کرامت و معجزه در سیره امام عسکری علیه السلام

 

امام حسن عسکری علیه السلام در هشتم ربیع الثانی سال ۲۳۲ در شهر مدینه به دنیا آمد…

خورشید سپهر رهبری پیدا شد // احیا گر فقه جعفری پیدا شد
تبریک به مهدی که به عالم امشب // رخسار امام عسکری پیدا شد(۱)

امام حسن عسکری علیه السلام در هشتم ربیع الثانی سال ۲۳۲ در شهر مدینه به دنیا آمد. (۲)پدر بزرگوارش حضرت امام هادی علیه السلام و مادرش ازبانوان شایسته و پاکدامن عصر بود که به نامهای سوسن، حدیث، سلیل، و سمانه خوانده می شد. امام هادی علیه السلام در ستایش این مادر ستوده خصال فرمود:
«سَلیلْ مَسْلُولٌ مِنَ الْآفاتِ وَ الْعاهاتِ وَ الْاَرْجاسِ وَ الْاَدْناسِ؛(۳)سلیل، از آفتها، پلیدیها، زشتیها، ناپاکیها و آلودگیها، پاک و مبرّا است.»
امام هادی علیه السلام همچنین به شیفتگان اهل بیت علیهم السلام مژده داد که: «به زودی خداوند از دامن پاک سلیل [امام عسکری علیه السلام و توسط او] حضرت قائم آل محمدصلی الله علیه وآله را به جهانیان عطا خواهد کرد که زمین را پر از عدل و داد می کند؛ همچنان که قبل از آن با ظلم و جور پرشده است.»
وقتی که امام عسکری علیه السلام متولد شد، حضرت سوسن به کنیه ام الحسن مفتخر گردید(۴).
مدت امامت حضرت عسکری علیه السلام در میان سایر امامان معصوم علیهم السلام کوتاه ترین زمان بوده است؛ زیرا آن حضرت فقط شش سال (۲۵۴ – ۲۶۰) عهده دار مسئولیت امامت گردید و در ۲۸ سالگی در شهر «سُرّمن رَای (سامرّاء)» توسط احمد معتمد پانزدهمین خلیفه ستمگر عباسی به شهادت رسید.

کرامت و معجزه
کارهای خارق العاده ای که مقرون به دعوی نبوّت باشد معجزه و بدون ادعای نبوّت، گاه کرامت و گاه معجزه نامیده می شود.
از این رو امور خارق العاده ای که توسط ائمه علیهم السلام انجام می شود، گاهی به عنوان معجزه و گاهی به عنوان کرامت مطرح می شود. (۵)
از واضح ترین دلائل امامت ائمه اطهارعلیهم السلام ظهور معجزه و کرامات در زندگی آن بزرگواران می باشد. این امتیاز ویژه همان اندازه که دلهای اهل ایمان را در اعتقاد به امامت قوی و استوار می گرداند، به همان میزان مخالفین و معاندین را نیز تحت تأثیر قرار می دهد و آنان را در موضع گیریهایشان به انفعال و عقب نشینی می کشاند. به همین خاطر خداوند متعال می فرماید:
«لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَهٍ وَیَحْیی مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَهٍ»؛(۶) «[خداوند آیات و نشانه ها و معجزات خود را توسط ولیّ خود به مردم نشان می دهد] تا آنهایی که هلاک [ و گمراه ] می شوند، از روی حجت باشد و آنهایی که زنده می شوند [ و هدایت می یابند]، از روی دلیل روشن باشد.»
حضرت عسکری علیه السلام نیز در این مورد فرمود: خداوند تبارک و تعالی با هر چیزی و دلیلی حجت خود را از سایر مردم ممتاز کرده است و از جمله، آگاهی به زبانهای مختلف، شناخت نسبها و مرگها و اطلاع از حوادث آینده را به او عطا کرده است. (۷) اگر چنین نبود، بین حجت خدا و سایر مردم فرقی نبود.»
حال، به نمونه هایی از کرامات و معجزات حضرت امام حسن عسکری علیه السلام می پردازیم:

قالیچه ابرار
علی بن عاصم کوفی از بزرگان شیعه است که در شکنجه گاههای احمد معتضد، شانزدهمین خلیفه عباسی از دنیا رفت(۸). این محدث حق باور که روشنایی چشمانش را از دست داده بود، روزی به محضر حضرت امام حسن عسکری علیه السلام آمد. امام به او فرمود: ای علی! خوش آمدی، بنشین، این نشستن بر تو گوارا باد! به زیر پاهایت بنگر! تو در روی بساط وفرشی قرار داری که بسیاری از پیامبران، رسولان و امامان هدایتگر بر روی آن نشسته اند. وی می گوید که عرض کردم: ای آقای من! دلم می خواهد تا آخرین لحظه که در این دنیا هستم، از شما جدا نباشم و در آن لحظه آرزو کردم که ای کاش من این فرش آسمانی و با فضیلت را با چشم خود می دیدم! به محض آنکه این اندیشه در ذهنم خطور کرد، امام عسکری علیه السلام فرمود: ای علی! نزدیک بیا! جلو رفتم. امام دست مبارکش را به صورتم کشید و من بینایی ام را بازیافتم و در روی آن فرش جای قدمها و صورتهایی را مشاهده کردم. امام فرمود: اینجا جای قدم حضرت آدم و محل جلوس اوست. اینجا اثر هابیل، اینجا اثر شیث، و همچنین اینجا اثر پا و جلوس قیدار و بعد یکایک جای گامها و محل جلوس سایر انبیاء و اولیاء را به ترتیب برایم توضیح داد. جای مهلائیل، یارَه، خُنُوخ، ادریس، مُتَوَشْلِخْ، سام، اَرْفَخْشَد، هود، صالح، لقمان، ابراهیم، لوط، اسماعیل، الیاس، اسحاق، یعقوب، یوسف، شعیب، موسی، یوشع بن نون، طالوت، داود، سلیمان، خضر، دانیال، اَلْیَسَع، ذی القرنین، اسکندر، لُوَیّ، کِلاب، قُصّی، عدنان، عبدالمناف، عبدالمطلب، عبداللَّه و بالاخره اثر آقا و مولایمان حضرت رسول صلی الله علیه وآله را نیز برایم نشان داد و سپس فرمود: اینجا اثر قدمهای امیر مؤمنان علیه السلام و اینها هم آثار جانشینان پیامبرصلی الله علیه وآله بعد از علی علیه السلام تا حضرت مهدی علیه السلام است؛ زیرا حضرت مهدی علیه السلام نیز در روی این فرش راه رفته و نشسته است. حال به این آثار و نشانه ها توجه کن و بدان اینها آثار دین خدا هستند و هر کسی که در آنها شک و تردید روا دارد، همانند آن است که در وجود خداوند تردید کرده است. هرکس این علامتها را انکار کند، خدا را منکر شده است.
من در آن حال چنان شگفت زده و مبهوت بودم که احساس کردم خواب می بینم. امام به من فرمود: ای علی! در اعتقادت ثابت قدم و استوار باش! تو در خواب و رؤیا نیستی، در عالم واقع این آثار انبیاء و اولیاء را مشاهده می کنی. من از شدت خوشحالی روی فرش افتادم و آثار قدمهای پیامبران و اولیاء را بوسیدم و دست امام را هم بوسه زدم.
در اینجا امام عسکری علیه السلام فرمود: چشمهایت را به هم بگذار! چشمهای من باز به حالت اول برگشت و دوباره نابینا شدم.

به امام عرض کردم! مولای من! من از یاری کردن شما با دست ناتوانم و غیر از محبت شما و برائت از دشمنان شما و لعن آنها در خلوت سرمایه ای ندارم. حال من چگونه خواهد بود؟
امام فرمود: پدرم از جدش رسول خداصلی الله علیه وآله نقل کرده است که: هر کس از یاری کردن به ما اهل بیت علیهم السلام ناتوان باشد و در خلوت به دشمنان ما لعن کند، خداوند صدای او را به تمام فرشتگان می رساند و ملائکه برای او استغفار می کنند و درود می فرستند و دعایش می کنند. خداوند هم می فرماید: ای فرشتگان من! دعای شمارا در مورد این بنده ام دوست دارم و من هم به همراه ارواح ابرار به او درود می فرستم و وی را از برگزیدگان نیکوکار قرار دادم. (۹)

طیّ الارض و شفای بیمار
جعفر بن شریف جرجانی می گوید: در یکی از سالها که به حج می رفتم، در سامرّاء به زیارت اما حسن عسکری علیه السلام نائل شدم. در آن سفر، شیعیان گرگان اموال زیادی را در اختیار من گذاشته بودند تا به امام علیه السلام برسانم. بعد از تحویل دادن اموال، عرض کردم! شیعیان شما در گرگان به محضرتان سلام رساندند. امام بعد از پاسخ سلام فرمود: آیا بعد از انجام حج به گرگان باز خواهی گشت؟ گفتم: بله. امام فرمود: از امروز تا صد و هفتاد روز دیگر و در روز جمعه، سوم ماه ربیع الآخر و در ساعتهای اول روز به شهر خود باز خواهی گشت. من نیز در آخرین ساعات آن روز برای دیدار با دوستان و شیعیانمان به گرگان خواهم آمد. به آنان این خبر را برسان! در غیاب تو، نوه ات متولد می شود. او را صلت بن شریف بن جعفر بن شریف نام گذار! به زودی، خداوند او را به حد کمال می رساند و او از دوستان ما می باشد. برو به سلامت! خداوند تو را سالم به خانواده ات باز خواهد گرداند.
جعفر بن شریف از محضر امام مرخص شد و بعد از انجام مراسم حج، در همان روز جمعه که اما م وعده داده بود، به وطنش رسید. یاران و دوستان به استقبال و تهنیت آمدند. او نیز به همه آنان سلام امام را رساند و وعده دیدار حضرتش را هم اعلام کرد. که: امام عسکری علیه السلام در ساعات آخر امروز به شهر گرگان خواهد آمد و ضمن دیدار از شیعیان به سؤالات و حاجات آنان نیز پاسخ خواهد گفت. هر چه سؤال و حاجت دارید، می توانید امروز بعد از ظهر از محضرش استدعا کنید.
شیعیان گرگان بعد از اقامه نماز ظهر و عصر در منزل جعفر بن شریف جرجانی با شوق و ذوق وصف ناپذیری اجتماع کرده، برای ورود امام لحظه شماری می کردند. در همان لحظات، بدون اینکه آنان متوجه ورود امام باشند، حضرت عسکری علیه السلام را در میان خود یافتند. حضرت به آنان فرمود: من به جعفر بن شریف (صد و هفتاد روز پیش) وعده داده بودم که در این ساعت نزد شما خواهم آمد. نماز ظهر و عصر را در سامرّاء خوانده ام و به میان شما آمده ام تا با شما تجدید عهد کرده، مشکلاتتان را (به حول و قوه الهی) رفع کنم. اکنون هر نوع حاجت و سؤال دارید، بگویید.
نضر بن جابر اولین کسی بود که گفت: ای فرزند رسول خداصلی الله علیه وآله! پسرم نابینا ست، شفای او را می خواهم. امام فرمود: او را بیاور! حضرت با دستان مبارکش چشمان پسر را مسح کرد و او در همان لحظه شفا یافت. آن گاه شیعیان گرگان یکایک آمدند وحاجات خود را از امام خواستند و همگی حاجت روا شدند. امام عسکری علیه السلام نیز در همان روز به سامرّاء بازگشت. (۱۰)
در این روایت جذاب و شنیدنی، امام عسکری علیه السلام از چند نوع اعجاز خداوندی بهره گرفته است که مهم ترین آنها، آگاهیهای غیبی، طی الارض و شفای بیماریهای لاعلاج می باشد.

پناه بی پناهان
یوسف بن زیاد و علی بن سیار از شیعیان مخلص در عصر امام عسکری علیه السلام بودند. آنان که در استر آباد (گرگان) زندگی می کردند، به علت شیعه امامی بودن، مورد تعرض گروه زیدیه به رهبری حسن بن زید علوی، معروف به «داعی الحق» قرار گرفتند؛ چرا که آنان در منطقه گرگان حکومت می کردند و افراد را به بهانه شیعه امامی بودن به قتل می رساندند. یوسف و علی که تازه به دوران جوانی رسیده بودند، به همراه پدر و خانواده خود برای مصون ماندن از آزار و تعقیب زیدیه به شهر سامرّاء و جوار امام عسکری علیه السلام مهاجرت کرده، در آنجا اقامتگاه موقتی برای خود تهیه کردند. سپس اجازه گرفتند و به حضور امام عسکری علیه السلام مشرف شدند.
امام با دیدن آنان و مشاهده احوال پریشان و آوارگی و فرار از شهرشان به آنان دلداری داد و به پدران آن دو فرمود: «مَرْحَباً بِالْآ وینَ اِلیْنا اَلْمُلْتَجِئینَ اِلی کَنَفِنا قَدْ تَقَبَّلَ اللَّهُ سَعْیَکُمَا وَ آمَنَ رَوْعَکُما وَ کَفا کُما اَعْدائَکُما فَانْصَرِفا آمِنینَ عَلی اَنْفُسِکُما وَ اَمْوالِکُما؛ خوش آمدید ای مأوی کنندگان به سوی ما و پناهندگان به ما! خداوند سعی شما را پذیرفت و ناراحتی و اضطرابتان را بر طرف کرد [و به شما امنیت بخشید] و شر دشمنانتان را برگرداند. شما با امنیت خاطر و خیال راحت نسبت به جان و مالتان [به وطنتان] برگردید!»
آنان با اینکه در صدق و راستی گفتار امام هرگز تردید نداشتند، امّا از این سخن آرام بخش حضرت عسکری علیه السلام شگفت زده و متعجب شدند. برای اطمینان خاطر به امام عرضه داشتند! ای امام بزرگوار! به ما چه دستوری می دهید؟ ما چگونه به شهری که در آن امنیت جانی و مالی نداریم و از آنجا فرار کرده ایم، دوباره برگردیم؟ حاکم شهرمان سخت ترین مجازاتها را برایمان تعیین کرده است.
امام فرمود: شما این دو پسر جوانتان را اینجا بگذارید تا من آنان را دانشی بیاموزم که در اثر آن خداوند متعال به آنان شرافت و بزرگواری عطا کند. شما هم هرگز از دشمنان رنج و آزاری نخواهید دید و آنان نمی توانند وعده هایشان را در مورد شما عملی سازند. جاسوسان و عوامل حکومتی نه تنها به شما متعرض نخواهند شد، بلکه خداوند آنان را ملزم به حمایت و شفاعت از شما خواهد کرد.
یوسف و علی طبق دستور امام از خانواده هایشان جدا شدند و در نزد امام ماندند. خانواده هایشان به گرگان بازگشتند و با کمال امنیت و آسایش به زندگی خود ادامه دادند. روزی حضرت به این دو جوان مخلص که به حضور امام مشرف شده بودند، فرمود: به شکرانه خبر سلامتی پدران و خانواده هایتان و خواری و ذلت دشمنانتان و راستی گفته هایم، می خواهم به شما علم تفسیر قرآن بیاموزم که بخشی از معارف آل محمدصلی الله علیه وآله شمرده می شود. آن دو جوان با شنیدن این سخن مسرّت بخش خوشحال شدند و با کمال اشتیاق به فراگیری درس تفسیر امام عسکری علیه السلام همت گماشتند. قسمتهایی از دستاوردهای آن جلسات علمی، امروزه در قالب تفسیر امام عسکری علیه السلام در اختیار دانشمندان علوم قرآن قرار دارد. شیخ صدوق این تفسیر را با دو طریق نقل کرده است. (۱۱)

تواضع حیوانات درنده
نحریر، زندانبان قسی القلب و ستمگری بود که مدتی مأمور نگه داری از امام یازدهم گردید.
او زنی مؤمنه و حق باور داشت که نحریر را از آزار و اذیت حضرت عسکری علیه السلام بر حذر می داشت. آن بانوی با ایمان به او گفت: از خدا بترس! آیا می دانی چه شخصیت ارزشمندی را به تو سپرده اند؟ و آن گاه شمّه ای از مقامات معنوی و عبادت و شایستگی و مناقب حضرت را برای شوهرش بیان کرد و او را از عواقب عمل شوم و ستمگرانه خود نسبت به حجت الهی بیم داد. امّا از آنجایی که هرکس بر اساس افکار خود تصمیم می گیرد و طبق خُلقِ خویش عمل می کند و همچنان که خداوند می فرماید: «کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدی سَبِیلاً»؛ (۱۲) «هرکس بر اساس روش [و خلق و خوی] خود عمل می کند و پروردگارتان به راه یافتگان داناتر است. « وی سخن همسرش را نپذیرفت.
آری، اگر چه برخی به علت پرورش ناصحیح و سرشت ناپاک خود به اعمال غیر انسانی اقدام می کنند، ولی انسانهای پاک و اولیاء شایسته خداوند همچون آب زلال ناپاکیها را می شویند و در اصلاح افراد جامعه و نورافشانی در تاریکیهای جهل و ظلم و فساد هرگز کوتاهی نمی کنند.
همسر آن مرد بد سرشت هر چقدر از فضائل امام عسکری علیه السلام گفت، او نه تنها نپذیرفت، بلکه در دشمنی و عناد خود اصرار ورزید و حتی تصمیم گرفت امام را در میان حیوانات درنده باغ وحش اندازد و جنایت خود را کامل کند.
وقتی از مقامات بالا اجازه این عمل شوم را دریافت کرد، حضرت را به میان حیوانات وحشی انداخت و تردید نداشت که وجود مقدس امام طعمه درندگان خواهد شد. وقتی امام را مجبور کرد به داخل آن منطقه خطرناک برود، در مقابل چشمان حیرت زده همه حاضرین مشاهده کرد که حضرت به نماز ایستاده است و حیوانات وحشی با تواضع و فروتنی در اطراف آن بزرگوار حلقه زده اند. از این رو، برای جلوگیری از رسوایی بیشتر دستور داد سریعاً امام را بیرون آوردند. (۱۳)

تاوان گستاخی
حسن بن رزین می گوید: پدرم در شهر سامرّاء بسیار به محضر امام عسکری علیه السلام می رفت. (پدرم می گفت: در یکی از روزها که به زیارت امام رفته بودم، مشاهده کردم که مرکب امام را آماده کرده اند و حضرت می خواهد سوار شود و به دربار خلیفه برود؛ امّا چهره اش متغیر و خیلی خشم آلود است. در کنار حضرت مردی غیر شیعه ایستاده بود و به حضرت جسارت می کرد و سخنان زشت و ناروایی را نسبت می داد. این حرکت غیر اخلاقی و دور از انسانیت و مروتِ وی، پیشوای یازدهم را ناراحت کرده بود. او هر چه می توانست به امام نفرین و اهانت کرده، فحش و ناسزا گفت. وقتی که یاوه گوییهایش تمام شد، راه خود را گرفت و رفت. امام به غلامش فرمود: برو و این مرد را کفن کن! خادم به دنبال او رفت. وقتی امام به آخر گذرگاه بازار رسید، او متوجه امام گردید و خواست باز اهانت و جسارت کند که در همان لحظه، استری که آنجا ایستاده بود، لگدی بر او زد و مرد کینه جو نقش زمین شد و دیگر برنخواست و بلافاصله مرد. خادم طبق دستور امام عسکری علیه السلام او را کفن کرد و به پیش ما بازگشت. امام به راه خود ادامه داد و ما نیز در کنار آن حضرت رهسپار مقصد گشتیم. (۱۴)

فرق شیعه و دوستدار اهل بیت علیهم السلام
یوسف بن زیاد و علی بن زیاد از شاگردان امام عسکری علیه السلام که قبلا نامی از آنان برده شد، نقل کرده اند که: شبی در محضر امام یازدهم بودیم که والی شهر جسرین (۱۵)از مقابل منزل امام می گذشت. والی که از علاقمندان امام بود، وقتی از دریچه اتاق امام را دید، به احترام حضرتش از اسب پایین آمد و با اشاره به مردی کتف بسته که او را دستگیر کرده بود، به امام گفت: ای پسر رسول خداصلی الله علیه وآله! این مرد را امشب در کنار یک مغازه صرّافی به خاطر سرقت دستگیر کرده ام و هنگامی که او را – طبق شیوه خودم – برای اعتراف کردن به دزدی می خواستم شلاق بزنم، به من گفت: ای مرد! از خدا بترس! من از شیعیان امیرالمومنین علیه السلام و شیعه این امام (پدر بزرگوار حضرت قائم آل محمدصلی الله علیه وآله) هستم.

من گفتم: اگر حضرت عسکری علیه السلام شیعه بودن تو را تأیید کند، آزادت می کنم و گرنه به سخت ترین وجه تو را مجازات خواهم کرد. آیا او از شیعیان علی علیه السلام است، همان طوری که ادّعا می کند؟ امام حسن علیه السلام فرمود: پناه بر خدا! او شیعه علی علیه السلام نیست. خداوند او را توسط تو گرفتار کرده؛ چون که به گمانش از شیعیان علی علیه السلام است. والی شهر بعد از این گفتگو به مأمورانش دستور داد: او را بخوابانید و پانصد تازیانه به او بزنید! مأموران از راست و چپ بر او تازیانه می نواختند، اما هرگز به بدن فرد متهم اصابت نمی کرد و بر عکس تازیانه های آنان به بدن همدیگر نواخته می شد. والی گفت: مگر شما دیوانه اید! چرا عوض متهم همدیگر را می زنید؟ آنان گفتند: ما تازیانه را فقط بر بدن او فرود می آوریم، امّا بدون اختیار به خود ما برمی گردد. والی تعداد مأموران را به شش نفر رسانید، امّا تازیانه ها در دستهای آنان بی اختیار جابه جا می شد و به بدن والی فرود می آمد. در اثر این ضربات، والی از مرکب خود به زمین افتاد و فریاد زد: شما که مرا کشتید، خدا شما را بکشد! آنان گفتند: ما فقط او را می زنیم، امّا نمی دانیم چرا شلاقها بدون اختیار به بدن تو فرود می آید. در این حال مرد متهم گفت: ای والی! ای بنده خدا! آیا از این همه لطف و عنایت که به من می شود، عبرت نمی گیری؟ مرا نزد امام ببر و هر چه فرماید، به آن عمل کن!
والی او را به نزد پیشوای یازدهم آورد و گفت: ای پسر رسول خداصلی الله علیه وآله! خیلی عجیب است، شما شیعه بودن او را منکر شدید و کسی که از شیعیان شما نباشد، بدون تردید از پیروان شیطان و اهل آتش است؛ امّا من از او معجزاتی دیدم که به غیر از انبیاء برای دیگران اتفاق نمی افتد.
امام فرمود: ای والی! او در اینکه ادّعای شیعه بودن کرد، دروغی را ناآگاهانه مرتکب شد که اگر آگاهانه بود، به تمامی آزارها و شکنجه های تو گرفتار می شد و سی سال در زندان باقی می ماند؛ امّا چون در عنوان اشتباه کرده بود، خداوند بر او رحم کرد و از آزارهای تو مصونیت بخشید؛ زیرا او از دوستان و شیفتگان ماست، ولی از شیعیان ما نیست. والی گفت: مگر میان شیعه شما با دوستدار شما فرق است؟ ما که هر دو را یکی می دانیم. امام فرمود: شیعیان ما کسانی هستند که از گفتار و رفتار ما پیروی کرده، در تمام اوامر و نواهی از ما اطاعت می کنند؛ امّا کسانی که در بسیاری از واجبات الهی با ما مخالفت می کنند، از شیعیان ما نیستند.
سپس امام فرمود: ای والی! تو نیز دروغ گفتی که اگر آن را عمداً و آگاهانه گفته بودی، خداوند تو را به مجازات سنگینی گرفتار می کرد. والی با تعجب پرسید: یابن رسول الله! مگر من چه گفتم؟ امام فرمود: تو به خیال خود از این مرد معجزاتی را دیدی، در حالی که این معجزات از او نبود، بلکه از ما بود. خداوند به این وسیله مقام و عظمت و شرافت ما را به عنوان حجت الهی آشکار ساخت و اگر می گفتی: من در او معجزاتی دیدم، ایرادی نداشت. مگر عیسی علیه السلام مرده را زنده نمی کرد؟ آیا معجزه از میت بود یا از عیسی علیه السلام؟
والی استغفار کرد. امام سپس روبه آن مرد متهم کرد و فرمود: ای بنده خدا! تو از شیعیان علی علیه السلام نیستی، بلکه از دوستداران و علاقه مندان او هستی. شیعیان علی علیه السلام آنانی هستند که خداوند در موردشان فرمود: «وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّهِ هُمْ فِیها خالِدُونَ». (۱۶) و کسانی هستند که به خدا ایمان آورده اند و با صفات شایسته اش او را می ستایند و از اوصافی که برازنده خداوند نیست، او را تنزیه می کنند و گفته های محمدصلی الله علیه وآله را تصدیق کرده، رفتارش را کاملا درست می دانند. آنان علی علیه السلام را بعد از رسول خداصلی الله علیه وآله، پیشوای امت، شخصیتی برجسته و وارسته می دانند که در میان امت محمدصلی الله علیه وآله نظیر ندارد؛ آن چنان که اگر در میزانی تمام امت پیامبرصلی الله علیه وآله با مقام علی علیه السلام سنجیده شوند، عظمت علی علیه السلام بر همه آنان برتری دارد؛ همان گونه که آسمان بر زمین و زمین بر ذرات عالم برتری دارد. شیعه علی علیه السلام در یک کلام آنانی هستند که در تکریم برادران مؤمن به علی علیه السلام اقتدا می کنند، عمل صالح انجام می دهند و بعد از اعتقاد به توحید و نبوت و امامت، همه واجبات الهی به ویژه دو اصل برتر، اداء حقوق مؤمنین و تقیه در برابر دشمنان را در سرلوحه برنامه هایشان قرار داده اند. (۱۷)


پی نوشت :

۱) شعر از حسان.
۲) الکافی، کتاب الحجه، مولد ابی محمد حسن بن علی علیه السلام.
۳) ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۲۴٫
۴) اثبات الوصیه، ص ۲۳۶٫
۵) ر. ک: مجله مبلغان، ش ۲۸، صص ۱۷ و ۱۸٫
۶) انفال / ۴۲٫
۷) اعلام الوری، ص ۳۷۵٫
۸) معجم رجال الحدیث، ج ۱۳،ص ۷۱٫
۹) اثباه الهداه، ج ۳، ص ۴۳۱؛ بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۳۳ و ج ۵۰، ص ۳۱۶؛ قصص الانبیاء، جزائری، ص ۶٫ در برخی روایات، اسامی اشخاصی غیر از پیامبران و اولیاء نیز دیده می شود.
۱۰) بحارالانوار، ج ۵۰، ص ۲۶۲، الخرائج، ج ۱، ص ۴۲۴؛ کشف الغمه، ج ۲، ص ۴۲۷٫
۱۱) تفسیر امام عسکری علیه السلام، ص ۱۰؛ اثباه الهداه، ج ۳، ص ۴۲۹٫
۱۲) اسراء / ۸۴٫
۱۳) الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص ۴۳۵٫
۱۴) کتاب الغیبه، شیخ طوسی، ص ۲۰۶٫
۱۵) یکی از نواحی اطراف دمشق.
۱۶) بقره / ۸۲ «و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادند، آنان بهشتی خواهند بود و در آن جاودانه خواهند ماند. «
۱۷) تفسیر امام عسکری، ص ۳۱۶؛ الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۶۸۲؛ بحارالانوار، ج ۶۵، ص ۱۶۰، با تلخیص.

عبدالکریم پاک نیا






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


6 + 4 =