دختر فصاحت ، خواهر شهادت نگاهی به خطبه‏ های زینب‏ کبری (س) در کوفه و شام

مسئولیت نگهداری و حفظ جان اسرای مظلوم و زنان بی طاقت و کودکان بی‏تاب، بیش از آن که در ذهن بیاید طاقت‏فرسا و روح‏گداز است. دختر علی(ع) در بحرانی‏ترین شرایطی که از آن روز تا همیشه تاریخ برای اهل‏بیت(ع) پیش آمد، باید علاوه بر رسیدگی به امور داخلی کاروان اسرا و تحمل غم بی‏نهایت سرهای بریده، پیام کربلا را هم برای مردم جاهل و غفلت‏زده شهرهای مسیر کاروان می‏رساند و تفسیر می‏کرد. در چنین اوضاعی که زبان آدمی از شدت فشار بند می‏آید، زینب(س) چنان به شیوایی و بلاغت سخن گفت که دشمن را هم به اعتراف واداشت. وقتی حضرت زینب(س) در مجلس ابن‏زیاد آن مناظره تاریخی را با او برگزار کرد، ابن‏زیاد با تمام خشمی که از رسوایی‏اش داشت گفت: این زن سجع‏پرداز و شاعر است و از بلاغت و فصاحت امام علی(ع) مثال زد. ترجمه فارسی خطبه‏های بلیغ دختر زهرا(س) از فصاحت آن‏ها می‏کاهد. متن عربی خطبه‏های زنان شیعه از خطبه فدک گرفته تا خطبه‏های شام و کوفه و گفت‏وگوهای زنان شیعی با معاویه و مخالفان امام علی(ع) بسیار شیوا و روان است. از لحظه‏ای که قیام عاشورا با شهادت امام حسین(ع) پایان گرفت و مرحله پیام عاشورا آغاز شد حضرت زینب علیهاسلام اشعار و جملات و خطبه‏هایش را ایراد کرد. «قربن قیس تیمی» می‏گوید: «هرچه را فراموش کنم، گفته‌ی زینب دختر فاطمه را فراموش نمی‏کنم. وقتی بر برادر مقتول خود گذشت، می‏گفت: ای محمدم! ای محمدم! فرشتگان آسمان بر تو صلوات گویند. این حسین است در دشت افتاده، آغشته به خون، اعضا بریده. ای محمدم دخترانت اسیرند. باقی ماندگانت کشتگان‏اند که باد بر آن‏ها می‏وزد». *محور خطبه‏های کوفه فصاحت و بلاغت در عرب جایگاه بسیار رفیعی دارد. بیشترین و بهترین هنری که عرب برای عرضه داشته و دارد شعر و خطبه است. ارزش این جملات را عرب خوب می‏فهمد زیرا هم از مضامین آن آگاه است و هم قریحه‏اش سخن فصیح را درک می‏کند. این نکته را هم از یاد نبریم که کوفه شهری غریب با اولاد علی(ع) نبود. حدود پنج سال از جوانی دختران علی(ع) در کوفه و در مراوده با زنان کوفه سپری شده بود. تشیع کوفی کم‏کم در حال شکل‏گیری بود که بعدها مرکز تفکر شیعی چه از نوع سیاسی چه از نوع عقیدتی شد. اصلا مردم کوفه باعث شدند امام به آن سمت حرکت کند و بعد از یاری او سرباز زدند. ١- اولین محور در سخنان دختر علی(ع) شماتت و سرزنش مردم کوفه است. از این جهت که وعده یاری و نصرت می‏دهند و عهد می‏شکنند و عجب آن که با دشمنان هم‏پیمان می‏شوند و تا پای جان می‏مانند. «ای اهل عذر و مکر و فریب و حیلت و خدعت و…»، «قبیح باد روهای شما چه پیش آمد شما را که از نصرت حسین سر باز زدید و او را مخذول داشتید». ٢- شرح عهدشکنی کوفیان برای خودشان و یادآوری بدعهدی ناجوانمردانه‏ای که کردند: «با آن همه نامه‌ها که به سوی برادرم حسین فرستادید… بر سر او تاختید و او را با لب تشنه شهید کردید و اهل او را اسیر کردید، اکنون بر ما گریه می‏کنید؟»، «چه شد که او را کشتید و اموال او را غارت کردید و عیال او را اسیر و آن‏ها را برهنه و دچار بدبختی نمودید». ٣- نفرین بر مردم کوفه: «هرگز چشم شما خشک نشود و سینه شما از ناله و اندوه و غم آسوده نماند. سزاوار است که همیشه گریه کنید و کم بخندید»، «اف باد بر شما و دور باد رحمت حق از شما. مادرهای شما به عزایتان بنشینند… بشارت باد بر شما فردای جهنم در قعر جهنم خواهید بود…». ۴- شرح مختصری از فضائل اهل بیت(ع) و جایگاه شهدای کربلا و اسرایی که اهل خانه پیامبر بودند از دیگر محورهای این خطبه‏هاست. * نگاهی به خطبه‏های شام خطبه حضرت زینب(س) در شام، یک دوره تاریخ اسلام است؛ جایی که پس از حمد و ثنای خدا و صلوات بر پیامبر(ص) به آیه‏ای از سوره روم استناد می‏کند که مضمون آن داستان کفار و مغلوب شدن آن‏هاست… یعنی حال یزید و یاران‏اش فرقی با مردم عاد و ثمود ندارد و از انقراض امویان خبر می‏دهد. خطاب حضرت در این مجلس شلوغ که به مناسبت ورود اسرای مخالف یزید به مجلس جشنی تبدیل شده، یزیدبن معاویه است. یزید را به خاطر خوشحالی زایدالوصفی که دارد و به خاطر این که با تکبر و غرور شانه‏های خود را بالا گرفته شماتت می‏کند. در همین عبارات شخصیت پوشالی یزید را به آب می‏دهد و نخوت و تکبر یزید را در آن مجلس زیر سؤال می‏برد و او را از تخت‏اش به زیر می‏کشد. حضرت با استدلال به آیات قرآن استدراج امویان را برای جمع کثیر مردم شام توضیح می‏دهد. عباراتی که یزید را با آن خطاب قرار می‏دهند برای مردم شام ناآشناست. مردم شام چندان شناختی از اهل بیت نداشتند. آن‏ها به دست معاویه تربیت شده بودند و اسلام را همان اسلام ابوسفیانی می‏دانستند. اما حضرت زینب آن‏ها را متوجه اصل قضایا کرد: «ای پسر اسیری که بر او منت گذاشته، او را رهایش کرده‏اند… کجا می‏توان خیری از کسی داشت که خباثت او به آن پایه رسیده که جده او هند، جگر حمزه سیدالشهدا را به دندان گرفته و پوست و گوشت یک‏یک امویان از خون آل‏پیامبر رویید… کسی که پدرش بر روی رسول خدا شمشیر کشید و معاویه بر روی نفس رسول(ص) علی مرتضی شمشیر کشید… (پدر من) در هر فتنه و فسادی از همه قدم‏اش پیش‏تر بود… نتیجه کفر و اولاد زنا جز این نکند… می‏خواهی کافرانی که در بدر و احد با رسول خدا جنگیدند و برای ترویج کفر و قتل رسول خدا تلاش کردند در مجلس تو حاضر آیند… این شجره ملعونه (ابوسفیانیان) جز این حنظل (یزید) که مانند زهر تلخ است ثمر ندهد… ذریه پیامبر به دست زنازادگان و فرزندان طلقاء و بازماندگان فسق و فجور کشته شدند…». شجاعت حضرت زینب و فصاحت و بلاغت ادبی او در میان هزاران نفر از مردم شام که برای جشن و شادی آمده بودند، همه را به حیرت انداخت. مجلسی که برای افتخار یزید برپا شده بود به مجلس فضاحت و رسوایی امویان تبدیل شد و در تمام محافل و مجالس سخن از فصاحت و بلاغت زینب(س) به راه افتاد و ماهیت اصلی بنی‏امیه بر مردم روشن شد. کار به جایی رسید که یزید عامل واقعه کربلا را ابن زیاد معرفی کرد. محور مهم و اساسی دیگری که در این خطبه وجود دارد معرفی اهل بیت پیامبر(ص) و ذریه زهرا(س) و فضایل و خدمات و جان‏فشانی‏های ایشان به اسلام است. همان اسلامی که یزید خودش را خلیفه آن می‏دانست. مردم با مقایسه تعابیر حضرت درباره یزید و سخنان‏شان درباره اهل بیت پیامبر به راحتی می‏توانستند قضاوت کنند کدام اسلام ناب محمدی است و چه کسانی رهبر و امام اصلی اسلام‏اند. در جایی از خطبه حضرت می‏فرمایند: «این کلماتی که می‏گویم نه برای این است که توهم سودی از تو کرده باشم، یا تو را از این کلمات نفع ببخشم… کجا دیگر کلامی به آن‏ها تأثیر کند مردمی که قلوب آن‏ها آشیانه شیطان و منزلگاه فرزندان ابلیس شده…». این خطبه البته پایان گفت‏وگوی حضرت با یزید نبود. اما فصل‏الخطاب فلسفه عاشورا بود. شرحی بود از دلایل قیام امام حسین(ع) برای مردم غافل و جاهل شام که هیمنه پوشالی یزید و پدرش را از هم گسیخت و تا روزگار باقی است شیعه مدیون این کلمات است. بعد از این خطبه بود که یزید سیاست سرمستی از پیروزی‏اش را تغییر داد و از راه عزت و احترام وارد شد و اهل بیت(ع) را حتی برای عزاداری بر شهدای کربلا آزاد گذاشت. مجلس شادی یزید به مجالس مرثیه‏خوانی شهدای کربلا تبدیل شد و این خود از عجایب و کرامات خطبه حضرت زینب(س) است. در خطبه‏های شام، سرزنش و شماتت مردم به چشم نمی‏خورد. تیغ تیز زبان امام سجاد(ع)، حضرت زینب(س) و سایر بانوان سخن‏ور، خلیفه را نشانه گرفته و نه مردم را. مردم شام به اندازه مردم کوفه دست‏شان آلوده به خون اولاد پیامبر نبود؛ چون به دستور خلیفه به جنگ خارجیانی رفته بودند که اسم و رسم‏شان را نمی‏دانستند. محور اصلی بیانات در شام، معرفی اهل‏بیت(ع) و جایگاه و فضائل‏شان و شرح سابقه امویان در اسلام و پیشینه تاریخی آن‏هاست. این جاست که پیام عاشورا به گوش مردم می‏رسد و چه بسا اگر کربلایی نبود و عاشورایی و زینبی، این مردم هیچ‏وقت کلام اسلام ناب را نمی‏شنیدند و اسلام‏شان همان قرآن و مسجدی بود که معاویه می‏شناخت.






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


4 + 2 =