست یار

بر شانه های سر به کف و سر به زیر ماست

در این بهشت نیت خود را زیاد کن

هر کس زیاد شد ؛ اثرش در ضمیر ماست

گودال قتلگاه پر از زخمهای یار

گودال کهکشانی روز غدیر ماست

گودال قتلگاه ولی یک کفن نداشت

این سر که روی نیزه نشسته امیر ماست

**

زمـانِ نـامتناهـی همـان محـرّم تـوست

تمـام مُلک خداونـد زیـر پرچـم تـوست

اگر که سیل سرشکم وجود را برده است

خدا گواست که روز عزای تو، کم توست

به عرصه‌ای که خدا خونبهای توست حسین!

بهشت، قیمت یک قطره اشک ماتم توست

چگونه کشته بخـوانم تـو را که می‌بینم

هنـوز مکتب اسلام، زنـده از دم تـوست

روا بـوَد کـه همیشـه نمـاز، بوسـه زنـد

به وقت سجده به مهری که خاک مقدم توست

اگــر ولادت شیعــه غـدیــر بـود اول

ولادت دگـــرش اوّلِ محــرّم تــوست

چـه قابـل اسـت تـو را خـاتم سلیمـانی

تمـام وحی خداونـد، نقش خـاتم توست

نبـی نبـودی و بـر تــو کتـاب نـازل شد

شکاف سینۀ خونین، کتاب محکم توست

اگـرچـه اهـل نمـازیم و اهـل روزه ولـی

نماز و روزه و خمس و زکات ما غم توست

از آن ز گـلشن سبز بهشت، سبـزتر است

که اشک، آب گوارای نخل «میثم» توست

******************************

روح مسیـح در نـفس جان‌فزای توست

خورشید انبیا سـر از تـن جدای توست

جان نبی تویی که «أنا مِن حسین» گفت

خون خدا تویی که خدا خونبهای توست

هر قطره اشکِ ریخته، یک بحر رحمت است

هر سینه‌ای که سوخته، یک کربلای توست

از بس‌کـه تیـر و نیزه فـرو رفته بر تنت

پنداشتم کـه پیکـر تـو نینـوای توست

قـــرآن روی سینــۀ پیغمبــر خــدا!

باور کنم که دامن گودال، جای توست؟

رود فـرات تو، نمی از اشک‌های ماست

لبخند سـرخ فتح خدا زخم‌های توست

پیغمبــری نیامــده بعــد از نبـی، ولــی

وحـی دوبـاره در نـفس دلربــای تـوست

هرجـا کـه انبیـا همـه بـا هـم نشسته‌اند

دیـدم خـدا مؤسس بــزم عــزای توست

زینب به محمل ار شکند سر، عجیب نیست

دشمن به پای نیـزه اسیـر صـدای توست

«میثم» چگونه شرح غمت را دهد حسین!

جایی که خالق تـو مصیبت‌سرای توست؟

*******************************

به قلاده ی نفس گشتم اسیر

شدم زار و شرمنده و سر به زیر

تهی دستم و بی نوا و فقیر

مرا کس نخواند ذلیل و حقیر

مقامم بُوَد بس بزرگ و خطیر

امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر

حسین ازکرم انتخابم کند

غلام غلامش خطابم کند

گدای در خود حسابم کند

بهشتم بَرَد یا عذابم کند

به عشقش اسیرم اسیرم اسیر

امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر

خیالش زمن دلربایی کند

غمش دردلم خودنمایی کند

نوایش مرا نینوایی کند

ولایش مرا کربلایی کندب

دانند خلق از صغیر و کبیر

امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر

منم عار او، او بود یارمن

زلطف و کرامت، خریدار من

نبودم که او بوده دلدار من

غمش شد انیسِ دل زار من

از آن دم که مادر مرا داده شیر

امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر

اگر چه گنه کار و آلوده ام

به خاک مزارش جبین سوده ام

دمی بی ولایش نیاسوده ام

گرفتار و دلداده اش بوده ام

از آن دم که آب و گلم شد خمیر

امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر

زخون جگر پاکِ پاکم کنید

سپس عاشق سینه چاکم کنید

به تیغ محبت هلاکم کنید

به صحن ابوالفضل خاکم کنید

که خاکم دهد بوی مشک و عبیر

امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر

به زخم جبین پیمبر قسم

به رخسار خونین حیدر قسم

به محسن، به زهرای اطهر قسم

به سبطین و عباس و اکبر قسم

به هفتاد و دو عاشق بی نظیر

امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر

دریغا که شد خاک صحرا کفن

بر آن کشته ی پاره پاره بدن

تنش پاره پاره تر از پیرهن

سرش نوک نی با خدا هم سخن

نگاهش سر نی به طفلی صغیر

امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر

به سردار بی لشگر کربلا

به سرهای لب تشنه از تن جدا

به قرآن زیر سُم اسب ها

به خونی که شد خونبهایش خدا

به جسمی که او را کفن شد حصیر

امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر

به هر کوی و هر بزم و هر انجمن

سرم خاک پای حسین و حسن

پدر در دوگوشم سرود این سخن

که ای نازنین طفل دلبند من

حسینی بمان و حسینی بمیر

امیری حُسَینٌ وَ نعِمَ الامیر

***************************

دوست دارم با شما باشم حسین

دائماً اهل ولا باشم حسین

دوست دارم در کلاس درستان

زابتدا تا انتها باشم حسین

دوست دارم مثل اصحاب شما

با شما در کربلا باشم حسین

دوست دارم چون حبیب وچون زهیر

واقعاً اهل ولا باشم حسین

دل سپارم بر خدا در راهتان

عاشقی دل مبتلا باشم حسین

آرزو دارم به دربار شما

عبد بی چون وچرا باشم حسین

در عبودیت به درگاه خدا

فاقد رنگِ ریا باشم حسین

نیستم قابل، گواهی میدهم

لیک میخواهم گدا باشم حسین

من گدایم ،رخصتم گر میدهی

طالب خیر ودعا باشم حسین

ای که مصباح الهدایت خوانده اند

کن هدایت  با صفا باشم حسین

دوستت دارم ، مگر جرم است این

تو دعا کن با وفا باشم حسین

محسنی  تکرار کن این جمله را

دوست دارم با شما باشم حسین

َََََََََََََََََََََََََ

سلام ما به حسین ومرام وایدۀ او

درود دم به دم شیعه بر  عقیدۀ او

سلام ما به قیامش علیه استکبار

به یاوران در این راه بر گزیدۀ او

سلام ما به حسین وبه خواهرش زینب

به زینب وبه دل درد وداغ دیدۀ او

اگر حسین فدا شد ادامه یافت رهش

به عزم وهمّت آن خواهر حمیدۀ او

سلام ما به علی اکبر آن نبی سیما

به قطعه قطعه های تن وتارک دریدۀ او

سلام بر قد وبالای قاسم بن حسن

به جسم زیر سم اسبها لهیدۀ او

سلام ما به بریر و زهیر ومسلم عون

به یاوران بلارا به جان خریدۀ او

سلام ما به حسین وبرادرش عباس

به دستهای رسای زتن بریدۀ او

سلام ما به حسین و سلام بر اصغر

به تشنه کامی آن ناز پروریدۀ او

به حنجری که زتیرسه شعبه چاک گرفت

به دست وپا زدن طفل نورسیدۀ او

به سینه ای که برآن شمربی حیا بنشست

به جسم بی سرودرخاک وخون طپیدۀ او

سلام ما به تن توتیا زُسم ستور

به خون حلق به روی زمین چکیدۀ او

سلام محسنی وذاکرین ومستمعین

به آن سه ساله یتیم ستم کشیدۀ او

ََََََََََََََََََََََََََََ

بهـارِ بـاغِ دل از گریـه محـرّم توست

بهشت، برگ گلی از شراره غـم توست

محرمت بـه من احرامی سیـه بخـشید

کسی که مَحرم این جامه گشت، محرم توست

جحیم را کند از یک نگاه خود خاموش

کسی که گوشه‌نشینِ بهشتِ ماتم توست

بـه چار مـاه حرامم بـوَد چه کار که من

دوازده مـه سـالم همـه محـرّم تـوست

چــرا مـلائکه الله سجــده‌اش نـکنند

مگر نه طینت آدم ز خاک مقدم توست

اگر شوند همه بحرها بـه چشمم اشک

به خون پاک تو سوگند می‌خورم، کم توست

هر آنکه کشته شود صـاحبِ دمی دارد

تو کیستی که خداوند، صاحب دم توست

علم به دست علمدار توست تا صف حشر

همیشه عـالم اسـلام زیـر پـرچم توست

!که گفته زخم تو مرهم‌پذیر نیست حسین

که خود تو کشته اشکی و اشک، مرهم توست

از آن همـاره دل خــلق را زنــد آتـش

که سوز آه تـو در ناله‌های «میثم» توست

َََََََََََََََََََََََََ

خیمه، عَلم، کتیبه و پرچم بیاورید

شیون کنید شور محرم بیاورید

مِشکی کنید قامت رعنای کوچه را

پیراهــن عـزای مرا هم بیاورید

این کاروان رسیده به نزدیک نی نوا

طوفان گرفته حزن دمادم بیاورید

عالم به نوحه است که شوریده گشته است

چشمی برای گریه فراهم بیاورید

ما حلقه حلقه ماتم او را گرفته ایم

زینت کنید حلقه و خاتم بیاورید

َََََََََََََََََََََََ

 

سینه زنان حسین زمزمه بر پا کنید

ماه محرم شده یاری زهرا کنید

بانی بزم عزا مادر او فاطمه است

آمده قامت کمان خوب تماشا کنید

ذکر حسین جان ما از شهدا مانده است

جامعه را زنده با، ذکر مسیحا کنید

ناز گنه کار را می خرد ارباب ما

امر کند هر که را گم شده پیدا کنید

نوکر هر ساله ایم پای قرار آمدیم

موسم درد دل است عقده ی دل وا کنید

بر اثر معصیت خشک شده اشک من

دیدۀ خشکیده را وصل به دریا کنید

****************************

برای سینه زدن رخصتی بده آقا‏

به دست خسته ی من قدرتی بده آقا‏

شبیه سال گذشته دوباره آمده ام

برای خوب شدن فرصتی بده آقا‏

دوباره قصد نمودم که نوکرت باشم

در این دو ماهِ عزا همتی بده آقا‏

دعای خیر پدر بود آمدم اینجا

به سفره ی پدرم برکتی بده آقا‏

از آن قواره ی مشکی که دست فاطمه است‏

به روضه خوان خودت خلعتی بده آقا‏

ز غصه های سر غرق خون تو بر نی

چگونه سر شکنم، جرأتی بده آقا

سر مطهرتان بارها ز نی افتاد‏

میان روضه به من طاقتی بده آقا‏

*********************

هنگامۀ غم آمده فابک علی الحسین

ایّام ماتم آمده فابک علی الحسین

امشب هلال با قد خم ناله می زند:

ماه محرّم آمده فابک علی الحسین

صوت حزین حیّ علی مجلس العزا

بر اهل عالم آمده فابک علی الحسین

احرام نوکری حسین را به تن کنید

حجّی فراهم آمده فابک علی الحسین

گریه که از مناسک حجّ محرّم است

از چشم زمزم آمده فابک علی الحسین

توفیق گریه را که به هر کس نمی دهند

فیض دمادم آمده فابک علی الحسین

اذن ورود ما به حسینیّه ی عزا

از عرش اعظم آمده فابک علی الحسین

بانی روضه های محرّم که فاطمه است

با قامت خم آمده فابک علی الحسین

**************

ای هلال ماه خون خون جگر آورده ای

سوز دل فریاد جان اشک بصر آورده ای

با قد خم گشته خود بر فراز آسمان

از هلال دختر زهرا خبر آورده ای

بهر عاشورائیان هر سال شوری داشتی

ای عجب امسال شور بیشتر آورده ای

آتش و خاکستر و کعب نی و زخم زبان

از برای عترت خیر البشر آورده ای

بر دل فرزند زهرا تیر داری در کمان

یا برای اصغرش تیر دگر آورده ای

آب می بندی برای عترت خیرالبشر

یا برای دامن طفلان شرر آورده ای

داغ ها بگذاشتی بر قلب مجروح حسین

باز می بینم بر او داغ پسر آورده ای

در کنار علقمه از اشک چشم فاطمه

آب بهر ساقی بیدست و سر آورده ای

ای هلال خون بسوزد اخترانت سر بسر

ابر خون در علقمه بهر قمر آورده ای

ای محرّم وای برتو پیش تیر حرمله

حلق اصغر چشم سقّا را سپر آورده ای

ای مه خون، خون جگر گردی که برآل علی

جای آب سرد خوناب جگر آورده ای

ای محرّم این تو هستی که یتیم وحی را

در کنار جسم عریان پدر آورده ای

لب فرو بربند«میثم» کز شرار شعر خود

سوز دل از نخل خود جای ثمر آورده ای

***************************

 

 

 

 

پیش از آنی که عزادار محرم باشی

سعی کن در حرم دوست تو محرم باشی

خاک از حُرمت شش گوشه او حُرمت یافت

گر شوی خاک رهش قبله عالم باشی

منزلت نیست تو را بی مدد مهر حسین

گر چه موسی شوی و عیسی مریم باشی

گر چه نیکوست به اندوه و غمش ناله زدن

سعی کن زینت این روضه و پرچم باشی

همره زمزم اشکی که ترا بخشیدند

می توان مُحرم بیت الله اعظم باشی

شادی هر دو جهانت به خدا تأمین است

گر در این ماه عزا هم سفر غم باشی

صاحب بزم حسین است، علی و زهرا

نکند غافل از این محفل ماتم باشی

به همان دست و سر و سینه مجروح قسم

شرط عشق است بر این زخم تو مرهم باشی

خوش به حال تو «وفائی» که خدا خواسته است

هم چنان کعبه عزادار محّرم باشی

ّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّّ

ای سرزمین کربلا ای کوی جانانم

بنگر به پیر و کودک و خیل جوانانم

حاجت به قربانی نباشد ای مِنای من

آورده ام قربانیان عید قربانم

چون باغبان هم لاله و هم یاسمن دارم

یک باغِ گل نه، صد گلستان گل به دامانم

پُر گُرگ اگر صحرا شود عباسِّ من شیرست

آب آورست او از برای تشنه طفلانم

من قامت خود پیش دشمن خَم نمی سازم

آزاده و پَروَرده زهرا روی دامانم

َََََََََََََََََََََََََََََ

از ره دور خبر می آید

کاروانی ز سفر می آید

راه این قافله را باز کنید

دختر شاه ظفر می آید

معجری را که به سر پوشیده

به رقیّه چقَدَر می آید

آب و آیینه بیارید همه

مادری با دو پسر می آید

وارث رزم حسن، عبدالله

مثل بابا به نظر می آید

قاسم از بس که شهادت طلب است

از لبش شهد شکر می آید

مشک ها را همه پر آب کنید

کودکی با لب تر می آید

قمر قافله ی هاشمیان

از پس ابر به در می آید

چقَدَر کرب و بلا دل گیر است

از غمش حوصله سر می آید

وای از حال یتیمی، وقتی

از لبش خون جگر می آید

حرمله در پی صیدش دارد

با سه تا تیر سه پر می آید

َََََََََََََََََََََََََََََ

 

امشب هلال ماه خون در آسمان پیدا شده

رخت سیـه بـر قـامت پیغمبر و زهرا شده

خون گریه کن ای ماه خون

اناالیه راجعون

****

ای حاجیان حج خون آماده بهر هر بلا

واویلتـا واویلتـا واویلتـا فــی کربــلا

خون گریه کن ای ماه خون اناالیه راجعون

****

امشب زمین و آسمان دارند ذکر یا حسین

روح از تن پیغمبران پرواز کرده با حسین

خون گریه کن ای ماه خون اناالیه راجعون

****

در این مه خون می‌شود خون بردل زار حسین

از تیغ کین گردد جدا دست علمدار حسین

خون گریه کن ای ماه خون اناالیه راجعون

 

در ماه خون عالم پر از فریاد واویلا شود

خـون قـلب زار باغبان بر لاله لیلا شود

خون گریه کن ای ماه خون اناالیه راجعون

****

در ماه خون خون خدا در خون شناور می‌شود

صـد پـاره قلب زینب از داغ برادر می‌شود

خون گریه کن ای ماه خون اناالیه راجعون

****

در این مه خون غنچه نشکفته پرپر می‌شود

دلـداری خـون خـدا لبخنـد اصغر می‌شود

خون گریه کن ای ماه خون اناالیه راجعون

محمل مران ای ساربان اینجا زمین کربلاست

اینجـا بهشت عـاشقان اینجا زیارتگاه ماست

اینجا شود دریای خون

اناالیه راجعون

****

اینجا گلم پرپر شود اینجا تنم بی‌سر شود

آمـاده روی سینـه‌ام قبر علی‌اصغر شود

اینجا شود دریای خون

اناالیه راجعون

****

اینجا ز تیغ دشمنان از تن جدا گردد سرم

پائین پای من بوَد قبـر علـی‌اکبـرم

اینجا شود دریای خون

اناالیه راجعون

****

 

اینجا خورد سنگ جفا از کینه بر پیشانی‌ام

خون می‌شـود آب وضو بر صورت نورانی‌ام

اینجا شود دریای خون

اناالیه راجعون

****

اینجا بریزد از بصر اشک از دو چشم فـاطمه

گاهی کنــار قتلگه گــاهی کنـار علقمه

اینجا شود دریای خون

اناالیه راجعون

****

اینجـا ز رگ‌های گلو بوسه بگیرد خـواهرم

قــاتل کنـار پیکـرم سیلی زند بر خواهرم

اینجا شود دریای خون

اناالیه راجعون

******************

آه، چون آهِ سینه سوز تو نیست

هیچ روزی بسان روز تو نیست

کربـلای تـو عالم است حسین

لحظه‌هایت محرّم است حسین

روزها همچنـان هـزاره توست

هـر دلـی بـزم یـادواره توست

ای خـدا داغــدارِ مــاتم تـو

خونبهـای تــو، صاحبِ دم تو

خاک صحرای سرخ خون، مُشکت

آب‌هـا تشنــه لـب خشـکت

خــارهای بـلا گـل یــاست

بحرهـا سینـهْ چـاک عبّاست

عَلم نصر تو به دست خداست

سایه‌بانِ تمامِ هست خداست

بـه هـلال محـرّمت سـوگند

به دم و صاحبِ دمت سوگند

بـه خلوص و وفای انصارت

بــه علمـداریِ علمــدارت

به غلامت که مثل اکبر خویش

برگرفتیش سخت در بر خویش

بـه زهیری که شد ز مهر تو پر

بـه گذشت تـو و به خجلت حر

بـه عـلی‌اکبر و بـه زخم تنش

که چو گل برگ برگ شد بدنش

بـه تلظّـیِ طفـل خامــوشت

ذبح لبْ تشنه بـر سـر دوشت

بـه دلِ از سنـان دریـده تـو

بـه سـر از قفـا بریـده تــو

بــه تـنِ روی خاک، عریانت

بــه شهیـدانِ عیـدِ قربـانت

بـه پیـام‌آور دمـت زیـنب

پـاسدار محـرَّمت زیـنب

همه جا پر از این نداست حسین

که علمدار تو خداست حسین

عاشقانی که با تو هم قسمند

سینه زن‌های پای این علمند

ای سـرشک پیمـبران دم تو

اشک‌ها تـا صف جزا، کمِ تو

چشم «میثم» همیشه بر کرمت

سیـل اشکش مسافـرِ حرمت

*********************

من عارِ توام تو یارم     غیر از تو کسی ندارم

بر زخم تنت از دیده،     خونابِ جگر می‌بارم

ای خلق عالم در پناهت ای حسین جان

دل‌ها اسیر یک نگاهت ای حسین جان

یاسیدی یاسیدی  مولا حسین جان(۲)

****

ای تربت پاکت دلها      ای شمع همه محفل‌ها

حلّال هـمه مشکـل‌ها     قـرآن همـه منزل‌ها

نامت شده سوز و گدازم ای حسین جان

خاک درت مهر نمازم ای حسین جان

یاسیدی یاسیدی مولا حسین جان(۲)

****

ای اشک غمت در شیرم،    قبرت بـه بغل می‌گیرم

دور حرمت می‌گردم،           بر زخم تنـت می‌میرم

مستم زصهبای ولا کن ای حسین جان

دفنم به خاک کربلا کن ای حسین جان

یا سیدی یاسیدی  مولا حسین جان(۲)

 

ای مهر تو در تن، روحم،       در موج بلاها نوحم

زخم تو بـه قلب زارم،          قبر تو دل مجروحم

اشکم روان ازهر دوعین است ای حسین جان

ذکرم ‌حسین حسین حسین است ای حسین جان

یـا سیـدی یاسیدی  مولا حسین جان(۲)

****

خون در دل دریا داری،      در قلب همه جا داری

بـر حنجـر پـاره پاره،             گلبـوسه زهرا داری

گودال خونین حائر تو ای حسین جان

زهـرا بـه مقتل زائر تو ای حسین جان

یاسیدی یاسیدی  مولا حسین جان(۲)

****

مـن بار فـراقت بـردم،         کاش از غم تو می‌مردم

با طفل یتیمت ای کاش،     سیلی ز عدو می‌خوردم

خون گریم از جور زمانه ای حسین جان

زینب کجـا و تـازیانه ای حسین جان

یاسیدی یاسیدی مولا حسین جان(۲)

***************************

امشب به فلک رود خروشم

آوای عــزا رســد به گوشم

افتاده به سینه جنب و جوشم

تــا پیرهــن سیــه بپـوشم

من سینه زن حسین هستم

در حلقۀ مــاتمش نشستم

خون دل ما دم حسین است

تنها غم ما، غم حسین است

این ماه محرّم حسین است

هنگامـۀ ماتم حسین است

ما گریه و اشک و آه داریم

مــا پیــرهن سیـاه داریم

خون دل ما دم حسین است

تنها غم ما، غم حسین است

این ماه محرّم حسین است

هنگامـۀ ماتم حسین است

ما گریه و اشک و آه داریم

مــا پیــرهن سیـاه داریم

سرو قد مصطفی خمیده

رنگ از رخ فاطمه پریده

سرهـا شود از بدن بریده

ایـن مـاه عزاست ایهاالناس

اُفتد ز بـدن دو دست عباس

ای فـاطمه صاحب عزایت!

دل عــاشق دشت کربلایت

چشمی!- کـه بگریم از برایت

اشکی که کنم روان به پایت

من در جگرم شراره دارم

داغ تـن پـاره پـاره دارم

یـا فـاطمه رو بـه کربـلا کـن

امشب به حسین خود دعا کن

یــاد ســرِ از بــدن جدا کن

در مقتـل خـون، خدا خدا کن

کن گـریه بـرای نور عینت

لب تشنه فدا شود حسینت

بـر سینه و سـر بـزن برادر

این ماه ز تیغ و تیر و خنجر

مقتـول شــود عــلیِّ‌‌اکبر

لب تشنه و پاره پاره پیکر

گردیـده حسین کربـلایی

یا حضرت فاطمه کجایی؟

در سینه نفس شده شراره

انگار کـه مـی‌کنم نـظاره

بر حنجر طفل شیرخواره

گریم بـه گلوی پاره پاره

ماه عطش است و قحط آب است

شرمنـده ز اصغرش ربـاب است

 

 






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


+ 3 = 7