تبیین رهنمودهای مقام معظم رهبری / ضرورت های افزایش جمعیت

جمعیت

 روند کنونى افزایش جمعیت ایران نشان مى‏دهد متوسط سن جمعیت کشور در ۳۴ سال آینده به سمت ۶۰ سال نیل خواهد نمود و این موضوعى است که قدرت ملى را در نسبت با آن‏چه که در اسناد بالادستى نظام اسلامى هدف‏گذارى شده است، دچار خدشه مى‏سازد.

 متن برخی پرسش ها و پاسخ ها که به تبیین فرمایشات مقام معظم رهبری درباره ضرورت های افزایش جمعیت و مخاطرات کاهش آن اختصاص دارد، به شرح ذیل است:

پرسش: حضرت آیت‏الله خامنه‏اى رهبر معظم انقلاب اسلامى در پیامى به همایش ملى «تغییرات جمعیتى و نقش آن در تحولات مختلف جامعه» بار دیگر نسبت به کاهش رشد جمعیت در کشور هشدار دادند. پیش از این هم فرموده بودند:«ما باید در سیاست تحدید نسل تجدیدنظر کنیم. سیاست تحدید نسل در یک برهه‏اى از زمان درست بود؛ یک اهدافى هم برایش معین کردند. آن‏طورى‏که افراد متخصص و عالم و کارشناسان علمىِ این قسمت تحقیق و بررسى کردند و گزارش دادند، ما در سال ۷۱ به همان مقاصدى که از تحدید نسل وجود داشت، رسیدیم. از سال ۷۱ به این طرف، باید سیاست را تغییر مى‏دادیم؛ خطا کردیم، تغییر ندادیم. امروز باید این خطا را جبران کنیم. کشور باید نگذارد که غلبه‏ى نسل جوان و نماى زیباى جوانى در کشور از بین برود؛ و از بین خواهد رفت اگر به همین ترتیب پیش برویم؛ آن‏طورى‏که کارشناسها بررسى علمى و دقیق کردند. این‏ها خطابیات نیست؛ این‏ها کارهاى علمى و دقیقِ کارشناسى‏شده است.» لطفا درباره خطرهاى کاهش جمعیت بیشتر توضیح بدهید.

پاسخ: جمعیت هر کشور به‏عنوان یکى از مهم‏ترین مؤلفه‏هاى استراتژیک هر کشور به‏شمار مى‏رود. همان‏گونه‏که منابع زیرزمینى، منابع تکنولوژیکى، منابع تجهیزات نظامى، منابع قدرت سرزمین، منابع روزمینى یک کشور از پارامترهاى قدرت ملى آن کشور محسوب مى‏شوند، در تئورى‏هاى قدرت، «منابع انسانى» نیز یکى از مؤلفه‏هاى قدرت ملى است. مسأله «جمعیت» تابع «منابع انسانى» هر کشور است.
روند کنونى افزایش جمعیت ایران نشان مى‏دهد متوسط سن جمعیت کشور در ۳۴ سال آینده به سمت ۶۰ سال نیل خواهد نمود و این موضوعى است که قدرت ملى را در نسبت با آن‏چه که در اسناد بالادستى نظام اسلامى هدف‏گذارى شده است، دچار خدشه مى‏سازد. بنابراین اگر به این مسأله پاسخ مناسب داده نشود، در آینده‏اى نه چندان دور، تحدید جمعیت براى کشور ما تبدیل به تهدید پیرى جمعیت و مرگ نسل ایرانى خواهد شد. مقام معظم رهبرى سال گذشته در بیانات خویش به روشنى این مسأله را بیان نموده و ضرورت توجه مبرم به آن‏را گوشزد نمودند.
به اعتقاد کارشناسان سیاسى، اقتصادى و اجتماعى، زمین، سرمایه و نیروى انسانى سه عامل اصلى توسعه هستند؛ عواملى که حذف یا کم‏رنگ‏شدن هر یک از آن‏ها مى‏تواند توسعه را به تأخیر بیندازد یا با چالش مواجه کند. در این میان، اما نیروى انسانى متعهد و کارآمد اهمیت بیشترى پیدا مى‏کند؛ زیرا این عامل مى‏تواند عوامل دیگر توسعه را تحت تأثیر خود قرار دهد. این در حالى است که سیاست‏هاى جمعیتى کشورمان از نیمه‏ى دهه‏ى شصت به‏گونه‏اى تغییر کرد که شاخص میزان بارورى از ۴٫۶ در سال ۶۵ به ۶٫۱ در سال ۹۰ رسید و ادامه‏ى چنین روندى مى‏تواند به رشد منفى و در نهایت کشیده‏شدن جمعیت کشور به سمت «انقراض نسل» پیش برود؛ نگرانى مهمى که باید هرچه سریع‏تر با ریشه‏یابى علل و عوامل، از پیشروى آن جلوگیرى کرد.

پرسش: چه عواملى در کاهش رشد جمعیت مؤثر هستند؟ آیا تغییر سبک زندگى ایرانیان در این مسأله نقش‏آفرین است؟
پاسخ: بدون‏تردید تغییر سبک زندگى را در این مسأله باید جدى گرفت. در گذشته نه چندان دور در اولویت‏بندى جوانان، ازدواج و فرزندآورى رتبه نخست را داشت، اما در حال حاضر تشکیل خانواده به اولویت چندم بسیارى از آنان تبدیل شده است. یکى از علل اصلى به‏وجودآمدن این وضعیت، گسترش سبک زندگى غربى است؛ در این سبک زندگى به فرزندآورى با دید «دردسر» نگریسته مى‏شود و زندگى خوب و راحت در نداشتن یا اکتفا به یک فرزند است. این شیوه زندگى با وجود تغییر سیاست‏هاى غرب در زمینه کاهش جمعیت، همچنان بر ذهن برخى سایه افکنده به‏طورى‏که حاضر به فرزندآورى نیستند. از طرفى، متأسفانه رسانه‏هاى داخلى نیز این سبک زندگى را تبلیغ مى‏کنند. مثلاً در فیلم‏هاى خود همواره زن موفق را به‏صورت زنى با تحصیلات دانشگاهى، داراى شغل بیرون از خانه، مجرد و یا در صورت تأهل با یک و یا در نهایت دو فرزند و… نشان مى‏دهیم که در اذهان عمومى به‏عنوان شیوه صحیح و معیار زندگى مطلوب قرار گرفته است.
از دیگر مواردى که رسانه‏ها به‏خصوص تلویزیون در گسترش سبک زندگى غربى مؤثر بوده‏اند، ترویج نمادهاى غربى از طریق عروسک‏ها، کارتون‏ها و… در سطح کودکان و فیلم‏هاى سینمایى و نمایش افکار و ظواهر غربى در برنامه‏هاى تلویزیونى براى بزرگسالان است. با وجود این‏که مردم کشورمان مسلمان و پایبند به احکام و دستورهاى اسلام هستند، اما سبک زندگى بسیارى تحت تأثیر فرهنگ منحط غرب است. پس در این وضعیت اگر براى ترویج سبک زندگى اسلامى تلاش نشود، در آینده وضعیت رشد جمعیت نامطلوب‏تر نیز خواهد شد.
با عنایت به تاریخ تحولات رخ‏داده در کشورهاى اروپایى، مى‏بینیم براى جداکردن زن از خانواده و کشاندن وى به محیط کار به‏عنوان نیروى کار ارزان‏قیمت یک‏سرى پیش‏شرطهایى داشت؛ از جمله این‏که باید نگاه زنان به نقش‏هاى فطرى‏شان، یعنى مادرى و همسرى، تغییر مى‏کرد. از همین‏روى هم جریان‏هاى فمینیستى طراحى و اجرایى شد تا با تغییر نگاه زنان، آن‏هم با شعار دفاع از حقوق زن، وى را از دنیاى مادرى و همسرى جدا کند و با این تدبیر، زنان را از خانه به بازار کار بکشاند. این تجربه اما در نهایت غرب را به وضعیتى رسانده است که شاهد بروز بحرانى تحت عنوان «بحران مادرى» یا «بحران خانواده» در غرب هستیم.
بنا بر این تجربه، بهترین راهکار براى کم‏رنگ‏کردن نقش نیروى انسانى و کاهش جمعیت در کشورهاى مسلمان، بهره‏گیرى از راهکارى است که امتحان خود را پس داده است. علاوه بر آن، تغییر نگاه و ارزش‏هاى زن مسلمان و جداکردن وى از بدنه‏ى خانواده مى‏تواند بسیارى از اهداف دیگر غرب را هم تأمین کند. رسوخ فرهنگ و تمدن غربى در جامعه، فروپاشى نظام خانواده، کاهش جمعیت و در نهایت تزلزل نظام اجتماعى و سیاسى همه و همه مى‏تواند با استحاله‏ى اصلى‏ترین محور خانواده و رکن اجتماع، یعنى زن، اتفاق بیفتد.

پرسش: لطفاً به‏صورت مصداقى درباره تغییر سبک زندگى و تغییر فرهنگ و گفتمان حاکم بر نهادهاى دولتى و دستگاه هاى فرهنگى مثال‏هاى ملموس بزنید.
پاسخ: پیگیرى شعارهاى فمینیستى توسط نهادهاى مختلف از مرکز مشارکت امور زنان گرفته تا وزارتخانه‏هاى آموزشى و فرهنگى و فیلم و سریال و صدا و سیما و رسانه‏هاى بیگانه، موجب تغییرات ناگوارى در فرهنگ، اجتماعیات، ورزش و… گردیده است. این‏که ارزش «زن‏بودن» بر ارزش «همسربودن» و «مادربودن» چربید و پیشى گرفت و ضربه مهلکى بر بدنه تفکر خانواده‏محور جامعه نواخته و موجب‏شده «دانشجوشدن»، «دکترشدن»، «قهرمان‏شدن»، «مدال گرفتن»، «سوپراستارشدن» و… بر «همسرشدن» و «مادرشدن» ارجحیت یابد و کمترین اثرى که داشت این بود که همسر شدن و مادرشدن یا اصلاً در مورد زنان رخ ندهد و یا به تعویق افتد تا دختران از زندگى خود در دهه دوم و سوم زندگى لذت ببرند و ازدواج به دهه‏هاى آتى زندگى موکول شود.
امرى که به جامعه پسران با امکان ازدواج نیز سرایت پیدا کرد و ازدواج به‏عنوان یک ضد ارزش در دهه‏هاى نخست زندگى مبدّل گردید و مسأله «همسرى» و به تبع آن «مادرى» و «پدرى» در دهه‏هاى نخست زندگى نیز مذمت شد و به محاق رفت. این مسأله هویت زنان و مردان را تغییر داده و بر خلاف فطرت آن‏ها باعث شد همسرى و مادرى و پدرى هم‏شأن دیگر شؤون دون زندگى نظیر تحصیل و ورزش و کار و… قرار گیرد و طبیعتاً تحقق همزمان این شؤون با شرایط کنونى امکان‏پذیر نخواهد بود. تعمیق این مسأله در خانواده‏ها موجب گردید تربیت فرزندان در خانواده به‏جاى غایت مقدس «همسرى، مادرى و پدرى» به غایت «پسرى و دخترى» تنزّل یابد با هویتى که در تضاد آشکار فطرى و غریزى خود با دانشجوشدن، پولدارشدن، دکترشدن و… به سختى گره خورده بود. با کمال تأسف این فرهنگ تا جایى پیش رفت که در هنگام ازدواج دختران و پسران به‏جاى آن‏که همسربودن را فراگرفته باشند، دختران و پسران متوقع خانواده‏هاى خویش باقى مانده بودند که باید همه‏چیز را براى خود آماده و مهیّا مى‏دیدند تا راضى به زندگى مى‏شدند. تبعات این تغییر فرهنگ خود را در افزایش خانواده‏هاى ناسازگار، افزایش طلاق، افزایش بزهکارى نوجوانان، افزایش جرم و جنایت بروز و ظهور یافته است.

پرسش: مخاطرات جامعه تک‏فرزندى چیست؟
پاسخ: افزایش خانواده‏هاى کم‏جمعیت و تک‏فرزند موجبات تربیت نسلى متفرّد را فراهم آورد. نسلى که به‏شدت از خلأ محبت و تربیت اجتماعى در خانواده رنج مى‏برد؟ نسلى که نه برادر است نه خواهر، نه دایى است نه خاله، نه عمه است و نه عمو؛ این نسل قادر نیست محبت برادرى و محبت خواهرى، لذت دایى‏بودن، لذت خاله‏بودن، لذت عمه‏بودن، لذت عموبودن را نه درک کند نه بفهمد و نه به نسل آینده خویش انتقال دهد. این نسل خلأ محبتى خود را با مجازیاتى نظیر فضاى مجازى، بازیهاى کامپیوترى و… پر مى‏کند که تنها و تنها به مریضى روح خویش در قساوت قلب و بى‏عاطفه‏گى مى‏افزاید و سواى از پیرى نسل و جمعیت در ورطه‏اى سقوط مى‏کند که جوامع غربى آن‏را با نابودى حیات آینده خویش در این راه اسفل السافل تجربه نموده‏اند.

پرسش: راهکارهاى غرب براى تغییر نگرش و ارزش‏هاى مردم کشورهاى اسلامى نسبت به افزایش جمعیت چه بوده است؟
پاسخ: غرب از راهکارها و مسیرهاى متنوعى براى کنترل جمعیت و کاهش نرخ زاد و ولد در کشورهاى اسلامى استفاده کرده است که به برخى از آن‏ها اشاره مى‏شود:
۱- بهداشت: یکى از دست‏مایه‏هاى سازمان بهداشت جهانى براى عرضه‏ى سیاست‏هاى کنترل جمعیت به کشورهاى جهان سوم، طرح مسأله‏ى مرگ‏ومیر مادران و نوزادان در سیاست‏هاى کنترل جمعیت است. در برنامه‏هاى تنظیم خانواده و جمعیت عرضه‏شده از سوى این سازمان، بر مسأله‏ى کاهش مرگ نوزادان شیرخوار و کاهش مرگ مادران باردار به‏خاطر زایمان بسیار تأکید مى‏شود و ادعا مى‏شود که بیشتر تحقیقات نشان مى‏دهد که افزایش بى‏رویه‏ى جمعیت، منجر به مرگ نوزادان شیرخوار مى‏گردد. این ادعا اما تنها به دو متغیر، یعنى میزان وفات و میزان رشد، توجه کرده است و عواملى چون تغذیه و بهداشت را که در مسأله‏ى مرگ‏ومیر مؤثرند به‏حساب نیاورده‏اند. بنابراین مستند، واقعى و قابل پذیرش نیست و بیشتر به خدمت سیاست‏هاى جمعیت‏شناسى در آمده است. از سوى دیگر، یکى از برنامه‏هاى عادى در طرح‏هاى جمعیت و تنظیم خانواده، جلوگیرى از باردارى‏هاى ناخواسته است که اگر این مهم با داروها و انواع روش‏هاى پیشگیرى در دسترس و رایگان محقق نشد، این طرح‏ها راهکار دیگرى براى آن دارند، سقط جنین.
این در حالى است که سقط جنین، بنا به تأکید متخصصان زنان و روان‏شناسان، هم روى سلامت جسمى و امکان بارورى‏هاى بعدى زن و هم روى سلامت روحى آنان تأثیر بسیار ناخوشایندى دارد؛ اما یکى از مؤکدات سازمان بهداشت جهانى، به‏خصوص در روز جهانى جمعیت امسال، پیشگیرى از باردارى‏هاى زودرس و امکان سقط جنین ایمن بود!
۲- مباحث اقتصادى: وَ لاَتَقْتُلُواْ أَوْلادَکُمْ خَشْیَهَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُم إنَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطْءًا کَبِیرًا. و فرزندان خود را از ترس فقر و تنگدستى نکشید، ماییم که آن‏ها و شما را روزى مى‏دهیم، حقا که کشتن آن‏ها گناهى بزرگ است.
این آیه‏ى قرآن بدون‏شک گویاترین پاسخ به سیاست‏هاى سازمان جهانى بهداشت درباره‏ى تنظیم خانواده و جمعیت است به بهانه‏ى مسائل اقتصادى است؛ هرچند ما در دورانى از این آیه غافل شدیم.
بر اساس تحقیقات، اغلب زنانى که به بازار کار روى مى‏آورند، کاندیداى جداشدن از ارزش‏هاى اجتماعى خود هستند و راحت‏تر الگوهاى غربى را براى خود مى‏پذیرند و حتى سایر زنان جامعه را متقاعد مى‏کنند بچه‏دارشدن با آزادى و استقلال و تحقق هویتشان در تضاد است.
با وجود این، افزایش تعداد فرزندان خانواده را مترادف با فشار اقتصادى بر مردم انگاشته است و تمامى تحقیقات سیاست‏هاى جمعیتى که از جانب سازمان ملل متحد پشتیبانى مى‏شوند، این موضوع را تأیید مى‏کنند. در چالش‏هاى اقتصادى کشورهاى جهان سوم، اما این واقعیت نادیده گرفته مى‏شود که عواملى چون سیطره‏ى کشورهاى غربى بر سرنوشت این کشورها و غارت منابع ملت‏ها و هم‏چنین وجود نظام‏هاى دیکتاتورى و فساد سیاسى و اقتصادى و اجتماعى در ایجاد مشکلات اقتصادى در کشورهاى اسلامى سهیم هستند؛ پس مى‏توان نتیجه گرفت رشد جمعیت، رابطه‏اى با فشار اقتصادى ندارد. از سوى دیگر، غرب و آمریکا از یک‏سو کشورهاى مسلمان را با روش‏هایى مانند تحریم تحت فشار اقتصادى قرار مى‏دهند و از سوى دیگر این فشارها را به تعداد فرزندان خانواده نسبت مى‏دهند؛ در حالى‏که جمعیت در صورت برنامه‏ریزى مناسب، مى‏تواند چرخ‏هاى تولید را هم به چرخش در بیاورد و نیروى انسانى مولد یکى از زیربناهاى توسعه‏ى اقتصادى است.
۳- همراه‏ساختن علماى دینى: دستورات دینى خط قرمز و قوى‏ترین نظام براى کنترل جامعه است. از همین‏رو، همواره شاهد تلاش سازمان‏هاى جهانى در همراه‏ساختن علماى دینى براى توجیه سیاست‏هاى تحدید نسل و جایزشمردن آن از نگاه اسلام بوده‏ایم تا در مردم این باور به‏وجود بیاید که استفاده از راه‏هاى جلوگیرى از باردارى با تعالیم اسلام هیچ منافاتى ندارد.
۴- شعار حمایت از حقوق بشر و زن: وقتى زن ارزش‏هاى اجتماعى غربى را پذیرفت، سعى مى‏کند در راستاى این هدف راه‏هاى جلوگیرى از باردارى را به‏کار بگیرد و تعداد زایمان را کاهش دهد. این شعار در حالى مطرح مى‏شود که مادرشدن یک ویژگى فطرى در درون هر زنى است و زنانى که به هر دلیل چنین تجربه‏اى ندارند، همواره با یک کمبود درونى مواجه مى‏شوند. هم‏چنین اسلام براى زنان، به‏ویژه زنانى که مادر مى‏شوند، مقام و جایگاه ممتازى قائل است. از سوى دیگر، همان‏گونه‏که ذکر شد، روش‏هاى پیشگیرى از باردارى یا سقط جنین هرچند راهکارى براى کنترل جمعیت است، اما آسیب‏هاى روحى و حتى جسمى متعددى را براى زنان در پى دارد. این در حالى است که در غرب بسیارى از باردارى‏ها خارج از چارچوب خانواده شکل مى‏گیرد که این موضوع به‏خصوص در رابطه با باردارى‏هاى دختران نوجوان اهمیت بیشترى مى‏یابد؛ اما این زنان پس از ارضاى نیاز جنسى یک مرد حتى فرزندشان را باید سقط کنند تا مردان از حداقل مسؤولیتى که در قبال فرزندشان دارند نیز آسوده شوند؛ پس، بى‏تردید این حمایت از حقوق زنان نیست.
۵- تبلیغات گسترده براى فرهنگ‏سازى: «فرزند کمتر زندگى بهتر» شعارى است که به کمک رسانه‏ها و مطبوعات بر اساس سیاست‏هاى غرب و آمریکا و بى‏توجهى مسؤولان جوامع اسلامى، همانند ایران، در ذهن مردم حک و موجب حاکمیت فرهنگ غربى بر جوامع اسلامى شده است و طبیعتاً براى پاک‏شدن این شعار نیازمند کار فرهنگى قوى و گسترده‏اى هستیم؛ لااقل به اندازه‏ى فعالیت‏هاى فرهنگى هدفمندى که این باور را در ذهنشان نشاند.

پرسش: به نظر شما اهداف غرب از اعمال سیاست‏هاى کاهش جمعیت در کشورهاى هدف چیست؟
پاسخ: با نگاهى به سیر جمعیت در کشورهاى غربى، در مى‏یایبم که طى دهه‏ى شصت، حجم نسبى جمعیت کشورهاى سرمایه‏دارى سیر نزولى داشته است تا جایى‏که تعداد جمعیت این کشورها (کشورهاى اروپاى غربى و ایالات متحده‏ى آمریکا و کانادا) ۱۶/۸ درصد از جمعیت جهان را تشکیل مى‏دهد و در سال ۱۳۶۸ این نسبت به ۱۲/۱ درصد کاهش یافت و این سیر نزولى به‏خاطر فروپاشى خانواده در جوامع غربى همچنان ادامه دارد.
در مقابل، اما روند افزایش جمعیت در کشورهاى در حال توسعه و به‏خصوص کشورهاى اسلامى، سهم آن‏ها را از جمعیت جهان افزایش مى‏دهد که همین امر با عنایت به قدرت تعیین‏کننده‏ى جمعیت در معادلات بین‏المللى و ترس و نگرانى آمریکا از قدرت‏گرفتن کشورهاى اسلامى، سبب شد تا این کشور و کشورهاى اروپایى به کاهش رشد جمعیت در کشورهاى جهان سوم، به‏خصوص جمعیت کشورهاى اسلامى، به‏عنوان یکى از پایه‏هاى استراتژیک در سیاست خارجى توجه داشته باشند.

پرسش: اهرم‏هاى سیاسى غرب به‏خصوص آمریکا براى کنترل جمعیت چیست؟
پاسخ: ایالات متحده‏ى آمریکا، طى دهه‏ى پنجاه میلادى، متوجه این مسأله شد که اگر سطح تکنولوژى بین کشورها به‏خصوص در زمینه‏ى نظامى مساوى شود، افزایش جمعیت عامل برترى خواهد بود؛ همان‏گونه‏که کشورهایى همچون هند، چین و پاکستان امروز به تکنولوژى علمى و نظامى غرب و آمریکا دست یافته‏اند و امروز تهدیدى جدى براى‏غرب و اروپا به‏شمار مى‏آیند.
در دهه‏ى هفتاد و در زمان هنرى کسینجر، مشاور امنیت ملى رئیس‏جمهور وقت آمریکا، پروژه‏اى درباره‏ى تأثیر روند رشد جمعیت جهانى بر امنیت ملى آمریکا طراحى و انجام شد. این پروژه روند فزاینده‏ى رشد جمعیت جهانى را بر خلاف امنیت ملى آمریکا مى‏دانست و با تشریح استراتژى آمریکا در مورد جمعیت جهانى، سیاست‏ها، راهکارها، چگونگى همکارى سازمان‏هاى بین‏المللى و روش ترغیب و اقناع رهبران کشورهاى مورد نظر براى کاهش روند رشد جمعیت را تبیین مى‏کرد. بر اساس این پژوهش، افزایش جمعیت در کشورهاى کمتر توسعه‏یافته با منابع غنى منجر به افزایش مصرف این منابع در راستاى تأمین رفاه و معیشت مردم آن کشورها شده است و در نتیجه نفت و دیگر منابع با افزایش قیمت و در واقع کاهش دسترسى غرب و آمریکا مواجه مى‏شوند و منافع اقتصادى آن‏ها را به خطر مى‏اندازد.
ساموئل هانتینگتون در بخشى از مصاحبه‏ى خود درباره‏ى تمدن اسلام و چین و چالش آن‏ها با تمدن غرب، با اشاره به نقش روزافزون مسلمانان، مى‏گوید: تمدن اسلام تمدنى است که چالش آن تا حدودى متفاوت از دیگر چالش‏هاست؛ چراکه این تمدن اساساً ریشه در نوعى پویایى جمعیت دارد. رشد بالاى زاد و ولد که در اکثر کشورهاى اسلامى شاهد آن هستیم، این چالش را متفاوت کرده است. امروزه بیش از ۲۰ درصد جمعیت جهان اسلام را جوانان ۱۵ تا ۲۵ساله تشکیل داده‏اند. (گاردنر، ۱۳۸۶، ص ۲۹۶).
از همین‏رو، این کشور بخشى از سیاست خارجى‏اش را بر مبناى کنترل جمعیت کشورهاى جهان سوم و در کنار آن، کشورهاى اسلامى متمرکز کرده است و این مهم را از طریق صندوق جهانى پول و سازمان ملل متحد و سازمان‏هاى وابسته به آن مثل سازمان بهداشت جهانى و سازمان کشاورزى و تغذیه‏ى بین‏المللى و غیره انجام مى‏دهد. از سوى دیگر، تبدیل کشورهاى پرجمعیت به کشورهاى کم‏جمعیت (کوچک) کشورهاى در حال توسعه را محتاج کشورهاى غربى نگه مى‏دارد که این مهم با سیاست‏هاى کاهش جمعیتى تحت عنوان تنظیم خانواده، تلاش براى تجزیه‏ى جمعیت‏هاى تحت فرمان یک نظام سیاسى و ممانعت از اتحاد کشورهاى اسلامى و عربى اجرایى مى‏شود.






دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


1 + 2 =