مبارزات حوزه ها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی(قسمت اول)

علمای بزرگ شیعه مرزبانانی هستند که هرگاه حاکمان از فرامین الهی تخطّی کرده اند،با نصیحت و تذکر آنها را هدایت نموده اند، که البته گاهی این نصیحتها به برخوردها تبدیل شده است که نمونه بارز آن “جنبش تنباکو” می باشد. این جنبش ابتدا با نصیحت و تذکر شروع شد؛ ولی به قیام علیه استبداد و استعمار تبدیل گردید و سرانجام نیز به پیروزی رسید.

مقدمه

 علمای بزرگ شیعه مرزبانانی هستند که هرگاه حاکمان از فرامین الهی تخطّی کرده اند،با نصیحت و تذکر آنها را هدایت نموده اند، که البته گاهی این نصیحتها به برخوردها تبدیل شده است که نمونه بارز آن “جنبش تنباکو” می باشد. این جنبش ابتدا با نصیحت و تذکر شروع شد؛ ولی به قیام علیه استبداد و استعمار تبدیل گردید و سرانجام نیز به پیروزی رسید.

استعمار انگلیس در این جنبش، کانون قدرت مسلمانان را شناسایی کرد و در صدد حذف آن برآمد، تا مانند  نهضت مشروطه که با طرح فریبنده حمایت از علما و مردم، این نهضت را به انحراف کشاند و در ادامه همان سیاست، «رضاخان قزاق» را به حاکمیت رساند تا به وسیله او اسلام را از سیاست (مانند ترکیه) جدا سازد؛ اما در همین زمان (۱۳۰۱ش) آیت الله حائری یزدی(رحمه الله)با دعوت علمای بزرگ قم، مانند آیت الله بافقی(رحمه الله)و حمایت آنها، حوزه علمیه قم را تأسیس نمود تا با تربیت علمای بزرگ، سرعت سیر کشور به سوی تباهی را کُند کند.[۱]

بعد از ارتحال ایشان، آیت الله بروجردی(رحمه الله)مسیر ایشان در تربیت علمای بزرگ را ادامه داد و علاوه بر آن، علمای بزرگ و مدیران برجسته حوزه اش را در شهرستانها و حتی خارج از ایران مستقرّ می نمود و اغلب در آنجا حوزه نیز تاًسیس می فرمود. در واقع ایشان با این روش در سراسر جهان علمای بزرگی را مستقرّ نمود که در پیشبرد و پیروزی انقلاب اسلامی نقش عمده ای را داشتند.

بعد از ارتحال آیت الله بروجردی(رحمه الله)از سوی حوزه علمیه قم چند تن از مجتهدین به عنوان مرجع تقلید معرفی شدند، از جملهامام خمینی(قدس سره)که حوزه علمیه را در همان مسیر اصلی هدایت می کردند و در مواقع حساس به دولت حاکم تذکر می دادند و نصیحت می کردند.[۲]

گاهی این نصیحت ها و تذکرها به جنبش، قیام و یا نهضت تبدیل می شد و گاهی نیز دشمنان این قیامها و یا نهضتها را به انحراف می بردند و موجب شکست روحانیت و متعاقب آن، انزوای روحانیون و دسته بندیهایی در روحانیت می شدند.

دو ضربه سنگین بر پیکر روحانیت و انقلابیون آنها را به چند گروه تقسیم نمود:

۱٫ اولین ضربه در نهضت مشروطه بر آنها وارد شد. نهضت مشروطه را روحانیت ایجاد کرد؛ ولی دستهای پنهان استعمار آن را به انحراف برد. انگلیس شیخ فضل الله نوری(رحمه الله)رهبر مشروطه مشروعه را با دست خود ایرانیان اعدام کرد. همین شکست سنگین عده زیادی از روحانیون را به انزوا برد و این عده در هر مسئله ای به تقیه تمسک می کردند.

۲٫ ضربه دوم به روحانیت در نهضت ملی نفت وارد شد؛ زمانی که مصدق با حمایت آیت الله کاشانی و ایستادگی دلیرانه مردم به نخست وزیری رسید؛ ولی ناگهان مسیر حرکت نهضت را تغییر داد، تا جایی که مجلس را منحل نمود و از آیت الله کاشانی نیز جدا شد. لذا کار انقلاب با کودتای آمریکاییها (همان آمریکایی که مصدق به آنها تکیه می کرد) به شکست انجامید. با این شکست عده ای از انقلابیون نهضت ملی نفت به انزوا رفتند که از جمله آنها شیخ محمود حلبی، مؤسس انجمن حجتیه بود.

با این نگاه، روحانیت بعد از ارتحال آیت الله بروجردی به چهار گروه تقسیم شدند:

الف)انجمن حجتیه:

روحانیونی که دین را از سیاست جدا می دانستند؛ یعنی شاه و حکومتش را قبول داشتند، و تنها مبارزه آنها با «بهائیت» بود. اینان نه تنها در برابر ظلمهای رژیم پهلوی هیچ اقدامی نمی کردند؛ بلکه هر اقدامی علیه دولت را منع و در اقدامات مانع تراشی می کردند و می گفتند: باید ظلم و ستم زیاد شود و عالم گیر گردد تا صاحب الزمان (عج) ظهور کند.

بعد از ارتحال آیت الله بروجردی(رحمه الله)از سوی حوزه علمیه قم چند تن از مجتهدین به عنوان مرجع تقلید معرفی شدند، از جملهامام خمینی(قدس سره)که حوزه علمیه را در همان مسیر اصلی هدایت می کردند و در مواقع حساس به دولت حاکم تذکر می دادند و نصیحت می کردند.

اینها معتقد بودند که هر قیام اصلاحی موجب عقب افتادن ظهور حضرت می شود، پس باید جلوی آن گرفته شود. امام خمینی(قدس سره)درباره این گروه می فرمود: «روحانی نماهایی که قبل از انقلاب دین را از سیاست جدا می دانستند و سر به آستانه دربار می ساییدند، یک مرتبه متدیّن شده، به روحانیون عزیز و شریفی که برای اسلام آن همه زجر و آوارگی و تبعید کشیده اند، تهمت می زنند… تا دیروز مشروب فروشی و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان برای ظهور صاحب الزمان(عج) را مفید و راه گشاه می دانستند… دیروز حجتیه ایها مبارزه را حرام کرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانی نیمه شعبان را به نفع شاه بشکنند، امروز انقلابی تر از انقلابیون شده اند! ولایتیهای دیروز  که در سکوت و تحجّر خود آبروی اسلام و مسلمین را ریخته اند و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام)را شکسته اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسّب و تعیّش نبوده است، امروز خود را بانی و وارث ولایت نموده اند.»[۳]

ب) مقدس نماها:

روحانیونی که فقط افتخارات گذشتگان را برمی شمردند و خود هیج کاری جز اعتراض با زبان دلسوزانه نمی کردند، و در هر مسئله درگیرانه ای به تقیّه تمسک می نمودند و حتی جلوی اقدامات دیگران را با مقدس مآبی و عوام فریبی با زبان دلسوزی می گرفتند. امام خمینی(قدس سره)درباره اینها می فرمود: «در جلسه مذاکره سیاسی که با آقایان بروجردی، حجت، خوانساری و صدر(رحمهم الله)داشتیم، گفتم که قبل از هر کاری تکلیف این مقدس نماها را روشن کنید! با وجود آنها مثل این است که دشمن به شما حمله کرده و یک نفر هم محکم دستهای شما را گرفته باشد… آنها شما را در جامعه ضایع می کنند. شما باید قبل از هر چیزی فکری برای آنها بکنید.»[۴]

و نیز می فرمود: «اینها همان مقدس نماهایی هستند که کوزه ای که آقا مصطفی در آن آب خورده بود را آب می کشیدند؛ چون پدرش فلسفه می گفت.»[۵]

همانهایی که در هنگام اوج انقلاب که مردم در خیابانها شهید می دادند، علیه انقلاب و انقلابیون اقدام می کردند و در زمانی که مردم در جبهه جنگ بودند، جبهه رفتن را به تهلکه افتادن می دانستند؛ اما بعد از انقلاب و پس از جنگ از امام(قدس سره)انقلابی تر شدند.

ادامه دارد…


پی نوشت:
[۱]. مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست، سید محمد حسن منظور الاجداد، شیرازه، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۹ش، ص ۳۱۹ .

[۲]. روزنامه کیهان، ۲۱ فروردین، ۱۳۴۰ش، ص۱ و ۱۵٫

[۳]. صحیفه امام، امام خمینی(رحمه الله)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش، ج ۱۲، ص ۲۱۸٫

[۴]. ولایت فقیه(حکومت اسلامی)، امام خمینی(رحمه الله)، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، تهران، چاپ دهم، ۱۳۷۹ش، ص ۱۴۳٫

[۵]. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۲۷۹٫






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


4 + = 13