سبک تبلیغی پیامبران چگونه بوده است؟ (بخش اول)

یکی از شرایط موفقیت در هر کاری، انتخاب سبک و روش صحیح است. پیامبران الهی نیز برای انجام موفقیت آمیز رسالت خود، روش هایی را مورد استفاده قرار می دادند که شهید مطهری در کتاب حماسه ی حسینی برخی روش های تبلیغی ایشان را بیان کرده اند.


یکی از چیزهایی که قرآن مجید راجع به سبک و روش تبلیغ روی آن تکیه کرده است، کلمه‌ی «البلاغ المبین» است. یعنی‏ ابلاغ و تبلیغ واضح، روشن و آشکارا. مقصود از واژه‌ی روشن و آشکارا چیست؟ مقصود مطلوب بودن، سادگی و بی‏ پیرایگی پیام است، بطوری که طرف‏ در کمال سهولت و سادگی، آن را فهم و درک نماید. مغلق و معقد و پیچیده و در لفافه سخن گفتن و اصطلاحات خیلی زیاد بکار بردن و جملاتی از این قبیل که تو باید سال‌های زیاد درس بخوانی تا این‏ حرف را بفهمی، در تبلیغ پیامبران نبود. آن‌چنان ساده و واضح بیان‏ می‏ کردند که همان طوری که بزرگترین علماء می‏ فهمیدند و استفاده می‏ کردند،آن بی‏ سوادترین افراد هم لااقل در حد خودشان و به اندازه‌ی ظرفیت خودشان‏ استفاده می‏ کردند. یک نفر مبلغ و پیام‌رسان که می‏خواهد از زبان پیغمبران سخن بگوید و مانند پیغمبران حرف بزند و می‏ خواهد راه آن‌ها را برود، باید بلاغش، بلاغ‏ مبین باشد. این، یک جهت در معنی مبین.

البته در اینجا احتمالات دیگری هم هست (و جمع میان این‌ها یعنی اینکه همه‌ی این‌ها درست باشد هم ممکن است). یکی از این احتمالات در معنی کلمه‌ی مبین، بی‌پرده سخن گفتن است. یعنی پیامبران نه فقط مغلق و پیچیده و معقد سخن‏ نمی‏ گفتند، بلکه با مردم بی‏ رودربایستی و بی ‏پرده حرف می‏ زدند و سخن خود را با گوشه و کنایه نمی ‏گفتند. اگر احساس می‏ کردند مطلبی را باید گفت، در نهایت صراحت و روشنی به مردم می ‏گفتند. «أتعبدون ما تنحتون»؟ (آیا تراشیده ‏های خودتان را دارید عبادت می‏ کنید؟) مسئله‌ی دوم که قرآن مجید در تبلیغ روی آن تکیه می‏ کند، چیزی است‏ که از آن به «نصح» تعبیر می‏ نماید. ما معمولاً نصح را به خیرخواهی‏ ترجمه می‏ کنیم. البته این معنا درست است، ولی ظاهراً خیرخواهی عین معنی‏ نصح نیست، بلکه لازمه‌ی معنی نصح است. «نصح» ظاهراً در مقابل «غش»  است. شما اگر بخواهید به کسی شیر بفروشید، ممکن است شیر خالص به او بدهید و ممکن است خدای‌ناخواسته شیری که داخلش آب کرده ‏اید بدهید، یا اگر می‏خواهید سکه‌ی طلائی را به کسی بدهید، ممکن است آن را به صورت خالص‏ بدهید (درحد عیارهای معمولی) و ممکن است به صورت مغشوش بدهید، یعنی در آن غش باشد. نصح در مقابل غش است. ناصح واقعی آن کسی‌ست‏ که خلوص کامل داشته باشد. توبه‌ی نصوح یعنی توبه‌ی خالص. مبلّغ باید ناصح‏ و خالص و مخلص باشد، یعنی در گفتن خودش هیچ هدف و غرضی جز رساندن‏ پیام که خیر آن طرف است، نداشته باشد.

مسئله‌ی دیگر، مسئله‌ی اخلاق و خلوص است. «الناس کلهم هالکون الا العالمون والعالمون هالکون الا العاملون و العاملون هالکون الا المخلصون و المخلصون علی خطر عظیم». مردم در هلاکند مگر اینکه آگاه و عالم باشند (جاهل، نمی ‏تواند راهی را پیدا بکند)، و علماء نیز در هلاکند مگر آن‌ها که‏ عاملند و عاملان نیز در هلاکند مگر آن‌ها که مخلصند و مخلصان تازه در خطرند. این داستان را در جلساتی مکرر گفته‏ ام: نقل کرده ‏اند از مرحوم آیت‌الله‏ بروجردی اعلی‌الله‌مقامه که در آخرین روزهای عمرشان بودند(یکی دو روز بعد فوت کردند). عده ‏ای اطرافشان بودند. یکی از آن‌ها از ایشان تقاضا کرد که‏ هم برای یادآوری خودتان و هم برای نصیحت دیگران جمله ‏ای بفرمایید. گفتند، آقا رفتیم ولی کاری نکردیم و اندوخته ‏ای نزد خدا نداریم. یکی از حضّار خیال می‏ کرد که حالا وقت تعارف کردن است، گفت: آقا شما چرا این حرف‌ها را می ‏زنید؟ الحمدلله شما چنین کردید، چنان کردید، مسجد ساختید، مدرسه‏ ساختید، حوزه‌ی علمیّه تأسیس کردید و از این حرف‌ها… همین که‏حرف‌هایش را زد، ایشان رو کردند به حضّار و با گفتن جمله‏ ای که در حدیث‏ است، سکوت کردند. فرمودند: «خلص العمل فان الناقد بصیر بصیر» (عمل را پاک تحویل بده که آن‌که نقاد است و نقد می‏ کند، آن صرافی که‏ به این سکه رسیدگی می‏ کند، خیلی آگاه است.

مسئله‌ی دیگر، مسئله‌ی متکلّف نبودن است. تکلّف، در موارد مختلفی بکار می‏رود و در واقع به معنی به خود بستن است که انسان چیزی را به زور به‏ خود ببندد. این، در مورد سخن هم به کار می‏ رود. به افرادی که در سخن خودشان به جای اینکه فصیح و بلیغ باشند، الفاظ قلمبه و سلمبه بکار می ‏برند، می‏ گویند متکلّف. در حدیث است که کسی در حضور پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم‏ در صحبت‌های خود کلمه پردازی‌های قلمبه و سلمبه می‏ کرد. پیغمبر اکرم فرمود: «انا و اتقیاء امتی برآء من التکلّف». من و پرهیزکاران امّتم از این گونه‏ حرف زدن و بخود‌بندی در سخن، بری و منزه هستیم. پرهیز می ‏کنیم. تکلّف‏ غیر از فصاحت است. اصلاً فصاحت خودش روانی و عدم تکلّف و تعقید در سخن‏ است .

مسئله‌ی دیگر که قرآن مجید در سبک و روش تبلیغی پیغمبران نقل می ‏کند، تواضع و فروتنی است ( نقطه‌ی مقابل استکبار ). کسی که می ‏خواهد پیامی را، آن‌هم پیام خدا را به مردم برساند، باید در مقابل مردم، در نهایت درجه‏ فروتن باشد. یعنی پر مدعائی نکند و اظهار انانیّت و منیّت نکند و مردم‏ را تحقیر نکند. باید در نهایت خضوع و فروتنی باشد.






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


5 + = 14