مروری دوباره بر داستان فلسطین و روز قدس

صهیون در زبان عبری، به معنای آفتابگیر است؛ همچنین نام کوهی در جنوب غربی بیت المقدس می باشد. کوه صهیون بر اساس برخی گفته ها زادگاه و آرامگاه داود پیامبر و جایگاه حکومت سلیمان نبی بود

فلسطین در گذرگاه تاریخ
هزاران سال پیش(۱) گروهی از کنعانیان از جزیره العرب به سرزمین فلسطین کوچ کردند و شهری را با نام «یبوس» بنیان نهادند. بعدها این نام به اورسالم – یعنی صلح و دوستی – تغییر نام یافت.
در واقع اورسالم همان اور شلیم در زبان عبری است که امروزبه شهر قدس اطلاق می گردد.
براساس مدارک تاریخی این شهر در طول تاریخ هفده بار مورد حمله و محاصره قرار گرفت و بارها با خاک یکسان شد. از لحاظ مالکیت نیز شهر اورسالم، قدس یا اورشلیم پانزده قرن در اختیار یبوسیان یا همان کنعانیان، چهار قرن در تسلط بنی اسرائیل، چند قرن در دست ایرانیها، دو قرن در حاکمیت یونان و چهار قرن تحت حکومت رومیان اداره گردید. از این رو روشن است که بنیان قدس و آبادی سرزمین فلسطین از کنعانیان نشأت گرفته است و حافظه تاریخ جایی جز چهار قرن برای بنی اسرائیل باقی نمی گذارد.
از سوی دیگر عهدنامه مسلمین نیز این ماجرا را تأیید می کند که یهودیان در آن دوران به عنوان اتباع و ساکنان رسمی اورشلیم شناخته نمی شدند و از آنان نامی به میان نیامده است. (۲)
پس از فتح مسالمت آمیز اورشلیم به دست مسلمانان، نام آن به بیت المقدس تغییر یافت. از آن پس از سال پانزده ه. ق تا سال ۱۳۳۷ ه. ق مطابق با ۱۹۱۷ م جز در مدت یک قرن، همواره بیت المقدس در دایره سرزمینهای اسلامی تعریف می گردید.
صهیونیسم
صهیون در زبان عبری، به معنای آفتابگیر است؛ همچنین نام کوهی در جنوب غربی بیت المقدس می باشد. کوه صهیون بر اساس برخی گفته ها زادگاه و آرامگاه داود پیامبر و جایگاه حکومت سلیمان نبی بود.
البته این نام گاهی به نام شهر برگزیده، شهر مقدس آسمانی نیز به کار می رود. اما در هر حال صهیون اشاره به یکی از آرمانهای یهود می باشد و سمبل رهایی از ظلم و تشکیل حکومت مستقل یهودیان و فرمانروایی بر جهان است. از این رو یهودیان خود را فرزندان صهیون می دانند.
اما صهیونیسم یا صهیون گرایی جنبشی است که خواهان مهاجرت و بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین و تشکیل دولت یهود است. صهیونیسم نوعی ملی گرایی افراطی است که دیگر نژادها را خوار و پست می شمارد و در پی دستیابی به قدرت است. این حرکت در نیمه دوم قرن نوزدهم میلادی در اروپا پا به عرصه وجود گذاشت؛ اما واژه صهیونیسم نخستین بار توسط تئودور هرتزل به کار رفت و سپس ناحوم ساکولو در کتاب تاریخ صهیونیسم از آن سخن گفت.
غالباً صهیونیسم را به دوگرایش سیاسی و فرهنگی تقسیم می نمایند. صهیونیسم سیاسی در نیمه دوم قرن نوزدهم رشد کرد و بازگشت یهودیان به فلسطین و ایجاد کشور اسرائیل را خواستار بود. اما صهیونیسم فرهنگی که دارای قدمت بیشتری بود، با مهاجرت یهودیان به فلسطین و تأسیس حکومت جدید مخالفت نمود.
در هر حال صهیونیسم را – به ویژه در گرایش سیاسی آن – نمی توان محصول مستقل و مستقیم اندیشمندان یهودی دانست، بلکه آن را می توان پاسخی به رقابتهای استعماری و قدرتهای اروپایی به شمار آورد.
هر چند از دیدگاهی دیگر نمی توان انگیزه های مذهبی صلیبیون شکست خورده دیروز و پیروزمندانه امروز را نیز از نظر دور داشت. (۳)
در عین حال می توان تقسیم بندی دیگری را نیز ملاحظه نمود و آن صهیونیسم دینی و غیردینی است. صهیونیسم دینی، اندیشه ای است که اعتقاد دارد بازگشت به سرزمین موعود، در زمانی که پروردگار مشخص نموده و به شیوه ای که او تعیین کرده است رخ خواهد داد و این رخدادی بشری نیست. پیروان این اندیشه گروهی از یهودیان یا همان صهیونیستهای فرهنگی و عده ای از مسیحیان آخرالزمان گرا می باشند که اعتقاد به ظهور مجدد مسیح در ارض فلسطین دارند. در برابر این عده، کسانی نیز با تکیه بر شواهد تاریخی، سیاسی و علمی در تلاشند تا به اسکان یهودیان مشروعیت بخشند. البته همین گروه نیز اگرچه از استدلالهای غیر دینی بهره می برند اما گویش و ادبیاتی دینی دارند و از پشتیبانی برخی روحانیون یهودی نیز برخوردارند، هرچند در ذات خویش بیشتر بر ملیت یهود تکیه کرده و از مذهب دوری می جویند. (۴)

خطرناک ترین قضیه قرن (قضیه فلسطین) در صدر اهتمامات ابرمرد قرن (امام خمینی) قرار داشت

علل گرایش به صهیونیسم
الف. ادعای یهود ستیزی
صهیونیستها، صهیونیسم را پاسخی به یهودی آزاری می دانند. آنان مدعی اند این آزار تاریخی از زمان سقوط حکومت باستانی یهود در فلسطین توسط آشوریان، بابلیان، یونانیان و رومیان در گذشته و امپراطوری روس و هیتلر در قرن نوزدهم و بیستم همواره ادامه داشته است.
و به عنوان نمونه، مسئله هلوکاست را دائما مطرح می کنند و به صورت اغراق آمیزی سوزاندن یهودیان در کوره های آدم سوزی را با مظلوم نمایی تمام بیان می کنند.
اما واقعیت آن است که این مسئله تنها بهانه ای است که با بزرگ نمایی و اغراق در صدد است تا خود را به صورت دلیلی موجه جلوه دهد و گذشته از جنبه های اغراقی، حالتی روانشناسانه به خود می گیرد تا همنوایی جوامع گوناگون را برانگیزد و زمینه های تاخت و تاز به سرزمین دیگران را فراهم سازد.
ب. قدرتهای بزرگ
وابستگی صهیونیسم به قدرتهای بزرگ حکایتی ناگفته نیست. در واقع قدرتهای بزرگ با تقویت این اندیشه سعی نمودند تا با اسکان یهودیان در اراضی آسیایی و بخشهای مسلمان نشین، منافع خویش را تضمین نمایند. گفتار هرتزل در این رابطه بسیار در خور توجه است: «بازگشت به سرزمین پدرانمان… از بزرگترین مسائل سیاسی مورد علاقه قدرتهایی است که در آسیا چیزی می جویند.» (۵)
ج. سرمایه دارهای یهود
بی تردید رونق دنیای سرمایه داری در غرب و اروپا برتوان مالی یهودیان نیز تأثیر گذاشت و عده ای از آنان را وارد بازارهای پرسود جهان ساخت. این تغییر وضعیت باعث گردید تا یهودیان سرمایه دار با تشویق دیگر یهودیان آنان را از اجتماعات منزوی و بسته مذهبی خود به سوی بیرون و کارهای تجاری و مولد سوق دهند. با ورود یهودیان به این عرصه و نیاز به جذب و حضور در بازارهای جدید، امپراطوری عثمانی مورد توجه قرار گرفت. در واقع حربه رهایی یهودیان ثروتمند از دست همکیشان فقیر خویش، بخشی از حمایت سرمایه داری یهود از جنبش صهیونیسم را تشکیل می دهد. هر چند بازرگانان یهودی ایندا اوگاندا را بر فلسطین ترجیح می دادند، اما با پیروزی جناح طرفدار انگلیس، فلسطین به عنوان پناهگاه یهودیان و حافظ منافع غربیان در نظر گرفته شد.
جالب آنجا است که ناحوم ساکولو به عنوان تاریخ نویس صهیونیسم در این رابطه اعتراف می کند که صهیونیسم نه به عنوان یک نهضت بلکه به عنوان یک اقدام مالی و سرمایه داری ظهور کرده است. (۶)
د. فرهنگ سازی
از جمله مهمترین اقدامات طرفداران اندیشه صهیونیسم برای استقرار آن، توجه به عرصه های هنری و ادبیات از سویی و نگارش دائره المعارفها که در دنیای علم به عنوان کتابهای مرجع شناخته می شوند از سوی دیگر بوده است. در حقیقت آنان در سطح عوام دست به نگارش داستان، رمان و نمایشهای بسیاری زدند و با رواج ادبیات مذهبی و داستانی نظیر کتاب «تلمود» به اندیشه بازگشت رنگ و بویی مذهبی دادند و با انتشار کتاب «دیوید آلروی» و رمان «دانیل دروندا» ملیت و نژاد یهود را هویتی متمایز و تازه بخشیدند و به واسطه نگارش «دائره المعارف صهیونیسم و اسرائیل» و تزریق آن به محافل سیاسی و علمی، راه را برای شناسایی ملت یهود در اراضی فلسطین تحت عنوان «اسرائیل» هموار ساختند. (۷)
در هر حال با توجه به تمامی نکات گفته شده می توان دریافت که ملی گرایی افراطی، اندیشه قوم برگزیده، آزادیهای پدید آمده در جوامع غربی پس از دوره نوزایی یا رنسانس، نگاه بد بینانه اروپاییها به یهودیا ن، قدرت یابی سرمایه داری یهود، ناتوانی یهود در سازگاری با دیگر پیروان ادیان، و در پایان، شکست امپراطوری عثمانی، همگی توانست، به مرور اندیشه صهیونیسم را به نتیجه برساند.
انتفاضه
پس از روی کار آمدن حکومت جعلی اسرائیل که با حمایتهای بی دریغ قدرتهای استعماری رخ داد، قیامهای بسیاری از سوی فلسطینیان به وقوع پیوست که می توان از میان آنها به جدیدترین آنها که انتفاضه باشد اشاره نمود.
انتفاضه یا همان «انقلاب سنگ» جنبشی نوین و ضد صهیونیستی است که با امکانات کم و در پاسخ به شکست ملی گرایی عربی و اقدامات سرکوبگرایانه صهیونیستها به وقوع پیوست.
در تاریخ معاصر فلسطین هیچگاه جنبشی به گستردگی و پایداری انتفاضه به ثبت نرسیده است. انتفاضه در حقیقت حرکتی است خودجوش و مبارزه ای است از درون که به مرور به انقلاب می گراید.
انتفاضه مردم مسلمان فلسطین توانست در مدتی کوتاه ضربات جبران ناپذیری بر پیکر اسرائیل وارد کند که می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
الف. عدم توانایی اسرائیل در سرکوب مؤثر قیام باعث گرایشهای طرفدار صلح در میان یهودیان گردید.
ب. روشهای سرکوبگرایانه اسرائیل در برخورد با این قیام مردمی و غیر مسلحانه، فشار افکار عمومی جهان را برای اسرائیل به ارمغان آورد و بار دیگر مشروعیت اسرائیل را زیر سؤال برد.
ج. اختلاف و شکاف در میان تصمیم سازان رژیم صهیونیستی را افزایش داد.
د. هزینه های گزاف را بر گرده صهیونیستها تحمیل کرد؛ به گونه ای که هزینه هر روز سرکوب چیزی بالغ بر یک میلیون و ششصد و پنجاه هزار دلار تخمین زده شد و کاهش پول اسرائیل، تنزّل تولید ناخالص ملی، ضربه توریسم، افزایش سطح بیکاری و افزایش هزینه های نظامی را بر اسرائیل تحمیل نمود.
در نتیجه این مسائل، اسرائیل با خودگردانی بخشی از اراضی اشغالی موافقت نمود و پذیرفت با ساف وارد مذاکره شود و به این وسیله برخی از اهداف فلسطینیان که در طول سالها آرزویی بیش تلقی نمی شد، به حقیقت پیوست. گفتنی است انتفاضه از سال ۱۹۸۷ م. شروع گردید و در دور جدید خود که به انتفاضه مسجد الاقصی مشهور گردیده است، همچنان پویا و سرزنده به مبارزه ادامه می دهد.
گروههای سامان دهنده انتفاضه
مهم ترین گروههای سامان دهنده انتفاضه، دو جنبش «جهاد اسلامی فلسطین» و «حماس» می باشند که هر دو تحت تأثیر جنبش اخوان المسلمین مصر بوده اند. اخوان المسلمین مصر از اواخر دهه بیست قرن بیستم، فعالیتش را به فلسطین گسترش داد و پس از آن سهمی عمده در مبارزات ضد صهیونیستی به خود اختصاص داد؛ اما به مرور از صحنه مبارزات سیاسی به حاشیه رفت و بر کادر سازی و فعالیتهای آموزشی و فرهنگی تأکید نمود. همین امر به تدریج باعث جدایی جوانان انقلابی از آن شد.
الف. جنبش جهاد اسلامی فلسطین
این جنبش که در زبان عربی «حرکه الجهاد الاسلامی فی فلسطین» خوانده می شود، نخستین انشعاب از اخوان المسلمین غزه به شمار می رود. این جدایی به رهبری دکتر فتحی شقاقی در سال ۱۹۸۰ م به وقوع پیوست و تحت تأثیر انقلاب اسلامی ایران به طرد شعار «فلسطین منهای اسلام و اسلام منهای فلسطین» پرداخت و با بهره جویی از هویت اسلامی، بر جهاد اسلامی که روشی اسلامی در برابر تجاوز است پای فشرد.
در هر حال اگرچه جنبش جهاد اسلامی با انتخاب این روش سهمی در تولد انتفاضه داشت، اما خود تحت تأثیر این جنبش قرار گرفت، همینک نیز این جنبش پس از شهادت فتحی شقاقی در سوریه به رهبری دکتر رمضان عبداللَّه به حرکت خویش ادامه می دهد و در هم سویی آشکار با جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از جنبشهای پیشگام در صدور اندیشه انقلاب اسلامی به مبارزه خود ادامه می دهد. (۸)
به هر جهت جنبش جهاد اسلامی را می توان حرکتی در برابر «مبارزه بدون اسلام و اسلام بدون مبارزه» به شمار آورد که تجربه ای موفق را پشت سر نهاده است.
ب. حماس
حماس مخفف «حرکه المقاومه الاسلامیه فی فلسطین» می باشد که در سال ۱۹۸۷ م و پس از هفت سال از تأسیس جنبش جهاد اسلامی تأسیس گردید. حماس در واقع همان اخوان المسلمین فلسطین است که در بازنگری جدید به شیوه های نو روی می آورد و بر جنبه های دیگر دین نظیر جهاد تأکید می کند و در مرحله ای تکاملی در پی به کارگیری نیروهای خویش در عرصه حیات مبارزات سیاسی و اجتماعی بر می آید، هر چند در این میان نیز همچنان بر رویکرد فرهنگی، اجتماعی و سیاسی گذشته خویش پا می فشارد و از همین زاویه است که با جنبش جهاد اسلامی تمایز می یابد.
هم چنین حماس با دیگر جنبشهای غیر مذهبی نظیر سازمان آزادیبخش فلسطین همزیستی مسالمت آمیز داشته، در گذشته به رهبری معنوی شیخ احمد یاسین به حیات خود ادامه می داد؛ اما پس از شهادت شیخ احمد یاسین توسط رژیم صهیونیستی، حماس به رویکرد رهبران منطقه ای روی آورد و در هاله ای از مسائل امنیتی فرو رفت تا بتواند نیروهای خویش را در برابر تهدیدات صهیونیستها حفظ نماید.
گفتنی است حماس از نظر گستردگی فعالیتهای غیر نظامی، امکانات، بهره مندی از کمکهای مالی دولتهای عرب و مسلمان و دسترسی به وسایل تبلیغی، از جنبش جهاد اسلامی توانمندتر است.
با این همه هر دو جنبش در نفی موجودیت اسرائیل، تشکیل دولت اسلامی و آزادی فلسطین هم نظرند. (۹)
ایران و مسئله فلسطین
یکی از اسناد جالب توجه در زمینه روابط ایران و اسرائیل، نامه آیه اللَّه حائری یزدی است که سالها پیش از برآمدن دولت اسرائیل خطاب به رضاشاه پهلوی بوده، وی را در زمینه مساعدت به مسلمانان فلسطین تشویق می نماید و با یک موضع گیری ملایم، در صدد جلب همکاری حکومت پهلوی در خصوص پشتیبانی از مواضع ضد صهیونیستی است. (۱۰)
اما با گذر از این سند تاریخی، باید گفت رژیم سلطنتی پهلوی در ایران، موجودیت حکومت اسرائیل را به صورت مشروط پذیرفت و به دستور محمدرضا پهلوی در سال ۱۳۳۳ ه. ش قرار داد فروش نفت بین ایران و اسرائیل منعقد شد. این قرارداد پس از سه سال علنی گردید و میزان صادرات نفت ایران به اسرائیل طی این سه سال به دو برابر افزایش یافت.
همچنین به توصیه آمریکا، اسرائیل حضور پررنگ تر خود را در سازمانهای اطلاعاتی ایران ادامه داد.
پس از سال ۱۳۳۷ ه. ش با توجه به اتحاد دو کشورمصر و سوریه، روابط سیاسی ایران و اسرائیل گسترش یافت و در همان سال نماینده سیاسی اسرائیل وارد تهران شد و یک سال بعد دفتر سیاسی ایران در تل آویو گشایش یافت.
با روی کار آمدن هویدا، روابط ایران و اسرائیل توسعه یافت و سرانجام شاه در سال ۱۳۴۶ ه. ش از کشورهای عرب درخواست کرد تا موجودیت اسرائیل رابه رسمیت بشناسند. همچنین در همین سال شاه در یک مصاحبه، آشکارا موجودیت اسرائیل را پذیرفت.
البته باید به این نکته اشاره نمود که این روابط همواره مورد اعتراض روحانیون از جمله آیت اللَّه کاشانی و گروههای مذهبی – سیاسی نظیر فدائیان اسلام قرار گرفت. شناسایی اسرائیل از سوی شاه نیز در همان زمان با مخالفت آیت اللَّه کاشانی، شیخ شلتوت ریاست الازهر مصر و آیت اللَّه بروجردی مواجه شد و قطع روابط مصر و ایران را در پی داشت.
امام خمینی رحمه الله نیز در این دوران از جمله رهبران مخالف سیاستهای اسرائیل پذیری در ایران به شمار می رفت.
امام در سخنرانی عصر عاشورای ۱۳۴۲ ه. ش به شاه و اسرائیل یورش برد و در سال ۱۳۴۳ ه. ش تمام گرفتاریهای ملت ایران را ناشی از اسرائیل دانست و در سال ۱۳۴۷ ه. ش جواز صرف بخشی از حقوق شرعیه را برای تسلیح و مجهز ساختن مجاهدان فلسطین صادر کرد. امام در اقدامی دیگر در سال ۱۳۵۲ ه. ش از کشورهای درگیر با اسرائیل خواست در نبرد با اسرائیل پایدار و استوار بمانند. گفتار بدون اغراق شهید فتحی شقاقی در همین راستا قابل تعبیر است:
«خطرناک ترین قضیه قرن (قضیه فلسطین) در صدر اهتمامات ابرمرد قرن (امام خمینی) قرار داشت.» (۱۱)
انقلاب اسلامی ایران و فلسطین

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ ه. ش، بار دیگر امام بر مواضع ضد صهیونیستی خود پای فشرد و از نامشروع بودن اسرائیل سخن گفت. امام حتی یکی از علل مخالفت و رویارویی با شاه را حمایت بی دریغ او از اسرائیل دانستند:
«یکی از علل قیام مردم مسلمان ایران علیه شاه، حمایت بی دریغ او از اسرائیل غاصب است… یکی از جهاتی که ما را در مقابل شاه قرار داده است، کمک او به اسرائیل است.»
اسرائیل از نگاه امام و پیرو آن، مردم مسلمان ایران صهیونیسم کافر، تبهکار، دولت غاصب، جرثومه فساد و غده سرطانی به شمار می رفت. از این رو روشن بود که تنها کمتر از یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی رحمه الله در دیدار با مقامات بلند پایه فلسطینی با شعار «امروز ایران، فردا فلسطین» اولویت سیاست خارجی خویش را روشن کردند. خمینی کبیر با روشن بینی خویش طرفداری از طرح شناسایی اسرائیل را یک فاجعه و مخالفت با آن را فریضه و واجب دانستند و به صراحت فرمودند: «اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود.» (۱۲)
در هر حال وقوع انقلاب اسلامی و دیدگاه های روشن امام توانست زاویه ای دیگر را در مبارزات مردم فلسطین باز کند و به تقویت هویت اسلامی این حرکتها یاری رساند. همچنین انقلاب اسلامی با این نگاه مسئله فلسطین را از مسئله ای عربی و قومی به مسئله ای مربوط به امت اسلامی متحول ساخت.
از این رو است که شیخ عبدالعزیز عوده، رهبر معنوی جهاد اسلامی، انقلاب امام خمینی رحمه الله در ایران را مهم ترین و جدیدترین تلاش در بیدار سازی امت اسلامی و عامل اتحاد مسلمین می داند و دکتر فتحی شقاقی اعتراف می کند که انقلاب ایران بوده است که عصر جدیدی را پیش روی مبارزان فلسطینی باز نموده، موجب گردیده آنان از زاویه ای اسلامی به موضوع فلسطین بنگرند. (۱۳)
روز قدس
امام آن چنان پایمردانه وارد عرصه فلسطین گردید که در همان سال اول پیروزی انقلاب اسلامی؛ یعنی ۱۳۵۸ ه. ش، جمعه آخرماه مبارک رمضان هر سال رابه عنوان «روز قدس» در جهت پشتیبانی از ملت فلسطین نام گذاری نمود.
ایشان با همان نگاه راهبردی و کلان خویش، این روز را روز مبارزه و مقابله با مستکبرین اعلام نمود:
«روز قدس، جهانی است و روزی نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد. روز مقابله مستضعفین با مستکبرین است؛ روز مقابله ملتهایی است که در زیر فشار آمریکا و غیرآمریکا بودند، روزی است که باید مستضعفین مجهز بشوند در مقابل مستکبرین و دماغ مستکبرین رابه خاک بمالند…
متعهدین، امروز را روز قدس می دانند و عمل می کنند به آنچه که باید بکنند و منافقین و آنهایی که با ابرقدرتها در زیر پرده آشنایی دارند و با اسرائیل دوستی دارند، در این روز بی تفاوت نیستند و یا ملتها را نمی گذارند که تظاهرات کنند. روز قدس روزی است که باید سرنوشت ملتهای مستضعف معلوم شود. باید ملتهای مستضعف در مقابل مستکبرین اعلان وجود کنند. باید همان طوری که ایران قیام کرد و دماغ مستکبرین را به خاک مالید و خواهد مالید، تمام ملتها قیام کنند و این جرثومه های فساد را به زباله دانها بریزند.
روز قدس، روزی است که باید همت کنند و همت کنیم که قدس را نجات بدهیم. روز قدس روزی است که باید به این روشنفکرانی که در زیر پرده با آمریکا و عمال آمریکا روابط دارند، هشدار داد؛ هشدار به اینکه اگر از فضولی دست بر ندارند، سرکوب خواهند شد.
روز قدس فقط روز فلسطینیان نیست، روز اسلام است و روز حکومت اسلامی است.» (۱۴)
در هر حال براساس آنچه آمد، می توان دریافت که موجود جعلی اسرائیل تافته ای بافته شده به وسیله قدرتهای استکباری است که در پی منافع خویش با هر ایدئولوژی پویا و فعالی به مبارزه بر می خیزند و منطقه پر کشمکش و ثروت خیز خاورمیانه اسلامی از این قاعده دور نیست.
از این رو است که باید امروز بیش از هر روز دیگر بر روح بلند آن امام راحل درود فرستاد و تکلیف امروزین خود را در قبال این هجمه برنامه ریزی شده پاس داشت و با حمایت از آرمان فلسطین و قدس که به تعبیر امام آرمان مستضعفین است، به آن عمل نمود.


۱) گفته می شود در حدود پنج هزار سال پیش.
۲) جهت مطالعه بیشتر مراجعه کنید: ریشه های بحران در خاورمیانه، حمید احمدی، ص ۷ – ۱۲٫
۳) نک: صهیونیسم، عبدالوهاب المیسری، ترجمه لواء رودباری، ص ۷؛ فرهنگ سیاسی، علی آقابخشی، ص ۴۲۳؛ ریشه های بحران در خاور میانه، ص ۳٫
۴) نک: اسطوره های بنیان گذار سیاست اسرائیل، روژه گارودی، ترجمه مجید شریف، ص ۲۳؛ همچنین کتاب تعلیم و تربیت صهیونیستی، عادل توفیق عطاری، ترجمه مجتبی بردبار، ص ۵۰٫
۵) مراجعه کنید: صهیونیسم، یوری ایوانف، ترجمه ابراهیم یونسی، ص ۵۱؛ صهیونیسم، عبدالوهاب المیسری، ص ۵۴ و ۲۹ و دیگر بخشها.
۶) نک: صهیونیسم، یوری ایوانف، ص ۸۲ تا ۸۴٫
۷) نک: پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، روژه گارودی، ترجمه نسرین حکیمی، صص ۴۲ – ۴۳؛ نگاهی به ادبیات صهیونیسم، کنعانی، صص ۵۷ و ۶۶٫
۸) نک: حماسه مقاومت فلسطین، ص ۲۱ و ۱۵۰ – ۱۵۳٫
۹) نک: جنبشهای اسلامی در فلسطین، ابوعمرو، صص ۶۰ – ۷۷٫
۱۰) نک: سازمان اسناد ملی ایران، اسناد وزارت امور خارجه، شماره تنظیم ۱۲ – ۱۰۲۰۰۶٫
۱۱) نک: سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، عبدالرضا هوشنگ مهدوی، صص ۳۸۵ – ۴۵۳؛ انتفاضه و طرح اسلامی معاصر، صص ۱۰۵ – ۱۲۰٫
۱۲) نک: صحیفه نور، ج ۶، ص ۱۱۶؛ فلسطین از دیدگاه امام خمینی رحمه الله، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، صص ۱، ۳۸، ۴۳، ۴۵، ۱۰۳، ۱۲۹، ۱۳۰، ۱۷۵٫
۱۳) نک: رویارویی انقلاب اسلامی، جمیله کدیور، صص ۹۷ – ۱۰۳ و ۱۱۴٫
۱۴) نک: رهنمودهای امام، ص ۹۶٫






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


3 + = 5